ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
گزارش به مردم ایران و خانواده ها ی مجاهدین اسیرفرقه مسعود رجوی در اسارتگاه جدید مجاهدان درآلبانی
بحرانهای فرقه رجوی در جوار 5000 کیلومتری خاک میهن-آلبانی ؟
پس از اخراج فرقه رجوی از عراق و حضورشان در کشور آلبانی، اخبار حاکی از آنست که تشکیلات و مجاهدین اسیر فرقه تروریستی رجوی در یک سردرگمی تشکیلاتی-سیاسی-ایدئولژیک و از هم پاشیدگی درونی شدیدی بسر میبرند.
بعضی مباحثی که ذهن نفرات را مشغول و آنها را در یک سرگمی و بی آیندگی قرار داده،
- قولهای پوچ رجوی که لیبرتی پلی است بسوی تهران
- جا گذاشتن ارتش آزادی و …در لیبرتی،
- بی آیندگیشان در اروپا
- نیتجه اینهمه کشته و رنج و شکنج در عراق چه شد؟
- شعارهای مجاهد میمیرد ولی اشرف به دشمن نمیدهد چه شد
- حفظ اشرف معادل سه بار فتح تهران است چه شد
- تاابد در لیبرتی خواهیم بود
که بسیاری از آنها بشدت درخود فرو برده و سکوت کر کننده ای که ناشی از نفرت و انزجار آنها از سرنوشتشان است اختیار کرده اند.
البته شنیده شده که مجاهدین به شوخی و مسخره بین خودشان میگویند که خدا پدر ومادر خانواده های مزدورمان را بیآمورزد که تشکیلات را مجبور به بیرون کشیدن ما از قتلگاه کردند والا معلوم نبود کی الان زنده بود کی مرده.
البته زوج رجوی (مرحوم و زنده) بیکار نبوده و از آستین فرقه ای خود تاکتیکهای صدبار امتحان شده را بیرون کشیده اند.
طبق اخبار و تجربه ما که چندین بار در اینگونه شرایط این فرقه مافیایی برای ما تدارک و اجرا کرده است اولین اقدامات سرکوبگرانه جلو گیری از هرگونه طرح سوالات و یا در صورت مطرح شدن سوال منحرف کردن ذهن از آن و یا در نهایت برگرداندن آن بسوی خود فرد است.
تاکتیکهای فرقه رجوی در این شرایط:
در درجه اول تعدادی مانند مهدی ابریشمچی و محسن رضایی و حتی مهوش سپهری و حتی شورایی ها را به آلبانی میفرستند که با برگزاری نشستها سر آنها را گرم کنند. همزمان بصورت مخفی و غیر قانونی سران دیگر مانند مژگان پارسایی و … را به پاریس منتقل میکنند که در آنجا ضمن دادن گزارش از بحران ناشی از حضور خانواده ها در درون تشکیلات، دستورات نحوه کنترل و سرکوب اعتراضات را مستقیم از مریم رجوی بگیرند. همزمان در تیرانا نیز برنامه های زیر را پیاده کرده اند.
- راه اندازی فضای مصنوعی همراه با برگزاری جشن و تبریک نجات مجاهدین از لیبرتی بعنوان پیروزی بزرگ که خواهر مریم همه را علیرغم اینکه دولت عراق و آمریکا و رژیم نمیخواستند عراق را ترک کنیم توانست شما را از دهان رژیم بیرون بکشد.
- فشار روانی اینکه باید “گذشته را فراموش کرد و به آینده فکر نمود” تا اذهان مجاهدین را که خواستار پاسخگویی به همه فریب کاریهای رجویها هستند منحرف کنند.
- علم کردن یک شعار دهان پرکن ولی مطلقا پوچ که در شکل همان شعارهای مرحوم رجوی در زمان مرحوم ارتش آزادیبخش مانند:
مرحله جدید سرنگونی با شعار حداکثر تهاجم سیاسی
پیش بسوی تدارک قیام و سرنگونی با حداکثر تهاجم سیاسی
تیرانا پلی بسوی پیروزی
هزاران تیرانا میسازیم
امروز تیرانا فردا تهران
و شعارهایی همچون، پیروزی بزرگ در انتقال از لیبرتی به آلبانی و خارج کردن مجاهدین از دهان رژیم (انگار نه انگار رجوی گفته بود در لیبرتی میمانید و میمیرید)
تیرانا قلب تپنده و کانون مبارزات آزادیخواهانه ملت ایران
- برگزاری نشستها و گزارش نویسی های از خود و اینکه حالا که به آلبانی آمده اید تناقضات خود را بنویسید.
- تاکتیک صفر صفر روزانه ولی نوع سیاسی و بدون فشار (چون تیرانا، اشرف و لیبرتی نیست که دورش انواع حصارها و موانع را ایجاد کرد)
- راه اندازی کلاس های بی محتوای زبان آنهم انگلیسی و نه آلبانیایی که مجاهدین بتوانند با استفاده از آن مشکلات خود را خود حل کنند.
- نشستهای”لیبرتی و توحید” مانند “تنگه و توحید” بعد از فروغ که رجوی گفت اینکه نتوانستید از تنگه چهارزبر عبور کنید بدلیل این بود که زن داشتید و با این بهانه خانواده ها را از هم جدا کرد، حالا هم که همه باید جواب بدهند که چرا نتوانستید اشرف و لیبرتی را حفظ کنید. مگر قرار نبود که همه شهید شوید ولی کشور به دشمن ندهید؟ هرکس باید آنچه را که مانع اینکار بوده را طلاق بدهد و بنویسد.
- نشستهای چرا مریم را به تهران نبردید؟
- ممنوعیت خروج به هر علت و گماردن نگهبان در ورودی محل استقراشان و کنترل تمامی افراد و جلوگیری از تشکیل محافل بین آنها در ترس برنامه ریزی برای فرار.
- معرفی ناراضیان به سران و گماشتن کنترل 24ساعت بر آنها
در توضیح جهت نمونه به خوانندگان این سطور که در معرض اینگونه فشارهای روانی و مغزشویی قرار نداشته اند باید گفت که بعد از فاجعه ای که مسعود رجوی تحت نام عملیات فروغ جاویدان براه انداخت و طی آن قرار بود تهران فتح شود ولی با بجا گذاشتن بیش از 1400کشته از مجاهدین و صدها اسیر و اعدامی چه از اسرا و چه در میان زندانیان مجاهدی که رجوی بدروغ در توجیه عملیات فروغ گفت که با آنها نیز هماهنگ است که در زندانها شورش کنند و به ما در فتح تهران بپیوندند. وقتی شکست خورده به عراق عقب نشینی کردیم درست شرایط حاضر در آلبانی را داشتیم.
اذهان مجاهدین مسخ شده توسط شیوه های ضد انسانی فرقه ای به ترتیب زیر شکل گرفته بود که:
- رجوی قبل از حمله آمریکا به عراق میگفت آمریکا بما حمله نمیکند اما اگر کرد مانند دشمن با او مقابله میکنیم
اما: قبل از حمله آمریکا اولا خودش بدون اینکه کسی بداند فرار کرد و در ثانی فرمان داد، کسی حق ندارد یک تیر هم شلیک کند. که در اثر حمله صدها زخمی و 53 تن کشته شدند.!!!!
رجوی میگفت “سلاح شرف مجاهد” است مجاهد بی سلاح یعنی مجاهدی بی شرف، سلاح بر زمین نمیگذاریم. و هرکس با وجود تائید مبارزه مسلحانه روی مبارزه سیاسی نیز تاکید میکرد آنرا ایادی بورژوازی میخواند و میگفت که مرز بین انفلابیگری و بوژوازی چپاولگر را این سلاحی که دست شماست تعین میکند، سلاح مرز سرخ است. سی سال تمامی شورایی ها را با همین ترفند سرکوب نمود.
وقتی مریم رجوی از فرانسه به اشرف برگشت طی نشستی در بالای سازمان در بدیع زادگان (در محل اولین سالن کتابخانه و یا اولین سالن نشست های شورا که حالت آمفی تئاتر داشت) برگزار شد که در آن مریم رجوی توسط مرحوم رجوی به باد انتقاد گرفته شد که تو رفته بودی اروپا برای ارتش آزایبخش نیرو جذب کنی خودت جذب بورژوازی شدی و غرق شدی در کار سیاسی طوری که حتی طی این پنج سال یکنفر هم جذب ارتش آزادیبخش نشد.
اما: وقتی آمریکایی ها خلع سلاح را اجرا کردند. گفت من بین سلاح و صاحب سلاح، صاحبش، یعنی مجاهد بدون سلاح را انتخاب کردم.
- وقتی رژیم عراق گفت از عراق بروید گفت “همه مجاهدین میمیرند ولی ذلت نمیپذیرند و اگر لازم باشد هر سه هزار نفر در اشرف کشته میشوید! ولی اشرف را رها نمیکنید” و آنرا برای خودش برابر فتح سه باره تهران خواند.
وقتی عراقیها خواستند وارد اشرف شوند آنهم نه برای اخراج بلکه کنترل. مبارزه سترگ شروع شد و صدها کشته و زخمی محصول آن بود.
««« بی بی سی :چهارشنبه 29 ژوئيه 2009 – 07 مرداد 1388 خانم رجوی در بیانیه خود نوشت که در حمله پلیس عراق به اردوگاه اشرف بیش از ۳۰۰ تن از ساکنان اردوگاه زخمی شده اند که حال دهها تن وخیم گزارش شده است»»»
«««بی بی سی جمعه 08 آوريل 2011 – 19 فروردین 1390 در حمله نیروهای عراقی به اردوگاه مجاهدین خلق در کمپ اشرف، شماری از ساکنان اردوگاه کشته شدهاند. سازمان مجاهدین خلق ایران می گوید که ۳۱ تن از ساکنان اردوگاه کشته و ۳۰۰ نفر نیز زخمی شده اند.»»»
رجوی در سال 92 طی یک نوار صوتی برای اشرفیان گفت که:
“رژیم وزیر اطلاعاتش را به بغداد فرستاده که ما را تعین تکلیف کند، بعد خطاب به رژیم گفت هرکاری از دستت بر مِیاید بکن و شروع کرد به دادن شعار حاضر حاضر حاضر و چون سال 92 بود گفت 92بار حاضر و جمع را مجبور کرد که تکرار کنند.
- وقتی آمریکا در سال 90 به رجوی گفت خفه و بروید به لیبرتی رجوی همانند خلع سلاح بسرعت اقدام نمود و منتقل شد. و هیچ خبری از نگهداری اشرف معادل سه بار فتح تهران و 92 بار حاضر حاضر حاضر برای همه عواقب حفظ اشرف نبود. ضمن اینکه 100تن را در اشرف بلادفاع رها کرد که 53 تن از آنها قتلعام شدند.
- در لیبرت نیز همگان شاهد بودند که بیانیه جنایتکارانه تحت نام دجالگرانه چراغ خاموش را در عاشورای 1393 داد و ضمن وصیت به کشتن همه جدا شدگان و خط نشان برای غرب، گفت مجاهدین در همینجا (لیبرتی) میمانند و در همینجا دفن میشوند.
- اما وقتی خانواده ها این طرح جنایت کارانه و برنامه مسعود رجوی را برای نابودی فرزندانشان دیدند بپاخواسته و در لیبرتی فریادشان را به گوش مجاهدین و جهان رساندند که نگذارند رجوی مجاهدین را بعد از بیش از سه دهه سوزاندن در تنور فرقه تروریستی اش جهت ارضاء شهوات قدرت پرستانه اش به نابودی بکشاند و او را مجبور کردند که تن به خروج از عراق بدهد.
لذا از آن زمان تا کنون جدای از برنامه های فوری و بقول خودشان دم دستی کلاسهای زبان جهت مقابله با فکر کردن آنها به سرنوشت اسارت بار و رقت انگیزشان که توسط مسعود رجوی برایشان رقم خورده جهت سرگرم کردن آنها به اجرا در آمده است.
ادامه دارد
منبع: نه به تروریسم و فرقه ها
سوم نوامبر2016
orcher ۱۰ دقیقه پیش
اگر مجاهدین این هستند که میشود توسط فردی حالا میخواهد رهبرشان باشد و یا هر کس دیگر با این سهولت تحمیق شوند و سوالاتی اینگونه را هضم میکنند که قرار بوده اشرف را به قیمت کشته شدن همه نگهدارند بعد رها میکنند، لیبرتی را پلی بسوی تهران میدانستند رها میکنند، … خوب فرق اینها با گاو و گوساله های درون نظام آخوندی چیست. اینها که بدتر هستند. فرق اینها با لباس قهوه ای های هیتلر چیست که هرچه رهبرشان میگفتند اجرا میکردند. پیروان چشم و گوش بسته فقط بکار دیکتاتورهای فاشیست میخورد و البته بدان افتخار میکنند. فردا اینها هر غلطی که خواستند میکنند و بعد میگویند رهبرشان گفته است. مگر دوره این حرفها بعد از شکست کامل فاشیسم هیتلری و نازیهای ایتالیا بپایان نرسیده؟ ننگ بر کشوری که چنین کسانی بر آن حاکم شوند و یا بعنوان نیروی مترقی آن مطرح باشند. حالا میخواهد مانند هیتلر شعارش سوسیالیستی بدهد یا هر شعار دیگری.
۲
۰
cultsterrorists ۳ دقیقه پیش
آقا یا خانم اوچر اینها دست کمی از هواداران کور دیکتاتوریهای فاشیست کتاب سوز و مردم در کو ره افکن ندارند. کسانیکه بدستور رهبرشان در کشورهای متمدن مانند همین فرانسه و پاریس ما دست به خود سوزی میزنند مطلقا شکی به خود راه نمیدهند که دیگران را بسوزانند. جهان بسوی آگاهی و حرکت با چشم باز است اینها افتخارشان این است که رهبریشان به آنها دارد تعالیم قرون وسطایی چشم و گوش بسته بودن را میدهد. ننگ بالاتر از این میشود؟ حکومت پادشاهی صد شرف دارد به این نوع تفکر. شاه هم اطرافیانش را چشم و گوش بسته میخواست ولی نه به این میزان. حکومت کره شمالی برای همان کره شمالی کافیست. ما خودمان حکومت آخوندی داریم. برای هفت جدمان کافی است دیگر آخوند با کراوات و یا با کت و دامن و روسری براق که سرنگون کردنش نیز مشکلتر است نمیخواهیم.
Pingback: بحرانهای فرقه رجوی در جوار 5000 کیلومتری خاک میهن-آلبانی (قسمت اول) | Iran Interlink.exposing Mojahedin Khalq,Rajavi cult,Massoud Rajavi, Maryam Rajavi