ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
چرا مسعودرجوی مرگ خفیف و خائنانه را بر زنده بودن طی چهار سال گذشته ترجیح داد؟
بقلم داود باقروند ارشد
عضو سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت
بدنبال سالها غیبت حضوری و ترس از ظاهر شدن در انظار عمومی در نهایت در گرد همآیی سال 1396 مجاهدین در پاریس ترکی الفیصل حامی اصلی و مالی آنها به تاکید و دوبار از مرگ مسعودرجوی آنهم رو در روی مریم رجوی و دوربینهای تبلیغاتی آنها که با هزینه های نجومی عربستان تامین شده بود را اعلام عمومی کرده و به بیوه اش تسلیت گفت. جهان تقریبا چهار سال از مرگ مسعودرجوی سخن میگفت. ولی نه تشکیلات تحت اسارت مسعود رجوی و نه خودش حاضر نشدند که مسئله را برای افکار عمومی جهان روشن کنند. و قبول کردند که جهان از مرگ خفت بار رجوی سخن بگوید و او را نیست و سقط شده بخواند.
چرا کسی همچون آقای مسعودرجوی که هیج مرزی را از جمله حفظ اصول درون تشکیلاتی، عهدهای بسته شده، اصول دمکراتیک، اصول مبارزه با امپریالیسم و سرمایه داری، اصول آزادی، اصول استقلال، اصول وحدت نیروهای درون خلقی، اصول مرز داشتن با دشمن متجاوز به میهن، … که خود را خدای آن میشمرد را برای از دور خارج کردن حریفان، بقدرت رسیدن و در اساس برای امیال شخصی، برسمیت نشناخت ودست به کشتار ایرانیان در مرزها و همرزمان مجاهد و …زد و در بزنگاه تاریخ مبارزه، نا پدید شد و حتی با همه ادعاهایی که در رهبری جنبش با هزاران کانون شورشی مجاهدین وقتی بقول سایت مجاهدین 140 شهر در 1396 و صدها شهر در 1398 به صحنه آمدند حاضر نشد با صدای خودش پیام بدهد و مهر مرگ خفیف خائنانه را برای خودش طی نزدیک به چهار سال گذشته را پذیرفته بود. مگر رجوی چه میخواست که حتی قیام جوانان زحمت کش، و ایستادن آنها رو در روی نیروی مسلح رژیم با دست خالی نیز راضیش نکرد؟ و چرا امروز بعد از ترور قاسم سلیمانی صدایش باز شده، آیا همه تهدیدهای امنیتی نسبت به جانش برطرف شده!!! نکنده قاسم سلیمانی تنها بازمانده و آخرین نفر رژیم بوده که آنهم بدست آمریکا یار غار آقا و خانم رجوی ترور شد و حالا وقت آن است که “رهبر کبیر انقلاب نوین مردم ایران” باید سال 2020 را سال سرنگونی بنامد؟
آموزه های این عنصر خود شیفته را که میلیونها ایرانی را بخاطر شرایط خاص تاریخی که در اختیارش بودرا به نابودی کشاند وشرایطی که امروز در آن قرار دارد را در زیر بخوانید.
چرا مرگ خفت بار
همه دیکتاتورهای جهان بویژه خونریزهایشان که از بیماری خود شیفتگی حاد، سادیسم، بد بینی و نفرت در میان دیگر بیماریهای روانی رنج میبرند. آنها همواره بدنبال ساختن چهره ای فرا زمینی و فوق انسانی، شکوهمند و استوره ای از چهره خود هستند. در مورد هیتلر، هنرمند بزرگ چارلی چاپلین این رویکرد او را بخوبی در فیلم “دیکتاتور بزرگ” بنمایش گذاشت. اینگونه دیکتاتورها عمدتا وانمود میکنند که سرنوشت این گونه مقرر داشته و یا در مورد رجوی خدا اینگونه مقرر کرده و او را فرستاده که بر جهان حکومت کنند.
نمونه هایش ردیف کردن القابی همچون:
-
“امام زمان”،
-
“رهبر تاریخساز”،
-
“ایران رجوی رجوی ایران”،
-
“رهبر کبیر انقلاب نوین مردم ایران”،
-
“ناجی نوع بشر”،
-
“رها کننده زنان فراتر از محمد پیامبر اسلام” و
-
“تسخیر جهان با نابودی امپریالیسم جهانی به رهبری آمریکا با این زنان”
-
، تحقیر بن لادن ضمن حمایت از حمله و جنایت تروریستی 11 سپتامبر و خود را صد بار ضد آمریکایی تر جازدن در جلسه نمایش مستقیم این جنایت در اشرف در حضور 4000تن از مجاهدین و…
-
وادار کردن اعضا به نوشتن کتاب و شعر گفتن در مورد اوست
که از طرح های جاه طلبانه هیتلرالگو برداری میکرد از این نمونه هاست.[1]هیتلر رسما اعلام کرد که:” فراکلین روزولیت طی تلگرامی رسمی از او خواسته که در ده سال آینده از حمله به کشورهای: فنلاند، لیتوانی، لتونی، استونی، نروژ، سوئد، دانمارک، هلند، بلژیک، بریتانیا، ایرلند، فرانسه، اسپانیا، پرتقال، سوئیس، لیختن اشتاین، لوگزامبورگ، مجارستان، لهستان، رومانی، یوگسلاوی، روسیه، بلغارستان، ترکیه، عراق، عربستان، سوریه، مصر فلسطین و ایران خود داری کند یعنی بخوبی از طرحهای هیتلر خبر داشتند ولی هیتلر همین تلگرام روزولت را در جمع گنگره حزب با صدایی بلند و زمانیکه همه حاضرین به آن به تمسخر میخندیدند و به ضعف و نا توانی روزولت تعبیر کرد
هیتلرنیز برای خودش در میان هوادارانشان در آلمان نازی اینگونه القاب را ترویج و یا با تلاش برای ساختن بناهای یاد بود فرای تصور و سوپر سازه ها و … در نورنبرگ و برلین آلمان سعی در ابدی جلوه دادن خود حتی بعد از مرگش داشت. مسعود رجوی که بعد از حمله عراق به کویت دستش را از ایران کوتاه میدید در اشرف دست به همینکار میزد، ابتدا اشرف را پایتخت دوم خواند و رسما و علنا اعلام کرد اینجا را به موزه تاریخی ایران تبدیل خواهد کرد که نسلهای بعدی ایرانیان بیایند و زیارت کنند. از نامگذاری خود اشرف و میدانها و مجسمه سازیها و… و تَبَرّک نامیدن باقی مانده غذا و چای خودش و مریم رجوی و نحوه نام بردن از خودش و مریم همه حکایت از این امر دارد.
بنابراین پذیرش مرگی اینچنین خفت بار در غربت و انزوای مطلق، آنهم بدون اعلان رسمی، بدون راه انداختن دادار دودور و شعارهای بزرگ و … در حقیقت انداختن نارنجک در مرکز تصورات و طرحهای دیوانه وار چنین خودکامگانی است که بقیمت جان صدها هزار و بلکه میلیونها انسان تمام شده و میشود بر چه اساسی بوده است. از همین روست که نمیتوان بسادگی پذیرفت که رجوی در قبال چنین سرنوشتی که ترکی الفیصل برای مسعودرجوی رقم زد و عملا طی تقریبا چهار سالی که از آن میگذرد در افکار عمومی اینچنین خار خفیف شد بی واکنش باشد.
واقعیت این است که اینگونه دیکتاتورها همانگونه که در مورد محمد رضا شاه، صدام حسین، معمر قذافی و یا نیکولای چائوشسکو رومانی و حتی موسولینی ایتالیا و یا خود هیتلر شاهد بودیم تا وقتی در قدرت هستند حسابی الدورم قلدورم دارند ولی همین که این هیولاها از قدرت ساقط میشوند و در مورد مسعود رجوی با سقوط صدام حسین دیکتاتور خونریز عراق و از بین رفتن حمایتش از رجوی، چگونه در ترس از سپرده شدن بدست عدالت و مواجهه شدن با همه جنایاتی که مرتکب شده اند به ضعف و زبونی میافتند. .
لاپوشانی فرار از سرنوشت محتوم
رجوی این ترس و فرارش از ظاهر شدن را در تشکیلات با بهانه امنیتی لاپوشانی میکرد و هر کس سوال میکرد که “رجوی کجاست” را چه در دورن تشکیلات و چه در بیرون تشکیلات با شدت و حدت تمام مورد مجازات قرار میداد و با مارک اینکه “بعنوان عوامل رژیم دنبال ترور مسعودرجوی هستید” ترور سیاسی میکرد. طوریکه حتی نه در شورش سراسری 1396 و نه در شورش آبان امسال حاضر نشد که با صدای خودش پیامی بدهد. چیزی که از فرد فرصت طلبی مانند مسعود رجوی که چهار دهه است جز در رسانه های مجازی حضور دیگری در واقعیت سیاسی ایران ندارد کسی که برای حفظ قدرت حاضرشد با دشمن ایرانیان همدست و سربازان ایرانی را بکشد، دست به کشتن کردهای عراقی زد، علی زرکش جانشین خودش را به مرگ محکوم کرد، بسیاری از مجاهدین را دستگیر، زندانی، شکنجه، و به قتل رساند، به زنان مجاهدین تجاوز کرد، رحم آنها را با انواع حیله های مافیایی در آورد، خودش را به عربستان و آمریکا فروخت، کماکان به قبول مرگ خفیفِ خائنانه خودش در غربت بسنده کرد.
اینجاست که اگر در میان شورایی ها و هواداران مجاهدین کمترین صداقتی هست باید از رجوی سوال کنند که پس اینهمه سال بهانه امنیتی و تهدید جانی برای مخفی ماندن چه شد؟
آیا تمام این تهدیدات امروز که به صحنه آمده ای برطرف شده است؟ یا بوی کباب است که تو را مست و از خود بیخود کرده و همه “تهدیدات پوشالی و توجیهات ترور سیاسی دیگران را بجان خریده و وارد گود شده و حتی پا را فراتر گذاشته و سال را سال سرنگونی خوانده ای؟
بنابراین تنها دلیلی که میتوان آورد تا این سکوت رجوی را که در سالهای اخیر حتی با قیامهای سراسری نیز شکسته نمیشود را توجیه کند همان ایمان و درک راسخ او به پایان کارخودش و سازمان مجاهدین است و اینکه هیچ امیدی به وصول به آزروهای قدرت طلبانه اش نداشته است، بلکه ترس از سپرده شدن بدست عدالت و پاسخگو قرار گرفتن در قبال همه جنایاتی که مرتکب شده به او اجازه حضور علنی یا حتی با صوت را نمیداد. و تنها با ورود آمریکا به درگیری نظامی، در قالب ترور قاسم سلیمانی فرمانده سپاس قدس سپاه امیدی در دل او جوانه زده و به یکباره با حال زار و صدای لرزان و هرچند با پریشان گویی برای چهلمین بار سال 2020 را “سال سرنگونی” رژیم اعلام میکند.شاید در چنین شرایطی با تکیه به تئوری همیشگی او که میگفت از پیروز!!! هیچگاه در مورد جنایاتش سوال نمیکنند از سرنوشت محتوم خود فرار کند.
بله رجوی که خودش را رهبر کبیر انقلاب نوین مردم ایران معرفی کرده بود و قول داده بود و قرار بود با رها کردن زنان مجاهد (از طریق همخوابگی با آنها) امپریالیسم جهانی را سرنگون کند و از محمد پیامبر اسلام و بن لادن و…هم بالاتر قرار بگیرد، اینگونه عاجزانه دست به دامن همان امپریالیسم آمریکا شده است تا رژیم را برای او سرنگون کنند. صحت این ادعا در این است که، تنها حرکت آمریکا بود که در او این جرآت و انرژی لازم رابرای برخاستن از گور خود خواسته و خود کنده داد تا با صدای خودش پیام نوید پیروزی بدنبال ورود از ما بهتران به صحنه سیاست ایران با توان نظامی، بدهد. تا شاید با بقدرت رسیدن توسط آمریکا از سرنوشت محتوم خود و قرار گرفتن در مقابل عدالت و پاسخگو شدن در قبال همه جنایاتی که مرتکب شده با تکیه به تئوری همیشگیش که میگفت:”از فرد پیروز هیچگاه در مورد جنایاتش سوال نمیکنند” بگریزد..
سوال از آقای مسعودرجوی در مورد آموزشهایش برای خلق قهرمان ایران
آموزه های مسعودرجوی: نشریه مجاهد ش 4 ص 2
“از آنجا که در مقطع کنونی تاریخ، تضاد اصلی حاکم بر جامعه بشری، تضاد بین خلقها و امپریالیسم است، نیروها، احزاب و رژیمها بایستی در اردوی خلقها و همراه آنان با امپریالیسم جهانی (به سرکردگی آمریکا) در نبرد و ستیز باشند، وگرنه اجبارا جزو اقمار امپریالیسم و به موضع ضدیت با خلقها سقوط میکنند!!!
سوال از آقای مسعود رجوی رهبر کبیر انقلاب نوین مردم ایران
آقای رجوی طبق آموزشهای خودتان، چرا الان شما جزء اقمار امپریالیسم و در موضع ضدیت با خلقها ولی رژیم در موضع انقلابی مبارزه با آمریکا قرار دارد؟ آیا از همین موضع است که سال 2020 را از جانب امپریالیسم سال سرنگونی رژیم اعلام کرده اید؟ تکلیف 82 ملیون ایرانی را روشن کنید.
داود باقروند ارشد
22دیماه 1398
12 ژانویه 2020
References
1. | ↑ | هیتلر رسما اعلام کرد که:” فراکلین روزولیت طی تلگرامی رسمی از او خواسته که در ده سال آینده از حمله به کشورهای: فنلاند، لیتوانی، لتونی، استونی، نروژ، سوئد، دانمارک، هلند، بلژیک، بریتانیا، ایرلند، فرانسه، اسپانیا، پرتقال، سوئیس، لیختن اشتاین، لوگزامبورگ، مجارستان، لهستان، رومانی، یوگسلاوی، روسیه، بلغارستان، ترکیه، عراق، عربستان، سوریه، مصر فلسطین و ایران خود داری کند یعنی بخوبی از طرحهای هیتلر خبر داشتند ولی هیتلر همین تلگرام روزولت را در جمع گنگره حزب با صدایی بلند و زمانیکه همه حاضرین به آن به تمسخر میخندیدند و به ضعف و نا توانی روزولت تعبیر کرد |