ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
خودشیفتگی به ارث برده شده از رجوی کاردست ایرج مصداقی داد: افشاگری کاوه موسوی علیه مصداقی
کاوه موسوی: مصداقی یک شخصیت بیمار و خودشیفته میباشد.
در اکتبر سال 2019 در واکاوی بحران هویت آپوزیسون خارج کشور و تولید بنجلهای سیاسی ناشی از این بحران در قسمت اول مقاله ای تحت عنوان ” مسلح کردنِ دمکراسی یا مسلح شدنِ به دمکراسی“نوشتم که دنیای سیات جای شارلاتان بازی و تخلیه عقده ها و کمبودهای روحی روانی افراد نیست. سیاست با جان انسانها مرتبط است و صرفا در خارج کشور بودن نباید خود را عاری از هم مسئولیت دانست و آنرا به بازی گرفت. در زیر هم مقاله را بخوانید و هم ببینید که سرنوشتی که برای این گونه افراد پیش بینی شده است چقدر به واقعیت نزدیک است. کاوه موسوی حقوقدانی که جریان حمید نوری نامی را با مصداقی به کیس حقوقی تبدیل کرده بود ببینید چه از شارلاتانیسیم و خودشیفتگی جامعه سیاسی ایران در خارجه بی درد اما مملو از خود نماییهای مشمئز کننده میگوید.
داود باقروند ارشد
بقلم: داود باقروند ارشد
قسمت اول:
بحران جنبش دمکراسی خواهی ایران در هنگام نگارش این سطور در اوج خود است. بحران از تناضات عمیق و بنیادی ای سرچشمه میگیرد که ریشه اش در محتوای نحوه پیشبرد جنبش دمکراسی ایران است که در این زمان به عریانترین شکل خود را آشکار میسازد. جنبش بیمار خارج کشور که از یکطرف بالاترین فالوورهایش توسط مراکز مشکوکی مانند روح الله زم که برای جامعه فرهیخته و مبارز ایران توهینی به شعور آنهاست، با این وجود در برهوت مبارزه اصولی و کویر دانش و تعقل و خرد فضای سیاسی خارج کشور، با کمک بعضی دستهای مشکوک، فالوورهایش به بیش از یک میلیون نفر رسیده بود!! و از طرف دیگر سازمان مجاهدینی است که رهبران آن همدستی با صدام و عربستان و آمریکا و همسویی اش با اسرائیل را افتخار خود میدانند که مایع ننگ تاریخی ایرانیان و فرهیختگان آن است. و در این میانه نیز چیزی جز جنگ حیدر نعمتی در جریان نیست که توسط کسانیکه حیطه منم منم آنها هیچ مرزی را نمیشناسد و تا زمانیکه تلویزیونهای دیجیتال میهنی خارج کشور وقت دارند! بدون توقف اخبار، تحلیل، اتهام، فحاشی، عصبیت، دسته اول تولید میکنند.
دوران حاضر از آشفته ترین دوران سیاسی اجتماعی ایران است. دوران قدرت نمایی استبداد از یکطرف و ضعف، پراکندگی، آشفتگی همراه با جنگهای حیدر نعمتی درون آپوزیسیون از طرف دیگر. اذهان و محیط آکنده از بی اعتمادی، خودمحوری، فقدان دمکراتیسم، سیاست زدگی، دلمردگی، بطالت، پرخاشگری، فحاشی، فقدان استدلال، بحث، منطق و عدم تحمل است. فضایی مسموم و خطرناک که زمینه را برای حضور همه گونه جنس بنجل و مشکوک سیاسی در محیط خارج کشور مهیا کرده است. چنانکه بی اعتبارترین، بی محتواترین، بی سمت و سو ترین، بی فایده ترین، اخبار و گزارشات در مساجد و منابر دیجیتال بصورت منولوگهای[1] 2 ، 3 و 4 ساعته دقیقا با همان روش سنتی مساجد میتوانند با جلب صدها فالوور و لایکِ بیننده پای منبرِ خود، انرژی آپوزیسیون را جذب و روانه فاضلاب سیاسی خارج کشور کنند. که بجز پر کردن وقت و ارضای کنجکاوی پا منبریها و منمِ واعظین هیچ دردی از جنبش دمکراسی خواهی حل نمیکند.
جامعه سیاسی خارج کشور بتدریج در فرایند انفصال بزرگ از جامعه ایران مرزهای جدایی از همدیگر را نیز در نوردیده، به برکه هایی همانند نهادهای مذهبی و مساجد در قالب منابر مونولوگ دیجیتال که هر واعضی در منبر خود متکلم وحده برای ساعتها موعظه میکند تبدیل شده است. که خود واعظ و شنونده را به وحی منزل بودن گفتار مربوطه متقاعد کرده، به مناسبات ضد دمکراتیک دامن زده، خواسته یا ناخواسته زمینه ساز و بستر فرهنگ استبدای و عدم تحمل، فحاشی و… را ترویج میکنند. این روش منولوگ همه عوارض آن نهادهای دون پایه واعظین، مانند منم منم را نیز با خود به بازار سیاست آورده است. به چند نمونه شسته رفته (مشتی از خروار) توجه کنید
- من تنها کسی بودم که در دفاع از متهمان ترورهای هستهای چندین مقاله نوشتم
- منی که شرایط سخت زندان و شکنجه در بدترین شرایط را تحمل کرده بودم
- من را که یک تنه به دفاع از آنان برخاسته بودم تخطئه میکردند.
- من بدون توجه به نصایح عافیتطلبان و سرزنش بیشرمان تنها به ندای وجدانم و مسئولیت انسانیام عمل میکردم.
- آیا عجیب نیست امروز بی بی سی در این رابطه برنامهای تهیه کرده و دعوتی از من به عمل نیاورده است؟
- چگونه است برنامهسازان بی بی سی به یاد … و … میافتند و به یاد من نه!
- وقتی بی بی سی راجع به فیلم «ماجرای نیمروز» برنامه تهیه کرد نیز از من دعوت به عمل نیاورد.
- من کسی هستم که هم در تظاهراتهای قبل از سی خرداد ۶۰ مجاهدین، به ویژه تظاهراتهای خرداد ماه ۶۰ شرکت داشتم و هم تنها فرد زندهای هستم که در ۵ رشته تظاهرات مجاهدین در شهریور و مهر ۶۰ که خون از در و دیوار میبارید حضور داشته است. همچنین در خانههای تیمی مجاهدین حضور داشته ام.
- من در زمان یاد شده هم در اوین بودم، هم مزهی بازجویی و شکنجه را چشیدم و هم رفتار لاجوردی، مقامات دادستانی، حکام شرع، بازجویان و پاسداران را دیدهام.
- من جزو اولین گروههایی از زندانیان بودم که در زیرزمین ۲۰۹ جنازهها را از نزدیک دیدم.
- من کسی هستم که که راجع به ….. و گذشتهی وی مقاله نوشتهام.
- من این موضوع را در زندان نیز از زبان خود لاجوردی در حسینیه اوین شنیدم.
- از جنبه ژورنالیستی صرف میپرسم آیا عجیب نیست در برنامه تهیه شدهی بی بی سی، … حضور دارد و من نه؟
کسی هم نیست که به این بحرالعلوم ها یاد آوری کند که اگر “بی بی سی” و صدای آمریکا و… از کسی دعوت میکند فقط به این خاطر است که دعوت شده حرف بی بی سی را میزند و باید بزند. و نباید دلیلی بر بزرگ شدن منم دعوت شده گردد. این میزان عطش بخدمت گرفته شدن برای چیست؟
یکی ازعجیبترین نمونه ها که مشابه آن کم نیست منتسب به آقای حسن شریعتمداری است، که از ایشان نقل شده:
- «من با اینها در یک گفتگو شرکت نمیکنم در سطح من نیستند.»
ای وای برما، که اینگونه منم منم زدنهای منم منم کنندگان، یاد آور باورهای اشرافیت قرون وسطی است تا فضای دمکراتیک و سیاسی مدعیان عدم تبعض، آزادمنشی، تحمل، سکولاریسم، حقوق بشر. آنهم آشکارا درمیان مدعیان آپوزیسیون استبداد، آنهم در غرب و اروپا، آنهم زمانیکه حتی توان بحرکت در آوردن یک برگ را چه برسد به مردم را در داخل کشور ندارند.
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند هنوز به خلوت نرفته آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
یا رب این نودولتان را بر خر خودشان نشان کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند
شاید لازم باشد از این منولوگیستهای تازه بدوران رسیده با تاخیر چند صد ساله سوال شود. مگر کسی شکی دارد که اگر روشها در مناسبات سیاسی، دمکراتیک نباشد، مستقل از اینکه وعظ شما چه محتوای دارد، «وعظ منولوگ» بشارت دهنده همان خواهد بود که در کشور جاریست؟ چون اشکال بسیار عالی منولوگ سده هاست در اختیار مذهب است. آنوقت سوال این میشود که پس شما بدنیال چه نوآوری درتضاد با شرایط موجود ایران هستید؟
جا دارد هشدار دهنده، یاد آوری شود که رژیم بعد از چهل سال منولوگ به این نتیجه رسیده که افرادی را در رسانه های خود بعنوان مخالف! حتی در حضور بالاترین مقامات تصمیم گیرنده اش، که زیر و بم آنرا به زیر سوال میبرند را به صحنه آورده و تلاش میکند از منولوگ فاصله گرفته ، برای خود جناح و آپوزیسیون تشکیل داده،(اینجا) از آپوزیسیون خارج کشورِ «مدعی» مبارزه با استبداد جلو افتاده!!
محصولات فاجعه بار منولوگ خارج کشور در چهل سال گذشته
منولوگ مسعود و مریم رجوی که در درون مجاهدین و حتی در بین به اصطلاح متحدین! شورایی اش بشدت و مستبدانه اعمال میشود نتیجه اش این شده که همزمان که شعار آزادی و دمکراسی و استقلال میدهند، خود به خدمت صدام حسین[2] و جان بولتن ها، جان مکین ها، جولیانی ها، … در آمده و پرچم سفید آویخته و خود را تحت حمایت عربستان و ترامپ در آلبانی درآورده، از مردم ایران جدا کرده و الگویی شده اند برای رقابت دیگر عقب ماندگان از این قافله واگذاری تا از همدیگر جهت رفتن زیر لوا، یا سپردن خود به اجانب در استفاده از تریبون های موجود همچون تریبون ایران انترناسیونال، سبقت بگیرند(اینجا) علیرغم اینکه خود اعتراف میکنند که توسط عربستان ایجاد و تامین مالی میشود. ویا راه را برای کسانیکه تا چند وقت پیش به هواداری از مجاهدین (آنهم در دوره ادعاهای ضد امپریالیستی و ضد شاه و شیخش) افتخار میکردند و میکنند(اینجا) ولی امروزه در همین فضای آلوده رندانه و با پز سوپر دمکرات نمایانه با راهنمای چپ براست پیچیده نان به پس مانده رژیم پهلوی آقای رضا پهلوی قرض میدهندتا شاید دعوت شوند(اینجا). تازه اینها بهترینها هستند. سرپوش لجنزار منم منم بقیه را نمیشود برداشت. شاید وقت آن رسیده باشد که جامعه سیاسی خارج کشور از این منولوگ فاصله بگیرد.
چرا باید از منولوگ فاصله گرفت
- منطق منولوگ: منطق اللهی (باور مندانه) یا بهتر است گفته شود ایدئولژیک است و نه سیاسی-خردگرایانه. و از مخاطب خود بدون هیچ اما و اگری باورمندی را میطلبد. نه شک و تردید و سوال و ایراد، رد، اصلاح و ارتقاء و تکمیل آن با دیگر نظرات.
- منطق منولوگ، مخاطب را به حاشیه «مبارزه عملی» میراند تا اینکه مشارکت و همگرایی را ترویج و تشویق کند. پامنبر اینگونه یاد میگیرد و تجربه میکند که هرچه شنید باور کند و در نتیجه هرچه خود نیزگفت (تکرار شنیده هایش) دیگران باید قبول کنند. درصورتیکه در دیالوگ[3] مرتب تجربه میکند که بسیاری شنیده ها وقتی در معرض نقد و نظر قرار میگیرند چه میزان از آن بعنوان حقیقت باقی میماند و چه میزان رد میشود . مهمترو حیاتی اینکه، تحمل و مدارای واعظی که نظرش رد، تصحیح، تکمیل …میشود را میبیند و یاد میگیرد.
- منولوگ از پامنبر انسانی میسازد که خود نیز حرفهای خودش را وحی منزل بداند، در نتیجه فریب هر حرف و شنیده ای را میخورد روی آن فکر و تعقل نمیکند. همین فرهنگ است که افراد را در ماه میبیند.
- واعظِ منولوگ «بر خلاف هموندانش در کشورهای دموکراتیک» هرگز در شأن خود نمی بیند که برای شناختن «مردم»ی که سنگ آنها را به سینه می زند به میان آنها رفته (اگر در خارج است، به آنها وصل شده) و با واقعیت های تلخ و شیرین آنان آشنا شود. بلکه خود را یکسویه رهبر، نماینده، واعظ، مدیریت کننده، تنها آلترناتیو،ریئس جمهور… آن جامعه تلقی میکند.
- واعظ منولوگ: دو گزینه را رقم میزند، ستایش شدن از سوی پا منبریها، و نادان و جاهل خطاب کردن آنان.
- منطق منولوگ ، فرایند تکوین دیکتاتوری است. نه فرایند دمکراتیسیم. نمیتوان با ابزار دیکتاتوری، دمکراسی ساخت. حتی اگر بزرگترین مصلح جهان هم باشی، و ایده های سکورلاریسم و دمکراتیسم و ترقی را در سر داشته باشی، با ارائه منولوگیستی تنها محصول آن تولید دیکتاتوری است و بس. چون دمکراسی محصولش مشارکت است نه منولوگ. نمونه هایش در پوزیسیون رضا خان و محمدرضا شاه و رژیم کنونی و در آپوزیسیون مسعودرجوی«بزرگ منم زمانه» و خرده منم های دیگر.
- منطق منولوگ: عینا به مخاطب و پا منبریها منتقل میشود. از آنها انسانهایی با فرهنگ استبدادی بعنوان عناصر استبداد زده تولید میکند. یعنی تولید انسانهای با فرهنگ استبدادی. میدانیم که اگر بهترین قوانین دنیا را هم داشته باشیم، در یک جامعه که فرهنگ اش به وجود نیامده باشد، آن قوانین اجرا نمی شود. تجربه مشروطه، دوره پهلوی و امروز ایران و کشورهای دیگر (آذربایجان با بهترین قانون اساسی موجود جهان) و…
- فرهنگ رایج جامعه ما استبدادی است.[4] ایرانیان بسیار بسیار مستعد غلطیدن به این فرهنگ چه توسط واعظین و چه توسط پا منبرها هستند. منولوگ این فرهنگ را ترویج میکند. حتی از در مورد دمکراسی موعظه کنند.
- منطق منولوگ: مستقل از اینکه واعظ چه میگوید مدینه فاضله (آرمانشهر) خودش را تبلیغ میکند. در نتیجه بتدریج از واقعیات فاصله میگیرد. چنین منطقی آرمانشهرگرایی را ترویج میکند. بزبان دیگر جزم اندیشی را که امروزه محصولش واگرایی و عدم اتحاد بین واعظین آرمانشهرهای مختلف شده است.
- واعظ منولوگ: مبلغ این است که جامعه سیاسی به پوزیسیون و آپوزیسیون تقسیم میشود. بنابراین مانند رژیم و مسعود رجوی آپوزیسیون-مخالفین خود را مورد ترور سیاسی قرار میدهند. جامعه سیاسی سالم وخردمند و دمکراتیک، آپوزیسیون خود را پائین نمیکشد بالا میبرد. با آنها دیالوگ میکند. از آنها تاثیر میپذیرد و به آنها تاثیر میگذارد.
- منطق منولوگ در تضاد و رودر روی «دیالوگ» همان محتوای دمکراسی است.
نیاز جامعه خارج کشور به دیالوگ تا هرچیز دیگر.
درصورتیکه دیالوگ در فرهنگ سیاسی نیز به معنی رواج گفتگو و مباحثه و مذاکره در جامعه است. گفتگو از دوبخش شکل گرفته است: «گفت» که به معنی کلام و سخن است و «گو» که به معنای امری«گفتن» به کار میرود. من میگویم و تو نیز بگو. من میگویم و تو هم حق داری و باید بگویی. گفتگو، نشانهی برابری بین انسانهاست. من هم برابر با تو هستم. اگر تو میگویی من هم در موضع برابر با تو میگویم. ممکن است در گفتگو، مجادله و مشاجره نیز به وجود بیاید. نباید از آن ترسید. هر مقدار گفتگو در جامعه خارج کشور رواج یابد، مدنیت و تساهل نیز در آن بیشتر میشود. چرا از فرهنگ گفتگو که شامل نقد همدیگر نیز میشود میهراسیم؟ دیالوگ(گفتگو) یک فرایند دو یا چند جانبه است. اما منولوگ یا تک گویی یک عمل زبانی یکجانبه است. فقط من میگویم. تو نباید بگویی. در میدان گفتگو، سلاح چیست؟ سلاح من، استدلال است و سلاح تو نیز همین است. مهم نیست که من تو را حتماً قانع کنم. مهم این است که من و تو، مختار و آزاد باشیم تا دیدگاههایمان را بیان کنیم. تک گویی(مونولوگ)، تکصدایی در جامعه است. یعنی سخن گفتن تنهایی من، بدون حق اینکه تو هم بگویی. پدرسالاری، محدود کنندهی فرهنگ دیالوگ(گفتگو) است. پدر خانواده، حقیقت را میداند. خانواده فقط باید اطاعت کند. صدا فقط صدای پدر خانواده است که در منزل جاری است. تقویت فرهنگ گفتگوی متقابل(دیالوگ) باعث رشد روحیهی کار دسته جمعی و اشتراک در کار سیاسی نیز میشود. متأسفانه در سطح روشنفکران ما فرهنگ دیالوگ، بسیار ضعیف است. گفتگو میتواند حقیقتی تازه بیافریند. حقیقتی که قبل از گفتگو، پنهان شده بود. تکگویی اگر همراه قدرت باشد ترس و ریاکاری را در اجتماع رواج میدهد. گفتگو، میتواند گفتمان را تولید کند. در دیالوگ، اصل موضوع این است که با اندیشهای متفاوت و حتا مخالف با خودت تماس داشته باشی. اگر او نیز مثل تو فکر کند گفتگویی در کار نخواهد بود.بنابراین نباید از دیالوگ با منتقد، هراس داشته باشیم.
منولوگ بستر ورود عناصر مشکوک
در زمینه نابودی دیالگو نیز ام الفساد آقا و خانم رجوی هستند. که بطور مطلق هرگونه فکر و اندیشه ای غیر از خودشان را در تشکیلاتش و حتی در شورا نابود کرده اند، تا در منطق منولوگ خودشان بتوانند جای خدا بنشینند. متاسفانه در منولوگ سیاسی ضد دمکراتیک، سرمشق همه منابر دیجیتالی شده اند که امروزه متاسفانه شاهد آنیم. این سقوط شتابان و فاصله گرفتن از دمکراتیسم، عدم تبعیض، همگرایی، تحمل و احترام متقابل، ظرفیت دیالوگ و گفتگو حتی در میان عناصر سالم، زمینه ساز ورود بعضی فرصت طلبان وطنی و تلاشهای مشکوک است، تا از آب گل آلود فضای سیاسی خارج کشور ماهیهای خود را صید و به یمن پولهای بیگانه با بزرگنمایی و سر وصدای زیاد هر روز درقالب انواع آلترناتیوها، شوراها، مهستان ها، کنگره ها …درختان آزادی و دمکراسی تولید کنند. هرچند که طی چهل سال گذشته هوشیاری مردم ایران، بهار و خزان چنین درختان مصنوعی را درهم آمیخته است.
جامعه ایران چه داخل و چه خارج نشان داده است که مطلقا هیچ گوش شنوای مبارزاتی[5] برای اینگونه واعظین ندارند. جامعه ایران از فقدان مناسبات و فرهنگ دمکراتیک رنج میبرد. سیاسیون ایران بجای اینکه مرتب کتاب و گفتارهای یکطرفه چندین و چند ساعته تولید کنند که هیچ دردی از جامعه گرفتار ایران و بطور خاص خارج کشوریها حل نمیکند[6] ، باید مناسبات دمکراتیک را در عمل و باز نه در حرف پیاده کنند.
بجای وقت و انرژی گذاشتن برای تحریر کتابهایی همچون «حقوق پنجگانه» و دیگر موعظه هایی که حتی سال 1360 نیز کسی را جلب نمیکرد، که بیشتر بنظر با هدف ثبت خود است تا درمان درد بی درمان جامعه ایران و خارج کشوریها، چه خوب بود اگر نگارندگان، افکار و نوشته هایشان را بمنظور تمرین دمکراسی در معرض نقد و بررسی زنده میگذاشتند تا فضای تحمل، نقد پذیری، را به نمایش گذاشته و اینگونه نشان میدادند که نقد و رد شدن افکار و ایده های صاحبان آن بر خلاف آنچه دیکتاتورها فکر میکنند لزوما بمعنی نابود شدن آنها نیست. نشان میدادند که پلورالیسمی که از آن دم میزنند چگونه پیاده میشود و باید بشود.
امروزه در فضای مجازی، نظرات و نقدها 90درصد فحاشی و نظراتی آغشته با عصبیت و «حذف صاحب نظر» است تا نقد محتوای گفته ها و نوشته ها. که نشان میدهد فضای سیاسی خارج کشور بیمار است. هنوز توان درک و تحمل فضای دمکراتیک را ندارد. مجاهدین که مخالفین را نه همچون همردیف پاسداران معمولی، بلکه در ماورای تصور باعنوانهای «تیرخلاص زن»، «تشنه بخون»، پای دیوار گذاشته و از قبل حکم همه را صادر کرده اند و ثابت کرده اند که حتی در مقابل پارلمان اروپا هم شده آنرا اجرا میکنند(اینجا). سلطنت طلبها به کمتر از خائن نامیدن قانع نیستند، میخواهد مخالف، فرد، تشکل و یا مردم ایران باشند که رژیم مورد نظرشان را سرنگون کرده است. عده ای مخالفین را فارس زبانانِ استثمارگر و استعمارچی میخوانند و از امروز پرچم تهدید و جنگ را برافراشته اند. بقیه نیز عینا در بین ایندو افراط هرکدام به فراخور حال خود به یک طرف نزدیک هستند. تمامی آنچه متاسفانه شاهدیم این است که آپوزیسیون متوهم نسبت به جامعه ایران و در خیال اینکه همین روزهاست که رژیم سرنگون شود، با این روشها در حال خط و نشان کشیدن برای همدیگر در بعد از سرنگونی که خود مطلقا هیچ نقشی هم قرار نیست در آن داشته باشند هستند!!!
جامعه سیاسی خارج کشور در گمگشتگی در وادی دمکراسی!! خواهی:
در حال مسلح کردنِ دمکراسیِ! خود است، تا اینکه خود را به دمکراسی مسلح کند.
نسبت به آینده جامعه ایکه آپوزیسیون خارج کشورش چنین محتوایی برایش تدارک میبیند باید بسیار نگران بود و نسبت به آن هشدار داد. اگر مردم ایران در مبارزه خود در داخل کشور از هستی خود مایه میگذارند. آیا نباید از آپوزیسیون سالم خارج کشوری آن حداقل مایه گذاشتن از «منم» خودشان را انتظار داشت؟؟ (تکلیف وابستگان به اجنبی، امثال مجاهدین و…روشن است)
فلاح مردم استبداد زده ایران رفتن بدنیال جنگل آزادی و دمکراسی است و نه تک درختان منم منم کننده ایکه اگر هم رشد! کنند فقط در زمین شوره زار «فرهنگ استبداد زده» است و میوه ای جز «مستبد» ندارند.
داود باقروند ارشد
ششم آبان 1398
28 اکتبر2019
پانوشتها:
1. | ↑ | تکگویی یا مونولوگ یکی از شگردهای ادبیات داستانی و هنرهای نمایشی است که در آن شخصیت داستان یا گویندهٔ شعر خطابه یا داستان یا وصف و درددلی را به تنهایی، خطاب به خود یا بینندگان و شنوندگان، عرضه میکند و در برابر دیالوگ قرار میگیرد. |
2. | ↑ | مسعود رجوی نه تنها برای صدام دشمنانش یعنی سربازان ایرانی را در مرزها میکشت بلکه مخالفین سیاسی او را در داخل ایران نیز برایش ترور میکرد. که بطور واضح ویدئوهای منتشره مذاکراتش با عراق آمده است. مذاکرات مسعودرجوی با سپهبد طاهر جلیل حبوش رئیس سرویس کل اطلاعات عراق 1999م/1378ش حول موضوع ترور مخالفین عراق در داخل ایران توسط تیمهای ترور مجاهدین: «رجوی:درباره آنچه درخصوص عملیات و انجام نیافتن آن از طرف سازمان گفته شده است، باید بگویم بدنبال عملیات صیاد شیرازی و بازگشت از آن، برادران در سرویس اطلاعات خواستار اجرای برخی عملیات از ما شدند که ما ب همه آنها موافقت نموده و در کرمانشاه و دزفول اجرایش کردیم. …حال من دو نکته عرض میکنم و قطعا شما نیز آنرا تائید میکنید. موضوع این نیست که ما با عملیات مخالف هستیم… ما چه میخواهیم؟ ما نمیخواهیم طوری شود که دشمن با انجام عملیات ما را ضعیف نماید و بگوید مجاهدین آلت دست دشمن ما هستند و سازمان تبدیل به بخشی از گارد جمهوری عراق شده است، سپس این را به نیروهای آمریکایی، سازمان عفو بین الملل و همینطور شورای امنیت ارائه دهند. ما تنها همین را میگوئیم و ما میتوانیم راه حلی بیابیم، همانطور که عمل کردیم. حبوش: ما اختلافی بر روی این مطلب نداریم. رجوی: به عنوان نمونه 10 عملیات را اجرا کردیم تا بگویند طرف ما به صورت مستقیم ملایان هستند …در کنار آن هدف مورد نظرتان که دستور ااجرای آنرا صادر کرده اید، انجام میشود.» |
3. | ↑ | تا زمانی که اسطوره (الگوی مقدس واحد) وجود داشته باشد همه یا حق هستند و یا باطل. با قیام تودها و ساقط کردن قدرتهای اسطوره پرستی در اروپا، انسانها با فردانیتشان ظاهر شدند، آزادی مفهوم پیدا کرد و حق انتخاب بوجود آمد. این اصالت داشتن انسان به واسطه آزادی یک بار دیگر در تاریخ توسط اگزیستانسیالیستهای فرانسه(سارتر، کامو و… ) احیا شد. آنها معتقدند که انسان محکوم به انتخاب است. در اینجا چیزی که بسیار دارای اهمیت بود این بود که دیالوگ به عنوان تنها ترفند برای بازآفرینی رابطه بین انسانها به کار گرفته شد. انسانها با هم مسئله دارند، مباحثه میکنند و با هم درگیر میشوند؛ بنابراین ذات دیالوگ یک امر دموکراتیک است |
4. | ↑ | مراجعه کنید به مقاله «جامعه و حاکمیت استبدادی» |
5. | ↑ | نه بمعنی نشستن و گوش کردن و حتی لایک کردن و کامنتهای عجیب و غریب و بکارگیری الفاظ نا مناسب همانگونه که همگان شاهدند بلکه بمعنی مشارکت عملی در امر مبارزه این مخاطبین را بهمراه نداشته است |
6. | ↑ | هرچند آب و نانی و کاسبی ای برای بعضی ها ساخته |