ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
سرمنشاء دارائیهای رضا پهلوی و مشروعیت آن
بقلم : داود باقروند ارشد
قسمت اول:
ایران از ابتدای شروع قرن بیستم “1900میلادی” تا به امروز تغییرات شگرفی را پشت سرگذاشته است. از گاو و خیش در ابتدای قرن تا به امروز با صنعت هسته ای و تلاش برای فرستادن ماهواره به فضا. با جمعیتی حدود 10 میلیون در ابتدای سده تا 80 میلیون در حال حاضر، با 60% جمعیت روستایی، 30-25% جمعیت ایلات و کمتر از 15% شهر نشین، با نرخ متوسط مرگ و میر 30 سال و نرخ مرگ و میر نوزادان 500مورد در هر 1000 نفردر ابتدای قرن و امروزه با نرخ سن مرگ و میر 75 برای مردان و 77 برای زنان. با جمعیت کلان شهر امروز تهران حداقل 8.5میلیون جمعیت ساکن. با تغییرات میزان با سوادی از 5% به 84%، با 85% قادر به تکلم به زبان فارسی. کشوریکه “هیچ وسیله نقلیه حمل و و نقل چرخدار نداشت، قاطر و شتر در واقع وسایل معمول حمل و نقل بشمار میرفت”.[i] با جاده ها و راه آهنی بطول جمعا 340کیلومتر طوریکه طی طریقِ تهران-مشهد 14 روز، تهران-بوشهر 37 روز، تهران-تبریز 17 روز طول میکشید، امروزه در یک ساعت طی میشود…با بیش از دوازده هزار کیلومتر راه آهن، نزدیک به 100هزارکیلومتر جاده راه اصلی و حدود 3 میلیون خودرو وجود دارد. همین تغییرات شگرف بطور کلی و نه یکسان در تمامی حوضه های بهداشتی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و هنری روی داده است.
حکومت رضا خان
دولت رضا خان 1921/1299 خود را بر دو ستون اساسی ارتش و بوروکراسی (دولت متمرکز) پی ریزی کرد. ارتش در زمان او ده برابرو بوروکراسی هفده برابر رشد کرد. نفرات ارتش در سال 1300، 22هزارنفر شامل میشد، دولت مرکزی مجموعه بی نظمی که از مستوفیان تقریبا خود مختار، منشی ها، صاحب منصبان بود. اما در سال 1320 دولت مرکزی 17 وزارتخانه کامل با نود هزار کارمند حقوق بگیرداشت. تمام این حاصل 4 منبع مختلف بود، حق الامتیاز استخراج نفت، گردآوری مالیاتهای معوقه، افزایش عوارض گمرکی و وضع مالیاتهای تازه بر کالاهای مصرفی.
حق الامتیاز نفت که در سال 1291 معادل 2900 پوند بود.[ii] در سال 1299 نیز مقدار بسیار ناچیز دیگر بود، در سال 1300 معادل 583.960 پوند، در سال 1310 معادل 1.288.000 پوند و در سال 1320 معادل 4 میلیون پوند بود.[iii]
بنیه مالی کشور در این دوره جدای از اینکه رضا شاه چگونه به این بنیه مالی دست پیدا کرده بود افزایش چشمگیری یافته بود. رضا شاهی که یک سرباز بیش نبود در دوران حکومت 21 ساله اش آنقدر ملک تصاحب کرده بود که به ثروتمندترین مرد خاورمیانه تبدیل شده بود. یک نویسنده طرفدار شاه D.Wilber در صفحه 244-243 کتابش بنام “رضا شاه پهلوی” مینویسد، ثروت او هنگام مرگ 3 میلیون پوند و 1.5 میلیون هکتار زمین بود.[iv]
دکتر محمد قلی مجـد با اتکاء به اسـناد وزارت امورخـارجه آمریکـا در کتابش بنام “از قاچار تا پهلوی” میگویـد که این سـندها تصوري راکه سالیـان مدیـد در میان ایرانیـان وجود داشت تصـدیق میکنـد؛ اینکه رضاشاه را انگلیسـیها به قـدرت رسانیدنـد؛ انگلیسـیها حکومت او راحفظ کردند؛ و زمانیکه تداوم قدرت او را غیر مفید تشـخیص دادند، در سال1941 ويرا صـحیح وسالم از ایران خارج کردند و پسرش راجایگزین او نمودند. درباره رضاشاه دروغ بزرگی رواج یافته که گویا او هوادار آلمان بود.چنین نیست. دکتر مجد می افزاید که دروغ بزرگ دیگر این است که گویا رضاشاه برخلاف پسرش اهل انتقال پول به خارج ازکشور نبود و ثروت مهمی درخارج نیانـدوخت. اسـناد آمریکایی نشان میدهـدکه وي حـدود 200 میلیون دلار در بانـکهاي خارج و معادل50 میلیـون دلار در ایران ذخیره پـولی داشت. بایـد توجه کردکه این رقم متعلق به سـال1941 میلادي است و به پول امروز ثروت فوق را بایدبا ارقام نجومی محاسـبه کرد. به علاوه، ما میدانیم که رضاشاه درشـهریور 1320 به هیأت نمایندگی انگلیس در تهران پناهنده شد؛ به وسـیله یک کشتی انگلیسـی از ایران خارج شد؛ و تا پایان عمر در مناطق تحت سلطه انگلیس زندگی کرد. به علاوه، انگلیسـیها قصدداشتند رضاشاه را در اواخر عمرش از ژوهانسبورگ به کانادا انتقال دهندکه به دلیل بیماري اش میسر نشد. گزارش هاي قید شده در این اسناد، سرزمینی را توصیف میکند که بیست سال به غارت رفته؛ با وحشیگري سرکوب شده؛ و به شدت آسـیب دیده است. فقر،ستم، قتل در زندان،سانسور، وجالب تر از همه کمبود مواد غذایی در این کشور بیداد می کرد.[v]
زمین های رضا شاه بخشی با مصادره مستقیم، بخشی نقل و انتقالات مشکوک اموال دولتی و بخشی با آبیاری زمینهای بایر و بخشی با مجبور کردن صاحبان آن به فروش اسمی به رضا شاه بود که سپهدار یکی از قربانیان آن بود که بعد از مصادره اموالش دست به خودکشی زد.[vi]
محمدولی خلعتبری معروف به محمدولیخان تُنِکابُنی ملقب به سپهدار اعظم (زاده ۱۲۲۵ – درگذشته ۱۳۰۵) سیاستمدار ایرانی بود، که سه دوره نخستوزیر ایران بود. وی در کنار سردار اسعد بختیاری، یکی از دو فرمانده سپاهیان مشروطهخواه بود، که فرماندهی مجاهدین گیلان را در فتح تهران و احیای مشروطیت، برعهده داشت
رضا شاه که پس از به قدرت رسیدن، املاک دیگران را به زور در تملک خود درمیآورد، یا به زور میخرید، به املاک سپهدار نیز از طریق وزارت مالیه دست انداخت. بخشی از این املاک در رهن بانک استقراضی روس بود. پس از واگذاری بانک به وزارت مالیه ایران، وزارت دارایی این املاک را ضبط کرد و رضاشاه از این طریق درصدد تصاحب املاک سپهدار برآمد. سپهدار تنکابنی روزی به کاخ او میرود و در مورد وضعیت املاکش میپرسد، رضاشاه که احدی جرات نفس کشیدن بدون اجازه وی را نداشت و به دیکتاتور مطلق العنانی بدل شده بود با طعنه پاسخ میدهد:
ولی خان! تو که بهتر میدانی، در سلطنت مشروطه، شاه اختیاراتی ندارد. بهتر است با وزیر مالیه و هیئت وزرا وارد مذاکره شوید.
سپهدارکه از فشارهای مالی به تنگ آمده بود، پس از نوشتن وصیتنامه روز دوشنبه شهریور ۱۳۰۵ خورشیدی ساعت دو، بعد از ظهر، در خانهاش در زرگنده، تهران، با شلیک طپانچه به شقیقه خود، به زندگی پرتلاطمش خاتمه میدهد. در وصیتنامه او خطاب به پسرش امیر اسعد آمدهاست:
امیر اسعد، فوری نعش مرا بفرستید امامزاده (امامزاده صالح شمیران) بشورند و پیش پسرم دفن کنند. البته همین الان اقدام بشود. دیگر برای بنده تشریفات و گریه پس از هشتاد و چند سال عمر لازم ندارد.>>[۳] روایت است که روزهای آخر زندگی این بیت شعر را مدام زمزمه میکرد:
مرا عار باشد از این زندگی / که سالار باشم کنم بندگی.[۳]
رضا شاه جاده جدید منتهی و معروف به چالوس با هزینه هنگفتی ایجاد کرد صرفا برای ارضای هوس شخصی و توسعه زمین هایش در منطقه آبا و اجدادی خود و از طریق رونق منطقه اجدادیش بقیه کشور را خشکاند. [vii]
وی راه آهن تهران به بندر تازه تاسیس شاه احداث کرد، هتلهای لوکس در شهرهای رامسر و بابلسر ساخت، تعدادی کارخانه مانند کارخانه قند، شکر، توتون و نساجی تاسیس کرد. رضا خان برای تامین نیروی کار ارزان قیمت این کارخانه، به بیگاری کشیدن از مردم، سربازان وظیفه و حتی آدم ربایی از کارگران نساجی اصفهان متوسل شد. سفارت بریتانیا گزارش کرده است که کارخانه های وی با [1]کار بدون دستمزد سرپا مانده اند. [viii]
این خدمات در مازندران با پشتیبانی دربار موقعیت های سودمند، حقوق، مواجب و مشاغل تشریفاتی برای رضا شاه ایجاد کرد. سالها بعد در مرداد 1332 هنگامیکه مجسمه رضا شاه در سراسر ایران به زیر کشیده میشد، مجسمه های اودر منطقه مازندران کاملا دست نخورده باقی ماند.
رضا شاه همچنین صاحب مزارع گندم در همدان، گرگان و ورامین بود. بخشی از این املاک با مصادره مستقیم، با مجبور کردن زمینداران بزرگ و کوچک برای فروش زمین هایشان به قیمت اسمی بدست آمده بود.
در سال 1311 سفارت بریتانیا گزارش داد که رضا شاه “حرص غریبی نسبت به زمین دارد” طوری که همه خانواده ها را روزانه زندان میکرد مگر اینکه با فروش املاکشان به وی موافقت کنند. اشتهای سیری ناپذیر وی به اندازه ای است که عجیب نخواهد بود اگر چند صباح دیگر کسی بپرسد چرا اعلی حضرت بی درنگ همه ایران را بنام خود به ثبت نمیرسانید.[ix] وزیر مختار بریتانیا مینویسد: او همچنان در کار انباشت ثروت از راههای مشکوک است و فرماندهان ارشد نظامی خود را نیز در کار آزاد گذاشته است. و در عین حال از هیچ فرصتی برای بی اعتبار کردن فرماندهان درصورت سوء ظن نسبت به قدرت گرفتن آنان از طریق اندوختن ثروت پرشمار برای بهره گیری شخصی فروگذار نمیکند. البته اگر آنان سهم عمده ای از ثروت بدست آمده را به شاه بدهند، او نیز از دزدیهای آنان چشم پوشی خواهد کرد.[x]
به قطع و یقین رضا شاه سرمنشاء بسیاری پیشرفتهای اجتماعی و اقتصادی در ایران بوده است. او را همواره اصلاح گر، بانی مدرنیزاسیون، و حتی عرفی ساز جامعه تلقی کرده اند. اما در واقع امر قصد و هدف رضا خان از تاسیس نهادهای ارتش و دولت، گسترش سلطه از طریق گسترش قدرت دولت مرکزی در تمامی بخشهای کشور بود. از سیاست گرفته تا اقتصاد واجتماع و ایدئولژی. میراثی که او به قیمت کشتن آزادی و جوهره مشروطه بجای گذاشت، ایجاد یک دولت متمرکز قدرتمند بود. قدرتی که با سرکوب و نسل کشی در داخل کشور بدست آمده بود هیچگاه نتوانست عامل استقلال کشور باشد هرچند ایرانیان فرهیخته به او کمک کردند که چنین تغییراتی را به اجرا بگذارد در بسیاری موارد به جان آنها نیز مانند تیمورتاش، علی اکبرخان داور و فیروزمیرزا فرمانفرمائیان رحم نکرد. همانگونه که ارتشی که در فاصله ظهور و سقوط رضا شاه حداقل بر روی کاغذ ده برابر قدرتمندترشده بود حتی نتوانست خودش را از نیستی نجات دهد چه برسد به کشور. و تنها عامل و کارآئی آن در سرکوب داخلی و دادن قدرت به رضا شاه جهت اعمال استبداد و مصادره اموال دیگران بود.
سلطه مطلق او بر نظام سیاسی به قیمت نابودی دمکراسی عمدتا از تبدیل مجلس بعنوان سمبل مشارکت مردم در سرنوشت خودشان از طریق فرستادن نمایندگانشان به مجلسِ کاملا فرمایشی و فرمانبردار صورت گرفت. رضا شاه اینکار را با رئیس شهربانی از طریق بررسی فهرست نامزدها و علامت گذاری آنها به “بد- فاقد عرق ملی-دیوانه- مغرور-مضر-احمق-خطرناک-بی شرم- لجوج- یک دنده-کله پوک- تقسیم میکرد. [xi] این لیست به وزارت کشور و از آن طریق به استاندارن و هئیت های محلی انتخاباتی محول میشد. اگر نماینده ای بر رقابت آزاد انتخاباتی پای فشاری میکرد سر از زندان و یا تبعید در میآورد. با نظر رضا خان بعضا افراد تا چندین دوره در نمایندگی مجلس ابقاء میشدند. مانند اسکندر خان مقدم 9 دوره و عباس میرزا فرمانفرما 3 دوره. آنهم صرفا به این دلیل که از زمین داران بزرگ بودند. شاه برای اطمینان از فرمانبرداری نمایندگان، مصونیت پارلمانی آنها را نادیده میگرفت. همه احزاب و گروهها اعم از مخالف و هوادار را ممنوع و کلیه روزنامه های مستقل را تعطیل کرد. و جماعتی را بکارگمارد که خود حکومت آنان را “مخبر” و “مامورمخفی” می نامید.
وزیر مختار بریتانیا در اوایل 1305 گزارش داد که به نظر میرسد رضا شاه میکوشد نوعی اتوکراسی نظامی برپا کند. هدفش هم نه تنها بی اعتبار کردن سیاستمداران کهنه کار بلکه دولت پارلمانی است. او فضای بی اطمینانی و ترس ایجاد کره است. کابینه از مجلس میترسد، مجلس از ارتش در هراس است، و در مجموع همگی از شاه می ترسند. [xii]
نمایندگان و دیگر سیاستمداران منتقد شاه عاقبت دلخراشی داشتند. ساموئل حیم نماینده یهودی به جرم خیانت اعدام شد، میرزاده عشقی شاعر سرشناس، سوسیالیست و سردبیر نشریه قرن بیستم و خسروشاهرخ نماینده زردشتی، در روز روشن هدف گلوله قرار گرفتند. فرخی یزدی نماینده مجلس و سردبیر پیشین نشریه سوسیالیستی توفان، ناگهان در بیمارستان زندان درگذشت. سید حسن مدرس که رهبری اعتدالیون را پس از بهبهانی بر عهده گرفته بود به روستایی در خراسان تبعید و بر اثر خفگی درگذشت. [xiii]
از چپ براست: ساموئل حیم، حسن مدرس، فرخی یزدی، کیخسرو شاهرخ
رضا شاه اصرار داشت که کار قوه مقننه فقط مهر کردن اقدامات قوه مجریه است[xiv] پارلمان از نقش جدی و تعیین کننده خود عاری شده و به جامه ای تزئینی برای پوشاندن پنجه های آهنین حکومت نظامی رضا خان بدل شده بود. “همه اینها جدای از کشتارهای دست جمعی عشایر کهگیلویه، قشقایی و بختیاری است که عمدتاً با خانواده صورت میپذیرفت”[xv].
سفارت بریتانیا در سال 1305 گزارش میدهد: مجلس ایران را نمیتوان جدی تلقی کرد. هیچ یک از نمایندگان استقلال رای ندارند، همچنان که انتخابات مجلس هم آزادانه انجام نمیشود. اگر اراده شاه بر تصویب لایحه ای قرار گیرد، آن لایحه تصویب میشود، اگر شاه مخالف باشد، آن لایحه از دستور کار خارج خواهد شد. فقط موقعی که شاه موضعی بی طرفانه دارد، بحثهای بی هدف فراوانی در مجلس در میگیرد.[xvi]
رضاشاه سنت شاهی تأمین بودجه مالی مدارس علمیه، بزرگداشت مجتهدین اعظم و سفرهای زیارتی – حتی به نجف و کربلا – را استمرار بخشید. به هشت روحانی در سال ۱۳۰۰/ ۱۹۲۱ از عراق گریخته بودند، پناهندگی اعطا کرد. عبدالکریم حائری یزدی، مجتهدی بسیار محترم را به اقامت در شهر قم و تبدیل آن به مرکزی همانند نجف ترغیب و تشویق کرد. حائری که همواره از سیاست دوری میجست، برای نهادی کردن تشکیلات دینی، بیش از هر روحانی دیگری فعالیت کرد. در همین سالها بود که، استفاده از القاب روحانی نظیر آیتالله و حجتالاسلام بین عموم رایج شد. شیخ محمد حسین نائینی، طرفداری از دولت را به جایی رساند که کتاب اولیه اش در مدح مشروطیت را نابود کرد. رضاشاه طلاب علوم دینی را از انجام نظام وظیفه معاف و تأیید و ترویج هرگونه عقاید «الحادی» و «مادی گرایانه» را ممنوع کرد.[xvii]
بخش اعظم مخالفت با رژیم رضا شاه از سوی روشنفکران جدید بویژه دانش آموختگان جوان که در کشورهای فرانسه و آلمان تحصیل کرده بودند صورت میگرفت. به باور آنان رضا شاه نه یک “دولت ساز” بلکه یک “مستبد شرقی”، نه یک میهن پرست از خود گذشته که پایه گذار خودخواه سلطنت دودمان خود، نه یک اصلاح طلب بلکه توانگرسالار (پلوتوکرات)[xviii] و حامی ملاکین متمول، و نه یک ناسیونالیست واقعی بلکه قزاق چکمه پوشی بود که نزد قزاقهای تزاریست آموزش دیده و با دسیسه های بریتانیای امپریالیست به قدرت رسیده بود.[xix]
از جهت نادیده نگرفتن اقدامات مثبت زیر ساختی رضا شاه باید گفت که: آنچه انقلاب مشروطه و مشروطه خواهان بدنبال آن بودند ولی نتوانستند بدست آوردند به این دلیل بود که چنین پیروزی ای، نیاز به يک دوره ساختار سازی و آماده کردن زير ساخت ها پيش از خودش داشت مانند آنچه بدست رضا شاه بعد از نابود کردن سران و رهبران مشروطه محقق شد. یکی از دلایل شکست مشروطه خواهان نبود همین زیر ساختها بعلاوه دخالت همسایگان پرقدرت بود. که اگر رضا خان قبل از انقلاب مشروطه بقدرت رسیده بود و مشروطه خواهان بجای محمدعلی شاه، رضا خان را سرنگون میکردند، انقلاب مشروطه و مشروطه خواهان قطعا به پیروزی رها شدن ایران از اسارت استبداد سلطنتی دست می یافتند.
اما رضا خان با مختصر توصیفی که در فوق رفت علیرغم اینکه دست به ایجاد و توصعه بسیاری از زیر ساختهای بسیار ضروری کشور زد، با نابود کردن جنبش مشروطه و محتوای دستآوردهای آن همچون حکومت قانون، مجلس و قوای سه گانه مستقل اجازه نداد این توصعه زیرساختها حتی بعد از خودش به دمکراسی منجر شود. بلکه تمامی اهرمهای دمکراسی را بعد از تهی کردن از محتوا به لباس شرعی ای جهت ادامه استبداد نوع محمد علی شاهی خود تبدیل نمود.
تلاشهای بسیار تاریخی و با ارزشی نیز توسط مصدق کبیر بعد از خلع ید از محمد رضا شاه در راستای ادامه انقلاب مشروطه و تبدیل شاه به مقام تشریفاتی صورت گرفت ولی همانند زمان روی کار آمدن رضا خان با دخالت خارجی “آمریکا و انگلیس” و سرنگونی مصدق درنطفه خفه شد.
عامل خارجی (روسیه، انگلیس و آمریکا) همواره در تاریخ ما و در بزنگاهایی که میرفته تا ایرانیان بتوانند طلوع آزادی و دمکراسی را بقوه فکر و اراده و تلاش و فداکاریهایشان برای همیشه در افق سیاسی کشور در تمامی پهنه آن برای دهه ها در چشم انداز داشته باشند همانند امروز با ضد انقلابِ دخالت خارجی البته با کمک وطن فروشان داخلی همچون “تشکیلات رجوی” و دیگر متوسلین درگاه ترامپ “سلطنت طلبها” و “دم و دمبالچه های سکولارنمای” آنها که امروزه نیز به تکاپو افتاده اند به شکست کشانده است.
داود باقروند ارشد
فعال سیاسی و عضوسابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت
پانوشت ها:
[i] A. Mounsey, A Journey through the Caucasus and the Interior of Persia (London, 1872) p. 329
[ii] British Minister, Annual Report for Persia (1925) P371 Persia 1926/34-11500
[iii] همانجا ص 371
[iv] D. Wilber, Reza Shah Pahlavi (Princeton: Exposition Press, 1975) pp. 343-44.
[v] محمد قلی مجد “ازقاجار تا پهلوی” ص 12
[vi] کتاب تاریخ مدرن ایران آبراهامیان ص 139
[vii] British Legation, Biographies of Leading Personalities in Persia 471, 1940/34=24582
[viii] British Minister, Annual Report for Persia 1934 FO 371/Persia 1935/34-18995
[ix] British Legation, Report on Seizures of Land by the Shah, FO 371 / Persia 1932/34-16077
[x] British Minister, Annual Report for Persia (1927) FO 371/Persia 1928/34/13069
[xi] دفتر ریاست جمهوری اسناد انتخابات مجلس شواری ملی در دوره پهلوی اول تهران ص 37-44 1368
[xii] British Minister, Annual Report for Persia (1925) P371 Persia 1927/34-12296
[xiii] کسروی “محاکمات” پرچم 25 مرداد 1321
[xiv] متین دفتری، “خاطراتی از انتخابات قبلی” خواندنی ها 17 فروردین 1335
[xv] صورتجلسات مذاکرات مجلس شورای ملی، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۲۰، نقل از کتاب از شهریور بیست تا فاجعه آذربایجان. کوهی کرمانی. جلد ۱ ص ۲۲۲–۲۲۹
[xvi] British Minister, Annual Report for Persia (1927) FO 371 Persia 1928/34-13069
[xvii] https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%B4%D8%A7%D9%87
[xviii] توانگرسالاری[۱] یا پلوتوکراسی (به انگلیسی: Plutocracy) حکومت کردن یا قدرت یافتن بر پایه داشتن ثروت است. گزنفون در یکی از آثارش این نام را به کار برده و منظور از آن حکومتی مانند الیگارشی افلاطون است.
واژه پلوتوکراسی از واژهٔ یونانی «پلوتوس» به معنای «ثروت» میآید و منظور از آن سروری مستقیم یا غیرمستقیم یک اقلیت ثروتمند و بهرهمند بر دیگر افراد ملت است.
[xix] آبراهامیان ۱۳۸۹ تاریخ ایران مدرن. ص. 178.
==========================
قسمت آخر:
https://www.nototerrorism-cults.com/?p=18006
سرمنشاء دارائیهای رضا پهلوی و مشروعیت آن (از دوره پدرش) قسمت آخر
References
1. | ↑ | کار بدون دستمزد |
عکسهای دوقلو:
با تشکر از تذکر بسیار سازنده، عکس اشتباه برداشته شد.
عکسی که دوقلوها را نشان میدهد رضا شاه نیست آقای فرهودی پیشخدمت رضا شاه است
۷ کشور مورد عنایت ویژه پهلوی دوم
حافظ اسد توانست وام بدون بهره 800 ملیون دلار (به قیمت اکنون 4 میلیارد دلار) از ایران دریافت کند.
1- پاکستان: تعیین حجم کمک های مفت و مجانی که ایران در زمانی پهلوی دوم به پاکستان اعطا کرد به صورت دقیق ممکن نیست.
ایران برای قریب به 25 سال نفت با تخفیف قابل توجه و یا حتی مجانی را به پاکستان تحویل می داد. اگر حجم این نفت تحویلی دست کم روزی صدهزار بشکه باشد، پاکستان نزدیک به یک میلیارد بشکه نفت تخفیف دار یا مجانی از ایران تحویل گرفته است.
جدا از نفت، پاکستان به صورت گسترده از کمک های مالی ایران به شکل کمک نقدی بلاعوض و وام بدون بهره استفاده کرد. در سه برهه (جنگ 1965 و 1971 با هند و شورش بلوچستان) این کمک نقدی بلاعوض چشمگیرتر و بالغ بر صدها ملیون دلار بود.
برای مثلا وام 500 ملیون دلاری (به قیمت اکنون 2/5 میلیارد دلار) بدون بهره که در نهایت بخش اعظم آن بخشیده شد و یا کمک دویست ملیون دلاری (اکنون یک میلیارد دلار) بلاعوض برای سرکوب شورش بلوچستان قابل اشاره هستند. بخش دیگر کمک های ایران به پاکستان، خرید اسلحه برای پاکستان و تحویل مجانی سلاح به این کشور بود.
از هلی کوپتر کبرا گرفته تا هواپیمای سی-130، از هواپیمای جنگنده اف-86 تا تانک ام-47 به صورت مجانی یا با وام و یا به صورت اجاره به شرط تملیک تحویل پاکستان می شد. ایران حتی از اسرائیل سلاح خریده و تحویل پاکستان می داد.
برای بررسی ابعاد گسترده این کمک ها خاطرات طوفانیان و علم به قدر کافی روشنگر است. این کمک ها هیچ توجیهی برای منافع ملی ایران نداشت بلکه جوری بود که باید ایران برای حفظ یک متحد غرب با منافع مردم خود می کشید. البته پاکستان بعدها به قدر کافی برای ایران مشکل ایجاد کرد.
2- اردن: پادشاهی اردن همواره در خطر سقوط بر اثر اقدامات فداییان فلسطینی بود. ایران صدها ملیون دلار کمک بلاعوض مالی و تسلیحاتی به اردن اعطا کرد. این کمک ها تا قبل از شک نفتی 1973 هم قابل توجه بود و البته بعد از آن حجم بسیار بیشتری یافت.
3-عمان: از مداخله نظامی پر هزینه در ظفار بگذریم، ایران ملیون ها دلار کمک مالی و نظامی به قابوس داد تا بتواند پایهه ای قدرتش را تحکیم کند. صرف هزینه برای رفاه مردم عمان جهت دل کندن از وعده های جنبش رهایی بخش ظفار و اسلحه های مجانی (از هلی کوپتر هواپیمای ترابری تا مهمات و تامین پول برای خرید سلاح از بریتانیا) حاکی از عنایات شاهانه ویژه به این کشور بود.
4- بریتانیا: در کنسرسیوم نفت ایران هر چه قدر آمریکا سیاست تعاملو نفع دوجانبه را در پیش گرفته بود، بریتانیا کماکان بر مدار سوءاستفاده و مفت کشی حرکت می کرد. شاه در اجلاس اوپک در 1971 در تهران با رندی توانست از برخی از این اجحافات بکاهد.
اما عنایت ویژه اقتصادی به بریتانیا در بخش های دیگر ادامه یافت. محصولات انگلیسی بدون کیفیت در حوزه اسلحه سازی (چیفتن، اسکورپیون، رپی یر و کشتی های جنگی) خریداری شد در حالی که نمونه های مشابه ارزان تر، کارآمدترو با کیفیت تر آمریکایی خریداری نشد. این اتفاق در مورد صنعت اتوموبیل هم رخ داد. در حالی که قرار بود فیات نخستین کارخانه خودروسازی بزرگ درایران را احداث کند و شرایط بهتری را همم پیشنهاد داده بود و در حالی که همکاری با آمریکن موتورز می توانست ابعاد گسترده تری پیدا کند،
پیکان به صورتی انحصاری بازار ایران را در دست گرفت. گرچه تولید پیکان خدمتی برای صنعت ایران پنداشته می شود، اما حقیقت این بود که محصولی برای تولید در ایران انتخاب شد که در خود بریتانیا هم مایه مضحکه بود. صنعت خودروسازی ورشکسته بریتانیا جایی بهتر از ایران برای تداوم تولید پیکان پیدا نکرد. ماجرای واردات هیلمن به ایران هم برای اهل فن معروف است.
5-اسرائیل: بی منطق ترین حاتم بخشی های ایران در زمان پهلوی دوم در رابطه با اسرائیل رخ داد. از اسرائیل سلاح ها و خدمات فنی خریداری می شد که امکان تهیه آن از کشورهای دیگر هم وجود داشت و خرید آن تنها در حکم پرداخت یارانه به اسرائیل بود. حاصل این روابط تنها تحریک اعراب علیه ایران بود. فروش نفت با تخفیف به اسرئیل هم بخش دیگری از این روند بود.
6- دشمنان سابق: مصر و سوریه گرچه مدتها روابط پرتنشی با ایران داشتند اما آنها هم از رابطه با پهلوی دوم برای خود نمدی دوختند. حافظ اسد توانست وام بدون بهره 800 ملیون دلار (به قیمت اکنون 4 میلیارد دلار) از ایران دریافت کند. سادات هم وام یک میلیارد دلاری از ایران گرفت (به قیمت اکنون 5 میلیارد دلار) که بخش اعظم آن بخشیده شد. فلسفه این کمک ها چه بود؟ البته خودنشان دادن و نه منافع ملی.
7- کشورهای متفرقه آفریقایی: واپسین حاتم بخشی های پهلوی دوم مربوط به کشورهای شاخ آفریقا بود. شاه به اتیوپی علاوه بر کمک مالی، اسلحه مجانی هم فرستاد.
عنوان نوشته، نوه رضا شاه یعنی رضا پهلوی را تداعی می کند و به نظرم صحیح نیست.