ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
پیام داود ارشد (جلال پاکستان) به آقای جلال گنجه ای
آقای گنجه ای، راستش را بخواهید وقتی سطوری از مصاحبه آقای محمدرضا روحانی از اعضای سابق “شو”را در سایت پژواک منعکس شده را خواندم نتوانستم از نوک کوه یخ حق کشی ها، تحقیر و توهینهایی که در حق این عزیزان در”شو”را بدستور مستقیم شخص مسعود رجوی و البته مجری اصلی آن مریم رجوی روا داشته میشد بگذرم و حرفی نزنم.
واقعیت این بود که مسعود رجوی چه شخصیت های عضو “شو”را همچون آقایان روحانی و قصیم و شکری … و چه تشکلهای عضو شورا از تک نفره تا چند نفرِه ِ درون شورا را هوی خود میانگاشت و ضدیت هیستریکی نسبت به تمامی آنها داشت. مسعود رجوی بارها و بارها همه ما اعضای مجاهد شورا را چه در عراق فعال بودیم و چه در فرانسه بطور مفصل در بازگشت به عراق زیر تیغ و تبر و تپانچه برده بود که چرا مثلا در یک مورد حرف هرچند ناچیز یکی از این شورایی ها در شورا پیش رفته است.
از همان روزهای اول حضور در فرانسه، رجوی حرفش در مورد شورا این بود که:
“این شورا که به دم ما بسته شده است، تحمیل امپریالیزم جهانخوار است به جنبش انقلابی مسلحانه مردم ایران تا در فرصت مناسب وقتی ما رژیم را سرنگون کردیم با شناختی که از ما دارد توسط همین ها سرِ مارا زیر آب کرده و ایادی خودش را سرکار بیاورد، علت اصلی حضور من (مسعود رجوی)نیز در خارج کشور جلوگیری از همین مسئله است. بنابراین هر حرف و پیشنهادی که از این ایادی امپریالیسم در امر مبارزه پیش برود خیانتی بزرگ به مبارزه مسلحانه انقلابی است که میرود تومار امپریالیسم و ایادی آنرا در ایران و منطقه از بیخ و بن برکند”
بعدها نیز که شرایط بر مسعود رجوی بسیار تنگتر شده بود بویژه که معلوم شد خر سرکش قدرت پرستی رجوی اساسا از کرگی دم نداشته و خبری از سرنگونی نیست بسیار حارتر شده و احساس تهدید بیشتر میکرد و عنوان مینمود که اینها (شواریی ها) که دیده اند میز قدرت شامش دیر شده حار شده و میخواهند سهم بیشتری در قدرت داشته باشند ولی کور خوانده اند. و حرفش را آشکارتر میزد و بجای واژه “خیانت به مبارزه مسلحانه انقلابی” میگفت “با تاثیر پذیری از شورایی ها مرا نکشید و نفروشید” .
با این بیان بخوبی میتوان به عمق کینه رجوی از هرچه سهم خیالی تقسیم قدرت بود را درک کرد. بویژه آنچه به دروغ ائتلاف و “شو”رایش مینامید.
البته از آنجا که رجوی یکی از وقیحترین و بی شرم ترین (در فاصله نوری ظاهر و باطن او) سیاسیونی بوده است که بنده طی این چهل سال گذشته دیده ام، و درمقابل اعضای شورا را انسانهای بسیار محترمی که با هزاران امید و آرزو پای در راهی گذاشته بودند که فکر میکردند سعادت مردم ایران در آن است متاسفانه از افشای تحقیر و توهینهاییکه نسبت به آنها در فرقه رجوی اعمال میشد پرهیز میکنند تا مبادا با افشای آن آبروی سیاسیشان بیشتر و بیشتر برود.
امری که رجوی و فرقه اش را در اجرای این سیاست ضد شورایی و ضد دمکراتیک و ضد اخلاقی و البته ضد انسانی گستاختر کرده است.
رجوی دو هدف را از تیغ کشی به مجاهدین در رابطه با شورایی ها دنبال میکرد، اولا که خود مجاهدین را در مقابل تاثیرپذیری از شورایی ها به اصطلاح آببندی کند. تا مبادا مجاهدین بیخبر گذاشته شده از همه جا و … جرات کنند دنباله حرفها و پیشنهادات بحق شورایی ها و الگوی رفتاری آنها را بگیرند. در ثانی، از آنجا که این خودش نبود که عملا در ارتباط مستمر با شورایی ها قرار داشت و در هر مورد نیز نمیشد اوکی خودش را جهت تائید و رد هر مسئله ای گرفت آنچنان ضدیت و زهری علیه شورایی ها در افکار مجاهدین میریخت که اساسا حرف و پیشنهادات شورایی ها را همانند حرف و پیشنهاد پاسداران و امپریالیزم انگارند. و کوتاه آمدن در مقابل آنها را بریدن از مبارزه و هدر دادن خون مجاهدین و فروختن و کشتن رجوی تلقی کنند. تمامی کسانیکه در تماس با شورایی ها بودند تنها زمانی میتوانستند بر این کارباقی بمانند که مستمرا گزارشاتی از خودشان در زمینه مبارزه ایدئولژیک در امر مقابله با تاثیرات فضای شورایی ها از خود نوشته و تحویل میداند. این تاثیر پذیری فقط و فقط به نقطه نظر ات “شو”رایی ها محدود نمیشد. بلکه حتی به ظاهر، لباس پوشیدن، حتی مناسبات خصوصی آنها نیز تامیم داده میشد.
چون از جانب همه آنها تهدید احساس میکرد. بزرگترین شاهد این مدعا که رجوی بطور مطلق جهت سوء استفاده “شو”را راه انداخته همین بس که طی عمر سی و چند سال تشکیل “شو”را تا بحال حتی یکبار نشده که رجوی در کنفرانسهائیکه تشکیل میدهد و همه مزدبگیرانش از آمریکا و اروپا و …شرکت میکنند و پنل تشکیل میدهد اجازه بدهد که حتی فقط یکبار یکی از شورایی ها در این پنل ها شرکت کند. همیشه آنها را حداکثر در جمعیت گم و گور میکند. یعنی حتی برای سیاستمدار کرایه ای خارجی اش که با پول خریده وحضور آنها سر سوزنی ارزش سیاسی ندارد نیز رجوی نمیخواسته که مبادا شورایی ها مطرح شوند. و میگفت که همین که نان و آبشان را میدهیم و از صدقه سر خون مجاهدین در همین حد مطرح هستند از سرشان نیز زیاد است.
آقای گنجه ای: مگر در مورد زنده یاد مرضیه رجوی که در ظاهر او را به عرش میبرد نگفت که:
“آی مجاهدین مبادا فکر کنید که من با حمایت از مرضیه مطرب شده ام، و دنبال این پیرزن از خود راضی افتاده ام، برای پیروزی انقلاب است”
بهترین گزارش مبارزه ایدئولژیک نیز آن بوده که هر کس بنویسد که چگونه بر دهان این شورایی ها در مقابل عدم اجرای اوامر رهبری، و یا اگر در کاری خط خودشان را رفتنه اند، زده اند. ضمن اینکه مسئولیت تام و تمام ناراحت شدن و خراب شدن رابطه سیاسی شورایی مربوطه در اثر بردهان آنها کوبیدن نیز بر گردن مجاهد نویسنده گزارش بود. بنابراین دستور این بود: حداکثر تظاهر به رسیدگی ظاهری، صوری و صنفی در مقابل حداکثر تهاجم،کوبیدن و جلوگیری از خواست و تمایل آنها.
در دروان حضور آقای دکتر بنی صدر در (مقررجوی)اور سور واز پاریس ، رجوی ماها را صدا میکرد و میگفت:
“بروید و با بنی صدر پینگ پنگ بازی کنید و به او ببازید، تا من بتوانم بزنم توی دهان سیاستهای او.”
مهدی ابریشمچی نیز که نقش دلقک را در اجرای سیاستهای رجوی برعهده داشت بازی پینگ پنگ با آقای بنی صدر را “پینگ پنگ خرده بورژوازی بی محتوا” لقب داده بود. کار مهدی ابریشمچی در تشکیلات بکارگیری الفاظ لوپنی برای تحقیرو توهین کردن هرکس که رجوی دستورمیداد، بود.
آقای گنجهای
مسعود رجوی هیچگاه به شما همانند بقیه راه نمیداد که در شورا و در میان مجاهدین و مطبوعات و… مطرح شوید بویژه در مورد مسائل اسلامی که رجوی خود را ولی فقیه و امام زمان می پنداشت، چیزی از قرآن و … توسط شما مطرح شود. آنچه نیز از شما اجازه انتشار مییافت مطالبی بود که هیچ مجاهدی بدانها دسترسی نداشته و ندارند. در میان ما مسئولین سازمان نیز اینگونه مطرح میکرد که
“دیدگاههای گنجه ای ارتجاعی و همان اسلام حوضه است و آنچه رجوی میگوید است که اسلام ناب محمدی و رادیکال و انقلابی است گنجه ای اگر تحمل میشود فقط و فقط به این دلیل است که در تشکیلات است و ثانیه ای که از تشکیلات خارج شود همان مرتجعی است که باید سرس بالای دار برود”.
مورد استفاده شما برای رجوی این بود که اولا شما را با لباس آخوندی در شورا و یا مجالس عمومی بنمایش بگذارد. درثانی مهمترین کاربردتان برای رجوی تائید رجوی و اعمال او در تشکیلات با توجیهات اسلامی بود.
آقای گنجه ای، آیا در نمونه های زیر نمیتوان به کارکرد فرقه و سقوط افراد در آن پی برد؟
شما دو فرزند در تشکیلات رجوی داشتید که یکی از آنها که کوچکتربود بنام مرتضی در جریان انتقال غنائم در عملیات (مهران سال 1367) سرش بین لوله توپ یک تانک به غنیمت گرفته شده و تانک دیگر که مرتضی بهمراه دیگر نیروها روی تانک کناری نشسته بود ماند و کشته شد که علت آن بی دانشی نیروی پیاده رجوی بود که توپ تانک را نه در امتداد حرکت که با نود درجه نگهداشته و حرکت میکرد.
(فرمانده آن صحنه محمد رضا طامهی “دانشجوی دانشگاه لیدز انگلستان که سالها تحت مسئولیت بنده بوده” بود. وی داماد مادر رضایی است که بعد از انقلاب ایدئولژیک در مخالفت عملی با آن محاکمه و به اعدام محکوم شد. ولی رجوی بخاطر ترس از شوردین مادر رضایی ها اعدامش نکرد وزندانی بود که اخیرا در لیبرتی بدلیل نبود زندان در آشپزخانه بکار میگرفتندش، در آلبانی نمیدانم آمده یاخیر) فرزند دیگرشما مصطفی گنجه ای در تشکیلات حضور دارد. نام مرتضی گنجه ای در لیست کشته های عملیات مهران در سایت فرقه رجوی موجود اشت.
https://www.mojahedin.org/events/5334/
آقای گنجه ای آیا عمق آلوده شدن اخلاقی افراد را به دروغگویی در مورد فرزند کشته شده اش که در مجامعی که رجوی اعزامش میکند تا بعنوان اعدام شده در ایران نام میبرد را نشان نمیدهد؟ مگر محتوای مبارزه ادعایی رجوی پایان دادن به اینگونه دروغ و دجالگریها نبوده؟ بعلاوه دفاع شما از رجوی در نامه ای که به دانشگاه الازهر مصر نوشته اید را توجه کنید:
“مردم ایران دیرزمانی است که فهمیدهاند، که اسلام در دست این رژیم بازیچهیی برای حکومت کردن است، بههمین خاطر جدیترین و مؤثرترین مخالفان این رژیم سازمان مجاهدین است که خود عمیقاً معتقد بهاسلام است، اسلامی که نه آزادی و اختیار مردم را محدود میکند و نه اجباری در دین را جایز میداند و مبنای حکومت را رغبت و اختیار عامه مردم میداند “.
آقای گنجه ای رجوی مسلمان بمعنی انسان آزاده و ضد دیکتاتوری، و دمکرات و معتقد به حقوق بشر است؟ چرا این دورغها را مینویسید؟ از لباسی که میپوشید دور نیست؟ یا شاید همین لباس است که شما را در محتوا نیز به اینجا کشانده؟
رجوی در دوره ای که مخالفت با اعمال ضد انسانی و ضد دمکراتیک تشکیلاتی و سیاسی و نظامی او بالا گرفته بود شروع کرد به سرکوب مخالفین (همه تشکیلات) و در یک مبارزه به قول خودش ایدئولژیک مطرح کرد که
“تمامی شما ها مجاهدین یک خمینی در درونتان دارید و باید آنرا سر ببرید!! و همین خمینی درون شماست که با من مخالفت میکند!!!”
و همین را بهانه قرارداده بود به توجیه دستگیری، زندان و شکنجه وکشتن مجاهدین. همین مسئله را در رابطه با شما نیز پیش میبرد. در جریان کودتای ایدئولژیک شما را البته با تاخیر زیر تیغ برده و بعنوان یک مرتجع و کسی که بقول رجوی “خودت را رهبر و یک پا خمینی (آیت الله) میدانی” تحقیر میکرد، وادارتان کردند که در مقابل رجوی لنگ بیندازید. البته در این امر کسانی چون حسین مهدوی و محسن رضایی و محمد حیاتی و مهدی ابریشمچی را نیز بخدمت گرفته میشدند. و اگر به مطالب نگاشته شده توسط شما توجه شود بسیاری مطالب در مورد اینکه امام موسی کاظم خودش از مبلغان ترک خانواده بوده است بر خواهیم خورد که تماما تائید اعمال ننگین رجوی در از هم پاشیدن خانواده هاست.
سوال از شما و دیگر حاضرین در شورا این استکه تاکجا باید اسیر و برده یک فرقه تمامیت خواه دروغ پرداز بود؟ مبارزه با رژیمی که مخالف آن هستیم یک بحث است ولی در اینراه همه مرزهای جنایت و دروغ و دجالگری دینی و سیاسی، وطن فروشی و زندان و شکنجه و کشتن خودیها مقوله دیگری است آقای گنجه ای آیا اولی دومی را توجیه میکند؟
آقای گنجه ای این گفته رجوی را که بنده زیرش در عکس فوق خط کشیده ام در نشریه اش یادتان هست؟ چگونه حالا خروج از عراق را بعنوان پیروزی بزرگ بخورد شما میدهند؟ چرا اینهمه دروغ؟ آیا رجوی با همین دروغ نبود که مرتضی گنجه ایها را به عراق کشاند و نابودشان نمود؟ وقتی رجوی میخواهد برود عراق، خارجه بودن حرام میشود و عاطل و باطل بودن است. اما
“مسئول مقاومت یک خلق در زنجیر، با اینهمه شهید و اسیر”
سربزنگاه فرار را برقرار در عراق ترجیح داد. مریم هم سر از “خارجه عاطل و باطل” در آورد. اگر هنوز به خدا اعتقاد دارید این صفحه زیر را یکبار بخوانید. و ببینید در مقابل این میزان دروغگویی و نان به نرخ روز خوردن با آن ادعاهای رجوی همخوانی دارد؟
دروغهای رجوی در مورد صلح طلبییش:
مسعود رجوی نوشته:
“آیا بس نیست؟ آیا اینهمه تلفات جانی و مالی و خسارت برای هردوکشور بس نیست؟ …این وظیفه مابوده و هست که بر اساس طرح “شو”را طومار جنگ را در هم پیچیم و صلح عادلانه را با همسایه مستقر بکنیم.”
آقای گنجه ای! اینحرفها یادتان هست؟ در فاز سیاسی خودش را عاشق سینه چاک دفاع از “جنگ ضد میهنی” جا میزد و خواستار شرکت مستقل در جبهه ها بود!! در عراق نیز مگر کار رجوی جز افزودن بر کشتار مردم ایران در مرزها و بعد از پذیرش آتش بس در داخل ایران با خمپاره زدن چیز دیگری بود.
مــــهمـــتر امــــــــا، زمانیکه خمینی در سال 1367آتش بس را پذیرفت، چرا رجوی تا سقوط صدام حسین تنها خواسته اش از صدام شروع دوباره جنگ بود؟ و در تمامی نشستهایش با وزارت اطلاعات عراق میخواست که جنگ را شروع کنید و بعد از تسخیرعراق و آمدن آمریکایی ها تمامی تلاشش این بود که دوباره جنگ آغاز شود؟ با تمام توان از حمله اسرائیل به ایران حمایت میکرد و تنها ضد ایرانی بود که همراه با اسرائیل بود. این میزان از دجالگری و دروغ پردازی “آیا بست نیست….” و خیانت به عالیترین منافع مردم ایران را چگونه تحمل کرده و میکنید؟
استقلال طلبی مسعود رجوی:
لطفا سطور زیر در کلمات رجوی را بمخوانید:
“همچنانکه گفتم، بی جهت نیست که در رابطه با استقلال، راست ترین محافل امپریالیستی و نژادپرست، همان حرفهایی را علیه مقاومت انقلابی خلق در زنجیر ما می زنند که رژیم خمینی و مرتجعین چپ نما علیه ما می زنند.”
خوب حال چه شده است؟ ویا آیا بی جهت نیست که فرقه رجوی و “شو”رایش در دامن راستترین محافل امپریالیستی و نژادپرست همان حرفهایی را علیه مخالفین خود میزنند که رجوی مدعی بود مخالفینش به او میزنند؟ آیا طی این سالها هرروز به شما ثابت نشد که اتفاقا حرفهایی که در مورد رجوی زده میشد درست بود؟ و آیا این رجوی بود که در دامن امپریالیستها افتادو …؟! یا مرتجعین چپ نما آنگونه که رجوی با وقاحت بی حد ومرزش دیگران را خطاب میکند؟ آیا مردم ایران قضاوت نخواهند کرد و یا نکرده اند؟
فتوای رجوی به حرام کردن مبارزه در خارجه:
گنده گویی ها را نظاره کنید:
“برویم که بشود خواسته ی خلق را لبیک گفت. بگذار خارجه نشینان کذایی که از دیرباز عادت داشته اند نمک مقاومت را بخورند نمکدانش را برسرخودش بشکنند، در اینجا بنشینند. من در 19بهمن گذشته گفتم که حتی نشریه درآوردن آنها در اینجا مشروع نیست…”
آقای گنجه ای، اگر رفتن به عراق اجابت خواسته خلق بود؟! فرار از عراق چه بود؟
خارجه ای که مسعود رجوی فتوایش را در 19 بهمن قبل از عزیمت تاریخسازش به عراق صادرکرده بود، تا مبارزه که هیچ! حتی نشریه در آوردن در خارجه حرام است! را باور کنیم یا بازگشت به خارجه را پیروزی بزرگ نامیدن توسط مریم رجوی را؟
چــرا به اینهمه دروغ و دجالگری تن میدهید؟ مطالب این بزرگ دروغگو را بخوانید.
آقای گنجه ای و بقیه حاضرین در شورا، نباید از آقای رجوی سوال کنید که
“کجاهستی و چه میکنی”؟ اینهمه ادعا موقوف! وچرا عراق را که صحنه جنگ بود و با به عراق رفتن و آنجا ماندن “فقط و فقط اینطور میشد کلمات را از لوث شدن نجات داد”
را به قول مریم رجوی پیروزمندانه!!! ترک کردید؟ چرا آنچه به فتوای رجوی (در عراق نبودن “بی غیرتی را برگزیدن” است) را برگزیده و آن را پیروزی بزرگ مینامید؟ از کی گزینش بی غیرتی پیروزی است؟
آیا
“آنکه مثل نقل و نبات، مترقی و مبارز، انقلابی، چپ، پرولتری، اسلامی، وطن پرست، ملی گرا مصرف میکند” رجوی نیست؟
اینکار چقدر بی صفتی ست و چقدر خیانت به خون شهدا (از جمله فرزند خودت) است چرا اجازه میدهید اینگونه فرصت طلبی ها همه چیز را مبتذل کند. بیشتر بخوانید:
آقای گنجه ای شما که خدا را شکر مانند من مشکل ادبیات فارسی ندارید! معنی این قسمت از پیام رهبر کبیر انقلاب نوین مردم کل کهکشانها را که نوشته:
“چنانکه گفتم یا منهم این افتخار را پیدا خواهم کرد که دست آخر به سایر شهیدان بپیوندم و یا عبور موفقیت آمیزی (منظورش به میهن است) خواهیم داشت. بله یکی از دو نیکی. چـــــــرا که نـــــــه؟ … وحالا عزم ما برای این عبور جزم است…”
را متوجه میشوید؟ ای ننگ و نفرین به هرچه دجالگری و دروغ بافی است. عبور عاشورا گونه چه شد؟ چرا همه ما را زیر بمبارانهای آمریکا و متحدین بعلاوه فرمان “حق نداریدحتی یک تیر شلیک کنید،” تنها گذاشت و فرار را برقرار ترجیح داد؟
و راستی کدام یک از دو تنها نیکی را برگزید؟ عبور به کشور را یا به شهادت رسیدن را؟ اینهمه لوث کردن مذهب و اعتقادات مجاهدین و مردم ایران و دم از عاشورا و اما حسین … زدن و آرم سازمان را به حفره امام زمان با وقاحتی صد بار بدتر از احمدی نژاد اهدا کردن تاکی؟ اینهمه خیانت به اعتماد مجاهدین و شورایی ها و هواداران خارج از کشور را چگونه تحمل میکنید؟
آقای گنجه ای میدانید که در اعتراض بنده به همین دجالگریها و سیستم مافیایی رجوی باعث شد مرا به دهسال زندان محکوم کند. دو سال در اشرف و هشت سال در زندان ابوغریب؟
سرتاسر سابقه رجوی مملو است از این تناقضات و دروغ و دجالگریهای مذهبی، انقلابی-سوپر چپ نمایی، امام زمان بازی، و در نهایت همبستری با زنان مجاهد با مدیریت مریم رجوی.
آقای گنجه ای میدانم که این حرف برایتان بسیار مشکل است بپذیرید. ولی جهت اطمینان از مریم رجوی بخواهید همبستری مسعود رجوی با زنان مجاهد را که ترتیب دهنده اش شخص مریم بوده است را طی یک اطلاعیه رسمی تکذیب کند.
چون مریم به زنان میگفت از این طریق (همخوابی با مسعود رجوی) است که رستگار میشود، و پا جای مریم رهایی!!! میگذارید و انرژی معادل شکافتن هسته اتم را پیدا میکنید و رژیم سرنگون میشود…!!!!
آقای گنجه ای براستی چقدر از فساد همه جاگیر درون تشکیلاتی ناشی از طلاق و ازدواجها و فشارهای طاقت فرسای سرکوبها در میان مردان و البته زنان تشکیلات خبر دارید؟ اگر رجوی سرسوزنی انسانیت در شما باقی گذاشته است در این موارد تحقیق کنید.
با تقدیم احترام
داود ارشد
از مسئولین سابق مجاهدین و “شو”رای ملی مقاومت
چهارم ژانویه 2017