ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
عباس میرزا: چـــه بکنم که ایرانیان را هوشیار نمایم ؟ یافته های جدید علم اقتصاد و عدم توسعه یافتگی کشورها – قسمت اول
داود باقروند ارشد
این مجموعه مقالات در شش قسمت تلاشی است برای انعکاس یافته های جدید دانشمندان علوم سیاسی – اقتصادی بویژه با پرداختن به نقطه کوری که در تلاشها و بررسی های گذشته جهت یافتن علت عدم توسعه بعضی کشورها و توسعه یافتن بعضی دیگر با نادیده گرفته شدن منجر به شکست آنها شده است، اینبار در یک بررسی تاریخی در تمامی کشورهای جهان علل عدم توسعه را بسیار واضح و قابل درک آشکار کرده اند. در این مجموعه مقالات، نگارنده ادعا ندارد که هیچ یک از تک قسمت ها میتواند خواننده کنجکاو بویژه با پیش زمینه های فکری و دلایل ارائه شده توسط تئوریسین های مختلف از نهله های مختلف فکری را قانع کند. بلکه هر قسمت از آن انعکاس بخشی از پازل بغرنج علل عدم توسعه را تکمیل میکند. تا پدیده را به درستی نشاسیم نمیتوانیم آنرا تغییر دهیم.
لینک به قسمت های دیگر
قسمت اول: (عباس میرزا) چـــه بکنم …؟ یافته های جدید علم اقتصاد و عدم توسعه یافتگی کشورها
قسمت دوم:(عباس میزا) : چـــه بکنم …؟بررسی ریشه و علل دیگر توسعه یافتگی و عدم توسعه یافتگی
قسمت سوم– (عباس میرزا): چـــه بکنم …؟ بررسی اثر عواملی چون فرهنگ و دین و ژن و…بر توسعه
قسمت چهارم :(عباس میرزا) چـــه بکنم…؟ نهادهای اقتصادی فراگیر، نهادهای اقتصادی استثماری
قسمت پنجم: (عباس میرزا) چـــه بکنم که…؟چرا قدرت های سیاسی در مقابل انقلاب صنعتی می ایستادند؟
قسمت ششم-آخـر :(عباس میرزا) چـــه بکنم… ؟ نگاهی به توسعه ایـران و ژاپـن
قسمت اول
مقدمهموضوع عدم توسعه کشورهای بسیاری در جهان نسبت به کشورهای توسعه یافته ای همچون انگلستان، آمریکا، ،فرانسه، ژاپن، آلمان و …طی نزدیک به دو قرن گذشته که توانستند طی یک جهش از نظام کهنه فئودالی به جهان صنعتی-سرمایه داری بر جهان مسلط شوند، همواره بعنوان یک چالش ملی ما و مشغله ذهنی روشنفکران و سیاستمداران و فرهیختگان و… کشورهای توسعه نیافته بوده است. چالشی که در ایران با سوال بسیار معروف عباس میرزا از ژوبر نماینده فرانسه در اردوگاه جنگی اش که پرسیده بود:
ثبت تاریخی شد اما پس از گذشت 200 سال کماکان بی پاسخ مانده است! سوال عباس میرزا ناظر بر یافتن پاسخی به ” سوال چرا ما پیشرفت نکرده و نمی کنیم و چگونه می توانیم پیشرفت کنیم؟ بود. اما عباس میرزاها، امیرکبیرها، مصدقها، رضا خان ها و محمدرضا شاه ها فارغ از نیات قلبی شان هرکدام، در بیان خواستار پیشرفت کشورو بهروزی ملت ایران بودند، هیچگاه به نتیجه نرسید. درمیان مدعیان راست گوی، از آنجائیکه در تمامی تلاش ها به مانع یا موانع اصلی توسعه پرداخته نشده، همواره شکست خورده. در بقیه موارد همچون زمان رضا شاه و فرزندش نتایج معکوسی نیز داشته است.
امروزه با سرعت سرسام آوری که تحولات جهانی بخود گرفته است طوریکه بدرستی میتوان عصر حاضر را عصر هبوط سوم بشریت و عصر جهان و جوامع شبکه ای نامید، ضرورت و جدیت یافتن پاسخ برای سوال عباس میرزا را صد چندان نموده است. مبادا بازماندنِ دوباره از قطار توسعه جهانی ناشی از جهش حاضر(هبوط سوم بشری)، آنچنان از ما جلو بیفتند که اینبار بطور بازگشت ناپذیری به عقب ماندگی پایدار با به بردگی نوین کشیده شدن توسط آنها نیز، دچارشویم!
این نوشتار تلاشی است برای انعکاس یافته های جدید دانشمندان علوم سیاسی – اقتصادی بویژه با پرداختن به نقطه کوری که در تلاشها و بررسی های گذشته جهت یافتن علت عدم توسعه با نادیده گرفته شدن منجر به شکست آنها شده است. در مجموعه مقالاتی که بدنبال هم خواهند آمده، نگارنده ادعا ندارد که هیچ یک از تک قسمت ها میتواند خواننده کنجکاو را قانع کند. بلکه هر قسمت از این مقالات انعکاس بخشی از پازل بغرنج عدم توسعه (اگرتوانسته باشد) را تکمیل میکند. تا با قرار گرفتن در مسیری جدید فکری با مطالعات بیشتر به عمق مسئله بیشتر و بهتر پی برده شود. تا پدیده ای را نشاسیم نمیتوانیم آنرا تغییر دهیم.
انقلاب صنعتی عامل توسعه و پیشرفت غرب
قبل از انقلاب صنعتی در انگلستان، ملل جهان بطور کلی تحت نظامهای سیاسی پادشاهی و نظم اقتصادی فئودالی در یک تعادل نسبتا پایدار اقتصادی و البته سیاسی برای قرنها زیسته بودند. هرچند که اختلافاتی بین نظم های سیاسی-اقتصادی موجود کشورهای جهان در غرب و شرق آن وجود داشت. اما در اکثر قریب به اتفاق کشورها قدرت در دست عده ای از اشراف و زمینداران بود و «مردم-رعایا» نیز جز بردگی و کار در زمین های فئودالها و جنگجویان زمیندار حتی بعنوان جزئی از زمین نقش و حقوق دیگری نداشتند. کشورها نیز اختلاف چندانی در توان صنعتی، نظامی و تکنولوژیک نداشتند. انقلاب صنعتی در غرب و بطور مشخص در انگلستان چنان تحولی ایجاد کرد که به یکباره آنها را بر کشورهای کمتر توسعه یافته و یا توسعه نیافته بطور کامل مسلط نمود.
دلایل ارائه شده برای توسعه و عدم توسعه
دلایل بسیاری برای این جهش در غرب و آن عقب ماندگی در شرق و یا کشورهای توسعه نیافته توسط بسیاری از افراد و سازمانها و بنیادهای اقتصادی و سیاسی و … عنوان شده است. دلایلی مانند، «جغرافیا»، «فرهنگ»، «مذهب»، «پروتستانیم»، «غفلت سیاستمدارن»، «کمبود دانش اقتصادی»، «استعمار»، «خیانت نخبگان سیاسی»، «سیاست های بد اقتصادی»، «ژن و نژاد برتر»!.. از جمله آنهاست. (در قسمت های آینده این مجموعه مقالات تک تک این علل با نگاهی به تاریخ کشورها مورد سنجش و راستی آزمایی قرار گرفته است.)
راه حلهایی نیز برای برون رفت از عقب ماندگی مانند، «ریاضت های اقتصادی»، «خصوصی سازی»، «جذب سرمایه(سرمایه گذاری) »، «آزاد سازی حساب سرمایه»، «نرخ ارز شناور»، «کاهش اندازه دولت»، «استقلال بانک مرکزی»، …توسط بانک جهانی و صندوق بین المللی پول … به کشورها توصیه شده و میشود. اما تمامی این توصیه های بکارگرفته شده در کشورهای مختلف جهان از آمریکای لاتین تا آفریقا و… در عمل یا اجرا نشده و یا اگر شده به نتایجی بسا وخیم تر از وضع گذشته انجامیده است. تاکنون علم اقتصاد هیچگاه نتوانسته بود توضیح قانع کننده ای برای نابرابری در جهان بیابد. آنهم فقط به این دلیل که مسائل سیاسی را حل شده فرض میکرد. به زبان ساده تر، مسائل سیاسی و موانع سیاسی برسر راه توسعه و… را در معادلات و بررسی های خود نه تنها وارد نمیکرد که آنها را حل شده می انگاشت. در مطالعات جدید اقتصاد دانان با اشراف به این کمبود توانسته اند این مانع تاریخی را کنار بزنند.[1]We will argue that achieving prosperity depends on solving some basic political problems. It is precisely because economics has assumed that political problems are solved that it has not been able to come up with a convincing explanation for world inequality. Explaining world inequality still needs economics to understand how different types of policies and social arrangements affect economic incentives and behavior. But it also needs politics. «Robinson James, Acemoglu Daron, Why Nations Fail: The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, 1st. ed. Crown Publishers, New York, 2012 P83»
رابرت موگابه[2]Robert Mugabe یک “ملیگرای “آفریقایی و یک “سوسیالیست” که نگارنده او را از زمانیکه در مدرسه اقتصاد لندن[3]London School of Economics-LSE از یک سالن متناوبا برای مبارزات سیاسی و سخنرانی، او برای استقلال کشورش و ما علیه استبداد محمد رضا شاه استفاده میکردیم میشناسد، وقتی رئیس جمهور زیمبابوه شده بود، تصمیم گرفت توصیه های بین المللی، و استقلال بانک مرکزی را در سال 1995 بکاربگیرد. پیش از آن نرخ تورم 20% بود، در 2002 به 140%، در 2003 به 600%، در 2007به 66000% و در 2008 به 230میلیون % رسید. طبعا در کشوریکه رئیس جمهورش حتی برنده جوایز بلیط بخت آزمایی بود! انتظاری جز این نمیتوان داشت.
آرژانتین به ضرب نهادهای بین المللی بانک مرکزی را مستقل اعلام کرد ولی دولت کسری بودجه را بجای استقراض از بانک مرکزی از بانک ها و صندوقهای تامین اجتماعی و مردم تامین کرد. که اثرش فاجعه آمیزتر بود.
چرا مصر تا این حد فقیرتر از آمریکاست؟ درجریان بهار عرب در میدان «التحریر» قاهره، نوحه حامد جوان مصری میگوید:
مصعب الشامی جوان دانشجوی دیگر میگوید:
محمد البرادعی نیز در توئیتر[4]twitter.com/#!Elbradei خود نوشت:
سرنوشت امروز مصر را میدانیم دوباره به استبداد نظامی و سرکوب توسط نیروهای امنیتی بازگشته است.
مطالعات جدید نشان میدهد که هرکجا شکوفایی اقتصادی به بار می نشیند الیگارشی رخت بر بسته و هرجا اقتصاد زمین خورده الیگارشی حاکم است. تجربه کشورهای مختلف از اروپای شرقی و شوروی سابق گرفته تا آفریقا و آمریکای لاتین مسجل ساخته است نمی توان در حکومت های اندک سالار با سرمایه گذاری های دولتی، حمایت از صنایع داخلی، خصوصی سازی، آزادسازی قیمت ها، تجارت آزاد، و… گامی به سوی بهبود عملکرد اقتصادی برداشت. مسئله اقتصادی همه کشورهای در حال توسعه مهار الیگارشی است. نظریه جدید مدعی است اگر اقتصاد و اقتصاد دانان میخواهند به مردم کمک کنند باید رمز مقابله با الیگارشی را شناسایی و با سیاست های اقتصادی زمینه محو الیگارشی را فراهم نمایند. گریز از پرتگاه تنها با هشیاری و توانمندی مردم امکانپذیر می شود.
سرنوشت کشورها بر سر «دو راهــی سیــاسـتمدار»
دانشمندان علوم سیاسی-اقتصادی [5]منکور اولسون دانش آموخته اکسفورد و هاروارد و استاد اقتصاد دانشگاههای پرینستون و میرلند، دگلاس سیسیل نورث برنده جایزه نوبل اقتصاد 1393 در زمره مهمترین و پرنفوذترین اقتصاددانان و تاریخنگاران اقتصادی انتهای سده بیستم، جیمز اِ رابینسون دانشمند اقتصاد-سیاست و استاد دانشگاه شیکاگو و… در بررسی قریب به اتفاق کشورهای توسعه نیافته دریافتند که، علت اجرای نادرست سیاست های اقتصادی و شکست کشورها در نیل به توسعه و پیشرفت و ایجاد رفاه در یک کشور، در واژه ««دوراهی سیاستمدار»» نهفته است. سوالِ بر سر دوراهیِ «حفظ کارایی یا حفظ حکومت گروه خاص توسط سیاستمدار» میباشد. تاریخ عمده کشورها نشان میدهد که مشکل سیاستمدار عموما کمبود علم و دانش نیست. مشکل دو راهی «حفظ قدرت سیاسی از طریق قربانی کردن منافع عمومی» یا «تامین منافع عمومی و از دست دادن تدریجی قدرت سیاسی است.» این ««دوراهی سیاستمدار»»است که سرنوشت کشورها را تعیین میکند.
اما ساده انگارانه ترین رویکرد این خواهد بود که فکر کنیم مسئله عدم توسعه چند میلیارد (85%) مردم جهان به همین سادگی با کشف و بیان مانع ««دوراهی سیاستمدار»» حل میشود. رویکردهای ساده انگارانه ای که در گذشته نیز یکی از دلایل عمده عدم توسعه بوده است. در مطالعات جدید عواملی بررسی شده اند که هر ملتی باید متناسب با وضعیت خاص کشور خودش با پژوهش های چند رشته ای و مطالعات مشترک پاسخ های بهتری برای مسئله پیچیده عدم توسعه را فراهم کنند. تا در دوراهی ها، راه درست انتخاب شود. عوامل زیر اثرات تعین کننده در این مسیر دارند:
یک : اندک سالاری / رابطه دولت – ملت
دو : مقاطع تاریخی و حوادث هر کشور
سه : نهادهای «استثماری سیاسی و اقتصادی» در مقابلِ «نهادهای فراگیر سیاسی و اقتصادی»
چهار: رسانه های آزاد
پنج : توسعه مبتنی بر تخریب خلاق
شش: توسعه مبتنی بر تغییرات فنآورانه
هتف: چرخه های صحیح تکاملی
هشت: انگیزش مردم برای حرکت و توسعه، خلاقیت و نو آوری
نه : ثبات و تمرکز سیاسی
نــهــادهـا
نهادها (Institutions) کلمه ای بسیار مهم در این مطالعات است، که قواعد بازی در هرجامعه ای هستند. به عبارت دیگر نهادها محدودیت های انسان ساخته ای هستند، که تعاملات افراد را شکل می دهند. نهادها سه دسته هستند،
1: ساخته دست بشرند بنابراین از سایر عواملی که خارج از کنترل آدمی است مانند عوامل جغرافیایی متمایزند.
2: قواعد بازی ای هستند که رفتار آدمی را مقید میکنند.
3: تاثیرعمده آنها از طریق جهت دهی به انگیزه ها اعمال میشود.
اندک سالاری
در بررسی عوامل رشد و موانع آن و چالشهای فوق ابتدا باید بر کشوریهایی که توانسته اند خود را به توسعه برسانند تمرکز کرد تا آنچه لازم است از آنها آموخت. سپس به کشورهایی که نتوانستند از این موانع عبور کنند نظر افکند که چرا در مقایسه نمیتوانند به توسعه دست یابند. در مسیر بررسی کشورها، محورهای فوق و زیر محورهای عمده دیگر درحد امکان تشریح خواهد شد. این مطالعات و نگاه جدید به معزل عدم توسعه کشورها نشان داد که بزنگاه های تاریخی، یک کشور را یا به دام اندک سالاری می اندازد یا به عبور از اندک سالاری منجر میشود. “ضمنا نشان میدهد که اندک کشورها توانسته اند از دام اندک سالاری بگریزند” [6]North, D. Wallis J.J.,& Wingas, B. (2009). Violence and Social Orders: Aconceptual Framework for interpreting Recorded Human History. New York: Cambridge University Press. همانگونه که در حال حاضر نیز85% از مردم درکشورهای اندک سالار زندگی میکنند. علت ماندگاری اندک سالاری از نظر نورث و دیگر هم فکرانش، در مسئله ای بنام امنیت نهفته است.
در سراسر تاریخ مکتوب بشر همانطور که جنگ میتواند حیات و امنیت بشر را تهدید کند، تامین کنندگان یا برهم زنندگان امنیت تبدیل به قدرتمندترین گروه در اجتماعات بشری میشوند. که آنها را به فرادستان جامعه مبدل میسازد. پاداش امنیت تملک انحصارگونه منابع قدرت سیاسی و ثروت است. اینها قواعد حاکم بر اقتصاد و سیاست را طوری تعیین میکنند که قدرت در حوزه های اقتصادی و سیاسی در انحصار اندک فرادستان باقی بماند. که منجر به «اندک سالاری» میگردد. انحصار در تامین امنیت به انحصار در سیاست و اقتصاد منجر می شود. تا زمانی که امنیت یک جامعه را گروهی اندک میتوانند برهم زنند یا تامین کنند. آنها اجازه نخواهند داد رقابت در اقتصاد و سیاست شکل بگیرد. این فرادستان با هم رقابت میکنند تا مهمترین منبع قدرت یا امنیت را از آن خود کنند. اگر یک شخص و گروه بتواند سایر گروهای فرادست را حذف کند، جامعه به سوی «مونارشی» یا حکومت فردی می رود، اگر چند گروه مختلف قدرت نظامی یا امنیتی را در اختیار داشته باشند، «اندک سالاری» بر جامعه حاکم می شود.
در اروپا شرایط طبیعی (آب فراوان، بعنوان مهمترین عامل تولید، کوه های مرتفع، و زمستانهای سخت بعنوان دژهای طبیعی نظامی) به گونه ای بود که قدرت های نظامی، محلی و متکثر بودند و میتوانستند در مقابل قدرت های نظامی اعم از ملی و خارجی از خود حفاظت کند. بنابراین تشکیل حکومت های محلی را در اقصا نقاط اروپا ممکن ساخت. به تعبیر “پل کندی” (Paul Kennedy)مورخ مشهور انگلیسی، “چنین شرایطی اروپا را به یک لحاف چهل تکه تبدیل کرد”. چنانچه پس از سقوط امپراطوری روم بیش از 420 دولت شهر در اروپا تاسیس شد. اما در سایر نقاط جهان از جمله در کشورهای شرقی مانند ایران حکومت های محلی به ندرت شکل گرفتند. زیرا شرایط اقلیمی اجازه مقاومت در برابر قدرت برتر داخلی و خارجی را نمیداد. آنچه سرنوشت اروپا را متمایز ساخت جلو گیری از “انحصار قدرت نظامی” بود تا آن که سایر شرایط امکان تغییر نظام سیاسی از اندک سالاری را فراهم ساخت.
مبدا تاریخ توسعه معاصر، انقلاب شکوهمند 1688
جنگ های درازمدت داخلی درانگلستان [7]https://en.wikipedia.org/wiki/English_Civil_War به آنها اثبات نمود که هیچ یک از فرادستان یعنی «پادشاه»، «اشراف زمیندار»و «تجار بزرگ» قابل حذف نیستند و در نتیجه به تاسیس نهادهایی منجر شد که صلح و آرامش را میان آنها برقرار ساخت. این نهادها امکان تعرض فرادستان به ویژه نظام سلطنتی و دربار را، به اشراف منتفی می کردند. این شرایط محصول تدبیر فردی نبود، بلکه نتیجه اجتناب ناپذیر تکثر قدرت نظامی در دست فرادستان به حساب می آمد.
جنگهای داخلی طولانی مدت در انگلستان، به «انقلاب شکوهمند 1688» (Glorious Revolution) [8]انقلاب شکوهمند: به انگلیسی : Glorious Revolutionهمان انقلاب سال ۱۶۸۸ انگلستان است که چون بدون درگیری به پیروزی رسید با عناوینی چون انقلاب بدون خونریزی یا انقلاب ۱۶۸۸ و انقلاب آرام نیز نامیده میشود و با توافقی که صورت گرفت، حکومتی دموکراتیک تر، جایگزین نظام پادشاهی شد. این انقلاب زمانی شکل گرفت که شاه ویلیام سوم و ملکه ماری دوم به جای شاه جیمز دوم نشسته و تاج و تخت او را به دست گرفتند و در این جابجایی قدرت، شاه جدید موافقت نمود تا به عنوان یک پادشاه محدود عمل نماید، به علاوه؛ اختیارات و قدرت بیشتری به پارلمان واگذار کند. این انقلاب اگرچه کوتاه و بدون شور و هیجان انقلابهای دیگر بود اما نه تنها نتیجهٔ آن، یعنی سلطنت مشروطه، تا به امروز نظام حاکم بر انگلستان را رقم زده بلکه؛ دستاوردهای این انقلاب، موجب پدید آمدن رویدادهایی شد که نخستین دموکراسی مدرن را پایهریزی کرد. منجر شد. که در آن حاکمیت قانون میان فرادستان انگلیس را نهادینه کرد. این اندک سالاری گام بلندی در توسعه این کشور تلقی می شود. چرا که دادگاههای خاص تحت نظر پادشاه برچیده شد، هر استقراض و اخذ مالیات نیازمند تصویب پارلمان شد، تمام مراجع قانونگذاری حذف و پارلمان تنها منبع وضع قانون گردید. در چنین شرایط برقراری حاکمیت قانون (آنهم تنها برای فرادستان و نه عموم مردم) بود که به تحولات اقتصادی شگرفی منجر گردید و زمینه ساز و ظهور انقلاب صنعتی شد.
این سیستم “اندک سالاری قانونمند” با همه محاسنی که برای انگلستان داشت، هنوز فاصله زیادی تا مردم سالاری یا دمکراسی داشت. بیش از دو قرن طول کشید تا به تدریج گام هایی برای تبدیل جامعه اندک سالار انگلستان به جامعه مردم سالار بردارد. این مردم سالاری محصول فشارهای مردم برای دستیابی به حق رای و ترس فرادستان برای از دست دادن قدرت بود. نبرد قدرت میان فرادستان و شهروندان در انگلستان گذر از اندک سالاری را ممکن ساخت. یعنی بعد از شورش لودیت ها درسالهای 16-1811، شورش اسپافیلدز1816 [9]https://en.wikipedia.org/wiki/Spa_Fields_riots، شورش منجر به قتل عام پیترلو1819، [10]رویدادهای 16 اوت 1819 در سنت پیترزفیلدز[۱] در منچستر انگلیس که در خلال آن نظامیان به سوی هواداران اصلاحات پارلمان آتش گشودند. در این رویارویی یازده نفر کشته و 500 نفر زخمی شدند. این رویداد به اقتباس از نبرد واترلو، کشتار پیترلو نام گرفت.، شورش های سوئینگ 1830[11]شورش های سوئینگ، خیزش کارگران کشاورزی در جنوب و شرق انگلیس در 1830ـ1831. عوامل گوناگونی همچون جابه جائی ناشی از انقلاب کشاورزی، محصور ساختن تدریجی اراضی کشاورزی، از هم گسیختگی تدریجی پیوندهای محلی، رکود اقتصادی ناشی از جنگهای دوران ناپلئون، برداشت محصول ناکافی برای چند سال پی در پی، کمبود دستمزدها و افزایش قیمتها به علت تصویب قانون غلات به بروز این شورشها کمک کرد. بهانه اولیه این شورشها عرضه ماشینهای خرمنکوب بود که کارگران کشاورزی را نگران تأمین معاش خود ساخت. شورشیان خرمنها را به آتش کشیدند، ماشینآلات را درهم شکسته و نامههای تهدیدآمیز برای کشاورزان زمیندار فرستادند. شورشیان با خلق رهبری به نام سروان سوئینگ[۱]، در ذهن زمینداران بزرگ هراس به وجود آوردند. دولت با اعدام نوزده نفر از شورشیان و تبعید پانصد نفر از آنان به مستعمرات، شورشها را سرکوب کرد.، تا سرانجام در سال 1832 بود که حکومت برای جلوگیری از انقلاب، حاضر به اصلاح قانون انتخابات شد.
براساس قانون 1832نیز فقط 14% مردم آنهم بر اساس دارایی و مالیات های پرداخت شده هر شخص حق رای پیدا کردند. قانون انتخابات در سال 1867پس از سه سال شورش حق رای به 30%مردم تغییر کرد، درسال 1884بدنبال شورشی دیگر به 60%مردم (آنهم فقط به مردان) حق رای داده شد، و در سال1918 به پاس ایستادگی مردم در جنگ جهانی اول تنها به همه «مردان» حق رای داده شد، ودرسال 1928 سرانجام زنان نیز حق رای گرفتند. این مسیری نسبتا آرام و تدریجی اما مستمر رو به جلو در جهت بهبود قوانین بنفع مردم سالاری بوده است که انگلستان بعد از «انقلاب شکوهمند 1688» طی بیش از 250سال توانست به دمکراسی برسد.
اما دیگر کشورهای در حال توسعه و حتی توسعه نیافته مانند ایران اینگونه نبودند و حرکتهای پاندولی داشته اند. اندک سالاری فرومی ریزد، مردم سالاری مستقر میشود، و مجددا اندک سالاری حاکم میگردد. نزدیکترین نمونه، انقلاب مشروطه در ایران و استقرار اندک سالاری قانونمند، و بازگشت به استبداد رضا خان.
آرژانتین نیز درطی 100سال اخیر این نوسان را تجربه کرده است. درسال 1912 با انقلابی فراگیر حق رای همگانی به دست آمد. اما نظام آرام آرام بسمت دیکتاتوری رفت. تا در سال 1930 نظام پارلمانی کاملا واژگون شد. در سال 1946 مجددا دمکراسی برقرار شد و در سال 1955سرنگون شد. در سال 1973 مردم انقلاب کردند ودر سال 1976 حکومت نظامی پینوشه برقرار شد. سرانجام انتخابات آزاد در سال 1983 برقرار شد.
چرا آرژانتین نتوانست مسیر آرام و تدریجی انگلستان را طی کند؟ پاسخش را باید در همان رابطه “فرادستان با یکدیگر” و “رابطه آنها با شهروندان” جستجو کرد. در جوامع مدرن امروزه تعدد نیروهای نظامی دردست فرادستان قابل تصور نیست. بنابراین در آرژانتین هرچند شهروندان در برهه های متعددی قدرت را از فرادستان می گیرند اما پس از هر انقلاب، حذف بخشهایی از فرادستان آغاز میشود، طوریکه نظام مونارشی حاکم میشود. سپس سرکوب شهروندان عادی با تکیه به نیروهای امنیتی دردست فرادستان آغاز میشود. در انگلستان قرن 17 امکان تکثیر نیروهای نظامی و امنیتی وجود داشت. اشراف با اتکاء به نیروی نظامی خود اجازحذف خود را نمیدادند. انحصار نیروی نظامی و امنیتی در دست یک گروه، به حاکم اجازه حذف رقبا و سپس سرکوب شهروندان را می دهد.
نیاز حیــاتـی توســعه
معمای توسعه نیز از همین نقطه آغاز میشود. توسعه به دسترسی باز به قانون و سایر فرصت های اقتصادی و اجتماعی بطور فراگیر برای همه مردم نیاز دارد و این دسترسی باز زمانی امکان پذیر است که سازمان سیاسی جامعه بتواند نیروهای امنیتی را تحت مهار جامعه مدنی در آورد. این نکته از بزرگترین یافته های دانشمندان اقتصادی و اجتماعی است. تحت این نظریه کنترل مدنی نیروهای امنیتی مهمترین مسئله توسعه است. مهمتر اینکه، این کنترل هیچ مسیر از قبل تعیین شده و مسلمی ندارد و حتی در هیچ مرحله ای از توسعه پایان نمی یابد. نیروهای امنیتی مانند سایر اقشار خواهان بیشترین قدرت هستند. «کافی است به تجربه آمریکا که نظامیانشان که رویه ظاهری نیروهای امنیتی هستند را بنگریم که چه منافع عظیمی از مردم خود و جهان را قربانی منافع خویش ساخته اند. به میزان ضعف جامعه مدنی، فرادستان با تکیه بر نیروهای امنیتی جامعه را به سوی اندک سالاری سوق میدهند. مسئله اصلی قدرتِ جامعه مدنی است.»[12]Robinson James, Acemoglu Daron, Why Nations Fail: The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, 1st. ed. Crown Publishers, New York, 2012
تفاوت های جزئی و سرنوشت ساز
اما این سوال باقی است که پس چرا فقط در انگلستانِ اروپا و نه در آلمان یا لهستان یا فرانسه انقلاب صنعتی صورت گرفت؟ در سال 1346م طاعون به شهر بندری تانا در دهانه رود دُن در دریای سیاه رسید. از آنجا به سراسر مدیترانه و در سال 1348 به فرانسه رسید. طاعون به هرکجا میرسید نیمی از جمعیت را از بین می برد. “دربرابریورش طاعون تمامی خرد و نبوع آدمی بی فایده بود” [13]جیووانی بوکاچیو نویسنده ایتالیایی از مشاهدات دست اول خود از اثرات طاعون در ایتالیا. در اوت 1348 ادوارد سوم پادشاه انگلستان از اسقف اعظم کانتربری خواست تا با نیاش به درگاه خداوند از طاعون جلوگیری کند. همه ندبه و دعاهای کلیسا بیهوده بود. طاعون حمله کرد و به سرعت نیمی از جمعیت انگلستان را در کام مرگ برد. افراد بسیاری دیوانه شدند. این میزان از مرگ ومیر، اثرات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دگرگون کننده ای بر جوامع اروپایی قرون وسطی گذاشت.
دراین زمان (قرن 14م) اروپا دارای یک نظم فئودالی بود. نظمی براساس سلسله مراتبی میان شاه، اربابانی که زیر مجموعه وی بودند و رعایا (که بدلیل وضعیت برده وار آنها، آنان را «سرف» مینامیدند) در پائین ترین سطح جامعه قرار داشتند، استوار بود. شاه مالک همه زمین ها بود و در ازای خدمات نظامیِ اربابان (لردها) مناطقی را به آنها می میبخشید. اربابان نیز زمین را در مقابل بیگاری های طاقت فرسا و عوارض و مالیات های سنگین به رعایا(کشاورزان) تخصیص می دادند. سرف ها پابند زمین بودند و بدون اجازه ارباب خود نمیتوانستند به جای دیگری نقل مکان کنند. ثروت تولید شده توسط رعایا در این نظام بشدت استثماری از کشاورزان رو به سمت بالا یعنی گروهی اندک سالار (اربابان) جریان داشت.
طاعون با کتشار بیش ازنیمی از نیروی کار، بنبان های نظم فئودالی را به لرزه در آورد.[14] https://politicalscience.stanford.edu/events/comparative-politics-workshop/labor-markets-after-black-death-landlord-collusion-and این امر در انگلستان باعث شد که کشاورزان خرده پا را تشویق کند تا خواستار تغییر شرایط خود شوند. چرا که طبقات بالا در مشاغلی که معمولاً دهقانان داشتند، مهارت نداشتند. کار برای تولید محصولات زراعی یا کالاها یک رفتار اجتماعی غیرقابل قبول برای اشراف بود. بنابراین، کار و تولید بر روی دوش کاهش یافته (براثرطاعون) طبقه دهقان، منجر به افزایش تقاضا برای کارگران شد. اشراف به کارگران نیاز داشتند و بنابراین احتمال بیشتری داشت که دستمزدهای بالاتری را که دهقانان می خواستند بپردازند.[15] https://clas.ucdenver.edu/nhdc/sites/default/files/attached-files/entry_147.pdf
در1349م در دیر دینزهام کشاورزان خواستار کاهش جریمه ها و بخش اعظم کار بدون مزد خود شدند. آنها به این خواسته خود رسیدند. این ماجرا به بقیه نقاط هم سرایط کرد. کشاورزان شروع کردند به آزاد کردن خود از خدمات کار اجباری و بسیاری از تعهدات نسبت به اربابان شان و دستمزدها رو به افزایش گذاشت. بر همین اساس قراردادهای جدید بین اربابان و رعایا منعقد میشد.
از سال 1361 م دولت تلاش کرد این روند را متوقف کند، و نظام نامه کارگران را ابلاغ کرد که عملا دستمزدها را به همان سطح و شرایط بردگی پیش از طاعون برگرداند. کشاورزان در مقابل آن شروع به مقاومت کردن و نهایتا با افزایش فشار دولت انگلیس در 1381 م روستائیان شورش کردند [16]همانجا- ص 12 و حتی تحت رهبری «وات تایلرWatTyler-WalterTyler » [17]https://en.wikipedia.org/wiki/Wat_Tyler خواستار مصادره تمامی املاک کلیسا بودند، [18]https://www.britannica.com/biography/Wat-Tyler، بیشترِ لندن را به تصرف در آوردند. هرچند شورشیان شکست خوردند و تایلر اعدام شد، اما دولت انگلیس برای اجرای قوانین خود و بازگرداندن شرایط به قبل نتواست اقدام کند. بتدریج رسم بیگاری کشیدن از رعایا منسوخ شد.
در شرق اروپا که قبل و در جریان طاعون همان صدمات را دیده بودند و در شرایط برابری از نظر نظامِ اقتصادی-اجتماعی-سیاسی و اقلیمی و … با انگلستان قرار داشتند، و قائدتا باید با نابودی نیمی از کشاورزان، انگیزه آزادیهای بیشتر و دستمزد بالاتر تقویت شود، اینگونه نشد. در اروپای شرقی و ازجمله در خاورمیانه، وضعیت استثماری رعیت تثبیت شد. .[19] https://politicalscience.stanford.edu/events/comparative-politics-workshop/labor-markets-after-black-death-landlord-collusion-and هرچند انگیزه اقتصادی کافی وجود داشت ولی رعایا قدرت اجتماعی کافی برای پیشبرد اهدافشان نداشتند.
در شرق اروپا برعکس این وضعیت به اربابان انگیزه ای مضاعف داد تا بازار کار را استثماری تر و کشاورزان خرده پا را به بردگی بیشتر بکشانند. بعد از طاعون اربابان به زمین های بزرگتری چیره شدند، و املاک خود را که بزرگتر از اربابان غرب بود باز هم گسترش دادند. شهرها ضعیف تر و کم جمعیت تر گردیدند. کارگران بجای اینکه آزادتر شوند به تدریج آزادی های موجود خود راهم در معرض دست اندازی یافتند.
اثر این وضعیت در 1500م وقتی اروپای غربی تقاضای محصولات کشاورزی و دام پرورش یافته از شرق کرد خودش را نشان داد. زمین داران شرق اروپا مرحله به مرحله سیطره خود را بر کشاورزان افزایش میدادند طوریکه تا نیمی از محصولات آنها را تصاحب میکردند تا بتوانند به تقاضای خارجی پاسخ دهند. طوریکه این وضعیت «نظام ارباب و رعیتی دوم» نام گرفت.[20] https://www.jstor.org/stable/3600707 که در مقایسه با صورت اولیه وخامت بیشتری داشت. در 1533م در لهستان در ازای تمامی کارهای انجام گرفته برای ارباب دستمزد پرداخت میشد، اما تحت تاثیر این تحولات، در سال 1600م حدود نیمی از خدمات نیروی کار بدون مزد صورت میگرفت. در شرق آلمان در 1500م کارگران تنها برای چند روز در سال متعهد به انجام بیگاری برای ارباب بودند. در 1550م این میزان به یک روز در هفته، در 1600 به سه روز در هفته رسید. در مجارستان1514م، اربابان یک روز کار اجباری در هفته برای رعایا مقرر کرده بودند. در 1550م دوروز در هفته و تا پایان قرن به سه روز رسید.
فراموش نکنیم که در 1346م (قبل از آمدن طاعون) از لحاظ نهادهای سیاسی و اقتصادی میان اروپای شرقی و غربی تفاوت هایی اندک وجود داشت. اما در سال 1600م این دو جهان از هم جدا شده بودند. در غربِ اروپا کارگران از مقررات، جریمه ها و تعهدات اربابی معاف شده بودند و و بخشی کلیدی از یک اقتصاد پر رونق مبتنی بر قواعد بازار را شکل میدادند. در شرق هم کارگران در چنین اقتصادی مشارکت داشتند اما بعنوان سرف های به بیگاری گماشته شده که به تولید مواد غذایی و محصولات کشاورزی مورد نیاز در غرب اروپا مشغولند. هرچند اینهم یک اقتصاد بازاری بود، اما نه از نوع «اقتصاد فراگیر». این واگرایی در نهادها نتیجه تفاوت های نهادی[21]نهادها (Institutions) کلمه ای بسیار مهم در این مطالعات است، که قواعد بازی در هرجامعه ای هستند. به عبارت دیگر نهادها محدودیت های انسان ساخته ای هستند، که تعاملات افراد را شکل می دهند. نهادها سه دسته هستند، 1: ساخته دست بشرند بنابراین از سایر عواملی که خارج از کنترل آدمی است مانند عوامل جغرافیایی متمایزند. 2: قواعد بازی ای هستند که رفتار آدمی را مقید میکنند. 3: تاثیرعمده آنها از طریق جهت دهی به انگیزه ها اعمال میشود. این نواحی بود که در ابتدا ناچیز به نظر می رسید.
در شرق اروپا سازماندهی اربابان کمی بهتر، حقوق شان بیشتر، شهرهایشان کوچکتر و ضعیف تر و رعایا کمتر سازمان یافته بودند. در یک تصویر تاریخی این اختلاف ناچیز بنظر میرسد، اما وقتی مرگ سیاه (طاعون) فرارسید، و نظم فئودالی را به لرزه انداخت، همین تفاوت ناچیز، پیامدهای بزرگی برای زندگی مردمان شرق و غرب اروپا و مسیر آتی توسعه نهادی آنها در بر داشت.
مرگ سیاه نمونه بارز از یک برهه زمانی سرنوشت ساز است، تفاوت اندکِ نهادی کشورهای شرق اروپا در جریان طاعون منجر به قدرت یافتن نهادهای استثماری شده و موج دوم نظام ارباب رعیتی به تکوین نهادهای استثماری شدت بخشد. و در غرب و بویژه در انگلستان، ابتدا راه را به سوی شکستن حلقه «نهادهای استثماری» گشود و به «نهادی های فراگیر» فرصت ظهور دهد.
بررسی این مطلب ما را قادر میکند تا درک بهتری از ریشه های فقر و غنا در کشورهای مختلف و مسیرهای مختلفی که طی کرده اند بدست آوریم. نتیجه اینکه، کشاورزان شرق اروپا که به کار اجباری گماشته شده اند، بسا بسا انگیزه تولیدشان هرچند زیرفشارهای اربابان برای افزایش تولید، پائین تر از کشاورزان انگلیس بود که برای خود کار و تلاش میکردند.
پایان قسمت اول
ادامه دارد.
دیماه 1400
قسمت اول: (عباس میرزا) چـــه بکنم …؟ یافته های جدید علم اقتصاد و عدم توسعه یافتگی کشورها
قسمت دوم:(عباس میزا) : چـــه بکنم …؟بررسی ریشه و علل دیگر توسعه یافتگی و عدم توسعه یافتگی
قسمت سوم– (عباس میرزا): چـــه بکنم …؟ بررسی اثر عواملی چون فرهنگ و دین و ژن و…بر توسعه
قسمت چهارم :(عباس میرزا) چـــه بکنم…؟ نهادهای اقتصادی فراگیر، نهادهای اقتصادی استثماری
قسمت پنجم: (عباس میرزا) چـــه بکنم که…؟چرا قدرت های سیاسی در مقابل انقلاب صنعتی می ایستادند؟
قسمت ششم-آخـر :(عباس میرزا) چـــه بکنم… ؟ نگاهی به توسعه ایـران و ژاپـن
مطالب مرتبط
تلاش و تولید آزادی یا دلالی و مصرف آزادی؟ قسمت اول
تلاش و تولید آزادی یا دلالی و مصرف آزادی؟ قسمت دوم
تلاش و تولید آزادی یا دلالی و مصرف آزادی؟ قسمت سوم
تلاش و تولید آزادی یا دلالی و مصرف آزادی؟ قسمت آخر
References
1. | ↑ | We will argue that achieving prosperity depends on solving some basic political problems. It is precisely because economics has assumed that political problems are solved that it has not been able to come up with a convincing explanation for world inequality. Explaining world inequality still needs economics to understand how different types of policies and social arrangements affect economic incentives and behavior. But it also needs politics. «Robinson James, Acemoglu Daron, Why Nations Fail: The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, 1st. ed. Crown Publishers, New York, 2012 P83» |
2. | ↑ | Robert Mugabe |
3. | ↑ | London School of Economics-LSE |
4. | ↑ | twitter.com/#!Elbradei |
5. | ↑ | منکور اولسون دانش آموخته اکسفورد و هاروارد و استاد اقتصاد دانشگاههای پرینستون و میرلند، دگلاس سیسیل نورث برنده جایزه نوبل اقتصاد 1393 در زمره مهمترین و پرنفوذترین اقتصاددانان و تاریخنگاران اقتصادی انتهای سده بیستم، جیمز اِ رابینسون دانشمند اقتصاد-سیاست و استاد دانشگاه شیکاگو و… |
6. | ↑ | North, D. Wallis J.J.,& Wingas, B. (2009). Violence and Social Orders: Aconceptual Framework for interpreting Recorded Human History. New York: Cambridge University Press. |
7. | ↑ | https://en.wikipedia.org/wiki/English_Civil_War |
8. | ↑ | انقلاب شکوهمند: به انگلیسی : Glorious Revolutionهمان انقلاب سال ۱۶۸۸ انگلستان است که چون بدون درگیری به پیروزی رسید با عناوینی چون انقلاب بدون خونریزی یا انقلاب ۱۶۸۸ و انقلاب آرام نیز نامیده میشود و با توافقی که صورت گرفت، حکومتی دموکراتیک تر، جایگزین نظام پادشاهی شد. این انقلاب زمانی شکل گرفت که شاه ویلیام سوم و ملکه ماری دوم به جای شاه جیمز دوم نشسته و تاج و تخت او را به دست گرفتند و در این جابجایی قدرت، شاه جدید موافقت نمود تا به عنوان یک پادشاه محدود عمل نماید، به علاوه؛ اختیارات و قدرت بیشتری به پارلمان واگذار کند. این انقلاب اگرچه کوتاه و بدون شور و هیجان انقلابهای دیگر بود اما نه تنها نتیجهٔ آن، یعنی سلطنت مشروطه، تا به امروز نظام حاکم بر انگلستان را رقم زده بلکه؛ دستاوردهای این انقلاب، موجب پدید آمدن رویدادهایی شد که نخستین دموکراسی مدرن را پایهریزی کرد. |
9. | ↑ | https://en.wikipedia.org/wiki/Spa_Fields_riots |
10. | ↑ | رویدادهای 16 اوت 1819 در سنت پیترزفیلدز[۱] در منچستر انگلیس که در خلال آن نظامیان به سوی هواداران اصلاحات پارلمان آتش گشودند. در این رویارویی یازده نفر کشته و 500 نفر زخمی شدند. این رویداد به اقتباس از نبرد واترلو، کشتار پیترلو نام گرفت. |
11. | ↑ | شورش های سوئینگ، خیزش کارگران کشاورزی در جنوب و شرق انگلیس در 1830ـ1831. عوامل گوناگونی همچون جابه جائی ناشی از انقلاب کشاورزی، محصور ساختن تدریجی اراضی کشاورزی، از هم گسیختگی تدریجی پیوندهای محلی، رکود اقتصادی ناشی از جنگهای دوران ناپلئون، برداشت محصول ناکافی برای چند سال پی در پی، کمبود دستمزدها و افزایش قیمتها به علت تصویب قانون غلات به بروز این شورشها کمک کرد. بهانه اولیه این شورشها عرضه ماشینهای خرمنکوب بود که کارگران کشاورزی را نگران تأمین معاش خود ساخت. شورشیان خرمنها را به آتش کشیدند، ماشینآلات را درهم شکسته و نامههای تهدیدآمیز برای کشاورزان زمیندار فرستادند. شورشیان با خلق رهبری به نام سروان سوئینگ[۱]، در ذهن زمینداران بزرگ هراس به وجود آوردند. دولت با اعدام نوزده نفر از شورشیان و تبعید پانصد نفر از آنان به مستعمرات، شورشها را سرکوب کرد. |
12. | ↑ | Robinson James, Acemoglu Daron, Why Nations Fail: The Origins of Power, Prosperity, and Poverty, 1st. ed. Crown Publishers, New York, 2012 |
13. | ↑ | جیووانی بوکاچیو نویسنده ایتالیایی از مشاهدات دست اول خود از اثرات طاعون در ایتالیا |
14, 19. | ↑ | https://politicalscience.stanford.edu/events/comparative-politics-workshop/labor-markets-after-black-death-landlord-collusion-and |
15. | ↑ | https://clas.ucdenver.edu/nhdc/sites/default/files/attached-files/entry_147.pdf |
16. | ↑ | همانجا- ص 12 |
17. | ↑ | https://en.wikipedia.org/wiki/Wat_Tyler |
18. | ↑ | https://www.britannica.com/biography/Wat-Tyler |
20. | ↑ | https://www.jstor.org/stable/3600707 |
21. | ↑ | نهادها (Institutions) کلمه ای بسیار مهم در این مطالعات است، که قواعد بازی در هرجامعه ای هستند. به عبارت دیگر نهادها محدودیت های انسان ساخته ای هستند، که تعاملات افراد را شکل می دهند. نهادها سه دسته هستند، 1: ساخته دست بشرند بنابراین از سایر عواملی که خارج از کنترل آدمی است مانند عوامل جغرافیایی متمایزند. 2: قواعد بازی ای هستند که رفتار آدمی را مقید میکنند. 3: تاثیرعمده آنها از طریق جهت دهی به انگیزه ها اعمال میشود. |