ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
کدام را باور کنیم، کرایه سیاهی لشکر و حمایت سیاسی را یا تولید حزب اروپایی را؟
بقلم داود باقروند ارشد
سالهاست این قلم بطور جدی نسبت به ظهور یک مافیا و تبهکاری سیاسی ایدئولژیک در سازمان مجاهدین هشدار داده و با آن به مبارزه برخاسته است. مبارزه ای که از درون تشکیلات با علائم اولیه بروزآن مانند سرکوبها و زندانها، شکنجه و صدور احکام اعدام درون تشکیلاتی بابکارگیری اهرم کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت بعنوان دادگاههای انقلابی با همکاری زندانهای مخوف ابوغریب صدام حسین که توانست با طرح و ایجاد پوش دروغین مبارزه با عوامل نفوذی رژیم سالها مخفی شده و ادامه یابد با فرار ناموفق اولیه این قلم از تشکیلات شروع شد. بروز این ماهیت خطرناک در تشکیلات با کرد کشی و دستگیری و زندان و شکنجه و کشتن دسته جمعی مجاهدین معترض در سال 1374به اوج جدیدی رسید همانکه در حمایت از تروریسم 11 سپتامبر این ماهیت فرقه ای-مافیایی قالب شکست و ابعاد تروریستی ضد بشریش جهانی و تکمیل شد. که منجر شد به دادن درخواست خروج از تشکیلات توسط این قلم بدلیل تبدیل شدن تشکیلات مبارز اولیه به تشکیلات مافیایی که با واکنش محکومیت به حکم ده سال زندان (دوسال در اشرف و هشت سال در زندان ابوغریب گردید) برای این قلم توسط شخص مسعودرجوی روبرو شد.
در ادامه جهان شاهد حمایت آشکار مسعود رجوی و مریم رجوی از جنایات داعش در عراق تحت نام “عشایرانقلابی” بودند.
قرار داشتن این تشکل تبهکار تحت کنترل کامل نظامی-مالی-اطلاعاتی عراق و عربستان بعنوان بازوی ارتش صدام حسین تحت پوش مبارزه با رژیم ایران و دیگر سیاستهای توسعه طلبانه صدام مانند تسخیر کویت و جدا کردن استان خوزستان ایران و… با تسخیرعراق توسط آمریکا و در اختیار و تحت امر ارتش نیروهای اشغالگر آن قراردادن این تشکیلات توسط مسعودرجوی و مریم رجوی، با خلع سلاح شدن آنها و با گنجانده شدن مجاهدین در لیست تروریستی کشورهای عمده جهان مانند آمریکا، انگلستان، اتحادیه اروپا و… عامل بازدارنده ای بنظر میرسید بعنوان مهار چنین پدیده شوم و خطرناکی تحت عنوان آپوزیسیون ایران. که طبعا بعدازتسخیرعراق توسط آمریکا فرصتی شد برای فرار موفق و نهایی این قلم از اسارت مسعود رجوی در سال 2004 و رفتن بدنبال ادامه زندگی شخصی برباد رفته سی ساله این قلم و بسیاری از مجاهدین دراین تشکیلات.
اما با خارج کردن تشکیلات مجاهدین از لیست تروریستی آمریکا توسط خانم کلینتون و سپس بقیه کشورها که معنی جز از مهار خارج کردن چنین دیوی از بطری نداشت، آشکار بود که قدرتهای جهانی قصد بکارگیری تروریسم تشکیلات رجوی با تجربه بیش از سه دهه در کار نظامی در منطقه را دارند.
عطف به شناخت عمیق از سازمان بعنوان یکی از مسئولین و دست اندکاران طی سه دهه، وظیفه خود میدانستم که بعنوان دین به مردم ایران آنها را در مقابل پدیده شوم مافیایی تروریستی آنهم نه در قالب توان وظرفیت خودش به تنهایی، بلکه حالا بعنوان ابزاری در دست کشورها و قدرتهای جهانی، حفاظت کنم و آنچه میدانم را به اطلاع جهان و مردم ایران برسانم و بعنوان مجاهد از مستولی شدن چنین پدیده شومی برای باردیگر بر میهنمان و در منطقه با تمام توان جلوگیری کنم.
در همین رابطه بود که در جواب به بعضی جداشدگان به اصطلاح با سابقه از این تشکیلات که خام خیالانه و فرصت طلبانه تبلیغ میکردند که مجاهدین تشکلی مرده است و نیازی به پرداختن بدان نیست در اینجا اینگونه نوشتم:
[1](دوستان عزیز برعکس آنچه که …. تلاش میکند القاء کند و مانند کسانیکه مار میکشند و بعد تلاش میکنند آنرا مار جلوه دهند، حرفمان به … و به بقیه که او را حلوا حلوا میکنند این استکه.
اولا این دروغ است که بگوئیم فرقه رجوی مرده است. چنین ادعایی نه درست و نه علمی و نه صادقانه است و گفته میشود تا توجیهی باشد برای رفتار خودمان بنابراین بسیار شیادانه است.)
از همین روست که امروز نیز معتقدیم تعین تکلیف رژیم نه روی کاغذ و در سایتها و تلویزیون های تجاری و یا سرگرمیهایی تحت نام احزاب و آلترناتیوهای افراد خسته و کسل از یکنواختی خارجه بلکه در واقع و در ایران فقط و فقط بدست مردم داخل کشور است و خواهد بود. اینرا نیز هم با شناخت همه خارجه کشوریها با سی سال همراهی با آنها و هم با شناختی ناشی از یک دهه حضور در داخل کشوربعد از جداشدن میگویم.
اصرار این قلم به توجه دادن هم میهنان عزیزم در ایران و در خارج کشور به مبارزه تمام عیار با پدیده فرقه مافیایی رجوی نیز نه صرفا عطف به ظرفیت اثرگذاری آنها بلکه ظرفیت توتالیتریسم و میلیتریسم مذهبی با بی پرنسیپی خطرناک ایدئولژیک همراه با خشونت بی حد و حصرِ ضد انسانی و قرون وسطایی و مزدوری پذیری، که بعضی علائمش از جمله، ترورهای سالهای شصت، متحد شدن با صدام حسین، رفتن به عراق، کشتن ایرانیان در حال دفاع از خاک اشغال شده میهن برای عراق، انجام ترور های داخل کشور برای سیستم اطلاعاتی عراق، کشتن کردهای عراق برای اشغالگر، سرکوب و زندان و شکنجه و کشتن اعضای خود، خود فروشی به خشن ترین جناحهای امپریالیستی و مرتجعترین و خشن ترین و فاشیستی ترین رژیم های خاور میانه، وادار کردن اعضا به خودسوزی و… همه اینها با یک بی پرنسیپی از نوع کوکلوس کلانی به منظور بقدرت رساندن ایدئولژیی که صد بار خطرناکتر، عقب مانده تر از ایدئولژی رژیم حاکم بر ایران است.
بی پرنسیپی ایدئولژیکی که نمونه اش در جنایات داعش جهان را شوکه میکرد، جهت رسیدن به بقدرت ، هیچ مرز اخلاقی، سیاسی، ایدئولژیک، ملی، انسانی را برسمیت نمیشناسد و هر اقدامی را از متحد شدن با دشمن ترین دشمنان بشر، قتل و کشتار مردم، نابودی فرزندان خونی خودشان، نابودی مبارزان همسنگرشان، خودفروشی به عربستان و اسرائیل، همبستری با زنان مجاهد، قتل کودکان مجاهدین، تجاوز به آنها، روانی شدن افراد تحت فشاروفساد اخلاقی درون تشکیلاتی و… را مجاز میشمرد.
به همین دلیل است که باید خطر این تشکل مافیایی توسط هم میهنان وطن پرست خارج کشور جدی گرفته شود. و در هرکجا و هرآنچه در توان دارند با آن به مبارزه بپردازند.
براین اساس اطلاعاتی که به روزنامه های اسپانیایی ال پائز درز کرده که مشخص شده این تشکیلات فقط نزدیک به یک میلیون یورو در سال 2013 تا 2014 جهت بنیانگذاری تشکل راست افراطی اسپانیایی بنام ووکس پرداخت کرده است باید جدی گرفته شود. تشکلی که خود مدعی است بلحاظ مالی به هوادران داخل کشور وابسته است!!! چگونه یک میلیون یورو فقط به یکی از حامیان سینه چاکش آقای آلخو ویدال-کوادراس پرداخت کرده که توانسته حزب راست افراطی فوکس را بنیانگذاری کند؟ تا کی اسناد کمکهای دیگرش به جان بولتن و جولیانی و… جدای از هزینه های سفر و سخنرانیشان بدست روزنامه نگاران علنی گردد.
Documents leaked to the Spanish newspaper El País show that almost 1 million euros donated to Vox between its founding in December 2013 and the European Parliament elections in May 2014 came via supporters of the National Council of Resistance of Iran (NCRI), an exiled Iranian group. The NCRI was set up in the 1980s by Mojahedin-e-Khalq (MEK) and a number of other Iranian dissidents and opposition groups. The MEK’s allies later abandoned the NCRI, making the organization functionally an alias for the MEK.
کمک حدوداً یک میلیون یورویی مریم رجوی به حزب راست افراطی «ووکس» اسپانیا که در انتخابات امروز وارد مجلس اسپانیا شد. اتفاق عجیبی نخواهد بود اگر نتیجهی انتخابات به ترتیبی باشد که حزب محافظهکار «مردم» برای تشکیل دولت روی همکاری حزب ووکس حساب باز کند.
بنیانگذار حزب آلخو ویدال-کوادراس ، که حالا از حزب جدا شده است، حاضر نشده در مورد کمک دریافتی اش حرفی بزند، اما در گذشته دفاع مفصلی از سازمان مجاهدین کرده و همچنان هم مشغول دفاع و تبلیغ برای سازمان مجاهدین است. یک سخنگو از طرف سازمان مجاهدین به ال پاییس گفته بود که سازمان از ایدئولوژی حزب تازه تأسیس باخبر نبوده است.
آلخو ویدال-کوادراس، بنیانگذار حزب و رهبر وقت(۲۰۱۳ و ۲۰۱۴) میگوید سازمان مجاهدین(«شورای مقاومت ملی») از هوادارانش خواسته به حزب کمک کنند.در مقابل و در تناقض با ادعای آلخو ویدال کوادراس، اسپینوسا د مونتهروس، مسئول سیاست خارجی در حزب ووکس، میگوید این کمک صرفاً کمکی شخصی به ویدال-کوادراس بوده و ربطی به حزب نداشته است.
دانیل بنجامین، مسئول مقابله با تروریسم در وزارت خارجهی اوباما در زمان خروج سازمان مجاهدین از لیست سازمانهای تروریستی، میگوید «هواداران» برای اجرای برنامههای منسوب به هواداران پول کافی ندارند و پولی که منسوب به هواداران است (یک میلیون یورو) بیشتر از این حرفهاست و منبعش هم مشخص نیست.
سوال اینجاست که آیا تشکل رجوی خود این پولها را تامین کرده است یا واسطه ای است برای صاحب منصبانش. همانگونه که در زمان صدام برایش نفت میفروخت. سازمان قبل و بعد از سقوط صدام تحت حمایت مالی عربستان(مشخصاً از طریق ترکی بن فیصل) بوده است. از گزارشها میدانیم که با اسراییل هم همکاریهایی داشته است.
سازمان سابقه طولانی در قاچاق و پولشویی و انتقال پول و مخفی کردن منبع اصلی پولهایش، شبکهی آزموده شدهای دارد که برای انتقال پول به حامیانش از آن استفاده میکند.
ناظران میگوید با خروج سازمان از لیست سازمانهای تروریستی امید چندانی به جمعآوری اطلاعات حامیان مالی سازمان و ارتباطات مالیشان نیست. هرچند هیچگاه سازمان مجاهدین به سوالات خبرنگاران و محققین در این زمینه پاسخی نداده و آنرا تکذیب میکند.
کسانی به یک حامی سینه چاک اروپایی تشکیلات رجوی پول کلانی رساندهاند، و میشود موضع سخنگوی سازمان را پذیرفت که آنها نمیدانستهاند پولشان در نهایت به بنیانگذاری یک حزب راست افراطی میرسد، یا میشود به نتایج دیگری رسید. این درست زمانی است که احزاب راست افراطی در پارلمان اروپا مانند EPP تنها حزبی است که مریم رجوی را بعد از درخواست اخراجش توسط نمایندگان پارلمان اروپا از آنجا بدلیل عمل تروریستی در خارج پارلمان و ضرب و شتم مخالفین و یک عضو پارلمان انگلستان دوباره به پارلمان اروپا دعوت شد.
واقعیت کدام است؟ از سویی این تشکیلات به گواهی جهانیان هیچ پایگاهی در ایران ندارد. حتی برای تجمعات خودش در خارج کشور نیز سیاهی لشگر کرایه میکند، حامیان سیاسی اش نیز مانند آلخو ویدال-کوادراس و … با دریافت هزینه های سرسام آور اینکار را میکنند، از طرفی اما مدعی است که اطلاعات اتمی رژیم را خودش بدون تکیه به اسرائیل افشاء کرده، و یا احزاب اروپایی آنهم از نوع دست راستی ترین و فاشیست ترین ها را تولید میکند. و یا از جانب آنها حمایت میشود. اگر سیاستمداری پول نمیگیرد ترکی الفیصل است که خودش اسپانسر آنهاست. آیا توان سازماندهی ادعایی این فرقه میتواند جواب اعمال آن باشد یا باید دید همچون ارتش آزادیبخش ملی ایران در عراق چه دستهایی پشت پرده آنها عمل میکند؟
داود باقروند ارشد
29/04/2019
نهم اردیبهشت1398
References
1. | ↑ | (دوستان عزیز برعکس آنچه که …. تلاش میکند القاء کند و مانند کسانیکه مار میکشند و بعد تلاش میکنند آنرا مار جلوه دهند، حرفمان به … و به بقیه که او را حلوا حلوا میکنند این استکه.
اولا این دروغ است که بگوئیم فرقه رجوی مرده است. چنین ادعایی نه درست و نه علمی و نه صادقانه است و گفته میشود تا توجیهی باشد برای رفتار خودمان بنابراین بسیار شیادانه است. |