ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
کودتا و ضد کودتا در ترکیه و فاجعه 30 خرداد سال 60
بقلم: داود ارشد
خوب است که درسی هایی نتیجه گرایانه از تشابه سی خرداد و کودتای ترکیه گرفت؟ آیا میتوان کمی نیز به عمق رفت و با درسهاییکه میگیریم از حادث شدن سی خرداد و کودتایی همانند کودتای ترکیه جلو گیری کرد؟ اخیرا مقاله ای را خواندم که در آن اشاره هرچند اجمالی (در ظرفیت یک مقاله) اما درست به مقایسه نتیجه گرایانه از کودتای اخیر ترکیه و فاجعه 30 خرداد سال 1360 که بدست مسعود رجوی رقم خورد شده بود.
البته ما از بیان حقایق در قالب مقایسه سی خرداد و کودتای ترکیه و درسهایی که باید از آن آموخت یاد میگیریم. یک نکته را نیز مایلیم اضافه کنیم (هرچند نویسنده در یکی از پاراگرافهای مقاله بلندشان اشاره ای بدان کرده اند) که البته ایشان و ما مجاهدین بطور کلی و بیش از همه مسعود رجوی و باند او بدان اشراف کامل دارند. و آن این مسئله است که وقتی شما بدون مطالعه و بدون ارزیابی و … دست به مبارزه مسلحانه میزنی یعنی (ترور و تروریسم) فقط یک اشتباه نیست.
یعنی فقط جنبه سیاسی آن مطرح نیست. یعنی مسئله به یک اشتباه محاسبه سیاسی-استراتژیک یا نظامی ختم نمیشود. که مقاله مربوطه نیز آنگونه که یک مقاله اجازه میدهد بدان پرداخته است. بلکه بعد ایدئولژیک آن یعنی همان مقوله خواندن مسعود رجوی و دستگاهی است که سی خرداد را رقم زد اصل مطلب است. میدانیم که رجوی یکشبه از خواب بیدار نشده تا دستور کشت و کشتار را بدهد. وی از روز اول هزاران بار این صحنه را از ذهنش گذرانده، برایش پول در خارجه، پایگاه و سلاح در داخله ذخیره کرده، دست بدامن اجانب همانند شوروی و … شده و سیاست هایی که در نهایت عطف به آنچه در ذهن رجوی بوده است را اتخاذ کرده تا در نهایت در سی خرداد این موجود نامیمون متولد شود. فاجعه ایکه بسیاری فقط نوک این کوه یخ را میتوانند ببینند(آنچه رجوی تلاش میکند نشان داده شود تا اصل قضیه و جنایت او پنهان بماند) و اینکه چه بلایی بر سر جنبش مردم ایران یعنی بدنه آن کوه بزرگ آورد.
در این رابطه تاکید بنده براین است که درس گرفتن از سی خرداد به تنهایی مشکل است. و نیاز دارد که فرد سی سال را در دنیای سیاست و… گذرانده باشد چه بسا سی خردادی را تجربه کند تا بتواند مثلا در دام سی خرداد و یا به بهانه تمرین نظامی وارد کودتا نشود. مثالهایی ساده میزنم. مثلا آقای بنی صدر در همان ابتدای کار در شورا در اولین سیاست وطن فروشانه رجوی از شورای ملی مقاومت جدا شد. این یعنی ایشان دیدش بسیار عمیقتر از بنده و امثال بنده بود. آقای هدایت الله متین دفتری هر چند دیرتر در سال 1367 دیکتاتوری را دید و گفت که “مجاهدین دمکراسی را ممیزی میکنند” و جدا شد. یا یعقوبی نیز از همان بعد از سی خرداد تشخیص داد هرچند دیگر دیر شده بود، و هیولایی بنام مسعود رجوی تولید شده بود و دیگر تنوره میکشید، فهمید و جدا شد … این افراد تازه با تجربه ترها بودند. البته منکر این نیستم که خیلی ها بودند که در جامعه سیاستهای رجوی را نقد میکردند ولی گوش سیاسی ای وجود نداشت که بشنود. نسلی که شاه خائن و سلسله ای که بدان تعلق داشت بعد از 50 سال حاکمیت ننگین از خود باقی گذاشته بود همان بود که دو نفر را در ماه دید یکی را در این سوی طیف دیگری در آنسوی طیف.
ولی اگر تک تک عملکردها و سیاستهایی که منجر به سی خرداد شد را باز و روشن کنیم، برای دیگرانیکه شانس و یا اقبال و یا خوشبختانه فرصت حضور در تک تک آن روزها را نداشته اند میتوانند بهتر درس بگیرند و بدانند و انتخاب کنند. نه اینکه همانند ما بعد از تولد موجود نا مبارک تازه خود را با آن روبرو ببینیم. بزبان ساده تر ، باید با تربیت سیاسی با بیان تک تک حقایق از ساخته شدن هیتلر در آلمان جلو گیری کرد باید از ساخته مسعود رجوی جلوگیری کرد باید از ساخته شدن خمرها و … جلوگیری کرد. تا نسلی دوباره به قربانگاه نرود.
معمولا نمیشود مسعود رجوی تولید کنیم ولی از سی خردادش اجتناب کنیم. نمیشود در رژه میلیشیایش که ارتشی را در مقابل یک انقلاب نو پا علم کرده شرکت کنیم، نمیشود در امجدیه اش خلق جهان بداند این هیولا معلم ماست را بگوئیم، نشریه اش را پخش کنیم … و این هیولا را بزرگتر و بزرگتر کنیم بعد درست در روز سی خرداد که سلاح نیز دستمان است و با بقیه در حال شلیک هستیم بتوانیم مسئله را فهمیده خلاف جریان آب شنا کنیم. همانگونه که هیچ کس عملا نتوانست. حتی کسانیکه سابقه طولانیتری داشتند نتوانستند جلویش را بگیرند. چون بهمن سی خرداد از روز اول تشکیل ستادهای مجاهدین بدست مسعود رجوی راه افتاده بود. این بهمن البته با شرکت امثال ما در سی خرداد آنقدر بزرگ شده بود که دیگر جلوگیریش عملی نبود. برای همین باید تک تک حوادث و سیاستهای منجر به سی خرداد باز شود و به نسل جوان نشان داده شود تا ضمن اینکه جزئی از بهمن مربوطه نشوند که بتوانند جلو آنرا قبل از تبدیل شدن به اثری خانمان برانداز بگیرند. این وظیفه و مسئولیت ماست در قبال آنچه میدانیم….
فراموش نکنیم که مسعود رجوی خودش یک تیر هم شلیک نکرده یا یک خمپاره هم نزده.
بیست و یکم مرداد 1395
یازدهم اوت 2016