ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
اعترافات اجباری! جلال گنجه ای در دربار ملکه!! مریم قجر رجوی
بقلم داود باقروند ارشد
عضو سابق فرقه رجوی و شورای ملی مقاومت
جلال گنجه ای در شو الکترونیک اخیر مریم رجوی که مدعی است با شرکت 30هزار نقطه در سراسر جهان!!! برگذار شده بود با مجیزگویی مشمئزکننده ای (اینجا) در مورد مسعودرجوی و مریم رجوی به اصل خود یعنی “در خدمت دربار دیکتاتور” باز گشت و همه هنر حوضوی خود را در این مسیر بکارگرفت.
جلال گنجه ای که مدتها در مورد سرنگونیهای اعلام شده پوشالی، ارتش آزدایبخش پوشالی تر از آن، کانونهای شورشی دروغین، و مهمتر از همه مناسبات سرکوبگرانه داخلی و زندانها و شکنجه ها مسئله دار بود و از شرکت در جلسات نمایشی شورا نیز امتناع میکرد ظاهرا با توبه نامه نویسی و انتقاد از خود در جمع، مریم رجوی را راضی نکرده مجبورش شده جلوی دوربین ماهواره ای به اصل خویش یعنی مجیز گویی دربار رجوی بپردازد . رجوی ایکه میگفت:
نباید فکر کرد که از نظر رجوی این سرنوشت فقط در انتظار گنجه ای اگر جدا میشد بود،، بلکه همگان دیدند که بقیه شورایی ها و حتی اعضای مجاهدین هم از نظر رجوی همین سرنوشت را باید تجربه کنند اگر از پابوسی آستان کبریایی!! او امتناع کنند.
گنجه ای در اعترافات تلویزیونی از شکوه کهکشانی!! شو امسال مریم رجوی که براستی دیگر باید آنرا “تجملات درباری” که هیچ ربطی با مردم ستم زده نداشته و ندارند، نامید. او از کاربرد روحیه دهنده شو رجوی به جوانان کوچه های ایران آنهم در گرما گرم کرونا نامبرد!!! و سپس بیکباره مدعی شد، مقاومت کردن کارهر کس نیست و این تنها فرقه رجوی است که ازپس آن بر میاید. لفاظی های مشمئز کننده همراه با فرهنگ حوضوی این دجال تنها یاد آور مستخدمین دجال دربار قاجار است.
سعدی شاعر و نویسندهٔ پارسیگوی ایرانی در وصف امثال گنجه ای میگوید:
کجاست صوفی دجال فعل ملحدکیش بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید.
سلمان ساوجی رادیکالتر به دجال و دجالگری میتازد:
به حق گویا شو از باطل خمش باش چو عیسی نبی دجال کش باش .
سعدی در وصف شورایی ها، علیرغم اینکه رجوی همگی آنها را به پشیزی نمگیرد، و نبوده که در مورد سیاستهای خاننانه رجوی و مزخرفات گنجه ای و امثال او سوالی و پرسشی را مطرح کنند، و تنها به یمن ماهیانه های یورویی و دلاری گرد آمده اند تا مخاطب دجال باشند حکیمانه میفرمایند:
چون سگ درنده گوشت یافت، نپرسد کاین شتر صالحست یا خر دجال
شوراییهایی که علیرغم نظر قاطع مردم ایران در مورد خودشان بعنوان خائنین به میهن، خود را چهل سال است مبارز مینامند، چون گوشت ماهیانه شان اتفاقا سر موقع میرسد، سوال نمیکنند که به کدام جوانان در کشور روحیه داده است. رضا پهلوی که چهل سال است درناز و نعمت در خارجه دزدیهای پدرو پدر بزرگش را خرج میکند، و یک از صدها اجلاسهای کهکشانی!! شما را نیز نداشته ولی حداقل چند ده نفر در ایران نام پدر بزرگش را صدا کردند. شاید اگر این ادعا را میکرد کسی نمیتوانست به او خرده بگیرد. جناب گنجه ای، نکند روحیه دادن به این چند ده نفر مد نظر است. چرا که طی چهل سال گذشته هیچ ایرانی نامی از مریم ملکه قاجار شما و همسر زنباره اش مسعود رجوی نبرده. اینکه دیگر تحلیل و نظر نیست.
دجال دربار رجوی، گنجه ای، در توبه خوانی خود ضمن اشاره به حمایت بین المللی از “بیداری برادر مسعود” نام برد. ولی این شورایی ها که گوشتشان را یافته اند سوال نمیکنند که این شیر همیشه بیدار چرا در شورشهای 1396، و 1398 که سراسر کشور را فرا گرفته بود و به بیان خودش با ضریب همیشگی 1500نفر کشته شدند. از اختفای بیرون نیامد و هیچ اقدام و پیامی به آن جوانان کوچه و بازار که مانند برگ خزان به زمین میریختند نداد؟ در خواب بود؟ یا خیر این فرقه مافیایی به رهبری مسعودرجوی قدرت پرست، هیچ رابطه ای با مردم ایران و مشکلات سیاسی-اجتماعی-اقتصادی آنها ندارد. و تنها منافع حامیان بین المللی خود را نمایندگی میکند. چرا که بلافاصله بعد از ترور جنایتکارانه و غیر قانونی، سردار سلیمانی به یکباره بیدار شده بمیدان شتافت و به جوانان احتمالا واشنگتن و ریاض و تل آویو نوید سرنگونی رژیم را در سال 2020 را داد!!
آقای گنجه ای دجالگریهای شما هیچ تفاوتی با دجالگریهای رهبر عقیدتیتان رجوی ندارد انجا که در سرمقاله نشریه مجاهد شماره 12 نوشت:
و امروزه میبینیم که رجوی چگونه حامل ارزشهاست!!! و چگونه مبارزه را آنهم در میانه همان امپریالیستها البته علیه کشور در حال پیشبردن است.
اینگونه ارجیف مبتذل و پوچ و از نوع اطرافیان شاهان قاجار و پهلوی نمیتواند به ا ین سوال جواب دهد که این “برومندترین انقلابی” چرا در آن شورشها نتوانست چیزی از خود ساطع کند؟ چرا شورایی های گوشت یافته،از “مسعودرجوی” این شیر خفته در گور سوال نمیکنند که آن خبط ساطع شده از او در مورد سال سرنگوی 2020 چه بود و چه شد؟ ماه هشتم سال 2020هستیم. از جمله غلط کردنهای چهل سال قبل در مورد سرنگونی غریب الوقع؟
کانونهای شورشی ادعایی دجالِ درباری، گنجه ای
اما در مورد ادعای کانون های شورشی توبه خوان دربار رجوی باید سوال کرد. چرا هیچگونه اثری از این کانونهای صدها هزاری دربار رجوی در میان مردم نیست. چرا تنها انعکاس آنها حتی بدروغ هم شده در مکانهایی است که بنی بشری احتمال برخورد و مشاهده آنها را ندارد صورت میگیرد؟
چرا هیچگاه شاهد نبودیم که یکی از اینها در میان جوانان و مردم بجان آمده ای که در کف خیابانها شعار “مرگ بر” میدهند ظاهر شود. و شعاری بنفع ملکه دربارش مریم و یا شاهنشاه زنباره اش رجوی بدهند؟
نکند از همان جوانان و مردم میهن پرست ایران که جان بکف در کف خیابانها بدنبال خواستهایشان هستند میترسند؟ از جوانانی که از هرچه و هر کس که کوچکترین نشانی از خائنین به میهن دارند متفرند. و به محض برخورد با آنها قبل از هر کس حساب این خائنین را میرسند.
بله اگر کانونهای شورشی شما وجود خارجی دارد، اگر جرات دارند در کنار آن مادر و زن و پدری که شعار مرگ بر رژیم سر میدهند و دیده ایم که میدهند، شعاری بنفع مسعود و مریم بدهند. و ببینند چه بلایی بر سرشان توسط همان زنان و مادران ایرانی میآید. همان بلایی که بر سر کسی که در ایران شعار زنده باد صدام حسین و ترامپ، نتانیاهو و محمدبن سلمان بدهد میآید.
بله کانونهای شورشی ادعایی شما حتی از مردم ایران هم مخفی هستند و باید باشند. همانطور که ایادی موساد، سیا، و داعش … در ایران مجبورند غیر علنی فعال باشند، چون اولین صف مقابله با آنها همین مردم میهن پرست ایران است. مردم ایران بسیاری مشکلات با حاکمیت ننگین خود دارند و درحال مبارزه با آن هستند. ولی حساب خائنین به کشور در نظر مردم ایران از مسائل داخلی جداست.
گنجه ای پیر و فرتوت از دهها هزار نفر در 30 هزار نقطه ادعایی را “کاری چند چند دانه” خواند. بله رجوی به یمن پولهای سعودی و صدام، برای پاسخ ندادن به هزاران سوال از جمله سوالات جنایات و میهن فروشیها، شکنجه ها، زندانهایش، مجبور است امثال تو را جلو دوربین بیاورد تا توجیه گر همبستری سیاسی با صدام ها، بن سلمانها، جان بولتنها، نتانیاهوها… باشد و عقب نشینی از همان عراق “پلی بسوی تهران” به 5000کیلومتری را پیشرفتهای شکوهمند بخواند. و همان خارج کشوری که حتی نشریه در آوردن درش خیانت به خون شهدا و حرام بود اینبار دجالگرانه به کانون مبارزه تبدیل شود.
تناقض گنجه ای در بیان ورود زنان به پستهای تشکیلاتی “بدون کمترین کاستی” در مبارزه
گنجه ای دجال که نمیتواند در شو تلویزیونی اعترافات و توبه خوانی اش از تناقض اجتناب کند، از طرفی از رهبری شکوهمند رجوی زنباره در مبارزه و هدایت مبارزه حرف میزند، و از طرفی هم بلافاصله از رهبری زنان سخن بمیان میآورد. اگر رهبری با رجوی است؟ سخنراندن از رهبری زنان دیگر چه دروغی است؟ هرچند نمیداند که رهبری زنان اسم مستعاری است برای شخ مسعود رجوی برای کودتایی که در تشکیلات انجام داد. اما دروغ شاخدارش این است که مدعی میشود ورود و رهبری زنان به تشکیلات و مبارزه بصورت مکانیکی و تحمیلی و البته با زندان و شکنجه و قتل همان زنان و مردان مجاهد که بدرستی با این شعبده بازی رجوی مخالفت کردند، “بدون کمترین کاستی“!!!!! در مبارزه بوده است.
اولا گنجه ای که براستی در ته ذهنش که بنده طی تماسهای متعدد با او مطلع هستم با ورود زورکی زنان به پستهای سازمان بدرستی مخالف بوده و هست، و مریم رجوی از آن خوب مطلع است، تلاش میکند در مقابل ملکه دربار ماله ای بر آن بکشد، ضمنا با بیان آن در مقابل بقیه شورایی ها که میداند آنها نیز همین ذهنیت را دارند، برای توبه خوانی خود در نظر ملکه دربار رجوی اعتباری کسب کند، مدعی میشود ورود مکانیکی زنان از جمله خود مریم رجوی از دون پایه ترین اعضای سازمان به مقام رهبری عقیدتی و یا شوراهای رهبری پوشالی “بدون کمترین کاستی” در امر مبارزه بوده است.
سوال اول این که، بعد از گذشت دو دهه از شروع دجالگری رجوی تحت نام انقلاب ایدئولژیک ضرورت پرداختن به آن، چیست؟ و چه میتواند باشد؟ الا دادن امتیاز با پیروزی خواندش و ماله کشی برای درهم شکستگی فرقه رجوی در همین زمینه؟ هرچند از نظر مسعود و مریم رجوی با تقلیل به صفر آن، جهت واقعی نشان دادن توبه خوانیش؟
سوال اساسی اما اینکه، آیا گنجه ای فراموش میکند که رجوی مدعی بود این ورود مکانیکی زنان به پستهای رهبری تشکیلاتی و شوراهای رهبری، توانی معادل
(اینجا) یعنی انفجار رهایی معادل انفجار اتمی به تشکیلات رجوی میدهد و در چشم بهم زدنی رژیم را سرنگون خواهند کرد؟ یا آشکارا اعتراف به شکست مفتضحانه این ادعاهای دورغین و دجالگرانه، مرشد دجالش مسعودرجوی بعد از دو دهه تجربه تماما خفتبار و ذلت باراست که با قسم و آیه در جلو دوربین جهت ماله کشی به این شکستها مدعی میشود بخدا این کار رجوی هیچ خللی و کاستی در مبارزه وارد نکرده است؟!!!! و اگر بعد از دو دهه تا فرق سر در منجلاب خود فروشی فرو رفته و در آلبانی به گِل نشسته است. اگر روزانه شاهد ریزش کلان فروپاشانه اعضا، بویژه در میان همان زنان شورای رهبری با گزاشات جانگداز تجاوز به زنان توسط رهبر عقیدتی میباشیم. اگر با ریزش در میان اعضای عالیرتبه و کادر مرکزی، در میان اعضای شورای ملی مقاومت، درمیان جوانان و فرزندان اعضای اسیر از جمله پسر اشرف ربیعی – مسعودرجوی یعنی محمد رجوی ومهمتر از همه، صدها جداشده با سابقه 30 ساله در مبارزه آنهم با رفتن مستقیم به ایران هستیم، اگر به 5000کیلومتری کشور پرتاب شده اند، …. نشانه ای از ورشکستگی این فرقه مافیایی نیست!!!!
جداشدگانیکه طی سه دهه هم علیه متجاوز به کشور(صدام حسین)جنگیده اند و سپس به خیال مبارزه برای آزادی وارد تشکیلات رجوی شده اند و دو دهه هم علیه رژیم جنگیده اند، با تجربه ای که از رجوی پیدا کرده اند، با وجود اینکه طی این دو دهه گزارشات وحشتناکی از دزدیها و اختلاص و … از درون کشور میرسد، باز هم رژیم را صدبار به رجوی ترجیح میدهند. آیا نشان از شکوه و جلال این فرقه است؟ یا نشان این است که این مبارزین براستی خطر تفکرات داعشی رجوی را برای ایران و ایرانی بیشتر از رژیم کنونی میدانند؟
چه کسانی صالحترین در ارائه شناخت از فرقه رجوی هستند؟
آیا نباید قبول کرد که صالحترین کسانیکه میتوانند در مورد همین فرقه نظر بدهند کسانی هستند که طی چندین دهه روز و شب تا همین دیروز دردرون آن و جزئی از آن و مجریان و فرماندهان آن بوده اند؟ تا امثال شما که دستی از دور هم بر آتش ندارید؟ چرا گوش شما به این حقایق کر است. نکند بقول سعدی بزرگ گوشت های بدست آمده از رجوی را در گوشتان کرده اید؟ یا لذت گوشتخواری در خارجه اجازه نمیدهد که به حقایق اعتراف کنید؟
ادعای گنجه ای مبنی بر فرقه رجوی بستر شکوفایی ارزشهای انسانی!
از کی فرقه ای که دست در کشتار ایرانیان در همکاری با دشمن متجاوز به کشور دارد، فرقه ای که اجیر شده توسط اسرائیل و عربستان و آمریکاست، فرقه ای که حتی به اعضای خود رحم نمیکند و هر مخالفتی را با زندان و شکنجه قتل پاسخ میدهد، فرقه ای که زنانی که مدعی هستی رهایشان کرده توسط رهبرش بطور دسته جمعی مورد تجاوز قرار میگیرند، کانون پرورش ارزشهای انسانی است؟ ننگ بر تو باد که نام “حضرت عباس” که به جان خودش را برای دیگری دادن شناخته میشود را به ننگ رجوی که همه باید جانشان را برای او بدهند، آلودی. اگر این است، چرا شاهد هزاران گزارش توسط جداشدگان در تمامی سطوح این تشکیلات ننگین در میان زنان و مردان و حتی فرزندان مجاهدین و پدرانی (همچون مصطفی محمدی کارگر ایرانی) که برای رهبران آن خودسوزی هم کردن، هستیم؟ که اتفاقا تماما بیانگر رویکرد غیر انسانی و ظالمانه در حد قتل و شکنجه و زندان و تجاوز به زنان و کودکان در درون این فرقه بسته مافیایی هستیم؟ چــــــرا؟
چرا به تعبیر سعدی
شمایان بعد از دریافت سهم خود فروشی رجوی به دشمنان ایران برایتان سوال نمیشود که:
کاین شتر صالحست یا خر دجال
مگر میشود فرقه ای آنگونه که شما از دور و بیرون آن مدعی هستی گل گلاب باشد آنوقت همه جداشدگان آنچه گزارش میکنند بوی تعفن، فاضلاب، خون، و تجاوز بدهد؟
بلکه تمامی توبه نامی خوانی جلال گنجه ای با سخنان مشمئز کننده در مجیزگویی از ملکه و شاهنشاه دربار فرقه رجوی، چیزی نبود الا مصداق ضرب المثلِ “آفتابه لگن هفت دست، شام و نهار هیچی”. چرا که آمریکایی که رویش حساب کرده بود که مریم و مسعود را به تهران ببرد فعلا خرش در گل مانده و خبری از بردنش به تهران نیست و مجبور است با علم کردن فیلم تماس با 30 هزار نقطه در جهان لاپوشانی کند.
جناب گنجه ای هرچند ظاهرا شما با این اعتراف جلو دوربین به گوشت خود شاید هم کمی بیشتر برسید ولی دوای درد بی درمان خائنین به میهن که توسط مردم ایران و البته همان مبارزین جدا شده تف و لعنت شده اند نمیشود.
داود باقروند ارشد
17مرداد 1399
هفتم اوت 2020
پیام داود بقاروند ارشد (جلال پاکستان) به آقای جلال گنجه ای
ژانویه 4, 2017
آقای گنجه ای، راستش را بخواهید وقتی سطوری از مصاحبه آقای محمدرضا روحانی از اعضای سابق “شو”را در سایت پژواک منعکس شده را خواندم نتوانستم از نوک کوه یخ حق کشی ها، تحقیر و توهینهایی که در حق این عزیزان در”شو”را بدستور مستقیم شخص مسعود رجوی و البته مجری اصلی آن مریم رجوی روا داشته میشد بگذرم و حرفی نزنم.
واقعیت این بود که مسعود رجوی چه شخصیت های عضو “شو”را همچون آقایان روحانی و قصیم و شکری … و چه تشکلهای عضو شورا از تک نفره تا چند نفرِه ِ درون شورا را هوی خود میانگاشت و ضدیت هیستریکی نسبت به تمامی آنها داشت. مسعود رجوی بارها و بارها همه ما اعضای مجاهد شورا را چه در عراق فعال بودیم و چه در فرانسه بطور مفصل در بازگشت به عراق زیر تیغ و تبر و تپانچه برده بود که چرا مثلا در یک مورد حرف هرچند ناچیز یکی از این شورایی ها در شورا پیش رفته است.
از همان روزهای اول حضور در فرانسه، رجوی حرفش در مورد شورا این بود که:
“این شورا که به دم ما بسته شده است، تحمیل امپریالیزم جهانخوار است به جنبش انقلابی مسلحانه مردم ایران تا در فرصت مناسب وقتی ما رژیم را سرنگون کردیم با شناختی که از ما دارد توسط همین ها سرِ مارا زیر آب کرده و ایادی خودش را سرکار بیاورد، علت اصلی حضور من (مسعود رجوی)نیز در خارج کشور جلوگیری از همین مسئله است. بنابراین هر حرف و پیشنهادی که از این ایادی امپریالیسم در امر مبارزه پیش برود خیانتی بزرگ به مبارزه مسلحانه انقلابی است که میرود تومار امپریالیسم و ایادی آنرا در ایران و منطقه از بیخ و بن برکند”
بعدها نیز که شرایط بر مسعود رجوی بسیار تنگتر شده بود بویژه که معلوم شد خر سرکش قدرت پرستی رجوی اساسا از کرگی دم نداشته و خبری از سرنگونی نیست بسیار حارتر شده و احساس تهدید بیشتر میکرد و عنوان مینمود که اینها (شواریی ها) که دیده اند میز قدرت شامش دیر شده حار شده و میخواهند سهم بیشتری در قدرت داشته باشند ولی کور خوانده اند. و حرفش را آشکارتر میزد و بجای واژه “خیانت به مبارزه مسلحانه انقلابی” میگفت “با تاثیر پذیری از شورایی ها مرا نکشید و نفروشید” .
با این بیان بخوبی میتوان به عمق کینه رجوی از هرچه سهم خیالی تقسیم قدرت بود را درک کرد. بویژه آنچه به دروغ ائتلاف و “شو”رایش مینامید.
البته از آنجا که رجوی یکی از وقیحترین و بی شرم ترین (در فاصله نوری ظاهر و باطن او) سیاسیونی بوده است که بنده طی این چهل سال گذشته دیده ام، و درمقابل اعضای شورا را انسانهای بسیار محترمی که با هزاران امید و آرزو پای در راهی گذاشته بودند که فکر میکردند سعادت مردم ایران در آن است متاسفانه از افشای تحقیر و توهینهاییکه نسبت به آنها در فرقه رجوی اعمال میشد پرهیز میکنند تا مبادا با افشای آن آبروی سیاسیشان بیشتر و بیشتر برود.
امری که رجوی و فرقه اش را در اجرای این سیاست ضد شورایی و ضد دمکراتیک و ضد اخلاقی و البته ضد انسانی گستاختر کرده است.
رجوی دو هدف را از تیغ کشی به مجاهدین در رابطه با شورایی ها دنبال میکرد، اولا که خود مجاهدین را در مقابل تاثیرپذیری از شورایی ها به اصطلاح آببندی کند. تا مبادا مجاهدین بیخبر گذاشته شده از همه جا و … جرات کنند دنباله حرفها و پیشنهادات بحق شورایی ها و الگوی رفتاری آنها را بگیرند. در ثانی، از آنجا که این خودش نبود که عملا در ارتباط مستمر با شورایی ها قرار داشت و در هر مورد نیز نمیشد اوکی خودش را جهت تائید و رد هر مسئله ای گرفت آنچنان ضدیت و زهری علیه شورایی ها در افکار مجاهدین میریخت که اساسا حرف و پیشنهادات شورایی ها را همانند حرف و پیشنهاد پاسداران و امپریالیزم انگارند. و کوتاه آمدن در مقابل آنها را بریدن از مبارزه و هدر دادن خون مجاهدین و فروختن و کشتن رجوی تلقی کنند. تمامی کسانیکه در تماس با شورایی ها بودند تنها زمانی میتوانستند بر این کارباقی بمانند که مستمرا گزارشاتی از خودشان در زمینه مبارزه ایدئولژیک در امر مقابله با تاثیرات فضای شورایی ها از خود نوشته و تحویل میداند. این تاثیر پذیری فقط و فقط به نقطه نظر ات “شو”رایی ها محدود نمیشد. بلکه حتی به ظاهر، لباس پوشیدن، حتی مناسبات خصوصی آنها نیز تامیم داده میشد.
چون از جانب همه آنها تهدید احساس میکرد. بزرگترین شاهد این مدعا که رجوی بطور مطلق جهت سوء استفاده “شو”را راه انداخته همین بس که طی عمر سی و چند سال تشکیل “شو”را تا بحال حتی یکبار نشده که رجوی در کنفرانسهائیکه تشکیل میدهد و همه مزدبگیرانش از آمریکا و اروپا و …شرکت میکنند و پنل تشکیل میدهد اجازه بدهد که حتی فقط یکبار یکی از شورایی ها در این پنل ها شرکت کند. همیشه آنها را حداکثر در جمعیت گم و گور میکند. یعنی حتی برای سیاستمدار کرایه ای خارجی اش که با پول خریده وحضور آنها سر سوزنی ارزش سیاسی ندارد نیز رجوی نمیخواسته که مبادا شورایی ها مطرح شوند. و میگفت که همین که نان و آبشان را میدهیم و از صدقه سر خون مجاهدین در همین حد مطرح هستند از سرشان نیز زیاد است.
آقای گنجه ای: مگر در مورد زنده یاد مرضیه رجوی که در ظاهر او را به عرش میبرد نگفت که:
“آی مجاهدین مبادا فکر کنید که من با حمایت از مرضیه مطرب شده ام، و دنبال این پیرزن از خود راضی افتاده ام، برای پیروزی انقلاب است”
بهترین گزارش مبارزه ایدئولژیک نیز آن بوده که هر کس بنویسد که چگونه بر دهان این شورایی ها در مقابل عدم اجرای اوامر رهبری، و یا اگر در کاری خط خودشان را رفتنه اند، زده اند. ضمن اینکه مسئولیت تام و تمام ناراحت شدن و خراب شدن رابطه سیاسی شورایی مربوطه در اثر بردهان آنها کوبیدن نیز بر گردن مجاهد نویسنده گزارش بود. بنابراین دستور این بود: حداکثر تظاهر به رسیدگی ظاهری، صوری و صنفی در مقابل حداکثر تهاجم،کوبیدن و جلوگیری از خواست و تمایل آنها.
در دروان حضور آقای دکتر بنی صدر در (مقررجوی)اور سور واز پاریس ، رجوی ماها را صدا میکرد و میگفت:
“بروید و با بنی صدر پینگ پنگ بازی کنید و به او ببازید، تا من بتوانم بزنم توی دهان سیاستهای او.”
مهدی ابریشمچی نیز که نقش دلقک را در اجرای سیاستهای رجوی برعهده داشت بازی پینگ پنگ با آقای بنی صدر را “پینگ پنگ خرده بورژوازی بی محتوا” لقب داده بود. کار مهدی ابریشمچی در تشکیلات بکارگیری الفاظ لوپنی برای تحقیرو توهین کردن هرکس که رجوی دستورمیداد، بود.
آقای گنجهای
مسعود رجوی هیچگاه به شما همانند بقیه راه نمیداد که در شورا و در میان مجاهدین و مطبوعات و… مطرح شوید بویژه در مورد مسائل اسلامی که رجوی خود را ولی فقیه و امام زمان می پنداشت، چیزی از قرآن و … توسط شما مطرح شود. آنچه نیز از شما اجازه انتشار مییافت مطالبی بود که هیچ مجاهدی بدانها دسترسی نداشته و ندارند. در میان ما مسئولین سازمان نیز اینگونه مطرح میکرد که
“دیدگاههای گنجه ای ارتجاعی و همان اسلام حوضه است و آنچه رجوی میگوید است که اسلام ناب محمدی و رادیکال و انقلابی است گنجه ای اگر تحمل میشود فقط و فقط به این دلیل است که در تشکیلات است و ثانیه ای که از تشکیلات خارج شود همان مرتجعی است که باید سرس بالای دار برود”.
مورد استفاده شما برای رجوی این بود که اولا شما را با لباس آخوندی در شورا و یا مجالس عمومی بنمایش بگذارد. درثانی مهمترین کاربردتان برای رجوی تائید رجوی و اعمال او در تشکیلات با توجیهات اسلامی بود.
آقای گنجه ای، آیا در نمونه های زیر نمیتوان به کارکرد فرقه و سقوط افراد در آن پی برد؟
شما دو فرزند در تشکیلات رجوی داشتید که یکی از آنها که کوچکتربود بنام مرتضی در جریان انتقال غنائم در عملیات (مهران سال 1367) سرش بین لوله توپ یک تانک به غنیمت گرفته شده و تانک دیگر که مرتضی بهمراه دیگر نیروها روی تانک کناری نشسته بود ماند و کشته شد که علت آن بی دانشی نیروی پیاده رجوی بود که توپ تانک را نه در امتداد حرکت که با نود درجه نگهداشته و حرکت میکرد.
(فرمانده آن صحنه محمد رضا طامهی “دانشجوی دانشگاه لیدز انگلستان که سالها تحت مسئولیت بنده بوده” بود. وی داماد مادر رضایی است که بعد از انقلاب ایدئولژیک در مخالفت عملی با آن محاکمه و به اعدام محکوم شد. ولی رجوی بخاطر ترس از شوردین مادر رضایی ها اعدامش نکرد وزندانی بود که اخیرا در لیبرتی بدلیل نبود زندان در آشپزخانه بکار میگرفتندش، در آلبانی نمیدانم آمده یاخیر) فرزند دیگرشما مصطفی گنجه ای در تشکیلات حضور دارد. نام مرتضی گنجه ای در لیست کشته های عملیات مهران در سایت فرقه رجوی موجود اشت.
https://www.mojahedin.org/events/5334/
آقای گنجه ای آیا عمق آلوده شدن اخلاقی افراد را به دروغگویی در مورد فرزند کشته شده اش که در مجامعی که رجوی اعزامش میکند تا بعنوان اعدام شده در ایران نام میبرد را نشان نمیدهد؟ مگر محتوای مبارزه ادعایی رجوی پایان دادن به اینگونه دروغ و دجالگریها نبوده؟ بعلاوه دفاع شما از رجوی در نامه ای که به دانشگاه الازهر مصر نوشته اید را توجه کنید:
“مردم ایران دیرزمانی است که فهمیدهاند، که اسلام در دست این رژیم بازیچهیی برای حکومت کردن است، بههمین خاطر جدیترین و مؤثرترین مخالفان این رژیم سازمان مجاهدین است که خود عمیقاً معتقد بهاسلام است، اسلامی که نه آزادی و اختیار مردم را محدود میکند و نه اجباری در دین را جایز میداند و مبنای حکومت را رغبت و اختیار عامه مردم میداند “.
آقای گنجه ای رجوی مسلمان بمعنی انسان آزاده و ضد دیکتاتوری، و دمکرات و معتقد به حقوق بشر است؟ چرا این دورغها را مینویسید؟ از لباسی که میپوشید دور نیست؟ یا شاید همین لباس است که شما را در محتوا نیز به اینجا کشانده؟
رجوی در دوره ای که مخالفت با اعمال ضد انسانی و ضد دمکراتیک تشکیلاتی و سیاسی و نظامی او بالا گرفته بود شروع کرد به سرکوب مخالفین (همه تشکیلات) و در یک مبارزه به قول خودش ایدئولژیک مطرح کرد که
“تمامی شما ها مجاهدین یک خمینی در درونتان دارید و باید آنرا سر ببرید!! و همین خمینی درون شماست که با من مخالفت میکند!!!”
و همین را بهانه قرارداده بود به توجیه دستگیری، زندان و شکنجه وکشتن مجاهدین. همین مسئله را در رابطه با شما نیز پیش میبرد. در جریان کودتای ایدئولژیک شما را البته با تاخیر زیر تیغ برده و بعنوان یک مرتجع و کسی که بقول رجوی “خودت را رهبر و یک پا خمینی (آیت الله) میدانی” تحقیر میکرد، وادارتان کردند که در مقابل رجوی لنگ بیندازید. البته در این امر کسانی چون حسین مهدوی و محسن رضایی و محمد حیاتی و مهدی ابریشمچی را نیز بخدمت گرفته میشدند. و اگر به مطالب نگاشته شده توسط شما توجه شود بسیاری مطالب در مورد اینکه امام موسی کاظم خودش از مبلغان ترک خانواده بوده است بر خواهیم خورد که تماما تائید اعمال ننگین رجوی در از هم پاشیدن خانواده هاست.
سوال از شما و دیگر حاضرین در شورا این استکه تاکجا باید اسیر و برده یک فرقه تمامیت خواه دروغ پرداز بود؟ مبارزه با رژیمی که مخالف آن هستیم یک بحث است ولی در اینراه همه مرزهای جنایت و دروغ و دجالگری دینی و سیاسی، وطن فروشی و زندان و شکنجه و کشتن خودیها مقوله دیگری است آقای گنجه ای آیا اولی دومی را توجیه میکند؟
آقای گنجه ای این گفته رجوی را که بنده زیرش در عکس فوق خط کشیده ام در نشریه اش یادتان هست؟ چگونه حالا خروج از عراق را بعنوان پیروزی بزرگ بخورد شما میدهند؟ چرا اینهمه دروغ؟ آیا رجوی با همین دروغ نبود که مرتضی گنجه ایها را به عراق کشاند و نابودشان نمود؟ وقتی رجوی میخواهد برود عراق، خارجه بودن حرام میشود و عاطل و باطل بودن است. اما
“مسئول مقاومت یک خلق در زنجیر، با اینهمه شهید و اسیر”
سربزنگاه فرار را برقرار در عراق ترجیح داد. مریم هم سر از “خارجه عاطل و باطل” در آورد. اگر هنوز به خدا اعتقاد دارید این صفحه زیر را یکبار بخوانید. و ببینید در مقابل این میزان دروغگویی و نان به نرخ روز خوردن با آن ادعاهای رجوی همخوانی دارد؟
دروغهای رجوی در مورد صلح طلبییش:
مسعود رجوی نوشته:
“آیا بس نیست؟ آیا اینهمه تلفات جانی و مالی و خسارت برای هردوکشور بس نیست؟ …این وظیفه مابوده و هست که بر اساس طرح “شو”را طومار جنگ را در هم پیچیم و صلح عادلانه را با همسایه مستقر بکنیم.”
آقای گنجه ای! اینحرفها یادتان هست؟ در فاز سیاسی خودش را عاشق سینه چاک دفاع از “جنگ ضد میهنی” جا میزد و خواستار شرکت مستقل در جبهه ها بود!! در عراق نیز مگر کار رجوی جز افزودن بر کشتار مردم ایران در مرزها و بعد از پذیرش آتش بس در داخل ایران با خمپاره زدن چیز دیگری بود.
مــــهمـــتر امــــــــا، زمانیکه خمینی در سال 1367آتش بس را پذیرفت، چرا رجوی تا سقوط صدام حسین تنها خواسته اش از صدام شروع دوباره جنگ بود؟ و در تمامی نشستهایش با وزارت اطلاعات عراق میخواست که جنگ را شروع کنید و بعد از تسخیرعراق و آمدن آمریکایی ها تمامی تلاشش این بود که دوباره جنگ آغاز شود؟ با تمام توان از حمله اسرائیل به ایران حمایت میکرد و تنها ضد ایرانی بود که همراه با اسرائیل بود. این میزان از دجالگری و دروغ پردازی “آیا بست نیست….” و خیانت به عالیترین منافع مردم ایران را چگونه تحمل کرده و میکنید؟
استقلال طلبی مسعود رجوی:
لطفا سطور زیر در کلمات رجوی را بمخوانید:
“همچنانکه گفتم، بی جهت نیست که در رابطه با استقلال، راست ترین محافل امپریالیستی و نژادپرست، همان حرفهایی را علیه مقاومت انقلابی خلق در زنجیر ما می زنند که رژیم خمینی و مرتجعین چپ نما علیه ما می زنند.”
خوب حال چه شده است؟ ویا آیا بی جهت نیست که فرقه رجوی و “شو”رایش در دامن راستترین محافل امپریالیستی و نژادپرست همان حرفهایی را علیه مخالفین خود میزنند که رجوی مدعی بود مخالفینش به او میزنند؟ آیا طی این سالها هرروز به شما ثابت نشد که اتفاقا حرفهایی که در مورد رجوی زده میشد درست بود؟ و آیا این رجوی بود که در دامن امپریالیستها افتادو …؟! یا مرتجعین چپ نما آنگونه که رجوی با وقاحت بی حد ومرزش دیگران را خطاب میکند؟ آیا مردم ایران قضاوت نخواهند کرد و یا نکرده اند؟
فتوای رجوی به حرام کردن مبارزه در خارجه:
گنده گویی ها را نظاره کنید:
“برویم که بشود خواسته ی خلق را لبیک گفت. بگذار خارجه نشینان کذایی که از دیرباز عادت داشته اند نمک مقاومت را بخورند نمکدانش را برسرخودش بشکنند، در اینجا بنشینند. من در 19بهمن گذشته گفتم که حتی نشریه درآوردن آنها در اینجا مشروع نیست…”
آقای گنجه ای، اگر رفتن به عراق اجابت خواسته خلق بود؟! فرار از عراق چه بود؟
خارجه ای که مسعود رجوی فتوایش را در 19 بهمن قبل از عزیمت تاریخسازش به عراق صادرکرده بود، تا مبارزه که هیچ! حتی نشریه در آوردن در خارجه حرام است! را باور کنیم یا بازگشت به خارجه را پیروزی بزرگ نامیدن توسط مریم رجوی را؟
چــرا به اینهمه دروغ و دجالگری تن میدهید؟ مطالب این بزرگ دروغگو را بخوانید.
آقای گنجه ای و بقیه حاضرین در شورا، نباید از آقای رجوی سوال کنید که
“کجاهستی و چه میکنی”؟ اینهمه ادعا موقوف! وچرا عراق را که صحنه جنگ بود و با به عراق رفتن و آنجا ماندن “فقط و فقط اینطور میشد کلمات را از لوث شدن نجات داد”
را به قول مریم رجوی پیروزمندانه!!! ترک کردید؟ چرا آنچه به فتوای رجوی (در عراق نبودن “بی غیرتی را برگزیدن” است) را برگزیده و آن را پیروزی بزرگ مینامید؟ از کی گزینش بی غیرتی پیروزی است؟
آیا
“آنکه مثل نقل و نبات، مترقی و مبارز، انقلابی، چپ، پرولتری، اسلامی، وطن پرست، ملی گرا مصرف میکند” رجوی نیست؟
اینکار چقدر بی صفتی ست و چقدر خیانت به خون شهدا (از جمله فرزند خودت) است چرا اجازه میدهید اینگونه فرصت طلبی ها همه چیز را مبتذل کند. بیشتر بخوانید:
آقای گنجه ای شما که خدا را شکر مانند من مشکل ادبیات فارسی ندارید! معنی این قسمت از پیام رهبر کبیر انقلاب نوین مردم کل کهکشانها را که نوشته:
“چنانکه گفتم یا منهم این افتخار را پیدا خواهم کرد که دست آخر به سایر شهیدان بپیوندم و یا عبور موفقیت آمیزی (منظورش به میهن است) خواهیم داشت. بله یکی از دو نیکی. چـــــــرا که نـــــــه؟ … وحالا عزم ما برای این عبور جزم است…”
را متوجه میشوید؟ ای ننگ و نفرین به هرچه دجالگری و دروغ بافی است. عبور عاشورا گونه چه شد؟ چرا همه ما را زیر بمبارانهای آمریکا و متحدین بعلاوه فرمان “حق نداریدحتی یک تیر شلیک کنید،” تنها گذاشت و فرار را برقرار ترجیح داد؟
و راستی کدام یک از دو تنها نیکی را برگزید؟ عبور به کشور را یا به شهادت رسیدن را؟ اینهمه لوث کردن مذهب و اعتقادات مجاهدین و مردم ایران و دم از عاشورا و اما حسین … زدن و آرم سازمان را به حفره امام زمان با وقاحتی صد بار بدتر از احمدی نژاد اهدا کردن تاکی؟ اینهمه خیانت به اعتماد مجاهدین و شورایی ها و هواداران خارج از کشور را چگونه تحمل میکنید؟
آقای گنجه ای میدانید که در اعتراض بنده به همین دجالگریها و سیستم مافیایی رجوی باعث شد مرا به دهسال زندان محکوم کند. دو سال در اشرف و هشت سال در زندان ابوغریب؟
سرتاسر سابقه رجوی مملو است از این تناقضات و دروغ و دجالگریهای مذهبی، انقلابی-سوپر چپ نمایی، امام زمان بازی، و در نهایت همبستری با زنان مجاهد با مدیریت مریم رجوی.
آقای گنجه ای میدانم که این حرف برایتان بسیار مشکل است بپذیرید. ولی جهت اطمینان از مریم رجوی بخواهید همبستری مسعود رجوی با زنان مجاهد را که ترتیب دهنده اش شخص مریم بوده است را طی یک اطلاعیه رسمی تکذیب کند.
چون مریم به زنان میگفت از این طریق (همخوابی با مسعود رجوی) است که رستگار میشود، و پا جای مریم رهایی!!! میگذارید و انرژی معادل شکافتن هسته اتم را پیدا میکنید و رژیم سرنگون میشود…!!!!
آقای گنجه ای براستی چقدر از فساد همه جاگیر درون تشکیلاتی ناشی از طلاق و ازدواجها و فشارهای طاقت فرسای سرکوبها در میان مردان و البته زنان تشکیلات خبر دارید؟ اگر رجوی سرسوزنی انسانیت در شما باقی گذاشته است در این موارد تحقیق کنید.
با تقدیم احترام
داود ارشد
از مسئولین سابق مجاهدین و “شو”رای ملی مقاومت
چهارم ژانویه 2017