ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
تلاش و تولید آزادی یا دلالی و مصرف آزادی؟ قسمت دوم
بقلم: داود باقروند ارشد
بعقید این قلم در بررسی شکستهای 500 ساله ایران در تلاشهایش برای پیشرفت و ترقی و سعادت اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و…هرچند بهای سنگینی در همه زمینه های انسانی و مادی پرداخته شده، اما بجز معدود کسان که در تاریخ ما تنها مانده و بدست ایرانیان و اما بکام دشمنانش از میان بداشته شده اند، هیچ تلاش بنیادی و بقائده، متناسب با فرهنگ و تاریخ ایران و مبتی بر علم و قوانین پیشرفت جوامع بشری علیرغم اینکه الگوی تلاش برای پیشرفت بوده، برای حل مشکل صورت نگرفته است. این نوشتار تلاشی است محدود به معرفی دلایل شکست و معرفی دورنمایی از آنچه جوامع پیشرفته با آویختن بدان توانسته اند موفق شوند. و کج فهمی های روشنفکران ایرانی در درک موفقیت جوامع پیشرفته. این نوشتار با همه کم و کاستی هایش در چهار قسمت تنظیم شده که قسمت دوم آن در پیش نظر شماست. قصد اصلی نیز کشیدن ماشه بحث است تا جامعه روشنفکر مسئول که کم هم نیستند، با پرداختن به آن عمق و گستردگی ضروری و لازمِ بحث حیاتی همچون بن بست 500ساله جامعه ایران و ایرانی را بدان بدهند.
تلاش و تولید آزادی یا دلالی و مصرف آزادی؟
لینک به قسمتهای اول و سوم و آخر(چهارم)
تلاش و تولید آزادی یا دلالی و مصرف آزادی؟ قسمت اول
دیگر ملل چگونه تلاش کردند، تلاش و تولید آزادی یا دلالی و مصرف آزادی؟ قسمت سوم
تلاش و تولید آزادی یا دلالی و مصرف آزادی؟ قسمت آخر
قسمت دوم
تلاش برای فهم جامعه بصورت دقیقتر و استفاده از مدلهای علمی تر منطبق بر واقعیات اجتماعی یادگار عصر رنسانس است. تلاش ماکیاول، آدام اسمیت، کانت، هابز، مونتسکیو … جز برای کشف قوانین پنهان قدرت سیاسی، زندگی اقتصادی و تاریخ به منظور فهم و نظارت بر اهرمهای فرماندهی آن چیز دیگری نبود. ماکیاول میگفت: “تسلط و قدرت و نگهداری آن تابع اخلاق نیست بلکه از ساز و کار خاصی تبعیت میکند، نیازمند الگوهای پیچیده ارگانیک، بیان کننده روابط متقابل رفتار اجتماعی انسان و نحوه تاثیر متقابل عناصر و اجزاء آن از طرف دیگر است. شرط اصلی تحلیل منطقی از واقعیت اجتماعی درک قوانین آن است.
- واقعیت اجتماع متشکل از عناصری است که با یکدیدگر ارتباط متقابل دارند.
- کلیت جامعه متشکل از مجموع عناصر قابل تبدیل به جمع جبری عناصر آن نیست، بلکه پدیده ای نوین است.
- ارتباط متقابل عناصر و کلیتی که از آن منتج میشود، تحت قوانین و ضوابطی به حیات خود ادامه میدهد که میتوانند با تعابیر منطقی بیان شوند.[1] Interduction a la Sociologie, Generale, Guy ROcher, Edition HMH, 1968, t2. P157
با چنین فرضی واقعیت اجتماعی جز در یک شکل نظام یافته قابل تحلیل نیستند. بررسی مجرد یکی از اجزاء و عناصر تشکیل دهنده یک فرهنگ مانند مذهب، روش عقیم و سترون است. بررسی یکی از ابعادش انهم به نحو مجزا و با روش عاطفی، احساسی، و اخیرا توام با خشم و نفرت و کینه، روش عقلانی و علمی نیست. این روش نه تنها در راه تحمیق ملتی است که به اصطلاح روشنفکران هم و غم خود را در راه بیداری آن ملت به کار میبرند، بلکه اگر مشکوک و بد بینانه نگاه کنیم، آبشخور همان جاهایی است که می باید ریشه هایش کنده شوند.[2]مراجعه شود به دو کتاب زیر ریشه های بسیاری از آموزشهای سوء را که با پول سیا در کشورهای جهان نشر یافته نشان میدهد. (1) کنتر فرهنگ، ادوارد برمن، ترجمه حمید الیاسی، نشر نی، 1366- (2) بینش جامعه شناختی: نقدی بر جامعه شناسی آمریکایی، سی رایت میلز، ترجمعه دکتر عبدالمعبود انصاری، شرکت انتشار، 1360 این نوع نگرش کار کسانی و فرهنگی است که برای رهایی از تضادها و گرفتاریها و عقب ماندگی در حیات ملی و بین المللی، راهی جز افزایش “مایه های عاطفی، احساسی، توام با تنفر و کینه ورزی” بجای تحلیل واقعی در مبارزه، ندارند.
جامعه روشنفکری با امام زمان پست مدرن؟!
یکی از علل وجود استبداد و استعمار و فقر و فلاکت، دانش طبقه متفکر جامعه ای است که، خودش به نوبه خود مبارزه با ستبداد را مشکل میکند. کم نیستند روشنفکران[3]عضای موسس کانون نویسندگان مرکب بود از آقایان احمد شاملو، غلامحسین ساعدی،محمود اعتمادزاده، بیژن الهی، عبدالله انوار، رضا براهنی، بهرام بیضایی، عباس پهلوان، فریدون تنکابنی،حشمت جزنی، علیاصغرحاجسیدجوادی، غفار حسینی، علی اصغر خبرهزاده، منوچهر خسروشاهی، اسماعیل خویی،اکبر رادی، نصرت حمانی، یدالله رؤیاییمحمدرضا زمانی، محمد زهری، غلامحسین ساعدی، محمدعلی سپانلو، رضا سیدحسینی، اسماعیل شاهرودی، منوچهر شیبانی، منوچهر صفا، سیروس طاهباز، اسلام کاظمیه، سیاوش کسرایی، علیاکبر کسمایی، جعفر کوشآبادی، محمود مشرف آزاد تهرانی، سیروس مشفقی، حمید مصدق، فریدون معزی مقدم، کیومرث منشیزاده،نادر نادرپور، اسماعیل نوری علا، هوشنگ وزیری و مدعیان مبارزه در این مرز و بوم که در یک برداشت قالبی و یک بعدی از مسائل جامعه، “استبداد کهن را و یا استعمار را عامل همه بد بختی ها معرفی میکنند” و اولین و آخرین توصیه آنها این است که آن را ریشه کن کنند تا از بوجود آمدن دوباره آن جلو گیری شود. و اینگونه صدمات جبران ناپذیری به ایران و ایرانی زدند که بطورمفصل اینجا مورد بحث قرار گرفته است. از جمله موارد اطلاعیه کانون نویسندگان ایران که در زیر آمده است:
ویا شعارهای به اصطلاح سوپر چپ و انحرافی تشکلهایی همچون فرقه رجوی:
دادن این شعارهای سوپر چپ روانه و رفتن و خود را فروختن به همان استعمار، بعلاوه بنیانگذاری استبدادی بسا بسا خطرناکتر از استبداد حاضر با اعلام امام زمانی توسط مسعودرجوی همان سیکل معیوب و همان طنابی است که قرار است دوباره به گردن ایرانیان بوسه بزند.
بی تفاوتی و نشوریدن فکری-سیاسی جامعه روشنفکری خارج کشور، نسبت به چنین عقبگرد قرون وسطایی در بین به اصطلاح آپوزیسیون که با حمایتهای پنهان و آشکار استعماری جهت بازتولید استبدادی بسیار خطرناکتر از نوع جاری آن را در آب نمک سپهر سیاسی-اجتماعی ایران بوضوح برایمان تدارک دیده اند، غلفت فکری، سیاسی و تاریخی است که فاجعه ملی دیگری را برای جامعه ایران به ارمغان خواهد آورد که بخشودنی نیست.
در دوره قاجار و حاکمیت استعمار، ظهور 70 امام زمان در دنیای اسلام[4]جامعه شناسی نخبه کشی، رضاقلی علی، تهران، نشر نی، 1377، ص 126 یک چیز است، ولی ظهور امام زمان(مسعودرجوی) بعد از مشروطه، بعد از سرنگونی رژیم وابسته به سرمایه داری جهانیِ پهلوی توسط مردم ایران، و بی تفاوتی جامعه به اصطلاح روشنفکری خارج کشور نشان از یک بحران عمیق اجتماعی-سیاسی است که باید تمامی زنگهای خطر را برای روشنفکران ایرانی بیش از پیش بصدا در آورد. پدیده اجتماعی-سیاسی که امروزه حتی به بنگالادش و ساحل عاج هم نمیتوان تحمیل کرد. این همان فرهنگ و جامعه ای است که بنظر میرسد بعد از گذشت چند صد سال از حکومت صفویه کماکان عناصری از آن در ابعاد تکاندهنده خود را به ظهور میرساند.
تکاندهنده از این نظر که، اولا بنام آزادیخواهی و دمکراسی و… است، بعلاوه اینکه همین “امام زمان پست مدرن”!!! چند تن به اصطلاح روشنفکر، همچون دکتر! منوچهر هزاخانی که سایت امام زمان پست مدرن او را با سلاخی کردن ارزش و معنی کلمات، “برجستهترین نویسنده، مترجم و روشنفکر معاصر ایران، مسئول کمیسیون فرهنگ وهنر در شورای ملی مقاومت ” توصیف میکند و مهدی صامع رهبر به اصطلاح چریکهای فداییان اقلیت (بلشویکها!!) و … را زیر مهمیز خود دارد. تلخ تر اینکه، حسن شریعتمداری با آن سابقه فکریش برای مسعودرجوی کارت دعوت همکاری ارسال میکند تا شاید افتخار رفتن به زیر مهمیزش را پیدا کند. جامعه ای که روشنفکرانش بلحاظ فکری در قبل از دوران رونسانس بسر میبرد، و نسبت به ظهور پدیده های مربوطه به قبل از رنسانس بطور مطلق بی تفاوت است، آنوقت از مردم کوچه و بازار چه سطحی از رشد فرهنگی و اجتماعی و معرفتی… و در نتیجه رشد و پیشرفت صنعت را میتوان انتظار داشت.
مبارزه مخرب از این نوع یک کنش و واکنش اجتماعی- سیاسی- فرهنگی است که همواره در تاریخ ما تکرار میشود. جامعه شناسان باید با تحلیل علمی علل گرفتار ماندن جامعه ایرانی دراینگونه گردابهای مرگبار، کمک کنند تا از آن گرداب نجات یابد.
بعد از گذشت چهار دهه حتی سرنوشت (بی حاصل) به اصطلاح روشنفکرانی که این شعارهای غلط و انحرافی را میدادند (امثال فرقه رجوی، مارکسیستها، و بسیاری به اصطلاح روشنفکرانی که یا با تمام قوا بدرگاه استعمار دخیل بسته اند و یا خود را تنها با بازنشر اخبار داخل کشور ارضاء میکنند) هم نشان داد که بررسی پدیده اجتماعی استبداد بصورت مجرد و ذهنی، امکانپذیر نیست، همانطور که اینگونه به جنگ استعمار نیز نمیتوان رفت. که خود، همچون فرقه رجوی، ضمن گرویدن به اقماراستعمارو امپریالیزم، استبداد بسیار خشنتری را نیز باز تولید و برای آینده به نمایش گذاشته اند.
کارکردِ هردو معضل استبداد و استعمار در جامعه ما، طی قرون گذشته، در فرایند روابط متقابل اجتماعی و ضعف فرهنگی و عناصری از آن بوجود آمده و تا زمانیکه عناصر و اجزاء نظام اجتماعی ما، اقدام به رفع و ترد عناصر استبداد پذیر و استعمار پذیر نکند، ایندو پدیده در لباسها و شکلهای مختلف (جمهوری دمکراتیک اسلامی)، یا استبداد رضا خانی و یا سلطنت طلبی و…حیات اجتماعی و ملی ما را تهدید میکنند.
از بعد جامعه شناسی، استبداد و استعمار، بافت سیاست و تجارت خارجی، بی قانونی، هرج و مرج، بی عدالتی اینها همه حاصل فعالیت اجتماع است و بیگمان به علت نیاز بخشی از عناصر اجتماع بوجود آمده اند و پاسخگو به پاره ای از خواسته هاست. اگر آن خواسته ها ریشه کن شوند یا مسیر رشد یا موضع آنها تغییر یابد، بیگمان، عطف به تاثیر متقابل، موجب تغییر در نوع حاکمیت سیاسی یا بافت اقتصادی میگردند. سرنگونی یک دولت مرکب از اعضای همین جامعه، تا زمانیکه آن جامعه با همه زمینه های فرهنگی، سیاسی، مذهبی، تاریخی، فکری و اقتصادی و …کارش حتی در آپوزیسیون تولید دیکتاتور و امام زمان است گره ای از آن جامعه حل نمیکند.
اگر این حقیقت که تمامی مشکلات اقتصادی-سیاسی-اجتماعی ایران و آنچه عقب ماندگی نام گرفته است ریشه های تاریخی دارند را بپذیریم، شناخت و رفع آنها بدون مراجعه به ریشهای تاریخی غیر ممکن خواهد بود.
فعالیت اقتصادی یکی از فعالیتهای اصلی بشر در پهنه اجتماع است. مقوله ای که اول اجتماعی و سپس اقتصادی است. فعالیتهای اجتماعی نیز، همه هویت جمعی و تاریخی دارند. و آنچه بهره وری پائین، عدم خلاقیت، کم کاری و… نامیده میشوند، ریشه هایش در رفتار و هنجارهای سنتی ماست و هم علل اجتماعی – سیاسی – اقتصادی و هم ریشه های معرفتی، در نظامهای معرفتی گذشته مان، که آشنایی با آنها برای یافتن بهتر راه حل برای اصلاح آن کمک میکند.
اما از آنجا که مشکلات جامعه ایران در اساس در برخورد با تمدن صنعتی غرب بارز و شکل گرفته است، شناخت بافت اقتصادی –سیاسی–اجتماعی غرب الزامی است که مستلزم مراجعه به تاریخ آن ملل بعلاوه چگونگی برخوردشان با تمدن سنتی ایران است.
برخورد دو تمدن در سال 1507م صورت گرفت. فرهنگ اقتصادی 500 ساله اخیر ایران ویژگی خاصی دارد. و اصول و چارچوبهای کلی آن تا به امروز تفاوت چندانی نکرده است. اهرمهایی که در نظامهای اقتصادی صنعتی پیشرفته عمل میکنند، نه در اقتصاد سنتی گذشته ما و نه در اقتصاد درهم پاشیده فعلی مشاهده نمیشوند.
ویژگی اقتصادی ما چنان است که در مقابل ماشین از هر نوعش، که محصول رفتار اجتماعی – اقتصادی است، دست بسته، تن به قضا و قدر داده است. ذوق مصرف را به رنج تولید ترجیح داده، هرچند که به تحقیر ملی ما انجامد. ارضاء در فرایند مصرف را به ارضاء متفاوتی که فرایند تولید دارد ترجیح میدهد. در صورتیکه تولید انگیزه ها و اهدافی کاملا متفاوت دارند.
500سال است که از اوزون حسن آق قویونلو(اولین وارد کننده 1458م) تا پادشاهان صفویه، قاجاریه، پهلوی گرفته تا امروزه همواره واردت صنعت و…. مبتنی بر حراج منابع کشور از طلا و نقره در زمانی و نفت در زمانی دیگر را برای حل معضلات کشور به رنج تولید ترجیح داده ایم. و این عملا مشکل ژنتیکی! برای ما ایجاد کرده. طوریکه در پهنه سیاسی اجتماعی نیز برای حل مشکلات جامعه بدنبال واردات دمکراسی و آزادی و حقوق بشر و… شده ایم. و شاهدیم که چگونه بسیاری سلطنت طلبها، مجاهدین، شورای مدیریت گذارها …همچون خلف خود جهت رسیدن “به دروازه های تمدن”!! امروزه نیز دست بدامن آمریکا و غرب برای واردات سیستم سیاسی در ایران شده اند.
محصول این انتخاب غلط در عمل اجتماعی-اقتصادی محرومیت از قدرت ملی ای است که از پیشرفت و صنعت بدست میآید. ضمنا ایرانیان را مجذوب دارندگان آن قدرت در غرب میکند. این فرهنگ بعد از تحولات صنعتی جدید، سعی و تلاش قابل توجهی در راه کسب آن نکرده است. راههای انحرافی واردات تکنولوژی بدون فرهنگ صنعتی، که نوع واژگونه فرهنگ اقتصادی صنعتی است را بصورت گنگ و مبهم، اصیل پنداشته است. به این سبب که از درگیری عقلانی وطاقت فرسا با دشواریها شانه خالی کند. در واقع به عوض تهیه وسایل “نبرد” و پناه به خلاقیت و کار، به انتظار الطاف و امدادهای غیبی شده. چون زندگی فکری و علمی خود را هنوز شروع نکرده و در تاریخ اندیشه در حال سکرات و زندگی غیر عقلانی و احساساتی دست و پا میزند، نمیداند که صنعت و پیشرف و توسعه و رفاه اجتماعی و دفاع ملی به چه قیمت قابل دسترس است. به آرمانها و آرزوهای بلند ملی فقط به حد عاطفی- احساسی دلخوش کرده تا از رنج تعقل و رنج و تلاش قانونمند در امان باشد. از دست دادن حاکمیت ملی و تحقیر حیثیت ملی بصورت جدی وی را نگزیده است به همین دلیل برای مقابله با استعمار آنقدر نکوشیده که بتواند آن را ریشه کن نماید. چه در نهایت ضعف و چه در قدرت، به یکی از قطبهای جهانی به تناسب و جذابیت تن داده است.
در طول تاریخ هرگاه با انبوه عواطف و احساس و تنفر … به جنگ دشمن رفته، پس از سرخوردگی با لعن و نفرین، ملتمس دعا شده است. تجارش و مردمش و دولتمردان و آپوزیسیونش همه همان خصلتی را داشته اند که متفکرینش. روح کلی حیات اجتماعی چنان شکل گرفته است که تمام اجزاء و عناصر خود را در مسیر این “وابستگی” یکپارچه و هماهنگ نموده است. فرهنگی که استفاده انگل وار از دستآورد دیگران در تمام زمینه ها را ترجیح داده است. در انواع مقولات مادی و معنوی از علوم تا ادبیات، هنر، صنعت، تجارت، آزادی، دمکراسی …این اندیشه را بسط داده و میدهد.
اوزون حسن پادشاه مقتدر سلسله آق قویونلو، همانطور که در فوق آمد سنگ بنای واژگونه خوانی فرهنگ صنعت را در ایران بنا نهاد، فرهنگی که 562 سال از هیچ باد و باران و حمله و یورشی گزندی ندیده است!!! یعنی بجای یافتن ساز و کار قوی شدن و تسلط بر ابزار، به در یوزگی جهت تامین اسلحه و مهمات در نزد ونیزیها شد. در حدود 1500م که آمریکا کشف میشود، ایران که روزگار و نا امنی و وحشت و غارت و تخریب شهرها را از سر میگذراند، یک مرتبه با کشتی های جنگی اروپائیان (پرتقالی ها) مواجهه میشود. ایرانی که شیوه زندگی اقتصادی- اجتماعی اش از نظر نظام فرهنگ اجتماعی فرقی چشمگیر با زمان پیش از اسلام ندارد. در صورتیکه در آنطرف دنیا در حال خلق دستاوردهایی هستند که در زندگی چند ده هزار ساله بشر برای اولین بار بدیع می نماید. در نتیجه حضور استعماری چند صد تن پرتقالی (460تن) در مقابل میلیونها ایرانی، در جنوب کشور 115 سال طول میکشد. و دست آخر شاه صفوی بکمک انگلیسهاست که میتواند پرتقالی ها را از جنوب خارج کند. از همان زمان اشغال پرتقالی ها خلیج فارس و دریای عمان زیر سلطه غربی ها در آمد و تا امروز منطقه دست نشاند سیاست آنهاست.
پایان قسمت دوم -ادامه دارد
داود باقروند ارشد
مهرماه 1399
References
1. | ↑ | Interduction a la Sociologie, Generale, Guy ROcher, Edition HMH, 1968, t2. P157 |
2. | ↑ | مراجعه شود به دو کتاب زیر ریشه های بسیاری از آموزشهای سوء را که با پول سیا در کشورهای جهان نشر یافته نشان میدهد. (1) کنتر فرهنگ، ادوارد برمن، ترجمه حمید الیاسی، نشر نی، 1366- (2) بینش جامعه شناختی: نقدی بر جامعه شناسی آمریکایی، سی رایت میلز، ترجمعه دکتر عبدالمعبود انصاری، شرکت انتشار، 1360 |
3. | ↑ | عضای موسس کانون نویسندگان مرکب بود از آقایان احمد شاملو، غلامحسین ساعدی،محمود اعتمادزاده، بیژن الهی، عبدالله انوار، رضا براهنی، بهرام بیضایی، عباس پهلوان، فریدون تنکابنی،حشمت جزنی، علیاصغرحاجسیدجوادی، غفار حسینی، علی اصغر خبرهزاده، منوچهر خسروشاهی، اسماعیل خویی،اکبر رادی، نصرت حمانی، یدالله رؤیاییمحمدرضا زمانی، محمد زهری، غلامحسین ساعدی، محمدعلی سپانلو، رضا سیدحسینی، اسماعیل شاهرودی، منوچهر شیبانی، منوچهر صفا، سیروس طاهباز، اسلام کاظمیه، سیاوش کسرایی، علیاکبر کسمایی، جعفر کوشآبادی، محمود مشرف آزاد تهرانی، سیروس مشفقی، حمید مصدق، فریدون معزی مقدم، کیومرث منشیزاده،نادر نادرپور، اسماعیل نوری علا، هوشنگ وزیری |
4. | ↑ | جامعه شناسی نخبه کشی، رضاقلی علی، تهران، نشر نی، 1377، ص 126 |