ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
چـــــرا مجاهد هراسی؟ مبارزه! در آینه مردم
بقلم داود ارشد
هرگز نمیتوان منکر نقاط مثبت هیچ فرد و سیستمی بود، چون طبق قانمندی حاکم بر تمامی پدیده ها در هستی، پدیده ای نیست که فقط و فقط نقاط منفی داشته باشد و قطعا نقاط مثبتی نیز دارد. بنابراین وقتی به نقد و بررسی یک سیستم مینشینیم منظور نفی بعضی نقاط مثبت آنها نیست و در نتیجه قصد تحریک احساسات حامیان چشم و گوش بسته آن افراد و سیستم های مورد نقد را که فقط نقاط مثبت را دیده و چشم به نقاط منفی آن می بندند را نداریم.
ایرانیان و ایران زمین طی صد سال گذشته به کرات در مسیرهایی قرار گرفته است که بهای بسیار سنگین حیاتِ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و فرهنگی برایش داشته است. در عمده آنها خود نقش اصلی را بازی نمیکرده هرچند در مواردی نیز از عناصر خود فروش و عقب مانده و قدرت طلب چه درمیان عوام و چه در میان سیاستمداران-احراب و حتی مراجع تقلید توسط بیگانگان در تحمیل این خسارات به میهن بخدمت گرفته شده اند.
یکبار رضا خان توسط (و یا با دخالتهای) استعمار انگلیس به ما ایرانیان تحمیل شد، سپس وقتی نزدیکی رضا خان به آلمان نازی در تضاد با منافع استعمار انگلیس قرار گرفت، سرنگونی رضا خان را بهمراه آورد، در فاز بعدی فرزندش که همه جهان به بی کفایتی او اذعان داشتند (کتاب هوشنگ نهاوندی وزیر آبادانی و مسکن، وزیر علوم و رئیس دانشگاه تهران در دوران محمدرضا پهلوی بود.) به مردم ما تحمیل گردید. وقتی سیاستمدارانی از میان قلب و رگ و ریشه ایران و ایرانی بنام مصدق ها و فاطمی ها بپا خواستند اینبار همین استعمار انگلیس کمر به نابودی آن بست و با کمک آمریکا و عناصر خودی به اینکار نائل شدند و بار دیگر دیکتاتوری سیاه پهلوی را 25سال دیگرحاکم کردند.
وقتی ابر قدرت آمریکا در جنگ ضد انسانی ویتنام توسط ویتکنگها با شکستی فضاحت بار روبرو و دماغشان به خاک مالیده شد، با روی کار آمدن دولت دمکرات کارتر آن شکست را با این بهانه که علت این شکست و بی آبرویی و فضاحت بار سوپر قدرت جهان ناشی از “حمایت جمهوریخواهان از دیکتاتوریهای ضد مردمی جهان عطف به حمایت از دیکتاتور ویتنام جنوبی و محمد رضا شاه… بوده است”، از ما ایرانیان با تصمیم در گوادلوپ {{ رییسجمهور کارتر خیلی ناگهانی به ما اعلام کرد که کشورش قصد حمایت از شاه ایران را ندارد. رییسجمهور فرانسه در بخشی از کتابش مینویسد: عدم حمایت ایالات متحده از ایران به منزله سقوط شاه بود.}} جهت سرنگونی محمدرضا شاه “گماشته دیکتاتور و ژاندارم منطقه خود” انتقام گرفتند.
یکسال بعد با فضا سازیهای تشکیلات رجوی ( اگر دست خارجی همچون روسیه در کار نباشد که آینده آنرا مشخص خواهد کرد) با مقدمه چینی و فشارهای سیاسی–اجتماعی ناشی از شرایط به اصطلاح انقلابی آنروزها به جو ضد آمریکایی و ضد غربی با شعار سرنگونی امپریالیسم آمریکا بعنوان شاه اصلی دامن زدند و زمینه تسخیر سفارت آمریکا را فراهم کردند که با جرات میگویم که فرقه رجوی در اشغال سفارت آمریکا در تهران نیز نقش و مسئولیت جدی داشتند. چنانکه بلافاصله طبق نوشته (نشریه مجاهد شماره18 ص7) تمامی نیروها و بویژه واحدهای نظامی خود را در سفارت مستقر نمودند و سپس در روزهای بعد مستقلا در اصفهان و تبریز کنسولگری آمریکا را اشغال نمودند که شرح مفصل آن در (نشریه مجاهد ش 11 ص 3) آمده است.
چرا باید به نقش مشترک شوروی و فرقه رجوی در اشغال سفارت اندیشید؟
از این رو که با رفتن شاه شوروی خودش و سفارتش را در تهران بلا منازع میدید طوریکه وقتی رجوی خبر دستیابی به اسناد نحوه دستگیری شبکه جاسوسی سی ساله شوروی برهبری (سرلشگراحمد مقربی و علی نقی ربانی) را به دبیر اول سفارت شوروی ولادیمیر فنزینکو میدهد و او به مسکو اطلاع میدهد بدلیل اهمیت قضیه دستور میرسد بلافاصله با سعادتی از سفارت تماس گرفته شود. علیرغم مخالفت فنزینکو مقام بالاترش به او میگوید انقلاب شده و ساواک و سیا کنترلی روی ما ندارند (کتاب “درون کا گ ب” نوشته ولادیمیر کوزیچکین افسر سابق کا گ ب در تهران فصل: محمدرضا سعادتی ص 372) در صورتیکه اداره هشتم ساواک (سیستم سیا در ایران) کماکان فعال بود و سفارت را شنود میکرده که به دستگیری محمد رضا سعادتی هنگام تحویل اسناد به فنزینکو میگردد.
این حادثه حساسیت رژیم را روی شوروی و البته مسعود رجوی نه بعنوان نیروهای انقلاب بلکه جاسوسان شوروی حساس میکند و در نتیجه عملیاتی که قرار بود پیروزی بزرگی برای شوروی باشد تبدیل به ضربه جدی ای به منافع آن در ایران میگردد.
اگر نوشته های ولادیمیر کوزیچکین جاسوس با سابقه شوروی و افسر سابق کا گ ب در ایران را ملاک بگیریم فرقه رجوی از مدتها با ولادیمیر فنزینکو از طریق سعادتی در ارتباط بوده است بویژه که در زمان شاه نیز وقتی دو مستشار آمریکایی توسط سازمان ترور میشود و کیف دستی آنها بهمراه اسناد بسیار مهمی که در کیف بوده بدست سازمان میافتد ولی برای سازمان قابل استفاده نبود بدلیل خطرات تماس در داخل ایران در هماهنگی با شورویها اسناد را به خارج ایران منتقل و در آنجا به شوروی تحویل میدهند. یعنی رابطه سازمان با سیستم جاسوسی شوروی مسبوق به سابقه است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که شوروی بسیار از تعطیلی سفارت آمریکا درایران استقبال میکرد و قطعا بهترین نیرویی که بتواند این طرح را برایش عملی کند بدون اینکه حساسیتی روی شوروی ایجاد شود آقای رجوی است تا حزب توده. و میبنیم که چگونه سازمان در سراسر نشریه اش بر طبل سرنگونی امپریالیسم بعنوان شاه اصلی میکوبد و تمامی نیروها و احزاب و حتی حاکمیت را زیر فشار میگذارد. بنابراین سفارت آمریکا در تهران در ادامه این کمپین سراسری سازمان به اشغال در میآید و روز بعد نیز سازمان مستقلا و اینبار بنام خودش کنسولگریهای آمریکا در اصفهان و تبریز را تسخیر میکند.
اشغال سفارت آمریکا بعنوان ضربه به منافع آمریکا در ایران، هدیه بزرگی بود به شوروی بعنوان تنها برنده آن واقعه. و ایران و مردم ایران بلاترین صدمات ناشی از اشغال سفارت (بلوکه شدن دارائیهای ایران و …) را خوردند. این صدمه آنقدر وسیع و سنگین بوده است که کماکان مردم ایران بهای آنرا میپردازند و تا سالیان خواهند پرداخت.
سونامی ناشی از زلزله اشغال سفارت (با پشتیبانی، حمایت، و دخالت مستقیم مسعود رجوی) تحریک و چراغ سبز دادن آمریکا به صدام حسین جهت حمله به ایران و جنگ خانمان سوز هشت ساله ای بود که به میهن ما تحمیل گردید که منجر به کشته شدن یک میلیون ایرانی، صدها میلیارد دلار خسارت به زیرساختهای نفتی و غیر نفتی، نابودی اقتصاد تولید محور، شخم خوردن جامعه ایرانی بدلیل کشته های جنگ و در نتیجه آن شروع فحشا و اعتیاد و بیکاری و… البته حاکمیت مطلق سپاه بر کشور شد.
ایندو صدمه بسیار جدی و خانمان برانداز تاریخی به مردم ایران کافی نبود آقای مسعود رجوی که در عوالم خودشیفتگی لجام گسیخته قدرت پرستی اش در اوج فرصت طلبی ضد ملی و سوپر ایدآلیستی و ماجرا جویانه، مبارزه مسلحانه را با این تحلیل که رژیم دستش زیر تیغ جنگ خارجی است و جهان نیز بدلیل اشغال سفارت علیه رژیم است، شروع کرد تا سه ماهه آنرا سرنگون کند را به سازمان مجاهدین، به مردم ایران و به همه سازمانهای سیاسی دیگر تحمیل کرد که نتیجه اش صدها هزار اعدامی و زندانی و شکنجه شده و آواره در سراسر جهان، نابودی تمامی آزادیها و نهاد های مدنی و … برای همیشه، و استقرار کامل و بلا منازع دیکتاتوری با توجیه جنگ خارجی و تروریسم داخلی بوده.
امروزه همه جهان با شناختی که از مسعود رجوی پیدا کرده اند میدانند که نه آنگونه که طی سالیان همه را به صلابه کشیده است:
- ضد امپریالیست و ضد آمریکا بود، ———–خودش با جلادترین جناحهای آن به وحدت رسیده.
- نه آزادیخواه و ضد اختناق و شکنجه و زندان بود ———–خودش زندان و شکنجه و اعدام راه انداخت آنهم علیه خودیها.
- نه مسلمان دمکرات و ضد ولایت فقیه بود ———–خودش را امام زمان و ولی فقیه و صاحب جان و مال و ناموس عالمیان خواند.
- نه معتقد به مبارزه مسلحانه، ———–او در مواجهه با آمریکا به تعداد اعضا در اشرف در مورد مبارزه مسلحانه غلط کردم گفت.
- نه معتقد به آزادی زنان، ———–از زنان برای به اسارت و بندگی تشکیلاتی و بردگی جنسی اسفتاده کرد.
- نه مبارز ———– رجوی از تمامی صحنه ها اولین کسی که فرار کرده خودش بوده.
- نه آزادیخواه ———–فکر کردن، نظردادن، داشتن عقیده مستقل در تشکیلات مرز سرخ است.
و دیده ایم که کوچکترین انتقاد ساده را نه تنها نمی پذیرد بلکه منتقد را به اعدام و یا زندانهای طویل المدت محکوم میکند، از جمله آقای حسین نژاد، علی زرکش مهدی افتخاری و صدها نفر دیگر، بنده را یکبار در انتقاد به تحلیل غلطش در مورد خاتمی به هفت سال تبعید در بصره، و یکبار بدلیل انتقاد به بگیر و ببندها و زندانی که راه انداخته بود به دهسال زندان، و صدها نمونه دیگر از این دست.
درصورتیکه فریاد وا اسلامایش به فلک میرسد اگر رجوی خودش با همین اقداماتی که در مقابل رژیم انجام داد در تشکیلاتش و یا بیرون تشکیلاتش و یا در ایران آینده مواجهه میشد کمتر از پل پوت با ساختن کوهها از سرهای ما ایرانیان برای مردم ایران مایه نمیگذاشت.
کما اینکه در اروپا نیز مسعود رجوی حکم و وصیت کرده است که منتقدین و جدا شدگان را باید گیر آورد و کشت. نمونه های بسیار هم از ضرب و شتم منتقدین هست که آخرین آن در مقابل پارلمان اروپا بود که محافظین مریم رجوی زمانیکه خودش در کنفرانسی در آنجا حضور داشت دو تن از منتقدین را بقصد کشت زدند. که اعتراض نمایندگان مجلس را برانگیخت و آنرا عملی تروریستی و خطرناک حتی برای شهروندان اروپا دانستند.
ادامه روزشمارمبارزات پربار مسعود رجوی برای ایرانیان
وقتی مختصر محاسبه مسعود رجوی در سرنگون کردن شاه اصلی (امپریالیسم آمریکا) فاجعه بار شد و سرنگونی سه ماهه رژیم با تحمیل تروریسم سراسری و صدها هزار اعدامی و…اشتباه از آب در آمد با صدام همدست شد تا مبارزه (جنایتش) را با کشتارهای مرزی مردمی که تا دیروز در خیابانها شهرهای کشور صورت میداد تکمیل کند.
صدام حسینی که ما در سازمان سالیان جزء جلادان منطقه و یکی از خشنترین دیکتاتوریهای منطقه تحلیل و نفی میکردیم. و حتی زمانیکه در بغداد حضور داشتیم مدام از ترس اینکه حتی ما مجاهدین متحدین خودش را بگیرد و سر به نیست کند در ترس و دلهره بسر میبردیم. طوریکه به بنده بعنوان مسئول امنیتی بغداد مسئولیت ریختن طرح فرار و پناهنده شدن به سفارت فرانسه را برای سازمان داده بودند. با این وجود مسعودرجوی براحتی خودش و همه مجاهدین را صد در صد در اختیار او قرار میدهد و خشنترین دیکتاتور منطقه تبدیل به صاحب خانه و سید الرئیس میشود که باید قربان صدقه او رفت (م ک: ویدئو جلسات با وزیر اطلاعات عراق) و نیروهای سازمان بعنوان پیاده نظام جهت کشتن سربازان (فرزندام مردم ایران) مورد بهره برداری قرار میگیرد.
در ادامه نا کامی های رجوی (با آتش بس و گل گرفته شدن باب مزدوری در ارتش عراق) او را تبدیل به همدست و نوکر سعودیها و حتی فراتر از آن در سرکوب مردم عراق جهت جلو گیری از سرنگون شدن همان خشنترین دیکتاتوریهای منطقه نمود و دست سازمان به خون مردم عراق آلوده شد.
امروزه نیز که در آلبانی دست خودش از انجام مستقیم جنایت کوتاه شده است دست بدامن جان بولتنها که آشکارا هم تراز صدام و اسرائیل خواستار نابودی ایران و بمباران ایران و ایرانی است شده است.
توجه میدهم به اینکه در تمامی این اقدامات خیانتبار آشکار (از نظر مردم ایران) سر سوزنی نشانه ای که قصدش از تمامی این سیاستها مقولاتی مانند صلح حدیبیه…باشد وجود ندارد و نمیتواند داشته باشد. چرا که رجوی قبل از همه و بیش از همه و دقیقتر از همه نظر مردم ایران را نسبت به تمامی سیاستهایش بویژه در زمینه استراتژی مبارزه مسلحانه، استراتژیی ارتش آزادیبخش (تبدیل شدن به پیاده نظام ارتش صدام)، انقلاب ایدئولژیک، رهبری عقیدتی، طلاق و ازدواجها، عملیات فروغ جاویدان، و همدستی با صدام و دادن اطلاعات نیروگاههای اتمی رژیم در همکاری با اسرائیل (با وجود اینکه سطلنت طلبها اینکار را برای اسرائیل نکردند) به آمریکا، آستان بوسی ولی فقیه و رفسنجانی با نامه نگاری به آنها، آستان بوسی جنایتکاران سعودی، و البته نئوکلونهای آمریکا کسانیکه خودش آنها را اینگونه توصیف میکرد
{{ ««به بیان دیگر از آنجا که در مقطع کنونی تاریخ، تضاد اصلی حاکم بر جامعه بشری، تضاد بین خلقها و امپریالیسم است، نیروها، احزاب و رژیم ها بایستی در ارودی خلقها و همراه آنان با امپریالیسم جهانی (بسرکردگی امریکا) در نبرد و ستیز باشند، وگرنه اجبارا جزو اقمار امپریالیسم و به موضع ضدیت با خلقها سقوط میکنند!!»» مسعود رجوی(نشریه مجاهد ش4 ص2) }}.
رجوی طبق بیان و منطق خودش که در فوق آمد “اجبارا جزو اقمار امپریالیسم و به موضع ضدیت با خلقها (مردم ایران) سقوط کرده است.
————
اینهم یک نمونه از افکار داعشی بکارگیری کودکان توسط آقای رجوی ولی فقیه استالینی است که به بسیجیان آموخت که بچه 10 ساله را نیز بسیج میکرد که برود و بجنگد. و اینگونه انقلابیگری داعشی را ترویج میکرد ولی وقتی پای جنگ پیش آمد قبل ازهمه فرار کرد.
—————-
اطلاع رجوی از رویکرد مردم ایران به خودش زمانیکه بعد از آتش بس و در بن بست قرار گرفتنش، خانواده ها را به اشرف فراخواند تا به خیال خودش با آموزش ایدئولژیک-سیاسی-امنیتی دادن بداخل بفرستد وقتی خانواده ها به اشرف آمدند با اعلام انزجار و نفرتشان از رجوی دست رد بر سینه اش زدند برای رجوی تبدیل به یقین شد و سر منشاء و علت اوجگیری ضدیت او با خانواده ها و صدور دستور قتل آنها در کتابی که بنام کتاب خانواده به قلم خودش گردید.
اگر درخانه کس است یک حرف بس است.
اگر اینها کافی نیست و گزارشات مجاهدین را نمیپذیرید، گزارش مستقیم مردم ایران شاید ذهن سالم را متقاعد کند.
در تظاهرات دانشجویی (قشر موتور انقلاب) سال 1378و سپس در تظاهرات میلیونی (قشر میانه و تحصیل کرده و البته توده مردم) تحت نام جنبش سبز در سال 1388 و سپس در اعتراضات سراسری (اقشار فقیر و کارگری در صد شهر) دیماه سال 1396 هم رجوی وهم جهان بوضح شاهد بودند که هیچ نشانی از اینکه مردم ایران در تمامی لایه های آن از دانشجویان، کارمندان، کارگران و زحمت کشان … هیچ ربطی به تشکیلات رجوی که خودش و حامیانش مدعی اند تنها آلترناتیو با هزاران یکانهای شورشی و اشرفی و واحدها و جوخه ها و… در داخل هستند ندارند.
فراموش نکنید که رجوی دانشجویان انقلابی سال 1378 را چون در تظاهرات خود شعار ایران رجوی ندادند، اوباشی که باید گذاشت پای دیوار خواند.
توجه بسیار مهم:
- این شهادت تاریخی مردم ایران در مورد فرقه رجوی نه مربوط به و نتیجه گیری شده از یک مقطع و یک تظاهرات بلکه مربوط به حداقل یک پهنه بیست ساله از سال 1377 الی 1396 از تاریخ جنبش مردم ایران با هزاران ستار بهشتی و نرگس محمدی و… بوده است.
- این شهادت مردم ایران نه در مورد یک نیروی گمنام بلکه مربوط به سازمان مجاهدینی است که در فاز سیاسی نشریه اش بالاترین تیراژ را داشت، هزاران ترور در داخل کشور انجام داده، از سال 1361 تا سال گذشته در عراق در مرز ایران مستقر بوده. سالیان رادیو آن برای داخل پخش میشده، سالیان تلویزیون ماهواره ای دارد. اخبارش در رسانه های بین اللملی و حتی توسط رژیم به اطلاع مردم میرسد. رژیم در سرکوب جنبش همه را به آنها نسبت میدهد. ارتش و تانک و نفر بر داشته، در عملیات مشهور فروغ جاویدان تا کرمانشاه پیش رفته…و خود رژیم چندین فیلم در موردش تولید و اکران کرده.
- این شهادت تاریخی توسط رژیم و عناصر طرفدار رژیم نیست که داده شده. چون چندین دهه است که مردم ایران مطلقا گوش به تبلیغات رژیم در مورد نفی این فرد و آن جریان نمیدهند اگر عکس آن برداشت نکنند. بلکه توسط مردمی بغایت بجان آمده ناشی از ستم وصف ناپذیر رژیمی که آنها را سرکوب میکند و هیچ فریاد رسی ندارند و زمانیکه جانشان را بکف گرفته و در خیابانهای سراسر کشور با شعارها و رویکردشان که در آخرین تظاهر آن در دیماه 1396 شاهد بودیم داده شده است.
حالا سوال اساسی این است که این مبارزه و آلترناتیوی که مسعود رجوی و مریم رجوی و سیاستمداران کرایه ای او و به بتازگی ترکی الفیصل مدعی آن هستند چرا مردم ایران پشیزی برایش ارزش قائل نبوده، حاضر نیستند حتی وقتی تیغ رژیم برگلویشان است، مال و جان و ناموسشان زیر تیغ است، نه تنها از آن استمداد نمی طلبند بلکه حاضر نیستند نامی از او ببرند؟
در صورتیکه نام بنیانگذار سرنگون شده نظام دیکتاتوری پهلوی را به زبان میآورند. چــــــــــــــــرا؟
آیا عدم توجه به این شهادت بیست ساله مردم ایران و علیرغم آن کماکان فرقه رجوی را جزء مبارزین دانستن را نباید به نادیده گرفتن مردم مبارز و سلحشور ایران در دستگاه فکری چنین افرادی ترجمه کرد؟ (درد بی درمان همه خارجه نشینها و بویژه فرقه رجوی)
سوال پایانی اینکه آنها که مدعی اند (در پیروی از دستور و فتوای مسعود رجوی!) هرکس به رجوی و فرقه اش انتقاد کرد به نفع رژیم است. یا باید مرزش را با رژیم حفظ کند که میبینیم تمامی امام زاده ها و بحرالعلومهای مبارزه در خارج از کشور که شبانه روز وقت تلویزیونهای تجاری-سیاسی خارج کشور را پر کرده اند، بصورت شداد و غلاظ هر وقت به فرقه رجوی انتقاد میکنند سه بار با رژیم هم به اصطلاح مرز بندی میکنند به چه معنی است؟
بنده معنی آنرا از زبان معلم و نادی این دستگاه فکری،مسعود رجوی بصورت ترسیمی همانگونه که خودش در جلسات ما بیان میکرد بازگو میکنم تا شاید فتوایش روشن ترشود.
رجوی معادله ایران و جنبش مردم ایران را اینگونه ترسیم و توجیه میکند که در ایران مردمی پاسیو، قربانی، تحت ستم هستند که رژیم آنها را سرکوب میکند و مجاهدینی که با رژیمی که مردم را سرکوب میکند مبارزه میکند ولا غیر. از همین روست که فتوای زیر را صادر کرده است.
فتوا رجوی:
الف: غیر از فرقه رجوی هیچ کس مبارز نیست و مبارزه نمیکند.
ب: بنابراین هر کس به مجاهدین انتقاد کند طبعا کفه مبارزه بین ما و رژیم را به ضرر مردم ایران سنگین میکند.
به کلمات رجوی هنگام خداحافظی و ترک فرانسه توجه کنید. تمامی خارجه نشین ها (بدون هیچ استنثنایی) را بی غیرت، فرصت طلب، میوه چینان از خون مجاهدین نامیده حتی نشریه در آوردن (آنزمان سایت و تلویزیون اینترنتی وجود نداشت) را حرام دانسته و نا مشروع.
به همین دلیل و طبق همین فتوا و معادله است که شاگردان عقیدتی مکتب رجوی هرگاه جرات میکنند به رجوی انتقاد کنند سه بار هم مرگ بر رژیم میگویند که مبادا این معادله رجوی کمی کج شود و بعد از مرگ بجای بهشت به جهنم بروند.
و با اینکارشان در عمل خلاف شهادت تاریخی مردم ایران و در راستای سیاست فرصت طلبانه و ضد ایرانی که مبارزه مردم ایران را اینگونه به سرقت میخواهد ببرد بنفع فرقه رجوی موضع میگیرند.
پیروان مکتب رجوی (حتی تحت نام مخالف و منتقد) مبارزه رجوی را چگونه و در کجا و به چه شکلی و در چه کیفیتی به مردم ایران ربط و وصل میکنند؟ لطفا ادعاها و سایتها را بگذاریم کنار. صحنه مبارزه در داخل کشور و مردمی که این مبارزه را در حال پیش بردن هستند در کجایش چنین مبارزه ادعایی وجود دارد؟ این مبارزه و مبارزین ادعایی و دروغین نه تنها هیچ ربطی به مردم ایران و ایرانی ندارد بلکه مردم ایران آنرا دشمن خود میدانند، که فرزندانشان را در سالهای 1360 در کوچه و بازار ترور میکرد و چه بعد در مرزها همانگونه که صدام قتلعام میکرد و یا جان بولتن و عربستان و اسرائیل که قصد و برنامه بمباران کردنش را به درخواست همین فرقه رجوی دارند.
نظر مردم ایران نسبت به فرقه رجوی:
- فرزندانشان را که برای مبارزه با رژیم نزد فرقه رجوی فرستاده بودند را رجوی خودش زندان و شکنجه میکند،
- خانواده هایشان را از هم میپاشاند،
- فرزندان همین خانواده ها را از انها گرفته و در بدر میکند،
- رهبری فاسد دارد که روزی یک زن میگیرد. آنهم زن همرزمش را…
- با همسران فرزندانشان همبستری میکند،
- وقتی همین خانواده ها میخواهند با فرزندانشان در فرقه رجوی دیدار کنند مزدور رژیم خوانده میشوند،
- رجوی خودش در( کتاب خانواده ها ص 20) مینویسد و به فرزندانشان میگوید که پدر و مادر و خانواده ای که تو را برای مبارزه فرستاده اند اگر مخالف من هستند را بکش.
- با جنایتکارترین جناحهای آمریکا همبستری سیاسی میکند و قول همه گونه امتیاز و نوکری میدهد که شاید اگر حمله کردند و رژیم را سرنگون نمود بعنوان سگ زنجیری (آنچه رجوی محمد رضا شاه را میخواند) ازرجوی استفاده کند.
- اینها تازه محدود اطلاعات مردم ایران از فرقه رجوی است که یک در میلیون آنرا نیز خبر ندارد.
- در مورد شاخص ها و علائم درونی این فرقه نیز جدا شدگان و مجامع بین اللملی (گزارش رند، گزارش دیدبان حقوق بشر، خانم آنا گومز نماینده پارلمان اروپا …) اطلاع رسانی کرده اند که فرقه ای خطر ناک است و نه مبارز.
- مناسباتی مطلقا توتالیتریستی، با عقایدی ضد آزادی ضد دمکراسی از نوع ولایت فقیه استالینی دارد.
در صورتیکه جهان طی بیست سال گذشته شاهد است که مبارزه مردم ایران فقط و فقط در داخل ایران جریان دارد. در خیابانهای تهران، شهرستانها، زندانهای اوین وگوهردشت و… توسط ستار بهشتی ها، نرگس محمدی ها، نسرین ستوده ها، آتنا دائمی ها، بهاره هدایت ها… و نه در شوهای سالیانه صد میلیون دلاری که عربستان واسرائیل و آمریکا فاینسر و نفع برنده آن با شو منی خانم رجوی هستند.
شهادت تاریخی مردم ایران عملکردهای چهل ساله فرقه رجوی، عربستان و اسرائیل و نئوکلن ها بروشنی معادله مبارزاتی ایران را اینگونه ترسیم میکند.
موضوع و موضع کسانیکه فرقه رجوی را افشاء میکنند
تا این تاریخ سه دهه است که ریزش از این تشکیلات شروع و ادامه داشته است. از اولین ها با رضا رنیسی ها و پرویز یعقوبی ها تا علی زرکش و مهدی افتخاری و شورایی ها و شورای رهبری و اعضا و کادرها و… کدام فاکت و گزارش در مورد فرقه رجوی هست که جدا شدگان طی سی و پنج سال گذشته نه یکبار که هزاران بار افشا کرده اند و یکی از آنها دروغ از آب در آمده است؟ کدام جدا شده است که جدا شده باشد و گفته باشد رژیم خوب است و کسی مبارزه نکند؟ ما آنچه در زندانها گذشته است را طبق کنوانسیونهای ژنو مورد قضاوت قرار نمیدهیم چون شرایط زندان شرایط قابل قضاوت و دلایل صحت و سقم مواضع افراد زندانی نمیتواند باشد.
مدعیان مبارزه فرقه رجوی
بله دو منبع مدعی وجود این مبارزه هستند. یکی تشکیلات رجوی و حامیانی که مایلند از این امر بهره خود را ببرند و از فرقه رجوی بعنوان نیروی فشار علیه رژیم استفاده کنند و با وادار کردن رژیم به امتیاز دادن و سر مردم ایران را بدست رژیم ببرند و جیب خود را پر کنند. رجوی نیز ادعای مبارزه را جهت بالا بردن ارزش خودش در بازار سیاست مطرح میکند و در این مسیر مانند تولیدات چینی که اتیکت ساخت آلمان میزند با وارد کردن سیاهی لشکر کمپهای پناهندگی و سیاستمداران کرایه ای وانمود میکند که جنس اصل است و در توضیحات محتوا و کیفیت جنسش دروغهای چینی ها آیات قرآن و انجیل است و باید از فرقه رجوی آنجا که هزاران اشرف و گردانهای رزمنده و … در داخل تولید کرده و به خورد مخاطب میدهد و وقاحت را به عرش میرسانند برای مرحوم گوبلز نیز درس گرفتنی است.
منبع دوم مدعی مبارزه فرقه رجوی، رژیم است که با بیان آن بهره برداری خودش را میکند تا جنبش مردمی ایران را که میداند مردم چقدر از تشکل رجوی متنفرند و میتواند با زدن انگ منافق به مردم مبارز ایران که در داخل ایران دست به مبارزه میزنند مجوز قلع و قمع آنها را صادر کند. وسلام.
منبع سومی نیز وجود دارد که مخاطب این مقاله است.
و بنابراین میتوان به جرات نتیجه گرفت که:
- عطف به آنچه در فوق آمد، تمامی سیاستهای رجوی علیه مردم ایران بوده و هست.
- تشکیلات فرقه رجوی تنها بهانه و عامل اصلی سرکوب مبارزات مردم ایران توسط رژیم است.
- همگان نیز میبینند که مبارزه مردم ایران فقط و فقط در داخل ایران جریان دارد. در خیابانهای تهران، شهرستانها، زندانهای اوین وگوهردشت و… بدست ستار بهشتی ها، نرگس محمدی ها، نسرین ستوده ها، آتنا دائمی ها، بهاره هدایت ها… و نه در شوهای سالیانه صدمیلیون دلاری که عربستان واسرائیل و آمریکا فاینسر و نفع برنده آن با شو منی خانم رجوی هستند.
راه حل مشکل “قطع بودن از مردم ایرانِ” خارجه نشینان دلسوز، آویختن به تبلیغات دروغین فرقه رجوی نیست. بلکه تلاش برای وصل شدن به مبارزات مردم ایران در داخل با حمایت از آنها و مبارزه افشاگرانه علیه دزدیده شدن مبارزه همان مردم (بدلیل اختناق حاکم در ایران) توسط جهان خواران با ماسک فرقه رجوی است. تا دوباره خلقی اینبار دچار ولایت فقیهی نوع استالینی و … نشود.
مجاهد هراسی نه ولی افشای فرقه رجوی توسط مجاهدین و مبارزین واقعی مردم ایران بله
به مردم سلحشور ایران که برخلاف گذشته بپا خواسته پای در میدان دارند و بدون اتکاء به هیچ کس دیگر الا درد و رنج و خون خودشان روزانه خیابانها را سرخ میکنند با مبارزه افشاگرانه علیه دزدان مبارزه مردم بدانها کمک کنیم، و با حمایت از آلترناتیوهای مورد حمایت جهانخواران و یا آلترناتیوهای فرصت طلبانه به آنها از پشت خنجر نزنیم.
داود باقروند ارشد
16فروردین 1397
بعضی اسناد مربوط به این مقاله
بله افکار داعشی بکارگیری کودکان را آقای رجوی ولی فقیه استالینی است که به بسیجیان آموخت که بچه 10 ساله را نیز بسیج میکرد که برود و بجنگد. و اینگونه انقلابیگری را ترویج میکرد ولی وقتی پای جنگ پیش آمد قبل ازهمه فرار کرد.
اینهم اعتقاد عمیق رجوی به ولایت فقیه چه بسا قرون وسطایی تر از نوع حاضر که امروزه به اجرا گذاشته است.