ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
بر طبل تروریسیم کوبیدن به بهانه بزرگداشت سی خرداد توسط فرقه رجوی با به صحنه فرستادن مهدی ابریشمچی
احسان روشن ضمیر
بر طبل تروریسیم کوبیدن به بهانه بزرگداشت سی خرداد
اگر مصاحبه تلویزیونی مهدی ابریشمچی با تلویزیون ماهواره ای سازمان مجاهدین را در آستانه برگزاری بزرگداشت سی خرداد سال 2014 را دیده و یا شنیده باشید، دچار تعجب خواهید شد كه چگونه رهبری سازمان مجاهدين اينگونه سر در برف دجال گري و فريب فرو برده اند و چگونه شعور و درك مردم شريف و بزرگ ايران را به سخره گرفته اند كه اقدام به فريب فرزندان اسير در ليبرتي و ساير ايرانيان خارج نشين مینمایند.
گردهمآيي كه از طريق ارائه امكانات تقريبا مجاني شامل رفت و آمد، گشت و گذار، هتل و غذا به پاريس براي بعضي ايرانيان ولي عمدتا پناهندگان كمپهاي پناهندگي كشورهاي اروپايي از همه مليتها فراهم ميشود.
تور مسافرتي كه اجبارا همه بايد بعد از دو روز گردش در پاریس چند ساعت قبل از حركت اتوبوس ها در محل ترك اتوبوس ها حاضر باشند كه همان محل همايش است، و فرد مجبور ميشود كه جهت بازگشت در آن شركت كند.
حكايت سخنرانان كه نحوه و هزينه آوردنشان با سرويسهاي فرست كلاس و البته علت آمدن هركدام دراين نوشته كوتاه نمي گنجد.
مجري اينگونه شروع ميكند: آقای ابریشمچی میخواستم بحثم را با این سوال شروع کنم که: تفاوت این گردهمايي در آستانه سی خرداد با 31 گردهمآیی قبلی در چیست؟
اين مصاحبه مملو از دروغ و نیرنگ توسط مهدی ابریشمچي سعي بيهوده اي بود در توجيح خيانت انجام شده توسط سران سازمان مجاهدين بطور خاص آقاي رجوي و خانم مريم رجوي درحق اعضا و هوادران و بخصوص زنان و مردانيكه در قتل گاه ليبرتي اسيرند و به عنوان ابزارتبليغاتي سازمان ناآگانه و ناخواسته قرباني ميشوند.
یک انقلابی بلشويك گفته است “شرم احساسی است انقلابی” اما دهه هاست که هیچ اثری از آن در رهبری سازمان مجاهدین دیده نمیشود.
رهبری مجاهدین چند دهه بر طبل (تروریسم) کوییده است. اما زمانيكه حمله آمريكا به عراق محتمل بود قبل از همه اقدام به پاكسازي تمامي آثار (تروريسم) و به زعم خود مبارزه ضد امپرياليستي در عراق نمود. جيب و كمد و نوشته هاي تمامي ساكنين اشرف و كليه پايگاههاي هنوز پا بر جا در عراق در جستجوي يك سطر نوشته و … مورد تفتيش قرار گرفت. بعد از اشغال عراق نيز سازمان ضمن تحويل سلاحها به همه دستور داد که کتبا تعهد بدهند که مبارزه مسلحانه را نفی میکنند
تک تک مجاهدین با خواری در گلو پس از آنهمه جان فشانی، درد، شعار و آنهمه فشار، خونریزی و شکنجه و زندان بدستور سازمان عمل نمودند.
بگذریم از اینکه سازمان مجاهدین در ادامه همین سیاست دروغ و فریب سالیان است که در خارج کشور و در محافل سیاسی بین اللملی تظاهر به دمکرات معابی و لیبرال منشی میکند.
لازم بذکر است که مبارزه مبتنی بر تروریسم استراتژی سازمان است. یعنی بود و نبود سازمان چیزیکه بخاطر آن مجاهدین هزاران هزار کشته، اعدام، شکنجه و زندان شده اند، چه توسط دشمن، چه توسط خود سازمان مجاهدین در درون تشکیلات. بسیاری از مجاهدین به دم تیغ فرستاده شده اند، بسیاری گروههای سیاسی را لجن مال کرده اند، بسیاری شخصیتهای سیاسی را همینطور.
سوال این است که آیا سازمان مجاهدین براحتی از استراتژی خود کوتاه آمد؟ هزاران بار که شکست این سیاست و استراتژی از طرف مجاهدین و اعضاء شورای ملی مقاومت مورد سوال بوده است آقای رجوی گفته است ” سلاح است که میزان است. سلاح را که گذاشتی زمین فساد تا بن و استخوان نفوذ میکند، سلاح مرز سرخ است، سلاح مرز خونین بین انقلابیگری و استثمارگری است، مبارزه مسلحانه مرز بین سرمایه داری و جامه بی طبقه توحیدی است، سلاح را که زمین گذاشتی میشوی از جنس سرمایه داری و وقتی از آن جنس هستی نمیتوانی سرمایه داری را ریشه کن کنی”. زبان و قلم بنده در ستایش آقای رجوی از مبارزه مبتنی بر (تروریسم و خشونت) قاصر است. این امر از همه اعضاء شورایی که بنام شورای ملی مقاومت ایران بزک شده بعلاوه همه کسانیکه در جریان بوده اند قابل تحقیق میباشد. در اینجا فقط به یک نمونه درون تشکیلاتی اشاره میشود.
بعد از اعزام مریم رجوی به اروپا در سال 1372 بعنوان بازوی سیاسی وقتی که بعد از نزدیک به 5 سال این سیاست با شکست مواجه شد و مریم رجوی به عراق بازگردانده شد. در یک اقدام شگفت انگیز و بی سابقه در تشکیلات سازمان طی نشستی با جمع محدودی از مسئولین سازمان که بهمراه مریم رجوی در خارج حضور داشتند در پایگاه بدیع زادگان مقر علنی مسعود رجوی و مریم رجوی برگزار شد. آقای رجوی، خانم مریم رجوی را به باد انتقاد گرفت که شما در این 5 سال که در غرب فعال بودید فقط سیاست استحاله و مماشات را پیش برده اید. شما در این پنج سال در بورژوازی غرق شده اید. شاخص آنهم این است که طی این پنج سال حتی یک نفر هم برای ارتش آزادیبخش عضوگیری و به عراق اعزام نشده است. اگر در سیاست خارجی و تبلیغات، مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی (بخوانید تروریسم) تقویت نشود آن سیاست و آن تبلیغات این امر را القا میکند که مبارزه مسلحانه دیگر کارایی ندارد و مبارزه ما فقط همان کار سیاسی و تبلیغی خارج کشور است. و این ارتشی که ما در عراق ساخته ایم بدرد نمیخورد. پس بنابراین این استراتژی بیفایده است. و مریم رجوی را که حتما در نشست خصوصی تر مجبور به انتقاد از خود و بیان همه عناصر بورژوازی درونش طبق سنت فشارهای روانی مجاهدین در نشستهای انتقادی کرده بود ولی هنوز راضی نشده بود، در این نشست هم در حضور مسئولین دوباره مجبور به انتقاد از خود نمود.
این نمونه وقتی بهتر قابل درک است که بدانیم در درون تشکیلات و حتی در بعضی مدارهای هواداری سازمان، ویا اگر ویدئوهای مسعود رجوی را دیده باشید، مریم رجوی در حد مریم عزا بالا برده میشود. بسیاری از مجاهدین بدلیل دروغهایی ازقبیل علم غیب داشتن مریم رجوی که با اشاره مسعود رجوی به مریم رجوی نسبت داده میشد معترض میشدند مورد برخوردهای شدید تشکیلاتی قرار گرفته و خلع مسئولیت میشدند. برخی زنان مجاهد نزدیک به او در پیشبرد همین امر مجبور میشدند که ته مانده چای مریم رجوی را بعنوان تبرک بنوشند (دجالگری در اوج خودش) و آنرا در میان مجاهدین جهت قدیس نمایی مریم رجوی تبلیغ میکردند. و همه اینها به اشاره مسعود رجوی انجام میشد. میتوان تا حدودی فهمید که وقتی مریم عزای مسعود رجوی، مریم پاک رهایی، که همواره او را بهمراه آیاتی از قرآن با اشاره به مریم عزا عیسی مسیح یاد میکرده و میکند در حضور مسئولین به بیان مسعود رجوی به لجن بورژاوزی مالیده میشود و مارک مبلغ استحاله و مماشات و لیبرال منش میخورد مسئله تا حد جدی و حیاتی است.
خوب سوال از آقای رجوی این است که: پس چه شد؟ یک شبه غلط کردم گفتن از مبارزه مسلحانه آنهم مکتوب. چرا؟
در مقابل اما یک سیاست فرعی یا ابزاری برای اجرا و پیاده کردن استراتژی که قبلا از آن اعلام ندامت کرده ایم، بنام اشرف (یک مقر نظامی) ایستادن وپا فشاری تا این حد!؟ به قربانگاه فرستادن مجاهدین چرا؟ چرا همین ایستادگی را در مقابل اصل استراتژی انجام ندادی؟ چرا شعارهای دجالگرانه و دورغین “هزاران اشرف را میسازیم” با این شدت و حدت داده میشود وقتی که در اصل استراژی غلط کردم را مکتوب کرده ایم.
آقای مهدی ابریشم چی، با چه رویی دوباره از پیروزی درخشان سیاست در عراق حرف میزند؟ دروغ و دجالگری تا کی؟ هزیانهایی از این قبیل که “سیاست ما در عراق درست بود و هنوز هم هست و درست است که بر ماندن در عراق اصرار کنیم” تا کی؟ مطرح کردن دوباره واژگان توخالی و دروغین “سیاست تاریخساز رهبری…؟ به چه معناست؟
علت را باید در این جستجو کرد که وقتی اصل مسئله “مبارزه مسلحانه (تروریسم)” را نفی نکنی و بعنوان استراتژیت حفظ کنی، قیمت اتخاذ این سیاست را خودتان (آقای رجوی و خانم رجوی) در خارج باید پرداخت میکردید و بعنوان سرکرده تروریسم پاسخگو میبودید. بنابراین در اینجا در یک چشم بهم زدن نفی استراتژی را مکتوب میکنید. همه مرزهای سرخ فرو میریزد.و هیچ اثری از آن انقلابی دو آتشه که مطلقا سر سازگاری با بورژوازی و سرمایه داری و… ندارد نیست. چون جهان چندین دهه است که با تروریسم سر سازگاری ندارد. مردم ایران نیز در فرصتی که در سال 1388 پیش آمد پیشتازی خود را در نفرت از تروریسم و هر نوع خشونت آشکارا و درعمل بیان کرد.
ولی وقتی نوبت به ترک مقر که فقط ظرف استراتژی نفی شده شماست میرسد چون قیمت را هزاران مجاهد باید پرداخت کنند فرصت طلبانه دوباره آن انقلابی دو آتشه ظاهر میشود و باید به هر قیمت (قیمت جان مجاهدین) این مقر حفظ شود. این اولین بار نیست که شما فرار را بر قرار ترجیح دادید سال 1359 هم وقتی رژیم تهدید به دستگیری شما کرد سر از آلمان در آوردید. همان زمان میلیشیاها هزار هزار دستگیر و زندان و شکنجه میشدند. یادتان که نرفته با یک سامسونیت دلار در فرودگاههای اروپا پرسه میزدید.
شاید میخواهید همه لعن و نفرینهایی که لیبرتی ای ها در حال نثار کردن به رهبری هستند را ماست مالی کنید؟ کاری که با هزینه های میلیون دلاری و آوردن مزد بگیرهای کنگره، سنا، دفاع و خارجه انجام نشده و نمیشود را شاید با این دورغها موجه جلوه دهید. مزد بگیرها ظاهرا نتوانسته اند انگشت اتهام را در مورد مسئولیت قتل عام مجاهدین از رهبری آقای رجوی و خانم مریم رجوی به دولت آمریکا منحرف کنند. رجوی شما را فرستاده که ترفند جدیدی را بکاربگیرید؟! و به آنها و افکار عمومی و خانواده های آنها در ایران و خارج از کشور بگویید خیر چون در گل گیر کرده ایم پس بهتر است باور کنید که ماندن در آنجا خوب است، درست است، ناشی از سیاست تاریخساز مسعود رجوی است.
حتی یک کودک هم میداند که وقتی که مبارزه و سلاحی نیست ارتشی هم نیاز نیست، طبعا مقر و پادگانی هم نیاز نیست. و آتل و باطل نگهداشتن افراد با این بهانه ضمن اینکه حدر دادن زندگی آنهاست، مرگ تدریجی و خیانتی به همه پیشینه آنها. البته قبل از همه یک جنایت است و جنایت جنگی. چرا که، فرمانده ای که پل پشت سر را وقتی که در مقابل دشمن دستها را به تسلیم بلند کرده است و فرمان تحویل همه سلاحها را داده و نیروهایش را بدون سلاح و بیدفاع گذاشته و البته خودش و همسرش ازآن پل رد شده و فرار کرده اند، خراب میکند، یک جنایتکار جنگی است.
راستی با چه رویی شما سی خرداد را بعنوان سرآغاز مبارزه مسلحانه جشن میگیرید؟ باید دم خروس غلط کردم مکتوب را باور کنیم یا قسم ملا را؟
همان صدام حسینی که قرار بود بعد از صلح روزی به اهمیت رهبری مجاهدین پی برده و ایمان بیاورد و سپس با اشاره رهبری دوباره به ایران حمله کرده و جنگ را شروع کند تا در نتیجه آن سازمان مجاهدین به حکومت برسد دیدید چه شد؟ مگر بیست سال در عراق همین دروغ را تحویل مجاهدین ندادید؟ بعد هم که عراق اشغال شد و صدام سرنگون باز هم در مقابل همه اعتراضات مجاهدین با سرهم بندی همین پوشالهاییکه در بیان شما بود به مجاهدین در عراق میگفتید که آمریکاییها قرار است به اهمیت سازمان مجاهدین پی برده و در نتیجه به ایران حمله کند و این وسط سازمان مجاهدین به حکومت برسد. دیدید نتیجه “سیاست تاریخساز رهبری”؟! چه شد؟ شرم احساسی است انقلابی ولی هیهات که ذره ای در شمایان یافت نمیشود.
ینبار هم داعش انشاالله به اهمیت سازمان پی برده و به ایران حمله خواهد کرد و آقای مسعود رجوی به حکومت میرسد؟!
مگر در تحلیلهایمان صدبار نگفتیم که حمله به کویت تجاوز است. چطور شده که وقتی حرف از تجاوز به کویت است آنرا در مصاحبه تان یک سیاست اشتباه مینامید؟ آقای ابریشمچی با داعش و صدامیان متجاوز(خودتان گفتید متجاوز) کدام پل را با کدام توجیه نگهمیدارید. بی مرزیتان بهتر بگویم وحدتتان را با متجاوزین وتروریسم داعش را خوب میبینید؟
مطمئن باشید که مردم ایران آگاه هستند. به گواه حوادث سال 1388 دیگر دوران دجالگری سپری شده است. مردم آگاه ایران اجازه نمیدهند توسط آقای مسعود رجوی یک کامبوج دیگر در کشورشان بوجود بیاورید و از کشته ها پشته ساخته شود.
احسان روشن ضمیر