قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

افشاگری به کشتن دادن حسن جزایری از دانشجویان هوادار رجوی

 

نقش متفکرین اروپایی در ترقی جامعه خود، تلاش و تولید آزادی یا دلالی و مصرف آزادی؟ قسمت چهار- آخر

بقلم داود باقروند ارشد

vlcsnap-2015-02-26-21h30m45s2312222بعقید این قلم در بررسی شکستهای 500 ساله ایران در تلاشهایش برای پیشرفت و ترقی و سعادت اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و…هرچند بهای سنگینی در همه زمینه های انسانی و مادی پرداخته شده، اما بجز معدود کسان که در تاریخ ما تنها مانده و بدست ایرانیان و اما بکام دشمنانش از میان بداشته شده اند، هیچ تلاش بنیادی و بقائده، متناسب با فرهنگ و تاریخ ایران و مبتی بر علم و قوانین پیشرفت جوامع بشری علیرغم اینکه الگوی تلاش برای پیشرفت بوده، برای حل مشکل صورت نگرفته است. این نوشتار تلاشی است محدود به معرفی دلایل شکست و معرفی دورنمایی از آنچه جوامع پیشرفته با آویختن بدان توانسته اند موفق شوند. و کج فهمی های روشنفکران ایرانی در درک موفقیت جوامع پیشرفته. این نوشتار با همه کم و کاستی هایش در چهار قسمت تنظیم شده که قسمت آخر(چهارم) آن در پیش نظر شماست.  قصد اصلی نیز کشیدن ماشه بحث است تا جامعه روشنفکر مسئول که کم هم نیستند، با پرداختن به آن عمق و گستردگی ضروری و لازمِ بحث حیاتی همچون بن بست 500ساله جامعه ایران و ایرانی را  بدان بدهند. 

تلاش و تولید آزادی یا دلالی و مصرف آزادی (2)

لینک به قسمتهای قبلی: 

تلاش و تولید آزادی یا دلالی و مصرف آزادی؟ قسمت اول

تلاش و تولید آزادی یا دلالی و مصرف آزادی؟ قسمت دوم

تلاش و تولید آزادی یا دلالی و مصرف آزادی؟ قسمت سوم

تلاش و تولید آزادی یا دلالی و مصرف آزادی؟

قسمت آخــر 

نقش متفکرین اروپایی در پیشرفت جوامع خود

 

زمانیکه اروپائیان بقول پی یرروسو  با فورانی از اکتشافات و اختراعات روبرو هستند، ملاحهانشان به کمک پارو و بادبان تمام دنیا را دور میزدند، سیاحان و تجارشان به علت غرور ناشی از قدرتشان جهان را ملک خود می پنداشتند، در صنعت و تجارت و “اسباب جنگ و جدال و صنایع غریبه” چنان استاد شدند که این استادی گستاخشان کرد. قدرت اقتصادیشان به علت کار و تراکم سرمایه از حد متعارف جوامع ایلی در گذشت.[1]تاریخ صنایع و اختراعات، پی یر روسو، ترجمه حسن صفاری، شرکت سهامی کتابهای جیبی، موسسه انشتارات امیرکبیر، چاپ پنجم 1366  امنیت اجتماعی-اقتصادی بحدی بود که سرمایه داران آنقدر قدرت یافته بودند که به سلاطین پول قرض میدادند و زیباترین قصرها و فاخرترین فرشها و جواهرات را برای خود تهیه میکردند.[2]همانجا ص 180 هرچند همه اینها به قیمت استثمار کارگران و میلیونها برده با خشونت حداکثر بوده.  کارگرانی که اریک هابزبام  وضعشان را اینگونه به تصویر میکشید:

…برخی دیگر به گونه ای روزافزون در دهکده های خود گرفته به توحش و جنایت خیز، سرشار از زنان و مردان، با ضرب پتک و میخ و زنجیر دیگر کالاها را می ساختند، و همه به تباهی کشیده میشدند. … متوسط امید زندگی بعد از تولد در 45-1840هجده سال و نیم بود. .. مرد وزن و کودک، پیر و جوان، شب و روز بدنبال لقمه نانی در دل این کارخانه ها محو می شدند. توصیف استثمار و ظلم و ستم بر کارگران جوامع صنعتی توسط هابزبام

به اتکاء این گونه تلاش و کار، ظرفیت ناوگان تجاری انگلستان دراواسط قرن هجدهم (همزمان با کشمکش زندیه بر سر تاج و تخت نادر) متشکل از 6000کشتی بود.[3] صنعت و امپراتوری، اریک هابزبام، ترجمه عبدالله کوثری، نشر ماهی، 1398 همه اینها به قیمت تلاش بی وقفه و سخت کوشی کارگران، مدیران، متفکران، مخترعین، دولتمردان، نظامیان، با روحیه حداکثر بازدهی-بلند پروازانه بدست آمده است. با تاکید بر اینکه تمام دستاوردهای صنعتی “پس آیند” نیروی خلاق کار است. هرچند انسانها در این مسیر در اوج شقاوت و خشونت وحشیانه استثمار شده به بردگی گرفته شدند. ولی این صورت مسئله که پیشرفتها بقیمت تلاش و کار بدست آمده است را نه تنها تغییر نمیدهد، بلکه تاکیدی صد باره بر این حقیقت است که اگر بخواهیم  حتی عاری از شقاوت و وحشیگری اروپائیان به همان دستآوردها برسیم، باید کارو تلاش (عادلانه) صد چندان بکنیم.

اما ارتباط علوم انسانی و بطور کلی علوم و پیشرفت آن با قالب های اجتماعی آن جوامع برای روشنفکران واهل علم و سیاست دنیای سوم پوشیده است. که موجب اشتباهاتی در صحنه زندگی اجتماعی گردید و در بسیاری موارد خسارات جبران ناپذیری برای ما داشته است. در مرحله اول بسیاری از روشنفکران پیشرفت اروپا را ناشی از پیشرفت علم تلقی کردند که تلقی واژگونه ای است.چنین تلقی موجب گردید که جامعه را بصورت ظاهر به آخرین پدیده های علمی مجهز کند در حالیکه پیشرفت اجتماعی نه تنها چیزی عایدش نمیگردد، بلکه در جا زده و با واردات از خارج پس میرود.

واقعیت آنچه در تاریخ جوامع صنعتی رخ داده، این است که،  پیشرفتهای علمی همراه با تحولات اجتماعی و در پاره ای موارد متعاقب آن، مرجع رفع مشکل سرمایه داری قرار گرفت. در علوم انسانی رابطه تنگاتنگی بین تحولات اجتماعی و تئوریهای علمی وجود داشت. یکی از دلایلی که، این تئوریها، کارآیی چندانی در ایران ندارند، این است که بدون توجه به قالبهای اجتماعی آنها در غرب، اقدام به انتقال علوم کرده اند و این مسئله در مورد نهادهای اجتماعی – سیاسی نیز صدق میکند.

جهت روشن شدن ارتباط بین علوم، بخصوص علوم انسانی و قالبهای اجتماعی، مسئله را از دید جامعه شناس معروف گورویچ[4]Traite du Sociologie, G. Gurivitch, PUF, Paris, 1967, T2, P123,124نگاه میکنیم. او معتقد است:

ارتباط کامل بین واقعیتهای اجتماعی و نظامهای مختلف معرفتی وجود دارد و اینکه پیشرفت جامعه بشری در بعد مادی و معنوی حکم واحد دارد. قالب های اجتماعی در ارتباط تنگاتنگ با ذهن و معرفت بشرند و بدین اعتبار عقل و جامعه دارای یک ماهیت اند. اینکه در تمام زمانها و در نزد همه مردمان بین نهادهای اجتماعی و ایده ها و اندیشه ها، ارتباط دائمی و مستمری وجود دارد و اینکه طرفیت مادی و معنوی بشر در هر جامعه ای برابر است. نقطه نظر گورویچ در مورد جامعه

در مورد جوامع مصرفی مانند ایران، باید به جنبه مصرفی علوم نیز توجه داشت، که “کارایی” آن و “ارتباط “آن از مقوله مصرفی است و نه تولیدی. در جامعه ما، معرفت و ساختمان آن تشابهی با معارف وارداتی ندارد، معارفی که در جامعه ما کارایی عملی ندارند. برای نمونه میتوان از عدم کارائی روشنفکر ایرانی که مجهز به علمی است که با قالب های اجتماعی غرب ارتباط دارد نام برد. و از طرف دیگر از کارآیی عملی معارف حوزه ای که مانند قفل و کلید با یکدیگر سنخیت داشته و جوابگوی یکدیگر بودند (نه تنها در میان مسلمانان بلکه همه مارکسیستها و سکولارها و…) که منجر به انقلاب 22 بهمن شد نام برد. اگر این بحث علمی که معرفت های جوشیده از متن اجتماع و در ارتباط با مردم کاربرد دارند. و این حرف آگوست کنت که معتقد بود “معرفت، قدرت ساختن قالبهای اجتماعی را دارد”، باور داشته باشیم، براحتی میتوان درک و قبول کرد که انقلاب 22 بهمن و حاکمیت کنونی از بطن همین جامعه و بافت و ساخت مناسبات و اعتقادات و معرفت غالب و…آن والبته در فقدان هرگونه معرفت دیگری که از بطن جامعه جوشیده باشد، بیرون آمده است. حتی انقلاب مشروطه را نیز همین بافت و ساخت اجتماعی هرچند با کج فهمی و انواع اعوجاجات معرفتی نسبت به محتوای آن به ثمر رساند. اما بدلیل اینکه از بطن آن جامعه نجوشیده بود محکوم به شکست بود.

در نتیجه معرفتی که در اروپا فوران میکرد در رابطه با فوران وجوشش اجتماع بود و معرفتی که د رایران طی دوران مورد بحث در جریان بود ناشی از رکود بطن و متن اجتماع بود. علم و صنعت و معرفت، سالیان است که در ایران وارداتی و مصرفی است نه تولیدی. مگر نه این است که همگان معتقدند که در عمل میتوان نظام اقتصادی جدید را با پول نفت و معدن خرید؟ مگراین تفکر بازتاب آن علم وارداتی و مصرفی نیست؟  که 500 سال است در ایران تا به امروز جریان دارد. چرا ایرانیان به کنه گفته گورویچ پی نبرده اند که:

“معرفت تکنیکی شناختی ساده از ابزار برای رسیدن به اهداف مطلوب نیسست”؟ نقطه نظر گورویچ معرفت تکنیک

براستی در شناخت این نکته ظریف مانده ایم که

“.. معرفت تکنیکی معرفتی کاربردی هم نیست… معرفت تکنیکی آغشته به میل تسلط بر جهان و دستکاری آن و به کارگرفتن و فرمان راندن بر آن است. معرفت تکنیکی عبارت از هرگونه تصرفت و تسخیر کار آمد نیروهای طبیعی و فرمانبراست. این معرفت، حریص به دستکاری در هرچیز است و میل به نوآوری در آن متبلور میباشد. دانش آن، ملهم از تسلط بر دنیای طبیعت، انسان و جامعه به منظور تخریب، نگهداری، ساماندهی، برنامه ریزی و ارتباط و انتشاراست”[5]همان

 این فرهنگی که به توصیف گورویچ، همراه علم و معرفت تکنیکی است، از قالبهای جوامع صنعتی بر میخیزد و زمانی که دانش و تکنولژی منتقل میشود، این قالبها و فرهنگ آن در جامعه صنعتی می مانند و بدیهی است که در این انتقال، علوم و تکنیک و صنایع و تکنولوژی جوامع صنعتی، با قالب های جوامع کهن و سنتی همخوانی ندارد، به همین جهت عقیم میشوند و از کار می افتند.   

اگر این ارتباط نظام معرفتی را با نظام اجتماعی بپذیریم، آن گفته هگل راست می آید که نوابغ قابله های روح اجتماعی زمان خود هستند و منطبق با سخن ویل دورانت است که میگوید:[6]تاریخ فلسفه ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب خوئی، چاپ دوم، ص 331

در هر دوره ای افکار حاکم برعصر محصول جزء به جزء مردمی بود که کم و بیش “گمنام می زیستند” ولی این عقاید و افکار منتسب به کسانی میشد که آن را روشن کرده و متوافق ساختند ویل دورانت

حال مقایسه کنید این را با سخن ناصرالدین شاه را که اعتماد السلطنه نقل میکند، که گفته بود:[7]تکوین سرمایه داری در ایران 1905-1796، محمدرضا فشاهی، انشتارات گوتنبرگ، 1360، ص 360

“من وزیری میخواهم که فرق بین کلم و استکهلم (هرّ و از برّ) را نفهمد” و در اواخر پادشاهی اش گفت: “من پادشاه ده میلیون رعیت ایران نیست، بلکه پادشاه شپش ها و قورباغه ها و گنجشکها هستم”. نظر ناصرالدین شاه در مورد کیفیت وزیر دربارش

و یا سخن امین السلطان وقتی که از روس برای مخارج سفر و خرید عروسک وام گرفته و بخشی از ایران را گرو گذاشت به او گفتند:

 “تو هر ایرانی را به یک قران به روسیه فروختی” در جواب گفت، ساکت، اگر روسها شما را می شناختند اظهار غبن کرده و معامله را فسخ می نمودند”. نظر امین السلطان در مورد مردم ایران

این سخن پر بیراه نبود. اگر چه منزجر کننده است. کسانیکه نمی پسندند، به اظهار تاسفی متوسل نشوند، رفتار خود را تغییر دهند.

آنچه در اندیشه روشنفکران و الیت جامعه میگذرد به تعبیری انعکاس آن چیزی است که در جامعه میگذرد، پس می بینیم در اروپا ریشه علوم امروز و ارتباط آن با جامعه چگونه شکل گرفته است.

حتی در جنگهای صلیبی و قبل از آن روابط شرق و غرب موجب بیداری غرب شد. شکست عیسویان در جنگهای صلیبی در 1148م موجب شده که شکاکیون مبانی کلیسا را مورد سوال قرار دهند. متفکرین در توضیح این مسئله تلاش بسیار داشتند که به چه دلیل خداوند راضی به شکست مدافعین یک چنین امر مقدسی گردید؟ و فقط توفیق را نصیب مردم شرور!! کرد؟ و شکست را دلیل کذب بودن دعاوی پاپ مبنی بر “خود را حاکم مطلق روی زمین دانستن” معرفی کردند. [8]تاریخ تمدن ویل دورانت جلد 13 چاپ قدیم

تضعیف معققدات بی پایه از طرفی و آشنایی با صناعت و بازرگانی و تحولات اقتصادی از طرف دیگر موجب شروع به لرزه افتادن ستونهای کاخ کلیسا شد. کلیسایی که پنج قرن از عظمت بلا منازع آن میگذشت. کلیسا به مقابله برخواست و از کشتن و زندان و زنده در آتش سوزاند و شکنجه و.. دریغ نکرد. هرچه پاپ مجازات را به اوج میرساند، قدرتش رو به زوال میرفت و هرچه مردم زا از بحث “درباره مسائل مرتبط با آیین کاتولیک باز میداشت و عاملین آنرا می کشت دایره آتش اعتراضات گسترده تر میشد. طوریکه سرانجام متفکرین و توده مردم راه خود را تغییر دادند. مردم از فیلیپ چهارم علیه پاپ حمایت کردند و آتشی افروختند که قصر پاپ را به تل خاکستر تبدیل کرد.[9]تاریخ تمدن ویل دورانت جلد 13 چاپ قدیم اینگونه به مرور از دامنه کار کلیسا کاسته و بر وسعت کار تجربه و مشاهده امور تعقلی دنیایی افزوده شد.

پیام متفکرین جهان صنعتی برای ما ایرانیان

ماکیاولی سیاست را از اخلاق جدا کرد. لوتر و کالون مردم را به دنبال کار فرستاند. فرانسیس بیکن مدعی شد، ” اگر انسان هوش و ذهن خود را به ماده صرف کند، در آن کار میکند و از حدود آن تجاوز نمی نماید.[10]تاریخ فلسفه، ص 99 او اعلام کرد اروپا به سن بلوغ رسیده است. یعنی انگلستان عهد الیزابت و سیطره بلامنازع انگلیس بر جهان بعد از شکست اسپانیا 1588.

بیکن اعلام کرد “داشتن طلا [نفت برای ما] ارزشی ندارد، هرکس آهن و پولاد [محصول کار و تلاش] داشته باشد این طلا را خواهد گرفت”. او به بشر آموخت که رنج، تحمل، دقت، تلاش خستگی ناپذیر(تکرار)، نوآوری و خلاقیت رمز پیروزی است. او بود که اعلام کرد بین علم و عمل و مشاهده فرقی نیست. بیکن گفت مذهب جدیدی را بنیان نمیگذارد بلکه قصد گشودن راه “فایده و قدرت” را دارد.[11]تاریخ فلسفه، ص 104 اینجاست که برای اولین بار صدا و آهنگی نو بگوش میرسد: نمیتوان بر طبیعت مسلط شد مگر اینکه طبیعت به فرمان ما باشد[12]همانجا فرانسیس بیکن این تواناترین متفکر قرن، در آرزوی این بود که: “بخت”، “شانس”، “تصادف” و “اتفاق” از قاموس فرهنگ حذف شود.

ما نیازمند انقلاب بی رحمانه ای هستیم که باید در زمینه افکار و روش و تتبعات ما صورت گیرد. میدانیم که انسان بعنوان مدیر و مبین طبیعت آن اندازه از نظم طبیعت میتواند آگاه شود که مشاهداتش به وی اجازه میدهد. بیشتر از آن را نه میتواند و  نه شایسته دانستن است.[13] مبانی و رشد جامعه شناسی، نوشته جی. اچ. آبراهام، ترجمه حسن پویان، چاپ آشنا، 1363، ص 57، 56

گویا بیکن با این پیامها برای مخاطبینش در 450سال بعد، یعنی ایرانیان  که از فهم و تحقق آن عاجزند  بود که در وصیت نامه خود نوشت:

“من روح خود را به خدا، جسم خویش را به گور و نام خویش را به قرن های بعد و اقوام جهان تقدیم میکنم”

ولتر بعدها گفت: اشتغال نداشتن به کار با زنده نبودن یکی است”، “همه خوبند جز مردم تنبل”  و”به ملت کار بیآموزید تا شریف و نجیب شوند”[14]تاریخ اقتصادی، آندره پیتر، ترجمعه سید ضیاء الدین دهشیری، انتشارات دانشگاه تهران، 2535، ص30 به بعد…

نیچه در اوج تسلط اروپا بر جهان، صحنه جهان را اینگونه به تصویر کشید:

“این پیکاریست که نامش زندگی است، آنچه لازم است توانایی است  نه نیکی، غرور است نه تواضع، تدبیراست و نه نوع دوستی…آنجه اختلافات را فیصله میدهد و سرنوشت را تعیین میکند قدرت است نه عدالت…” نیچه

بیسمارک میگفت:[15]تاریخ فلسفه ص 371

“در میان ملتها نوع دوستی معنی ندارد و وسائل جدید با رای و خطابه حل نمیشود بلکه با خون و پولاد و توپ  فیصله می یابد…”. بیسمارک

فعالیتهای بشر در تمام زمینه ها مبتنی بر روابط اجتماعی حاضر سر و سامانی جدید به اروپا داد. متفکرین در زمینه های مختلف آن رفتارها و و پندارها را تنظیم کردند. آن اعمال با این پیشرفت علم  تلفیق شد و خدای کلیسا همراه با خانواده بوربون ها از تخت سلطنت فرانسه در 1789 به زیر کشیده و متلاشی شد.

حال مقایسه کنید، مصدقها و امیر کبیرها همچون قائم مقام که  “در فکر دفاع از تمامیت ارضی ایران وحفظ استقلال این مملکت بود.در فکر الحاق مناطق جدا شده ایران بود. وابستگان داخلی انگلیس را هرکجا که میافت سرکوب و از قدرتِ سیاسی دور میکرد”.[16]جامعه شناسی نخبه کشی قائم مقام، امیرکبیر، مصدق: رضا قلی علی،  تحلیل جامعه شناختی برخی از ریشه های تاریخی استبداد و عقب ماندگی در ایران، علی رضا قلی، تهران، نشر نی 1377 ص100   با این به اصطلاح سیاسیون امروز خارج کشور همچون مسعود رجویها که آشکار وپنهان خواهان حمله نظامی همان استعمار جهت نابودی به کشورند، اگر نشد توصل جستن به تحریم ملتی جهت بزانو در آوردن قدرت سیاسی کشورشان به نیابت از اینها، اسرار اتمی کشور را بنفع بیگانگان افشاء کردن، بقیمت دریافت رشوه خود بصورت، “حمایت لفظی در گردهمآیی آنچنانی مریم رجوی”، با “آنتی شدن در رادیو تلویزیونهای استعماری”، با “اجازه یافتن به مطرح کردن خود در رسانه های استعماری بعنوان آلترناتیوها و شوراهای مدیریت گذار!!! یک شبه، ویا کارشناسان امور سیاسی!!” (گر اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی، بعد از چهل سال رکود و ورشکستگی) و یا “دریافت نقدی” آن.

حاملان این فرهنگ همانها هستند که امیر کبیرها، قائم مقام ها و مصدق ها (سه تن قدیسانی که در جمع دیگر نخست وزیران–دریوزگانِ استعمار، در تاریخ نخست وزیری ایران که میهن را به ننگ و رنگ خود آلودند، یکه و تنها بجنگ استبداد و استعمار رفتند) را برای خوش آمد استعمار و جیره ای که دریافت میکنند رگ میزنند. هرچند ادعای های پر طمطراقی هم در مبارزه با استبداد و …داشته باشند. از این چنین روشنفکران تحول فکری که هیچ، جز نابودی برای ملتی نمیتوان انتظار داشت. اینگونه است که بر طبل استعمار و و تکرار استبداد  تنها از طریق باز نشر دوباره و صدباره اخبار داخل کشور میکوبند. بدون اینکه سر سوزنی بفکر اینکه چگونه و با چه مکانیزم هایی با شناخت جامعه شناسانه و علمی از ایران و ایرانی میتوان تحولات را با اتکاء به مردم که تنها و تنها و تنها راه درست و ماندگار، ملی، مستقل، بازگشت ناپذیر، بسمت پیشرفت و ترقی و …است محقق نمود. اینها را اگر خائن نخواهیم بخوانیم حداکثر در خوش بینانه ترین شکل دلالان آزادی و دمکراسی و حقوق بشر و پیشرفت و… باید نامید که فقط و فقط بفکر سودهای (قدرت طلبی مفت و مجانی بدون زحمت) خود بقیمت تکرار فلاکت و عقب ماندگی ایرانی هستند.

این رویکرد دلال گرایانه به آزادی و دمکراسی و پیشرفت که گریبانگیر تمامی خارجه نشین هاست، و خود را در آه و افسوس و افسردگی و طلبکاری از مردم ایران و پراکندگی روز افزون نشان میدهد، تکرار بدون عیب و نقص رویکرد ایرانیان در جنگ با “روس و انگلیس” در دوران قاجاراست  وقتی جنگ در تمامی جبهه ها به شکست انجامید به مساجد خزیده پناه می گرفتند که:[17]زندگی من، عبدالله مستوفی، ج2، ص 463

 رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَىٰ أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ انزل علیهم باسک و نقمتک، اللّهُمَّ شَتِّتْ شَمْلَهُمْ و فَرِّقْ جَمْعَهُمْ و قَلِّبْ تَدْبیرَهُمْ…خدایا تو اموال آنها را نابود کن و بر آنها سخت گیر. خدایا تو بر آنها ترس و عذابت را فرو ببار، ایشان را پراکنده کن و جمعیتشان را متفرق فرما… [18]زندگی من، عبدالله مستوفی، ج 2، ص 465

این عین حال و روز جمعیت خارجه نشینان است که در اوج نا امیدی و ورشکستگی دست به دعا برخواسته اند که پروردگارشان (دولتهای خارجی) به یاریشان برخاسته و رژیم را سرنگون و کشور را به آنها بسپارند!!

نباید گذاشت مصداق این گفته نیچه شویم که :

ای نژاد کوته روزِ رقت انگیز، ای زادگان غم و اندوه … بهترین تقدیر آن است که در دسترس شما نیست، یعنی نزادن و نبودن، پس از آن بهترین تقدیر زود مردن است…[19]تاریخ فلسفه، ص 376 بله جامعه ای که زایش و تولید نداشته باشد مرگ را انتظار میکشد. چون مردم ایران چهل سال است قصد کرده و کمر همت بسته تا از واردات هرگونه آزادی، دمکراسی، حقوق بشر، … توسط دلالان آن جلوگیری کنند. میخواهند برای یکبار و همیشه بدست خود آنها را تولید کنند.

پایان 

داود باقروند ارشد

اکتبر 2020

مهرماه 1399

References   [ + ]

1. تاریخ صنایع و اختراعات، پی یر روسو، ترجمه حسن صفاری، شرکت سهامی کتابهای جیبی، موسسه انشتارات امیرکبیر، چاپ پنجم 1366
2. همانجا ص 180
3. صنعت و امپراتوری، اریک هابزبام، ترجمه عبدالله کوثری، نشر ماهی، 1398
4. Traite du Sociologie, G. Gurivitch, PUF, Paris, 1967, T2, P123,124
5. همان
6. تاریخ فلسفه ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب خوئی، چاپ دوم، ص 331
7. تکوین سرمایه داری در ایران 1905-1796، محمدرضا فشاهی، انشتارات گوتنبرگ، 1360، ص 360
8, 9. تاریخ تمدن ویل دورانت جلد 13 چاپ قدیم
10. تاریخ فلسفه، ص 99
11. تاریخ فلسفه، ص 104
12. همانجا
13. مبانی و رشد جامعه شناسی، نوشته جی. اچ. آبراهام، ترجمه حسن پویان، چاپ آشنا، 1363، ص 57، 56
14. تاریخ اقتصادی، آندره پیتر، ترجمعه سید ضیاء الدین دهشیری، انتشارات دانشگاه تهران، 2535، ص30 به بعد…
15. تاریخ فلسفه ص 371
16. جامعه شناسی نخبه کشی قائم مقام، امیرکبیر، مصدق: رضا قلی علی،  تحلیل جامعه شناختی برخی از ریشه های تاریخی استبداد و عقب ماندگی در ایران، علی رضا قلی، تهران، نشر نی 1377 ص100
17. زندگی من، عبدالله مستوفی، ج2، ص 463
18. زندگی من، عبدالله مستوفی، ج 2، ص 465
19. تاریخ فلسفه، ص 376

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes