ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
آیا سرنگونی رژیم پشت هراس افکنی اکبرگنجی ها مانده است؟
بقلم داود باقروند ارشد:
مسعود رجوی: مقصر عدم سرنگونی رژیم؟ اعضای ذوب نشده و جداشدگان منتقد!!!
بقیه آپوزیسیون: مقصر عدم سرنگونی رژیم؟ هراس افکنی در مورد تجزیه ایران!!!
براستی ورشکستگی بتقصیر را واضحتر از این نمیتوان در میان آپوزیسون خارج کشور مشاهد کرد. چندین دهه است که چه تنها آلترناتیو غیر مستقل و آمریکایی (فرقه رجوی) و بقیه خرده سیاسی کاران جا خشک کرده در راحت خارجه مرتب از توطئه های پرده برمیدارند که میخواهند جلوی براندازی را بگیرند؟!!! از جمله در متن زیر:
وبا صدها مارک و تهمت وابستگی به رژیم و سیستم اطلاعات با محتوای ترور سیاسی گوینده او را نفی و تخطئه میکنند تا مجبور بناشند با استدلال و منطق نظرات مخاطب را رد کنند. خدای این روش در ایران بعد از انقلاب مسعودرجوی است، که کپی برداری میشود. باور ندارید در زیر بخوانید:
آنچنان سینه درانی میشود که انگار مردم ایران در خیابانها متوقف شده اند و تنها از ترس تجزیه به رژیم تن میدهند!!!
این قلم قصد دفاع از اکبر گنجی با همه سوابقش و آنچه بعنوان نقطه نظراتش بیان میکند ندارم. قصد، نشان دادن این نکته است که آپوزیسیون ایران به عقیده این قلم که چهل سالی است از اعماق آن بیرون آمده و بن و ریشه اش را دیده است از مسعودرجوی گرفته تا بقیه آلترناتیوهای تک نفره از فرط بی عملی و بی کاری و تنها به جهت خود نمایی و خود ارضائی سیاسی به مسیرچنان توهماتی افتاده اند که تنها با ترور یکدیگر، تلاش میکنند برای خود در خیالات خود اعتباری کسب کنند. و آنچه در این میان فراموش شده است مردم ایران است و مشکل اصلی آنها. چگونه؟
فرض کنیم همه آنچه در مورد اکنر گنجی و بقیه ای که به طعنه نام برده نشدند و در مقاله فوق آمده صد در صد درست است. اما سوال اساسی این است که این کشف الشهود در پاسخ به کدام مسئله مبرم مبارزاتی و سرنگونی رژیم است؟ آیا سرنگونی رژیم پشت مثلا هراس افکنی گنجی مانده؟ بی عملی و پوسیدگی آپوزیسیون خارج کشورکه خود نویسنده سطور نقل قول شده در فوق را به پاسیویزیمی کشاند که حتی دیگر نمیخواست هیچ مطلبی بنویسد ناشی از هراس افکنی اکبرگنیج ها و امثال اوست که معتقدند که ایران میتواند اگر درست به مرحله تغییر و انتقال قدرت سیاسی وارد نشود تجزیه یکی از شقوق آن است؟
نفرت مردم از مسعودرجوی و فرقه اش با آنهمه ید و بیضایی که بکمک آمریکا و عربستان و عراق در قالب ارتش آزادیبخش و … و شوهای چند صد میلیون دلاری پاریس و اخیرا هم شوهای دیجیتالی در آلبانی و هزاران کانون شورشی برایش ترتیب میدهند ناشی از هراس افکنیهاست؟ علت شکست مفتضحانه آن ید و بیضاء چی؟ بی اعتمادی مردم ایران به خارج کشوریها ناشی از هراس افکنی های تجزیه ایران است؟ یا نفرت از خیانتهای انجام شده میباشد؟ از پشت خنجر خوردنها؟ از بی دردیها؟ یا از بی مایگی و دور گود نشستن و فرمان لنگش کن دادن هاست؟ یا از تک رویها و عدم اتحادها که شاخص بی دردی میباشد است؟
اگر بیکارهستید بروید و کار مفیدی انجام دهید. اگر میخواهید مطلبی بنویسید به ریشه ها بپردازید تا مشکلی از مردم ایران حل شود. چرا جنبش 1388 مردم ایران را نمیبینید. و برای انتخاب مردم ایران بویژه جوانان ایران که موتور محرک همه تحولات ایران از جمله تحولات 1378،1388،1396،1398 بوده و هستند احترامی قائل نیستید و نمیخواهید برسمیت بشناسید؟ مگر آن تحولات تحت تاثیر آنگونه که شما فرض میکنید “مزخرفات اکبرگنجی” بود؟ در کجای تحولات ایران، شما اثری از این مقوله دیده اید؟ در داخل کشور چه باید بکنند که شمایان بیدارشوید و ببینید که جنبش داخل کشور به تمام و کمال در جریان است. توانش و انتخابهایش خاص خودش است. مشکل نبود رهبری ذیصلاح است که مردم ایران درحال ساختن آن در بطن خود است. مشکل بی اعتمادی تاریخی مردم ایران است به عملکردهای خیانتکارانی همچون مسعود رجویها و بی مایگی و بی عملیها و بی دردیهای خارجه نشینها در نشستن و از دور دستور انقلاب دادن به داخل کشوریها است تا آنها خونش را بدهند و اینها بر سر سفره حاضر و آماده برسند و قدرت را قبضه کنند! مردم ایران این پدیده خیانتبار را بخوبی شناخته اند.
آنهایی که فکر میکنند مردم ایران نشسته اند و به دهان این خارجه نشین و آن رادیو و مراکز قدرت و سخنپراکنی گوش میکنند، در سالهای 1360 وچه بسا قبل از آن در حال در جا زدن هشتند. مردم ا یران از 1388 نشان دادند دیگر وقعی براینها نمیگذارند.
الگوهای شما مطلقا هیچ سازگاری با الگوهای مردم ایران برای تغییرات سیاسی در داخل کشور ندارد. نمونه ساده اینکه: حتی بخشی هرچند مختصر از مردم ایران با ناستالژی رژیم گذشته در جامعه مثلا به رضا پهلوی اعتماد میکنند. و میبنیم که وقتی هرچند به غلط اعتماد میکنند آنرا بیان کرده و میخواهند. خود این خواسته بخش بسیار کوچکی از مردم ایران یک پیام بسیار مهم در بطن خود دارد و آن نگرانی مردم ایران از مقابله و پاسخی به عدم تجزیه ایران است. چون رضا پهلوی را عامل یکپارچگی میانگارند. هرچند سرابی بیش نیست. از همین نمونه میتوان فهمید که آن اکثریت79میلیونی که نامی از کسی نمیبرند برای این است که به کسی هنوز اعتماد ندارند. این را اگر فهم کنید که ریشه مسئله است، بجای صرف انرژی روی اکبر گنجی ها و کشف توطئه های پوشالی و موانع پوشالی به اصل مطلب میپرداختیتد.
اگر این را فهم کنید بجای اینکه صبح تا شام اخبار داخل را منعکس کنید و در این رادیو و آن تلویزیون کشف الشهودی بکنید، که مردم صبح تا شام شاهد و ناظر آن هستند و هیچ نیازی هم به بازگویی آنها توسط امثال شما ندارند، شاید فرصت پرداختن به اصل مطلب میرسید. وقتی به اصل مطلب، وریشه مسئله نمپردازید و در حاشیه غوطه ور میشوید خود را مبارز معرفی میکنید و میکنند وعملا به ارضای سیاسی خود و خوانندگان خود جامعه عمل میپوشانید که نتیجه اش بی عملی و بی دردی و احساس انجام کاذب و دروغین قیام به وظایف و تعهدات در قبال مردم است.
استدلال و نمونه کشورهای تجزیه نشده در رد نظریه تجزیه؟
اما در مورد کشورهایی که مینویسند که تجزیه نشده اند از جمله سوریه، عراق، لیبی، افغانسان، یمن و سودان. واقعا این است الگوی اطمینان بخشی آپوزیسیون ورشکسته برای تجزیه ناپذیری و آنچه با سرنگونی بدون تجزیه مد نظرشان است!!!!!؟؟؟؟. کشورهاییکه روزانه صدها نفر در کوچه و بازارش با بمبگذاریها تکه تکه میشوند. زیرساختهایشان نابود شده، مردمش آواره جهان و روزانه در دریاها غرق میشوند، در راهها و کوهستانها یخ میزنند. چندین کشور هر کدام بخشی را به اشغال خود در آورده (لیبی و سوریه و عراق و یمن) و در دست دارد. و کشورشان میدان جنگ کشورهای منطقه ای و جهانی شده. روزانه عزا و عروسیها و مدارس و بیمارستانهایشان بمباران میشود. و یا همچون یمن در قحطی اعمال شده توسط کشور عربستان و متحدین عربش با حمایت غرب بیشتر از بمبارانها از آنها قربانی میگیرد. چه برسد آنچه بر سر منابع فرهنگی و زیرساختهای اجتماعی و فرهنگی آنها آمده. بگذریم که چه بلایی بر سر آثار باستانی آنها آمده و میآید. بگذریم که هیچ چشم اندازی هم برای استقلال و سپردن این کشورها بدست مردم واقعی آنها وجود ندارد. بگذریم که آموزش و دانشگاه و …به چه خاک سیاهی نشسته. بگذریم که بیمارستانهایشان به خرابه ای تبدیل شده، بگذریم که صدها هزار نفری که بر اثر نبود امکانات بیمارستانی و پزشکی ناشی از جنگ میمیرند.این است الگوی شمایان در استدلال شما در مقابل نگرانی تجزیه ایران؟ وضعیت این کشورهاست آنچه شما به مردم ایران اطمینان میدهید که نگران نباشند و به استقبال آن بشتابند؟ شعار شما این است؟
مردم نگران نباشید یمن و لیبی و سوریه و افغانستان و…هنوز تجزیه نشده!! بشتابید و رژیم را برای ما سرنگون کنید؟؟؟!!!
مگر تجزیه چه بلایی برسر کشور و مردمی میآرود که کشورهای فوق الذکر در حال تجربه آن نیستند؟ آیا اگر افغانستان بعد از پایان اشغال شوروی تجزیه میشد و مثلا دو کشور مستقل ایجاد میشد ولی در آرامش بودند، بهتر از اینکه طی سه دهه گذشته صدها هزار افغانی در داخل کشورشان تکه تکه شده اند نبود؟ میلیونها آواره شدند نبود. میلیون خانواده به خاک سیاه نشانده شدند نبود؟ یمن چطور؟ لیبی چطور؟ مگردر لیبی درست بلایی و برنامه ای که برای ایران تدارک دیده شده است را تدارک ندیدند که وقتی اتمی اش را زمین گذاشت همین فرانسه و آمریکا با بمباران آن کردند آنچه لیبی امروز است. قطعا شما مداخلات خارجی را رد میکنید ولی مردم ایران بسیار هوشیارتر از خوشخیالان خارج کشور هستند. آنها مشکلات را با پوست و گوشت و استخوان حس میکنند آنچه ما در خارج هیچ حسی از آن در راحت خارجه نداریم. به شعور مردم خودتان احترام بگذارید. و خود را بلاتر و فهیم تر از آنها و خود را داعیه دلسوزتر از مادر تلقی نکنید. به اصل مطلب بپردازید. شاید کمکی باشد.
ضمنا: خیانتی که رجوی به اعتماد مردم ایران کرده تاریخی است و مردم ایران هنوز جواب مناسبش رااز دیگر آپوزیسیون نگرفته است. مردم ایران همه را با همان عینکی مینگرند که به رجوی نگاه میکنند. آپوزیسیون باید خود را از این ننگ پاک کند و از ننگهای رجوی فاصله بگیرد. و در این مسیر خود را اثبات کند.
داود باقروند ارشد
دوم اوت 2020
12مرداد 1399