ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
ایران کلید نجات در مبارزه اتحادیه اروپا با یکه تازی آمریکا
تلاش اروپا برای حفظ برجام: ایران، برگ گذار از بحرانها؟
موعد برقراری تحریمهای ایالات متحده علیه ایران فرا رسیده؛ کشوری با اقتصادی بزرگ که واحد پولش مبنای هشتاد درصد مبادلات تجاری جهان است و خود قدرت سیاسی اول در دنیا.
مقامات ایرانی از روزی که امضای دونالد ترامپ پای سند خروج آمریکا از توافق هستهای افتاد، دائما گفتهاند، تحریمها قابل مهار است و توافق بدون آمریکا هم دوام خواهد آورد. اما روشن است که نه لحن مقامهای ایرانی، بلکه شاید تنها وزنهای در قد و اندازه ایالات متحده قادر باشد، اثر تحریمهای این کشور را خنثی کند: وزنهای با نام اتحادیه اروپا.
اما اصولاً چرا اروپا باید برای حفظ توافق هستهای تلاش کند؟ انگیزه رهبران این قاره برای پابرجا ماندن برجام کدامند؟ و برقراری تحریمهای آمریکا مناسبات سیاسی کشورهای اروپا را به کدام سو خواهد برد؟
سالها مذاکره ناپیوسته و سپس ماهها مذاکره متمرکز و مستمر ایران با گروه ۱+۵ یا آن طور که اروپاییها با تاکید بر حضور سه قدرت اروپایی ۳+۳ خوانده و میخوانندش، نشان از اهمیت بالای نتیجه این مذاکرات برای اروپا دارد.
حالا آلمان، فرانسه و بریتانیا در تلاش هستند تا آن چه میرفت به دست آید را حفظ کنند: شاید ایران راهی باشد برای گذار از بحرانهای پیدا و پنهان حال حاضر اروپا.
صلح پایدار روی شانههای اقتصاد: تولد یک اتحادیه
بیش از شصت سال پیش، با پایان جنگ جهانی دوم، از اروپا ویرانهای برجای مانده بود.
رهبران کشورهای اروپایی برای این که دوباره بتوانند قامت راست کنند، با تاسیس اتحادیه زغال سنگ و فولاد، و اندکی بعد امضای توافقنامه رم، نه تنها اقتصاد نابود شده سالهای بعد از جنگ را احیا کردند که پایههای جامعه اقتصادی یا همان بازار مشترک اروپایی را بنا نهادند.
صلح شکننده پس از جنگ دوم در اروپا، تنها با رشد اقتصادی پیوسته این قاره ثبات یافت.
درسالهای بعد با سایه افکندن ابرهای جنگ سرد بر جهان و تقسیم قدرت بین دو قطب آمریکا و شوروی، اروپاییها بیش از هر زمان دیگر به این فکر افتادند که کشورهای کوچک این قاره، تنها در سایه اتحاد است که میتوانند نقشی تعیینکننده در سپهر سیاسی جهان داشته باشند.
تلاشها برای اتحاد، سرانجام در یکم نوامبر ۱۹۹۳ اتحادیه اروپا را عملاً وارد گود سیاست جهانی کرد و شش سال بعد، آنها خطیرترین و منحصر به فردترین تصمیم چند ساله خود را هم اجرایی کردند: ایجاد واحد پول مشترک اروپایی یا همان یورو.
اتحادیه در محاصره
ربع قرن پس از تشکیل اتحادیه اروپا، این نهاد اما با چالشها و مشکلات ریشهای روبهرو شده است؛ مشکلاتی که هر کدامشان به تنهایی میتواند موجودیت اتحادیه را به خطر اندازد، چه رسد به حالا که مشکلات اروپا را محاصره کردهاند.
اروپا حالا یکی از سه اقتصاد برتر جهان است اما شرایطی بسیار شکننده دارد.
زلزله اقتصادی یک دهه پیش، بعضی از کشورهای اتحادیه را تا مرز ورشکستگی پیش برد. اسپانیا، پرتغال و ایتالیا با چنگ و دندان دوام آوردند و شرایط در یونان بحرانی شد و آشوبهای خیابانی ناشی از آن قربانی هم گرفت.
حالا اروپا که آهستهآهسته خود را پس از آن بحران بازیافته، با پدیدهای روبهروست که شاید هیچ نخبه سیاسی آن را پیشبینی نمیکرد: اعلان جنگ تجاری آمریکا علیه اروپا با ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید. خطری در کمین اقتصاد این قاره.
جنگ در نزدیکی مرزها، سیل مهاجران، و حمله به غیر نظامیان
خاورمیانه شاید منطقهای باشد که به ناآرامی شهرت دارد. در یک دهه گذشته اما جنگها و درگیریها در این منطقه و شمال آفریقا باواسطه یا بیواسطه تاثیر بزرگی بر اتحادیه اروپا گذاشتهاند.
بهار عربی، سر بر آوردن گروههای افراطی، جنگ سوریه و تاخت و تاز داعش در این کشور و کشور همسایهاش، عراق، هم اروپا را مستقیماً با حضورش در ائتلاف جنگی در سوریه درگیر این منازعه کرده و هم پیامدهای جنگ، آن را در مواردی به شدت تحت تاثیر قرار داده است.
تصمیمگیریها برای رویارویی با پناهجویان بر پیکر مناسبات داخلی اتحادیه ترک انداخته و دوپارگی ایجاد کرده است.
علاوه بر آن مساله تامین بودجه مورد نیاز پذیرش پناهجویان خود فشار مضاعفی شده برای اقتصادی که با مشکلات دست به گریبان است.
نزدیکی مرزهای اروپا به منطقه درگیریها در خاورمیانه و شمال آفریقا اما غیر از بحران پناهجویان، پیامد بزرگ دیگری هم داشته، حملههای گروههای تندوری اسلامی در خاک اروپا که از برلین تا لندن و بروکسل جان شهروندان را گرفت.
شبح پوپولیسم: برگزیت، تیر به قلب اتحادیه؟
آنطور که تجربه دهههای اخیر نشان میدهد، یکی از تبعات فشارهای اقتصادی، شدت گرفتن اندیشههای افراطی است: «زمانی که ما خود غذا نداریم، چرا غذایمان را با دیگری قسمت کنیم!؟»
گفتمانی که حتی ممکن است از پایه حقیقت نداشته باشد و حتی غذایی و داراییای با کسانی قسمت نشود اما محرکی است در دست رهبران عوامگرا.
رهبران پوپولیست در نیمدهه گذشته از گوشه و کنار اروپا سربرآورده و به مردم وعده میدهند که با بستن مرزها و با بازگشت به مرزهای پیش از اتحادیه، مشکلات حل و بهبودی اقتصادی و احیای غرور ملی حاصل میشود.
زخمهای سیاسی مزمن هم کاتالیزوری شدهاند که شرایط دلخواه پوپولیستها را سریعتر مهیا میکنند.
حالا از شرق تا غرب قاره رهبرانی با وعده پیگیری جدایی از اتحادیه اروپا، روزبهروز بیشتر هوادار پیدا میکنند و کابوس بزرگ در اروپا با رای بریتانیاییها به جدایی حالا خواب راحت را از چشم خیلیها ربوده است.
جداییای که شاید خطرناکترین چالشی به حساب میآيد که اتحادیه با آن رویاروست.
مساله روسیه
ناآرامیهای سال ۲۰۱۴ شبهجزیره کریمه به معنای واقعی کلمه، یک جنگ را در قلب اروپا رقم زد.
روسیه آن قدر دست بالا داشت که توانست بر کریمه مسلط شود و برای مشروعیت بخشیدن به حضورش در این شبهجزیره که مطابق قراردادهای بینالمللی به اوکراین تعلق دارد، با تمام اجماع جهانی که علیهش بود، «همهپرسی» برگزار و آن را به خاک خود ضمیمه کند.
اروپای از نفس افتاده از بحرانهای دیگر و از همه مهمتر وابسته به واردات انرژی از روسیه، نتوانست آن چنان که باید برابر الحاق غیرقانونی کریمه واکنشی بیشتر از چند بیانیه سیاسی و وضع تحریمهایی نه چندان کمرشکن علیه مسکو، نشان دهد.
جدا از تمام مناسبات در روابط با روسیه، و این حقیقت که این کشور، قدرت هستهای و نظامی بزرگ جهان است، صنعت و حتی زندگی روزمره در اروپا به شکل عمده وابسته به گاز روسیه است.
این است که شیر گاز در دست کرملین به مثابه شمشیری است زیر گلوی اتحادیهای که باید بین موجودیت و ارزشهایش حالا یکی را انتخاب کند.
ایران: کلید نجات اتحادیه اروپا ؟
ایران کشوری که با مدل اقتصادی ویژه خود اداره میشود: بازاری بکر و بزرگ که طی نزدیک به چهار دهه پس از وقوع انقلاب اسلامی هر که آن را در اختیار بگیرد، به عاملی تعیینکنده دست یافته است.
دسترسی به ذخایر گازی عمده در ایران بیشک برای اروپاییها برگی است که بازی را عوض خواهد کرد.
ایران دارنده بیشترین ذخایر گازی بعد از روسیه است و به باور برخی کارشناسان، احتمالاً ذخایر کشفنشده بیشتری هم دارد که در اختیار نداشتن فنآوری در دهههای گذشته آنها را بکر و ناشناخته باقی گذاشته است.
علاوه بر آن، اقلام مورد نیاز ایرانیها، از جمله نیاز حیاتیشان به خرید پرشمار هواپیما و آمادگیشان برای واردات عمده محصول و فنآوریهایی مانند خودرو و خودروسازی میتوانست تضمینکننده رونق اقتصادی امیدبخشی برای اروپا باشد؛ امیدی که با امضای رئیس جمهوری ایالات متحده پای سند خروج از برجام، حالا به نظر بسیار کمرنگ شده است.
از دیگر سو، موقعیت ژئواستراتژیک ایران چه پیش و چه پس از انقلاب اسلامی، آن را بدل به یکی از بازیگردانان اصلی منطقه کرده است.
آمیختگی سیاست چند لایه در تهران با تحرکات مرئی و نامرئی نیروهایش در منطقه حقیقتی است که جهان با آن روبهروست.
از دکترین «صدور انقلاب» و ربطش در تامین مالی گروههایی مانند حزبالله تا لحن تند بعضی از مقامهایش علیه اسرائیل، و اتهام تلاش برای ایجاد یک هلال شیعی به منظور نزدیک شدن به مرزهای اسرائیل، وضعیتی را برابر چشم جهانیان ترسیم میکند که بسته به شرایط و جایگاه خود تصمیم میگیرند، برای حل و فصلش مانند آمریکا تدابیر تنبیهی وضع کنند یا مانند اروپا به نتیجهگیری پای میز مذاکره معتقد باشند.
رهبران اروپایی مکرراً گفتهاند، ایران هستهای به دلیل نزدیکی این کشور به این قاره برایشان خطری عینی است و اعتقاد دارند توافق هستهای این خطر را دور کرده است.
توافقی که معتقدند، توانسته موضوعی پیچیده و خطرناک را حل و فصل کند و میتواند نقطه شروعی باشد برای آغاز مذاکرات دیگر: از جمله بر سر تقابل ایران با اسرائیل، فعالیتهای موشکی و نقض حقوق بشر در این کشور.
انگیزههای اروپا برای حفظ توافق هستهای ایران به نظر آن چنان قوی است که در رویارویی کمسابقه با ایالات متحده قرار گرفته و در حال ابداع و توسعه راه حلهایی برای ادامه مبادلات تجاری با تهران است تا ایران را پایبند به توافق نگه دارد.
هرچند که چشمانداز عملی شدن این سازوکارها آن چنان روشن نیست و با تمام این تلاشها نه شرکتها و موسسهها و بانکهای اروپایی رغبتی به ماندن در ایران و ادامه رابطه با آن نشان میدهند و نه حتی کانال مالی ایران و اروپا احتمالاً با ابعادی که روی کاغذ تعریف شده کار خواهد کرد.
قابل حدس است که تهران و اروپا اما حتی با دشوارتر شدن شرایط پس از اجرایی شدن کامل تحریمهای آمریکا علیه ایران هم روابط را کجدار و مریز ادامه دهند.
استراتژی هر دو به نظر یکسان و یگانه است: دوام آوردن تا پایان دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ و امید به ناکامی او در راهیابی دوباره به کاخ سفید!
تیر آخری که اگر به هدف نخورد، از پسش توافقی که میوه دیپلماسی خوانده شده بود، احتمالاً به تاریخ خواهد پیوست و در پس آن وقایع سیاسی هم در اروپا و هم در خاورمیانه و ایران در مسیری جز مسیر فعلی خواهند افتاد.
هرچند که در مقام مقایسه، شرایط آن روز، شاید برای طرف ایرانی با توجه به بحران اقتصادی و نارضایتی عمده داخلی تا حد بسیار زیادی پیچیدهتر باشد و پیامدهایش غیرقابلپیشبینیتر.