ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
نوری جدید به ماجرای قتل م-بارون (مجتبی میر میران)شاعر مجاهد بدست فرقه رجوی
فرقه رجوی هیچگاه حقایق قتل م- بارون شاعر مجاهد بدست فرقه رجوی مانند همه قتلها و مرگها و مفقود شدنها … منتشر نکرده است. عطف به اهمیت جان انسانهای در بند فرقه رجوی و احقاق حقوق آنها که بناحق کشته شدند و پایمال نشدن خونشان، گفتمان بین دو مجاهد سابق که درجریان قتل م-بارون در فرقه مجاهدین قرار گرفته اند که در فیسبوک این وب سات آمده را باز نشر میکنیم تا شاید روزی جنایتکارانی چون مسعود و مریم رجوی و همدستشان مهدی ابریشمچی بدست عدالت سپرده شوند. به قطع و یقین، قضاوت نهایی در مورد همه قتلهای انجام شده توسط فرقه رجوی و صدور حکم با مردم ایران و سیستم قضایی بی طرف منتخب آنان بعد از تحقیقات کامل بطور حرفه ای از شاهدینی همچون آقای رضوانی و همه کسانیکه سکوت کرده اند همچون آقای اسماعییل وفا یغمایی که بسیار با م بارون نزدیک بود، خواهد بود. مسئولیت حقایق بیان شده برعهده بیان کنندگان آن است. بنده اما شهادت میدهم که رجوی هزاران بار به قتل و کشتار مخالفین درونی حکم قرآنی داده است و حتی نحوه کشتن مخالفین و جدا شدگان را در جلسه عمومی 4000نفره بطور فیزیکی نشان داده است. و حتی گفته است که در اروپا جدا شدگان را میکشید و منتظر میشوید پلیس بیاید و بگوئید بله من رهرو مسعود رجوی این فرد را کشتم. مسعودرجوی در کتاب خانواده ها که در سایت مجاهدین در دسترس است در صفحه 20 آن چنین نوشته که اگر حتی خانواده هایتان با علی(مسعودرجوی) مخالفت کردند اگر آنهارا کشتید فقط به ایمان شما اضافه میشود.
داود باقروند ارشد
12 دیماه 1399
اول ژانویه 2021
بخشی از متن پیاده شده گفتمان بین دو مجاهد قدیمی جدا شده که در جریان قتل م بارون در فرقه رجوی قرار گرفته بودند را بخوانید . متن کامل در انتها آمده است که آقای فیروزمند تصحیحاتی داده اند که قابل توجه است
علی رضوانی: جناب اقای فیروز مند بخشی از گفته های شما را قبول دارم ولی همه انها را نه .؟چون بنده مدت ها از طریق همین کامنت ها خواستم که اقای یغمایی دست از فحاشی بر دارد و در صد اثبات تفاوت فکری اسماعیل دیروز و امروزی را با فرهنگ جدید ارایه بدهد . ولی متاسفانه ایشان هر بار یک فحش نامه در غالب شعر سرودند، در مورد زیاده روی من باید به عرض تان برسانم من شخصا اسماعیل را از گذشته های دور می شناسم، و هم چنین با برادر نازنین اش امیر[وفا یغمایی] در مشهد در یک ستاد بودیم. امیر[وفا یغمایی] بخاطر ازادی مردم ایران در روز روشن مثل هزاران عزیز دیگر بر چوبه دار رقص ازادی و رهایی سر داد اخرین کلامش سلام بر خلق سلام بر ازادی بود. این فرزند دلیر حتا نه گفت سلام بر مجاهدین چون مجاهدین را بخشی از ملت ایران میدانست.لذا اینگونه بر خوردتند با اسماعیل[وفا یغمایی] را بخاطر گذشته دور وظیفهای انسانی تلقی مینمایم ،
در مورد م باران [شاعر مجاهدی که در یکی از پایگاههای فرقه رجوی در بغداد جنازه اش پیدا شد و فرقه رجوی اعلام کرد خودکشی کرده است] من فکر میکنم جناب فیروزمند کمی اختلاف نظر داریم ، زمانیکه م باران بنا به گفته شما خودش را حلق اویز کرده بود و درب ورودی هم از تو قفل بود ، باید به عرض تان برسانم اولا ایشان در اتاق محل کارش دست به خودکشی نزده بودند.
او در طبقه سوم ساختمان واحد دست راستی اولین واحد که محل مسکونی م باران و همسرش بود حلق اویز شده بود.و بنده از ابتدای جریان در صحنه حضور داشتم و شخصا از صحنه حلق اویز شدن ان زنده یاد فیلم برداری نمودم.
درست است برگی در گردن خود اویزان نموده بود ، عنوان نوشته شده بدین صورت بود.
از انجا که حق خروج من از سازمان را ممنوع و مرا در ردیف پاسداران خمینی خطاب نمودید . من بخاطر این بی حرمتی دست به خود کشی میزنم،
و بیان بر داشتن وصیت نامه توسط همسر و شریف خلاف واقعیت تاریخ غم انگیزی است که گوی میخواهید به خواننده این ذهنیت را. الغا کنید که ایشان از تشکیلات بریده بودند و از سر ناچاری دست به خودکشی زدند.
جناب اقای فیروز مند شما هم احتمالا در بخش تبلیغات حضور داشتید و در جلسه نفرین به م باران توسط مهدی ابریشم چی حضور داشتید منظورم جلسه ای که در زیر زمین همون ساختمان بر گزار شد و همگی برای خشنودی رهبری به قربانی دشنام دادید بنده کمی با تفکرات اون دوران تان کم وبیش اشنا هستم.
(در انتها تکذیب فیروزمند را بخوانید)
ماجرای قتل
بر گردیم به محل جنایت اولا سقف اتاق ها از کف زمین 220 سانتیمتر بود لذا فرد مقتول باید برای دسترسی به سقف از یک زیر پای مثل صندلی یا میز استفاده میکرد ، دوم اینکه طناب دار از میله پنکه اویزان بود و ارتفاع پای مقتول با کف زمین کمتر از ده سانتیمتر بود و ضمنا بخاطر فراموشی تان باید به عرض تان برسانم من در اتاق مقتول نه صندلی و نه میز و نه حتا یک بالشت زیر سر برای خواب ندیدم، ضمنا افرادیکه در قید حیات حلق اویز می شوند اثار کبودی و خون مردگی در گردن انها به جا میماند در حالیکه هیچ گونه خون مردگی و بردگی طناب در گردن مقتول وجود نداشت .
سوال اخرم از شما کارشناس با تجربه ایا امکان خلق اویز شدن یک فرد از میله پنکه امکان پذیره. ؟ شاید در جواب بگویید بله ولی باید به عرض تان برسانم زنده یاد م باران قبل از صحنه سازی حلق آویز مرده بود با چه روشی این موضوع از طرف سازمان مختومه اعلام شد؟
دقیقا یادم هست در بخش اداری جواز دفن برای م باران، پلیس عراق خواهان نظریه پزشک قانونی بود عباس داوری با کمک سروان خالد [افسراداره اطلاعات ارتش]عراق رابط تشکیلات مجاهدین موضوع را بدون نظر پزشک قانونی حل و فصل نمودند.
اخرین مورد در رابطه با سکوت اینجانب عنوان نمودید من شخصا حرفهای که در رابطه با سازمان استالینی مجاهدین خلق لازم بوده چه به صورت کفتار و نوشتار بیان نمودم قرار نیست تا ابد دهر دنبال افشاگری بر علیه فرقه رجوی باشم . چون از نظر من مجاهدین رجوی یک سکت مذهبی و جنایتکار مثل داعش و طالبان در خدمت نیروهای بیگانه هستند. ضمنا فراموش نکنید مجاهدین تنها مانع برای کسب ازادی ، و استقرار دمکراسی و عدالت اجتماعی در صحنه سیاسی ایران نبوده و نیستند . ضمنا بخاطر بسپارید ملت ایران اسیر یک مشت داروغه بنام اخوند که خود را نماینده خود خوانده خدا بر روی زمین میدانند هستند. از نظر اینجانب فرقی بین استبداد ایدیولوژیکی و عملکرد ضد انسانی استبداد شاه ، شیخ و مجاهدین رجوی نیست. امروزه برای بنده پیروی از ایدیولوژی مرام و مسلک توسط مردم یک ارمان شخصی و حیات خلوت و حقوق فردی میدانم
من شخصا بدنبال احیای حقوق شهروندی ملت ایران هستم ان هم با معیارهای شناخته شده جهانی که شامل موارد زیر میباشد.
حقوق فردی در زمینه های سیاسی ، اجتماعی فرهنگی، اقتصادی برای همه ملت ایران با هر عقیده مرام و مسلک. حقوق ملی یک شهروند در جهار چوب قانون اساسی کشور. حقوق جهانی بر اساس منشور شناخته شده جهانی و اصل احترام به حقوق سایر ملل بر اساس حفظ منافع ملی در چهار چوب صلح و امنیت برای همه ای جهان. و اخرین ارزویم. جهانی عاری از ارتش و جنگ و خونریزی است چون شخصا معتقد هستم مرزهای جغرافیایی برای جدا کردن انسانها از انسانیت ترسیم شده است .
علی رضوانی با نام فیس بوکیDruckCenter Zeil
آقای جواد فیروزمندی:
در ضمن آقای ارشد لطفا تصحیح بفرمایید. من شاهد مستقیم قتل یا حلق آویزشدن م.بارون نبودم. من راوی بودم و هر چه گفتم دیالوگی بود بین من و همسر م.بارون که ایشان شاهد مستقیم و اولین نفر می باشند و زنده و حی و حاضر هستند. امید که در مطلب وب سایت تان نیز تصحیح بفرمایید. لطف کنید کامنت دوم بنده را نیز در کنار اولی قرار دهید تا از برخی شائبه ها جلوگیری شود. چون در کامنت دوم مورد فحاشی یا دادگاهی کردن م.بارون در زیر زمین همراه با مهدی ابریشمچی که آقای رضوانی لطف نموده و به من نسبت داده اند را نیز قید نموده وتصحیح بفرمایید. چون من در آن روز و در آن نشست فحاشی یا روزی دیگر علیه م.بارون شرکت نداشتم.
فیروزمند
متن گفتمان بین دو مجاهد جدا شده که در جریان قتل م بارون در فرقه رجوی قرار گرفته بودند از فیس بوک این وب سایت. متن کامل گفتمان آنها در انتهای آمده است. آقای فیروزمندی تصحیحاتی داده اند که قابل توجه است
-
قای جواد فیروزمندی: آقای علی رضوانی عزیز،از نظر من انتقاد شما به آقای اسماعیل وفا یغمایی قابل درک است، امید که ایشان نیز درک نمایند و خود پاسخگو باشند. اما نه به آن شدت که آن را نفی کرده اید.من درباره شعر و ادبیات با اسماعیل در تشکیلات رابطه نزدیکی داشتم و اینکه گفته نظامی نبوده است، درست گفته است.شما خودتان هم که در تشکیلات بودید، اگر غیر از این است بفرمایید که کدام قسمت نظامی بوده اند.از طرفی کمی تند رفته اید. چون اگر چنین نبود با کمی ملایمت بهتر می توانستید با اسماعیل دیالوگ نمایید. به همین دلیل فکر نکنم برای او چیزی مانده باشد که بتواند هر روز بر مصداق شما رنگ دیگری عوض نماید. همین اندازه که از فرقه رجوی فاصله گرفته، مبارک است.درباره مرحوم م بارون مرا بیاد خاطره ای اندختید که همینجا عرض می کنم. ایشان زمانیکه خود را در اطاق کارش دار می زند، یک وصیتنامه از خود بجا می گذارد که از گردن روی سینه اش آویزان کرده بود.درب اطاق کار م بارون از داخل قفل بود و پس از شکستن درب، اولین کسی که با آن صحنه مواجه می شود، همسرش بود. او وصیت نامه را از گردن م بارون در حالیکه از دار آویزان بود بر می دارد. همانجا شروع می کند تا وصیتنامه را بخواهند که در همان حین، مهدی ابریشمچی از راه می رسد و وصیت نامه را از دست همسرش می قاپد و به او اجازه خواندن نمی دهد.مهدی ابریشمچی می گوید تو حق خواندن وصیت نامه این ضد انقلاب را نداری. و ….بنابر این م بارون با انقلاب ایدئولوژیک مخالف بود و مخالفتش را بنا به گفته برخی دیگر به اطلاع مسعود رجوی رسانده بود. او زیر فشار بود و تحت همین فشار ها چون راه برون رفت نداشت، درب اطاق کارش را قفل کرد و خود را حلق آویز نمود.من سال ها است که با اسماعیل وفا یغمایی رابطه ندارم. اما مواردی که شما درباره ایشان فرموده اید را خود او نیز گفته است. بنابراین ما قاضی نیستیم که اکنون بخواهیم او را قبول کنیم یا نه، قضاوت با مردم ایران است. اینجا هم مقداری تند رفته اید.انتقادی که من شخصا نسبت به اسماعیل وفا یغمایی دارم، مواردی که شما متذکر شده اید نیست.۱. اسماعیل وفا یغمایی در سال هایی که نسبت به وقایع مجاهدین موضع گیری نمی کرد، خاموش بود و اکنون آن دوران را جزو ایام جدایی خود از فرقه رجوی می داند که باید پاسخگو باشد. او باید پاسخگوی این باشد که چرا این همه سال بعد از جدایی سکوت کرده بود؟۲. برای من مهم نیست که اسماعیل اکنون چه باور شخصی و مرامی دارد؟ همینکه از فرقه رجوی جداشده و اکنون نسبت به آنان انتقاد می کند، مبارک است. اما از اینکه به ورطه ای افتاده و به نقد ایدئولوژی گذشته خود در قالب ضدیت با مذهب، دین و ایدئولوژی بطور عام برخاسته از نظر من غلط است.مذهب، باور و دین عامه را نباید تحت عنوان پژوهش به سخره گرفت، حتی اگر قبول نداشته باشد.*من از وضعیت شما مطلع نیستم ولی ای کاش شما هم پس از چاپ کتاب هایتان سکوت نمی کردید و اگر می توانستید همچنان در میدان باقی می ماندید!ارادتمند، جواد فیروزمند
-
دیدن را همه می بینند . بیان حقیقت و چگونه دیدن و چگونه زیستن مهم هست نه فقط دیدن. اگر شما سوالی دارید بفرمایید طرح کنید من هستم فرار هم نکردم واگر هم باز مشگل ذهنی داشتید میتوانید از دفتر صلیب سرخ جهانی سوال کنید کتاب شکنجه در زندان های مجاهدین رجوی را چه کسی نوشته حتما به اسم ادرس بنده دسترسی خواهید داشت . دیگر اینکه من شخصا فکر نمی کنم شما هیچ گونه شناختی از بنده نداشته باشی .؟
-
جدا شدن از فرقه مجاهدین گرچه مبارک و قابل درک است هرچند با گذشت بیش از چهل سال و نادیده گرفتن حقوق یایمال شدن اعضای معترضین درونی سازمانی توسط جناب اقای اسماعیل یغمائی بخاطر حفظ منافع فردی خویش. ستایش و کرنش این شاعر انقلابی و سراینده اشعار خالصانه برای وصل به رهبری عقیدتی خویش چه به صورت کتاب و پا ورقی در نشریه ای فرقه رجوی حلاج وار سر بر استانه رهبر خواص خواست و بوسیدن پای مبارک ایشان و کعبه نامیدن پایگاههای مجاهدین چه اشعاری که، نه سرود و شب روز در رادیو تلویزیون این فرقه در وصف رهبری ان، مدحی سرای که نکرد گوی شاعر نامدار از چشم و گوش و مغز معیوب تشریف داشتند ندیدن و نشنیدن ضجه زندانیان معترضین درون سازمانی را نه یک بار و دو بار، نه یک روز ، نه دو روز، بلکه ماها و سالها شاهد این جنایت بودند و لب به سخن نگشودند، البته من شخصا جدایی ایشان را تبریک میگویم و اما شرط پذیرش انرا منوط به جدایی در تمام ابعاد میدانم ، اعم از ایدیولوژیکی ، فرهنگی ،سیاسی ، اجتماعی، ودست اخر پوزش کتبی از ملت شریف ایران چرا و به چه دلیل این همه سال سکوت کردند این ها پیش شرط های ورود به خانواده بزرگ ایران هستند، گرچه ایشان مدعی هستند از مجاهدین جدا شدند ولی تمام نوشتارها و گفتارها و بر خورد ایشان با مخالفین نظریه او همانند پرخاشگری و تهمت و افترای رجوی گونه میباشد، با عرض پوزش از خوانندگان محترم خر که همان خر هست فقط پالانش عوض شده است و مقداری گاه و یونجه و طویله اش از کعبه مجاهدین خلق به کاروانسرای بی سر و تی تحت نام هوادار تفکر سوسیالیستی تغییر مکان داده است ، اگر خوانندگان محترم زحمت کشیده و نوشتار ایشان را برای چند دقیقه مطالعه نمایند متوجه فرهنگ لمپن وار و عقب مانده ایشان می شوند، گوی بخاطر بی مهری رهبر عقیدتی از در باری رانده شده و در اوج درماندگی فکری به درگاه یک مستبد دیگر رو اورده است ، و با نثار فحش نامه در تحطیر گذشته ننگین خود میباشد، یک خاطره برای روشن شدند مخ معیوب این شاعر نامدار و مجزگوی تاج و تخت جدید، روزی من و مهدی فتح الله نژاد عضو سابق دفتر سیاسی سازمان و اقای اسماعیل یغمایی در پایگاه میرزایی بغداد در بخش تبلیغات در مورد حلق اویز شدند شاعر جوان م باران فرمانده سابق نظامی جنگل در شمال ایران در سال 1360 گفتگو میکردیم. چرا و به چه دلیل اینطور ظالمانه به صورت مخفیانه حلق اویز شده است مهدی در جواب گفت م باران حاضر نبود اشعاری که در وصف رهبری سروده می شوند را در رادیو بخواند و چاپلوسی رهبری را کند در حضور من حاضر نشد پای جابرزاده و محمد علی توحیدی را ببوسد و شدیدن مخالف انقلاب ایدیولوژیکی درون سازمانی بود این خاطره را بخاطر این نوشت که ایشان مدعی هستند من در بخش تبلیغات بودم و با عناصر نظامی سر وکار نداشتم ، چیزی در مورد زندان و شکنجه و اعدام درون گروهی سازمان مجاهدین رجوی اطلاع ندارم ، این بود بخش کوچکی از بیوگرافی شاعر نامدار و مجزگو باشد تا نسلهای اینده بیشتر با این خیل عظیم جانوران اشنا شوند، حجت از بخش رادیو و تلویزیون فرقه مجاهدین و عضو مرکزیت سابق این سازمان
-
DruckCenter Zeil
شما خودت را معرفی کنی حرفت معتبر میشود هرچند که ایرادات بحق شما در مورد اسماعیل بجاست. م بارون هم از اولین کشته های دستگاه انسان خردکنی مسعودرجوی بود.
-
اقای باقر وند شما فکر میکنید کسی از هویت بنده با خبر نیست. ؟ کلیه مطالب و مصاحبه ها و کتابهای اینجانب در مورد فرقه رجوی در سالهای 1993 در سطح اروپا و امریکا و و حتا در روزنامه های فارسی زبان به مدت یک سال چاپ و پخش شد، دراین رابطه بیش از دو جلد کتاب از مصاحبه های اینحانب از طرف رادیو 24 ساعته امریکا چاپ و توزیع گردید . من فکر نمی کنم کسی نداند من کی هستم.
-
اسدعا دارم اگر امکاندارد نامتون را بگید، در ضمن اگر هرمطلبی در مورد سازمان منتشر کرده اید را خواهشا به من نیز بدهید یا لینکش را به ایمیل info@nototerrorism-cults.com نیز ارسال کنید. ممنون میشوم.
-
من چندان با سیستم امروزی اشنای ندارم فقط از هر کتاب یک جلد برای خودم نگهداشتم ولی کتابهای من به زبانهای انکلیسی، ایتالیایی ، فرانسه، و اسپانیایی ترجمه و چاپ و توزیع شده است در حال حاضر با عرض معذرت چیزی برای ارسال ندارم.
-
آقای علی رضوانی با درود فراوان و خسته نباشید و تشکر از اینکه اولین کتاب شکنجه در مجاهدین را نوشته اید. خواهشمندم اگر عکسی از روی جلد کتابتون بگیرید و در این فیس بوک بگذارید. ازترجمه هاش هم اگر دارید عکس بگیرید و بگذارید. چگونه میشود از کتاب شما یک نسخه تهیه کرد.
-
-
جناب اقای فیروز مند بخشی از گفته های شما را قبول دارم ولی همه انها را نه .؟چون بنده مدت ها از طریق همین کامنت ها خواستم که اقای یغمایی دست از فحاشی بر دارد و در صد اثبات تفاوت فکری اسماعیل دیروز و امروزی را با فرهنگ جدید ارایه بدهد . ولی متاسفانه ایشان هر بار یک فحش نامه در غالب شعر سرودند، در مورد زیاده روی من باید به عرض تان برسانم من شخصا اسماعیل را از گذشته های دور می شناسم ، و هم چنین با برادر نازنین اش امیر در مشهد در یک ستاد بودیم امیر بخاطر ازادی مردم ایران در روز روشن مثل هزاران عزیز دیگر بر چوبه دار رقص ازادی و رهایی سر داد اخرین کلامش سلام بر خلق سلام بر ازادی بود. این فرزند دلیر حتا نه گفت سلام بر مجاهدین چون مجاهدین را بخشی از ملت ایران میدانست ، لذا اینگونه بر خوردتند با اسماعیل را بخاطر گذشته دور وظیفهای انسانی تلقی مینمایم ، و در مورد م باران من فکر میکنم جناب فیروزمند کمی اختلاف نظر داریم ، زمانیکه م باران بنا به گفته شما خودش را حلق اویز کرده بود و درب ورودی هم از تو قفل بود ، باید به عرض تان برسانم اولا ایشان در اتاق محل کارش دست به خودکشی نزده بودند. او در طبقه سوم ساختمان واحد دست راستی اولین واحد که محل مسکونی م باران و همسرش بود حلق اویز شده بود. و بنده از ابتدای جریان در صحنه حضور داشتم و شخصا از صحنه حلق اویز شدن ان زنده یاد فیلم برداری نمودم درست است برگی در گردن خود اویزان نموده بود ، عنوان نوشته شده بدین صورت بود از انجا که حق خروج من از سازمان را ممنوع و مرا در ردیف پاسداران خمینی خطاب نمودید . من بخاطر این بی حرمتی دست به خود کشی میزنم، و بیان بر داشتند وصیت نامه توسط همسر و شریف خلاف واقعیت تاریخ غم انگیزی است که گوی میخواهید به خواننده این ذهنیت را. الغا کنید که ایشان از تشکیلات برده بودند و از سر ناچاری دست به خودکشی زدند، جناب اقای فیروز مند شما هم احتمالا در بخش تبلیغات حضور داشتید و در جلسه نفرین به م باران توسط مهدی ابریشم چی حضور داشتید منظورم جلسه ای که در زیر زمین همون ساختمان بر گزار شد و همگی برای خشنودی رهبری به قربانی دشنام دادید بنده کمی با تفکرات اون دوران تان کم وبیش اشنا هستم. بر گردیم به محل جنایت اولا سقف اتاق ها از کف زمین 220 سانتیمتر بود لذا فرد مقتول باید برای دسترسی به سقف از یک زیر پای مثل صندلی یا میز استفاده میکرد ، دوم اینکه طناب دار از میله پنکه اویزان بود و ارتفاع پای مقتول با کف زمین کمتر از ده سانتیمتر بود و ضمنا بخاطر فراموشی تان باید به عرض تان برسانم من در اتاق مقتول نه صندلی و نه میز و نه حتا یک بالشت زیر سر برای خواب ندیدم، ضمنا افرادیکه در قید حیات حلق اویز می شوند اثار کبودی و خون مردگی در گردن انها به جا میماند در حالیکه هیچ گونه خون مردگی و بردگی طناب در گردن مقتول وجود نداشت ، سوال اخرم از شما کارشناس با تجربه ایا امکان خلق اویز شدن یک فرد از میله پنکه امکان پذیره. ؟ شاید در جواب بگویید بله ولی باید به عرض تان برسانم زنده یاد م باران قبل از صحنه سازی خلق اویز مرده بود با چه روشی این موضوع از طرف سازمان مختومه اعلام شد دقیقا یادم هست در بخش اداری جواز دفن برای م باران پلیس عراق خواهان نظریه پزشک قانونی بود عباس داوری با کمک سروان خالدافسر عراقی رابط تشکیلات مجاهدین موضوع را بدون نظر پزشک قانونی حل و فصل نمودند، اخرین مورد در رابطه با سکوت اینجانب عنوان نمودید من شخصا حرفهای که در رابطه با سازمان استالینی مجاهدین خلق لازم بوده چه به صورت کفتار و نوشتار بیان نمودم قرار نیست تا ابد دهر دنبال افشاگری بر علیه فرقه رجوی باشم . چون از نظر من مجاهدین رجوی یک سکت مذهبی و جنایتکار مثل داعش و طالبان در خدمت نیروهای بیگانه هستند ، ضمنا فراموش نکنید مجاهدین تنها مانع برای کسب ازادی ، و استقرار دمکراسی و عدالت اجتماعی در صحنه سیاسی ایران نبوده و نیستند . ضمنا بخاطر بسپارید ملت ایران اسیر یک مشت داروغه بنام اخوند که خود را نماینده خود خوانده خدا بر روی زمین میدانند هستند. از نظر اینجانب فرقی بین استبداد ایدیولوژیکی و عملکرد ضد انسانی استبداد شاه ، شیخ و مجاهدین رجوی نیست ،امروزه برای بنده پیروی از ایدیولوژی مرام و مسلک توسط مردم یک ارمان شخصی و حیات خلوت و حقوق فردی میدانممن شخصا بدنبال احیای حقوق شهروندی ملت ایران هستم ان هم با معیارهای شناخته شده جهانی هستم که شامل موارد زیر میباشد.حقوق فردی در زمینه های سیاسی ، اجتماعی فرهنگی، اقتصادی برای همه ملت ایران با هر عقیده مرام و مسلکحقوق ملی یک شهروند در جهار چوب قانون اساسی کشورحقوق جهانی بر اساس منشور شناخته شده جهانی و اصل احترام به حقوق سایر ملل بر اساس حفظ منافع ملی در چهار چوب صلح و امنیت برای همه ای جهان. و اخرین ارزویم. جهانی عاری از ارتش و جنگ و خونریزی است چون شخصا معتقد هستم مرزهای جغرافیایی برای جدا کردن انسانها از انسانیت ترسیم شده است . رضوانی
-
DruckCenter Zeil
تشکر از این گفتمان بین شما و آقای فیروزمندی، که روشنایی جدیدی به جنایتی که در قتل شاعر مجاهد م-بارون توسط فرقه تبهکار رجوی روی داده بود تاباندید.
-
-
NOTOTERRORISM-CULTS.COM؟در دفاع از رحمان کریمی!!؟ و اهانت به ارزشهای والای رهبر مقاومت مسعودرجوی و نقد اسماعیل وفا یغمایی!!
-
در ضمن آقای ارشد لطفا تصحیح بفرمایید. من شاهد مستقیم قتل یا حلق آویزشدن م.بارون نبودم. من راوی بودم و هر چه گفتم دیالوگی بود بین من و همسر م.بارون که ایشان شاهد مستقیم و اولین نفر می باشند و زنده و حی و حاضر هستند. امید که در مطلب وب سایت تان نیز تصحیح بفرمایید. لطف کنید کامنت دوم بنده را نیز در کنار اولی قرار دهید تا از برخی شائبه ها جلوگیری شود. چون در کامنت دوم مورد فحاشی یا دادگاهی کردن م.بارون در زیر زمین همراه با مهدی ابریشمچی که آقای رضوانی لطف نموده و به من نسبت داده اند را نیز قید نموده وتصحیح بفرمایید. چون من در آن روز و در آن نشست فحاشی یا روزی دیگر علیه م.بارون شرکت نداشتم. فیروزمند
-
آقای داوود ارشدضمن سلاممطلبی که با عنوان «نوری جدید به ماجرای قتل م-بارون (مجتبی میر میران) شاعر مجاهد بدست فرقه رجوی – یکم ژانویه ۲۰۲۱» و با استناد به گفتمان بین دو مجاهد سابق شاهد قتل م-بارون که در فیسبوک این وب سات آمده را در وب سایت تان منتشر کردید.این مسئله اشکالات و انتقاداتی به همراه دارد که امیدوارم مورد توجه جنابعالی قرار بگیرد چرا که در کمال انعطاف و منطق می نویسم. لطف کرده با تانی مطلب را مطالعه فرمورده و عین آن را در وب سایت تان منتشر نمایید:۱.من با آقای رضوانی گفتمان دو نفره نداشتم. ایشان کامنتی درباره اسماعیل وفا یغمایی زیر مطلب شما گذاشته بودند، من خواندم و نظرم را نوشتم. معنی کامنت گذاشتن گفتگو یا گفتمان نیست. و اکنون نیز پشیمانم چون حس بدی پیدا کردم.۲.من شاهد مستقیم قتل یا خودکشی مرحوم م.بارون نبودم و نمی دانم شما چرا چنین چیزی درمورد من نوشته اید؟ نظر، روایت، بیان خاطره در کامنت را نمی توان بعنوان شهادت مورد استفاده قرار داد. کامنتی که من گذاشته بودم بر اساس صحبتی بود که با همسر م.بارون داشتم. آنجا هم قید نکرده بودم که من شاهد صحنه بوده ام. خیر من شاهد صحنه نبودم و فقط یک خاطره را نقل کرده بودم آن هم نه به طور کامل. خیلی جزئی و گذرا و آن هم در هم دردی با آقای رضوانی.۳.شما مطلب آقای رضوانی را در فیس بوک منتشر کرده بودید، و من نمی دانستم که شما همانجا بلافاصله در وب سایت تان منتشر خواهید کرد. مطلب آقای رضوانی با دو اتهام به من همراه بود که وقتی مطالعه کردم متعجب شدم و به همین دلیل در پاسخ، مطلبی محترمانه نوشتم و توضیح دادم که من در فلان نشست تیغ کشی علیه م.بارون شرکت نداشتم و هیچ نوع فحاشی هم علیه م.بارون نداشته ام.اتهاماتی که از قول آقای رضوانی درباره من در وب سایت تان منتشر کرده اید بدون ایکه پاسخ من را نیز منتشر کرده باشید: «جناب اقای فیروز مند شما هم احتمالا در بخش تبلیغات حضور داشتید و در جلسه نفرین به م باران توسط مهدی ابریشم چی حضور داشتید منظورم جلسه ای که در زیر زمین همون ساختمان بر گزار شد و همگی برای خشنودی رهبری به قربانی دشنام دادید بنده کمی با تفکرات اون دوران تان کم وبیش اشنا هستم.»من در پاسخ به آقای رضوانی خیلی کوتاه نوشتم: «در ضمن من در جلسه نفرین به م باران توسط مهدی ابریشم چی و آن زیر زمین حضور نداشتم. نه آنروز و نه هیچ روزی م.بارون را مورد دشنام و لعن و نفرین و فحش قرار نداده ام.»۴.شما اگر می خواستید کل مطلب را در وب سایت تان منتشر نمایید اولا در این مورد خاص باید مرا مطلع می کردید چون پاسخ آقای رضوانی را ندیده و نخوانده بودم. آنوقت باید پاسخ من را هم می گرفتید و در نهایت با من مطرح می کردید که این مطلب را می خواهید در وب سایت تان منتشر کنید. که هیچ یک از این کارها را نکرده اید. خب چه برداشتی می توان از کار شما داشت؟۵.انتشار یک موضوع در وب سایت و آن هم تحت عنوان غلط گفتمان دو تن از شاهدان قتل م.بارون هم کار غلطی بود و هم اینکه بقول شما به پایان نرسیده، فرصت سوزی ننمودید. بقول قدیمی ها به طور ناقص و با دو اتهام به یکی از طرف ها به تنور داغ چسباندید. این کار زشتی بود و در میان اهل منطق مرسوم نیست.نظر یا کامنت گذاشتن در صفحه فیس بوک شما معنی اش این نیست که آن را در وب سایت تان منتشر نمایید. این کار احتیاج به مجوز دارد و شما باید مجوز آن را از من می گرفتید.۶.من خیلی منتظر ماندم شما نکات پایانی کامنت من و تصحیحاتی که داده بودم را در نظر گرفته و مطلب تان را تصحیح بفرمایید، ولی این کار را نکردید. هر دلیلی داشته باشد برای من مهم نیست. مهم این است که شما مطلبی غلط و دو اتهام بی پاسخ را بدون اینکه نظر من را جویا شوید یا به کامنت های بعدی من در پاسخ به آقای رضوانی رجوع کرده باشید در وب سایت تان منتشر نمودید. روی این کارتان اسم نمی گذارم ولی در رابطه با من لطفا این کار را تکرار نکنید!۷.لطف کرده و مطالبی که درباره من در وب سایت تان منتشر کرده اید را حذف نمایید. یعنی هر جا که اسم یا نقل قولی از من وجود دارد پاک نمایید. این مطلب برای انتشار در وب سایت نبود. اما در فیس بوک تان اشکالی ندارد که باشد آن هم در همان قالب کامنت هایی که پشت سر هم آمده است!جواد فیروزمند
-
آقای رضوانی،نوشته شما درباره م.بارون، درست تر از گفته من می باشد قصد نوشتن این موضوع را نداشتم و چون در نوشته شما درج شده بود خواستم یاد آوری کرده باشم.این حرف را هم قبول دارم که شما از صحنه فیلم گرفته اید.اطاق محل زندگی هم که گفته اید کاملا درست است.اما درباره وصیت نامه که هر دو متفق القول هستیم از گردنش آویزان بوده را من با همسرش صحبت کردم و او گفت پس از شکستن درب توسط نفرات دیگر، اولین نفر وارد اطاق شده بود و چیزیکه علاوه بر صحنه فجیع همسرش خودنمایی میکرد، وصیت نامه شوهرش بوده است.همسرش می گوید تلاش میکند وصیت نامه را از گردن م.بارون پایین بیاورد، اما قدش نمی رسد. می رود و صندلی می آورد، زیر پایش قرار می دهد، روی صندلی می رود و وصیت نامه را بر می دارد تا بخواند.از صندلی که پایین می آید، مهدی ابریشمچی از راه رسیده و درست کنارش بوده ، مهدی دست می اندازد و وصیت نامه را از او می قاپد. یعنی با سرعت این کار را میکند و مابقی ماجرا که حق ندارد وصیت خائن به انقلاب و مزدور خمینی را بخواند…من از همسرش پرسیدم توانستی جمله ای یا کلمه ای از وصیت نامه را بخوانی؟ گفت نه.از او پرسیدم موضوع قتل بوده یا خودکشی؟همسرش پاسخ داد، به یقین نرسیدم. ولی آنچه که دیدم روی دار مرده بود.گفتم شما که همیشه با هم بودید. گفت نه همیشه با هم نبودیم مثل بقیه هفته یا دو هفته یک بار همدیگر را می دیدیم.پرسیدم وضعیت اش در باره انقلاب ایدئولوژیک چطوری بود؟گفت زیاد به روز نمی داد و حرفی نمی زد. ولی احساس من این بود که خیلی دمق و درگیر است…م.بارون در عدم باورمندی به انقلاب ایدئولوژیک قربانی فرقه رجوی شد. و چند و چون تصمیم گیری، عمل دار زدن و اجرای آن با انتشار وصیت نامه از طرف فرقه رجوی می توانست همه چیز را روشن کند که متاسفانه هنوز در پرده ابهام است و فرقه رجوی پاسخگو نیست! در ضمن من در جلسه نفرین به م باران توسط مهدی ابریشم چی و آن زیر زمین حضور نداشتم. نه آنروز و نه هیچ روزی م.بارون را مورد دشنام و لعن و نفرین و فحش قرار نداده ام. چند نکته هم یادم رفته بود که برگشتم و تصحیح میکنم. من از نحوه حل آویز شدن م.بارون از همسرش پرسیدم. گفت که دقیقا نمی دانم چطوری و کی این کارو کرده بود ولی در کنارش یک صندلی وجود داشت. پرسیدم خودش می توانست خودش را دار بزند. گفت بله. پرسیدم پس از شکستن درب وقتی وارد اطاق شدی، کلید پشت درب بود، گفت نگاه نکردم و اساسا حواسم به کلید یا عدم وجود کلید نبود. چون وقتی همسرم را بالای دار دیدم در ورودی درب خشکم زد و . گفت من در خودم جرات وارد شدن به آن اطاق را نمی دیدم وتنها چیزی که باعث شد جرات پیدا کنم و به سمت مجتبی بروم، کاغذی بود که از گردنش آویزان بود و پشت و روی آن پر از نوشته بود. موفق باشید. فیروزمند
-
آقای داوود ارشد
ضمن سلام
مطلبی که با عنوان «نوری جدید به ماجرای قتل م-بارون (مجتبی میر میران) شاعر مجاهد بدست فرقه رجوی – یکم ژانویه ۲۰۲۱» و با استناد به گفتمان بین دو مجاهد سابق شاهد قتل م-بارون که در فیسبوک این وب سات آمده را در وب سایت تان منتشر کردید.
این مسئله اشکالات و انتقاداتی به همراه دارد که امیدوارم مورد توجه جنابعالی قرار بگیرد چرا که در کمال انعطاف و منطق می نویسم. لطف کرده با تانی مطلب را مطالعه فرمورده و عین آن را در وب سایت تان منتشر نمایید:
۱.من با آقای رضوانی گفتمان دو نفره نداشتم. ایشان کامنتی درباره اسماعیل وفا یغمایی زیر مطلب شما گذاشته بودند، من خواندم و نظرم را نوشتم. معنی کامنت گذاشتن گفتگو یا گفتمان نیست. و اکنون نیز پشیمانم چون حس بدی پیدا کردم.
۲.من شاهد مستقیم قتل یا خودکشی مرحوم م.بارون نبودم و نمی دانم شما چرا چنین چیزی درمورد من نوشته اید؟ نظر، روایت، بیان خاطره در کامنت را نمی توان بعنوان شهادت مورد استفاده قرار داد. کامنتی که من گذاشته بودم بر اساس صحبتی بود که با همسر م.بارون داشتم. آنجا هم قید نکرده بودم که من شاهد صحنه بوده ام. خیر من شاهد صحنه نبودم و فقط یک خاطره را نقل کرده بودم آن هم نه به طور کامل. خیلی جزئی و گذرا و آن هم در هم دردی با آقای رضوانی.
۳.شما مطلب آقای رضوانی را در فیس بوک منتشر کرده بودید، و من نمی دانستم که شما همانجا بلافاصله در وب سایت تان منتشر خواهید کرد. مطلب آقای رضوانی با دو اتهام به من همراه بود که وقتی مطالعه کردم متعجب شدم و به همین دلیل در پاسخ، مطلبی محترمانه نوشتم و توضیح دادم که من در فلان نشست تیغ کشی علیه م.بارون شرکت نداشتم و هیچ نوع فحاشی هم علیه م.بارون نداشته ام.
اتهاماتی که از قول آقای رضوانی درباره من در وب سایت تان منتشر کرده اید بدون ایکه پاسخ من را نیز منتشر کرده باشید: «جناب اقای فیروز مند شما هم احتمالا در بخش تبلیغات حضور داشتید و در جلسه نفرین به م باران توسط مهدی ابریشم چی حضور داشتید منظورم جلسه ای که در زیر زمین همون ساختمان بر گزار شد و همگی برای خشنودی رهبری به قربانی دشنام دادید بنده کمی با تفکرات اون دوران تان کم وبیش اشنا هستم.»
من در پاسخ به آقای رضوانی خیلی کوتاه نوشتم: «در ضمن من در جلسه نفرین به م باران توسط مهدی ابریشم چی و آن زیر زمین حضور نداشتم. نه آنروز و نه هیچ روزی م.بارون را مورد دشنام و لعن و نفرین و فحش قرار نداده ام.»
۴.شما اگر می خواستید کل مطلب را در وب سایت تان منتشر نمایید اولا در این مورد خاص باید مرا مطلع می کردید چون پاسخ آقای رضوانی را ندیده و نخوانده بودم. آنوقت باید پاسخ من را هم می گرفتید و در نهایت با من مطرح می کردید که این مطلب را می خواهید در وب سایت تان منتشر کنید. که هیچ یک از این کارها را نکرده اید. خب چه برداشتی می توان از کار شما داشت؟
۵.انتشار یک موضوع در وب سایت و آن هم تحت عنوان غلط گفتمان دو تن از شاهدان قتل م.بارون هم کار غلطی بود و هم اینکه بقول شما به پایان نرسیده، فرصت سوزی ننمودید. بقول قدیمی ها به طور ناقص و با دو اتهام به یکی از طرف ها به تنور داغ چسباندید. این کار زشتی بود و در میان اهل منطق مرسوم نیست.
نظر یا کامنت گذاشتن در صفحه فیس بوک شما معنی اش این نیست که آن را در وب سایت تان منتشر نمایید. این کار احتیاج به مجوز دارد و شما باید مجوز آن را از من می گرفتید.
۶.من خیلی منتظر ماندم شما نکات پایانی کامنت من و تصحیحاتی که داده بودم را در نظر گرفته و مطلب تان را تصحیح بفرمایید، ولی این کار را نکردید. هر دلیلی داشته باشد برای من مهم نیست. مهم این است که شما مطلبی غلط و دو اتهام بی پاسخ را بدون اینکه نظر من را جویا شوید یا به کامنت های بعدی من در پاسخ به آقای رضوانی رجوع کرده باشید در وب سایت تان منتشر نمودید. روی این کارتان اسم نمی گذارم ولی در رابطه با من لطفا این کار را تکرار نکنید!
۷.لطف کرده و مطالبی که درباره من در وب سایت تان منتشر کرده اید را حذف نمایید. یعنی هر جا که اسم یا نقل قولی از من وجود دارد پاک نمایید. این مطلب برای انتشار در وب سایت نبود. اما در فیس بوک تان اشکالی ندارد که باشد آن هم در همان قالب کامنت هایی که پشت سر هم آمده است!
جواد فیروزمند