قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

سخنرانی آقای داود باقروند ارشد در پارلمان اروپا

 

تلاش و تولید آزادی یا دلالی و مصرف آزادی؟ قسمت اول

داود ژنوبقلم داود باقروند ارشد

 بعقید این قلم در بررسی شکستهای 500 سالهایران  در تلاشهایش برای پیشرفت و ترقی و سعادت اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و…هرچند بهای سنگینی در همه زمینه های انسانی و مادی پرداخته شده، اما بجز معدود کسان که در تاریخ ما تنها مانده و بدست ایرانیان و اما بکام دشمنانش از میان بداشته شده اند، هیچ تلاش بنیادی و بقائده، متناسب با فرهنگ و تاریخ ایران و مبتی بر علم و قوانین پیشرفت جوامع بشری، علیرغم اینکه الگوی پیشرفت وجود داشته، تلاشی جدی برای حل مشکل صورت نگرفته است. این نوشتار تلاشی است به معرفی دلایل شکست و معرفی دورنمایی از آنچه جوامع پیشرفته با آویختن بدان توانسته اند موفق شوند. و کج فهمی های روشنفکران ایرانی در درک موفقیت جوامع پیشرفته. این نوشتار با همه کم و کاستی هایش در چهار قسمت تنظیم شده که  قسمت اول  آن در پیش نظر شماست.  قصد اصلی نیز کشیدن ماشه بحث است تا جامعه روشنفکر مسئول، با پرداختن به آن، عمق و گستردگی بسا بیشتر را به بحث حیاتی ای همچون “بن بست 500ساله جامعه ایران و ایرانی” را  بدان بدهند.

تلاش و تولید آزادی یا دلالی و مصرف آزادی؟

 

لینک به قسمتهای دوم و سوم و آخر(چهارم)

تلاش و تولید آزادی یا دلالی و مصرف آزادی؟ قسمت دوم

 تلاش و تولید آزادی یا دلالی و مصرف آزادی؟ قسمت سوم

تلاش و تولید آزادی یا دلالی و مصرف آزادی؟ قسمت آخر

قسمت اول

  مقدمه: طرح سوال

چرا در ایران این میزان تناقض اجتماعی-سیاسی-فرهنگی-اقتصادی بچشم میخورد؟  چرا شکاف بین آرمانهای ایرانیان و آنچه در عمل روزمره و تاریخی آنها در صحنه های مختلف طی 500 سال گذشته مشاهده میشود نه تنها بسته نمیشود که روز بروز بیشتر و عمیتقر میشود؟ چرا این میزان فاصله و شکاف که به مرور زمان عمیقتر نیزمیشود، بین بخشی از جامعه ایران در خارج و شاید بتوان گفت بعنوان نمایندگان بخشی از اقشار میانه و مدعی روشنفکری و فعال سیاسی! تبعیدی خارج کشور با داخل کشور و حتی بین خود خارج کشوریها وجود دارد ؟ چرا علیرغم اشراف و اذعان همه به این شکاف عمیق و نیاز به حل تضاد و بستن شکاف، هرچه جلوتر میرویم مصداق ضرب المثل “خشت اول چومعمار بنهاد کج تا ثریا میرود … کج” اند؟

آیا شکاف بین ضعف و ناتوانی جمع و جور کردن خود، گروه، حزب و شورا و…مان  با شعارهایی چون “ما تنها نیروی بالفعل و بالقوه فتح قسطنطنیه هستیم” نماینده شکافهایی نیست که در فوق، ذکرش رفت؟ آیا این تناقض اشکار نشان نمیدهد که در پیگیری آرمانمان جدی نیستیم؟ و چرا جدی نیستیم؟ آیا نباید مقدم بر فتح قسطنطنیه ابتدا قادر باشیم خودمان را جمع و جور کنیم، بعد با دیگران جمع شویم، نظم، انظباط، صلاحیت، توان، لیاقت، ابزار، شجاعت ، فداکاری و البته آمادگی برای پرداخت قیمتِ حمله و فتح قسطنطنیه را کسب کنیم؟ تا در نهایت بعد از کسب مجوز از مردم ایران (تا مبادا در فتح قسطنطنیه بدست همان مردم تنبیه شویم)، شعارمان را بدهیم و دست به اقدام بزنیم؟

چه رابطه ای بین همین رویکرد سیاسی – مبارزاتی با شکست شعار و تلاش! برای پیشرفت اجتماعی-صنعتی-اقتصادی ایرانیان در 500 سال گذشته علیرغم هزینه های سرسام آورش وجود دارد؟ معمای این شکست چیست؟

معماران اولیه کدام خشت را کج گذاشته اند که هرچه این بنا بلندتر میشود سقوط آنرا محتمل تر میکند؟ آیا زمان آن نرسیده که  دست بکار شده و یکبار برای همیشه آن خشت کج اولیه را راست گردانیم؟ چرا تلاش میکنیم بر بنایی کج عمارتی دیگر بسازیم که با بلندتر کردنش سقوط آنرا محتملتر میکنیم.

این بلندتر کردن بنای کج بدون تصحیح آن خشت کج اولیه را “کار بی بنیاد” و یا در مبارزه “سیاست زدگی” مینامند.

چرا که قبل از رد هر موضوعی باید آنرا ابتدا نقد کرد و زوایای مفهومی آنرا تشریح و کشف نمود. برای مثال اگر به درک واقعی و جامعه شناسانه از استبداد نرسیده باشیم، رد کردن ساده استبداد به نقد مفهومی و محتوایی و بنیادی آن نمی انجامد. و بیشتر بیانگر شکوه، شکایت و ناله است تا نقد فکری. این نحوه برخورد نمودی از دخالت سیاست در تفکر را به نمایش میگذارد. که سیاست زدگی نامیده میشود.

سیاست زدگی

سیاست زدگی یعنی 30 میلیون از جمله تمامی مدعیان روشنفکری و مدعیان مبارزاتی، بریزند توی خیابان و ندانند که چه را دارند سرنگون میکنند، چرا سرنگون میکنند و چه میخواهند و چه نمیخواهند. و آینده را به امان خدا بسپارند.

سیاست زدگی یعنی بنا کردن آرمان بر خشت کج، با مصالح خشم و نفرت و احساس و عاطفه و بدون استفاده و اتکاء به خرد و دانش و تحلیل علمی و جامعه شناسانه و تاریخ تحولات اجتماعی، فکری خود.

سیاست زدگی یعنی فقط خواستار تخریب و نابودی خانه کهنه (وضع موجود) شدن و نداشتن هیچ مصالح و معمار برای ساختن بنایی نو و مستحکم و مناسب زیست امروزه بجای آن، جز قطعات همان مصالح کهنه و فرسوده تخریب شده وانبوه مدعیان معماری ایکه تنها هنرو دانش آنها ساختن همان خانه کهنه تخریب شده است.

مدعی معماری همچون مسعودرجویها، که مدینه فاضله ای که در خارج (عراق) ساخته اند صد بار کهنه تر و ویرانتر از خانه کهنه ای است که میخواهند تخریب کنند.

سیاست زدگی یعنی معمارهایی همچون قائم مقام فراهانی، امیر کبیر، مصدق، داور، کسروی، که خواستند دست به خشت اول برده و آنرا اصلاح کنند بدست خودمان کشتن.

سیاست زدگی یعنی استفاده از مصالحِ وصلت کردن  با صدام حسین و کشتن جوانان جان برکفی که از میهنشان دفاع میکنند، برای ساختن و نجات وطن!!.

سیاست زدگی یعنی واردات پیشرفته ترین سلاحها از آمریکا برای تقویت ارتش، بقیمت تاراج منابع عظیم کشور و دست آخر با موافقت همان ارتش سرنگون شدن.  

مدعیان معماری که وزیرش(علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد شاه 1348- 1341 در مصاحبه با بی بی سی) او (شاه) را اینگونه توصیف میکرد:

جامعه ای [دوران پهلوی دوم] داشتیم از نقطه نظر اجتماعی پیشرفته بود، با یک سیستم سیاسی [که] روز به روز عقب افتاده تر میشد، نه اینکه سرجایش بماند، عقب افتاده تر میشد، و در واقع به یک معنا با زمان قاجار تفاوتی نمیکرد. که خوب خیلی بد بود. 

سیاست زدگی یعنی با خون دل مشروطه راه انداختن و بدست خود آنرا با سپردن به یک دیکتاتور تازه نفس (رضاخان) نابود کردن. سیاست زدگی یعنی هر روز یک حزب و شورا و … در خارج کشور روئیدن و در جا مدعی مدیریت جنبش 82 میلیون نفری ایران بودن. در مقایسه با حزب کارگر انگستان که در سال 1800م  تاسیس شد و اولین بار در 1900م  یعنی صد سال بعد برای اولین بار دو نماینده به مجلس فرستاد. سیاست زدگی یعنی چهل سال درجا زدن و در باتلاق فروبرنده خارج کشور غرق شدن.

سیاست زدگی یعنی چهل سال در اوج عناد، قلدری و بلاهت اصرار کردن بر ادامه ساخت بر خشت کج، علیرغم سقوط از تشکلی مبارز و تبدیل شدن به اعضای ثابت بیمارستانهای آلبانی و منتظر مرگ خود بودن و هر روز و هر ماه و هر سال را سال پیروزی نامیدن، و از آن نمدی برای خود و تیری علیه دیگران ساختن، به امید اینکه “دستان غیبی از ما بهتران” شما را به تهران ببرند.

سیاست زدگی یعنی جامعه ای و جمعی و تشکلی که معتقد است هیچگاه اشتباه نمیکند و حاضر نیست قیمت اشتباهاتش را بپردازد. سیاست زدگی یعنی صبح تا شام به استبداد فحش دادن ولعن و نفرین کردن و در راحت خارجه لمیدن. سیاست زدگی یعنی در اوج بلاهت بدورغ و تزویر وانمود کردن به اینکه حکام مستبد از مریخ به ایران نازل میشوند و نه اینکه همان برادر و خواهر و مادر و پدر و همشهری و هم زبانی و فامیل… امثال ما وعناصر همان جامعه با همه معضلات آن بوده و هستند. سیاست زدگی یعنی بجای جان کندن و تغییر بنیادی در ارزشهای فرهنگی، اخلاقی، فکری … جامعه ای که تولیدش مستبد و مستبد پرور است، تلاش کنی مستبد از نفس افتاده را با مستبد تازه نفسی از میان خود عوض کنید. سیاست زدگی یعنی بجای جان کندن و ساختن و تولید آزادی و دمکراسی و حقوق بشر و … در قالب نهادهای مدنی بعنوان خشت اول. مانند دلالان سود جو و فرصت طلب، بدنبال واردات آن بودن. آنهم برای جامعه ای که استبداد و استبداد پروری تنها محصول سیاسی اجتماعی فرهنگی آن طی قرنهای متمادی است.

سیاست زدگی یعنی فرار کردن به خارج کشور(قطعا قضاوت در مورد تک تک افراد برعهده خودشان است)، جهت مصرف آزادی و دمکراسی و… بجای ایستادن و پی ریزی و ساختن آزادی و …  سیاست زدگی یعنی، اوزون حسن آق قویونلو[1]خبر ظهور شگفت‌انگیز اوزون حسن نه فقط در میان همسایگان شرقی، بلکه در بین قدرت‌های غربی نیز پیچید. پاپ نیکلاس پنجم که از زمان سقوط قسطنطنیه منافع خود را در شرق مدیترانه در خطر می‌دید، در سال ۱۴۵۴م هیأتی را به ایران گسیل داشت. اوزون حسن در وهله اول برای انعقاد پیمانی علیه عثمانیان اعلام آمادگی نکرد، ولی چندی بعد در سال ۱۴۶۰م گروهی از سفیران شاهان آناتولی وارد رم شدند و از آنجا به دربار سایر شاهان اروپایی رفتند که ایلچی ترکمانان نیز در این هیئت بود. سرانجام ونیز به عنوان سخنگوی اصلی کشورهای غرب و اوزون حسن هم با موقعیت مشابهی در شرق به سال ۱۴۵۸م به توافق‌های مقدماتی رسیدند که منجر به پیمان سال ۱۴۶۴م شد و زمانی که مسئله هیئت سیاسی کاترینو زنو پیش آمد، این روابط قوت بیشتری یافت. زنو مدت زیادی در تبریز بود و از طریق همسرش که می‌گویند دختر برادر دسپینا خاتون بود با اوزون حسن نسبت داشت. هدف تمام این مذاکرات عملیات نظامی مشترک و یکپارچه برای از هم‌پاشی امپراتوری عثمانی بود. اوزون حسن درخواست مصرانه داشت که ونیز باید او را مجهز به توپخانه و سایر اسلحه گرم سازد تا بتواند بر عثمانیان که پیشتر به این سلاح دست یافته بودند، برتری یابد. این سلاح‌ها طبق تصمیم مجلس سنا در ۴ فوریه ۱۴۷۳م برای اوزون حسن ارسال شد.[۱۴] (بنیانگذار وابستگی به استعمار) که بجای تلاش برای یافتن راه قوی شدن درونی و ساختن و بنا نهادن، زیرساختهای لازم برای قوی شدن در مقابل تهدیدات خارجی (عثمانیهای آن زمان)، دست به دامن ونیزی ها شدن برای در قدرت ماندن و “همچون امروز مسعود رجوی و بسیاری دیگر، دست بدامن آمریکایی ها شدن برای کمک به اشغال کشور” بقیمت پیش فروش کردن کشور  …

عامل بدبختی ها؟

تا کی میخواهیم عامل همه بدبختی هایی را که برای ایران و ایرانی متصوریم را به دو کلمه استبداد و استعمار حواله دهیم؟ تا کی میخواهیم از قبول مسئولیت تک تک ایرانیان در قبال مشکل تاریخی ایران، “مصرف-واردات بجای تولید“،  واردات صنعت، واردات تکنولژی، واردات علم، واردات دمکراسی، واردات حقوق بشر … بجای پرداخت قیمت ساختن آن فرار کنیم و بخود نیائیم؟ کشتار نخبگانمان را که به استبداد و استعمار نسبت میدهیم علل قریب هستند.  چرا بدنبال عللی نمیگردیم که اگر آنها را از بین ببریم، نظامی ساخته و پرداخته نمیشود که در آن استبداد شکل گیرد، اسعتمار نفوذ کند و نخبه های جامعه بتوانند در پیشبرد مقاصد عالیه خود توفیق حاصل کنند؟ عللی که استبداد را دامن می زنند و دست و بازوی استعمار در اجرای اهدافشان در ایران میشوند، عللی که باعث میشود جامعه ای بجای حمایت از نخبه هایش در نابودی آنها همراه و همکار استبداد و استعمار شوند.

شکست 500 ساله ایران در تلاش برای پیشرفت صنعتی با واردات صنعت، و نخبه کشی در کارنامه ایران و ایرانیان تمام مسائلی و اقداماتی است که در بستر اجتماعی انجام شده است و از همین رو در خور بحثی جامعه شناسانه است. همینطور است زوال و فروپاشی و پراکندگی روز افزون و سردرگمی نمایندگانی از همان جامعه در خارج کشور که عمدتا در کادر روشنفکران و اقشار میانی جامعه دسته بندی میشوند. این پدیده ها ابعاد مختلف از یک جامعه بحران زده با ریشه مشترک اند.

در جامعه ای که عواملی چون بهره وری پائین در آن نهادینه شده که حتی با انگیزه اقتصادی صرف نیز تقویت نمیشود. نگاه کنید به بهره وری چهل ساله خارج کشور، تولیدش چیست؟ چرا این جامعه انتظار دارد در داخل تولیدی داشته باشد. سابقه تاریخی شکل نگرفتن صنعت و عدم انباشت سرمایه و در عوض توسعه دلالی، نبودن مبانی و مبادی علوم نوین و عدم توفیق در نهادمند شدن جدی آنها، نبود عناصر ارزیاب نهادهای جامعه مدنی در آن نهادینه است در چه امری است؟ دلالی و واردات و مصرف گرایی… متعلق به چهل سال پیش نیست، متعلق به فقط رژیم پهلوی هم نیست، حتی قبل از قاجار هم بوده است. این ریشه در فرهنگ و کنش و واکنش اجتماعی ما ایرانیان دارد.

قطعا هدف از این نوشته ایجاد یاس در مخاطب نیست. بلکه دست یابی به درک درست نقاط ضعف و نارسایی های اجتماعی ایرانیان، درک عمق و گستردگی آن و در نتیجه شناخت علمی و جامعه شناسانه بدست جامعه شناسان دلسوز ایرانی داخل و خارج کشور، جهت هموار کردن مسیر تصحیح در کوتاه ترین زمان و به موثرترین شکل است. مخاطب کسانی هستند که چهل سال است فریادشان بر تخریب بنای کهنه به آسمان است ولی نه تنها هیچ معماری برای ساختن بنای نو ندارد بلکه بطور مطلق نسبت به تنها نیرویی که (جامعه و عناصر آن) نقش حیاتی بلا جایگزین در تمامی مراحل تخریب بنای کهنه و ساخت  بنای نو دارد،  بی توجه است.  یعنی بررسی جامعه شناسانه و بکارگیری شیوه های مناسب جهت تولید زیرساختهای اجتماعی جهت دست یابی به آرمانها.

چرا که مسائل و مشکلات اجتماعی نه خلق الساعه اند و نه انفرادی که بتوان آنرا بصورت منفک و مجرا در نظر گرفته و مورد بررسی قرار داد. برخورد تحلیلی با رفتار اجتماعی بیانگر این نکته است که عمل اجتماعی عمل ساخت یافته ای است که در یک نظام روابط متقابل میان اجزاء آن جامعه شکل میگیرد. و تنها از راه یک بررسی تحلیلی نظام مند میتوان به کنه کارکرد در تغییرات یک نظام اجتماعی واقف شد. برخورد تحلیلی مشکلتر از برخورد عوامانه ساده است. با کار تحلیلی عمیق جامعه شناسانه میتوان علل عدم توفیق یک فرهنگ عهد عتیق در بدست آوردن حقوق فردی و اجتماعی جدید ناشی از تحولات جدید و صنعتی شدن را فهمید.

مقصر کیست؟

اندیشه مرسوم جامعه ما مبتنی بر تنفر و خشم نسبت به معضلات اجتماعی نا خود آگاه اول خود را تبرئه میکند وسپس گناه همه جنایات را در استبداد و استعمار خلاصه میکند. این در حالی است که در معنی دقیق خواسته های خود در یک قالب  اجتماعی و چگونگی رشد و نمو واقعیات عینی اجتماعی مسبوق به آنها، تامل نمیکند. و همواره در این گرداب گرفتار میماند.

برخورد تحلیلی دقیق، کار فکری سنگینی میخواهد و چون بقول اینشتین، “فکر کردن مشکلترین کارها نیز است” این از فرهنگ فرسوده و ناتوان و غیر مولد بر نمی آید. پس بهترین چاره پیدا کردن “بز بلاگردان” است و چه بهتر که گناه یک هزار سال عقب افتادگی و کم کاری در زمینه های مختلف را بگردن استبداد و استعمار بیندازیم.

قرن هاست که جوامع صنعتی این مشکل را حل کرده اند. و بدین درک که ورای تمامی آشفتگی های ظاهری، در اجتماع، نظمی حاکم است و نظامی وجود دارد و هرکس مسلط به اهرمهای فرماندهی آن باشد، بطور نسبی قادر خواهد بود که آن را در جهت اهداف خود پیش ببرد. یک جامعه در کلیت آن، در حالت حرکت و تحول، پیچیده تر از نگرش یک بعدی، آن چنانکه فرهنگ قبیلگی و یا فرهنگ استالینی اراده گرایانه مستقل از مردم(امثال مسعود رجوی با قصد تحمیل خود) میپندارد است. فرهنگی متعلق به ماقبل از انقلاب اقتصادی صنعتی، که تحلیلهایش از اوضاع اجتماعی – ملی – بین المللی از مدلهای ساده، سطحی و عامیانه پیروی میکند و تمام نارسایی های اجتماعی را در استبداد،  واستبداد را نیز در خودخواهی های فردی و خود پسندی و بی تقوایی و قدرت طلبی افراد خلاصه میکند. همانند این تفکر که زلزله و… را حاصل فسق و فجور بی حد و حصر مردم دانستن.

یعنی یک پدیده اجتماعی که تولد و مرگش را با دیگر پدیده های اجتماعی و رفتار اجتماعی و فرهنگ گذشته پیوند دارند، را به یک امر اخلاقیِ فردی تقلیل داده خلاصه کند. این در واقع از نظر علمی تحویل نادرست و به زبان دیگر ارزیابی غلط است. اینگونه فکرها پاسخگوی درک قانونمند جوامع نخواهد بود. و هرگز قادر نیست، ساز و کار توفیقات اقتصادی اجتماعی فرهنگی صنعتی و سیطره جوامع صنعتی را از یک طرف و ساز و کار ضعف، سلطه پذیری، انفعال، سرخوردگی و چگونگی انهدام سرمایه و نیروهای انسانی و مادی جوامع عقب افتاده را از طرف دیگر درک و فهم و بیان کند، چه برسد به اینکه بتواند آنرا اصلاح و در جهت مثبتی به حرکت در آورد.

نیاز به باز سازی فکری و داشتن تحلیل منطقی و مدلهای تحلیلی واقعیت اجتماعی حداقل برای روشنفکران بیش از همیشه مورد نیاز است. روشنفکرانی که بدنبال یا همراه مردم بارها در جنگ  فرسایشی علیه نظامهای پوسیده و از نفس افتاده اقتصادی- اجتماعی-سیاسی شرکت کرده و دوباره بعد از یک دوره کوتاه طناب را به گردن خود و جامعه  دیده اند.

پایان قسمت اول

داود باقروند ارشد

چهارم مهرماه 1399

25 سپتامبر2020

لینک به قسمت دوم:

تلاش و تولید آزادی یا دلالی و مصرف آزادی؟ قسمت دوم

References   [ + ]

1. خبر ظهور شگفت‌انگیز اوزون حسن نه فقط در میان همسایگان شرقی، بلکه در بین قدرت‌های غربی نیز پیچید. پاپ نیکلاس پنجم که از زمان سقوط قسطنطنیه منافع خود را در شرق مدیترانه در خطر می‌دید، در سال ۱۴۵۴م هیأتی را به ایران گسیل داشت. اوزون حسن در وهله اول برای انعقاد پیمانی علیه عثمانیان اعلام آمادگی نکرد، ولی چندی بعد در سال ۱۴۶۰م گروهی از سفیران شاهان آناتولی وارد رم شدند و از آنجا به دربار سایر شاهان اروپایی رفتند که ایلچی ترکمانان نیز در این هیئت بود. سرانجام ونیز به عنوان سخنگوی اصلی کشورهای غرب و اوزون حسن هم با موقعیت مشابهی در شرق به سال ۱۴۵۸م به توافق‌های مقدماتی رسیدند که منجر به پیمان سال ۱۴۶۴م شد و زمانی که مسئله هیئت سیاسی کاترینو زنو پیش آمد، این روابط قوت بیشتری یافت. زنو مدت زیادی در تبریز بود و از طریق همسرش که می‌گویند دختر برادر دسپینا خاتون بود با اوزون حسن نسبت داشت. هدف تمام این مذاکرات عملیات نظامی مشترک و یکپارچه برای از هم‌پاشی امپراتوری عثمانی بود. اوزون حسن درخواست مصرانه داشت که ونیز باید او را مجهز به توپخانه و سایر اسلحه گرم سازد تا بتواند بر عثمانیان که پیشتر به این سلاح دست یافته بودند، برتری یابد. این سلاح‌ها طبق تصمیم مجلس سنا در ۴ فوریه ۱۴۷۳م برای اوزون حسن ارسال شد.[۱۴]

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes