قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

سخنرانی آقای داود باقروند ارشد در پارلمان اروپا

 

قسمت سوم: انقلاب ایدئولژیک یا کودتای درون تشکیلاتی.

 چهل سال خیانت رجــوی به آرمان مجاهدین و در راس همه به حنیف کبیرو دیگر بنیانگذاران سازمان مجاهدین 

Arm

 

قسمت سوم: انقلاب ایدئولژیک یا کودتای درون تشکیلاتی.

نیاز رجوی به امام زمان بودن از چه رو بود

شریعتی میفگت، “مهم این است که ما بفهمیم اعتقاد یا عدم اعتقاد به این اصل (امام زمان) چه نقش مثبت یا منقی میتواند در رسالت، مسئولیت، سرنوشت، وظیفه فردی و اجتماعی ما داشته باشد و ما در زندگی امروزمان چه تاثیری از آن میتوانیم بگیریم.”

سوال و بحث با آقای رجوی این است که ضرورت دستآویز قراردادن امام زمان و فلسفه امام زمان با مقدمه رهبری عقیدتی، درست زمانیکه شما بعد از کشاندن جنبش به خاک و خون در داخل و فرار باقی مانده  و البته شما همواره پیشتاز فراریان، و سران سازمان به خارج کشور و درست زمانیکه یلهایی چون یعقوبی و سعادتی در مقابل همه انحرافات شما ایستادند و با تاثی جستن به آنها شروع مخالفت علی زرکش با همه انحرافات شما در پیشبرد همین امر جنگ رهبری با خمینی، چه بوده است؟

جایی که اساسا حتی بفرض محال اگر همه مجاهدین هم به امام زمان بودن شما ایمان میآوردند به هیچ عنوانی امکان استفاده عملی و تبدیل آن به اهرمهای سیاسی- نظامی  که بتواند کاری در صحنه داخلی و بین اللملی پیش ببرد نبود. این امر بطور ویژه وقتی بیشتر مصداق پیدا میکند که در خارجه و بدتر اینکه در عراق بودیم.

برخلاف آنچه شما بدورغ و برای فریب و با شیادی به مجاهدین و مخاطبین آنها برای بستن دهانشان در مخالفت و فریاد اینکه این چه اقدام ننگینی است میگفتید که این انقلاب اهرم سرنگونی است ، چون اینهمه انقلاب در انقلاب راه انداختن و مسعود و مریم کردن، امام و رهبر عقیدتی کردن البته با به شیشه کردن خون مجاهدین در اشرف و … بطور مطلق بیفایده است.

چرا؟ به این دلیل که: اگر همه ما مجاهدین چه زن و چه مردش با دست یازیدن به انقلاب کذایی شما تبدیل به امام حسین و فاطمه زهرا بشویم حتی با توانمندیهای فیلم های تخیلی هالیودی همچون رامبو، مرد آهنین، مرد عنکبوتی، و… باز هیچ تاثیری در سرنوشت مجاهدین و بویژه مبارزه ای که مدعی آن هستند نخواهد داشت چون شما زمانیکه در عراق هستید، و خود را به عراق فروخته اید، عراق همواره بر اساس منافع خود حرکت میکند همانگونه که طی سالهای 1365 تا سرنگونیش کرد. و در عراق  کار در دست صدام است و نه رجوی.

چون صدام و منافع او بود که تعیین میکرد و اجازه میداد که که رجوی کاری بکند یا نکند. او بود که تصمیم میگرفت که بتوانیم از مرز عبور کنیم یا نکنیم. او بود که باید پشتیبانی ایجاد میکرد، سلاح میداد، مهمات میداد پول میداد. مگر در حمله به کویت برای سازمان مرگ آور نبود؟ مگر طبق تحلیل درونی مرگ ما را ورق نزد؟ تو و سازمان یک بازیچه بود در دست اوبود. مگر سازمان را به رژیم نفروخت و هواپیماهایش را فرستاد به ایران و در عوض بمباران اشرف را داد؟ مگر تا آخرین لحظه که بود اجازه داد که بسمت مرزها برویم؟ آقای رجوی بس کنید خیانت، فریب، دجالگری، دروغگویی ونیرنگ را برای حفظ خود در قدرت را رها کنید.

“” توضیح مختصر اینکه، رجوی برای توجیه شکستهای تمامی سیاستهایش برای سرنگونی و بطور خاص بعد از عملیات جنون آمیز فروغ، این بود که چون شما امام زمان ندارید، بنابراین شکست خوردید. چون اگر امام زمان داشته باشید:

اولا : مقدمه این امام زمان داشتن این است که هیچ چیز دیگری نداشته باشید. یعنی نه زن و بچه، نه خانواده و فامیل و کس و کاری و نه عشق و علاقه و تمایل و محبیت به هیچ چیز و هیچ کسی از جمله همه اینها که گفته شد.

ثانیا: همه این توجه و عشق و علاقه و دارایی را بجایش امام زمان را میگذارید. یعنی آقای رجوی میشود بالاتر از خدا. چون خدا نیز چنین خواسته ای نداشته است، به یک دلیل ساده و آن اینکه خدا خانواده، فرزند، و… را مجاز نموده ضمن اینک همه رسولان و … اش داشته اند. و حداکثر خواسته شان در فلسفه خداشناسانه، این بوده که خدا را بالاتر از بقیه بپندارند.””

اینکه تا همینجا نیز شاخهای بسیاری سبز شده قابل فهم است ولی باید لطف کنید و با صبر بقیه داستانهای ما مجاهدین را با این عنصر بخوانید.

سوال از آقای رجوی این است، مگر مجاهدین چه ایرادی دارند که باید دست بدامن امام زمان شد؟

  • در سال 1360 بدون هیچگونه آمادگی فتوا دادی دیشب خواب دیدم که خمینی دستش تا مرفق در خون است، تا میتوانید از آنها را بکشید.Bild in Originalgröße anzeigen

مجاهدین ریختند بدون آموزش، بدون پشتیبانی بدون مخفی کاری و… با دست خالی و از کشته‏ ها پشته ها ساخته شد(در دوطرف البته).

و به قول فقط خودت از مجاهدین 120هزارشان شکنجه و اعدام شدند.(البته دروغگو دشمن خداست، مگر دروغگویش امام زمان باشد). هزارانشان در زندان شدند، هزارانشان آواره دشت و کوه و بیابان و پاکستان و ترکیه و سرانجام اروپا و در نهایت عراق و اشرف و حالا نیز در لیبرتی و تعدادی هم در آلبانی. البته تعدادی همواره در اروپا و سواحل رود سن روستای اور سور واز.

ضمنا فتوای شما محدود به مجاهدین نشد و همه طیفهای مبارز از ملی تا مارکسیست و… را به همین روز انداخت.

  • گفتی به خودتان بمب ببندید و بروید در مساجد این آخوندهای مرتجع را به هوا بفرستید، کردند.
  • گفتی بروید کردستان رفتند. رژیم پیشروی کرد گفتی بروید عراق رفتند.
  • به آنها که به خارجه گریخته بودند گفتی برویم عراق تا بر افروزیم آتش ها و فتح کنیم ایران را از آنجا مگر نیامدند؟
  • هرزمان صدام اجازه و یا دستور میداد، گفتی با دست خالی بروید و سربازان را در مرزها بکشید و اسیر بگیرید اینکار را نکردند؟

Bild in Originalgröße anzeigenBild in Originalgröße anzeigen

  • گفتی با دست خالی بروید و تهران را در عملیات فروغ فتح کنید که راه افتادند. بیش از 1400 تنشان کشته و باقی که اصرار داشتند کماکان ادامه دهند، اما به دستور فرماندهان عراقی که در اتاق عملیات داخل عراق در محل تیپ دوم ارتش عراق نزدیک خانقین کنارت بودند و دو روز بود میگفتند آقا این عملیات شما خود کشی است بگو برگردند سرانجام بدستور شما بقیه برگشتند. یعنی این باز هم فرماندهان عراقی بودند که نگذاشتند بقیه نیز قتلعام شوند. و شما اصرار داشتید که باید همه شهید شوند.

Bild in Originalgröße anzeigen

  • گفتی از مرز عبور کنید بروید داخل خمپاره بزنید. تک نفره یا دو نفره رفتند و با خود سلاح خمپاره، گلوله های خمپاره و سلاحهای فردی و … را پیاده از مرز عبور دادند، و با استفاده از ماشینهای کرایه ای به تهران و … بردند و خمپاره های رهای بخش تو را بر سر مردم ریختند و برگشتند.
  • گفتی بروید این یا آن مزدور را ترور کنید رفتند و ترور کردند. و تعدادی هم جانشان را در این راه دادند.

Bild in Originalgröße anzeigen

  • کما اینکه تا روز آخر قبل از سرنگون شدن صدام در نشست توجیهی گفتی که آقام حسین(صدام حسین) دستورش این بوده که حق نداریم بسمت مرز برویم. و باز مگر طرح دورغین شما این نبود که بعد از سرنگونی دولت عراق و در خلاء قدرت اگر دیدیم که مملکت بی صاحب شده بسمت ایران میرویم؟ که البته این بیچاره مجاهدین رفتند. درست زمانیکه در هر تانک بجای حداقل سه نفر یکنفر و در هر نفربر زرهی فقط یک راننده و برای هر توپ نیازمند حداقل 5 نفر یک نفر وجود داشت رفتند، همان زمان که خودت و مریم پا به فرار گذاشتید. البته قرار این بود که با آمریکاهم اگر زد، بجنگیم. (البته میدانم که این پزتوخالی شما برای قبل از رو شدن قرار فرارتان به پاریس و امن خودتان بوده است).
  • گفتی بروید و درخیابانهای اروپا و کانادا خودتان را به آتش بکشید مگر نرفتند. چقدر خونریزی و عذاب برای مجاهدین کافی است تا این شهوت قدرت تو ارضاء شود؟
  • گفتی با دست خالی در مقابل مزدوران مالکی مقاومت کنید و تن به هیچ چیز ندهید که کردند و دههانفرشان لای چنگگ های لودر و … له و لورده شدند.
  • گفتی بروید لیبرتی که از آنجا برویم لس آنجلس بعد معلوم شد که سرشان کلاه گذاشته ای ولی باز دارند شن زار را در قالب مبارزه مسلحانه با رژیم، تبدیل به گلستان میکنند باز هم با دست خالی. دیگر چه میخواهی؟ کدام صحابه پیغمبر اینطور بوده اند؟ کدام پیرو امامان اینطور بوده اند؟
  • شانس مجاهدین بود که آمریکا آنها را با بمباران ستون نظامی در حال حرکتشان بسمت مرز متوقف نمود و فرماندهان لمیده در اشرف را مجبور به دادن دستور بازگشت ستون نظامی کرد. و الا فروغ دومی که شما میخواستید تا از شر همه این مزاحمین (مجاهدین) خلاص  شوید اتفاق میآفتاد.
  • بنابراین به آقای رجوی باید گفت مشکل در اینجا نبوده است.

{{ اینرا برای ثبت در تاریخ میگویم.

بنده در این ستون فرمانده توپخانه بودم، البته بیسوادترین فرمانده توپخانه ای که دنیا بخودش دیده چون سرسوزنی از آن نمیدانستم. مرا از یک مسئولیت  پوشالی آموزش کامپیوتر و بازیهای کامپیوتری البته تانک بازی و فتح تهران با تانکهای کامپیوتری، برداشتند و گذاشتند فرمانده توپخانه!!!!  از این بگذاریم.

 

بعد از اینکه در بهت و ناباوری ما یک روز صبح بیدار شدیم دیدیم که همه سربازان و نظامیان عراقی لباسهایشان را کنده و تمامی مواضع را خالی و فرار کرده اند. کمی بعد خبر رسید که عراق سقوط کرده است. و همان خلاء حاکمیت اتقاق افتاد. دستور آماده شدن برای حرکت به سمت مرز بود. لازم به ذکر است که تا این لحظه هواپیماهای آمریکا بالای مواضع ما که تانک و توپ و کاتیوشا و نفر بر … بود پرواز میکردند ولی هیچگاه مورد حمله واقع نشدیم.

 

هنگامی که قرار بود ستون کل ارتش بعد از تاریکی هوا برای به اصطلاح مخفی بودن از دید ارتش آمریکا!!!  بسمت ایران حرکت کند،  فرمانده بنده که یکی از زنان به اصطلاح شورای رهبری بود به بنده اعلام کرد که خط این است “هرکس خودش میتواند برود و هر طور شده بزنید بروید داخل”. معنی این حرف قتل عام همه مجاهدین بود. رجوی دیگر این مجاهدین را نمیخواست چون موی دماغش بودند. و خوب میدانست که این ستون هیچ سرنوشتی جز قتلعام شدن ندارد و البته حماسه نویسی از این قتلعام برای ایشان تنها محصول آن بوده.

 

 ستونی مرکب از کسانیکه به همه چیز شبیه بودند الا ستون نظامی. بدون سر سوزنی پشتیبانی، نه آب و غذا، نه مهمات، نه لجستیک، نه پشتیبانی هوایی نه اطلاعاتی، و نه ارتباطی.  یعنی اگر آب، غذا، مهمات، باطری، سوخت، و…همراه هر کس تمام میشد باید مانند عصر حجر به روستاهای اطراف برای غارت میرفتی تا توشه راه بیابی.

 

در مقابل رژیمی که عطف به طرح دیوانه وار فروغ، تا دندان مسلح برای حرکت دیوانه وار دیگر رجوی کاملا آماده بود. رژیمی که دیگر در گیر و دار جنگ فرسایشی هشت ساله عراق نبود. رژیمی که هواپیما، توپخانه، مهمات، نیرو و…. همه را داشت. ستون ما بعد از حرکت بلافاصله توسط هواپیما های آمریکا علیرغم تاریکی شب!!!!!!  بمباران شد وبعد از پراکنده شدن مجاهدینی که جان سالم بدربردند، توسط عراقی های محلی غارت گردید}}

دروغ و دجالگری همینقدر بس که اگر شما شهوت امام زمان بودن را نداشتی و یک انسان معمولی بودی با همه ضعفها و نارسایی ها و خواستگاههایی همانند دیگران چه تفاوتی میکرد؟

مگر این امامت شما چیزی جز بدبختی و نکبت (اگر نجابت و پرنسیپهای مجاهدی نبود و مانند شما بودم مینوشتم که در همان اشرف و لیبرتی تحت امامت شما و بطور خاص بعد از انقلاب ایدئولژیک که همه را پاک و مطهر کرد!!!! چه خبرهاست و نکبت یعنی چه؟) و شکست و نابودی یک نسل از مردم ایران و بهترین فرزندان و سریالی از فریب خوردن ها از فرانسه، صدام، آمریکا و مالکی و … دستاوردی دیگری نداشته است. نشستهای غسل دست کمی از فیلمهای پورنو ندارد.

بله شما حاضر شدید برای عدم قبول شکست مطلق انقلاب ایدئولژیک و طرح امام زمانی خودتان مجاهدین را تکه تکه، فاسد، روانی، … کنید. تمامی این کلمات را تاریخ تک به تک برایش بعد از رها شدن مجاهدین از بند و زنجیر جهنم شما برایش هزاران نمونه و شاهد خواهد داشت.

بله اگر شما امام زمان را برای خود ابدی نکرده بودی، حداقل شاید میتوانستی از همان بعد از سی خرداد اشتباهاتت را قبول و تصحیح کنی، یا در هر مرحله که میتوانستی. دنیا نمیداند که چرا شما کماکان داستان “دیدی گفتم کلاغ بود” را بعد از نزدیک 35 سال تکرار میکنی. از سال 60 شعار میدادی “امسال سال خون است خمینی سرنگون است”!!!

چون اگر این شعار را تکرارنکنی باید از امامت استعفاء بدهی. وقتی امامت را تابلو دکانت قرار دادی دیگر نمیشود که بگویی غلط کردم امام زمان نیستم.

باید تا انتها به دجالگری وفریب ادامه دهی چون امام زمان که اشتباه نمیکند و معصوم است، هر وقت هم که اجبارا مانند تسخیر عراق توسط آمریکا  در معرض  پاسخگویی قرار میگیری غیبت را انتخاب میکنی.

شاید پرویز یعقوبی و یا علی زرکش یا دیگران و بطور ویژه جمع افراد و نه تک نفر، بهتر از تو اداره و پیش میبردند. فاجعه بارتر از اینکه تو کرده ای مگر امکانپذیر است؟

سازمانی که هنوز هم بعضی ساده اندیشان شهامتها، قهرمانی ها، جسارتها، مایه گذاریها و … مجاهدین را به پای تو (دزد اعتبار انقلابی مجاهدین مانند هر کارفرمای دزد، که  دستآورد کارگران را به یغما میبرد، زمانیکه همه بار بردوش آن است) میریزند.

شما مجاهدین را به نابودی، به مزدوری برای صدام، برای اسرائیل و عربستان و دست در دست شدن و بسیاری اقدامات پنهان همکاری با آنها و جناحهای نئوکانهای آمریکا که روزی و روزگاری شعار نابودی آنها را میدادی، کشاندی.

اگر امام زمان بازی شما نبود، مجبور نبودی که به غلط کردم گفتن ازهمه شعارهای مجاهدین بیفتی، این تعداد از مجاهدین و مردم ایران را به ورطه نابودی بکشانی، باعث کشته شدن جوانان مردم ایران و از هم پاشیدن خانواده ها شوی.

چرا؟

چون راه تصحیح را بسته ای. با امام زمان خواندن خودت نه تنها مشکلی از مبارزه حل نشده است بلکه در مسیر مبارزه برای آزادی و دمکراسی مقوله امام زمان شما دقیقا بر ضد آزادی و ضد دمکراسی عمل کرده است.

 

چون عامل و دلیل دیکتاتوری شده است به همین دلیل نیز عقب مانده و ارتجاعی و ضد پیشرفت است.

فقط یک حسن داشته و آن اینکه ماهیت تو را زودتر از بقدرت رسیدن برملا کرده.

تو اینکار را میکنی چون شیفته قدرت هستی. خودت را به جایی رسانده ای که در مثل میگویند “توبه گرگ مرگ است”. در صورتیکه در سیاست و مبارزه، اشتباه کردن جرم نیست. تنها کسی اشتباه نمیکند که مرده است.

اما در دنیای صداقت و نه شهوت قدرت، اگر اشتباه کردی بیان میکنی و تصحیح میکنی اگر نتوانستی کنار میروی. امری که روزانه در سراسر جهان متمدن جاری است. همین چند روز قبل نخست وزیر یونان بعد از آن پیروزی بزرگی که در تاریخ انتخابات آن کشور سابقه نداشت وقتی دید کار آنطور که میخواهد یا باید باشد پیش نمیرود کنار رفت. اما اگر در شهوت قدرت غرق بود باید مانند شما به زندان و شکنجه و اعدام و … روی میآورد.

مهمتر اینکه ثابت کردی نه تنها با حاکمیت فرقی نداری که سیاه تر از آنها هستی. خمینی هیچکدام از جنایاتی که تو تحت نام امام زمان کردی و با زنان همبستر شدی و خانواده ها را از هم پاشاندی، بخاطر مخالفت با امام زمانی خودت آنها را شکنجه و زندان و مجبور به خودکشی کردی را نکرد. خمینی مدعی بود با اشرار مسلحی مانند تو مواجه است. تو با کی مواجه بودی؟

تشکیلات سازمان بعد از انقلاب ایدئولژیک رجوی

بطور خلاصه و بدون اینکه به جزئیات برویم چون اگر بخواهیم به جزئیات برویم آنقدر وضعیت فاجعه بار است که قابل نوشتن نیست.

بعد از شروع انقلاب ایدئولژیک رجوی در سال 1367 که طلاقهای اجباری را در دستور کار گذاشت، بلافاصله یک مقابله تمام عیار تک تک اعضاء از صدر تا ذیل سازمان با این مسئله شروع شد. از محمود عطایی، از مهدی افتخاری، تا پائین ترین رده ها و ریزش و خروج از سازمان شروع شد.

حتی نفرات دست به خود کشی و مواردی هم حالت روانی خود را تحت فشارهای نشستها از دست دادند.

مهمتر اینکه سازمان که با خیل خروجی روبرو بود برای مقابله با این خروج ها رو به سرکوب آورد.

رجوی ابتدا خروج را بسمت اروپا بست. در نشست های مسئولین بحث اینگونه توسط مسعود رجوی تحلیل شد که جدا شدگان چون میبینند که وقتی جدا میشوند به اروپا فرستاده میشوند تشویق به خروج میشوند. بنابراین میگوئیم نمیتوانیم به اروپا بفرستیم. در صورتیکه این یک دروغ بزرگ بود چون تا قبل از انقلاب ایدئولژیک کسی خواستار خروج نبود.حداقل سیل خروج براه نیفتاده بود.

بنابراین نفرات را میفرستاد به مناطق کرد نشین مانند کرکوک و سلیمانیه و در یک هتلی مستقر میکرد تا از آنجا به نحوی از ترکیه و … خارج شوند.

در بدترین شرایط فرد مجبور میشد که با خانواده اش در ایران تماس بگیرد و کمک بخواهد… که بنده خودم چند نوبت نفرات جدا شده را تحویل گرفته و میبردم. ولی کار ساز نشد.

بطور خاص تحلیل سازمان این بود که وقتی نفرات در این تنگ دستی قرار میگیرند ممکن است تن به هرکاری بدهند… منظورش این بود که گروههای کردی در کردستان در جریان سرکوبها قرار میگیرند و با علم کردن آن به ضرر سازمان تمام میشود.

در اقدام بعدی رجوی جهت مجبور کردن نفرات برای ماندن و سکوت کردن تهدید کرد که میفرستیم به اردگاه رمادی، چون نیروهای کردی و … در حاکمیت صدام تحرکی در رمادی ندارند. سازمان نیز براحتی میتواند در آنجا رفت آمد کند و جدا شدگان را کنترل و سرکوب نماید و اگر علیه سازمان حرفی زدند میتواند با کمک سیستم اطلاعات عراق و نفرات خودش این سرکوب را اجرا نماید.

به کسانیکه به رمادی میفرستاد میگفت که از آنجا هرکس خواست از طریق سازمان ملل و … اقدام به پناهندگی کند. بسیاری را نیز که با این تهدید نیز حاضر نبودند در فرقه رجوی بمانند به رمادی فرستاد که علیرغم این، خروج و فرار از تشکیلات متوقف نشد. که دست به دامن عراق و سیستم سرکوب عراق شد که به کسانیکه در رمادی هستند فشار آورند تا مجبور شوند برگردند. که کار ساز نبود.

رجوی سپس فرستادن به رمادی را نیز بست و گفت که خروج ممنوع است و هر کس بخواهد از تشکیلات خارج شود ابتدا دو تا چهارسال زندان داخل تشکیلات (به بهانه سوزاندن اطلاعات فرد!!!) و سپس تحویل عراق میشود و در یک نیرنگ پست و شیادانه و ضد انقلابی در زد و بند با سیستم سرکوب اطلاعات عراق گفت چون از سازمان خارج میشوید پس حضور شما در عراق غیر قانونی است و باید به همین دلیل هشت سال زندان عراق را تحمل کنید. احکامی که دستگاه قضایی رژیم نیز عقلش به آن نمیرسید که علیه مخالفین و آزادی خواهان استفاده کند بنابراین دست به سرکوب عریان میزد.

خود بنده نیز با همین شرایط مواجه بودم. در مشاهده این میزان شیادی و خیانت و فساد اخلاق و سرکوب و زندان درخواست خروج دادم گفته شد حداقل دوازده سال باید زندان بکشی، که رجوی به شما تخفیف داده میشود ده سال. دوسال نزد خودمان هشت سال در زندان ابوغریب.

از زمانیکه گفته شد نمیتوانید خارج شوید مجاهدین مقاوم شروع کردند به فرار از اشرف. بسیاری موفق و بسیاری نیز توسط سیستم های سرکوب عراق که در هماهنگی کامل با رجوی عمل میکرد دستگیر و شکنجه ابتدا توسط عراقیها و سپس بعد از تحویل به عراق توسط سیستم ضاد سازمان و افرادی که برای شکنجه در نظر گرفته شده بودند شکنجه میشدند که اعتراف کنند که مزدور رژیم هستند تا سازمان بتواند آنها را اعدام، یا بطور دائمی از دور خارج کند. دقیقا همان کاری که رژیم با دستگیر شدگان خودش میکند. (اعترافهای اجباری) ریز جزئیات این موارد توسط همه کسانیکه توانسته اند از تشکیلات بگریزند افشاء شده است.

از آنجا که تشکیلات از بعد از انقلاب ایدئولژیک رجوی نه با یک تشکل انقلابی که همه حاضرین در آن انسانهای داوطلب و جان بر کف بلکه اردوگاه اجباری بود سیستم سرکوب مطلقی برمناسباتشان حاکم کرد. تماس و صحبت با همرزمان ممنوع بود، صحبت دونفره شعبه سپاه پاسداران و شعبه وزارت اطلاعات خوانده میشد. خروج از یکان ممنوع شد. خروج از اشرف نیازمند اوکی سیستم ضد اطلاعات بود تا اگر مسئله داری در پرونده او هست بنابراین اگر از اشرف خارج شود که عمدتا برای امور پزشکی بود احتمال فرار او هست از خروجشان جلوگیری گردید. قرارهای بغداد لغو شد و با پزشکان قرارداد بستند که نوبه ای به اشرف بیایند و در اشرف معاینه و… کنند.

بدنبال این امر فرار نه از بغداد که از اشرف شروع شد. برای مقابله با این امر حق تیر گذاشتند روی هر کس که توسط نگهبانی سیاج دور اشرف در حال نزدیک شدن به دیده شود. تا شاید مجاهدینی که از زندان و شکنچه و اعدامهای رژیم نمیترسیدند از حق تیر ترسیده و فرار نکنند، ولی فرارها ادامه داشت.

تیمهای شکار فراریان تشکیل شده بود. نگهبانی در آسایشگاهها دوبله شد. نگبهانی هر یکان دوبله شد. با دوربین شب در مسیرهای فرار تیمهای شکار قرارگرفت که مجاهدین را شکار و زندانی کنند. آنها که دستگیر میشدند بلافاصله برای توجیه شکنجه آنها اتهام مزدور رژیم به آنها زده میشد. کسی که دهه ها در سازمان بوده بعد از دستگیری هنگام فرار میشد مزدور رژیم… علت اینکه من اسم نمیآورم این است که خود این افراد انبوه در این زمینه نوشته اند.

تحت فشارهای فوق طاقت در تشکیلات خود کشی نیز براه افتاده بود بطور خاص در مورد فرزندان مجاهدینی که با حیله و نیرنگ به اشرف کشانده شده و برخلاق میلشان نگهداری میشدند. جنگ تمام عیاری بین این فرزندان و تشکیلات در جریان بود از جمله پسر رجوی با رجوی و دختر مریم با مریم عضدانلو …

توجه کنید که فرارها فقط در عراق نبود، در خارج نیز بسیاری فرار کردند. بعضی ها پولهای کلان برداشته و فرار کردند. بسیار از زنان جدا شدند که یک مورد را بنده در آلمان بردم و تحویل هایم پناهندگی دادم.

بجرات میگویم بعد از انقلاب ایدئولژیک 98 در صد انرژی فرقه رجوی صرف مبارزه با مجاهدین طغیان کرده بوده و میشود. طوری که شعار نویسی بر درب و دیوارهای اشرف شروع شد. شب نامه پخش شد. بسیار بصورت راندم دستگیر و شکنجه شدند که مشخص شود چه کسی شعار نوشته است… و دیگر جنگ جنگ بین رجوی بود و مجاهدین.

یعنی مجاهدین با مرتجع و سرکوبگر و دژخیم جدیدی مواجه بودند بنام رجویها. و صحنه جنگ کاملا تغییر کرده بود.

یکی از شاخص های این نبرد هم بیان بسیار واضح رجوی بود که در جلسه علنی مجبور شد به این جنگ درونی آشکارا اشاره کرده بگوید:

” از این به بعد مخالفین را مشت آهنین مواجه خواهند بود. شما آمده بودید که کمک من کنید شده اید علیه من

بدین ترتیب کاکل این جنگ بین مجاهدین آزاده و راستین با سیستم جدید سرکوب و اختناق و زندان و شکنجه رجوی را خود رجوی زد.

اگر بخواهیم اقدامات سرکوبگرانه رجوی در مقابله با مجاهدین آزاده را و تاکتیکهای مجاهدین برای فرار را ریز بنویسیم حدقل یک کتاب چند صد صفحه ای میشود.

علت جلسات امام زمان قبل از بحث های طلاقهای اجباری

ادعای بازکردن قفلهای زنجیر مبارزه از پای زنان

رجوی مدعی است که با انقلاب ایدئولژیک قفل زنجیرهای سنتی را از دست و پای زنان باز کرده و شاخص آنهم حضور زنان در تشکیلات رجوی است.

اما واقعیت چیست از زبان ما که عمری با این زنان چه بعنوان همسر، چه بعنوان تحت مسئولمان و چه بعنوان مسئولمان کارکرده و رابطه داشته ایم و در تمامی مسیرهای به اصطلاح انقلاب ایدئولژیک حضور داشته ایم. آنهم نه بعنوان کسانیکه به ادعای رجوی در این انقلاب درجا زده باشند.

بصورت مقدمه بگویم، رجوی در زمینه دروغ گویی و تئوریزه کردن موضوعات و توجیه تراشی برای انجام کاری مانندی در عالم ندارد.

او کسی است که به گفته خودش میتواند خمینی را با آسمان ریسمان بافتن از عرش به فرش و مریم عضدانلو را از فرش به عرش (مریم عذرا) ارتقاء دهد.

علی زرکش را یکروز قهرمان روز بعد نجس و ضد انقلاب و محکوم به اعدام…

مهدی افتخاری یکروز فرمانده فتح الله و … روز دیگر محکوم به اعدام و زندانی تا روز مرگش…

فهیمه اروانی یکروز قهرمان انقلاب ایدئولژیک مریم، روز بعد خلع رده و خانه نشین….

آقای هدایت الله متین دفتری یک روز نوه مصدق روز دیگر ضد انقلاب و مزدور وزارت اطلاعات  و هزاران نمونه از آن.

صدام، یکروز صاحب خانه ورئیس جمهور میهن دوم رجوی، که برای دیدارش حتی حاضر است …  وزیر اطلاعاتش را بلیسد که یک قرار ملاقات برایش جور کند آنهم نه بدلایل سیاسی که بدلایل علاقه قلبی، یک روز دیکتاتور سرنگون شده عراق.

صدها بار که مباحث انقلاب ایدئولژیک در تشکیلات به بن بست میخورد و مخالفتها و ضدیت ها با روشهای او آنچنان بالا میگرفت که به بحرانهای درون تشکیلاتی منجر میشد و از حیطه کنترل خارج میگردید، خود به صحنه میآمد و با صحنه سازی مدعی میشد که میتواند این انقلاب را همانطور که پهن کرده جمع کند. و دجالگرانه گرانفروشی میکرد که “این انقلاب را من برای شما و پیشرفت کار شما راه انداخته ام خوب اگر نمیخواهید اصلا جمعش میکنیم  و همگی برمیگردیم سراغ خانه و زندگی” و میدانید که من بلدم همانطور که پهن کردم جمع کنم.  بلافاصله مریم رجوی وارد میشد که نه نمیشود بچه ها صدها و بلکه هزاران گزارش نوشته اند که ما نیاز به انقلاب مریم داریم… و بلافاصله تعدادی که از قبل آماده شده بودند به پای میکروفون میآمدند که نکن برادر ما به این انقلاب نیاز داریم و یک شوی تکراری که رجوی از تکرار آن خسته نمیشد ولی همه مجاهدین مانند فیلم های چارلی چاپلین که هرروزه تکرار میشود به آن میخندیدند و در عمل در مقابل این دجالگری و کودتا در سازمان مقابله میکردند.

تخیلات و اوهام سوپر چپ رجوی همانکه باعث شد که انقلاب مردم ایران به خاک و خون کشیده شود حد و مرزی ندارد.

در همین زمینه رجوی با شور و وصفی خارج از توصیف و هنگامیکه از بیان آنها سراپا دچار شور میشد و حس امام زمانی و حتی با کمال تاسف پیامبری بیمارگونه او ارضاء میشد، مطرح میکرد که پیغمبر اسلام طرحی نو در انداخت و توانست با آزاد کردن برده ها که منجر شد به پیوستن هزار هزار از بردگان به محمد رسول خدا، دنیا را فتح نماید. یعنی نه تنها بردگان را از زیر یوغ برده دارها رها کرد بلکه با همانها جهان را تسخیرنمود.

من هم میخواهم با آزاد کردن زنان (ایران و عالم) و پیوستنشان به من و محرم شدن با من، بدست آنها و با بسیج میلیونها زن،  جهان را بگیرم و طرحی نو در اندازم.

در این رابطه توجه میدهم که ابتدا این بحث فقط متوجه درون تشکیلات سازمان بود ولی با شکست در درون تشکیلات زمانیکه در اروپا بودیم، خط مسعود رجوی به مریم این بود که مجاهدین  که به ضدیت افتادند، رسالت را با زنان جهان مطرح کن.

سخنرانیهای مریم رجوی در جلسات زنان که تماما با فریب و به بهانه های روز جهانی زن، و افطار و … و هزینه های سرسام آور برای آوردن و بردن و پرداخت دستمزد و هزینه های هتل و پذیرایی همراه بوده و هست، تماما با همین مضمون بود که زنان جهان برای رسیدن به رهبری عقیدتی مسعود رجوی متحد شوید. که مخالفتهای بسیاری در میان زنان برجسته جهان از جمله خانم  نوال السعداوی از اولین فعالان زن مصری، نویسنده، استاد دانشگاه در آمریکا،… است ایجاد کرد که به نخوت و خود خواهی و خود بزرگ بینی مریم رجوی ایراد گرفت و از آنها دور شد. سازمان بعد از اینکه به او نیز مارک مزدور وزارت اطلاعات زدند، چون نمیتوانستند به مجاهدین بگویند که چه این زن توف کرد به تخیلات و اوهام ما و دعوت به رهایی را نپذیرفت.

حتما اگر مباحث رجوی را گوش کرده باشید و یا از نوشته های جداشدگان خوانده باشید و یا مصاحبه هایی که اعضاء سازمان انجام داده اند را خوانده و شنیده باشید او حرف از این میزد که “انقلاب ایدئولژیک معادل بمب اتم است. ما چون در خارجه هستیم و بمب اتمی نمیتوانیم درست کنیم از این اهرم که معادل بمب اتمی است استفاده میکنیم”. یا صدها بار گفته و طرح شده که “برای ما انقلاب مریم معادل ناو هواپیمابر اتمی است…” که گذشته از اینکه نشان میداد که رجوی در حسرت بمب اتمی است. ولی فعلا نمیتواند ماجراجویی های اتمی بکند. ولی در آرزوی آن است تا با آن خلافت اسلامی خود را در جهان پیاده کند. باز برای ثبت در تاریخ گفته میشود که بعید هم نیست که با پولهایی که از صدام و عربستان و اسرائیل و … میگیرد در فکر تهیه یک بمب هسته ای از بازار نباشد. در همین ویدئویی که لینک آن در زیر دیده میشود نیز با همان محتوا به انقلاب ایدئولژیک بعنوان بمب اتمی و شکافتن اتم و انرژی آزادشده ناشی از آن اشاره میکند.

https://www.youtube.com/watch?v=oVwER8a8HBg  یعنی میخواسته است که با اینکار بکند.

ادامه دارد

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes