ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
مرگهای روزانه و فروپاشی فرقه رجوی، و فراربجلو اعلام “موسسان پنجمِ”از گوربرخاسته، سرنوشتی گریزناپذیر
داود باقروند ارشد:
رجوی از گورش تشکیل ارتش پنجم گورخوابان را اعلام میکند
تروریسم در جهان وسیله ای شده است بمنظور تلاش جهت بقدرت رسیدن و یا بقدرت رساندن نیروهای بغایت عقب افتاده ای که تقریبا توسط تمامی بشریت متمدن بطور کامل نفی شده و جزء نیروهایی که آخرین نفسهای خود را در تمدن بشری میکشند همانند القاعده و داعش، بوکوحرام، فرقه رجوی که در شقاوت و بیرحمی حد و مرزی نمیشناسند شده است. این تلاشهای از سر استیصال به یمن بیداری مردم جهان و پشت سرگذاشتن خشونت و وحشیگری فرقه ای و ایدئولژیک چه در مورد دولتهایی که در گذشته ویتنامها و عراقها و لیبی ها و شیلی ها را میآفریدند و یا نمایندگانشان تحت نام داعش و بوکوحرام و… میآفریدند به چنان نا امیدی و افتادن به سراشیب اضمحلالی دچار شده اند که آخرین فریادهایشان را میکشند، هرچند در ظاهر بسیار هم پر سرو صدا باشد. این پدیده شوم البته بعضا با کمک دلارهای نفتی بعضی کشورهای منطقه ای و غیر منطقه ای بمنظور بکارگیری این نیروهای میرا جهت تامین بعضی اهداف حقثر و ضد بشری سامان داده میشوند. که تحت سایه آن حوادثی از 11 سپتامبرگرفته تا سربریدن یک معلم و پلیس زن در فرانسه و حتی در اهواز و تهران… که روزانه صدها قربانی از مردم بیگناه از کودک و پیر به کام میکشد.
در ایران خودمان اما شاهدیم تشکل تبهکارِ تروریستی بنام فرقه رجوی که روزگاری خودِ داعشی اش را تحت دعاوی ترقی خواهی و رادیکالیزم و ضد استثماری و ضد امپریالیست بودن مخفی میکرد به یمن بیداری مردم ایران و افشاگری جداشدگان از این فرقه مافیایی و به یمن تجربه ای تلخ و مرگبار بقیمت جان صدها جوان ایرانی گرفتار در آن در عراق و آلبانی چنان نورافکنی بر درون جنایت پیشه این فرقه انداخته که باید مردم ایران هزاران بار سجده شکر بجا آورند که دچار چنین ویروس بنیان برکنی که از کوید 19 نوع هندی نیز هزاران بار وحشتناکتر است نشدند.
رجوی که اخیرا با قبول داده شدن هویت مستقل به همه ایرانیان در آلبانی مواجهه است موسسان پنجم ارتش به اصطلاح آزادیبخش خود را نیز تشکیل داده است که یک سرش (سرفرماندهی آن) در جهنم و سردیگرش در ورودی جهنمی در بیمارستانهای آلبانی و اشرف سه واقع است.
سرفرماندهی و سلسله مراتب موسسان پنجم ارتش آمرزیدگان!!
در چهار ده اخیر شاهد تغییرات واگر بخواهیم سیاسی و اجتماعی گفته باشیم، شاهد بروز ماهیت بسیاری از افراد و سازمانهای ایرانی بوده ایم. از جمله آنها و شاید مهمترین شان تشکل تبهکار مجاهدین خلق ایران است. بدون اینکه بخواهم دراین نوشته کوتاه که مجال نمیدهد بطور ریز و جریانی مسئله را مورد بررسی قرار دهیم، میتوان به رابطه بین سازمان مجاهدین وظهور پدیده ای بنام داعش یا آی سیس یا همان دولت اسلامی عراق و شام اشاره نمود.
سازمان مجاهدین بیش از سه دهه است که تئوری مبارزه مسلحانه (تروریستی) را بعنوان استراتژی خود بکار میبرد. هنوز که هنوز است با وجود اینکه مانند یک زباله سوخته و خاکستر شده به ته کشوری فقیر و تحت قیمومیت آمریکا[1]هر ناظر آگاهی میداند که آلبانی یک دام و اسارتگاه بدون خروج برای این فرقه است چرا که اگر در هر کشور مستقل دیگری اروپایی بودند این امکان داشت که آن کشور در مورد سرنوشت این دسته تبهکار مستقلا تصمیم بگیرند ولی آلبانی بدون اراده آمریکا نه میخواهد و نه میتواند چنین تصمیمی بیگیرد. و این آمریکاست که سرنوشت دسته تبهکار رجوی را در دست دارد و هیچ نیستند جز وجه المصالحه ای بی مقدار پرتاب شده است. با تکیه بر نزدیک سی سال سابقه در این سازمان باید گفت رجوی در سازمان مجاهدین در این دوره مستمرا نعره توخالی مبارزه مسلحانه برای سرنگونی را سر داده و روز و شب “مبارزه مسلحانه” گفته، “مبارزه مسلحانه” نوشته، “مبارزه مسلحانه” خورده، “مبارزه مسلحانه” نوشیده “مبارزه مسلحانه” پوشیده است.
دستگاه رهبری سازمان مجاهدین و بطور خاص رهبری آن مسعود رجوی عطف به اینکه اگر اطلاعاتی از داخل ایران میرسیده اولین فرد و افرادی بوده اند که از آن مطلع میشدند. و یا بخوبی از نتیجه کارکردها و نتایج پیاده کردن و اجرای واقعی و عملی استراتژی مبارزه مسلحانه در ایران باخبر بودند. بعد از مجموع ضربات نظامی سال شصد و بطور خاص سلسله ضربات منجر به ضربه موسی خیابانی بخوبی و بدون هیچ تردیدی به بتلان استراتژی مبارزه مسلحانه در ایران چه در تئوری و چه در پراتیک عمل پی بردند.
شاید لازم به توضیح نباشد که یک تشکل بدون استراتژی سیاسی نمیتواند جریان سیاسی بوده ویا باقی بماند. بلکه چنین تشکلی یک محفل بوده ویا بسمت محفل میل میکند. وهیچ چاره ای جز تبدیل شدن به یک فرقه و سرکوب داخلی برای جلوگیری از فروپاشی و خودفروشی سیاسی به دولتهای بزرگ برای بقاء ندارد. رهبری سازمان و بطور خاص مسعود رجوی علیرغم شکست استراتژی تروریستی بجای اینکه صادقانه و با خلوص نیت به این امر حیاتی برای سازمان و مبارزه پاسخ واقعی بدهند نعل را وارونه زده و هرچه بیشتر در تبلیغات و بیان ظاهری و صوری بر طبل تروریسم می کوبیدند. وقتی بدون استراتژی یا با استراتژی مطلقا شکست خورده و غیر قابل اجرا سعی در نگهداشتن یک سازمان بشکل تشکل نظامی باشی که در محتوا در نبود استراتزی تبدیل به محفل شده است، جز فساد افسارگسیخته درونی و در نتیجه تبدیل شدن تشکیلات به یک باندی تبهکار زندان ساز و شکنجه گر و آدم کش در قالب فرقه ای نتیجه ای حاصل نمیشود.
البته این تشکیلات بدون دلیل و فقط از روی عدم صداقت نیز نیست که اقدام به تصحیح این سیاست صدها و بلکه هزاران بار شکست خورده نمی نماید.
نقش سیاست تاکید بر ادامه تروریسم
اگر نمیشود مبارزه مسلحانه اعلام شده در داخل کشور را پیشبرد، ولی میشود با تکیه بر تبلیغات آن نیروهای سیاسی دیگر خارج کشور و بویژه شورایی های مفت خور و وطن فروش را با ادعاهای دروغین مبارزه مسلحانه در داخل منکوب و زبانشان را برای افزایش حقوق و عادی ماهیانه برید.
اگر نمیشد عملیاتی را سازمان داد میشد در سایه شعار مبارزه مسلحانه همه نیروهای درون شورا را وادار به سکوت و از هر انتقاد و ایرادی و یا پاسخگویی به هر ایراد و اشکال و نقض قوائد و ضوابط شورایی طفره رفت و دورغهای گوبلزی را بجای آن تحویل آنها داد.
اگر نمیشد مبارزه مسلحانه را پیشبرد میشد باتکیه بر آن، نیروهای عاصی از دورن تشکیلات را با دورغهای روزانه و ماهانه و سالانه پیروزی و سرنگونی سرکوب و وادار به سکوت و به قول رجوی بدهکار سازمان نمود. اگر هم دم به اعتراض می گشودند با تکیه به اینکه دستمان زیر تیغ مبارزه مسلحانه (بخوانید کارتون و انیمیشن مبارزه مسلحانه) است آنها را دستگیر نموده زندانی و شکنجه کرد و کشت.
اگر نمیشد مبارزه مسلحانه را پیشبرد حداقل میشد با اعلان بیلان ساختگی و یا اعمالی که هیچ ربطی به مبارزه مسلحانه نداشت و چیزی بیش از اعمال تروریستیِ زدن خمپاره به این شهر و آن شهر نبود، از صدام حسین پول، کمک مالی و تسلیحاتی و لجستیکی برای سرگرم کردن اسرای عاطل و باطل در عراق گرفت و با دادن غذای مجانی به گرسنگان عراقی ناشی از جنگ خلیج و آوردنشان به اشرف به این بهانه وانمود به داشتن حمایت مردمی در عراق کرد؟!
اگر نمیشود مبارزه مسلحانه را پیش برد حداقل میشود صدای خانواده های شهدای سازمان و یا خانواده های مجاهدین اسیر در اشرف و لیبرتی و آلبانی را در گلو خفه کرد. و یا هر کس که دم به اعتراض گشود که این چه رهبری نا صادق و فرصت طلبی است که با وجود اینکه جوانان ما را به گفته و آمار خودش هزار و هزار در تنور جاه طلبی و قدرت پرستی و امام زمان نمایی خودش ریخته، با این وجود کما کان هر روز با دروغی در پس دروغی دیگر مانند سال 2020 سال سرنگونی است همه مجاهدین بازمانده و خانواده های شهدا را به سخره گفته و پیروزی بعد از پیروزی را اعلام کرده تا در پس این دود و دم کذایی مجاهدین، و خانوده هایشان را مزدور و وابسته به این و یا آن قلمداد کرد و استفاده اش را با فریب اذهان هواداران بی اطلاع و شورایی های مزد بگیر، برد.
سازمان مجاهدین در دوره ای که به تعریف خودش در فاز سیاسی قرار داشت، توانسته بود به میزان قابل توجهی از جذب نیرو دست پیدا کند. که البته این امر نیز که این جذابیت تا چه حدی محتوایی بوده و عوامل موثر در آن چه بودند بسیار جای تحقیق و مطالعه دارد. که باعث شد امر را بر رهبری سازمان اینگونه مشتبه سازد، که این تمایل نیروهای جدید آزاد شده در اثر انقلاب سال 1357 بسمت سازمان ملک و طلق آنهاست ویا تا آنجا که به رجوی برمیگشت ملک و طلق اوست! و در حقیقت از آنجائیکه صلاحیت و لیاقت و ظرفیت این حمایت را نداشتند خود را نه آنچه که بودند بلکه آنچه که در آینه توهم و خود بزرگ بینی ناشی از حمایتی که از فضای باز سیاسی بعد از انقلاب ناشی شده بود بسیار بزرگتر و قدرتمند تر میدیدند، و در نتیجه دست به سیاستها و تاکتیکهایی زدند که بطلان آن را بزودی در فردای 30 خرداد سال 60 همگی مشاهده کردیم شاهد بودیم. که هیچ نیرویی به ندای این سازمان سراسری پاسخی نداد و به خیابان نیامد. مگر همان نیروهای تشکیلاتی در دام حوادث گرفتار شده وصل به شبکه نیرویی سازمان.
بعد از آنهم سازمان با وجود شکست مفتضحانه تظاهرات 30 خرداد که قرار بود حمایت همه شهرستانها و البته تهران را بدنبال داشته باشد تلاش کرد که علت شکست را ترس مردم از به خیابان آمدن و نه به استراتژی غلط مصادره کند به همین دلیل تلاش نمود که تظاهراتی را با هدایت و حمایت نیروهای مسلحی که به خیال خودش مسلحانه از مردم تظاهر کننده حمایت میکنند مشکل ترس را برای تظاهر کنندگان حل کند. که باز همه تلاشها در تهران و شهرستانها با شکست مفتضانه ای مواجه شد. که قیمت همه آنها را بخوبی همه میدانیم و نیازی به بیان این نوشته ندارد. لیست بالا بلند سازمان مجاهدین حداقل این موارد را پوشش داده است.
وقتی که همه تلاشها برای به میدان آوردن عنصر اجتماعی با شکست مواجه شد سازمان مجبور به دست یازیدن به عملیات تروریستی یعنی زدن سرکردگان رژیم نمود. یعنی از پایین که نتوانسته بود ضربه ای به رژیم بزند حالا با توجه به عناصری که در جریان انقلاب در دستگاههای دولتی داشت دست به ترور کور زد.
این تلاشها را خوب است در تصویر تاریخ به امروز آورده و همان صحنه ها را شاهد باشیم و به آنها نمره بدهیم. و ببینیم که سازمان را همسو با کدام نیروهای موجود امروزی قرار میدهد. سازمان با زدن تعدادی از سران رژیم از طریق بمبگذاری و عملیات تروریستی انتحاری به هدف خود که سرنگونی بود دست نیافت و این امر نیز با شکست مطلق مواجه شد.
اما سازمان باز هم بجای درک اینکه راه و مشی اشتباه است در منجلاب شکست باز هم بیشتری فرو رفت و با تاکتیک جدیدی تحت نام زدن سرانگشتان رژیم دست به ترور های کور در کوچه و خیابان زد. که بازهم جهت اطلاع از نتایج و فجایع ناشی از این تاکتیک نیز منابع سازمان مجاهدین قابل اتکاء است. که چه افرادی را در کوچه و خیابان ترور کرده اند. و به چه دلیل. باز هم شاید نیاز باشد همه صحنه های ترور را با وقایعی که امروزه در جهان شاهد هستیم مقایسه کرده و به آنها نمره بدهیم. یادمان باشد که عملیات انتحاری را بعد از فلسطینیان آنهم نه بر روی تانک و نفربر دشمن بلکه بر روی مردم یا در میان مردم در دوره جدید بعد از انقلاب را سازمان مجاهدین براه انداخته است. به آن اضافه کنید ربایش، شکنجه و سوزاندن نیروهایی متهم به وابستگی به رژیم را در تهران. اینرا نیز مقایسه کنید. با امروز و وقایع جاری.
هیچکدام از این شکستها و خونریزیها نه تنها سازمان و رهبری آنرا بیدار نکرده بلکه آنها را باز هم در ورطه اشتباهات و عدم صداقت ومتاسفانه در جنایات بازهم بیشتری غلتاند. که بخش بسیار کوچکی از علل آنرا در فوق شمردیم.
که با گمراه کردن نیروهای همسو، همراه، متحد و حتی نیروهای تشکیلاتی خود ادامه یافت تا جائیکه کمر به نابودی هر فرد و جریانی که که میخواست آنها را با توجه دادن به همه شکستهای ناشی از استراتژی غلط مبارزه مسلحانه کمکی نیز به آنها بکند ادامه داشته است. تا جائیکه به همکاری با صدام، و دستگاههای اطلاعاتی او عربستان و اسرائیل و دیگر دستگاههای اطلاعاتی کشانده شدند.
اگر فردی دست در کار سازمانی و تشکیلاتی و سیاسی داشته باشد خوب میداند که در نبود استراتژی درست هیج جریانی را از انحراف و غلطیدن به ورطه منجلاب های سیاسی گریزی نیست. و اینرا سازمان مجاهدین و مسعود رجوی بخوبی میداند. و سالها تدریس کرده است. هیهات از اینکه خودش ذره ای از آن درس گرفته باشد.
همسویی امروزه سازمان مجاهدین با نیرویی مانند داعش از کجاست. چرا سازمان مجاهدین روز و شب از تلویزیون ماهواره ای خود در زمان اوج گیری تاریکترین نیروی تاریخ بشر بعد از فرقه رجوی یعنی داعش در طبل حمایت از او میکوبید و آنها را انقلابین عراقی مینامید. رجوی سالها تلاش کرد خوشحالی و جشن و پایکوبی خودش را در جریان عملیات تروریستی قرن، در 11 سپتامبر را لاپوشانی کند. ولی باز هم که قافیه برای رجوی در عراق تنگ آمد با نیرویی که برای پیشبرد اهداف و خواسته های سیاسی خودش به وحشیانه ترین اعمال برای حذف هر آنکس که حس میکند با دستگاه فکری آن همخوان نیست دست میزند همسو شده و آنها را نیروهای انقلابی و مردمی و عشایر و … میخواند.
رجوی فصل مشترک اعمال وحشیانه و حیوانی داعش که هر کس شیعه (بدون اینکه بخواهیم از شیعه یا سنی دفاع کرده باشیم) است را باید کشت با ترورهای سالهای 60 تا 63 یا همان زدن سر انگشتان رژیم توسط خودتان را خوب مشاهده میکنید. آخر شما که خود را مترقیترین، چپ ترین، دمکرات ترین نیرو میدانید با داعش چه کار؟
بیخود نیست که این میزان از حمایت محتوایی از شما نسبت به داعش بروز میکند. شما از سرنوشت محتوم و اتودینامیک محتوای داعشی خودتان گریزی ندارید. تروریسم و تفکر قرون وسطایی تنها شیوه ای است که شما میشناسید. چون منطق دیگری ندارید. داعش و القاعده هم ندارند. چون تعلق به نیروهای میرا دارند. با هزاران دروغ و عملیاتهای ساختگی در داخل و تشکیل گردانها و واحدهای پوشالی و هزاران کانون شورشی و … روی کاغذ شاید بتوان برای شوارائیها ویا نیروهای خارجه کشوری آشی پخت که به سکوت در مقابل همه انحرافات و دروغهای شما وادار شوند. ولی با تبلیغات و آهنگ و ترانه و کت و شلوار و کراوات که به ما میپوشاندید و روسریهای رنگارنگ و دلارهای آنچنانی نمیتوان ماهیت تروریستی را پوشاند.
اگر یادتان باشد بعد از عملیات تروریستی 11 سپتامبر نگرانی شما این بود که القاعده از شما چپترارزیابی نشود!!!! و در جلسه خصوصی خطاب به القاعده ولی رو به ما گفتید “اگر راست میگویید بیایید و انقلاب ایدئولژیک بکنید” (بخوانید سرگرم و سرکوب کردن نیروهایئکه بیست سال است کاری جز بیگاری در گرماهای 50-60 درجه را تحمل کردن کاری در استراتژی به آنها نمیرسد). اشاره به این داشتید که این مبارزه به اصطلاح ایدئولوژیک ما سخت تر از کاری است که القاعده میکند. و خواستید که در مقابل عملیات القاعده کم نیاورید. خیر رجوی کارهای آسان عملیات نظامی یا همان تروریسم را وقتی میتوانستید انجام دهید که منافع صدام ایجاب میکرد، سازماندهی میکرد، تامین مالی و تسلیحاتی میکرد و البته اجازه میداد. یا زمانیکه مطلقا شرایط نیرویی آنقدر خراب بود که قادر نبودی یکفنر را به خارج اشرف تا بغداد بفرستی فشار میآورد که باید برای کشتن مخالفین حاکم عراق در درون شهرهای ایران مانند کرمانشاه و دزفول عملیات بکنید.
رجوی بیخود نبود که در جلسه عمومی باقرزاده با عصبانیت تمام و کف بر دهان فریاد میزدید
اوج شیزوفرنی رجوی را میبینید؟ اولا همه بخاطر مسعود رجوی آمده اند به سازمان؟!!! کاملا درست میگفتید، چون ماها علیرغم همه مسائل و مشکلات با خلوص نیت آمده بودیم و 24ساعت در روز و 7 شبانه روز هفته و 12ماه سال و 30سال را در سازمان بودیم. ولی مطلقا برای شما نیامده بودیم، ولی شما را در راس رهبری یک دجال و دورغگو و بعد ها این اواخر به جرات میتوانم بگویم که یک دیوانه روان پریش که از شیزوفرنی شدید و حاد رنج میبرد یافتیم. البته شما نیز جواب دادید.
بله وقتی در صحنه سیاسی و استراتژیک 30 سال و اندی در بن بست باشید باید در درون تشکیلات به مشت آهنین و حتی تجاوز به زنان مجاهد برای سرکوب اعتراضات و مخالفت و جلوگیری از فرارها دست زد. چون استراتژی درست چسب تشکیلات است. وقتی این نیست باید با گروگان گرفتن زنان مردان مجاهد و در هم کوبیدن زنان با همبستر شدن با آنها تلاش کرد این زنجیرها را به پایشان بست تا فرار نکنند. این است آنچه شما بعنوان امام زمان برای مردم ایران نوید میدهید. مطمئن باشید مردم ایران جواب مناسبی به این گستاخی و خیانت به اعتماد های شما داده و خواهند داد.
همسویی شما با وحشیترین، مرتجعترین نیروهای تروریستی منطقه امثال القاعده و داعش سرنوشت محتوم و اتودینامیک شماست. نیرویی که بعد از “به زغم خودش” هزاران کشته و بعد از بیش از سی سال یک گام در امر سیاست و استراتژی بجلو که نرفته هیچ روزانه صدها فرسنگ رو به عقب میرود. اما با لاپوشانی و ظاهرسازی، هزینه میلیونها دلار پولِ خونریزی بعنوان مزدوران صدام و بیگانگان دیگر از تن و جان مردم ایران که منشاء جنایات علیه مردم ایران و کشور محسوب میشوند، تلاش میکند دنیای متمدن را باز هم به زعم خودش بفریبد و خود را دمکرات جلوه دهد راهی جز همسویی با داعش در سیاست منطقهای و همراهی باز به قول خودتان “بیرحمترین لایه های سرمایه داری” در سطح بین المللی و زندان وشکنجه و تجاوز و قتل در درون تشکیلات ندارد.
بله رجوی استراتژی درست یک تشکل را زنده میکند ولی استراتژی غلط و تخیلات ایده آلیستی-شیزوفرنیک تشکل را به منجلاب میکشاند. بیخود نیست که امام زمان شدنتان نیز جواب نداد هیچ به قول خودتان “همه علیه شما شدند و نه مقلد” شما.
جناب امام زمان، مگر شما نبودید که در امجدید از اینکه امام علی از اینکه شنیده بود گوشواره را از گوش دختر یهودی خارج کرده اند مرگ را برمسلمان روا میداشت، فریاد وا اسلاما سر داده بودید کجا، با داعش و القاعده که گوش که هیچ بلکه سر را کاملا از تن جدا میکنند و از کشته پشته میسازند و فیلم مستند از آن میسازند همسویی و سنگشان را روز و شب به سینه زدن و آنرا بهار عرب نامیدن کجا؟ این آن سرنوشت اتودینامیک است که گفتم.
بیست سال و اندای سر مجاهدین شیره مالیدید که انشاالله صدام به اهمیت ما پی میبرد و سلاح و مهمات و لجستیک و پشتیبانی لازم را برای تسخیر ایران به ما میدهد. بعد که صدام سقط شد و به زغم خودتان صاحب خانه و رئیس میهن دوم شما سرانجام پی به اهمیت شما نبرد، اینبار نوبت آمریکا بود که شب و روز به مجاهدین این پوشال را میخورانیدید که انشاالله آمریکا به اهمیت مسعودرجوی پی میبرد و از همین رو از آنها هنگام ملاقات ژنران آمریکایی جهت خلع سلاح سازمان در اوج توهم و قطع از واقعیات، از آنها سلاح و مهمات و هلی کوپتر و پشتیبانی هموایی میخواستید تا رژیم را سرنگون کنید که آنهم که نشد. آنچه که شما دستور فرموده بودید را اجرا نکرده بلکه سرمجاهدین را به باد دادند حتما حالا نوبت داعش است که انشاالله اولا در عراق پیروز میشوند، ثانیا با شما متحد میشوند ثالثا انشاالله به امامت شما (امام دوازدهم بودن شما) ایمان میآورند و درخدمت ما در میآیند که ایران و سپس جهان را تسخیر کنید. رجوی از خواب توهم و یزوفرنی [2]روانگسیختگی، اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی به انگلیسی : Schizophrenia یک بیماری روانی است که با رفتار و گفتار غیرعادی و کاهش توانایی درک واقعیت (اختلال در واقعیت سنجی) نمایان میشود.)) بیدارشو، داعش ضد شیعه است، اعلام کرده میخواهد برود و در مشهد مقبره جدت را خراب کند، شما که جای خود دارید. ویا اجبا اجبا.
به امید بیداری همه اعضای اسیر در داخل اشرف 3
داود باقروند ارشد
خرداد 1400
References
1. | ↑ | هر ناظر آگاهی میداند که آلبانی یک دام و اسارتگاه بدون خروج برای این فرقه است چرا که اگر در هر کشور مستقل دیگری اروپایی بودند این امکان داشت که آن کشور در مورد سرنوشت این دسته تبهکار مستقلا تصمیم بگیرند ولی آلبانی بدون اراده آمریکا نه میخواهد و نه میتواند چنین تصمیمی بیگیرد. و این آمریکاست که سرنوشت دسته تبهکار رجوی را در دست دارد و هیچ نیستند جز وجه المصالحه ای بی مقدار |
2. | ↑ | روانگسیختگی، اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی به انگلیسی : Schizophrenia |