ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
تاریخ بدون سانسور-4: قـــرآن
هیچ تاریخ نوشته شده ای بی چون وچرا نیست. فقط بعضی ها بسیار موثق ترند، از جمله کتاب 11جلدی ویل دورانت
مهمترین اثر او تاریخ تمدن، مجموعه کتابی ۱۱(۲۷جلددرایران) جلدی است که با همکاری آریل دورانت، همسرش نوشتهاست. ویل دورانت در این کتاب توانستهاست با استفاده از آثار مورخان دیگر (از هرودوت تا آرنولد توینبی)، که از ابتدای تاریخ مکتوب بشر تا کنون زیستهاند، مکتب نوینی از تاریخنگاری را به وجود آورَد.
برخلاف دیگر تاریخنگاران، که تنها تمرکزشان بر روی وقایع تاریخی و سیر تمدن بشری بود، وی در اثر خود به عوامل تمدنساز در طول تاریخ نیز توجه میکند. در این باره نقلقولی دارد که چنین است: «تمدن رودی است با دو ساحل»∗. این نقلقول بهطور ضمنی به این مسئله اشاره دارد که تاریخنگاران اغلب نهایت توجه و دقت خود را صرف رودخانهٔ در جریانِ تاریخ نمودهاند که معمولاً پرآشوب و پرهیاهوست و اجازهٔ برداشتها و تفاسیر صحیح را نمیدهد. در مقابل، او دیدگاه دیگری را مطرح میکند که در آن حواشی تاریخ و تمدن (ساحلها) میتوانند به اندازهٔ خودِ متن تاریخ مهم باشند. بهنظر او، همهٔ مردمانی که در طول تاریخ خانه و مجسمه ساختند و شعر سراییدهاند هم در شکلگیری تمدن نقش داشتند. ویل دورانت در کتاب درسهایی از تاریخ، که در سالهای آخر زندگی خود نوشت، میگوید که تاریخ ملتها را باید با توجه به پدیدههای علمی جدید نوشت.
دسترسی به قسمتهای پیشین: اول تا سوم
تاریخ بدون سانسور-1: ساسانیان و فتح ایران توسط اعراب
تاریخ بدون سانسور-2: محمد
تاریخ بدون سانسور-3: محمد در مدینه: 622-630م
I – ترکیب
کلمۀ قرآن، که به معنی یک مجموعۀ خواندنی یا یک گفتار است، به تمامی کتاب مقدس مسلمین و نیز به هر یک از بخشهاي آن اطلاق میشود. قرآن نیز چون کتاب مقدس یهود و مسیح مجموعه اي از اجزاي به هم پیوسته است، و مسلمانان عقیده دارند که تمام حروف آن به وسیلۀ خدا به محمد (ص) وحی شده است. به خلاف تورات همۀ قرآن اثر یک تن است، از این جهت هیچ کتابی که به دست یک تن نوشته شده باشد از لحاظ نفوذ به پایۀ آن نمیر سد.
پیامبر در طی بیست و سه سال آخر عمر خود در اوقات مختلف آیاتی را که به او وحی میشد املا میکرد، که بر کاغذ پوستی یا پوست پاره یا برگ خرما یا استخوان ثبت، و با آیه هاي قبل، بدون رعایت ترتیب زمانی یا منطقی، این آیه ها در زمان زندگی پیامبر در یک کتاب فراهم نیامدند، ولی بعضی مسلمانان آنها را به خاطر سپرده بودند نگاهداري میشد. وقتی گروهی از این قاریان از میان رفتند و کسی که جانشین ایشان تواند شد نبود، ابوبکر، زید بن ثابت ـ بزرگ کاتبان پیامبر ـ را مأمور کرد که آیه هاي قرآن را جمع کند و زید، بنابر روایتی، اجزاي قرآن را از برگهاي خرما و الواح سنگ سفید و خاطر کسان فراهم آورد؛ چون کار به انجام رسید، چند نسخه از آن نوشت. چون کلمات قرآن زیر و بم نداشت، بعضی قاریان در توضیح بعضی کلمات خلاف کردند و قرائت متون قرآن در شهرهاي جهان اسلام، که پیوسته در حال گسترش بودند، مورد اختلاف واقع گردید. عثمان کوشید این اختلاف را مورد تجدید نظر قرار دهند (31 هـ ق، 651 ( م ، و نسخه هایی از آن نوشت و به دمشق و کوفه و بصره فرستاد؛ از آن وقت، قرآن در کمال صحت و حرمت محفوظ مانده است .
شرایط خاص قرآن این کتاب را دستخوش تکرار و ناپیوستگی کرده است. هر قسمت بتنهایی مقصود روشن و مفهومی را میرساند ـ یا عقیدهاي را تقریر میکند، یا نماز و دعایی را فرمان میدهد، یا قانونی وضع میکند، یا به تقبیح دشمنی میپردازد، یا ترغیب به عملی میکند، یا نقل حکایتی مینماید، یا دعوت به جنگی دارد، یا فتحی اعلام میکند، یا پیمانی انشا مینماید، یا مالی مطالبه میکند، یا یک رسم دینی را برقرار میسازد، یا روش اخلاقیی را توضیح میدهد، و یا براي بازرگانی یا صناعت یا یکی از کارهاي مالی روشی مقرر میدارد. با اطمینان نمیتوانیم گفت که محمد[ص] قصد داشته همۀ این اجزاي متفرق را در یک کتاب فراهم کند. قسمتی از آن سخنی است که در وقت معین با شخص معینی گفته شده و فهم آن، بدون اطلاع کامل از تاریخ و رسوم آن دوران، مشکل است. و تنها مؤمنین از آن برخوردار میگردند. قرآن یکصد و چهارده سوره دارد که به ترتیب طول، و نه ترتیب نزول که غالباً معلوم نیست، مرتب شده و از سوره هاي طولانی آغاز و به سوره هاي کوتاه ختم میشود. چون تاریخ نزول سوره هاي کوتاه عموماً قدیمتر است،بنابراین نظم موجود به خلاف ترتیب تاریخ است. سوره هاي مدنی که در اول قرآن آمده داراي هدف عملی و اسلوب معمولی است. سو ره هاي مکی بیشتر جنبۀ معنوي و اسلوب شاعرانه دارد و در آخر قرآن است. بنابراین، شایسته است که قرائت این کتاب را از آخر آغاز کنیم.
همۀ سوره ها، به جز فاتحه، گفتار خدا یا جبرائیل خطاب به پیامبر یا پیروان یا دشمنان اوست. این روشی است که پیامبران بنی اسرائیل نیز بر آن بودهاند، و همان است که در بعضی فقرات اسفار خمسۀ موسی میتوان دید. محمد[ص] اعتقاد داشت که مقررات اخلاقی فقط در صورتی ممکن است در دل کسان جاي گیرد ـ و از آن چنان بدقت اطاعت کنند که مایۀ قوت و نظم و جماعت شود ـ که مردم ایمان داشته باشند آن مقررات از جانب خدا نازل شده است؛ و این روش با اسلوب حماسی باشکوه و بلاغتی که با گفتار اشعیاي نبی برابر است تناسب دارد. اسلوب قرآن میان شعر و نثر است و بسیاري از عبارات آن موزون و مقفاست، ولی تابع وزن و قافیۀ خاص و منظم نیست. در سورههاي مکی قدیم کلمات آهنگدار و مطنطن و اسلوب روان و نیرومند است و جز کسانی که با زبان عرب انس و به دین اسلام دلبستگی دارند، کسی نمیتواند چنانکه باید آن را دریابد. زبان قرآن عربی خالص فصیح است. و تشبیهات و استعارات نیرومند و روشن و عبارات دلفریب فراوان دارد که با سلیقۀ مردم مغرب زمین جور نیست. به اتفاق آرا، قرآن بهترین و نخستین کتاب نثر عربی است .
II – عقاید
از جملۀ مقاصد دین ایجاد یک قسم نظم و حکومت اخلاقی است. مورخ نمیتواند بگوید که دینی بر حق یا باطل است ـ وي اطلاعات کامل براي این قضاوت از کجا بیاورد؟ آنچه وي میطلبد بیشتر آن است که چه عوامل اجتماعی و روانشناختیی مایۀ ظهور آن دین شده؛ تا چه حد توانسته است وحشیان را آدمی خوي، و بدویان را به شارمندان شایسته مبدل کند و امید و شجاعت و ایمان را در دلهاي مأیوس نفوذ دهد؛ چه قدر براي تکامل ذهنی آزادي باقی گذاشته است؛ و چه نفوذي در تاریخ داشته است.
یهودیت ، مسیحیت، و اسلام بر این اصل مهم که جهان زیر سلطۀ یک حکومت اخلاقی است تأکید کرده اند، و قبول آن را شرط اساسی سلامت جامعۀ انسانی دانستهاند؛ یعنی اعتقاد به اینکه در جهان، شر و خلل هر چه باشد، یک عقل نیکوکار، که مردم از ادراك کنه ذاتش عاجزند، درام جهانی را به سوي یک هدف عادل و شرافتمندانه میراند. این سه دین، که در تکوین معنویات مردم قرون وسطی مؤثر افتادهاند، اتفاق دارند که این عقل جهانی خداي واحد ذوالجلال است. ولی مسیحیت نکتۀ دیگري بر این اعتقاد افزوده است، و آن اینکه خداوند در سه اقنوم مختلف جلوه میکند. یهودیت و اسلام عقیده دارند که این اعتقاد شرك نقابدار است، و یکتایی خدا را با کلماتی نیرومند و حماسی اعلام میکنند، و سورة صد و دوازدهم قرآن [اخلاص] خاص این معنی است و مؤذنان این معنی را هر روزه از بالاي یکصد هزار گلدسته تکرار میکنند .
خدا مایۀ حیات و موجب پیدایش آن و سرچشمۀ همۀ خیرات جهان است، و چنانکه خداي محمد [ص] به او میفرماید:… زمین را بنگري وقتی خشک و بی گیاه، آنگاه باران بر آن فرو باریم تا سبز و خرم شود و [تخمها در آن] نمو کند و از هر نوع گیاه زیبا برویاند «( حج 5 … . ( « ،آدمی به قوت و غذاي خود به چشم خرد بنگرد که ما آب باران را فرو ریختیم. آنگاه خاك زمین را بشکافتیم [و انواع نباتات از آن برآوردیم]. و حبوبات براي غذا برویاندیم. و باغ انگور و نباتاتی که هی بدروند، باز بروید. و درخت زیتون و نخل و خرما و باغها [و جنگلها] ي پر از درختان کهن «( عبس ، » 24 -30 … .(هنگامی که میوة آن پدید آید و برسد، به چشم تعقل بنگرید که در آن آیات و نشانههاي خدا براي اهل ایمان هویداست «( انعام ، » 99.(
االله نیز خداي نیرومندي است، « … که آسمانها را، چنانکه مینگرید، بی ستون برافراشت … و خورشید و ماه را مسخر ارادة خود ساخت که هر کدام در وقت خاص [و مدار معین] به گردش آیند … و اوست خدایی که بساط زمین را بگسترد و در آن کوهها برافراشت و نهرها جاري ساخت و [از درختان] هر گونه میوهها پدید آورد … » . (رعد، 3و2 .( در آیۀ معروف به آیۀ الکرسی گوید :
خداي یکتاست که جز او خدایی نیست؛ زنده و پاینده است؛ هرگز او را کسالت خواب نگیرد تا چه رسد که به خواب رود؛ اوست مالک آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است؛ که را این جرئت است که در پیشگاه او به شفاعت برخیزد، مگر به فرمان او؟ علم او محیط است به آنچه پیش نظر خلق آمده است و آنچه سپس خواهد آمد؛ و خلق به هیچ مرتبۀ علم او احاطه نتواند کرد، مگر به آنچه او خواهد؛ قلمرو علمش از آسمانها و زمین فراتر و نگاهبانی زمین و آسمان بر او آسان و بیزحمت است، چه او داناي بزرگوار و تواناي با عظمت است «( بقره ، » 255.(
خدا در عین قدرت و عدالت مهربان نیز هست. به جز سورة توبه، همۀ سورههاي قرآن و هر کتابی که یک مسلمان سنی بنویسد با این عبارت پرشکوه آغاز میشود «: به نام خداوند بخشایندة مهربان » . با آنکه پیامبر پیوسته خطرات جهنم را به مردم یادآوري میکند، هرگز از ستایش رحمت جاوید خدا خسته نمیشود :
علم خداوند، چنانکه قرآن وصف میکند، به همه چیز احاطه دارد. حرکت دیدگان و خفایاي دلها را میداند «: ما انسان را خلق کردهایم و از وساوس و اندیشههاي نفس او کاملا آگاهیم، که از رگ گردن او به او نزدیکتریم » . (ق، 17 .(خداوند آینده را نیز چون حال و گذشته میداند، بنابراین همه چیزها در علم او حاضر است و از روز اول همه چیزها به ارادة خدا مقرر و محدود شده است. خدا از ازل میدانست چه کس از عذاب نجات خواهد یافت و اوست که «هر که را خواهد گمراه سازد، و هر که را خواهد هدایت فرماید .. . » (فاطر، 8» .(هرکه را بخواهد در بهشت رحمت خود داخل گرداند و براي ستمگران عالم عذاب دردناك مهیا ساخته است» (دهر، 31 .(همان طور که یهوه قلب فرعون را بپوشانید و آن را سخت کرد، خدا نیز دربارة کافران گوید .. .«: ما بر دلهایشان پرده [قساوت و جهل] انداختیم تا دیگر آیات ما را فهم نکنند و گوش آنها را [ از شنیدن] حق سنگین ساختیم و اگر به هدایتشان بخوانی دیگر ابداً هدایت نخواهند یافت (» کهف، 57 .(بی گفتگو،منظور این آیه و امثال آن ترغیب مردم به ایمان است؛ مع ذلک، این سخن در هر دینی قرین خشونت است، ولی محمد [ص]، از گفتۀ قرآن، با بیانی کاملتر از آوگوستینوس تأکید میکند «: و اگر ما به مشیت ازلی میخواستیم هر نفسی را به کمال هدایتش [به جبر و الزام] میرسانیدیم، ولیکن وعدة حق حتمی من است که دوزخ را البته از جن و انس پر سازیم (» سجده، 13 .(در روایتی که منسوب به علی [علیه السلام] است چنین گفته شده است « : ما با پیامبر نشسته بودیم، او با چوبی بر روي زمین چنین نوشت: هیچ کس در میان شما نیست که مکانش در دوزخ یا بهشت از جانب خدا تعیین نشده باشد » . این اعتقاد به قضا و قدر، جبريگري را از لوازم تفکر اسلامی کرده است، و پیامبر و دیگر پیشوایان براي آنکه به هنگام جنگ شجاعت را در دل مؤمنان برانگیزند از آن کمک گرفته اند، زیرا خطر ساعت مرگ را جلو نمیآورد و احتیاط آن را به عقب نمیبرد. در نتیجۀ این اعتقاد، مؤمنان سختترین مشکلات زندگی را با قلب مطمئن تحمل میکردند، ولی همین عقیده در قرون اخیر مانع پیشرفت مسلمین شد و اندیشۀ آنها را از کار انداخت .
قرآن از فرشتگان و جن و شیطان بسیار سخن میگوید. فرشتگان پیکهاي خدایند و همانها اعمال نیک و بد مردم را ثبت میکنند. جنیان از آتش آفریده شدهاند و برخلاف فرشتگان خوردن و آشامیدن و ازدواج و مرگ دارند؛ برخی از ١٨٧٠ آنها پارسایانند که به قرآن گوش فرا میهند (سورة جن)، ولی غالبشان فروتر از این مقامند و وقت خویش را به گمراه کردن و از راه به در بردن مردم صرف میکنند. پیشواي جنیان شرور ابلیس است که سابقاً از فرشتگان بود، ولی چون از سجدة آدم ابا ورزید، خدا او را از رحمت خود دور کرد.
در قرآن نیز، چون کتاب عهد جدید ، مبادي اخلاقی بر محور ترس از عقاب و امید ثواب در زندگی پس از مرگ دور میزند [«. الا اي هوشیاران] بدانید که زندگانی دنیا بحقیقت بازیچهاي است طفلانه و لهو وعیاشی و آرایش [زنانه] و تفاخر و خودستایی با یکدیگر و حرص افزودن مال و فرزندان .. . » (حدید، 20 .(در این جهان فقط یک چیز محقق هست، و آن مرگ است. بعضی اعراب معتقد بودند که همه چیز با مرگ خاتمه مییابد و اعتقاد به جهان دیگر را مسخره میکردند و میگفتند: « … اینها افسانههاي پیشینیان است (» مؤمنون، 83 ،(ولی قرآن حشر جسم و روح را تأیید میکند. حشر بلافاصله پس از مرگ نیست، بلکه مردگان تا روز رستاخیز خواهند خفت و، در نتیجۀ همین خواب، پندارند که بلافاصله پس از مرگ بیدار شدهاند. از وقت قیامت فقط خدا مطلع است، ولی پیش از قیامت نشانهها هست که از آن خبر میدهد. وقتی آن روز نزدیک شود، ایمان مردم سستی گیرد و اخلاقشان فاسد شود؛ رقابت و اختلاف و جنگ بسیار شود؛ و عاقلان آرزوي مرگ کنند. آخرین آژیر سه بار نفخۀصور است؛ پس از نفحۀ اول، آفتاب بگیرد، ستارگان بریزند، آسمانها بیفتد، کوهها و بناها با خاك و دشت یکسان شوند، و آب دریاها خشک شود یا چون شعله بجهد (طه، 102 به بعد). بعد از نفحۀ دوم همۀ مردم از فرشتگان و جن و انس، جز تنی چند که خدا بر آنها رحمت آورد، هلاك میشوند . پس از چهل سال، اسرافیل نفخۀ سوم را میدمد و تنها از قبور برخاسته با خ جانها پیوند می ورند. و خداوند بر بندگان تجلی میکند، و فرشتگان در پیشگاه وي نامههایی را که همۀ کردار و گفتار و اندیشۀ کسان در آن ثبت است همراه دارند. نیکیها و بدیها را وزن کنند و انسان را براي اعمالی که کرده است به مقام حساب آورند. پیامبران پیش آیند و بر ضد آنها که رسالتشان را انکار کردهاند شهادت دهند و براي کسانی که به ایشان گرویدهاند شفاعت کنند. نیکان و بدان همگی بر پل صراط که بر فراز جهنم کشیده شده ـ و از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است ـ بگذرند؛ بدان و کافرن از آن فرو افتند، و نیکوکاران آسوده از آن گذشته به بهشت درآیند ـ و این براي استحقاق ثواب نیست، بلکه نتیجۀ رحمت خداست که شامل حال ایشان میشود. زیرا قرآن صحت ایمان را بیشتر از رفتار نیک اهمیت میدهد و غالباً کسانی را که دعوت پیامبر را نپذیرند به عذاب جهنم در آخرت بیم میدهد (آل عمران، 10 ،63 ،131؛ نساء ، 56 ،115؛ اعراف، 41؛ انفال، 50؛ توبه، 63؛ و غیره). چون همۀ گناهان از یک درجه و یک قسم نیست، جهنم را هفت طبقه کردهاند که در هر طبقه مقامی متناسب با گناه گنهکار وجود دارد. در آنجا گرمایی هست که چهرهها را بریان میکند؛ زمهریر نیز هست. کسانی که سزاوار عقاب سبکترند کفشهایی از آتش به پا دارند، و گمراهان کافر آب جوشان را چون شتران تشنگیزده مینوشند (واقعه، 40 به بعد). شاید دانته بعضی تصورات کمدي الاهی را از قرآن گرفته باشد.
تصویر بهشت در قرآن با آنچه در اثر دانته هست تفاوت دارد و، چون تصویر جهنم، واضح و روشن است. بهشت اقامتگاه مؤمنان نیکوکار است و کسانی که در راه خدا جانبازي میکنند، و فقیران زودتر از توانگران وارد آن میشوند. محل آن در آسمان هفتم یا بالاتر است. بهشت یک باغ بسیار وسیع است که جویها در آن روان است و درختان انبوه بر آن سایه افکنده و نیکوکاران در آنجا لباس از سندس و استبرق و زیور از جواهر دارند؛ بر تختها تکیه میزنند و حور و غلامان به خدمتشان آماده اند؛ از درختان بهشت، که شاخ آن فرود میآید تا بار آن را آسان توانند چید، میوه میخورند. در آنجا جویها از شیر و عسل و شراب هست؛ نیکوکاران در جام ها و ابریق ها شراب نوشند ( گرچه در این دنیا شراب حرام است) و از آن سردرد نگیرند و عقل نبازند. در آنجا لغو و تکذیب نشنوند (نباء، 35» .(در آن بهشتها ١٨٧١ زنان زیباي باحیایی است که [به چشم پرناز جز به شوهر خود ننگرند] و دست هیچ کس پیش از آنها بدان زنان نرسیده است … [ در صفا و لطافت] گویی یاقوت و مرجانند … و دختران [زیباي دلربا] که همه در خوبی و جوانی مانند یکدیگرند … » که تنهایشان از مشگ است و از معایب اجسام انسانی و آلودگیهاي آن برکنار است. هر یک از نکوکاران به پاداش اعمال نیکی که کرده هفتاد و دو تن از این سیاهچشمان دارد که گذشت روزها و کارها و حتی مرگ جمال پیکر و لذت و مصاحبتشان را نخواهد کاست (دخان، 56 .(در بهشت جز این لذتهاي جسمانی لذت هاي روحانی نیز هست. بعضی مؤمنان قرآن همی خوانند و خدا بر همۀ آنها تجلی کند «. و پسرانی [زیبا] که حسن و جوانیشان ابدي است گرد آنها به خدمت میگردند » . راستی چه کسی از چنین نعیمی چشم تواند پوشید؟
III – اخلاق
همچنانکه در تلمود قانون و اخلاق از یکدیگر جدا نیستند، در قرآن نیز این دو یکی بیش نیست. رفتار دینی در قرآن و تلمود شامل رفتار دنیوي نیز هست و همۀ امور آن از جانب خدا به وحی آمده است. قرآن شامل مقرراتی در خصوص آداب زندگی و بهداشت، ازدواج و طلاق، رفتار با فرزندان و بردگان و حیوانات، تجارت و سیاست، ربا و وام، عقود و وصایا، امور صناعت و مالیه، جرایم و مجازات، و جنگ و صلح است.
محمد [ص] بازرگانی را تحقیر نمیکرد و خود وي نیز در آغاز جوانی تجارت میکرد. هنگامی که پیشواي مدینه بود، بعضی کالاها را یکجا میخرید و به تفاریق میفروخت و از این معامله سود میبرد و در این کار عیبی نمیدید؛ و احیاناً کسانی را به مورد معامله رهبري میکرد. تشبیهات تجارتی در زبان قرآن فراوان است؛ مسلمانان نیکوکار را وعده میدهد که در این دنیا ثروتمند خواهند شد و تاجران دروغگو و حیلهگر را از عذاب الیم بیم میدهد. احادیث نبوي محتکران و سفته بازان را که چیزها را نگاه میدارند تا به قیمت گران بفروشند تقبیح، و فروشندگان را به تکمیل پیمانه و توزین با ترازوي صحیح ترغیب میکند و به صاحبکار دستور میدهد دستمزد کارگر را پیش از آنکه عرقش خشک شود بپردازد. قرآن، گرفتن و دادن ربا را حرام میداند (بقره، 275؛ آل عمران، 130 .(در همۀ تاریخ مصلحی را نمییابیم که به قدر محمد [ص] به نفع فقرا بر اغنیا مالیات وضع کرده باشد. کسان را ترغیب میکرد که به هنگام وصیت قسمتی از مال خود را براي اعانت فقیران اختصاص دهند؛ اگر کسی بدون وصیت میمرد بر ورثۀ او لازم بود که قسمتی از میراث او را براي اعمال خیر اختصاص دهند (نساء، 8 .(محمد [ص] نیز، مانند معاصران خود، رسم بردهداري را به صورت یک قانون طبیعی پذیرفت، ولی تا آنجا که توانست در راه تخفیف مشکلات و نتایج نامطلوب بردهداري کوشید .
زن و محمد
محمد وضع زن را بهبود بخشید، ولی طبیعی میدانست که زن مطیع مرد باشد. به مردان دستور می دهد که بندة شهوت خود نباشند. تقریباً مانند آباي کلیساي مسیحی، زنان را بدترین وسیلۀ ابتلاي مردان میداند. تصدي امور حکومت را بر زنان حرام کرد. آنها اجازه دارند براي نماز به مسجد بروند، اما اگر در خانه نماز بخوانند بهتر است. با اینهمه وقتی زنان به مسجد پیامبر میرفتند، اگر هم کودکان خود را همراه داشتند، نسبت به آنها رفتاري نیکو داشت، بنابر روایات، وقتی در اثناي نماز صداي گریۀ کودکی را میشنید، خطبه را کوتاه میکرد تا مادر طفل از طول آن به زحمت نیفتد. وي رسم زنده به گور کردن دختران را از میان برداشت (اسري، 31 .(زن و مرد را از لحاظ تشریفات قضایی و استقلال مالی برابر کرد؛ به زن حق داد به هر کار مجازي اشتغال ورزد، مال و منفعت خود را نگاه دارد، ارث ببرد، و به هر صورت که مایل است در مال خود تصرف کند (نساء و 4 32 .(این عادت اعراب جاهلیت را که زن چون اثاث پدر به پسر میرسید باطل کرد. سهم ارث زن را یک نیمۀ سهم مرد قرار داد و شوهر دادن زن را بی رضاي او منع کرد. در قرآن آیه هايی هست که بعضیها آن را دلیل وجوب حجاب زنان گرفته اند.
این آیه میفرماید «: درخانه هایتان بنشینید و آرام گیرید و مانند دورة جاهلیت پیشین آرایش و خودآرایی مکنید … (» احزاب، 33 .(روایتی است که پیامبر اجازه داده بود زنان براي کارهاي لازم خود از خانه بیرون روند. دربارة زنان خود به پیروانش گفته بود از پشت پرده با آنها سخن بگویند. شرایط اقلیمی در اخلاق افراد اثر میکند: شاید حرارت فوق العادة هواي عربستان موجب تشدید غریزة جنسی و پیشرسی آن میشد. بدین جهت میباید دربارة هوسهاي مردان در مناطقی که گرماي آن طولانی است با اعتدال قضاوت کرد. مقررات اسلام قویاً سفارش میکند که زنان و مردان پیش از ازدواج عفیف بمانند و براي اقناع تمایلات جنسی میان زن و شوهر تسهیلات لازم فراهم میکند. قرآن عفت را قبل از ازدواج لازم میداند (نور، 33(؛ پیامبر سفارش کرده است از روزه براي عفیف ماندن کمک بگیرند. اسلام رضاي زن و مرد را براي عقد ازدواج لازم میداند. وقتی این رضایت به شهادت شاهدان عادل محقق شد و داماد مهر عروس را پرداخت، شرایط صحت عقد فراهم است، خواه پدر و مادر راضی باشند یا نباشند . 19 مرد مسلمان حق دارد با زن مسیحی یا یهودي ازدواج کند، ولی حق ندارد بت پرست یا کافر را به زنی بگیرد. خودداري از ازدواج در اسلام نیز چون در شریعت یهود گناه است، از دواج وظیفهاي است که مورد توجه خداست (نور، 32 .(محمد [ص] تعدد زوجات را به چند دلیل روا شمرد: یکی اینکه کثرت موالید، میزان تلفات فراوان زن و مرد را جبران کند؛ دوم اینکه دوران نقاهت وضع حمل طولانی بود؛ و سوم به خاطر اینکه، به واسطۀ گرماي هوا، دوران استعداد باروري زود به سر میرسید؛ وي تعداد زنان شرعی را به چهار محدود کرد، ولی خود از این حد تجاوز کرد. محمد [ص] (معارج، 29 -31 ،(اما با اینهمه آن را بر ازدواج با زنان مشرك ترجیح داد (بقره، 2 صیغه یا نکاح تمتع را ممنوع کرد 221 .( اسلام، که تا این حد با مرد تساهل کرده و با تعدد زوجات به او فرصت داده که تمایلات جنسی خود را از راه حلال اقناع کند، زنا را بشدت حرام کرده و مجازات زن یا مرد زناکار را یکصد تازیانه قرار داده است (نور،2 .(وقتی که به قراینی ضعیف بر عایشه گمان بد رفت و نام او بر زبانها افتاد، به محمد [ص] وحی آمد که براي اثبات زنا شهادت چهار نفر لازم است. قرآن تهمت زدن به زنان عفیف را منع کرده است «. و کسانی که به زنان عفیف نسبت زنا دهند و آنگاه چهار گواه نیاورند هشتاد تازیانه به آنها بزنید و هیچ وقت شهادتشان را نپذیرید (» . نور، 4 .(بعد از نزول این آیه تهمت زنا کمتر ش .د
قرآن نیز چون تلمود طلاق را براي مرد روا دانسته است. زن میتواند از شوهر طلاق گیرد به شرط آنکه مهر خود را پس بدهد (بقره، 229 .(گرچه اسلام به شوهر اجازه داده ـ چنانکه در ایام جاهلیت نیز روا بوده ـ که همسر خود را طلاق دهد، اما پیامبر این کار را ناپسند می مرد. از او روایت کردهاند که فرمود «: منفورترین کار حلال در نظر خداوند طلاق است » . قرآن نیز تأکید میکند که رابطۀ زناشویی را پیش از آنکه کوشش کافی براي اصلاح فی مابین انجام شود، قطع نکنند «چنانچه بیم آن دارید که نزاع و خلاف سخت بین آنها پدید آید، از طرف کسان مرد و کسان زن داوري برگزینید، که اگر مقصود اصلاح داشته باشند، خدا ایشان را بر آن موفقیت بخشد، که خدا به همه چیز دانا و از همۀ سرایر خلق آگاه است » . (نساء، 35 .(طلاق پس از سه بار، که میان هر کدام یک ماه فاصله باشد، قطعی میشود . براي آنکه مرد در کار طلاق به قدر کافی دقت و تفکر کند، مقرر است که پس از طلاق سوم حق ندارد با مطلقۀ خود ازدواج کند مگر آنکه همسر مرد دیگر شود و از او طلاق گیرد. روا نیست که شوهر به همسر در حال حیض خود نزدیک شود. در این دوره زن «نجس» محسوب نمیشود، اما پس از حیض و پیش از آنکه به شوهر خود نزدیک شود باید پاك باشد. زنان کشت مردانند، مرد باید فرزندانی پدید آورد. زن باید به تفوق استعداد شوهر معترف باشد، و به قدرت فایق او تن دردهد و از او اطاعت کند. اگر زن از شوهر فرمان نبرد، شوهر حق دارد از او دوري کند و او را بزند (نساء 34 .( » زنی که میمیرد و شوهرش از او خشنود است به بهشت میرود (» نساء، 35.(
ولی زنان به وسیلۀ فصاحت و مهربانی و زیبایی خود بیشتر از حقوقی که از دست داده بودند به دست آوردند. یک بار عمر بن خطاب همسر خود را ملامت کرد که با لحنی نه چندان احترام آمیز که باید با وي سخن گفته بود. همسرش به تأکید گفت که دخترش حفصه و دیگر همسران محمد[ص] با همین روش با پیامبر خدا سخن میگویند. عمر به نزد حفصه رفت و او و یکی دیگر از همسران پیامبر را براي این کار ملامت کرد؛ بدو گفتند که قضیه مربوط به او نیست، و خشمناك بازگشت؛ و محمد [ص] که حادثه را شنید، بخندید. گاه میشد که پیامبر نیز چون دیگر مسلمانان با بعضی زنانش بگومگو داشت، ولی همیشه آنها را محترم میداشت و نسبت به آنها و همۀ زنان مسلمان احساسات شایسته داشت. از او روایت کردهاند که فرمود «: زن پارسا گرانبهاترین چیز در دنیاست » . قرآن دوباره به یاد مردم میآورد که مادرانشان آنها را با سختی آبستن شدهاند و زاییدهاند و بیست و چهار ماه یا سی ماه شیرشان داده اند. از پیامبر روایت کرده اند که فرمود «: بهشت زیر پاي مادران است » .
پایان قسمت چهارم
ادامه دارد
تاریخ بدون سانسور-5: IV – دین و دولت