قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

افشای پولشویی های فرقه رجوی

 

اروپا جای قلدری و عدم پذیرش مسئولیت نیست. شهرهای اروپایی،‌ قرارگاه اشرف و مناسبات مجاهدین نیستند

من و مجاهدین و دادگاه استکهلم
احمد رشیدی

در ژانویه ۲۰۱۹ یکی از نوشته‌های اسماعیل وفایغمایی را با عنوان «اپوزیسیون لچک به سر» با هدف تنویر افکار عمومی و آشنایی با نظرات مختلف به ویژه در ارتباط با «اسلام سیاسی» بازنشر کردم.

در تاریخ ۳۱ مارس ۲۰۱۹ یکی از وابستگان مجاهدین، عقده‌های فروخورده خود را با انتشار مطلبی علیه من در یکی از چت‌روم‌های داخلی مجاهدین بالا آورد. [1] این مطلب از طریق یکی از بانوان عضو این چت روم که من با او هیچ آشنایی از قبل نداشتم به اطلاعم رسید. وی با مشاهده اتهامات بیشرمانه علیه من احساس مسئولیت کرده بود. او برخلاف ۴۰ عضو دیگر چت روم که جملگی با من آشنا بودند و سکوت کرده بودند مرا در جریان آن‌چه که پشت پرده می‌گذشت قرار داد.
یکی از وابستگان مجاهدین که با من ادعای دوستی نیز داشت به جای آن که خواهان حذف اتهامات بیشرمانه علیه من شود، با بانوی یادشده تماس گرفته او را تحت فشار گذاشته بود که چرا مطلب را به اطلاع من رسانده است.
از آن‌جایی که مطلب مزبور سراپا دروغ و حاوی اتهامات غیرواقعی و ادعاهای بیشرمانه بود از مسئولان مجاهدین خواستم که آن را حذف کنند.

Capture 0سیف‌الله و پروین دو مسئول مجاهدین در استکهلم که هویت درست و حسابی نیز در این کشور ندارند ضمن ابراز تأسف به من قول دادند که در اسرع وقت این کار را خواهند کرد.

یک ماه از ماجرا گذشت اما علیرغم وعده‌های گوناگون بالاترین مسئولان مجاهدین در استکهلم و پاریس، هیچ اقدامی برای حذف مطلب علیه من صورت نگرفت.

در پی تماس‌های مکرر من، سیف‌الله و عبدالرضا دو تن از مسئولان مجاهدین به منزلم آمدند. عبدالرضا به‌خوبی من را می‌شناخت و کاری نبود که برای او انجام نداده باشم. در حالی که او مورد تمسخر هواداران مجاهدین بود و القاب مسخره‌آمیز متعددی از «رامبو» گرفته تا «شهید زنده» برای او ساخته بودند همه کارهای پزشکی، حقوقی و مالی او را انجام داده بودم و مشکلات مربوط به اقامت و استخدام او را نیز حل کرده بودم.

به سیف‌الله گفتم من چه کاری از دستم ساخته بود که برای شما نکردم. از کمک‌های مالی و اقتصادی گرفته تا انجام مأموریت‌های خطرناک و کارهایی که ریسک جانی در آن‌ها بود.

متأسفانه باید بگویم شما لیاقت کسانی را دارید که وقتی به نان و نوایی می‌رسند به شما پشت می‌کنند یا کسانی که برای عدم پرداخت به موقع دو هزار کرون پول هواپیمایشان آبروی شما را وسط پاریس و حتی در حضور میهمانان‌تان می‌برند.
سپس اضافه کردم امروز شما به خاطر منافع سیاسی‌تان طرف کسی را گرفته‌اید که تقریبا عرضه انجام هیچ کاری را ندارد اما اگر پایش برسد مجیزگوی خوبی است. این تنها خصیصه‌ای است که من ندارم و او به وفور دارد. من می‌فهمم شما در موقعیتی قرار دارید که به امثال او نیازمند هستید. در دنیا هستند کسانی که به شما میلیون‌ها دلارها بی‌حساب و کتاب بدهند از این بابت شما مشکلی ندارید اما مجیزگو کم دارید.

می‌دانم مجاهدین وقتی صد دلار به کسی می‌دهند آن را چهارمیخه کرده و چند رسید و امضا و اثر انگشت از او می‌گیرند اما خودشان در مقابل کمک‌های هنگفتی که دریافت می‌کنند، هیچ مدرکی نمی‌‌دهند تا به وقت نیاز منکر موضوع شوند و نعل وارونه بزنند. در ارتباط با من این موضوع صدق نمی‌کند چون اسناد و مدارک و شواهد کافی برای اثبات ادعاهایم دارم و بعید است مجاهدین دچار چنین اشتباه هولناکی شوند که بخواهند منکر کمک‌هایم شوند.

به آن‌ها گفتم آیا وقتی در ارتباط نزدیک با شما بودم نمی‌دانستید من آتئیست هستم؟ آیا نمی‌دانستید من از چادر و مذهب و اعتقادات شما منتقرم؟ آیا نمی‌دانستید من حتی حاضر نبودم زنان و مردان مجاهد را خواهر و برادر خطاب کنم و در این امر تا دست به یقه شدن هم پیش رفتیم؟ آیا نمی‌دانستید من حتی حاضر به سردادن شعارهای ایدئولوژیک مجاهدین و خواندن سرودهای این سازمان نبودم ؟ آیا نمی‌دانستید در قرارگاه اشرف نیز در صبحگاه در مقابل عکس مسعود و مریم رجوی رژه نمی‌رفتم؟
آیا نمی‌دانستید که من سه دهه قبل در قرارگاه اشرف برای مسعود رجوی نوشتم که ایدئولوژی شما تا آن‌جا پیش رفته است که می‌گوید برای پاکیزه شدن، سه بند انگشت در ماتحت خود کنید؟

تأکید کردم چند نفر مانند من پیدا می‌شوند که با چنین فاصله‌ای از شما و ایدئولوژی‌تان حاضر به ارائه‌ی انواع و اقسام کمک‌ها به شما باشند تا بلکه شر این رژیم یک روز زودتر از سر مردم ایران کوتاه شود.
پس از گذشت بیش از دو ماه شنیدم که قرار است چت روم مجاهدین بسته شود. من به خیال آن که مجاهدین به حرف من گوش کرده‌اند ضمن استقبال از اقدام‌شان مطلبی نوشتم و از طریق بانویی که به من اطلاع داده بود در چت روم فوق به شرح زیر انتشار دادم:

«۱-تبریک به اپوزیسیونی که بیدار شد و موضع گرفت . هرچند که دیر،و نه کامل ،اما خوب و درست. باشد که درس عبرتی شود برای “دوجایه خورهایی ” که با سوءاستفاده از چنین تریبونهایی مسائل غیر سیاسی خود را حل می‌کنند.
۲-تشکر از دوستان هرچند دور اما با قلبی بسیار نزدیک که مرا در جریان این اتفاقات قراردادند و برخلاف موج حرکت کردند.
برای روشن شدن اذهان دوستان، توضیح اینکه که این موضوع کاملاً خصوصی بود که دو جایه خورها تلاش کردند آنرا تبدیل به موضوع سیاسی کنند تا هم از توبره بخورند و هم از آخور.»

سیف‌الله که نسبت به حذف مطلب یکی از وابستگانشان علیه من حاضر به انجام هیچ اقدامی نبود و بر استقلال چت روم پافشاری می‌کرد بلافاصله با بانویی که مطلب من را انتشار داده بود تماس گرفته و خواهان حذف سریع آن می‌شود. [2] پس از آن که وی با حذف مطلبی که منتشر کرده بود مخالفت کرد، ‌سیف‌الله همان شب دستور بستن چت روم را داد.

درخواست سیف‌الله در حالی صورت می‌گرفت که او به همراه عبدالرضا در منزلم در چشم‌های من نگاه می‌کردند و با قسم و آیه به من اطمینان می‌دادند که هیچ دخل و تصرفی در چت روم مزبور ندارند و از آن‌جایی که مسئولان آن افراد مستقلی هستند اعضای سازمان حق ندارند به آن‌ها دستور دهند و یا خواهان خذف و یا انتشار مطلبی شوند.

می‌دانستم دروغ می‌گویند همان موقع نیز در پاسخ به آن‌ها گفتم هر ساده‌اندیشی که کوچکترین آشنایی با مجاهدین داشته باشد می‌داند هواداران مجاهدین بدون اجازه حق آب خوردن ندارند. این فرد کوچکتر از آن است که سرخود کاری انجام دهد و یا در مقابل درخواست مسئولان مجاهدین دم از «استقلال» نظر بزند.

اقدامات خیره‌سرانه و بیرحمانه مجاهدین و عامل‌شان در شرایطی صورت می‌گرفت که آن‌ها در جریان عمل جراحی سنگین مغز من و مشکلات ناشی از طلاق پر دردسر از همسرم بودند و می‌دانستند‌ مسئولیت نگهداری از دو فرزند خردسالم را به عهده دارم و به دلیل بیماری و عدم رسیدگی، موقعیت اقتصادی شرکت‌هایم نیز به خطر افتاده است. آن‌ها به زعم خودشان می‌خواستند من را به زمین بزنند و فکر می‌کردند از این طریق می‌توانند به اهداف‌شان برسند ولی به نتیجه کار فکر نکرده بودند. فکر می‌کردنند من همچون مزد‌بگیران ریز و درشت‌شان تنها غرولندی می‌کنم و بعد همه چیز را به دست فراموشی می‌سپارم.

بیرحمی مجاهدین در ارتباط با من در حالی صورت می‌گرفت که من پعد از سال‌ها قطع ارتباط با این سازمان، پس از ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ و دستگیری مجاهدین و مریم رجوی، وقتی این سازمان زیرفشار قرار گرفته بود براساس احساس مسئولیت انسانی دوباره با آن‌ها تماس گرفتم و از بذل هیچ کمکی فروگذار نکردم. مرام من این است که بایستی دست افتاده را گرفت نه آن که او را له کرد. حالا در بدترین شرایط پاسخ محبت‌هایم را از سوی آن‌ها می‌گرفتم.

من به جز بیان نظراتم آن هم با استفاده از حق آزادی بیان که در کشورهای دمکراتیک و از جمله سوئد به رسمیت شناخته شده هیچ خطایی انجام نداده بودم. هیچ اتهامی هم متوجه کسی نکرده بودم. من از استعفای آقایان کریم قصیم و محمدرضا روحانی حمایت کرده بودم و حق دمکراتیک آن‌ها می‌دانستم و از حق آزادی بیان اسماعیل وفا یغمایی و ایرج مصداقی و دیگر منتقدان و مخالفان مجاهدین نیز دفاع کرده بودم. در جامعه‌‌‌ای که من در آن زندگی می‌کنم این از ابتدایی‌‌ترین حقوق افراد است. افرادی که این حقوق را برنمی‌تابند و به دنبال تحقق رویاهای ۱۴۰۰ سال پیش خود هستند در این جامعه جایی ندارند.
می‌دانستم که عدم حذف مطلب مزبور از سوی مجاهدین دو دلیل عمده دارد.

۱- مطلب مزبور فقط من را هدف قرار نداده بود بلکه نزدیک‌ترین افراد به مجاهدین را نیز متهم کرده بود و مجاهدین که هیچ پرنسیبی را رعایت نمی‌کنند از طریق این نوشته به آن‌ها نیز پیام می‌دادند.

۲- حساسیت و پیگیری مداوم من، مجاهدین را به این نتیجه رسانده بود که طریقه‌ی خوبی برای له کردن من پیدا کرده‌اند.
پس از آن که تلاشم برای حذف اتهامات از طریق مجاهدین نتیجه نداد، علیه افترازننده به دستگاه قضایی سوئد شکایت کردم.
نظرم را در دادگاه نیز به صراحت شرح دادم و به قاضی گفتم آن‌چه اشرار و تروریست‌ها در دفاع از اسلام در مالمو و استکهلم و پاریس و نیس و بروکسل و دیگر نقاط اروپا انجام می‌دهند برنتابیدن آزادی بیان است،‌ این درست همان چیزی است که من قربانی آن شدم. متهم و پشتیبانانش، آزادی بیان من را به رسمیت نمی‌شناسند.

فرد یاد شده علیرغم تلاش‌های گسترده وکیل مجاهدین، با حکم قاضی محکوم شد. قصد من محکومیت این فرد نبود؛ او کوچکتر از آن است که بخواهم وقت و پولم را صرف او کنم، می‌خواستم به بزرگتر‌های او نشان دهم که درگیری با من هزینه غیرقابل پیش‌بینی برای شما دارد.

امیدوارم حکم دادگاه استکهلم درس عبرتی باشد برای مجاهدین. چنانچه به هر دلیل می‌خواهند به هواداران نزدیک‌شان پیام دهند که «مدت طولانی‌ای است که پرنسیپ‌ها را زیر پا گذاشته‌اند» و «منافع مالی حقیر»‌شان را بر هرچیز دیگری ترجیح می‌دهند و «شایستگی شان را در بودن در میان خانواده مقاومت از دست داده‌اند» از شیوه‌‌ی دیگری استفاده کنند. اگر مخاطبان اصلی پیام‌شان از جرأت لازم برای پاسخ دادن به چنین بیشرمی‌هایی برخوردار نیستند من به سهم خودم چنین اجازه‌ای نمی‌دهم که من را وسیله‌‌ای برای حمله به آن‌ها قرار دهند. شکایت من و حکم صادره از سوی دادگاه استکهلم در محکومیت مفتریان می‌تواند به نوعی دفاع از آنان و اعاده حیثیت از آن‌ها نیز تلقی شود.

اروپا جای قلدری و عدم پذیرش مسئولیت نیست. شهرهای اروپایی،‌ قرارگاه اشرف و مناسبات مجاهدین نیستند که بتوانید هر اتهامی به افراد زده و طلبکار هم بشوید. قوانین دنیای متمدن، متفاوت از مناسبات ارتجاعی تشکیلات شماست.
اگر باور ندارید می‌توانید در این زمینه شانس خود را مجدداً امتحان کنید. این گوی و این میدان.

نقل از پژواک ایران

 

 

 

دو رویکرد در دادگاه نوری

 

 

احمد رشیدی

در دو روز اخیر دادگاه نوری، من نیز مانند بسیاری از دوستان با احساس شعف از اولین پیروزی بزرگ مردم ایران که بعد از قیام خوزستان، و آمدن رییس‌جمهور قاتل برایم معنای مهمترین پیدا کرده است داشتم، و همچنین شخصاً دوست داشتم که در یک همبستگی ملی، این پیروزی بزرگ، سرفصلی برای اتحاد تمام ایرانیان خواهان سرنگونی و دادخواهی باشد و…
اما از طرفی دیگر تأسف از دیدن آنچه که دیروز و امروز شاهدش بودم، و هنوز برایم مانند هر ایرانی دیگری قابل فهم نیست که به چه دلیل یک گروه و تنها هواداران یک جریان سعی در مخدوش کردن این پیروزی دارند، و چه هدفی از عوض کردن متهم اصلی دادگاه را دنبال می کنند، و نهایتاً چه نفعی از آنرا خواهند برد؟
زیرا من شاهد هستم که افراد این جریان خاص، در تمامی زمان دادگاه ظاهراً با سازماندهی و توجیه مشخص که من نیز از قبل با این شیوه ها آشنا هستم، سعی در عکسبرداری و فیلمبرداری از دوستان ایرج مصداقی نظیر شاعر و ترانه سرای ارزشمند ایران خانم مینا اسدی و همه ما …می کنند، و بارها متوجه عکس و فیلم گرفتن آنها از خودم و دیگر دوستان بوده ام، و اگر چه من تجربه ی کافی دارم که این کارها فقط نشان دهنده دست خالی طرف مقابل است، و چون حرفی برای گفتن ندارد، ظاهراً تلاش می کند که با تحریک دوستان مصداقی، موضوعی برای مطرح کردن خودشان در حاشیه ی دادگاه نوری پیدا کنند و خلاصه اینکه بقول آقای مصداقی حاشیه ها را بر اصل دادگاه و محاکمه نوری پر رنگ تر کنند، در حالیکه من فکر میکنم که حتی یک نادان هم می تواند لااقل این موضوع ساده را درک کند، که وقتی این کارها با هر توجیهی انجام می شود، چیزی جز کم رنگ کردن رژیم و دشمن مردم ایران و نوری جنایتکار نیست!. به همین دلیل من به کمیسیون های امنیت و فضایی و…این جماعت پیشنهاد میکنم که سر دوربین های عکسبرداری و فیلمبرداری خودشان را به سمت صف های خودشان بگیرند، زیرا حتی نه از موضع ضدیت، بلکه از موضع کمک به آنها می گویم، تا لااقل تیم های عارفانی ها، سعدونی ها و نعامی های پنهان آتی خودشان را سریعتر کشف کنند، تا افراد بیشتری در ارتباط با آنها در خارج کشور صدمات جبران ناپذیری متحمل نشوند…
من متاسفانه شاهد وقایع دیگری هم بودم، که بجای شادی و تمرکز برای محاکمه نوری جنایتکار، با فرهنگ چماقداری شعبان بی مخ و ….با فحاشی های چاله میدانی و توهین بی‌شرمانه به مادران افراد منتقد حاضر در صحنه نظیر مادر ج…، نهایتاً موفق شدند، یکی دو نفر را به واکنش بیندازند تا به خیال خودشان انعکاسی بگیرند و لابد اسمش را طبق معمول پیروزی بگذارند!، در حالیکه واقعاً شرم آور بود، و برعکس پیروزی نشانه شکست کامل این جریان حتی در زمینه ی اخلاق اجتماعی است، و سیاست پیشکش آنها باد!، البته بعنوان یک فرد مستقل که بخاطر دفاع از انسانیت و قتل عام شده ها، و مردم ایران در آنجا بوده و هستم، و بعنوان کسی که پرنسیپ های ایرانی خودم را دارم، واکنش‌هایی که با اخلاق اجتماعی ما همخوانی نداشت را نیز صریحا رد کرده و ضمن انتقاد خودم، از هر فردی که در صف ما از این نمونه نابردباری ها داشته باید از جمع دوستان ایرانی معذرت خواهی کند، و این نشان‌دهنده دو روش برخورد و مرزبندی‌های ما بوده و است، بخاطر اینکه ما با آنها متفاوت هستیم!.
از طرفی شاهد پرخاشگری و مشت نشان دادن به شخصیت های فرهیخته ای مانند مینا اسدی، آیرج مصداقی، آصغر سلیمی و …بوده ام، و بیادم آمد که روزی روزگاری که من نوجوان و این جریان خودش را اپوزیسیون خمینی جنایتکار می دانست، در یکی از سخنرانی های معروف آن موقع در پاسخ به چماقداری های حزب بهشتی فریاد می زد که این مشت را به دهان مبارک خودتان بکوبید…و بنا به ضرب‌المثل در خانه اگر کس است یک حرف بس است!
با آرزوی موفقیت و پیروزی آقای مصداقی که پیروزی تمام ما و نوری است به چشم مادران خاوران و تمام مردم ایران، و خاریست به چشم رییسی و خامنه‌ای و تمام دشمنان مردم ایران!
احمد رشیدی
augusti 11
استکهلم/ مقابل دادگاه نوری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes