قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

افشاگری به کشتن دادن حسن جزایری از دانشجویان هوادار رجوی

 

سیل ویرانگر و رویکرد غیر فرصت طلبانه با آن و خارج کشوریها؟

Dav9مدتی است که بعد از تظاهرات 22 بهمن ریزگردهای برخاسته از طوفانهای کویر خشک و شنزار بی خاصیتِ عاری از هرسبزی، سبزینگی و حیات شکوفای مبارزاتی “جامعه سیاسی ایرانیان خارج از کشور” خوابیده بود و همه خوش و خرم بدنبال عید و سال نو بودند که سیل بنیان کن از راه رسید.

 

در مجموعه مقالات نقدی بر آلترناتیوسازیهای استعماری آمد که، آلترناتیو سازیهای من در آوردی و یا استعماری پوچ و بی ثمراست چون حتی در بهترین شق آن که استعماری نباشد ولی فرصت طلبانه باشد جز اینکه خود گویند و خود بشنوند عایدی نخواهند داشت. آلترناتیوهای من درآوردی و متاسفانه فرصت طلبانه که نه تنها قادر نیستند کوچکترین حرکتی در جامعه ای که مدعی هستند آنرا نمایندگی میکنند ایجاد کنند بلکه خود با بادهای داخل کشوری مانند ماسه های روان کویر بحرکت در آمده و تپه هایی موقت از شن روان تشکیل میدهند و در اوج توهم، آنرا سلسله جبال آلترناتیو، تنها آلترناتیو، آلترناتیو آینده نگر، آلترناتیو برای ثبت در تاریخ … میبینند تبلیغ میکنند. سلسله جبالی که با کوچکترین بادی از سمت مخالف (تظاهرات 22بهمن) میوزد پودر شده و ناپدید میشوند.

 

فی الواقع مشکل جامعه خارج از کشور چیست؟ چرا تحت هیچ عنوانی قادر به برقراری ارتباط با جامعه جوشان و خروشان و تحت ستم کمرشکن و فوق طاقت جامعه خود نیست. آیا میتوان نتیجه گرفت که بیگانگی شگفت انگیزی بین فضای سیاسی خارج کشور و جامعه متحول داخل کشور بوجود آمده است. چرا “همانطور که در مقاله فوق الذکرقبلی آمده بود” مردم ایران نه تنها هیچ گوش شنوایی برای خارج از کشور ندارند، بلکه بشدت نسبت بدان بد بین و بی اعتماد هستند؟ جائیکه همه شاهدیم جامعه ایران زیر فشارهای صرفا اقتصادی ناشی از گرانیهای افساگسیخته، دزدیها و اختلاسهای سوپرکلان، ، اهتکارهای سازمان یافته و ظلم و ستم افسارگسیخته تر از فشار اقتصادی استخوانهایش در حال خرد شدن است و هر روز در گوشه و کنار کشور شاهد اعتراضات ناشی از آن هستیم، و مردمی که تا بن و استخوان به علت مشکلات نیز مشرف هستند، باید بطور طبیعی در چنین شرایطی به هر نیرویی چنگ بزنند و استمداد بطلبند چرا تنها مخاطلبشان خود حاکمیت است؟

 

 

حتی معجزه گرهای امپریالیستی نیز نه تنها نتوانست هیچ توجهی از مردم ایران را نه به خود و نه به مزدبیگرانشان همچون فرقه رجوی و سلطنت طلب و بعضی جنبنده های موزی و مارهای سمی بومی شرایط کویر خارج کشور که عمدتا سر در درون و شنهای سوزان و روان آن دارند… جلب کنند بلکه بر مشکلات مردم با حمایت از تحریمهای استعماری افزودند. و شاهدیم که مردم چگونه حتی اخیرا با کاهش اعتراضات و با سکوت خود جواب ردی قاطع به تمامی آلترناتیوهای استعماری میدهند. آیا چنین شرایط فاجعه باری همه به اصطلاح دل سوختگان مردم ایران را نباید به فکر واداشته و درجستجوی علت و راه حلی متفاوت از آنچه طی چهل سال گذشته بوده اند، باشند و بجای آینه شکستن خود شکنند و مشکل را در خود جستجو کنند؟

 

اجازه بدهید بدون ادعای جامعه شناسی، نگاهی بسیار تیتروار به بخشی از دلایل شرایط موجود بپردازیم شاید بتوان راه حلی از دل آن بیابیم.

    1. جامعه رها شده از ستم پنجاه ساله شاهنشاهی “با تائید و تاکید و اسرار تمامی به اصطلاح نخبگان و در پیشاپیش آنها با فاصله خیلی زیاد توسط دارندگان تابلو مبارز و زندانیان زمان شاه”، در اوج خوش باوری به حاکمیت جدید روی آورد. تشکلهای سیاسی موجود آنچنان خاک به چشم توده هایی که توسط پهلوی ها پنجاه سال در تارکی نگهداشته شده بودند، کردند که توده ها خواسته هایشان را نه در زمین که در ماه جستجو کردند!!

     

    درست زمانیکه توده ها هنوز چشم به ماه داشتند و زمانیکه در ابعاد میلیونی برای اولین بارطی پنجاه سال روزهای جمعه به نماز جمعه میشتافتند که از بعضی از تائید و تاکید کنندگان و اسرار ورزان و دامن زنندگان به چنین فضایی، چپ رویهای کودکانه و آپورتونیستی را شاهد بودند. نیروهایی که همانند امروز در توهم مطلق از توان خود و تعادل اجتماعی جدید و در غفلت مطلق از توهمی که خود نقش عمده ای در دامن زدن بدان داشتند، بدنبال سرنگونی برنسکی و تثبیت مواضع خود جهت ایجاد انقلاب اکتبر ایران و یا حداقل بدست گرفتن بخشی از کشور بودند!!!  که نتیجه اش چیزی جز جارو شدن زیر انعکاس نور ماهی که خود در آن نقش داشتند، نداشت. و طبعا فاصله گرفتن و بی اعتمادی و البته در مقابل خود دیدن همان نیروهای به اصطلاح مبارز توسط توده مردم گردید که محصول دیگرش تثبیت رژیم بود.

     

    1. جامعه هنوز در شوک ناشی از یک پیروزی بزرگ سرنگونی سطلنت ستم شاهی و انرژیهای آزاد شده از زیر سرنیزه دیکتاتوریهای 2500ساله با ترکیبی از فوران غرورملی خرد شده توسط استعمارگران بزرگ در کودتای 28 مرداد بود، که ادامه چپ نمایی های مافوق آپورتونیستی تشکیلات رجوی و از نظر این قلم بغایت خائنانه، ضد ملی و ضد انقلابی و آپورتونیستی[i] (چپ نمایی و منم منم های توخالی صرفا جهت خودنمایی در مقابل حاکمیت جدید و در رقابت کودکانه با یکدیگر) و البته دیگر همقطاران و گروههای سیاسی آنها در انبوهی از شعارهای پوچ و بی محتوای ضد امپریالیستی، با خود را سوپر چپ و دیگران را سازشکار خواندن و خواستار ادامه انقلاب با مبارزه با آمریکا شدن، جامعه را درگیر چپ رویهایی نمودند که حاصلش گروگانگیری و چراغ سبز آمریکا به عراق جهت حمله به میهن بود. جنگی هشت ساله که محصول آن نابودی نیروهای آزاد شده در تنور جنگ و تثبیت بازهم بیشتر رژیم را بدنبال آورد.

     

    1. فاجعه بزرگ بعدی راه انداختن جنگ داخلی توسط مسعودرجوی، یکه و تنها حتی بدون اطلاع اعضای مرکزیت مجاهدین (بگواهی آقای پرویز یعقوبی عضو مرکزیت آن زمان)، بدون هیچ هشدار و اطلاع و همفکری و هماهنگی با نیروهای سیاسی دیگر جامعه در توهم ربودن گوی سبقت سرنگونیِ کرنسکی و تبدیل شدن به لنین انقلاب اکتبر ایران قبل از دیگر رقبا، در اوهام و خیالات آپورتونیستی اینکه: “دولت کرنسکی” دستش زیر تیغ جنگ خارجی با عراق است طبعا با یک تنه به آن سرنگون خواهد شد. البته بازهم در توهم مطلق از توان خود و تعادل اجتماعی جدید و با تکیه به کلیشه های کتب مارکسیستی مواجهه شد. محصول آن اما، پاک سازی شدن تمامی نیروهای سیاسی در انعکاس نور مهتاب توسط توده ها و در نتیجه تثبیت بازهم بیشتر حاکمیت رژیم. در همین فرایند نباید فراموش کرد که این سیاست اتخاذ شده توسط آقای مسعودرجوی توسط تمامی طیف سیاسی از سلطنت گرفته تا چپ و ملی گرای خارج کشوری مورد حمایت قرار میگرفت. تشکل شورای ملی مقاومت و البته نزدیک شدن رضا پهلوی به مسعودرجوی در آن ایام را نباید فراموش کرد. با یادآوری اثرات توهم برانگیز و فریبنده دروغهای مسعودرجوی در مورد نتایج و گستردگی تروریزم تشکیلاتش در داخل بر افکار گروههای سیاسی بدون هیچ دانشی از شرایط اجتماعی سیاسی و شناخت از جامعه و افکار ایرانیان بعد از انقلاب.

     

    این قلم سالها بعد به شخصه در گفتگو با مردمی که آن شرایط را از سرگذراندن شاهد بودم که چگونه اینگونه سیاستهای چپ روانه توسط مردم کوچه و بازار عینا و مترادف با ضد حمله باقی مانده گان رژیم سلطنتی همچون کودتای نوژه که آنرا بتازگی بدست خود سرنگون کرده بودند و عملا علیه خودشان و در نتیجه دشمنی با خودشان میپنداشتند.

    آنچه تا این مرحله تا حدودی در اذهان مختصر باقی مانده از اقشار مردمی از طیف هواداران مجاهدین و گروههای چپ و ملی و تحلیگران چه در زندانهای رژیم چه در فضای خارج از زندان  و در میان مردم درمقابلش مقاومت میکرد و صد درصد به ضدیت نیفتاده بودند، تلقی پروپاگاندایی از اخبار منتشره توسط رژیم در مورد سازمان و گروههای خارج کشور بود

     

     

     

    1. هنوز خونهای ریخته شده بر آسفالت خیابانهای میهن خشک نشده بود و هنوز اخبار قتلعام دسته جمعی فرماندهان تشکیلات رجوی در جنگ داخلی درغوغای جنگ خارجی از یاد مردم نرفته بود که آقای مسعود رجوی دست به رفتار مشعشع دیگری تحت نام انقلاب ایدئولژیک زد که به نظر این قلم هیچ نیازی به شرح و بسط انعکاس آن در میان مردم میهن برای افکار عمومی خارج کشور که عینا یکسان بود، و البته فاصله بسا بیشتر و نفرتی که در میان توده ها نسبت به گروههای تحت نام سیاسی خارج کشور برانگیخت، ندارد. . در داخل کشور بسیار شنیدم و اتفاق نظر وجود داشت که اخبار فعالیتهای زن ستیزانه و لودگی و ضد اخلاقی مسعودرجوی آنقدر شوک آور بود که کسی باور نمیکرد. اما وقتی عکسها و بریده نشریات را مردم دیدند دیگر حالت تهوع بدانها دست میداده و بسیاری ضربه روحی خوردند. و بسیاری بسمت رژیم کشیده شدند.

     

     

     

    ضربه تمام کننده و آخرین میخ برتابوت تشکلهای خارج کشور در نظر مردم ایران

     

    1. در ادامه سالهایی که مسعودرجوی مستقیم در داخل کشور با ترورهایش خونریزی میکرد، زمانیکه با رفتن به عراق و بطور مستقیم در خدمت دشمن و اشغالگر خارجی، مدافعین کشور را به خاک و خون میکشید توسط تمامی طیفهای سیاسی به استثناء بعضی ها که مخالف رفتن به عراق بودند قرار داشت.

     

    در این مرحله فاز بسیار جدید کیفی از موقعیت تشکلهای خارج کشوری در اذهان مردم ایران بوجود آمد. اگر تا دیروز نظرگاه مردم ایران نسبت به تشکلهای خارج کشور با یک واسطه “رژیم” در ضدیت به آنها بود با رفتن به عراق این واسطه رژیم کنار رفت و مردم ایران خود را رو در روی سازمان مجاهدین و هرچه تشکل خارج کشور بود یافتند.

     

     

    بدین تعبیر که این مردم ایران بودند که برای مبارزه با تشکل های خارج کشوری به قول خودشان در مرزها شهید میدادند. یعنی در مبارزه با آنها در مرزها با جان و خون خود و فرزندانشان قیمت پرداخت کرده اند. درست زمانیکه از نظرمردم، رژیم برای نجات کشور از اشغال عراق تلاش میکرد مردم در مشارکت برای نجات کشور جدای از عراق خود را در مقابل دشمن وطنی تحت نام “ارتش آزادیبخش ملی ایران” می یافتند. که اوج این رویارویی فروغ جاویدان بود.

     

    نیازی به یاد آوری ندارد که این رویکرد تشکلهای خارج از کشور علیرغم اینکه صداهایی علیه اقدامات تشکل رجوی نیز در میان آن برخاسته بود، از جمله جداشدن شخصیتها و سازمانها از شورای ملی مقاومت که اساسا در گیرو دار جنگ با عراق شنیده نمیشد، که اگر هم شنیده میشد هیچ توجهی را جلب نمیکرد، چرا که مردم ایران در خوشبینانه ترین شق و بخشنده ترین رویکرد، برای سیاسیون خارج کشور “فاتحه” خوانده بودند و بنابراین گوش کردن به یک مرده معنایی برایشان نمیتوانست و نمیتواند داشته باشد.

     

    درستی این درک و دریافت از رویکرد مردم ایران نسبت به تشکلهای خارج کشوری و بطور خاص فرقه رجوی که مسعودرجوی به تمام و کمال بدان اشراف داشت  از غلطیدن وی به دامن همان امپریالیزم آمریکا که در اصرار به مبارزه با آن مردم را به خاک سیاه نشانده بود، در راستای غلطیدن بدامن عراق میتوان فهمید، که اگر نتوانست با نابودی جنبش مردم ایران به لنین انقلاب اکتبر ایران تبدیل شود به دست آموز جولیانی و جان بولتن درشرکت سهامی با سرمایه گذاری عربستان و سیاست گذاری اسرائیل بتواند امام زمان جدید قرن بیست و یکم را به ایران به ارمغان ببرد!!! میتوان درک کرد. رفتن زیر دست آمریکا و عربستان و اسرائیل دقیقا ادامه سیاست رفتن زیر دست عراق بوده و هست. چرا که مسعودرجوی با اشراف و آگاهی کامل، هیچ جایگاهی را برای خود در میان مردم ایران سراغ نمیکند. اینرا تحلیلا عنوان کردیم ولی آقای رجوی در جلسات درونی و حتی در جلسات عمومی صدها بار این مسئله را نیز عنوان و مردم ایران را بخاطر نفرت از رجوی نفرین کرده بودند. یکی از صدها دلایل اختناق داخلی تشکل و خروج ممنوع ها نیز همین است.

     

    اگر تحلیل کلی فوق را با وجود اینکه بسیاری جزئیات بدلیل کوتاه کردن مطلب آگاهانه درنظر گرفته نشده را بپذیریم که اثر تعین کننده ای هم در تحلیل نهایی ندارد، و قبول کنیم که استدلال هر گروه در پدیده دشمنی با مردم ایران چقدر نقش داشته اند و یا نداشته اند را به زمانی واگذار کنیم که مردم به آنها گوش کنند، باید دید که این اعتماد از دست رفته و یا شاید دشمنی (بین مردم ایران و تشکلهای خارج کشور) را چگونه میتوان به دوستی و فراتر از آن به اعتماد بازگرداند.

     

    باتجربه شخصی و سیاسی اگر چنین عواملی باعث فاصله گرفتن مردم از خارج کشور شده شاید بتوان گفت جهت آشتی و دوستی با مردم ایران و متحد شدن با آنها در مبارزه شان:

     

    1. با تشکلهایی که خودرا طی چهاردهه به دشمنان مردم ایران در خارج کشور تبدیل کرده اند، به مبارزه برخاست و نشان داد که خارج کشور یکدست نیست.
    2. با آلترناتیوهای اسعتماری در میان دشمنان ایرانی خارج کشوری مردم ایران به مبارزه برخاست، و نشان داد که همه تشکلها دست نشانده استعمار نیستند.
    3. با تمامی سیاستهای اتخاذ شده منجر به دشمنی، مانند همدستی با عراق، تروریسم، انقلاب ایدئولژیک ضد زن، و…به تمام و کمال به مبارزه برخاست.
    4. به جوانان کشور نشان دهیم که در تفکرات چهار دهه گذشته متوقف نشده و در تغییرات نه رو به گذشته که همانند آنها رو به آینده داریم.
    5. با نزدیکی گروهای خود فروش به دشمنان اجنبی ایرانیان به مبارزه برخاست و نشان داد که دوست مردم بوده بدنبال قدرت به هر قیمت نیستیم.
    6. با تحریمهای استعماری که هدفی جز صرفا به زانو در آوردن حاکمیت را در مقابل استعمارگران ندارد مبارزه کرد. و نشان داد که فرصت طلبانه بقیمت نان شب مردم ایران بقیمت مرگ و میر ناشی از کمبود دارو و …مقاصد سیاسی خود را دنبال نمیکنیم.
    7. با متحد شدن در خارج کشور در این مبارزه بنفع مردم و مبارزه آنها نشان دهیم که از تفکرات هرج و مرج طلبانه و آپورتونیستی روزهای اول انقلاب که فاجعه ملی چهار دهه ای را آفریده است فاصله داریم و درس گرفته ایم.

     

    مردم ایران تا کنون هیچگاه هیچ همدردی ملموس و مادی متشکل و اثر گذار از خارج کشور را تجربه نکرده است. با انبوه تشکلها و شخصیتها و میلیادرها میلیونرهای خارجه کشوری بطور سرجمع هیچگاه همدردی و کمکی به اندازه یک بازکن فوتبال ایرانی و ایرانیان داخل کشور دریافت نکرده.1_002 1_003 1_004 1_005

    آنچه از خارج کشور به خانواده ای که فرزندش نیاز به خون و دارو دارد تا زنده بماند القاء میشود، این است که اول تو برو مبارزه کن خون بده و رژیم را سرنگون کن تا من بیایم و امور را دست بگیرم تا بعد ببینم فرزند تو چه نیاز دارد حتما من خیلی بهترم!!!

    که جواب مردم ایران با سوابق فوق الذکر و فرزندی در حال مرگ بسیار روشن است. خارج کشور بدون پاک کردن خود از نحسی بشدت آلوده کننده توسط فرقه رجوی و سلطنت نمیتواند به مردم خود و مبارزه آنها نزدیک شده و اعتمادشان را جلب کند.

     

     

    شاید باردیگرشاهد فضای فرصت طلبانه خارج کشوری با تحلیل نوع آقای رجوی که اینروزها نیز برآن طبل میکوبد، “رفتنِ دستِ حاکمیت زیر جنگ خارجی”، و اینبارهم، “فاجعه ملی سیل و ویرانی که سراسر کشور را تحت تاثیر قرار داده” را دستمایه مقاصد سیاسی خود نکند باشیم.

     

     

    به مردم ایران اعتماد باید کرد. آنها اگر بخواهند و تصمیم بگیرند بسادگی میتوانند حاکمیت موجود را بزیر بکشند. با همدردی با آنها میتوان به آنها نزدیک شد تا شاید به ما گوش کنند.  سیاسیون و تشکلهای خارج کشور به مردمش اعتماد ندارد به تصمیم آنها اعتماد نداشته و احترام نمیگذارند.

     

     

    1. سرآغاز کار اما میتواند تظاهرات سراسری در خارج کشور با شرکت تمامی نیروها و شخصیتها، فعالین سیاسی و دلسوزان میهن با محتوای آمده در فوق بویژه با فاجعه ملی سیل اخیر که مشکلات مردم ایران را صد چندان افزوده است در جهت شکستن تحریمها و تقاضای کمکهای بین اللملی با شاخص کمک به مردم سیل زده، نشان دهیم که، فرصت طلبانه از فجایع ملی همچون جنگ با عراق درگذشته  وسیل ویرانگر طبیعی اینروزها بدنبال  بهره برداری سیاسی و منافع شخصی و گروهی نیستیم. و خواست مقدم ما منافع مردمان است تا سهمی در قدرت. و پذیرفته ایم که تعین تکلیف با رژیم برعهده خود آنهاست. با اعتماد به مردمان پیشتازی آنها را در مواجهه با مسائل سیاسی داخل کشور و رژیم را بپذیریم.

     

     

     

    بدون درخواست سیاسی در وحله اول وبدون اثبات برادری ادعای ارث و میراث سیاسی کردن از مردم غیر ممکن است.

    به امید اینکه سیاسیون سالم خارج از کشور بتوانند اعتماد مردم ایران را جلب کنند تا آنها را بر سر سفره مبارزه شان پذیرفته و نقشی برایشان قائل گردند. 

     

    پانوشتها

    [i] همگان فشارهای مگا تنی تشکیلات رجوی و دیگر گروههای چپ در تاکید بر مبارزه ضد امپریالیستی و ضد آمریکایی آن روزها را بر جامعه و فضای پر التهاب سیاسی و جوانان را بیاد دارند که منجر به حمله به سفارت آمریکا و پیامدهای آن که هنوز هم مردم ایران بهای آنرا میپردازند بودند که امروزه چگونه همان امپریالیستها به بت بزرگ آقا و خانم رجوی  تبدیل شده اند.

 

داود باقروند ارشد

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes