ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
خروج از اشرف و لیبرتی و ترک عراق، شکست مطلق یا پیروزی نسبی؟ قسمت اول
افشای ادعای شیادانه مریم رجوی مبنی بر پیروزی خروج از عراق
بقلم داود ارشد
قست اول:
بررسی ادعای پیروزی مریم رجوی در ترک عراق
بررسی-ادعای-پیروزی-در-خروج-از-عراق-مریم-رجوی.pdf
چند دهه است که با پدیده ای بنام فرقه رجوی روبرو هستیم. و همگان با شعارها و شیوه غوغا سالاری آنها آشنا هستند. اما همین شعار مریم رجوی مبنی بر “پیروزی” انتقال موفقیت آمیز از لیبرتی-عراق به آلبانی را زمانی میتوان عمق دجالگری نهفته در این شعار را فهمید که ببینیم در ترک لیبرتی و آمدن به آلبانی چه از دست داده چه بدست آورده است. تا ببینیم مادران مهربانتر از دایه که مدعی هستند موفقیت هایی هم در آن بوده است چقدر درست میگویند و این ادعا ناشی از چیست؟
مقدمات و دلایل رفتن به عراق
بعد از شکست و نابود شدن مجاهدین در داخل ایران نیروهای باقی مانده در سراسر جهان پراکنده شدند. تعدادی به منطقه کردستان ایران و سپس عراق و تعدادی به کشورهای همسایه ایران تا اروپا و حتی آمریکا گریختند. از سال 1361 الی 1365 که سازمان درعراق مستقر شد، چه در داخل کشور و چه در خارج کشور سازمان با بحرانهای عمیقی مواجه بود. مسعود رجوی تلاش میکرد تا حدودی ضمن کنترل بحران سرو سامانی نیز به وضعیت تشکیلات بدهد، وی با کمک پولهاهای عراق که از سال 61 که بنده مستقیم در جریان بودم و دیگر کمکهای خارجی و سرکیسه کردن سیستم های تامین اجتماعی اروپایی و یا کمکهای کمیساریای پناهندگی سازمان ملل به وضعیت نیروهای از هم گسیخته خود در جهان سرو سامانی بدهد. علیرغم این مشکلات بسیاری بین نیروها بدلیل شکست و از دست دادن عزیران باعث افسردگی و انتقادات بسیاری شده بود که منجر به خودکشی از جمله خودکشی همسر اول کاک صالح (ابراهیم ذاکری) در ترکیه و م بارون در بغداد و …همچنین فرارها و جداشدنها گردیده بود.
در طی اینمدت نیز بسیاری تاکتیک های جنایتکارانه تروریستی از جمله فرستادن تیمهای ترور از عراق تحت نام کشف جدید یا پرچم و … بکار گرفته شد که آنها نیز سرنوشتی جز سرنوشت نیروهایی که در فاز اول 1360-1361 دچارش شدند یعنی نابودی کامل نداشتند (قبلا بطور مفصل به وضعیت نظامی در داخل و تیمهای ترور اعزامی پرداخته ام).
در چنین وضعیتی درون تشکیلاتی و نظامی سازمان به هیچ عنوان نمی توانست مدرک دیگری غیر از تولید خبر های ساختگی و صد در صد جعلی و یا بزرگ نمایی شده اخبار مبنی بر حضور در صحنه نظامی و سیاسی ایران ارائه کند. که اعتراض همه مسئولین و مجاهدین را از تولید اینهمه دروغ و جعل اخبار مبنی بر وسعت و گستردگی اخبار عملیات و تظاهرات و شعارهای آنها که تماما روی کاغذ در بخش نشریه که مدتها در بغداد و سپس در پاریس مستقر بود برانگیخته بود. از جمله کسانیکه اعتراض کرده بودند و علنی شد اعتراض ابراهیم آل اسحاق و سعید شاهسوندی و جمال بامداد و حسن محرابی بود. البته تمامی طرفهای ایرانی و بین اللملی شاهد تمامی این دگرگونی و فروپاشی سازمان بودند. و مسعود رجوی برخلاف دیگر نیروهای سیاسی و آزادیبخش تنها چاره را در دروغ بافی و جعل خبر جهت بهره گیری از برق عملیات های بی ریشه و بنیاد سالهای اول از بمب گذاریها و یا ترورها، دامنه آنها را در خلاء عملیات گسترش دهد. این امر البته از دید ناظران داخلی و بین اللملی دور نماند. نمونه هایی از دروغهای شاخدار از قول ستاد فرماندهی مجاهدین در داخل کشور زمانیکه بیش از 15 سال بود حتی یکنفر هم در داخل نبود چه برسد به ستاد و…امری که حتی چنین فرد و سمتی در عراق هم نبود و فقط روی کاغذ نشریه میشد آنرا یافت. چه برسد به اینه ستاد فرماندهی در داخل کشور افشاگری هم بکند.
در نتیجه تعادل قوای بین اللملی و حتی درون شورایی را علیه مسعود رجوی که قدرت خیالی آینده ایران را فقط و فقط برای خودش میخواست برهم زد. طوریکه در همین مدت شاهد ریزش های عمده در تشکیلات و لطمات شدید و جبران ناپذیر سیاسی ناشی از ریزش در شورای ملی مقاومت به سازمان بودیم.
اولین اقدام رجوی برای مواجهه با بحرانهای چندگانه ای که اشتهای قدرت پرستانه سیری ناپذیر او را مورد تهدید قرار میداد همانگونه که میدانیم خلاص شدن از شر پرویزیعقوبی و سپس علی زرکش و آوردن مریم رجوی بعنوان حائل بین خودش و بقیه اعضای دفتر سیاسی و مرکزیت تحت نام انقلاب در رهبری و بستن دهان بقیه و مسدود کردن دمکراسی در تشکیلات تحت عنوان رهبری عقیدتی و از حیز انتفاع انداختن تمامی سیستمهای تصمیم گیری درون سازمانی بود.
سقوط اخلاقی همزمان با بحرنهای سازمان
مسعود رجوی تنها در زمینه تشکیلاتی نبود که سقوط میکرد بلکه از زاویه اخلاقی-انسانی نیز همین وضعیت را داشت در همین رابطه بار اول اشرف رجوی را با رها کردن در تهران قربانی نجات خودش کرده بود اینبار همسر دومش فیروزه بنی صدر را قربانی نجات خودش از بحران تشکیلاتی-سیاسی نمود. چون فیروزه بنی صدر دختر جوان 18 ساله ای را با فریب و نیرنگ مورد سوء استفاده قرار داده بود. رجوی از جمله مشکلاتی که داشت آقای دکتر بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران بعد از انقلاب بود که زبان منتقدی داشت و ترک تازیها و دیکتاتور منشی رجوی را نه بر میتابید و نه بدون جواب میگذاشت ولی رجوی که نمیتوانست مانند علی زرکش و یعقوبی دهان آنها را ببند با به بازی گرفتن عواطف انسانی دخترش خانم فیروزه بنی صدر خواست که با ازدواج با وی و بر قرار کردن رابطه خانوادگی با بنی صدر دهان او را بدین شکل ببندد. ولی این حقه و قریب رجوی بر آقای بنی صدر کارگر نیفتاد و شجاعت خانم فیروزه بنی صدر و درایت و تصمیم درست سیاسی ایشان نیز به کمک پدر آمد و با جدا شدن از رجوی او را رسواتر نموند. رجوی که در غرقاب بحرانهای ناشی از نتایج دست زدن به تروریسم روز به روز بیشتر فرو میرفت زمانیکه هنوز خانم فیروزه بنی صدر همسر او بود روی به همسر مهدی ابریشمچی بنام مریم قجر عضدانلو که دفتر شخصی او بود آورد و او را به طلاق از همسرش و ازدواج با خودش وادار نمود. و تحت پوش انقلاب ایدئولژیک خودش را بعنوان رهبر عقیدتی و مریم را جانشین خودش معرفی نمود.
از بعد نظامی سازمان فقط حدود 200 نفر نظامی در کردستان عراق در منطقه دره احزاب یا گلاله و ماوت (منطقه کردستان شمال سلیمانیه عراق) داشت. و حدود 200نفر نیز مادران و خانواده ها و زنان مجاهد بودند. سازمان حتی برای همه آنها سلاح نداشت. ولی کماکان در بهمن سال 1362 در سفری از پاکستان برای اولین بار به دره احزاب رفته بودم و تا خرداد 1363 آنجا بودم مجاهدین فراری بتدریج وارد عراق میشدند بعدها نیز زندانیانی که آزاد میشدند به عراق میآمدند. و سیستم “نظامی-ارتباطات” مسئول تحویل گیری نیروهای جدید از مناطق کردستان ایران و انتقال آنها به کردستان عراق بود. که در مجموع در سال 1364 حدود چیزی کمتر از 1500نفر با احتساب نیروهای موجود در سلیمانیه و کرکوک و بغداد در عراق حضور داشتند. این آمار رژه نظامی در کردستان در سال 1364 است که تمامی نیرو را جهت هرچه بزرگتر جلوه داده نیرو جمع آوری کرده بودند. توجه شود که منهای هواداران سازمان در همین زمان در پاکستان و ترکیه و فرانسه و اسپانیا و امارات و کمی نیز در آمریکا نیرو وجود داشت.
خلاصه و سرتیتر وضعیت فرقه رجوی در مقطع قبل از رفتن به عراق:
- شکست کامل نظامی در داخل ایران، و پراکنده شدن نیروی سازمان در کردستان و کشورهای همسایه.
- دستگیری و اعدام طیف وسیع ای از نیروهای سازمان در داخل.
- شکست کامل در منطقه کردستان و عقب نشینی کلیه نیروها به عراق.
- شکست تمامی طرحها و تلاشهای اعزام تیمهای ترور از عراق با مکانیزم کنترل از فرانسه تحت نامهای خلق جدید و پرچم، تلفن و …
- ریزش شدید نیروی تشکیلاتی در سراسر بدنه داخل ایران، و کشورهای همسایه و اروپا.
- بالا گرفتن مخالفتهای درون تشکیلاتی علیه اقدامات و سیاستهای رجوی.
- مشکلات شدید مالی طوریکه رجوی همه اعضا را مجبور به فریب خانواده خود در داخل کشور جهت ارسال پول و هواداران به کار یدی کرده بود که در نتیجه آن یک هوادار در آمریکا در آتش سوزی کارگاه سوخت.
- اعتراض پرویز یعقوبی و درخواست برگزاری کنگره جهت محاکمه مسعود رجوی و سیاستهایش در سال 1363.
- انتقاد علی زرکش به مسعود رجوی مبنی بر مسئول شکست شناختن مسعود رجوی در جمعبندی فعالیتهای سال 1363سازمان.
- شروع سرکوبهای درون تشکیلاتی نزدیک به 750 نفر در کردستان عراق در پایگاه منصوری در سال 1364.
- بی اعتبار شدن بین اللملی رجوی بدنبال پوچ بودن شعارهای سرنگونی سریع و توان نظامی و سیاسی او.
- لو رفتن پایگاه جدید التاسیس سازمان در فرانسه با صدها خط تلفن جهت کنترل و اداره همین عملیات در سطح مطبوعات فرانسه.
- بحران اخراج یعقوبی از سازمان جهت فرار از برگزاری کنگره سراسری سازمان جهت محاکمه مسعود رجوی.
- کودتا علیه علی زرکش و محکوم به اعدام کردن وی و ترس ناشی از علنی شدن مشکل جانشین بظاهر در داخل کشور مسعود رجوی در سطح مطبوعات فرانسه.
- واکنش بشدت منفی مردم ایران و بطور خاص هواداران و خانواده ها در قبال جدایی ها و ازداوج های مسعود رجوی تحت نام انقلاب ایدئولژیک. در مقطع انقلاب همه ما موطف شدیم از هرکجا که هستیم با داخل تماس بگیریم و خانواده را توجیه کنیم که مسئله چیست ولی واکنشها در حد وحشتناکی حاکی از مخرب بودن اینکار سازمان بود طوریکه مشکلات بسیاری برای همه ما ایجاد کرد و نفرت و سوالات ناشی از نفرت مردم تبدیل شد به سوالات تماس گیرنده ها که مسعود رجوی دستور قطع تمامی تماسها با داخل را داد.
- ریزش در شورای ملی مقاومت با خروج اعضای بسیار مهم آن. حسن ماسالی (خرداد 62)، حسین باقر زاده و بنی صدر(اسفند 62)، مهدی خانبابا تهرانی(فروردین 64)، احمد سلامتیان (خرداد 63)، حمید بهمنی (اردیبهشت 64)، بهمن نیرومند( 64)
- خروج نیروهای تشکیلاتی در سطح مرکزیت جلیل فقیه دزفولی (برای یکسال سازمان را ترک کرد)، ابراهیم آل اسحاق، سعید شاهسوندی، جمال بامداد، سعید اسدی طاری، بهمن معیری، مینا ربیعی خواهر اشرف رجوی همسر اول مسعود رجوی. و صدها تن از نیروهای زیر مرکزیت و عضو و هوادار.
- فشار فرانسه جهت اخراج مسعود رجوی از فرانسه طوریکه هنگام ترک فرانسه وقتی که اطلاعیه رفتن به عراق را میخواند که میخواهد برود تا برافروزد آتش ها در کوهستانها بشدت از سرنوشت خودش از انتقال به عراق میترسید و نگران بود و عملا چه خودش و چه بقیه هنوز نمیدانستیم که چه بر سر وی در بین راه و یا در عراق خواهد آمد آیا استرداد در انتظارش است یا….
Pingback: قسمت دوم سلسله مقالات : خروج از اشرف و لیبرتی و ترک عراق، شکست مطلق یا پیروزی نسبی؟ |