قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

افشاگری مشاور عالی مریم رجوی در مورد فرقه رجوی

 

جامعه‌شناسی سیاسی اپوزیسیون ایران و عربستان

جلال ایجادی

جامعه شناسی سیاسی چیست؟

جامعه شناسی سیاسی یکی از بخش های علم جامعه شناسی است که به شکل تخصصی رابطه میان شهروندان و قدرت سیاسی و نهادهای دولتی و احزاب سیاسی را مورد مطالعه قرار میدهد. نوع مناسبات سیاسی و ایدئولوژیک میان افراد و احزاب سیاسی و قدرت، موضوع اساسی این دانش است. بنابراین جامعه شناسی سیاسی بویژه به تحلیل زمینه های زیر می پردازد:

یکم، دولت و جنبه سیاسی و تاریخی و اجتماعی آن و اینکه چگونه دولت از جامعه متاثر می گردد یا تاثیر می گذارد؟

دوم، رابطه میان احزاب و قدرت سیاسی است و اینکه استراتژی تصرف قدرت از جانب نیروها و گروههای اجتماعی چگونه تعیین میشود؟ چگونه نیروها و گروههای سیاسی و اجتماعی نفوذ خود را در جامعه تعریف میکنند و چگونه این هدف قابل اجراست؟

سوم، تحلیل چرخش های تناسب قوا درجامعه و اینکه چگونه تناسب قوا میان نیروها قابل تغییر است و چگونه شهروندان این شکافها را تغییر می دهند؟

چهارم رابطه قدرت های حزبی باامر کسب قدرت سیاسی و ارزشها اخلاقی در جامعه. آیا ارزش های اخلاقی نیروها در احترام به منافع دمکراسی خواهی در جامعه است یا این ارزش ها تابع منافع نخبگان و استراتژی قدرت است. البته میان علوم سیاسی و جامعه شناسی سیاسی نزدیکی بسیار است و بقول ریمون آرون علوم سیاسی فصل سیاسی جامعه شناسی سیاسی است. بمعنای دیگر بازیگران عرصه سیاست همان بازیگران اجتماعی هستند که دارای جامعه شناسی ویژه خود بوده و از منافع و شیوه و اخلاق ویژه خود پیروی می کنند.

با توجه به مقدمه بالا نگاهی بیاندازیم به جنبه ای از سیاست اخیر حکومت های ایران و عربستان سعودی، و مواضع حزب دمکرات کردستان و سازمان مجاهدین که سمتگیری مساعد به وهابیسم را نشانه برجسته سیاست خود نموده اند. آیا سیاست حزب دمکرات کردستان برپایه منافع شهروندان کرد است یا زیر نفوذ معادلات دیپلوماسی دو کشور در منطقه است؟ آیا ساختار نظامی بوروکراتیک مجاهدین به منافع ملی توجه دارد یا تابع سران و در خدمت بازتولید نظم امتیازداران این سازمان است؟

رقابت دو رژیم اسلامی در منطقه

مقابله جوئی میان ریاض و تهران سابقه طولانی دارد. هم اکنون ما شاهد تند شدن این رقابت جوئی هستیم. چندی پیش روزنامه اقتصادی «فایننشال تایمز» نوشت: «با توجه به بحران منطقه‌ای و قیمت‌های نفت رقابت ایران و عربستان به خطرناکی انبار باروت است.» به نوشته این روزنامه «اکنون خطر یک جنگ آشکار بین ریاض و تهران رو به افزایش است.». پرسش این است که ریشه بحران در کجاست و آیا امکان جلوگیری از چنین بحرانی وجود دارد؟ هرگز روابط نزدیکی بین پادشاهی سنی عربستان سعودی و جمهوری اسلامی شیعه وجود نداشته است و این تناقض سیاسی و مذهبی همچنان ادامه دارد. رهبر جمهوری اسلامی با اشاره به حادثه کشته شدن زائران و از آن میان ۴۰۰ ایرانی در «منا» در دوره گذشته، تهدید کرد که ایران «اقدام تلافی جویانه» را در نظر خواهد داشت. در دوره جدید حمله های رسانه‌ای دو رژیم علیه یکدیگر گستر‌ده‌تر شد و از جمله نامه جواد ظریف در روزنامه نیویورک تایمز، که عربستان را عامل اصلی خشونت در خاورمیانه معرفی کرد. مسئولان ریاض در پاسخگویی از حمایت جمهوری اسلامی از رژیم اسد در کشتار هزاران نفر، حرف زده و آنها حکومت ایران را بعنوان عامل خشونت در منطقه قلمداد می کنند. حضور ایران در بازار نفت و مخالفت با سیاست نفتی عربستان، جنگ نیابتی دو رژیم در سوریه و یمن و حضور ترکی الفیصل وزیر اطلاعات پیشین رژیم سعودی در نشست سالانه مجاهدین خلق در پاریس، به این درگیری‌ها فضای جدیدی داده تا آنجا که تحلیلگر روزنامه فایننشال تایمز با توجه به اظهارات تند خامنه‌ای می نویسد: «این لحن تند حاکی از گسترش تنش در سراسر منطقه است و با وضعیت اروپا چند ماه پیش از جنگ جهانی اول قابل مقایسه و به همان اندازه خطرناک است.». جنگ رقابتی دو رژیم مذهبی سنی و شیعه تا کجا گسترش پیدا خواهد کرد؟ هریک از این دو رژیم که توطئه گر و هژمونی طلب هستند به آرایش قوا دست زده و خواهان ضربه به دیگری می باشد. عربستان با توجه به خصوصیات برخی نیروهای قومگرا و محلی ایرانی در پی تشویق تجزیه طلبی در کردستان و خوزستان و بلوچستان می باشد. این وضع برای برخی نیروهای سیاسی ایرانی چه نتیجه ای داشته است؟ برخی از این نیروها، این شرایط را برای خویش مطلوب ارزیابی کرده تا خود را بیشتر مطرح ساخته و از امکانات مالی افزونتر برخوردار گردند. در واقع سیاست خارجی یک کشور انگیزه استراتژی جدید برای این نیروها می گردد. نیروهای سیاسی همیشه ادعا دارند که تحلیل مستقل آنان و منافع مردم زیر نفوذ آنان، پایه برای سیاست ریزی است. تاریخ نشان می دهد که این اصل همیشه محور باقی نبوده و ارزشهای اعلام شده تابع منافع قدرت هاست. یکی از ویژگی های احزاب سیاسی دوگانگی در سخن و رفتار است و این پنهانکاری، درک سیاست را دشوار می سازد و به بازیگران فرصت مانور بیشتری می دهد.

همسویی برخی نیروهای سیاسی ایران با عربستان

بناگاه استراتژی جدید حزب دمکرات کردستان ایران تغییر می کند و حرکات مسلحانه در ایران بعنوان خط مشی حزب مطرح می گردد. بنظر می آید این چرخش تابع سیاست سعودی هاست. مصطفی هجری، دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران به بی‌بی‌سی گفت که پیشمرگه‌‌های حزب او در کردستان ایران با نیروهای دولتی وارد جنگ مسلحانه شده‌اند. آقای هجری پیشتر اعلام کرده بود که حزب او “مرحله نوینی” از مبارزه را در کردستان آغاز کرده است. او گفته بود که منظور از مرحله نوین مبارزه، حضور پیشمرگه‌‌های مسلح حزب در میان مردم کردستان است که «هدف آن دادن آگاهیِ سیاسی و امید به مردم و تشویق آنها به مبارزه برای حقوق ملی خود است». او می‌گوید که اعضای حزب دموکرات کردستان ایران در یک جنگ مسلحانه با نیروهای دولتی درگیر شده‌اند. دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران در برنامه “به عبارت دیگر” تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی می گوید حزب او قصد آغاز دور جدید مبارزه مسلحانه در کردستان نداشته ولی چون نیروهای دولتی از رفت و آمد مسلحانه پیشمرگه‌‌‌هایش جلوگیری می‌کنند، درگیری نظامی به آنها تحمیل شده است.

در این شرایط مقامات نظامی و سیاسی ایران، حزب دمکرات کردستان ایران را به دریافت کمک مالی از عربستان سعودی متهم می‌کنند و حضور نظامی پیشمرگه‌های این حزب را تحرکاتی خوانده‌اند که به نیابت از عربستان سعودی صورت می‌گیرد. مصطفی هجری در مصاحبه با بی بی سی این اتهام‌ ها را رد می‌کند. او منکر نیست که حزب او در گذشته و حال، از کشورهای خارجی تقاضای کمک کرده است، ولی می‌گوید که تا به حال پاسخ مثبتی به تقاضاهایش داده نشده است. بعلاوه آقای هجری در مصاحبه تازه با روزنامه اسرائیلی «جروزالم پست»، گفته بود همانطور که جمهوری اسلامی ایران به دشمنان اسرائیل مثل حماس و حزب الله کمک می‌کند، اسرائیل هم باید به سازمان‌های ایرانی مخالف جمهوری اسلامی کمک کند. آقای هجری در برنامه بی بی سی، “به عبارت دیگر”، همچنین به صحبت‌های یکی از اعضای شناخته شده حزبش در جریان مراسم حج امسال در یکی از کانال‌های تلویزیونی وابسته به عربستان سعودی که جنجال آفرین شده بود، واکنش نشان داد و آنرا تائید می کند. البته اخبار پیامد این ماجرا نشان داد که دعوت سعودی ها گسترده بود و گروه دعوت شد ترکیبی از افراد ایرانی از آذربایجان، بلوچستان، کردستان و خوزستان بوده اند. نهادهای امنیتی سیاسی سعودی با این ترکیب پیام روشنی برای ایران فرستاده که تجزیه و آشوبهای منطقه ای در ایران امکان پذیر است. البته انگیزه های افراد این گروه از سیاسیون مهمان عربستان می تواند متفاوت باشد، ولی در یک امر آنها مشترک هستند: این افراد مخالف یکپارچگی ایران بوده از یکسو و از سوی دیگر خواست این افراد برای خدمت به سیاست تبلیغی و تهیجی و اهداف دیپلوماتیک سعودی می باشد.

آیا این تغییر سیاست حزبی و سفر این هیات رابطه ای با سیاست عربستان ندارد؟ مذاکرات پنهانی میان مقامات سعودی و حزب دمکرات بطور مسلم این سیاست ها را همسوتر ساخته است. نتیجه این سیاست مسلحانه در کردستان ایران چه خواهد بود؟ آیا تشدید سرکوب فعالان مترقی کرد توسط جمهوری اسلامی، از جمله نتایج این سیاست مسلحانه نخواهد بود؟ یادآوری کنیم که بعضی از سازمان‌های سیاسی و شماری از فعالان مدنی در کردستان ایران از تاکتیک جدید این حزب انتقاد کرده‌اند و آن را بهانه‌ای برای امنیتی کردن بیشتر فضای سیاسی و اجتماعی کردستان و جلوگیری از هرنوع فعالیت مدنی می‌دانند. علیرغم اعتراض محافل مترقی کرد و غیر کرد در ایران، حزب دمکرات روی سیاست جدید خود پافشاری نموده و پیشبرد جنگ مسلحانه را درست می داند. آیا مردم کرد موافق این جنگ هستند؟ آیا این جنگ هدف دمکراتیک دارد و راهگشای دمکراسی است؟ پاسخ منفی است زیرا منطق این جنگ تجزیه طلبی و هماهنگی با سیاست سعودی هاست. آیا «پیشمرگه» هایی که در این جنگ شرکت خواهند داشت سربازان فرمانبر و مطیع بوده یا افراد با فرهنگ و دمکراسی خواه می باشند؟ با اطمینان می توان گفت شرکت کنندگان این جنگ با پول سعودی و ایدئولوژی قومی و عقب ماندگی فکری و توهمات مزمن، سیراب شده اند. بعلاوه حضور افراد سیاسی دیگر در کنار حزب دمکرات، بیانگر یک سفر فکرشده و سازمانیافته است و با توجه به هوش و حس سیاسی و تجربه سیاسی این افراد، بروشنی درک می کنیم که این سفر یک انتخاب سیاسی در حمایت از سیاست وهابیسم در قدرت است.

یک نیروی سیاسی خواهان جنگ مسلحانه علیه قدرت حاکم است. اینگونه جنگ ها در فرهنگ چپ سنتی، اغلب جلوه ای «مترقیانه و ضد استبدادی» دارند. حال آنکه اینچنین نیست. در شرایط مشخص کنونی، این جنگ ها، در واقع جنگی هایی ایدئولوژیکی و با قوم پرستی افراطی و با منافع قبیله ای و محرکه های بین المللی می باشند. این جنگ ها تمایل به دمکراسی ندارند زیرا درعمق خود با اوهام «رهایی» و در واقع با ایدئولوژی و منافع وهابیسم و منافع آل سعود گره می خورند. این جنگ ها بیان آرمانگرایی رمانتیک نیستند بلکه نتیجه معامله دیپلوماتیک هستند. این جنگ ها مبارزه شهروندانه نبوده بلکه در خدمت رهبران قبیله با ایدئولوژی های کهنه و تمایلات مافیایی می باشند. ما می دانیم که ستمگری حکومت دینی شیعه، پیوسته در ایجاد جنگ مذهبی میان شیعه و سنی فعال بوده است، ما میدانیم که حکومت اسلامی مانع دمکراسی بوده است، و میدانیم که رژیم ولایت فقیهی، فراهم کننده پیشرفت فرهنگی و مدنی و اکولوژیکی مناطق گوناگون ایران و شکوفائی فرهنگی قومیت های گوناگون نیست. ما می دانیم این ستمگری حکومتی زمینه نارضایتی ها را همیشه دامن زده است و بیعدالتی فرهنگی را همیشه گسترده است. ولی توجه داشته باشیم که ستم حکومتی بطور اتوماتیک قربانی را دمکرات نمی کند، ستم حکومت ولایت فقیهی منجر به ایجاد اتوماتیک افراد آزادیخواه نمی شود.

مخالفان همیشه خواهان دمکراسی نیستند بلکه سهمی از قدرت و پول را می خواهند بدون آنکه این قدرت دمکراتیک باشد. همه اپوزیسیون رژیم، دمکرات و مترقی نیستند. اپوزیسیون رنگارنگ است. چپ ارکائیک، قوم پرست افراطی، جمهوری خواه اسلام پرست، اصلاح طلبان حکومتی، فعالان اپورتونیست، و نیز اشخاص جمهوری خواه لائیک و صادق، شخصیت های فرهنگی مستقل و غیره، همگی در اپوزیسیون قراردارند. ولی باید پرسید هر یک از آنها چه پروژه ای برای جامعه دارند؟ آیا پروژه آنان در ماهیت خود، در برابر الگوی حکومتی قرار می گیرد؟ بدون شک مدل اسلامی جز قهقرا چیز دیگری نیست، بدون شک ایدئولوژی چپ مکتبی جز نوعی از دیکتاتوری، مدل مدیریتی دیگری ندارد. بدون شک کسانی هستند که در پی استقرار قدرت مافیایی جدید در برابر مافیای حاکم بر ایران می باشند. الگوهای طرح شده نیروهای سیاسی اغلب الگوهای کهنه و غیر مدرن می باشند. بعلاوه الگوهای فریبنده ای نیز وجود دارد که دارای ظاهر نیکو ولی همخوان با سیاست تبهکاران نوع دیگر است.

جامعه ایران احتیاج به طرح های مدرن و مترقی و شفاف دارد. بطور طبیعی همیشه نخبگان مترقی در پی ساختمان فرهنگی و سیاسی و اکولوژیکی نظام جدیدی می باشند و هستند کسانی که در این راه تلاش جانانه می کنند. مسلم است که در برابر استبداد و توطئه های متعدد رژیم کوتاه نباید آمد ولی این مقاومت برای الترناتیو مدرن دمکراسی کافی نیست، آن مقاومتی جالب است که با دمکراسی و شهروندی همساز باشد، آن مقاومتی که با فرهنگ و فلسفه و خرد شهروندانه درآمیخته است. سمتگیری به آغوش وهابیسم سیاسی و ایدئولوژیک عربستان و یا هر کشور و قدرت طماع دیگری، هرگز مدلی دمکراسی خواه برای مردمان سراسر ایران بحساب نمی آید. از نظر جامعه شناسی سیاسی رقابت میان رژیم ها و یا نیروهای سیاسی، همراه با هدف معیین و انگیزه خاص است، ولی رقابت همیشه پایه در آزادی طلبی و صداقت ندارد.

پرسش های اساسی برای نخبگان

پیش از انقلاب حزب توده در یک دوران طولانی از پول و سیاست شوروی برخوردار بود و جریانات چریکی از کمک قذافی و صدام بهره بسیار بردند. آقاى خمينى در فرانسه با كمك كشورهاى بزرگ و بویژه آمریکا و با دلالى يزدى ها و قطب زاده ها و با پول هنکفت و با شیعه گری خود و متاثر ساختن بخش عظیم اپوزیسیون، مشغول پى ريزى استبداد شد. در تاریخ سیاسی ایران، این سنت از دیرباز ادامه دارد. مجاهدین با صدام و عربستان ساختند و امروز آقای هجری بسوی عربستان و اسرائیل دست دراز می کند. نماینده حزب دمکرات به عربستان می رود و با شرکت در حج مذهبی به مصاحبه جنجالی دست زده و از مقامات سعودی حمایت می کند. این گفته ها و حرکات یک اشتباه غیرارادی نیست، بیان همسوئی سیاست حزب دمکرات با استراتژی عربستان میباشد. بعلاوه حضور یکی از مقامات برجسته عربستان در جلسه و جشن سازمان مجاهدین، نشان دهنده ابعاد استراتژیک سیاست سعودی ها می باشد. ترکی الفیصل در نشست «بورژه» سازمان مجاهدین شرکت می کند. نشست سالانه سازمان مجاهدین، در شهر «بورژه» در حومه پاریس، بیش از هر چیز دیگر متاثر از حضور و سخنان شاهزاده ترکی الفیصل، رئیس پیشین سازمان اطلاعات و امنیت عربستان سعودی (استخبارات) قرار می گیرد. ترکی الفیصل، بعلاوه فرزند پادشاه پیشین عربستان و عضوی موثر و بانفوذ در خاندان سلطنتی این کشور هم هست. در عرصه سیاست، این حرکات جشن برای رقص و پایکوبی نیست، بلکه داستانی پرمعناست. این اقدام ها تحقیق میدانی در باره ابن سعود و اسلام نیست، بیانگر صلح طلبی و حسن نیت نیست، بلکه بازی توطئه گری در قبال حریفان است. ذهن ساده انگار، قادر به درک پیچیدگی های پشت پرده و یا کلک ها و رازهای سیاسی نیست. در دنیای سیاست و در تئاتر نمایش سیاست، حوادث ساده، در بسیاری از موارد دارای معنای عمیق هستند و منافع حیاتی بازیگران سیاسی را منعکس می کنند.

چرا برخی از نیروهای اپوزیسیون ایران بسوی عربستان روی آورده اند؟ باید اعتراف نمود در برابر حاکمیت حکومت ولایت فقیه، شکست بسیاری از سازمانهای سیاسی امری واضح است. آنها شانس نداشتند تا قدرت را بدست گیرند و حکومت اسلامی خمینی، با همراهی آمریکا، بازار، اوباشان، فقیران، و بخش وسیعی از توده های مذهبی و خرافاتی و غیردمکرات و با دستگاه شیعه گری و زنجیره مساجد، پیروز شد. در این چرخش تند حوادث، اپوزیسیون ایران به بیرون پرتاب شد و امروز بسیاری از نیروهای اپوزیسیون ایران گیج می باشند. پس از ۳۷ سال تسلط استبداد دینی حکومتی در ایران، نبود دورنمای روشن و امیدبخش، بسیاری از رهبران اپوزیسیونی را از نظرفعالیت سازمانی و حضور سیاسی، در بن بست قرار داده است. زمان میگذرد و آنها پراکننده تر می شوند، زمان میگذرد و تعداد مهمی از رهبران اپوزیسیون پیر می شوند و می بینند که اثری از خود بجای نگذاشته اند. زمان میگذرد و امیدهای تصرف قدرت به ناامیدی تبدیل می شوند. زمان میگذرد و قدرت حکومتی اسلامی با فساد و سرکوب و ایدئولوژی شیعه گری و فریب و دروغ و توطئه گری سیاسی و تبلیغاتی و پورنوگرافیک و دسیسه قتل علیه مخالفان به سلطه گری ادامه می دهد. احساس ناامیدی و ناتوانی برای برخی قابل تحمل نیست. برخی از سیاسیون اپوزیسیون، با روانی رنجیده، با احساس شکست و با نیازمادی پررنگ خود، راه را در نزدیکی با محافل پول و قدرت مخالفان جمهوری اسلامی می بینند. فرصت طلبی و مال پرستی بالا می آید، راه سقوط باز می شود.

برای این نخبگان سرخورده دشواری ها فراوان است. جامعه ایران نیز از یکسو به مصرف گرایی خو میکند و از سوی دیگر علیرغم میل به فضای دمکراتیک، از خشونت های انقلابی هراس دارد و به رهبران سیاسی اعتماد ندارد. چنین شرایطی برای بسیاری نیروها، درماندگی آور است و تخریب کننده حوصله می باشد. چگونه می توان در لیدرشیبی قرار گرفت و از رقیبان عقب نیافتاد؟ چگونه می توان در رهبری باقی ماند و به افراد عضو تشکیلات ثابت کرد که آنها رهبران خردمند و دوراندیش می باشند؟ اینگونه نخبگان مخالف حکومت با انگیزه های روانکاوانه و اگوئیسم و جاه طلبی فردی خود و در تنهایی خود، به دهلیز قدرت های دیگر نقب می زنند. زمانی که فرد سیاسی برای قدرت خود بسیاری از افراد دیگر را قربانی می کند، به فرد نارسیسیک مخرب تبدیل می شود. آیا بسیاری از این رهبران، به افراد نارسیسیک مخرب تبدیل نشده اند؟ حال وضع روانی و تمایل رفتاری این رهبران چگونه قابل تحلیل است؟ بنظر می آید تشتت و ناتوانی نیروها و سردرگمی آنها از یکسو و نیازآنها به وجود داشتن و خود را نشان دادن از سوی دیگر، زمینه مساعد برای نزدیکی به کشورهای پولدارو رقیب را بوجود آورده است. و روشن است که رژیم خامنه ای در سوریه و لبنان و یمن و بحرین، استراتژی نفوذ و هژمونی طلبانه سختی را دنبال می کند؛ هدف رژیم ایران مقابله جوئی با سعودی هاست. رژیم ریاض نیز حیثیت خود را در خطر می بیند و این رژیم سیاست یارگیری را فعال نموده است زیرا می داند که جاه طلب و فرصت طلب فراوانند. پس ناتوانی و پاتولوژی نیروها از یکسو و از سوی دیگر نیاز مقابله جوئی وهابیسم، همدیگر را پیدا می کنند و همبستر می شوند.

چرا این احزاب ایرانی و برخی شخصیت های رسانه ای با عربستان همسو می شوند؟ انگیزه آنان کسب قدرت و پول و اسلحه است؟ تبعیت سیاست این احزاب از سیاست عربهای سعودی به چه معناست؟ آیا مخالفت داشتن با حکومت خامنه ای توجیه کننده ایجاد جنگ داخلی در کردستان است؟ وضع هریک از نیروهای سیاسی در این رقابت حاد چگونه قابل تحلیل است؟ شهروندان آگاه این کشورها چه موضعی اتخاذ نموده و چه منفعتی در این جدال سیاسی دارند؟ معنای میهن پرستی و منافع ملی چیست؟ آیا در سیاست، ارزش های اخلاقی معنا دارد؟ آیا کسب قدرت به هر قیمت توجیه شده است؟ آیا سیاست تجزیه طلبی تخریبی با سیاست دفاع از منافع ویژه فرهنگی و زبانی و عدالت اجتماعی شهروندان، یکی است؟ در خاورمیانه کدام سیاست شوم و خطرناک است و کدام سیاست صلح آمیز و خردمندانه است؟ آیا سیاست می تواند خردمندانه باشد؟ معیاری های یک اپوزیسیون مترقی در زمان جدال قدرت های حاکم در منطقه، کدامند؟

اپوزیسیون پریشان و تمایل به مردگی

اپوزیسیون ایران می تواند به این پرسش ها پاسخ دهد. البته روشن است که در شرایط سلطه مطلقه رژیم، برای نیروها هیچ امیدی به برانگیختن مردم و طرح انقلاب مورد علاقه اشان، وجود ندارد. این سازمانها با چند آرزوی گنگ، با شعارهای قدیمی و نامناسب خود، با تشکیلات کهنه، با بیسوادی و دانش نازل، با بی پولی، با توده سازمانی بی اعتمادشده، قادر نخواهند بود تناسب قوا را در جامعه تغییر دهند. بسیاری ازاین سازمانها فرقه های کوچک و بزرگی هستند که طراوت و پویایی جامعه را از یاد برده اند و شکل گیری های اجتماعی و فرهنگی جدید را نمی دانند، آنها از پدیده های اساسی مانند اکولوژی و بحران زیست محیطی بی اطلاع اند و فقط همان طرح های کهنه دگماتیستی را تکرار می کنند. چپ ارکائیک و سنتی با مدل های روسی و چینی و کوبایی باقی مانده است. ناسیونالیست ها با مدل های صد ساله زندگی می کنند و گویا زمین و زمان تکان نخورده است. اصلاح طلبان دینی دوباره مدل اسلامی بزک شده را برای جامعه پیشنهاد می کنند. قبیله گرایان با عشق جداسازی و تجزیه کشور، خود را با برخی محافل جهانی همساز می کنند. حال آنکه پروژه تجزیه طلبی با ویژگی تاریخی و فرهنگی ایران خوانایی ندارد. علیرغم تمام افت و خیزها، کردها و آذریها و بلوچها و فارسها، در طول تاریخ درهم تنیده شده اند و اجزای ایران بوده اند. در واقع آسیب ها در راستای جداسازی، از جانب قدرت ها و نیروهای سیاسی و ایدئولوژی های ناسیونالیست و دینی، تولید شده اند. روند طبیعی این اقوام، همزیستی با یکدیگر بوده است.

اپوزیسیون ایران زمانی که سکولار و آزادیخواه و متحد است جالب می باشد، ولی اعتراف کنیم که اپوزیسیون دارای آسیب های فراوان است. بطور مسلم هنگامیکه رهبرانی در رسانه ها ظاهر می شوند و یا زمانی که رسانه های خارج کشور برنامه آگاهی دهنده دارند، رژیم ایران عصبانی و پر از خشم است و زمانی هم که برخی سیاسیون در هتل های سعودی ها به «تبادل نظر در باره سرنوشت ایران» می پردازند، رژیم ایران برای سیاست تبلیغاتی خود شادمان است. شرایط پیچیده ای داریم و بخشی از اپوزیسیون خود را مثله مثله می کند و بی اعتبار می سازد. تسلط حکومت اسلامی با قراردادهای اتمی تقویت شده است ولی اپوزیسیون در کجاست؟ واقعیت این است که همه این واکنش های نادرست و ناسالم از یکسو و همه گرایش های کهنه و محافظه کارانه اپوزیسیون از سوی دیگر، به تغییر دمکراتیک، نمی انجامد. باید گسست کرد. باید گرایش های فرهنگ ساز را تقویت کرد و فصل جدیدی آغاز کرد و در این فصل جدید، نقد دین اسلام و دکترین قرآنی و ایدئولوژی ها جایگاه ویژه ای دارد، انتقاد از دگماتیسم ها و توهمات عقیدتی نقش برجسته ای دارد، ژرف نمودن گرایش به آزادی و دمکراسی و شهروندی یک نیاز بنیادی است، تقویت سکولاریسم با فکر فلسفی و دانش و اکولوژی، یک امر اساسی است.

جامعه شناسی سیاسی در تحلیل نیروهای سیاسی، این واقعیت را نشان میدهد که بخش مهمی از نیروهای سیاسی ایران محافظه کارند و فاقد سیالیت فرهنگی و فکری هستند. این نیروها نگران از دست دادن چیزی هستند ولی نمی دانند که خیلی چیزها تغییر یافته است و آنها خیلی چیزها را از دست داده اند. ائتلاف بخشی دیگر با مرتجعین عربستان کج راهی بیش نیست و در تناقض با منافع ملی است. عربستان سعودی این نیروها را به یک وسیله ساده سیاست تبلیغاتی خود تبدیل می کند و آنها را وارد شطرنج بزرگ خود نمی کند. البته ورود به این بازی شطرنج، ورود به بازی شومی است که در عرصه اجتماعی و سیاسی، جز بدنامی میراث دیگری نخواهد داشت. نیروهایی که در جنگ دوم با نازیسم ساختند برای همیشه در تاریخ گم شدند. نیروهایی که در زمان شاه توسط لیبی و عراق کمک مالی و رسانه ای شدند در شرم خود باقی ماندند. سازمان مجاهدین که از امتیازات بیشماری در دوران صدام برخوردار شد، توسط جمهوری اسلامی و رژیم شیعه عراق و چراغ سبز آمریکایی ها، به بیرون از عراق پرتاب شدند و حیثیت خود را از دست دادند. امروز نیروهایی که سمتگیری بسوی عربستان، حکومت نفت و شمشیر، را در پیش می گیرند خواهان خراب کردن همه پل های پشت سر میباشند و خود را در مسلخ قرارداده اند. نیروهای سیاسی که آلت دست می شوند و جاه طلبانه به پول و قدرت بسنده می کنند، مردگان بی افتخاری بشمار می آیند.

جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه

منبع:پژواک ایران

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes