قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

سخنرانی آقای داود باقروند ارشد در پارلمان اروپا

 

مرگهای روزانه و فروپاشی فرقه رجوی، و فراربجلو اعلام “موسسان پنجمِ”از گوربرخاسته، سرنوشتی گریزناپذیر

 

 

 

 

داود باقروند ارشد:

 

رجوی از گورش تشکیل ارتش پنجم گورخوابان را اعلام میکند

Ashampoo_003

تروریسم در جهان  وسیله ای شده است بمنظور تلاش جهت بقدرت رسیدن و یا بقدرت رساندن نیروهای بغایت عقب افتاده ای که تقریبا توسط تمامی بشریت متمدن بطور کامل نفی شده و جزء نیروهایی که آخرین نفسهای خود را در تمدن بشری میکشند همانند القاعده و داعش، بوکوحرام، فرقه رجوی که در شقاوت و بیرحمی حد و مرزی نمیشناسند شده است. این تلاشهای از سر استیصال  به یمن بیداری مردم جهان و پشت سرگذاشتن خشونت و وحشیگری فرقه ای و ایدئولژیک چه در مورد دولتهایی که در گذشته ویتنامها و عراقها و لیبی ها و شیلی ها را میآفریدند و یا نمایندگانشان تحت نام داعش و بوکوحرام و… میآفریدند به چنان نا امیدی و افتادن به سراشیب اضمحلالی دچار شده اند که آخرین فریادهایشان را میکشند، هرچند در ظاهر بسیار هم پر سرو صدا باشد. این پدیده شوم البته بعضا با کمک دلارهای نفتی بعضی کشورهای منطقه ای و غیر منطقه ای بمنظور بکارگیری این نیروهای میرا جهت تامین بعضی اهداف حقثر و ضد بشری سامان داده میشوند. که تحت سایه آن حوادثی از 11 سپتامبرگرفته تا سربریدن یک معلم و پلیس زن در فرانسه و حتی در اهواز و تهران… که روزانه صدها قربانی از مردم بیگناه از کودک و پیر به کام میکشد.

 

 

در ایران خودمان اما شاهدیم تشکل تبهکارِ تروریستی  بنام فرقه رجوی که روزگاری خودِ داعشی اش را تحت دعاوی ترقی خواهی و رادیکالیزم و ضد استثماری و ضد امپریالیست بودن مخفی میکرد به یمن بیداری مردم ایران و افشاگری جداشدگان از این فرقه مافیایی  و به یمن  تجربه ای تلخ و مرگبار بقیمت جان صدها جوان ایرانی گرفتار در آن در عراق و آلبانی چنان نورافکنی بر درون جنایت پیشه این فرقه انداخته که باید مردم ایران هزاران بار سجده شکر بجا آورند که دچار چنین ویروس بنیان برکنی که از کوید 19 نوع هندی نیز هزاران بار وحشتناکتر است نشدند. 

 

 

رجوی که اخیرا با قبول داده شدن هویت مستقل به همه ایرانیان در آلبانی مواجهه است موسسان پنجم ارتش به اصطلاح آزادیبخش خود را نیز تشکیل داده است که یک سرش (سرفرماندهی آن) در جهنم و سردیگرش در ورودی جهنمی در بیمارستانهای آلبانی و اشرف سه واقع است.

 

1_003 1_004 1_005

 

 سرفرماندهی و سلسله مراتب موسسان پنجم ارتش آمرزیدگان!!

 

 

در چهار ده اخیر شاهد تغییرات واگر بخواهیم سیاسی و اجتماعی گفته باشیم، شاهد بروز ماهیت بسیاری از افراد و سازمانهای ایرانی بوده ایم. از جمله آنها و شاید مهمترین شان تشکل تبهکار مجاهدین خلق ایران است. بدون اینکه بخواهم دراین نوشته کوتاه که مجال نمیدهد بطور ریز و جریانی مسئله را مورد بررسی قرار دهیم، میتوان به رابطه بین سازمان مجاهدین وظهور پدیده ای  بنام داعش یا آی سیس یا همان دولت اسلامی عراق و شام اشاره نمود.

سازمان مجاهدین بیش از سه دهه است که تئوری مبارزه مسلحانه (تروریستی) را بعنوان استراتژی خود بکار میبرد. هنوز که هنوز است با وجود اینکه مانند یک زباله سوخته و خاکستر شده به ته کشوری فقیر و تحت قیمومیت آمریکا[1]هر ناظر آگاهی میداند که آلبانی یک دام و اسارتگاه بدون خروج برای این فرقه است چرا که اگر در هر کشور مستقل دیگری اروپایی بودند این امکان داشت که آن کشور در مورد سرنوشت این دسته تبهکار مستقلا تصمیم بگیرند ولی آلبانی بدون اراده آمریکا نه میخواهد و نه میتواند چنین تصمیمی بیگیرد. و این آمریکاست که سرنوشت دسته تبهکار رجوی را در دست دارد و هیچ نیستند جز وجه المصالحه ای بی مقدار  پرتاب شده است. با تکیه بر نزدیک سی سال سابقه در این سازمان باید گفت رجوی در سازمان مجاهدین در این دوره مستمرا نعره توخالی مبارزه مسلحانه برای سرنگونی را سر داده و روز و شب “مبارزه مسلحانه” گفته، “مبارزه مسلحانه” نوشته، “مبارزه مسلحانه” خورده، “مبارزه مسلحانه” نوشیده “مبارزه مسلحانه” پوشیده است.

دستگاه رهبری سازمان مجاهدین و بطور خاص رهبری آن مسعود رجوی عطف به اینکه اگر اطلاعاتی از داخل ایران میرسیده اولین فرد و افرادی بوده اند که از آن مطلع میشدند. و یا بخوبی از نتیجه کارکردها و نتایج پیاده کردن و اجرای واقعی و عملی استراتژی مبارزه مسلحانه در ایران باخبر بودند. بعد از مجموع ضربات نظامی سال شصد و بطور خاص سلسله ضربات منجر به ضربه موسی خیابانی بخوبی و بدون هیچ تردیدی به بتلان استراتژی مبارزه مسلحانه در ایران چه در تئوری و چه در پراتیک عمل پی بردند.

شاید لازم به توضیح نباشد که یک تشکل بدون استراتژی سیاسی نمیتواند جریان سیاسی بوده ویا باقی بماند.  بلکه چنین تشکلی یک محفل بوده ویا  بسمت محفل میل میکند. وهیچ چاره ای جز تبدیل شدن به یک فرقه و سرکوب داخلی برای جلوگیری از فروپاشی و خودفروشی سیاسی به دولتهای بزرگ برای بقاء ندارد. رهبری سازمان و بطور خاص  مسعود رجوی علیرغم شکست استراتژی تروریستی بجای اینکه صادقانه و با خلوص نیت به این امر حیاتی برای سازمان و مبارزه  پاسخ واقعی بدهند نعل را وارونه زده و هرچه بیشتر در تبلیغات و بیان ظاهری و صوری بر طبل تروریسم می کوبیدند. وقتی بدون استراتژی یا با استراتژی مطلقا شکست خورده و غیر قابل اجرا سعی در نگهداشتن یک سازمان بشکل تشکل نظامی باشی که در محتوا در نبود استراتزی تبدیل به محفل شده است، جز فساد افسارگسیخته درونی و در نتیجه تبدیل شدن تشکیلات به یک باندی تبهکار زندان ساز و شکنجه گر و آدم کش در قالب فرقه ای نتیجه ای حاصل نمیشود.

البته این تشکیلات بدون دلیل و فقط از روی عدم صداقت نیز نیست که اقدام به تصحیح این سیاست صدها و بلکه هزاران بار شکست خورده نمی نماید.

 

نقش سیاست تاکید بر ادامه تروریسم 

اگر نمیشود مبارزه مسلحانه اعلام شده در داخل کشور را پیشبرد، ولی میشود با تکیه بر تبلیغات آن نیروهای سیاسی دیگر خارج کشور و بویژه شورایی های مفت خور و وطن فروش را با ادعاهای دروغین مبارزه مسلحانه در داخل منکوب و زبانشان را برای افزایش حقوق و عادی ماهیانه برید.

اگر نمیشد عملیاتی را سازمان داد میشد در سایه شعار مبارزه مسلحانه همه نیروهای درون شورا را وادار به سکوت و از هر انتقاد و ایرادی و یا پاسخگویی به هر ایراد و اشکال و نقض قوائد و ضوابط شورایی طفره رفت و دورغهای گوبلزی را بجای آن تحویل آنها داد.

اگر نمیشد مبارزه مسلحانه را پیشبرد میشد باتکیه بر آن، نیروهای عاصی از دورن تشکیلات را با دورغهای روزانه و ماهانه و سالانه پیروزی و سرنگونی سرکوب و وادار به سکوت و به قول رجوی بدهکار سازمان نمود. اگر هم دم به اعتراض می گشودند با تکیه به اینکه دستمان زیر تیغ مبارزه مسلحانه (بخوانید کارتون و انیمیشن مبارزه مسلحانه) است آنها را دستگیر نموده  زندانی و  شکنجه کرد و کشت.

اگر نمیشد مبارزه مسلحانه را  پیشبرد حداقل میشد با اعلان بیلان ساختگی و یا اعمالی که هیچ ربطی به مبارزه مسلحانه نداشت و چیزی بیش از اعمال تروریستیِ زدن خمپاره به این شهر و آن شهر نبود، از صدام حسین پول، کمک مالی و تسلیحاتی و لجستیکی برای سرگرم کردن اسرای عاطل و باطل در عراق گرفت و با دادن غذای مجانی به گرسنگان عراقی ناشی از جنگ خلیج و آوردنشان به اشرف به این بهانه وانمود به داشتن حمایت مردمی در عراق کرد؟!

اگر نمیشود مبارزه مسلحانه را پیش برد حداقل میشود صدای خانواده های شهدای سازمان و یا خانواده های مجاهدین اسیر در اشرف و لیبرتی و آلبانی را در گلو خفه کرد. و یا هر کس که دم به اعتراض گشود که این چه رهبری نا صادق و فرصت طلبی است که با وجود اینکه جوانان ما را به گفته و آمار خودش هزار و هزار در تنور جاه طلبی و قدرت پرستی و امام زمان نمایی خودش ریخته،  با این وجود کما کان هر روز با دروغی در پس دروغی دیگر مانند سال 2020 سال سرنگونی است همه مجاهدین بازمانده و خانواده های شهدا را به سخره گفته و پیروزی بعد از پیروزی را اعلام کرده تا در پس این دود و دم کذایی  مجاهدین، و خانوده هایشان را مزدور و وابسته به این و یا آن قلمداد کرد و استفاده اش را با فریب اذهان هواداران بی اطلاع و شورایی های مزد بگیر، برد.

سازمان مجاهدین در دوره ای که به تعریف خودش در فاز سیاسی قرار داشت، توانسته بود به میزان قابل توجهی از جذب نیرو دست پیدا کند. که البته این امر نیز که این جذابیت تا چه حدی محتوایی بوده و عوامل موثر در آن چه بودند بسیار جای تحقیق و مطالعه دارد. که باعث شد امر را بر رهبری سازمان اینگونه مشتبه سازد، که این تمایل نیروهای جدید آزاد شده در اثر انقلاب سال 1357 بسمت سازمان ملک و طلق آنهاست ویا تا آنجا که به رجوی برمیگشت ملک و طلق اوست! و در حقیقت از آنجائیکه صلاحیت و لیاقت و ظرفیت این  حمایت را نداشتند خود را نه آنچه که بودند بلکه آنچه که در آینه توهم و خود بزرگ بینی ناشی از حمایتی که از فضای باز سیاسی بعد از انقلاب ناشی شده بود بسیار بزرگتر و قدرتمند تر میدیدند، و در نتیجه دست به سیاستها و تاکتیکهایی زدند که بطلان آن را بزودی در فردای 30 خرداد سال 60 همگی مشاهده کردیم شاهد بودیم. که هیچ نیرویی به ندای این سازمان سراسری پاسخی نداد و به خیابان نیامد. مگر همان نیروهای تشکیلاتی در دام حوادث گرفتار شده وصل به شبکه نیرویی سازمان.

بعد از آنهم سازمان با وجود شکست مفتضحانه تظاهرات 30 خرداد که قرار بود حمایت همه شهرستانها و البته تهران را بدنبال داشته باشد تلاش کرد که علت شکست را ترس مردم از به خیابان آمدن و نه به استراتژی غلط مصادره کند به همین دلیل تلاش نمود که تظاهراتی را با هدایت و حمایت نیروهای مسلحی که به خیال خودش مسلحانه از مردم تظاهر کننده حمایت میکنند مشکل ترس را برای تظاهر کنندگان حل کند. که باز همه تلاشها در تهران و شهرستانها با شکست مفتضانه ای مواجه شد. که قیمت همه آنها را بخوبی همه میدانیم و نیازی به بیان این نوشته ندارد. لیست بالا بلند سازمان مجاهدین حداقل این موارد را پوشش داده است.

وقتی که همه تلاشها برای به میدان آوردن عنصر اجتماعی با شکست مواجه شد سازمان مجبور به  دست یازیدن به عملیات تروریستی یعنی زدن سرکردگان رژیم نمود. یعنی از پایین که نتوانسته بود ضربه ای به رژیم بزند حالا با توجه به عناصری که در جریان انقلاب در دستگاههای دولتی داشت دست به ترور کور زد.

این تلاشها را خوب است در تصویر تاریخ به امروز آورده و همان صحنه ها را شاهد باشیم و به آنها نمره بدهیم. و ببینیم که سازمان را همسو با کدام نیروهای موجود امروزی قرار میدهد. سازمان با زدن تعدادی از سران رژیم از طریق بمبگذاری و عملیات تروریستی انتحاری به هدف خود که سرنگونی بود دست نیافت و این امر نیز با شکست مطلق مواجه شد.

اما سازمان باز هم بجای درک اینکه راه و مشی اشتباه است در منجلاب شکست باز هم بیشتری فرو رفت و با تاکتیک جدیدی تحت نام زدن سرانگشتان رژیم دست به ترور های کور در کوچه و خیابان زد. که بازهم جهت اطلاع از نتایج و فجایع ناشی از این تاکتیک نیز منابع سازمان  مجاهدین قابل اتکاء است. که چه افرادی را در کوچه و خیابان ترور کرده اند. و به چه دلیل. باز هم شاید نیاز باشد همه صحنه های ترور را با وقایعی که امروزه در جهان شاهد هستیم مقایسه کرده و به آنها نمره بدهیم.  یادمان باشد که عملیات انتحاری را بعد از فلسطینیان آنهم نه بر روی تانک و نفربر دشمن بلکه بر روی مردم یا در میان مردم در دوره جدید بعد از انقلاب را سازمان مجاهدین براه انداخته است.   به آن اضافه کنید ربایش، شکنجه و سوزاندن نیروهایی متهم به وابستگی به رژیم  را در تهران. اینرا نیز مقایسه کنید. با امروز و وقایع جاری.

هیچکدام از این شکستها و خونریزیها نه تنها سازمان و رهبری آنرا بیدار نکرده بلکه آنها را باز هم در ورطه اشتباهات و عدم صداقت ومتاسفانه در جنایات بازهم بیشتری غلتاند. که بخش بسیار کوچکی از علل آنرا در فوق شمردیم.

که با گمراه کردن نیروهای همسو، همراه، متحد و حتی نیروهای تشکیلاتی خود ادامه یافت تا جائیکه کمر به نابودی هر فرد و جریانی که  که میخواست آنها را با توجه دادن به همه شکستهای ناشی از استراتژی غلط مبارزه مسلحانه کمکی نیز به آنها بکند ادامه داشته است. تا جائیکه به همکاری با صدام، و دستگاههای اطلاعاتی او عربستان و اسرائیل و دیگر دستگاههای اطلاعاتی کشانده شدند.

اگر فردی دست در کار سازمانی و تشکیلاتی و سیاسی داشته باشد خوب میداند که در نبود استراتژی درست هیج جریانی را از انحراف و غلطیدن به ورطه منجلاب های سیاسی گریزی نیست. و اینرا سازمان مجاهدین و مسعود رجوی بخوبی میداند. و سالها تدریس کرده است. هیهات از اینکه خودش ذره ای از آن درس گرفته باشد.

همسویی امروزه سازمان مجاهدین با نیرویی مانند داعش از کجاست. چرا سازمان مجاهدین روز و شب از تلویزیون ماهواره ای خود در زمان اوج گیری تاریکترین نیروی تاریخ بشر بعد از فرقه رجوی یعنی داعش در طبل حمایت از او میکوبید و آنها را انقلابین عراقی مینامید. رجوی سالها تلاش کرد خوشحالی و جشن و پایکوبی خودش را در جریان عملیات تروریستی قرن، در 11 سپتامبر را لاپوشانی کند. ولی باز هم که قافیه برای رجوی در عراق تنگ آمد با  نیرویی که برای پیشبرد اهداف و خواسته های سیاسی خودش به وحشیانه ترین اعمال برای حذف هر آنکس که حس میکند با دستگاه فکری آن همخوان نیست دست میزند همسو شده و آنها را نیروهای انقلابی و مردمی و عشایر و … میخواند.

رجوی فصل مشترک اعمال وحشیانه و حیوانی داعش که هر کس شیعه (بدون اینکه بخواهیم از شیعه یا سنی دفاع کرده باشیم) است را باید کشت با ترورهای سالهای 60 تا 63 یا همان زدن سر انگشتان رژیم توسط خودتان را خوب مشاهده میکنید. آخر شما که خود را مترقیترین، چپ ترین، دمکرات ترین نیرو میدانید با داعش چه کار؟

بیخود نیست که این میزان از حمایت محتوایی از شما نسبت به داعش بروز میکند. شما از سرنوشت محتوم و اتودینامیک محتوای داعشی خودتان گریزی ندارید. تروریسم و تفکر قرون وسطایی تنها شیوه ای است که شما میشناسید. چون منطق دیگری ندارید. داعش و القاعده هم ندارند. چون تعلق به نیروهای میرا دارند. با هزاران دروغ و عملیات‏های ساختگی در داخل و تشکیل گردانها و واحدهای پوشالی و هزاران کانون شورشی و … روی کاغذ شاید بتوان برای شوارائیها ویا  نیروهای خارجه کشوری آشی پخت که به سکوت در مقابل همه انحرافات و دروغهای شما وادار شوند. ولی با تبلیغات و آهنگ و ترانه و کت و شلوار و کراوات که به ما میپوشاندید و روسریهای رنگارنگ و دلارهای آنچنانی نمیتوان ماهیت تروریستی را پوشاند.

 

اگر یادتان باشد بعد از عملیات تروریستی 11 سپتامبر نگرانی شما این بود که القاعده از شما چپ‏ترارزیابی نشود!!!! و در جلسه خصوصی خطاب به القاعده ولی رو به ما گفتید “اگر راست میگویید بیایید و انقلاب ایدئولژیک بکنید” (بخوانید سرگرم و سرکوب کردن نیروهایئکه بیست سال است کاری جز بیگاری در گرماهای 50-60 درجه را تحمل کردن کاری در استراتژی به آنها نمیرسد). اشاره به این داشتید که این مبارزه به اصطلاح ایدئولوژیک ما سخت تر از کاری است که القاعده  میکند. و خواستید که در مقابل عملیات القاعده کم نیاورید. خیر رجوی کارهای آسان عملیات نظامی یا همان تروریسم را وقتی میتوانستید انجام دهید که منافع صدام ایجاب میکرد، سازماندهی میکرد، تامین مالی و تسلیحاتی میکرد و البته اجازه میداد. یا زمانیکه مطلقا شرایط نیرویی آنقدر خراب بود که قادر نبودی یکفنر را به خارج اشرف تا بغداد بفرستی فشار میآورد که باید برای کشتن مخالفین حاکم عراق در درون شهرهای ایران مانند کرمانشاه و دزفول عملیات بکنید.

رجوی بیخود نبود که در جلسه عمومی باقرزاده با عصبانیت تمام و کف بر دهان فریاد میزدید

“شماها(مجاهدین) که برای کمک به من (مسعودرجوی) به سازمان پیوسته بودید همگی علیه من هستید”. نعره های مسعود رجوی و تهدید اعضاء و جهان

اوج شیزوفرنی رجوی را میبینید؟ اولا همه بخاطر مسعود رجوی آمده اند به سازمان؟!!! کاملا درست میگفتید، چون ماها علیرغم همه مسائل و مشکلات با خلوص نیت آمده بودیم و 24ساعت در روز و 7 شبانه روز هفته و 12ماه سال و 30سال را در سازمان بودیم. ولی مطلقا برای شما نیامده بودیم، ولی شما را در راس رهبری یک دجال و دورغگو و بعد ها این اواخر به جرات میتوانم بگویم که یک دیوانه روان پریش که از شیزوفرنی شدید و حاد رنج میبرد یافتیم. البته شما نیز جواب دادید.

“من به عراق آمده‏ام که هرکاری خواستم بکنم و با صدام توافق کرده ایم که ما با او هر کاری در عراق کرد کاری نداشته باشیم (این قسمت برای مصرف داخل تشکیلات بود چون سازمان از این شکرها نمیتوانست در عراق بخورد) او هم با ما وهرکاری که در سازمان کردیم کاری نداشته باشد (توافق با صدام برای سرکوب مطلق در درون تشکیلات). از این به بعد جواب شماها (مجاهدین) را با مشت آهنین خواهم داد.” نعره های مسعود رجوی و تهدید اعضاء و جهان

بله وقتی در صحنه سیاسی و استراتژیک 30 سال و اندی در بن بست باشید باید در درون تشکیلات به مشت آهنین و حتی تجاوز به زنان مجاهد برای سرکوب اعتراضات و مخالفت و جلوگیری از فرارها دست زد. چون استراتژی درست چسب تشکیلات است. وقتی این نیست باید با گروگان گرفتن زنان مردان مجاهد و در هم کوبیدن زنان با همبستر شدن با آنها تلاش کرد این زنجیرها را به پایشان بست  تا فرار نکنند. این است آنچه شما بعنوان امام زمان برای مردم ایران نوید میدهید. مطمئن باشید مردم ایران جواب مناسبی به این گستاخی و خیانت به اعتماد های شما داده و خواهند داد.

همسویی شما با وحشیترین، مرتجعترین نیروهای تروریستی منطقه امثال القاعده و داعش سرنوشت محتوم و اتودینامیک شماست. نیرویی که بعد از “به زغم خودش” هزاران کشته و بعد از بیش از سی سال یک گام در امر سیاست و استراتژی بجلو که نرفته هیچ روزانه صدها فرسنگ رو به عقب میرود. اما با لاپوشانی و ظاهرسازی، هزینه میلیونها دلار پولِ خونریزی بعنوان مزدوران صدام و بیگانگان دیگر از تن و جان مردم ایران که منشاء جنایات علیه مردم ایران و کشور محسوب میشوند، تلاش میکند دنیای متمدن را باز هم به زعم خودش بفریبد و خود را دمکرات جلوه دهد راهی جز همسویی با داعش در سیاست منطقه‏ای و همراهی باز به قول خودتان “بیرحمترین لایه های سرمایه داری” در سطح بین المللی  و زندان وشکنجه و تجاوز و قتل در درون تشکیلات ندارد.

بله رجوی استراتژی درست یک تشکل را زنده میکند ولی استراتژی غلط و تخیلات ایده آلیستی-شیزوفرنیک تشکل را به منجلاب میکشاند. بیخود نیست که امام زمان شدنتان نیز جواب نداد هیچ به قول خودتان “همه علیه شما شدند و نه مقلد” شما.

جناب امام زمان، مگر شما نبودید که در امجدید از اینکه امام علی از اینکه شنیده بود گوشواره را از گوش دختر یهودی خارج کرده اند مرگ را برمسلمان روا میداشت، فریاد وا اسلاما سر داده بودید کجا، با داعش و القاعده که گوش که هیچ بلکه سر را کاملا از تن جدا میکنند و از کشته پشته میسازند و فیلم مستند از آن میسازند همسویی و سنگشان را روز و شب به سینه زدن و آنرا بهار عرب نامیدن کجا؟ این آن سرنوشت اتودینامیک است که گفتم.

بیست سال و اندای سر مجاهدین شیره مالیدید که انشاالله صدام به اهمیت ما پی میبرد و سلاح و مهمات و لجستیک و پشتیبانی لازم را برای تسخیر ایران به ما میدهد. بعد که صدام سقط شد و به زغم خودتان صاحب خانه و رئیس میهن دوم شما سرانجام پی به اهمیت شما نبرد، اینبار نوبت آمریکا بود که شب و روز به مجاهدین این پوشال را میخورانیدید که انشاالله آمریکا به اهمیت مسعودرجوی پی میبرد و از همین رو از آنها هنگام ملاقات ژنران آمریکایی جهت خلع سلاح سازمان در اوج توهم و قطع از واقعیات، از آنها سلاح و مهمات و هلی کوپتر و پشتیبانی هموایی میخواستید تا رژیم را سرنگون کنید که آنهم که نشد. آنچه که شما دستور فرموده بودید را اجرا نکرده بلکه سرمجاهدین را به باد دادند حتما حالا نوبت داعش است که انشاالله اولا در عراق پیروز میشوند، ثانیا با شما متحد میشوند ثالثا انشاالله به امامت شما (امام دوازدهم بودن شما) ایمان میآورند و درخدمت ما در میآیند که ایران و سپس جهان را تسخیر کنید. رجوی از خواب توهم و یزوفرنی [2]روان‌گسیختگی، اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی به انگلیسی : Schizophrenia یک بیماری روانی است که با رفتار و گفتار غیرعادی و کاهش توانایی درک واقعیت (اختلال در واقعیت سنجی) نمایان می‌شود.)) بیدارشو، داعش ضد شیعه است، اعلام کرده میخواهد برود و در مشهد مقبره جدت را خراب کند، شما که جای خود دارید. ویا اجبا اجبا.

 

به امید بیداری همه اعضای اسیر در داخل اشرف 3

داود باقروند ارشد

خرداد 1400

References   [ + ]

1. هر ناظر آگاهی میداند که آلبانی یک دام و اسارتگاه بدون خروج برای این فرقه است چرا که اگر در هر کشور مستقل دیگری اروپایی بودند این امکان داشت که آن کشور در مورد سرنوشت این دسته تبهکار مستقلا تصمیم بگیرند ولی آلبانی بدون اراده آمریکا نه میخواهد و نه میتواند چنین تصمیمی بیگیرد. و این آمریکاست که سرنوشت دسته تبهکار رجوی را در دست دارد و هیچ نیستند جز وجه المصالحه ای بی مقدار 
2. روان‌گسیختگی، اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی به انگلیسی : Schizophrenia

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes