ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
قوم گرایی شورای مدیریت گذار ذاتا به وطن فروشی منجر میشود
اخیرا با اعلام کنفرانسی بنام “شورای مدیریت گذار” به دبیرکلی حسن شریعتمداری مبلغ قومگرایی و تجزیه ایران آنچنان غوغا و نگرانی و حساسیتی در میان ایرانیان براه افتاده است که کمتر از واکنش ایرانیان به تهاجم عراق به ایران نبوده است[i]. چنان خشم و نفرتی که واکنش مردم ایران نسبت به مسعود رجوی بخاطر همدستی با صدام حسین دشمن ایران و ایرانی که با بمب شیمیایی ایرانیان را مورد حمله قرارداد را تداعی میکند.
این نگرانی و خشم شاید بی تاثیر از اینکه در سال 2016 عربستان از سران قوم گرایان دعوت بعمل آورد که در زمان حج به مکه بروند و کنفرانس ملل ایرانی را در آن برگزار کنند نبوده است. طنز تاریخ اینکه عده ای که در عمرشان نه نماز میخوانند و نه مسلمان بودند بدین صورت به مکه رفته حاجی شدند و مبالغ قابل توجهی نیز به جیب زدند. از همین رو اینگونه ادعاهای قومی دوباره با حاجی!! شدن بعضی ها جان دیگری گرفت و اثر معجزه آسای آن مطرح شدن قوم گرایی و تقسیم ایران به اقوام مختلف … جهت رفع ستم فارسها!! بر دیگر زبانهای ایرانیان بود.
نقش زبان فارسی چه بوده است؟
تمامی جهانیان بویژه، ایران و شرق شناسان بنام در طول تاریخ متفق القول هستند که ایران تنها کشوری است که علیرغم تاریخ بسیار پر فراز و نشیب خود علیرغم کوچ بسیاری از اقوام به آن و اینکه صدها بار از خارج خودش مورد تهاجم واقع شده است، تهاجماتی که یکی از آنها کافی بوده است که کشوری و ملتی و فرهنگی را با هزاران سال سابقه همانگونه که فرهنگ و زبان مصر را حمله اعراب از ریشه برکند، نه تنها نتوانسته اند نابودش کنند بلکه ایران و ایرانیان با اتکا به فرهنگ و تاریخ غنی اش به گواهی تاریخ چند هزار ساله اش وتائید همه متفکرین و شرق شناسان (چه ایران دوست و چه ضد ایرانی) این ظرفیت را داشته است که همه مهاجمان و فرهنگهایشان را همزمان با نگهداشتن در دامن پر مهرش، ضمن غنا بخشیدن بدانها با کنارهم گذاردن آنها همچون قطعات یک پازل زیبا، با رنگین کمانی از فرهنگهای مختلف و زبانها و گویشهای مختلف در زیر چتر فرهنگ و تمدن و زبان فارسی در ایران تابلویی بسازد که همگان را به تحسین وا دارد.
در کانون و هسته مرکزی این ظرفیت تاریخی، زبان و فرهنگ فارسی بعلاوه دیوان سالاری چند هزار ساله ایرانیان قرار دارد. ایرانیان هرکجا را که فتح میکردند، مفاهیم حکومت داری و حکمرانی را که اداره امپراتوریشان را بر آن استوار کرده بودند که ابداع خودشان بود را با راه اندازی و اجرا، آموزش میدادند. حتی تمامی فاتحان ایران نیز بطور طبیعی مجبور میشدند که کشور داری را از ایرانیان آموزش بگیرند و از ایرانیان برای اداره ایران تحت اشغال استفاده کنند.
زبان فارسی با قدرت جادویی خود، با 40هزار شاعر شناخته شده، 4-5هزار دیوان شعر در بسیاری از امپراطوریهای دور و نزدیکش برای فرهیختگان و حکمرانان و دولتمردان آن با وجود اینکه زبان رسمی و مادریشان فارسی نبوده است سخن گفتن، شعر سرودن و نگارش بفارسی افتخاری بوده است که بیشمار اسناد و نامه ها و منظومه های شعری از آن باقی مانده است. که از مرزهای غربی چین تا هند وعثمانی و شرق اروپا دامنه اش گسترده بوده است.
تو همایون مهد زرتشتی و فرزندان تو
پور ایرانند و پاک آئین نژاد آریان
اختلاف لهجه ملیت نزاید بهر کس
ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان
گر بدین منطق ترا گفتند ایرانی نه ای
صبح را خواندند شام و آسمان را ریسمان (شهريار)
ایرانیت، همواره ایران را از سرزمین ها و مردم همسایه جدا میکرد. ایرانیت به هیچ وجه به معنای ملی گرایی نوین نبود، بلکه به معنای احساس اجتماعی و فرهنگی مشترکی بود که کشور و مردمان آنرا از یونانیان، رومیان، اعراب، چینی ها و هندی ها متمایز مینمود. این احساس تعلق علیرغم تنوع، با وجود زبان ها ودین های مختلف، فرهنگ عمومی که بی شک ایرانی بود، بهم پیوند میداد.
زبان فارسی، که زبان مشترک و حامل ادب و فرهنگ ایران بوده، و غالبا فرای مرزهای ایران نیز بکار رفته و حتی در کشورهای دیگر مانند هند دوران گورکانیان(905-1236 هـ ش) بمدت بیش از 200سال به زبان رسمی و فرهنگی تبدیل شد. عامل دیگر، قلمرویی است که اگرچه مرزهای آن در طول تاریخ پیش و پس رفته اند و چند حکومت در آن برپا شده است، دست کم بعنوان یک منطقه، فرهنگی مشخص داشته است. ضمنا ایرانیان در این بخش از جهان، تنها مردمی هستند که برعکس بقیه ملل دیگر از کوچ و مهاجرتها بوجود نیآمده اند. تمامی اروپائیان همینطور آلمانها 1900سال قبل از شمال دریای سیاه به جنگلهای اروپا مهاجرت کرده بصورت بربر میزیستند. اما ایران در این منطقه تنها کشوری است که 5 هزار سال است که در همین سرزمین زندگی میکنند هرچند بسیاری بدانها پیوسته اند.
شاهد قاطع این هویت ایرانی گسترده تر را که حتی در خلال قرنها تفرقه عمدتا در زبان و فرهنگ فارسی زنده مانده، نه تنها در کتابهای قطور تاریخ و دیوانهای شاعران و آثار ناقدان، بلکه در ادیان سنتی ایران در معنای باریکتر آن نیز میتوان یافت.
برای مثال، خاقانی شاعر بزرگ ایرانی قرن ششم هجری، که طنین قصیده هایش گوشنوازتر از سمفونی های کلاسیک جهان است، زاده شیروان قفقاز با مادری مسیحی (ارمنی) و با زبان مادری غیر فارسی، که بسیار نیز دل بسته مادرش بود، با شیندن قتل و غارت توسط غزان در خراسان بزرگ که فاصله اش با زادگاه او به میزان فاصله اش از اروپای مرکزی بود با سرودن دو قصیده بلند و تکاندهنده در مورد محمد یحیی یکی از رهبران بلند پایه آن دیار که غزان بردهانش خاک ریخته و کشتند به سوگواری مینشیند.
دید آسمان که در دهنش خاک می کنند وآگه از آن که نیست دهانش سزای خاک
نمونه بعدی سعدی شاعر، عالم و حکیم شیرازی است. در گلستان اشاره میکند که در سفر به کاشغر شهری در خوارزم در قلمرو چین امروز در مسجد جامع جوانی را دیده که کتاب دستور زبان عربی میخوانده، هنگام صحبت، آن جوان از سعدی میخواهد که شعری از سعدی بخواند. سعدی شعری به عربی میخواند. جوان میگوید که غالب اشعارسعدی که در دسترس ماست به زبان پارسی است، سعدی شعری فارسی فی البداهه برایش می سراید. و در آن از آموزش دستور عربی سخن میگوید. در نهایت جوان پی میبرد که او خود سعدی است و بوسه بر سر و روی او میزند و وداع میکنند.
این هویت ایرانی تنها فرهنگی نیست، بلکه اجتماعی و روانشناختی نیز هست. بنابراین میتوان فراسوی گوناگونی قومی و زبانی هر فرد در شخصیتی ایرانی نیز مانند میهمان نوازی، تعارفات شدید و غلیط،… مشاهده نمود.
این ویژگی ها با زبانی بسیار غنی، دارای مکتوبات بسیار در زمینه های ادبی و علمی و فلسفی است که توانسته است این ظرفیت عظیم هضم تمامی فرهنگهای دیگر را در خود بوجود آورد، و از این طریق ایرانیت را دوام بخشد.
در همین رابطه یک شرق شناس یهودی بسیار مشهور و تاثیر گذار قرن اخیر بنام برنارد لوئیس این پرسش را مطرح میکند که چرا بقیه تمدنها نابود شدند ولی ایرانیان نه نابود که بر دیگران توفق یافتند؟ او جواب رادر زبان فارسی میبابد.. او میگوید:
گذشته از همه سوابق آقای حسن شریعتمداری و همراهان وی در شورای مدیریت گذار، که موضوع نگرانی جامعه فعالین سیاسی خارج کشور است (داخل کشور همچون چهل سال گذشته هیچ وقعی به چنین افراد و بازیهای سیاسی در خارج نمیگذارند) ویژگی تجزیه طلبانه اسناد سه گانه آنهاست که ایرانیان را بیشتر نگران و خشمنگین نموده است. آقای شریعتمداری در سند “سامان یابی اقوام ایرانی” ایران را به ایالتهای مختلف و استانهای تابعه از جمله عربستان و استان قشقایی و… تقسیم بندی کرده است. بعلاوه اینکه در بیاینه شواری گذار بر “آموزش بزبان مادری” یعنی آموزش کلیه دروس کودکان در مدارس و دبیرستان و… به زبان مادری (که با موضوع آموزشِ زبان مادری[ii] متفاوت است) تاکید کرده است. از منظر حتی دوستان و آشنایان ایشان و فعالین سیاسی خارج کشور ایرادات بسیاری به این شورای خود خوانده وارد است که بقول آقای کردستانی که بدون اطلاعش نام و عکس او را جزء گروه اولیه وارد و تبلیغ کرده بودند، “مفاد ومحتوای اسنادِ «شورای گذار…» اهدافِ پنهانِ این جریان مشکوک را آشکار می سازد ولذا،هوشیاری بیشترِ ایرانیان آزادیخواه را لازم وضروری می سازد.”
میدانیم که از شروع سلسله غزنویان تا پایان قاجار ترکمان تباران برایران حاکم بوده اند. اما زبان مشترک ایرانیان فارسی بوده است.
اما از منظر پاسخ به قوم گرایی باید گفت که: هرگونه قوم گرایی در ایران با سابقه تاریخی آن و مردم با قدمت چندین هزار ساله با سردارانی همچون مصدق، ستارخان، باقرخان، که زبان مادریشان نیز آذری بوده است ولی از بزرگترین ایرانیانان مدافع و نگهدارندگان همان ایرانی بوده اند که زبان مشترکش فارسی بوده است قطعا پاسخی بسیار سخت دریافت میکرد.
فراموش نکنیم اگر تبریز نبود انقلاب مشروطه ایران به مجلس اول نیز نمیرسید تا توسط محمد علی شاه با طرح و برنامه روسیه تزاری بتوپ بسته شود. بعد از بتوپ بسته شدن مجلس اول و خاموشی کامل جنبش مشروطه در سراسر کشور از جمله تهران این تنها و تنها تبریز و انجمن ایالتی آن بود که با شکست سپاهیان محمدعلی شاه توسط ستارخان و یارانش در هنگام محاصره تبریز،مشروطه را به ایران بازگردانیدند. ستارخان فارسی را نیز بدرستی تکلم نمیکرد در پاسخ جنرال کنسول روسیه که از او میخواهد از مقاومت در تبریز برای بقراری مشروطه در تمام ایران دست بردارد و به زیر پرچم روسیه پناه ببرد تا در امان باشد بعلاوه قول فرمانداری بخشی از آذربایجان را نیز به او میدهد، جواب دندان شکنی میدهد. ستارخان بر فراز آسمان بلند مستقل از هر گونه قومگرایی و …جواب میدهد:
در تمامی تاریخ مبارزات مشروطه خواهان زمانیکه مشروطه بدست لیاخوف روس و محمدعلی شاه نابود شد و باعث شد که در تمامی دیگر شهرها نیز خاموش شود، زمانیکه بدنبال جانفشانیهای انجمن تبریز و ستارخان آذربایجان توسط مشروطه خواهان آزاد شده بود و انجمن تبریز رسما بجای “مجلس شورای ملی به توپ بسته شده تهران”، عمل میکرد و در همه جا به یاری انجمن سعادت استانبول برسمیت شناخته شده بود و در اروپا نیز موفقیتهای تبریزیان در روزنامه هایی همچون تایمز و… منعکس میشد، هیچگاه حتی لحظه ای نیز به اذهان آذربایجانیان (اجداد امثال این قلم) هم خطور نکرد که خوب اگر تهران و بقیه ایران (بقول قوم گرایان فارسها) مشروطه را نتوانستند نگهدارند، به فقط نگهداشتن مشروطه در آذربایجان اکتفا کنند. آنچه در اذهان همه آنها بود تکرار جمله تاریخی ستار خان بود که:
“جنرال کنسول، من میخواهم هفت دولت به زیر پرچم ایران برود من زیر پرچم بیگانه نروم”.
نباید فراموش کرد که مقطعی از تاریخ ایران دلیران تنگستان بکمک ایران شتافته اند و در مقطعی دلیران تبریز و بعضا دلیران خراسان و گیلان و بختیاری و … زبان فارسی در تمام طول تاریخ ایران زمین هیچگاه به زور سلاح و اجبار بعنوان زبان مشترک ایرانیان تحمیل و غالب نشده است. تنها لکه سیاه بر تاریخ درخشان آن بعضی اعمال کوته بینانه و دیکتاتور مآبانه رضا شاه و محمد رضا شاه بوده است. مانند اقدام رضا شاه تحت تاثیر ایدئولژیهای فاسیستی در اروپا درمقطع کوتاهی در آذربایجان که در زنگ تفریح نیز اجازه نمیدادند که دانش آموزان بزبان آذری صحبت کنند به خیال اینکه مانع یاد گیری فارسی شده است. در غیر از این زبان فارسی زبان قالب و بعد از مشروطه زبان رسمی ملی و مشترک ایرانیان بوده است.
نباید فراموش کرد که بکار گیری زبان فارسی برای تمامی ایرانیانی که زبان مادریشان (از جمله این قلم که جد اندر جد آذری زبان بوده و همواره در خانه آذری تکلم میکنیم) فارسی نبوده، با میل و رغبت بوده و بعنوان عاملی برای ایرانیت و بعنوان چتر ملی و زنجیر نا مرعی همبستگی، یکپارچگی، استقلال، هویت و تاریخ ملی چندهزار ساله بر فراز و گِرد ایران و زنجیره وصل قلبی همه ایرانیان بوده و مانند خلیج فارس و دریای عمان که از جنوب و دریای خزر از شمال آنها را در آغوش گرفته، تلقی شده است. زبان فارسی همچون خاک ایران است که همه ایرانیان با زبانهای مادری مقدس و دوست داشتنی شان بر بستر آن بدنیا میآیند برای بقایش تلاش میکنند در مقابل دشمنانش و برای هر وجب آن جانفشانی میکنند و در همانجا سر بر خاک میگذارند که هیچ تناقضی هم با اینکه زبان مادریشان آذری، کردی، عربی، بلوچی، گیلکی، و… باشد ندارد.
شاید لازم باشد گفته شود که گذشته از سرداران ملی، بسیاری از سرداران فرهنگی ایران زمین نیز زبان مادریشان فارسی نبوده، حافظ زبان مادریش بیجه ای بوده، همینطور نظامی گنجه ای، خاقانی شیروانی و قطان تبریزی و بسیاری را میتوان نام برد که زبان مادری آنها فارسی نبوده است.
هرچند باید تاکید نمود که ایرانیان ملی و وطنپرست بطور جدی با هرگونه نژاد پرستی، برتری قومی و مذهبی و زبانی، جنسی و… از هر نوع آن مخالف هستند و آنرا ضد ایران و ایرانیت خود میدانند. بطور قطع تمامی زبانهای غیر فارسی در کشور که عدد قابل توجهی است باید بتوانند در مدارس حوضه زندگی و تمرکزمتکلمین آن درکشور آموزش داده شوند.
متاسفانه در ایران هرگونه قوم گرایی از نوعی که آقای شریعتمداری و امثالهم مبلغ آن هستند اگر در ساده لوحانه ترین و خوشبینانه ترین نگاه سر منشاء خارجی و با اهداف تجزیه طلبانه نداشته باشد در بطن خود وطن فروشی را برای مبلغین آن تضمین میکند. چرا که مبلغین آن در صورت طرح آن (همانگونه که امروزه در مقیاس خارجه نشین ها شاهدیم) در داخل کشور با واکنشی متحد و یکپارچه ایرانیان بطور کلی و استانهای مورد بحث بطور خاص همچون واکنش به حمله نظامی به خاکشان مواجهه میشود. در همین راستاست که مبلغین در صورتیکه بر اهدافشان اصرار وزند اجبارا یا خود به دشمنان ایران برای یاری جستن می آویزند و یا دشمنان خارجی جهت بهره برداری از آنها بمیدان آمده و آنها را بخدمت میگیرند. آنچه در مورد تشکیلات مسعودرجوی زمانیکه مبارزه مسلحانه آنها با واکنش خشمگینانه جمعی ایرانیان روبرو شد با همه دبدبه و کبکبه ضد امپریالیستی و چپ نمایانه سر از مزدوری برای عراق و عربستان و اسرائیل و آویختن بدامن آمریکا در آورد شاهد بودیم.
بنابراین بخوبی میتوان واکنش خشمگینانه و انفجاری جامعه ایرانیان در قبال شورای مدیریت گذار را وقتی زنجیر وحدت ملی و استقلال و یکپارچگی شان و در یک کلام ایرانیت آنها از خلال اسناد سه گانه شورای مدیریت گذار مورد تهاجم قرار میگیرد فهمید و درک کرد. چرا که زبان و فرهنگ فارسی بعلاوه تمامی زبانهای موجود در کشور همچون خاکشان به هستی ایرانیان گره خورده است.
داود باقروند ارشد
16 اکتبر 2019
پانوشت ها:
[i] “فراخوان آن باعث چنددستگی و تشتت بیشتر در صفوف اپوزیسیون؛ و بدگمانی در بین نحله های مختلف مخالفان در باره انگیزه های باطنی تشکیل چنین شورایی و ماموریت آن برای آغاز مذاکرات با کشورهای منطقه (بخوان عربستان و امارت و غیره) شده است.” به گزارش آکام نیوز، برگزاری نشست اعلام موجودیت “شورای مدیریت گذار” در لندن باعث خشم و عصبانیت برخی شهروندان ایرانی ساکن انگلیس شد بگذریم که در بیانیه آغازین آن گروه، بار دیگر بوی قوم گرایی به مشام می رسد. قومی هم به نام قوم فارس خلق کرده اند! امیدوارم که آقایان شریعتمداری و طبرزدی با درایت و تیزبینی این کار را آغاز کرده باشند و به انجام برسانند. [1]برسمیت شناختن اسرائیل و برقراری مجدد روابط با آمریکا و رابطه دوستانه با کشورهای همسایه، هرچند که گفتگو با آمریکا را مدتی است که شروع کرده ا یم.
[ii] آموزی زبان مادری ایرانیانی که زبان مادریشان غیر از فارسی است جهت حفظ و بقای زبانهای موجود در کشور جهت غنابخشیدن به فرهنگ ایرانیان بسیار بسیار ضروری است و کمک شایانی نیز به استحکام وحدت ملی میکند. در صورتیکه آموزش بزبان مادری بمعنی اینکه دروس همگی بزبان مادری باشد عملا پایه گذاری تجزیه کشور است در ثانی اجرا کردن آن در کشور مشکلات عدیده ای در مناسبات و روابط بین ایرانیان ایجاد میکند که عملا طی یک فرایند چند ساله استانها را نسبت به هم بیگانه میسازد. سیالیت ایرانیان را در کشور دچار مشکلات فراوانی میکند.
بعضی واکنشها به اعلام موجودیت شورای مدیریت گذار
- “سوءاستفاده از مصاحبه شاهزاده رضا پهلوی توسط “شورای مدیریت گذار”،
- “اثرات مخرب وانمود کردن به داشتن عناصر مخفی در ایران توسط شورای مدیریت گذار
- اما اینکار اثرات بسیار مخربی در روحیه فعالین سیاسی خارج کشور دارد و هر بار که فرصت طلبانه بدون توجه به عواقب آن بکار گرفته میشود مایه یاس و نا امیدی در میان خارجه نشین ها و غالب شدن “منطقِ نمیشود و نمیتوان” و در نتیجه نا امیدی، کشیده شدن بسمت آویختن به دامن آمریکا و عربستان و اسرائیل جهت چاره اندیشی میگردد.“
- “برای اطلاع حسن شریعتمداری و مردم ایران: آسایش و آرامش مردم من در گرو ایران و ثبات کشور است. پس فقط یک وطن دارم و آن ایران است.“
- ” شورایی که ابا دارد در ده صفحه از اسناد سه گانه خود, چه به زبان فارسی و چه به زبان انگلیسی حتی یکبار واژه “ملت ایران” (Nation) را استفاد نکند, چگونه می تواند خود را نماینده “ملت ایران” معرفی کند؟”
- “وجهه مشترک شورای مدیریت گذار (شمر) و برناردلوئیس- بی حسی مردم!”
- “آقای کردستانی ضمن اعتراض به گنجانده شدن بدون اجازه نام و عکسشان جزء شورای مدیریت گذار نوشتند: مفاد ومحتوای اسنادِ «شورای گذار…»اهدافِ پنهانِ این جریان مشکوک را آشکار می سازد ولذا،هوشیاری بیشترِ ایرانیان آزادیخواه را لازم وضروری می سازد.“
- [2]دویچه وله: شورای مدیریت گذار، یک تشکل سیاسی جدید مخالف جمهوری اسلامی در نشست دو روزه ی اعلام موجودیت خود در لندن اعلام کرد که بهزودی مذاکرات خود با همسایگان ایران برای ایجاد خاورمیانهای امن و عاری از رقابتهای مخرب را شروع خواهد کرد.
- [3]رضا پهلوی در پیام خود گفت: «بسیاری از مردم از من میپرسند که آیا اپوزیسیون برای نجات مملکت متحد خواهد شد؟ من فکر میکنم چنین اقداماتی گامی است مثبت در جواب دادن به این سئوال.»
- “شورای مدیریت گذار بهتر است خود را منحل کند.”( تلویزیون کانال یک آقای حسن اعتمادی و دوشکی)
References
1. | ↑ | برسمیت شناختن اسرائیل و برقراری مجدد روابط با آمریکا و رابطه دوستانه با کشورهای همسایه، هرچند که گفتگو با آمریکا را مدتی است که شروع کرده ا یم. |
2. | ↑ | دویچه وله: شورای مدیریت گذار، یک تشکل سیاسی جدید مخالف جمهوری اسلامی در نشست دو روزه ی اعلام موجودیت خود در لندن اعلام کرد که بهزودی مذاکرات خود با همسایگان ایران برای ایجاد خاورمیانهای امن و عاری از رقابتهای مخرب را شروع خواهد کرد. |
3. | ↑ | رضا پهلوی در پیام خود گفت: «بسیاری از مردم از من میپرسند که آیا اپوزیسیون برای نجات مملکت متحد خواهد شد؟ من فکر میکنم چنین اقداماتی گامی است مثبت در جواب دادن به این سئوال.» |