قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

افشای پولشویی های فرقه رجوی

 

نامۀ حسین نژاد به آقای اسماعیل یغمایی در مورد مقالۀ اخیرشان: «توضیح یک ابهام»

 

با سلام و احترام آقا اسماعیل؛ خسته نباشید؛

همانطور که نوشته اید من و شما از قبل همدیگر را خوب می شناختیم مخصوصا که من مثل همۀ دوستان شما را بیشتر می شناختم تا شما مرا چون شخصیت معروفی در تشکیلات سازمان بودید و اگر اکنون شما در مورد وضعیت من ابهام دارید من نسبت به شما نه در گذشته و نه حال ابهام نداشته و ندارم بلکه همیشه هم به شما و کار ادبی تان و امروز مشخصا به کار بزرگ و عالی سیاسی تان همراه و با گفتگوگری دوست و همکار بسیار نازنین و مهربان و اندیشمند سالیانم در سازمان آقای جعفری در روشنگری و ابهام زدایی از کل دم و دستگاه سالیان رجوی بسا علاقه داشته و دارم و در مورد من هم مطمئن هستم چنانکه خودتان نوشته اید ابهامی در گذشته نداشتید و هیچکس هم نداشت برای اینکه چهل سال از زمان شاه و زندانهایش با سازمان بودم و از شصت به بعد هم که شغل و زندگی را رها کرده و تمام وقت داخل تشکیلات سازمان بودیم تا همین سه سال پیش که بیرون آمدم.

 

برای رفع ابهام شما و همۀ دوستان بویژه آنها که زیر مقالۀ بسیار بجای شما کامنت گذاشته اند یک واقعیت مسلم را بگویم که من نسبت به آن یقین دارم چون در پروسۀ خروجم از لیبرتی و تا آمدنم و در حقیقت برگشتنم از عراق (و نه ایران) به فرانسه شاهد چند و چون و قانونمندی عام این واقعیت (نه مورد به مورد که برایم امکان نداشت) از نزدیک بودم و آن این است که حتی یک نفر هم از جدا شدگان از سازمان مجاهدین در سطح عضو به بالا و مشخصا از دهۀ شصت و دورانهای عملیات سازمان علیه رژیم تا کنون چه آنها که به ایران رفته اند و اکنون در ایران زندگی می کنند و چه آنها که در خارج هستند (چه به ایران رفته باشند یا نرفته باشند) مطلقا نه به خدمت رژیم در آمده و نه به زیر قبا یا عبای آخوندها رفته و نه از رو به آن «آویخته است» (به تعبیر آقای جمالی) و نه هم اینکه چنین کاری حتی اگر خودشان هم بخواهند برای آنها امکان پذیر است یعنی این کار را نه آنها می خواهند (که اساسا و به هیچوجه این کار با فکر و فرهنگ یک عضو مخصوصا با سابقۀ مجاهدین سازگار نیست و غیر ممکن است) و نه اینکه رژیم می خواهد و چنین اجازه ای را به آنها می دهد. این بیان وقتی و برای کسی قابل فهم و درک است که تعریف درست و دقیقی از «خدمت به رژیم» و «رفتن به زیر یا آویختن از روی عبای آخوند» داشته باشد نه آنگونه که رجوی و فرقه اش تبلیغ کرده و می کند و جا انداخته و می اندازد و متأسفانه بسیاری هر چند بیرون آمده از «هفت حصار» رجوی (به تعبیر بسیار دقیق شما) خودآگاه یا ناخودأگاه از آن تأثیر پذیرفته اند.

 

 آقا اسماعیل و دوستان!

 «به خدمت رژیم یا آخوند در آمدن» و «مرز نداشتن با رژیم» (به تعبیر آقای جمالی) در یک اندیشۀ علمی و درست و منطقی نه با یکی بودن حرفها و صحبتها علیه فرقۀ رجوی و نه با افشاگری و روشنگری علیه این فرقه (که بلی معلوم است رژیم با آن دشمنی دارد نه از روی ترس و نگرانی بلکه از روی انتقام و کین کشی) و نه با انتشار حرفها در ارگانهای رژیم و نه صحبت کردن و حتی دست دادن با یک عامل و مأمور رژیم یا حتی مقام رژیم (که امکان ندارد از آن بالاها و جنایتکاران باشند بلکه افرادی که در دهۀ شصت تازه به دنیا آمده اند!!) و نه با خوش آمدن رژیم و رضایت آن و سوء استفادۀ آن (به تأکید بسیار درست و بجای شما آقا اسماعیل) و نه حتی با دادن اطلاعات درست به آن که فرد آنهم فردی که سالیان دراز صدها پیراهن در سیاست پاره کرده یقین دارد صناری به درد رژیم در این شرایط و روزگار رجویون نمی خورد و موجب هیچ آسیبی به کسی نمی شود، و نه حتی (به جرأت می توانم بگویم) و تکرار می کنم و نه حتی با پول گرفتن از رژیم مفهوم و معنی می دهد و تحقق می یابد.

 

بلکه «به خدمت رژیم یا آخوند در آمدن» برآوردن نیاز رژیم در سرکوب و جنایت و غارت و فساد و ایجاد جهل و خفقان و حاکمیت ارتجاع و به بند کشیدن آزادیها است. نه من و نه هیچیک از جدا شده ها میلیونها دلار و بهترین زندگی را هم بدهند یک سنت برای این رژیم به عنوان ماهیت آن و در خدمت حاکمیت ارتجاعی آن سود نمی رسانیم یا اطلاعات نمی دهیم و این اصلا هم اختیاری نیست اگر اینگونه بودیم از اول وارد این وادی با تمام زندگی و خانمانمان نمی شدیم. من وقتی همسرم را و بردارانم را و تمام زندگی و جوانیم را در این راه از دست داده ام و از خانواده و فرزندانم جدا شده ام با چه منطق و بینش و قانونمندی علمی می توانم به محض بیرون آمدن از سازمان اینهمه راه سی چهل ساله را یک شبه برگردم و پا در این خونها گذاشته و در خدمت جنایت و فساد و دیکتاتوری قرار بگیرم؟!

 

ما هیچ کاری به جز افشای ماهیت فرقۀ رجوی و بیان تجاربی که در این سی سال کسب کرده ایم برای اطلاع مردممان و نسل جدید بی خبر میهن و مردممان و بیان واقعیتها و حقیقتها آنگونه که خودتان بارها در صحبتهایتان تأکید کردید نداریم و نمی کنیم بهایش و نتیجه اش هر چه باشد و استفاده کننده هر کس و کسانی باشند و منعکس و منتشر کنندگان و گوش کنندگان و خوانندگان هر کسی باشند هیچ ربطی به ما ندارد. سازمان رجوی امروز نه مبارزه ای دارد و نه مقاومتی و نه کاری مخفی که ارزش اطلاعاتی و امنیتی داشته باشد. اطلاعات یک طرف آن وقت به درد دشمن می خورد که آن طرف مبارزه ای علیه آن دشمن داشته باشد و همه چیزش از قرارگاهش تا آب و برق و غذایش و پزشک و بیمارستانش در دست دشمن نباشد.

 

تضادها و دشمنی ها قانونمندیها و مکانیزم و عملکرده طبیعی خودش را دارد و مسئول اول و آخر تمام سوء استفاده های رژیم از افشاگریهای و بیان واقعیتها از سوی ما و اینکه تقویت می شود و… شخص رجوی است نه ما که سی سال است تمام کارش و نتیجۀ تمام شعبده هایش و ماجراجویی هایش و دخالتهایش و کارهایش در عراق و… به جیب رژیم ریخته و در خدمت همان سردمداران ارتجاع هار بوده که رجوی خودش را برایشان «حقیر» و«احقر» کرد و نوشت و امضا کرد و از «سیما» یش هم پخش نمود.

 

خدمت که یک مقولۀ یکطرفه نیست و اساسا آخوند هر کسی را به خدمت نمی گیرد. آخوند و رژیم آخوندی تنها کسی را به خدمت و به زیر یا روی عبایش می پذیرد که از جنس و ماهیت خودش باشد. یک لحظه خودتان را جای رژیم بگذارید از جدا شده آن هم قدیمی و عضو باسابقه «منافقین» با آن سوابقش و کارهایش چه می خواهید؟ مگر جز اینکه علیه رجوی بنویسد و افشاگری کند؟ آیا تضادهای داخلی رژیم و بدنه و بالایش می گذارد یک جدا شده را حتی اگر به فرض محال خودش بخواهد عضو وزارت اطلاعات   بکنند؟ یا در دستگاههای اخص رژیم که در خدمت بقای این رژیم می باشد جا بدهند؟ با کدام اعتماد و اطمینان؟

 

مگر صرفا جدا شدن از سازمان و افشاگری علیه آن کافی است که رژیم یک جدا شده را وارد دستگاه خودش بکند؟ کدامیک از ما اعضای جدا شدۀ قدیمی نمی خواستیم حالا که جدا شده ایم و رژیم هم دیگر کاری با ما ندارد برویم داخل ایران و پیش خانواده مان و مردممان و ملأ اجتماعی ملی و زبانی و فرهنگی مان هم کار عادی تخصصی خودمان را و زندگی مان را بکنیم و هم افشاگریهایمان و بیان واقعیتهای فرقۀ رجوی و تجاربمان را؟ ولی آقا اسماعیل و دوستان؛ واقعیت این است که همه را نمی گذارند، می بینید که به ندرت و انگشت شمار از افراد قدیمی و اصیل سازمان که از قبل از شصت در تشکیلات سازمان بوده اند و مسئولیت بالایی در سازمان در عراق یا خارجه داشته اند به داخل ایران رفته و آنجا مانده و زندگی می کنند آن هم به دلایلی استثنایی مانند دستگیری و آزاد شدن و یا اصرار طرف و اینکه نمی خواهد در خارجه فعالیت کند و یا پرونده ای و مسأله ای جدی در داخل و در ارگانهای رژیم ندارد.. رژیم نمی گذارد امثال ما و با سوابق ما در سازمان که صدها نفریم در داخل ایران باشیم دستگاهش بهم می ریزد.

 

و علت درجه یک آن فضای ضد فرقۀ رجوی است که در داخل ایران حاکم است. و مشخصا در مورد من که افراد خانوادۀ عیال شهیدم فریده کریم زاده (مسئول اداری پایگاه شورا در پاریس تا سال 67 قبل از عملیات فروغ) همگی از عناصر رژیم هستند و همسر خواهرش یعنی باجناق اینجانب در سال 62 توسط سازمان ترور شده بطوریکه حتی دختر من که از بدو تولدش در ایران ماند نمی تواند خانۀ خاله اش برود و سایه اش را با تیر می زنند در حالیکه نه در مجاهدین بوده و نه ما را دیده بوده، ببینید اگر من به ایران بروم با من چه کار می کنند؟ موضوع و مسألۀ واقعی تنها این نیست که رژیم دیگر با ما کار دارد یا ندارد.

 

 من چه کار کنم و چه ربطی به من دارد که رژیم ترجیح می دهد من در خارجه علیه رجوی که در درجۀ اول خواست خودم است فعالیت بکنم؟ همه چیز را از خواست رژیم چیدن و آن را فقط معیار هر کاری قرار دادن یعنی قفل کردن یک فعال سیاسی و این همان کار و خط مشی و سیاست و اندیشه و روش اندیشیدن رجوی است از آن طرف و در معکوس این امر هم همه چیز را از خواست رجوی چیدن و فعالیت یا عدم فعالیت علیه دستگاه رجوی را فقط معیار نزدیکی یا دوری از رژیم دانستن هم دقیقا همان دستگاه هم رژیم و هم رجوی هر دو می باشد. پس باید خودمان باشیم و خواست و اندیشه و هدف خودمان و افراد را اصل و معیار قضاوت قرار بدهیم نه به نفع این و آن بودن را.

 

و از آن طرف ما جدا شدگان فعال سیاسی هم چه می خواهیم؟ مگر جز افشاگری علیه رجوی؟ خوب حالا ما چه کار کنیم این کار مطلوب رژیم هم است؟! آیا صرفا برای اینکه مطلوب رژیم است دست از بیان حقایق و واقعیتها برداریم؟!

 

من در نامه ام به آقا سعید نوشتم که: «آیا هر کس علیه رجوی و فرقه اش حرف بزند با رژیم مرزبندی ندارد؟ این که شد همان ثنویت دایی جان ناپلئونی رجوی یعنی همان نظریۀ توطئه: یا من یا رژیم و اطلاعات رژیم!! و پشت هر حرفی علیه من اطلاعات رژیم خوابیده و هر کاری علیه من توطئه وزارت بدنام است و هیچکس و هیچ جدا شده ای حتی اگر عمری را در سیاست گذرانده باشد از خودش عقل و شعور و اراده ندارد همه چیز و همه کار و همه حرف و همه فکر و اندیشه علیه من دیکته شده از سوی وزارت بدنام آخوندی است!! خانوادۀ مجاهدین هم چون برخلاف خواست و ضابطۀ من می خواهند فرزندانشان را ببینند خودشان نیستند بلکه این پیرمردان و پیرزنان شصت هفتاد ساله اعضای وزارت اطلاعات و نیروی نظامی قدس هستند!!».

 

در مورد اطلاعیه دادن به نام سازمان مجاهدین خلق ایران و احیای نام و یاد سازمان و آرمانها و ارزشهای اصیلش که به وسیلۀ رجوی به انحراف کشیده شده و خدشه دار شده است باید بگویم که طرح این موضوع که نوشته اید «از ایران به خارجه آمده اند که سازمان مجاهدین دیگری درست کنند» واقعیت نیست بلکه ما از وقتی در داخل تشکیلات سازمان و در اشرف بودیم یعنی در میان ما مخالفان سیاستها و انحرافهای رجوی و در محفلهای خودمان در داخل تشکیلات سازمان که به شدت ممنوع و مخفی بود چنین تصمیمی را گرفته بودیم و چنانکه آقای باقروند هم نوشته در تیف و توسط آقا سعید هم مطرح بوده و ما خودمان با دوستان هم محفلی مان که اکنون دیگر همه شان جدا شده و رفته اند و بیشتر از همه من خودم مایل به این کار بودم و می گفتم باید نام و خاطره و ارزشها و آرمان سازمان را که در آزادی و استقلال و برابری خلاصه می شد با قطع نظر از ایدئولوژی و تاکتیک و استراتژی غلط یا درست زنده نگاه بداریم و هدف ما اکنون جز این نیست و در یادداشتی در قسمت دیدگاهها در رابطه با یادداشت مجاهد خلق آقای پرویز یعقوبی که برایتان فرستاده بودم و متأسفانه منتشرش نکردید این را نوشته بودم که هدف ما به هیچوجه تشکیلات راه انداختن نیست و امکان پذیر هم نیست چون دیگر رجوی همۀ پلهای پشت سر و این نوع تجارب را خراب کرده است و تنها حفظ نام و یاد سمبلهای اصیل سازمان از جمله شخصیتهای آن (که شاخص زنده اش را اکنون مجاهد خلق آقای پرویز یعقوبی و مواضع و نوشته هایش می دانیم) و آرمانها و ارزشهای آن و انتشار آنها برای حفظ در تاریخ هدف ما می باشد.

 

آقا اسماعیل و دوستان؛

 بعد از سقوط صدام همۀ شخصیتها و گروههای دلسوز سازمان مجاهدین گفتند و نوشتند که دیگر باید از عراق بیرون بروید بویژه وقتی به طور کامل عراق تحت هژمونی رژیم ایران قرار گرفت دیگر مبارزه ای نه تنها در عمل در کار نبود و تا الآن هم نیست در شعارش هم بی معنی بود برای اینکه تو در خاک تحت حاکمیت دشمنت و در مشت دشمنت هستی و در نتیجه در خدمت دشمنت و منافع و موفقیت توطئه های آن علیه خودت قرار می گیری و طبعا کسانی که در خاک عراق جدا می شوند همانطور که در زمان صدام در اختیار دولت صدام قرار می گرفتند که زندانی و شکنجه شده و بعد هم به تشکیلات سازمان برگردانده می شدند در زمان هژمونی رژیم و دولت تحت نفوذ رژیم آخوندی هم وقتی کسی از تشکیلات رجوی در خاک عراق بیرون می رود معلوم است و طبیعی است که در اختیار دولت عراق و در نتیجه رژیم که آنجا نفوذ دارد قرار می گیرد و طبیعی است و باید هم همه شان از امکانات دولت عراق و رژیم برای ماندن و خروج از عراق استفاده کنند.

 

جناب رجوی در خاک عراق نشسته بعد می گوید چرا خانواده ها با رژیم برای دیدار فرزندان و خویشانشان می آیند؟ خودشان مستقل بیایند در حالیکه همگان می دانند که درد رجوی «الاحقر» و «حقیر»  گوی رژیم این نیست بلکه هراس از جدایی افراد است و الا می داند که هیچ خانواده ای خودش مستقلا از هر جا بیاید نمی تواند انبوهی پستهای بازرسی را تا کمپ لیبرتی رد کند تا به آنجا برسد. اگر لیبرتی به قول خودتان زندان است مگر خانواده ها را برای ملاقات زندانی در زمان شاه پاسبان و در زمان آخوندها پاسدار برای ملاقات به داخل نمی برد؟ مگر نگهبانی نمی دهند؟ حالا کی نه در زمان شاه و نه زمان آخوندها زندانیان سیاسی می گفتند که ما ملاقات نمی کنیم و می خواهیم خانواده ها خودشان فقط به ملاقاتمان بیایند.

 

به رجوی باید گفت: خود شکن که آیینه شکستن خطاست!! مسئول اول و آخر این وضعیت شخص خودت و سیاستها و عملکردهایت می باشد و نه کسی دیگر.

 

اما آقا اسماعیل در پایان در مورد اینکه فرموده اید نمی دانید من و آقا داود باقروند چه کار می کنیم و در مورد وضعیت ما ابهام دارید فکر می کنم نامۀ جوابیۀ آقا داود به آقا سعید که به نظر من در میان تمام نوشته های جداشدگان در ده های اخیر از لحاظ شرح تمام پروسۀ جدایی و رفتنش به ایران و بازجویی پس دادنها و… بیان واقعیتها و تجارب با صداقت کامل بی سابقه است هیچگونه ابهامی حد اقل در مورد خودش و اینکه چه کار کرده و چه می کند باقی نگذاشته است و تمام ابهامات را برطرف کرده است.

 

او به درستی و بسیار پرمعنی عنوان نامه اش را «به بهانه…» نوشته است زیرا به بهانۀ جوابیه نویسی به آقای سعید جمالی زوایای بسیاری را در رابطه با خودش و تا حدی در رابطه با  جدا شدگان  دیگر روشن کرده است.

 

در رابطه با من هم فکر نکنم اگر انترنت مراجعه کنید ندانید که من در پاریس چه کار می کنم. اسم مرا یا سایت مرا (پیوند رهایی) بنویسید ببینید چقدر مطالب و مقالات و نوشته ها روزانه دارم به علاوۀ خاطراتم و مصاحبه هایم و نیز فعالیتهایم برای آزادی و حد اقل انتقال دخترم از جهنم عراق به خارجه. حتما فکر کنم از نوع کار و میزان کار و چگونگی کار من بیشتر از نوع و میزان و چگونگی کار آقای سعید جمالی مطلع خواهید شد چون راستش در فواصل بسیار زیاد و حتی ماهها بی خبری و بی نوشتاری و اصلا بی گفتاری آقای سعید جمالی حتما نه شما و نه ما نمی دانیم ایشان در این مدت زمانها و فواصل طولانی که هیچ چیزی نمی نویسد دارد چه کار می کند؟

 

آقای باقروند هم که سایت خودشان را دارند به نام «نه به تروریسم و فرقه ها» که می توانید مراجعه کنید و کارها و نوشته هایش را روزانه در آلمان که به پناهندگان بسیار بهتر و بیشتر از فرانسه می رسد ببینید.

 

جهت اطلاع آن یار و دوست و همرزم و همه خانۀ قدیمی ام آقای اسماعیل بگویم که یک سال و نیم از ورودم یا بازگشتم به فرانسه آنهم مستقیم از عراق به ترکیه و از ترکیه به فرانسه بعد از نه ماه انتظار در بغداد در خیابانها و متروهای پاریس می گشتم و می خوابیدم با چمدانم و بعد هم در خوابگاههای متفرق پناهندگان و آوارگان معروف به 115 (هر شب در یک خوابگاه فقط برای خوابیدن شب) با آوارگی روزها؛ روزگار می گذراندم تا اینکه موفق به تمدید پناهندگیم با سختگیریهای معروف فرانسه شدم با اثبات اینکه اینهمه مدت یعنی سی سال در عراق بودم (با برگۀ پناهجویی کمیساریای عالی پناهندگان در عراق) و تازه یک سال است که مسکن مختصری با حقوق ناچیز پناهندگی و اخیرا نیز بازنشستگی به علت رسیدن به سن شصت و پنج سالگی می گیرم که قدری سر و سامان پیدا کرده ام که می توانم بنویسم و در تمام این مدت هم از کمکهای غذایی خیریه از جمله کلیسایی استفاده می کنم و قادر به هیچ کار یدی هم نیستم.

 

 امیدوارم دیگر حتما با این شرحی از زندگیم در فرانسه که دادم و با خواندن شرح مفصل زندگی و گذشتۀ آقای باقروند که خودش نوشته بود ابهامتان در مورد من و ایشان رفع شده باشد و بدانید که داریم چه کار می کنیم بطوریکه فکر نمی کنم اینقدر که در جریان کار و زندگی من و آقای باقروند قرار گرفتید در جریان کار و زندگی آقای سعید جمالی قرار داشته باشید.

با بهترین آرزوهای سلامتی و موفقیت روزافزون برایتان

دوست و دوستدارتان – قربانعلی حسین نژاد (غلام)

3 مهر 1394

25 سپتامبر 2015

 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes