ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
نباید در دام سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن مریم رجوی افتاد
داود ارشد
استراتژی تفرقه بینداز و حکومت کن مریم رجوی در میان جدا شدگان
بعد از انتقال اولین سری ساکنین لیبرتی و بویژه آخرین سری آنها به آلبانی همانگونه که پیش بینی کرده بودیم و در مقاله بررسی ادعای پیروزی خروج از عراق (صفحه 7 زیر تیتر نتایج رفتن به عراق) با برداشته شدن حصارهای چندین لایه ای حضور در عراق با شدت و حدت غیر قابل تصوری شروع شد.
پدیده ای که فرقه رجوی نیز دقیقا به همین دلیل بود که به قیمت رسوایی عالمگیر آن تمامی توان خود را بخدمت گرفت تا در اوج شقاوت و جنایت همه ساکنین لیبرتی در عراق بمانند تا توسط کمکها و امدادهای غیبی زیر خمپاره باران تکه تکه شوند تا مریم رجوی در فرانسه و… برایشان شب هفت گرفته و با شهید خواندن آنها اشک تمساح بریزد و خون این مجاهدان راه آزادی را در بازار مکاره سیاسی بپای هارترین جناحهای آمریکا و جانیان عربستان و… بریزد که به وضعیت این فرقه اشراف کامل دارند و بی اعتباری آنرا در جهان و بین ایرانیان بهتر از همه میدانند تا با پیش کش کردن خون مجاهدین وجهه ای برای خودش دست و پا کند.
اما همه مسئله و مشکل در انتقال از عراق با کمکهای غییبی آن به کشوری امن مانند آلبانی و برداشته شدن حصارهای مختلف و شل شدن زنجیرهای اختناق و سرکوب فرقه رجوی بر گردن و مغز مجاهدین در بند و حتی آزاد شده تمام نمیشود.
دوستان جدا شده و آنها که هنوز جدا نشده اند و آنها که فرقه منهوس رجوی را دنبال و تحلیل میکنند و یا بنوعی با آن در گذشته در ارتباط بوده اند، همه ما فرقه رجوی را میشناسیم. مسعود رجوی با تجربه ضد انقلابی اش در امر سرکوب تشکیلات متکی به تجارب استالین از سه دهه قبل بعنوان یکی از تاکتیکهایش در حال جمع آوری سند و مدرک و گرفتن اقرار نامه و تعهد نامه و هزاران هزار برگ بطور روزانه از همین مجاهدین در قالب اینکه من مجاهد بریده بودم، من ضد انقلاب بودم، من بریده مزدور بودم، من جاسوس رژیم بودم . و حتی وادار کردن مجاهدین در زیر شکنجه های سالهای 1363 تا زیر شکنجه های سالهای 1373 که حتی منجر به قتل مجاهدین در زیر شکنجه نیز شد نه تنها در مورد اعضای مرد که از علی زرکش گرفته تا تک تک افراد جزء بلکه درمورد زنان هم بعنوان سرکوب سیستماتیک بمنظور بریدن زبان آزادیخواهی، انتقاد، اعتراض و طغیان بکار گرفته است.
تاکتیک دیگر مکمل سند سازی، مغزشویی معرفی کردن هر منتقدی حتی در درون تشکیلات به وابستگی به رژیم بویژه وزارت اطلاعات و سپاه قدس (آنگونه که فکر میکند باب میل آمریکا و اتحادیه اروپاست). طوریکه درد دل کردن دو مجاهد در اشرف و لیبرتی را شعبه سپاه پاسداران و هر فرد منتقد را طعمه وزارت اطلاعات آنهم در لیبرتی و اشرف نامید.
ایندو اهرم که طی سه دهه در روح و روان و همه اسرای این فرقه منهوس ذره ذره و سلول به سلول جایگزین منطق و استدلال کرده است متاسفانه با تبدیل شدن عناصر مبارزه، مقاوم و مجاهد به عناصری درمانده و دنباله رو بلحاظ روحیه و با حصارهائیکه در عراق وجود داشت و چه در غیاب اطلاعات کافی از شرایط آلبانی و تیرانا و چه در واقعیت شرایط تیرانا که سازمان با بند و بست کنترل کمک مالی به مجاهدین را بدست گرفته است تا وانمود کند برای جدا شدگان از فرقه رجوی و خارج از حوضه و دایره سازمان تنها و تنها باید نیست و نابود شدن را انتظار بکشند، کمک کرده است که مجاهدین خود را در قبال تشکیلات مافیایی رجوی باخته و در مواردی به خواسته های آن تن در دهند. تا از این طریق مریم رجوی با تکیه به آن سیاست تفرقه انداز و حکومت کن و تائید سیاست استالینی سه دهه گذشته اش مبنی بر مزدور بودن هر منتقد را حتی بعد از جدایی نیز به پیش ببرد.
دوستان عزیز، بویژه آنها که مدتی است از فرقه جدا شده اند نباید در دام فرقه رجوی افتاده و به سیاست تفرقه بیافکن و حکومت کن مریم رجوی و فرقه صاحب مرده اش کمک کنند.
نمونه بارز این سیاست مریم رجوی تحت فشار قرار دادن همرزم سابق ما احمد تاجگردون است. میدانیم که جهت مجوز خروج دادن به وی و تامین مالی و مسکن (با در نظرگرفتن فضای ذهنی احمد که در فوق آمد) محورهای اطلاعیه را به وی داده اند روشی ثابت در فرقه رجوی تا نه عینا که بلکه براساس محورها یک اطلاعیه علیه دیگران بنویسد. که در نوشته قبلی ام به هوشیاری احمد و گفتن حرف اصلی که هر آلترناتیوی را بجز سازمان مجاهدین را برسمیت میشناسد حرف اصلی را زده است. و بزرگترین شاهکارش نیز جدایی است اشاره کردم.
سیامک نادری عزیز و خواهرش بدلیل تلاشهایش در کانادا و وضعیت خاص سیامک که در موردش اقدام به کشتن او با خوراندن قرص کردند و حساسیت کمیساریای عالی پناهندگی با هم در تماس بوده اند. بنابراین هم اطلاعات میتوانست در مورد وضعیت خارج تشکیلات بدست آورد و هم از کمک احتمالی خواهرش برخوردار باشد (البته سیامک خود بهترین فرد است که در این زمینه باید نظر بدهد) و توانست خوشبختانه وقتی از فرقه رجوی نجات می یافت از تشکیلات کمک نگیرد و به همین دلیل فرقه منهوس نتوانست سیاست ضد انقلابیش را روی سیامک پیاده کند. هرچند اگر هم میخواست با آشنایی سیامک به مکر و جنایات فرقه بنظرم نمیتوانست از او استفاده اینچنینی بکند.
دوستان میدانند که احمد تاجگردونها 39 سال است که از جهان قطع هستند. و سر سوزنی اطلاعات و خبر جز انچه که فرقه رجوی در مغزشویی ارائه میکند را خبر ندارند و نمیتوانند خبر داشته باشند.
ترجمه بخشی از نامه وزارت خارجه فرانسه بسیاری از سازمانهای مدافع حقوق بشر اعلام کرده اند که این سازمان به دلیل ساختار خشونت آمیز خود و نبود مناسبات دموکراتیک در درون آن دارای ویژگیها و عملکردهای فرقه ای می باشد. همچنیناین سازمانها از نبود همکاری در راستای بازاسکان ساکنان کمپ لیبرتی اظهار تأسف کرده اند.
آنوقت ممکن است از خودمان سوال کنیم که اطلاعات مربوط به مزدوری جداشدگان و از جمله سیامک نادری قهرمان را احمد از کجا بدست آورده است؟ همین منطق ساده شما را به واقعیت قضیه رهنمون نمیشود؟ همین اطلاعیه مزور خواندن سیامک توسط احمد خود سند بزرگی است بر اختناق و فشارهائیکه همه ما مدتهاست به جهان اعلام میکنیم که فرقه ننگین با کنترل مالی و … اعمال میکند. ما باید این شقاوت پیشگی، این کارکرد مافیایی فرقه رجوی را افشاء کنیم بجان قربانی افتاده ایم.
احمد این ادعا را یا باید بر اساس اطلاعات مشخص بکند و یا مثلا از روی مواضع سیامک و بقیه نتیجه گیری کند که این مواضع بنفع رژیم است.
ولی احمدی که خود بعد از نزدیک به 40 سال از این فرقه منهوس جدا شده یعنی ضد تمامی مواضع آن است. پی میماند اطلاعات مزدوری دیگر دوستانش که خوب غیر ممکن است که او به چنین اطلاعاتی اگر وجود داشته باشد در تیرانا آنهم جائیکه محتاج آب و نان خود است بدست آورده باشد. مگر همانگونه که میدانیم در محورهاییکه به او اجبار کرده اند آمده است و او نیز بدان اشاره کرده است تا خود را خلاص کند. تاکتیکی که رژیم نیز در زندانهایش در سالهای 1360 بکار میبرد.
بنابراین عنان از کف دادن در قبال اینگونه مواضع جداشدگان دقیقات همان چیزیست که مریم رجوی میخواهد و او را خوشحال میکند و آب به آسیاب مریم رجوی رجس و فرقه مافیایی ریختن است. و دوستان آینده خودمان را از خودمان دور کردن. اصل طلائی در این دوره جدا شدن از فرقه رجوی است. مواضع اصولی تنها و تنها در قبال اطلاعات درست و واقعی است. دوستان بدون دسترسی به دنیای آزاد از کسانیکه 40سال در تاریکی بسر برده اند نباید انتظار معجره داشت.
مریم رجوی و مسعود رجوی با اینکار تلاش میکنند اگر نتوانستند مجاهدین را به مردار-شهید مورد استفاده خود تبدیل کنند آخرین تلاششان تبدیل کردن مجاهدین به مردار سیاسی است. به او کمک نکنیم.
قطعا موضع گیری علیه جداشدگان غلط است ولی تنها اگر توسط کسانیکه به اطلاعات و دنیای آزاد دسترسی دارند گرفته شد است که باید محکوم کرد و جواب دندانشکن داد. نه علیه کسانیکه هنوز حتی چشمشان به روشنایی بعد از 40 سال تاریکی عادت نکرده است.