ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
منابع مالی رضا پهلوی و رابطه مجاهدین با اسرائیل : گزارش نیویورکر
Exiles
تاریخ نگاری:
تبعیدیان ایرانی
سیزده سال پیش هفتهنامهی «نیویورکر» گزارشی پانزده صفحهای از اپوزیسیون ایرانی در آمریکا داشت که از دیدار با شاهزاده رضا پهلوی (آن زمان ۴۵ ساله) و پیشکار او شهریار آهی شروع میشود و به سازمان مجاهدین میرسد و شرحی دارد از استراتژیهای کاخ سفید (بوش)، وزارت دفاع (پنتاگون) و نمایندگان کنگره برای تغییر رژیمِ ملایان در ایران. سال ۲۰۰۶ است، وزارت امور خارجه آمريکا بودجهاى ۷۵ ميليون دلارى تقاضا کرده تا آن را صرف کارزار رسانهاى عليه رژيم ايران و کمک به گروههاى مخالف بکند و همه به جنب و جوش افتادهاند. اين جنب و جوش بىشباهت به روزهاى اول اشغال نظامى عراق نيست که شعار «گام بعدى ، ايران» در ميان اين گروهها شنيده مىشد. در ماههای آغازین سال ۲۰۰۶، خبر ارجاع ايران به سازمان ملل، احتمال بمباران تأسيسات هستهاى ايران و مهمتر از همه بودجهی کمکى ۷۵ ميليونى وزارت امور خارجهی آمريکا، شور تازهاى را سبب شده و همه جا صحبت از استراتژى و بودجه است.
شهر لوسآنجلس با ششصدهزار ايرانى مهاجر يا تبعيدى، پايگاه اصلى سلطنتطلبان ايران است. بسيارى از آنان در کسب و کار جا افتاده و موفقاند اما شبکههاى راديوـ تلويزيونى آنها با کمبودهاى مالى مزمن، تنها میتوانند برنامههايى آماتورى بسازند که در آنها مردانى سالخورده، نشسته به دوربين نگاه مىکنند و به رشتهی درازى از درد دلهاى تلفنى بينندگان گوش مىسپارند، و هميشه با تکرار پايان ناپذير عبارت «شما عزيزان» تقاضاى کمک مالى دارند.
بنا به نوشتهی نيويورکر، رضا پهلوى در ضيافتى با حضور ايرانى ـ آمريکاييانِ ثروتمندِ وابسته به حزب جمهورىخواه در نيويورک، تقاضاى کمک مىکند و مدعوين به او پيشنهاد مىکنند در ازاى هر دلارى که او کنار بگذارد آنها هم معادلاش را تقديم میکنند؛ اما با کمال تعجب، شاهزاده اعلام مىکند، «من که پولى در بساط ندارم!» فريدون هويدا به خبرنگار نيويورکر میگوید «رضا پهلوى به ديدار امير قطر، امير بحرين، پادشاه مراکش و خاندان آل سعود رفته و از همه با موفقيت پول گرفته است.»
نيويورکر مىنويسد بودجهی فعاليتهاى شاهزاده در دههی هشتاد ميلادى از جانب «سيا»(CIA) فراهم مىشد اما پس از واقعهی «ايران ـ کونترا» اين بودجه قطع شد. از حاميان مهمّ شاهزاده در کنگرهی آمريکا، سناتور جمهورىخواه از ايالت کانزاس «سام برانـبَک» است که با طرح لايحهاى میخواست صد ميليون دلار کمک به گروههاى مخالف رژيم ايران و شبکههاى تلويزيونى آنها تخصيص دهد.
حامى ديگر رضا پهلوى «مايکل لدين» است که هم اکنون (۲۰۰۶) براى ستاد فکرى «انستيتوى آمريکن انتر پرايز» کار میکند و در ماجراى «ايران ـ کونترا» با همکارى دوستش منوچهر قربانیفر (قاچاقچى اسلحه) و عناصرى در کابينهی رونالد ريگان، به طور پنهانى به جمهورى اسلامى سلاح و مهمات نظامى فروختند و پول آنرا به جوخههاى نظامیِ راستگرا (کونتراها) فرستادند تا دولت ساندنيستها را در نیکاراگوئه سرنگون کنند. مايکل لدين سه سال پيش (سال ۲۰۰۳) به گروهى از ايرانيان لوسآنجلس گفته بود: «من با گروههاى ضد دولت در ايران تماس دارم. به من بيست ميليون دلار بدهيد تا انقلابى را که میخواهيد راه بيندازم.»
علاوه بر اين حاميان، بنا به نوشتهی نيويورکر، شاهزاده پهلوى از مشاورت سياسى احمد اويسى (برادر ژنرال اويسی) و پرويز ثابتى (سرپرست پيشين ساواک) بهره میگيرد. مشاور اصلى رضا پهلوى، شهريار آهى است که در رژيم گذشته رابط شاه و کاخ سفيد بود و هم اکنون طراح استراتژى و نويسندهی سخنرانىهاى شاهزاده است و بنا به گزارش نيويورکر، با نقل گفتههاى وينتستون چرچيل، نقشى بزرگ براى خود قائل است. آقای آهی میگوید ظرف شش ماه «کنگرهی ملی» تشکیل خواهد شد که نقش دولت آلترناتیو را به عهده گیرد اعم از اینکه حملهای از سوی اسراییل و آمریکا صورت بگیرد یا نگیرد. استراتژى سلطنت طلبان، حول دو شعار «تشکيل کنگرهی ملّی» و «رفراندوم براى تغيير رژيم» شکل گرفته است.
گروه تبعيدى ديگرى که حاميان قدرتمند در ميان محافظه کاران آمريکا و نيز کنگرهی اين کشور دارد، سازمان مجاهدين خلق است. از آنجا که نام اين سازمان در فهرست گروههاى تروريستى وزارت امور خارجه قرار دارد، کمک به آن غيرقانونى است. به همين منظور مجاهدين با کمک نماينده شان على صفوى، سه بنگاه آمريکايى روابط عمومى را به استخدام خود در آوردهاند تا از طريق تماس با محافل جمهورى خواه، تلاش کنند نام مجاهدين از آن فهرست حذف شود (و بالاخره موفق شدند). اين بنگاهها نمیتوانند به طور مستقيم از مجاهدين دستمزد بگيرند، به همين منظور، بنا به گزارش نيويورکر، براى آنکه پول مجاهدين به حساب آنها واريز شود بايد از ثروتمندان ايرانى در آمريکا کمک بگيرند. (این مشکل هم حل شد و حالا مجاهدین یک دوجین مشاور ترامپ را توی جیبشان دارند.)
در قبال اين تلاشها، «ريموند تانتر»، استاد دانشگاه جورج تاون که در سفرى به پاريس، شش ساعت را با مريم رجوى رهبر سازمان مجاهدين سپرى کرده، به خبرنگار نيويورکر قول میدهد که به زودى در کاخ سفيد خانم لورا بوش و کانداليزا رايس در کنار مريم رجوى در يک عکس دست جمعى ظاهر خواهند شد. نيويورکر به رابطهی نزديک مجاهدين با دولت اسراييل و مواردى از کمکهاى متقابل آنها به يکديگر اشاره دارد. استراتژى مجاهدين حول حملهی نظامى و «آزاد کردن» مناطق جنوبى ايران شکل گرفته است. (آنها علاقهای به «جین شارپ» و انقلاب مخملی ندارند!)
طراحان استراتژى در دو دورهی کابينهی جورج بوش به دو دستهی ميانهروها (در وزارت امور خارجه و «سيا») و محافظهکاران (در پنتاگون و سازمان امنيت ملی) تقسيم میشوند. ميان اين دو دسته رقابت و خصومت شديدى در جريان بوده است. ميانهروها بهنگام وزارت کولين پاول و مشاورت ريچارد آرميتاژ و ريچارد هاس، همزمان با رياست جمهورى محمد خاتمى، میخواستند به دولت ايران نزديک شوند و از طريق تقويت اصلاحطلبان، و از راه مراودات اقتصادى و آکادميک و فرهنگى، برایاستحاله رژيم ايران بكوشند. در حاليکه آنها روى تضاد اصلاحطلبان و اقتدارگرايان دينى در ايران تأکيد داشتند، نومحافظهکاران کابينهی بوش، روى تضاد مردم با کلّ رژيم انگشت میگذاشتند و خواهان «تغيير رژيم» بودند.
شکست اصلاح طلبان ايران به معنى شکست ميانهروهاى کابينهی بوش هم بود. همزمان، سرنگونى طالبان و صدام حسين باعث شد که نومحافظهکاران و خط پنتاگون غلبه پيدا کند. ستادهاى فکرىاى چون «انستيتوى آمريکن انترپرايز» و «انستيتوى واشنگتن براى مطالعات خاورنزديک»، «کميتهی روابط عمومى آمريکا و اسراييل»(AIPAC) یا همان لابی اسراییل، و ايدئولوگهايى چون مايکل روبين و پاتريک کلاسون و روزنامههاى حامى آنها چون «وال ستريت جورنال» در اين پيروزى نقش مهمى داشتند. در مرحلهی اول استراتژى آنها، قرار بود يک «رهبرملّی» نظير حميد کرزاى يا احمد چلبى براى ايران برکشيده شود. نام رضا پهلوی در کنار نام محسن سازگارا ذکر میشود که توسط پاتریک کلاوسون در «انستیتوی واشنگتن» وابسته به لابی اسراییل به استخدام درآمد.