ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
گل بود به سبزه نیز آراسته شد
بقلم: داود باقروند ارشد
اخیرا عکسی در رسانه ها دیده شده است از دست بوسی مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا و از دشمنان ایران و ایرانی توسط علیرضا جعفر زاده (هر لحظه آماده به عمل انتحاری!!) معاون نماینده سازمان مجاهدین خلق ایران در آمریکا، تشکلی که خود را ضد امپریالسیتترین تشکل جهان میپنداشت. تا بدینوسیله از دیگر مزدوران و خودفروشان عقب نمانده باشد. تا طشت رسوایی کانونهای شورشی که قرار بود رژیم را سرنگون کنند ازآسمان بیفتد.
برای هیچ ایرانی وطن پرست و ملی با کمترین سابقه و دانش سیاسی پوشیده نیست که بعد از انقلاب مشروطه که مردم ایران برای اولین بار در تاریخ 2500ساله به رهبری فرهیختگانش قدمی آگاهانه جهت رهایی از استبداد سیاه پادشاهی قاجار برداشتند و آنرا به پیروزی نشاندند، دولتهای استعماری مانند انگلیس و روسیه بکمک ایادی داخلیشان بودند که آنرا به شکست کشانده و درنهایت استبداد بسیار خشن رضاخانی را با کودتای 1299 برایران تحمیل کردند. تا باردیگر این مرز و بوم نتواند آفتاب آزادی را تجربه کند. تا اینبار یک قزاق با شعار ترقی ایران، ایرانیان را بزور تهدید و کشتن و تبعید و سربنیست کردن از غنی گرفته تا فقیر را بغارت ببرد، تمامی فرهیختگانش را بی حیثیت، زندانی، و در زندانها بقتل برساند.
وقتی باردیگر سرداری از میان این میهن برخاست و توانست دماغ استعمارانگلیس و گماشته اش محمدرضا شاه را بر خاک بمالد، و نوید دمکراسی و ترقی و استقلال را داد، اینبار نیز این استعمار بود که با کمک ایادی شوروی، انگلستان و آمریکا با کودتا باردیگر استبداد سیاه محمدرضا شاه را به ایران باز گردانیدند.
باید توجه داشت که هردو مستبد فوق الذکر، عمکردشان در هنگام خلع شدنشان از حکومت، ذلت و خاری و تسلیم به اوامر استعمار را در پایان حکومت ننگین و سیاه خود برای مردمشان بنمایش گذاشتند. چه آنجا که رضا خان به دستور انگلیس کشور را رها کرد و در اوج توهین و ذلت و خاری در جزیره ای دق مرگ شد و چه محمد رضا شاه که فرارهایش از ایران در شرایط بحرانی تبدیل به سریالهای تلویزیونی شده بود که در نهایت در مقطع انقلاب 22بهمن باز بدستور آمریکا ایران را برای همیشه ترک کرد.
هرچند علیرغم میل بیکران ایرانیان به آزادی و استقلال و دمکراسی و خونهای بیشماری که در این مسیر دادند، نقش ناآگاهی توده های عظیم ایرانی و فرهنگ عقب نگهداشته شده توسط اسعتمار و سلطنت های فاسد و جبار قاجار و پهلوی را کمرنگ نمیکند.
اما مهمتر از نقش عوامل فوق، نقش سیاستمداران خودفروش ایرانی همچون سرلشکرفضل الله زاهدیها و مظفر بقایی ها، بوده اند که جاده صافکن اقدامات استعمار خارجی در غرق کردن کشتی ترقی ایرانیان، بوده اند.
بطور مثال مظفر بقایی با وجوداینکه از بنیانگذاران جبهه ملی و از امضا کنندگان سند ملی شدن نفت بود، چهره عوض کرد و ضمن دست زدن به ترورهای فیجع یاران مصدق به تمام و کمال به کودتاچیان جهت به سیاهی کشاندن ایران یاری کرد.
در دوره حساس کنونی نیز وضعیت به همین منوال است. ایرانیان شاهدند که مسعودرجوی علیرغم اینکه خود را جزء رهبران مبارزات ضد امپریالیستی، ضد سلطنتی در زمان شاه عنوان میکرد و به همین خاطر نیز زندان بود. چگونه صرفا جهت رسیدن به قدرت چهره واقعی خود را در همدستی و در آمدن به خدمت استعمار و به بیان خودش امپریالیسم آمریکا در جهت نابودی جنبش مردم ایران میکوشد.
مسعودرجوی با تشکلی به ظاهر سیاسی که خلق را مترادف خدایش قرار داده بود سالها با دست زدن به ترور نتوانست به اهداف خود برسد. وی با بریدن از همان خلق و نشستن در جای خدا، دست بدامن امپریالیستهایی شده است که طی حیات ننگیشان همانگونه که در فوق به اختصار آمد، عملی جز نه تنها برای نابودی ایران و ایرانی بلکه حتی در بقیه جهان در تاریخشان نمیتوان سراغ گرفت.
البته برای سازمان مجاهدین بعد از سابقه قتل و کشتار ایرانیان و اکراد بعنوان بازوی نظامی صدام، ترورهای سالهای 60-65 و قتل و شکنجه های درون تشکیلاتی و…مسیری جز متوسل شدن به امثال مایک پمپئو نیست. چون مردم ایران از ایندو به یک اندازه متنفر هستند. از یکی بعنوان دشمن دیرینه خود از دیگری بعنوان خائن ایرانی نما.
داود باقروند ارشد
عضو سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت
5ماه می 2019