ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
اروپا جای قلدری و عدم پذیرش مسئولیت نیست. شهرهای اروپایی، قرارگاه اشرف و مناسبات مجاهدین نیستند
من و مجاهدین و دادگاه استکهلم
احمد رشیدی
در ژانویه ۲۰۱۹ یکی از نوشتههای اسماعیل وفایغمایی را با عنوان «اپوزیسیون لچک به سر» با هدف تنویر افکار عمومی و آشنایی با نظرات مختلف به ویژه در ارتباط با «اسلام سیاسی» بازنشر کردم.
در تاریخ ۳۱ مارس ۲۰۱۹ یکی از وابستگان مجاهدین، عقدههای فروخورده خود را با انتشار مطلبی علیه من در یکی از چترومهای داخلی مجاهدین بالا آورد. [1] این مطلب از طریق یکی از بانوان عضو این چت روم که من با او هیچ آشنایی از قبل نداشتم به اطلاعم رسید. وی با مشاهده اتهامات بیشرمانه علیه من احساس مسئولیت کرده بود. او برخلاف ۴۰ عضو دیگر چت روم که جملگی با من آشنا بودند و سکوت کرده بودند مرا در جریان آنچه که پشت پرده میگذشت قرار داد.یکی از وابستگان مجاهدین که با من ادعای دوستی نیز داشت به جای آن که خواهان حذف اتهامات بیشرمانه علیه من شود، با بانوی یادشده تماس گرفته او را تحت فشار گذاشته بود که چرا مطلب را به اطلاع من رسانده است.
از آنجایی که مطلب مزبور سراپا دروغ و حاوی اتهامات غیرواقعی و ادعاهای بیشرمانه بود از مسئولان مجاهدین خواستم که آن را حذف کنند.
سیفالله و پروین دو مسئول مجاهدین در استکهلم که هویت درست و حسابی نیز در این کشور ندارند ضمن ابراز تأسف به من قول دادند که در اسرع وقت این کار را خواهند کرد.
یک ماه از ماجرا گذشت اما علیرغم وعدههای گوناگون بالاترین مسئولان مجاهدین در استکهلم و پاریس، هیچ اقدامی برای حذف مطلب علیه من صورت نگرفت.
در پی تماسهای مکرر من، سیفالله و عبدالرضا دو تن از مسئولان مجاهدین به منزلم آمدند. عبدالرضا بهخوبی من را میشناخت و کاری نبود که برای او انجام نداده باشم. در حالی که او مورد تمسخر هواداران مجاهدین بود و القاب مسخرهآمیز متعددی از «رامبو» گرفته تا «شهید زنده» برای او ساخته بودند همه کارهای پزشکی، حقوقی و مالی او را انجام داده بودم و مشکلات مربوط به اقامت و استخدام او را نیز حل کرده بودم.
به سیفالله گفتم من چه کاری از دستم ساخته بود که برای شما نکردم. از کمکهای مالی و اقتصادی گرفته تا انجام مأموریتهای خطرناک و کارهایی که ریسک جانی در آنها بود.
متأسفانه باید بگویم شما لیاقت کسانی را دارید که وقتی به نان و نوایی میرسند به شما پشت میکنند یا کسانی که برای عدم پرداخت به موقع دو هزار کرون پول هواپیمایشان آبروی شما را وسط پاریس و حتی در حضور میهمانانتان میبرند.
سپس اضافه کردم امروز شما به خاطر منافع سیاسیتان طرف کسی را گرفتهاید که تقریبا عرضه انجام هیچ کاری را ندارد اما اگر پایش برسد مجیزگوی خوبی است. این تنها خصیصهای است که من ندارم و او به وفور دارد. من میفهمم شما در موقعیتی قرار دارید که به امثال او نیازمند هستید. در دنیا هستند کسانی که به شما میلیونها دلارها بیحساب و کتاب بدهند از این بابت شما مشکلی ندارید اما مجیزگو کم دارید.
میدانم مجاهدین وقتی صد دلار به کسی میدهند آن را چهارمیخه کرده و چند رسید و امضا و اثر انگشت از او میگیرند اما خودشان در مقابل کمکهای هنگفتی که دریافت میکنند، هیچ مدرکی نمیدهند تا به وقت نیاز منکر موضوع شوند و نعل وارونه بزنند. در ارتباط با من این موضوع صدق نمیکند چون اسناد و مدارک و شواهد کافی برای اثبات ادعاهایم دارم و بعید است مجاهدین دچار چنین اشتباه هولناکی شوند که بخواهند منکر کمکهایم شوند.
به آنها گفتم آیا وقتی در ارتباط نزدیک با شما بودم نمیدانستید من آتئیست هستم؟ آیا نمیدانستید من از چادر و مذهب و اعتقادات شما منتقرم؟ آیا نمیدانستید من حتی حاضر نبودم زنان و مردان مجاهد را خواهر و برادر خطاب کنم و در این امر تا دست به یقه شدن هم پیش رفتیم؟ آیا نمیدانستید من حتی حاضر به سردادن شعارهای ایدئولوژیک مجاهدین و خواندن سرودهای این سازمان نبودم ؟ آیا نمیدانستید در قرارگاه اشرف نیز در صبحگاه در مقابل عکس مسعود و مریم رجوی رژه نمیرفتم؟
آیا نمیدانستید که من سه دهه قبل در قرارگاه اشرف برای مسعود رجوی نوشتم که ایدئولوژی شما تا آنجا پیش رفته است که میگوید برای پاکیزه شدن، سه بند انگشت در ماتحت خود کنید؟
تأکید کردم چند نفر مانند من پیدا میشوند که با چنین فاصلهای از شما و ایدئولوژیتان حاضر به ارائهی انواع و اقسام کمکها به شما باشند تا بلکه شر این رژیم یک روز زودتر از سر مردم ایران کوتاه شود.
پس از گذشت بیش از دو ماه شنیدم که قرار است چت روم مجاهدین بسته شود. من به خیال آن که مجاهدین به حرف من گوش کردهاند ضمن استقبال از اقدامشان مطلبی نوشتم و از طریق بانویی که به من اطلاع داده بود در چت روم فوق به شرح زیر انتشار دادم:
«۱-تبریک به اپوزیسیونی که بیدار شد و موضع گرفت . هرچند که دیر،و نه کامل ،اما خوب و درست. باشد که درس عبرتی شود برای “دوجایه خورهایی ” که با سوءاستفاده از چنین تریبونهایی مسائل غیر سیاسی خود را حل میکنند.
۲-تشکر از دوستان هرچند دور اما با قلبی بسیار نزدیک که مرا در جریان این اتفاقات قراردادند و برخلاف موج حرکت کردند.
برای روشن شدن اذهان دوستان، توضیح اینکه که این موضوع کاملاً خصوصی بود که دو جایه خورها تلاش کردند آنرا تبدیل به موضوع سیاسی کنند تا هم از توبره بخورند و هم از آخور.»
سیفالله که نسبت به حذف مطلب یکی از وابستگانشان علیه من حاضر به انجام هیچ اقدامی نبود و بر استقلال چت روم پافشاری میکرد بلافاصله با بانویی که مطلب من را انتشار داده بود تماس گرفته و خواهان حذف سریع آن میشود. [2] پس از آن که وی با حذف مطلبی که منتشر کرده بود مخالفت کرد، سیفالله همان شب دستور بستن چت روم را داد.
درخواست سیفالله در حالی صورت میگرفت که او به همراه عبدالرضا در منزلم در چشمهای من نگاه میکردند و با قسم و آیه به من اطمینان میدادند که هیچ دخل و تصرفی در چت روم مزبور ندارند و از آنجایی که مسئولان آن افراد مستقلی هستند اعضای سازمان حق ندارند به آنها دستور دهند و یا خواهان خذف و یا انتشار مطلبی شوند.
میدانستم دروغ میگویند همان موقع نیز در پاسخ به آنها گفتم هر سادهاندیشی که کوچکترین آشنایی با مجاهدین داشته باشد میداند هواداران مجاهدین بدون اجازه حق آب خوردن ندارند. این فرد کوچکتر از آن است که سرخود کاری انجام دهد و یا در مقابل درخواست مسئولان مجاهدین دم از «استقلال» نظر بزند.
اقدامات خیرهسرانه و بیرحمانه مجاهدین و عاملشان در شرایطی صورت میگرفت که آنها در جریان عمل جراحی سنگین مغز من و مشکلات ناشی از طلاق پر دردسر از همسرم بودند و میدانستند مسئولیت نگهداری از دو فرزند خردسالم را به عهده دارم و به دلیل بیماری و عدم رسیدگی، موقعیت اقتصادی شرکتهایم نیز به خطر افتاده است. آنها به زعم خودشان میخواستند من را به زمین بزنند و فکر میکردند از این طریق میتوانند به اهدافشان برسند ولی به نتیجه کار فکر نکرده بودند. فکر میکردنند من همچون مزدبگیران ریز و درشتشان تنها غرولندی میکنم و بعد همه چیز را به دست فراموشی میسپارم.
بیرحمی مجاهدین در ارتباط با من در حالی صورت میگرفت که من پعد از سالها قطع ارتباط با این سازمان، پس از ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ و دستگیری مجاهدین و مریم رجوی، وقتی این سازمان زیرفشار قرار گرفته بود براساس احساس مسئولیت انسانی دوباره با آنها تماس گرفتم و از بذل هیچ کمکی فروگذار نکردم. مرام من این است که بایستی دست افتاده را گرفت نه آن که او را له کرد. حالا در بدترین شرایط پاسخ محبتهایم را از سوی آنها میگرفتم.
من به جز بیان نظراتم آن هم با استفاده از حق آزادی بیان که در کشورهای دمکراتیک و از جمله سوئد به رسمیت شناخته شده هیچ خطایی انجام نداده بودم. هیچ اتهامی هم متوجه کسی نکرده بودم. من از استعفای آقایان کریم قصیم و محمدرضا روحانی حمایت کرده بودم و حق دمکراتیک آنها میدانستم و از حق آزادی بیان اسماعیل وفا یغمایی و ایرج مصداقی و دیگر منتقدان و مخالفان مجاهدین نیز دفاع کرده بودم. در جامعهای که من در آن زندگی میکنم این از ابتداییترین حقوق افراد است. افرادی که این حقوق را برنمیتابند و به دنبال تحقق رویاهای ۱۴۰۰ سال پیش خود هستند در این جامعه جایی ندارند.
میدانستم که عدم حذف مطلب مزبور از سوی مجاهدین دو دلیل عمده دارد.
۱- مطلب مزبور فقط من را هدف قرار نداده بود بلکه نزدیکترین افراد به مجاهدین را نیز متهم کرده بود و مجاهدین که هیچ پرنسیبی را رعایت نمیکنند از طریق این نوشته به آنها نیز پیام میدادند.
۲- حساسیت و پیگیری مداوم من، مجاهدین را به این نتیجه رسانده بود که طریقهی خوبی برای له کردن من پیدا کردهاند.
پس از آن که تلاشم برای حذف اتهامات از طریق مجاهدین نتیجه نداد، علیه افترازننده به دستگاه قضایی سوئد شکایت کردم.
نظرم را در دادگاه نیز به صراحت شرح دادم و به قاضی گفتم آنچه اشرار و تروریستها در دفاع از اسلام در مالمو و استکهلم و پاریس و نیس و بروکسل و دیگر نقاط اروپا انجام میدهند برنتابیدن آزادی بیان است، این درست همان چیزی است که من قربانی آن شدم. متهم و پشتیبانانش، آزادی بیان من را به رسمیت نمیشناسند.
فرد یاد شده علیرغم تلاشهای گسترده وکیل مجاهدین، با حکم قاضی محکوم شد. قصد من محکومیت این فرد نبود؛ او کوچکتر از آن است که بخواهم وقت و پولم را صرف او کنم، میخواستم به بزرگترهای او نشان دهم که درگیری با من هزینه غیرقابل پیشبینی برای شما دارد.
امیدوارم حکم دادگاه استکهلم درس عبرتی باشد برای مجاهدین. چنانچه به هر دلیل میخواهند به هواداران نزدیکشان پیام دهند که «مدت طولانیای است که پرنسیپها را زیر پا گذاشتهاند» و «منافع مالی حقیر»شان را بر هرچیز دیگری ترجیح میدهند و «شایستگی شان را در بودن در میان خانواده مقاومت از دست دادهاند» از شیوهی دیگری استفاده کنند. اگر مخاطبان اصلی پیامشان از جرأت لازم برای پاسخ دادن به چنین بیشرمیهایی برخوردار نیستند من به سهم خودم چنین اجازهای نمیدهم که من را وسیلهای برای حمله به آنها قرار دهند. شکایت من و حکم صادره از سوی دادگاه استکهلم در محکومیت مفتریان میتواند به نوعی دفاع از آنان و اعاده حیثیت از آنها نیز تلقی شود.
اروپا جای قلدری و عدم پذیرش مسئولیت نیست. شهرهای اروپایی، قرارگاه اشرف و مناسبات مجاهدین نیستند که بتوانید هر اتهامی به افراد زده و طلبکار هم بشوید. قوانین دنیای متمدن، متفاوت از مناسبات ارتجاعی تشکیلات شماست.
اگر باور ندارید میتوانید در این زمینه شانس خود را مجدداً امتحان کنید. این گوی و این میدان.
نقل از پژواک ایران
احمد رشیدی