ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
اتحاد عمل آپوزیسیون، مجاهد هراسی! یادآوری
دلسوزی! در کیهان لندن بعد از چهل سال دلتنگ اتحاد عمل آپوزیسیون شده (بسیار عالی) ولی از بد روزگار به کاه دان زده.
یاد آوری: همه شما در موضوع انقلاب و اتحاد و ضرورت اتحاد و… به گرد پای مسعود رجوی نمیرسید. آنچه شما همه دلسوزان مردم ایران بعد از چهل سال تازه یادتان افتاده که اتحاد خوب است.
رجوی زمانیکه از تهران میخواست به فرانسه فرار کند قبل از خرید بلیط هواپیما شورایش را با بنی صدر ساخت و به فرانسه فرار کرد
بنابراین خودتان را خسته نکنید و به وی یاد آوری تذکار نصیحت، نکنید.
مشکل رجوی ندانستن آنچه شما تازه با آن روبرو شدید و شوق و ذوق برتان داشته که اتحاد هم بد نیست و چقدر خوب است نیست.
این امام زمان جدید و ولی فقیه (مسعود رجوی) هیچ کس جز خودش را قبول ندارد هیچ بلکه آدم هم حساب نمیکند. به همه مقدسات انسانی قسم نا سزا نمیگویم (با چهل سال زیر دستش بودن میگویم)،
آنچه شما تلاش میکنید از اتحاد عمل (شراکت در مبارزه) به او یاد آوری کنید مسعود رجوی چهل سال است در اساس و در بنیاد با اولویت 1 تا 100 کارش به خارج آمده با تنها و تنها ماموریت نابود کردن هر جنبنده ای که ادعای مبارزه بکند.
بله نابودی هر چه آپوزیسیون غیر از خودش حتی همین اعضای باسمه ای شورای خودش را نیز بعنوان ضد انقلاب و عمله بورژوازی باخود یدک میکشد که قلع و قمع متحدینش را بپوشاند.
مجاهد هراسی وجود ندارد افشای رجوی چرا. آنهم توسط مجاهدین.
—————————————–
مقالات مرتبط
—————————————–
چرا باید از کنگره سکولارها استقبال و دفاع کرد؟
درحال حاضر بخشی (اگر حرف کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری سال 1396 رژیم را ملاک بگیریم) 96% از جامعه ایران که خود را در جنبش سبز در سال 1388 نشان داد بعلاوه بسیاری از خارجه نشینان مانند امثال بنده، خواستار تغییر رژیم ایران هستند.
چه ما خوشمان بیاید چه نیاید مردم ایران نشان داده اند که برای تحقق خواسته هایشان مسیر معینی را در حال طی کردن هستند. میماند ما که خارجه نشین لقب داریم. متاسفانه متاسفانه علیرغم اینکه همگی درحرف جهت تحقق خواسته مردم ایران تلاش میکنیم ولی در عمل هرکداممان یک ساز را میزنیم و درعمده موارد نیز انرژی همدیگر را خنثی میکنیم. و تنها محصول تلاشهایمان درنزدیک به چهار دهه که از حاکمیت رژیم درایران میگذرد برآیندی معادل صفر داشته است. که البته معنی سیاسی مشخصی نیز دارد. و در حقیقت آب به آسیاب رژیم ریخته ایم.
ضمنا جهت اینکه مبادا انصاف را رعایت نکرده باشیم و همه را با یک چوب زده باشیم و سهم همه را در به صفر رساندن برآیند صفر بصورت چوب کبریتی محاسبه و به حسابشان نوشته باشیم باید بگویم که سهم همه در این به صفر رساندن بردار برآیند نیرویی خارجه نیشنان مطلقا برابر نیست.
معنی برایند صفر خارجه نشینها
اول معنی سیاسی این برایند صفر را بیان کنم که فراموش نشود. معنی برآیند صفر یعنی: نبود هیچ آلترناتیوی برای رژیم از خارج کشور. که آقای حسن اعتمادی نیز بدرستی در مصاحبه خود با تلویزیون میهن بیان نمودند. البته نباید از حق گذشت که بسیاری از ما خود را نماینده تمامی مردم ایران و همه مردم ایران را عاشقان سینه چاک خودمان میدانیم. ولی اینکه این ادعای ما چه میزان پا در واقعیت دارد را میتوان از میران اثر گذاری هرکدام از مدعیان در تحولات داخل ایران سنجید.
سهمِ هرکس در برایند صفرنیروهای خارج کشور
طبق تجربه شخصی بنده چه در مسیر استقرار این رژیم و چه سپس در مسیر تغییر همین رژیم که از سالهای 1354 شروع شده است و سی سالش را در خدمت آقای مسعود رجوی و خانم رجوی و “شو”رای ملی مقاومتش و البته در عالی ترین سطوح آن طی نموده ام و بخشی نیز در داخل ایران بعد از فرار موفقیت آمیز از اسارت تشکیلات رجوی بوده است، باید اذعان نمود(علیرغم اینکه بنده تشکیلات رجوی را جهنمی ترین تشکیلات میدانم) و نباید از حق گذشت که 99% سهم به صفر رساندن برایند نیروهای خارجه نشین به این تشکل جهنمی تعلق دارد.
سیاست فرقه رجوی از روز اول (بعد از سی خرداد سال 1360) که در خارجه مو به مو توسط مسعود رجوی ابلاغ میشد و [1]متاسفانه توسط و با مسئولیت افرادی مانند بنده چه زمانیکه مسئول انجمن های دانشجوی خارج کشور همین فرقه بوده ام و چه بعدها که مسئول ستادی انگلستان بودم …. پیش برده شده است، که دو هدف بیش نداشته است.
اولی: “مقابله، خنثی و نابودی هر جنبده سیاسی مخالف رژیم چه در داخل و چه در خارج کشور.
دومی: جا زدن فرقه رجوی با (ایران رجوی رجوی ا یران- مریم رئیس جمهورایران- خلق جهان بداند مسعود معلم ماست- تنها آلترناتیو دمکراتیک و….) بعنوان تنها آلترناتیو رژیم.
تمامی سیاستها از بهمراه آوردن بنی صدر به خارجه تا تشکیل “شو”رای ملی مقاومت تا تشکیل جنبش همبستگی و فرار مسعود رجوی به خارج، اعزام مریم رجوی به اروپا از عراق، و فرار آخر مریم رجوی به اروپا تماما با نسبت 99% “مقابله، خنثی و نابودی” هر جنبده سیاسی مخالف رژیم و 1% نیز سهم معرفی خود بعنوان آلترناتیو بوده است. تعجب نکنید توضیح میدهم.
از زمان شروع تروریسم رجوی در سی خرداد سال 1360 تا زمانیکه تمامی دستگاه جهنمی رجوی در ایران جمع شد یعنی اواسط سال 1362 نسبت 99% روی معرفی خود بعنوان آلترناتیو و 1% روی خنثی کردن دیگر مخالفین رژیم قرار داشت (ما دستگاه پیشبرد آن بوده ایم) چون رجوی با برنامه ریزیهای دو ساله منتهی به سی خرداد و نفوذهایی که درارگانهای رژیم صورت داده بود (بمب گذاری حزب، دفتر ریاست جمهوری، ترور خمینی …) خود را بطور 100% حداکثر در پایان سال 1363 در قدرت میدید. (اینها تحلیل نیست تمام بحثهای داخلی و برنامه ریزیهای درون تشکیلات است) عمده مخالفین را نیز در جیبِ (شورای ملی مقاومت) خود داشت بنابراین همان 1% برای بقیه خارج از جیبش کافی بود. چون کسی نبود. یادتان نرود که حتی مکاتباتی هم آن زمان با رضا پهلوی داشت که وانمود کند او نیز در جبیش است. که تماما حساب شده بود و قصد اتحاد نداشت.
ولی چون حسابهایش مانند بقیه حسابهایش طی این چهار دهه غلط از آب درآمد و بطور کامل در داخل جارو شد و شورا نیز پاشید. در نیتجه مسعود رجوی قبل از همه از اواخر سال 1363 پی برد که این درصدها (99% و 1%) باید جابجا شود.
یعنی چون بقدرت رسیدنی در کار نیست، چون نیرویی در داخل نیست در ثانی تشکیلات گریخته به خارج نیز در حال تلاشی است. شورا نیز متلاشی است. هر روز که میگذشت حتی اگر هم رژیم دعوت میکرد امکان اثر گذاری در داخل وجود نداشت. بنابراین رویکرد رجوی از رویارویی واقعی با رژیم به رویارویی با آنگونه که خود تلقی میکرد با آپوزیسیونی بود که در شکست کامل خودش رو به رشد میدید تبدیل شد.
چرا رو به رشد؟ بدلیل اینکه رژیم که بود ستم که بود پس حالا که تشکیلات رجوی از بین رفته آنهم نه تنها بدلیل قدرت رژیم بلکه بدلیل مهمتر پس زده شدن توسط کل مردم ایران و نفرت آنها از خطی و مشی و تشکیلات و خود رجوی. ولی چون سرکوب و ستم ادامه می یافت و در داخل نیز نمیشد در آن زمان آپوزیسیونی شکل بگیرد بطور طبیعی آپوزیسیون سالم و مردمی غیر از فرقه رجوی مورد تنفر مردم، تنها در خارج کشور امکان رشد داشت.
اگر تشکیل “شو”رای ملی مقاومت محتوایی بود و قصد و هدف آن اتحاد نیروها، حرکت و مبارزه مشترک و قائل بودن به حق دگراندیشان و … بود رجوی اولا جبهه متحد علیه رژیم را بدست خود و با تک روی و اعمال هژمونی و رفتن مسیر عراق و خیانت، نابود نمیکرد. بلکه بجای فروپاشاندن شورا باید دست بکار میشد و با تقسیم هژمونی که دیگر (با نابودی سازمان در داخل) هیچ موضوعیتی نداشت این ضربه مهلک به جنبش را با اتحاد گسترده تر جبران میکرد.
ولی او همانگونه که همه شاهد بوده اند بطور مطلق حاضر به چیزی کمتر از امام زمان، صاحب جان و مال و ناموس همه مردم جهان (خلافت اسلامی) قائل نبود و کرد آنچه طی این سالها شاهد بوده اید که البته بروز ماهیت قرون وسطایی رجوی بود. از این رو بود که خنثی کردن و مقابله و نابودی هر جنبده سیاسی غیر از خودش به مقام اول از سهم انرژی تشکیلاتش برای آن به 99% رسید. این امر چه در خارج تشکیلات در میان آپوزیسیون و چه در درون تشکیلات با شدت و حدت تمام و با مشت آهنین ادامه داشته است.
سهم بقیه از به صفر رساندن میزان برآیند بردار آپوزیسیون غیر از فرقه رجوی متعلق به بقیه است که به تاثیر پذیری از فرقه رجوی و در غلطیدن به بی اعتمادی و ترس از ریسک پذیری و پیش قدم نشدن و بعضا نا امیدی و پاسیویزم و بی عملی خلاصه میشود که البته فقط به مردم ایران باید پاسخگو باشند و باشیم.
مشکلات فرا روی ساختن آلترناتیو
مشکلات فرا روی آلترناتیو یکی همین تشکیلات بسیار با سابقه مافیایی خود فروخته با پولهای کلان دریافتی از عراق و عربستان و … در خارج کشور و آن رژیم که روی نفت نشسته از یکطرف و از طرف دیگر پراکندگی بین ماست که طی نزدیک به چهار دهه وجودمان از زهر پاشیده شده توسط دو دشمن فوق الذکر بصورت بی اعتمادی و همدیگر را طبق خواست مشترک رجویها و رژیم، لیبرال و وابسته و مزدور و شاهی و… خواندن، دیدن و ترس از نزدیک شدن به همدیگر و کار مشترک از طرف دیگر است.
کار آپوزیسیون مستقل (خود نفروخته) کاری است که باید با کفش و کلاه آهنی و خون جگر از این سدهای بسیار بزرگ عبور نموده و آنها را از سر راه برداشته و توطئه ها را خنثی کرده و آلترناتیو خود را بسازد.
احساس بنده این است که این کنگره چنین قدمهایی را در حال برداشتن است. که باید این کار را بفال نیک گرفت و از آن حداکثر استفاده را نمود و از سازماندهندگان آن تشکر کرد. اهمیت کارشان را نیز از میزان لرزه ای که بر اندام دشمنان مردم ایران از فرقه رجوی گرفته که تمامی سایت های رنگارنگ خود را علیه این تلاش بسیج کرده و رژیم حاکم میتوان فهمید.
داود باقروند ارشد
جنبش نه به تروریسم و فرقه ها- اروپا
References
1. | ↑ | متاسفانه توسط و با مسئولیت افرادی مانند بنده چه زمانیکه مسئول انجمن های دانشجوی خارج کشور همین فرقه بوده ام و چه بعدها که مسئول ستادی انگلستان بودم …. |