ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
فروپاشی درونی تشکیلات فرقه رجوی یا نبرد دون کیشوت فرقه با آسیابهای اطراف اشرف 3و جا زدن آن بعنوان نبرد دین بین فو
سنجش ارتفاع و عمق سقوط پدیده ای تنها از راه درک میزان صدمه وارده به آن پدیده بعد از سقوط قابل ارزیابی است.
یعنی چه بوده؟ و چه شده؟
چرا توان و جرات ملاقات تکی اعضایش حتی با فرزندانشان را ندارد؟
اوج وعمق سقوط یا اوج مبارزه با رژیم
جناب مسعودرجوی عمق سقوطتت و فلاکتت و در واقع عمق زباله دانی که مردم ایران این تشکیلات را در آن انداخته چنان عمیق است که اگر هم این تشکیلات میخواست از آن خارج شود، اقدامات خیانت بار شخص رجوی طی این چهل سال گذشته چنان بتونی بر روی ان ریخته که حتی سنگواره هایش نیز در چند هزار سال آینده قابل کشف و بررسی نخواهد بود.
همانگونه که در چهل سال گذشته شاهد بودیم، با طناب دلارهای نفتی صدام هم بالا کشیده نشد با وجود اینکه آن تناب را به کلفتی و دهان پرکنی ارتش آزادیبخش ملی ایران!!! و بزرگترین ارتش غیر دولتی (مزدور) جهان!!! ساختند و در بوق و کرنا کردند کار ساز نشده و صاحب طناب (صدام حسین) را نیز به درون زباله دان تاریخ کشید و سقوط داد.
حتی در این میان کمک اسرائیل با دادن اطلاعات اتمی ایران به مسعود رجوی برای افشاء و وطن فروشی با دریافت لقب افشاگر پروژه اتمی ایران در مطبوعات غرب و لقب وطن فروش توسط مردم ایران، نیز کمکی نکرد. حالا هم که طنابها را به سه عدد ارتفاء داده اند یعنی به طناب اسرائیل، عربستان و نئوکانها متوصل شده است. آنها نیز علیرغم تلاشهایی که از راس این دستگاهها مایع میگذارند، همچون اعزام وکیلشان چون جولیانی، و میلیتاریستهایشان جون جان بولتن … نتوانسته مردم ایران را متقاعد به باز کردن درب این زباله دان تاریخ بکند تا بیرونش بکشند.
چه بود چه شد بسیار مختصر
آن تشکیلاتی که در سالهای 1358-1360 قبل از شناخت مردم و روانه زباله دان تاریخ شدن، فروش نشریه اش به بیش از 500هزار نسخه میرسید، در سراسر کشور هوادار داشت. با کمک دلارهای صدام حسین و عربستان، مدتی به ارتش آزادیبخش!!!(ارتش خصوصی صدام) برای فتح یک کشور 80 میلیونی باکشتار سربازان ایرانی در مرزها به نفع عراق و حامیانش ارتقاء داده شده، با مشتبه شدن امر بر مسعودرجوی خود را رهبر کبیر انقلاب!!! خواند. با این بهانه که چون صدام در جنگ اول خیلج سرنگون نشده پس طناب پوسیده او محکم است، جهت لاپوشانی پوشالی بودن و روی دست صدام ماندن را با شعار توخالی دور خیز فراتر از القائده، برای بزانو در آوردن نهایی آمریکای جهانخوار را در 11سپتامبر کرد.(نعره های ما رادیکالتر از بن لادن ضربه خواهیم زد در جشن 11 سپتامبر فراموش نشده!!.)
آنکه در روزنامه ها و نشریات و بوقهای حامیان صدام و مثلث کنونی، آنرا سازمان یافته ترین تشکل نظامی و سیاسی جهان!! لقب دادند، که فرمانده تاریخ سازش از رژه تانکهایش سان میدید… توانست با تبدیل شدن به ارتش خصوصی صدام و با تانکهایی که در اختیارش گذاشته بود، با کرد کشی صدام را از سقوط نجات دهد،
آنکه در روزنامه ها و نشریات و بوقهای حامیان صدام و مثلث کنونی، آنرا سازمان یافته ترین تشکل نظامی و سیاسی جهان!! لقب دادند، که فرمانده تاریخ سازش از رژه تانکهایش سان میدید… توانست با تبدیل شدن به ارتش خصوصی صدام و با تانکهایی که در اختیارش گذاشته بود، با کرد کشی صدام را از سقوط نجات دهد،
امروزه به کجا رسیده که بالاترین نبردش بین گله ای از اوباش فرقه با حضور همان رهبر کبیر انقلاب نوین!!، با به میدان آمدن مسئول به صطلاح کمیسیون خارجه اش، “که بتازگی از زیر تیغ و مارک بریدگی و مزدوری رجوی بعد از چند سال برکناری بیمدان آمده، با حسین کلانی که نعره های “ما می آئیمش” گوش فلک را کر میکرد، و همه مزدوران شورایی فاسد جیره خوار چون طاهر زاده و حسن حبیی و یک عضو شورای رهبری بنام اکرم حبیب خانی مادر امیر وفا یغمایی اسیری که بعد از گذشتن از چرخ گوشت مغزشویی و انسان زدایی فراتر از داعش و چه بسا عبور داده شده از حوض های رقص های رهایی، همچون دیگر همسران مجاهدین در یک شو تلویزیونی، از یک طرف ، و درطرف دیگر، عضوی دیگر اما سابق بنام امیر وفا یغمایی، و پدرش اسماعیل وفا یغمایی، عضوی دیگر اما از اعضای مرکزیت و عضو شورای ملی مقاومت سابق سر اینکه این امیر ستم دیده و شرحه شرحه بدست فرقه رجوی خواسته است مادر را ببیند(ببخشید شما بخوانید در نبرد دین بین فو) با فرماندهی رهبر کبیر انقلاب و تاریخ ساز و شیر همواره بیدار اما فراری . یعنی درعوای دیدار فرزندی از مجاهدین با مادرو پدری از مجاهدین و
رجوی که تلاش کرد مانند همیشه ! با به میدان آمدن خودش این نمایش از هم پاشیدگی درونی را نبرد دین بین فو ژنرال[1]نبرد دینبینفو اوج نزاعهای جنگ اول هندوچین بین اتحاد فرانسویان و نیروهای انقلابی کمونیست ویت مین در ویتنام بود. این نبرد که در دینبینفو بین ماههای مارس و آوریل ۱۹۵۴ اتفاق افتاد در پایان به شکست کامل فرانسه منجر شد. آغاز محاصره دینبینفو، پایان یک قرن حضور استعماری فرانسه در منطقه هندوچین بود. دینبینفو، دشتی در ویتنام شمالی نزدیک مرز لائوس است. به نوشتهٔ مارتین ویندرو، مورخ نظامی دین بین فو «نخستین باری است که یک جنبش استقلال خواهانهٔ غیر اروپایی از همه مراحل از جنگ چریکی به یک ارتش متعارف سازمان یافته و مجهز قادر به شکست دادن یک اشغالگر غربی مدرن در یک جنگ صف آرایی شده تکامل یافت.»[۱۲] جیاب با بافتن رطب و یابس اینکه قبلا سفیر رژیم و … از آلبانی اخراج شده اند، آنهم با اعمال قدرت پمپئو و البته اسرائیل، پس امیر وفا یغمایی با فرزند یک ساله اش میخواسته بیاید ضمن دیدن مادرش کاری که سفارت رژیم نتوانسته انجام دهد را بکند!!!!! و با ورود رجوی در دو نقش رهبر کبیر انقلاب و مادر امیر (دادن نوشته بدست اکرم حبیب خانی که از رویش حرفهای رجوی را بخواند) بهمراه سرداران بدون مزد و با مزد دیگرش این توطئه عظیم را خنثی و اسب تروا را کشف و خنثی کردند.
کسی نیست به ته مانده هواداران و اسیران بسیار پرمغز این فرقه بگوید، خوب این مادر که میخواست سر فرزندش را ببرد، را نمیشد مثلا اصلا در یک شهر دیگر، در آنسوی تیرانا ملاقات کند؟ اصلا در دفتر رئیس پلیس آلبانی ملاقات انجام شود؟ چرا رجوی جرات نمیکند به یک عضو شورای رهبری انقلاب کبیر ایران!!!! اجازه دهد حتی به همراه صد محافظ بیاید ولی با فرزند و نوه اش خصوصی ملاقات کند. و نیازی هم به این شکر خوردنها و بستن این فرزند و شوهر و احتمالا نوه یک ساله!!! عضوشورای رهبریت به رژیم برای لاپوشانی فروپاشی درونی نباشد.
کسادی نبردهای دین بین فو رجوی او را واداشته که وقتی حتی خبرنگاران مهمترین روزنامه های اروپا، شهروندان غربی، مستقلا به اشرف سه نزدیک میشوند آنرا به نبردی نه کمتر از دین بین فو که بالاتر از آن تعبیر کند تا خودش را پیروز میدان جا زده و جلوی آیینه ایستاده به رهبری خودش احسنت و تبارک الله بگوید. بیچاره اعضای اسیر که باید بعد از هر نبرد این دون کیشوت مخفی که سوار بر الاغش آسیاب های اطراف اشرف را دژهای دشمنان می انگارد و شبانه روز به آن تهاجم میکند بنشینند و درک و دریافتهای ایدئولژیک خودشان را از این نبردهای سردار پیروزشان نوشته و به دون کیشوت احسنت بگویند. و در جلسات جمعی بخوانند و از خود انتقاد کنند که به درک محضر دون کیشوت نائل نشده و اگر شده بودند کار به اینجا نمیکشید. پس مقصر اسیرانند!!!
جناب دون کیشوت با وارد کردن رژیم این وسط و بستن امیر و پدرش و نوزادش به رژیم نمیتوانی این تلاشی و فروریختن درونی را نبرد با رژیم جازده و فروپاشی را مخفی کنی. هرچه هست در درون خودت است. در بیرون خبری از نبرد نیست، هرچه هست فروپاشی، مرگهای سریالی و فرارهاست.
داود باقروند ارشد
عضو سابق دیگر مجاهدین و شورای ملی مقاومت
چرا درهمه جنبشها خانواده ها حامی جنبش در رابطه با مجاهدین دشمن او هستند.
گفتگویی با استناد به مدارک سازمانی و نوشته های مسعودرجوی در تشریح دشمنی رجوی با خانواده اعضای اسیرش.
References
1. | ↑ | نبرد دینبینفو اوج نزاعهای جنگ اول هندوچین بین اتحاد فرانسویان و نیروهای انقلابی کمونیست ویت مین در ویتنام بود. این نبرد که در دینبینفو بین ماههای مارس و آوریل ۱۹۵۴ اتفاق افتاد در پایان به شکست کامل فرانسه منجر شد. آغاز محاصره دینبینفو، پایان یک قرن حضور استعماری فرانسه در منطقه هندوچین بود. دینبینفو، دشتی در ویتنام شمالی نزدیک مرز لائوس است. به نوشتهٔ مارتین ویندرو، مورخ نظامی دین بین فو «نخستین باری است که یک جنبش استقلال خواهانهٔ غیر اروپایی از همه مراحل از جنگ چریکی به یک ارتش متعارف سازمان یافته و مجهز قادر به شکست دادن یک اشغالگر غربی مدرن در یک جنگ صف آرایی شده تکامل یافت.»[۱۲] |