حماس و اسرائیل و آنچه باید بدانید. برنده و بازنده حمله هفتم اکتبر حماس کیست؟

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

سخنرانی آقای داود باقروند ارشد در پارلمان اروپا

 

نقش “مبارزه ضد امپریالیستی” دیروز در “مبارزه ضد صهیونیستی” امروز

2KHhVedI3-tcuMdSZfl5Q

به درک و تجربه نزدیک به نیم قرن کار سیاسیِ اجتماعی نگارنده، علت مشکلات جامعه ایران طی چند صد سال گذشته که باعث شده از جهان عقب بماند هرچند متعدد است ولی اصلی ترین ریشه آن را مشکل عقب افتادگی فکری، فرهنگی مبتنی بر جهل مقدس میداند. سرشت انسانها تفاوت چندانی با یکدگر ندارد، آنچه آنها را متفاوت میکند نحوه فکر کردن و فرهنگی است، که طی صدها سال تجربه زیستی، تاروپودشان راتسخیر و برآنها حاکم میشود. این فرهنگ با عمل و کنش مبتنی بر آن باور چنان عمقی بخود می گیرد که در نهایت به هویت آنها تبدیل میگردد.

اگر این هویت با آلوده شدن به ایدئولوژی و یا مذهب “مقدس” نیز گردد. جامعه و بویژه روشنفکران را در بن بست فکری و فرهنگی مرکبِ “جهل مقدس گرفتار میکند.

خارج شدن از جهل مقدس سوختن و دوباره از خاکستر خود برخاستن را طلب میکند.

ما که یک روز تجربه زیست دمکراتیک نداشته ایم، کار سختی در خروج از این بن بست داریم! یک ایران دمکراتیک را تنها وقتی میتوان بنا کرد که، ابتدا بنای  فرهنگِ استبداد زدگی، استبداد پرورِی استبدادپرستی مبتنی بر جهل مقدس، خشم و نفرت، ویران گردد تا عمارت آزادی و دمکراسی،  بتواند بر پایه های خردورزی و تفکر و همزیستی مسالمت آمیز، احترام به حقوق بشر بنا شود. مارِجهل مقدسِ فرهنگ استبدادی، کبوتر فرهنگ آزادی نمی زاید. فرهنگ با رونویسی از آن تولید نمیگردد

اروپا صدها سال در قرون وسطی تحت تسلط جهل و خرافه پرستی و تاریک اندیشی کلیسایی به ویرانه ای تبدیل شده بود. و درآتش جنگ های صلیبی “پاپ-پادشاهان” جهت تثبیت و گسترس استیلای سیاسی کلیسا گرفتارو در قحطی و فقر و فلاکت و فحشا غوطه ور بود. توده مردم برای رهایی از جهنمی که کلیسا برپایه های جهل و خرافه براه انداخته بود، از کلیسا کلید بهشت میخریدند. عاشقانه برای رستگاری و رفتن به بهشت، حتی سالخوردگان با هست و نیست خود با پای پیاده جهت شرکت درجنگهای کشورگشایانه صلیبی که هرگز به آن نمی رسیدند، براه می افتادند.

بتدریج طی چند صد سال، با ظهور مارتین لوترها، ژان هوس ها، گالیه ها، ژاندارک ها، رسوها، ولترها، نیوتن ها، دیدروها، و… که بطور عمده به دوران روشنگری معروف است با تلاش و قربانی دادن، سرانجام توانستند، تفکر و ذهنیت توده هایی که گالیه ها را برای امیال کلیسا، زنده زنده در آتش می سوزاندند را تغییر دهند و انقلاب کبیر فرانسه را رقم بزنند.

اینگونه خردورزی، تفکر،علم و جامعه از اسارت کلیسایی که  با علم و خرد در ستیزبود و جهل را مقدس نموده بود، رها شد. علم رشد کرد، دست به اختراعات زد، انقلاب صنعتی رقم خورد و تمدن بشری جدیدی مبتنی بر خرد و اندیشه و فن آوری صنعتی متولد شد. در ساحت اجتماعی نیز با پایان دادن به حکومت های استبدادی پادشاهان و کیشیش-پادشاهان، دستگاه حکومتی با پایه مشروعیت مردمی (دمکراسی) مبتنی بر سه قوه مستقل پایه گذاری گردید. تهدید همیشگی در کمین دست آوردهای بشر

دست آوردهای بشری نه درگذشته و نه درآینده از خطر دست اندازیِ قدرت طلبان مصون نبوده و نیست. سانتیمتر به سانتیمتر دستآوردهای کنونی بشرمتمدن، بویژه طی 300 سال گذشته با فدکاری اندیشمندان مبارزان، طی مبارزات خونین و انقلابهای متعدد با هزاران هزار قربانی از دست اندازی قدرت پرستان، حکام ، پادشاهان، و کلیسائیان که جهت بازگرداندن شرایط به گذشته تاریک تلاش میکردند وحتی ازدست انقلابیون تازه بقدرت رسیده که تلاش کردند پای جای مستبدین قبلی بگذارند و از نمد دستاوردهای جدید بشری، کلاهی برای خود و خانواده خود بسازند، حفظ شده و تا به امروز استمرار یافته است.

سارقان تلاش میکنند با رنگ عوض کردن و متوصل شدن به انواع حیله ها به هرمیزان که جامعه  ظرفیت فریب خوردن داشته باشد، دست آورد تمدن بشری را به یغما ببرند و زندگی سوپر اشرافی را ازمحل منابع عمومی تامین و تداوم بخشند. حضور پادشاهان و خانواده های سلطنتی موروثی کنونی در بعضی کشورهای متمدن اروپایی از آن جمله اند. که زندگی سوپر اشرافی گذشته را به بهای به ظاهر از دست دادن دخالت مستقیم در حکومت حفظ کرده اند. اما کماکان اخبار فرار از مالیات، پولشویی در مناطق آزاد تجاری … و جنایات همین اشراف در صدر اخبار قرار میگیرد. هرچند با ثروتهای نجومی که به یغما برده و میبرند با دراختیار گرفتن رسانه ها و سیاستمداران تلاش میکنند تا حد ممکن از مجازات فرار کنند. [1]https://parsi.euronews.com/my-europe/2013/04/05/spain-s-monarchy-in-crisis فاصله گرفتن از نفرت، کینه و عدم تحمل دگراندیش

خشونت، شاخص مردسالاری است و به میزانی که جامعه خشونت پرهیز است ضد مردسالاری نیز میباشد. خطرناکتر از آن ورود سلاح به مبارزه، بطور مستقیم به ناتوان سازی مبارزه مدنی و در نتیجه  به تقویت و  سلطه  نظامیگری منجر میشود

 پیشرفت اجتماعی و ارتقاء ذهنیت بشرخردورز، امر حفاظت از دستآوردهای تمدن بشری را از اشکال مبارزات خشونت بار مبتنی بر سلاح وحبس وخونریزی ، به حوضه  مبارزات مدنی درقالب نهادهای مدنی، ارتقاء داده و شکل انسانی تری بدان بخشیده.

طی این فرایند تدریجی خروج انسان از تله  “صغر ایدئولژیک” یا همان “آگاهی نیابتی” صورت پذیرفت و  انسان خردورزی که تفکر و اندیشیدن را نه تنها به هیچ نایبی نمی سپارد، بلکه به تمام و کمال خود می اندیشد، و سرنوشتش را خود رقم میزند، تربیت شد، تا با تساهل و تسامح در جامعه، یعنی از روی آگاهی و اقتدار و با سعه صدر، به عقاید و روش‌ها و منش‌ها و جریانات سیاسی و فکری و مذهبی و… مخالف امکان بروز و ظهور و اظهار وجود داده و وجود تکثر و تنوع درعقاید و افکار را نه تنها پذیرفته که چنین تکثری را لازمه حیات جمعی خود بداند. اینگونه جامعه استبدادزده و غرق در جهل و خرافه غرب توانسته خود را به ساحل امن نسبی، علیرغم هزاران کمبود کنونی آن با بقایای وحشیگری هایش که در غزه شاهدیم برساند. نسخه آپوزیسیون برای نجات از بن بست فرهنگ استبدادی

حال درایران و بویژه در میان بخشی از آپوزیسیون خارج کشور، شاهد تلاشهایی هستیم که، به ایرانیانی که هرگز زیست در حاکمیت آزادی را تجربه نکرده است، بازگشت به سلطنت را القاء می نمایند. آنچه اینها برای چنین فریبی برآن سرمایه گذاری میکنند همان فرهنگ استبداد زده، استبداد پرور و استبداد پرستی و منطق و فرهنگ منتظرالظهوری ما ایرانیان بعلاوه خشم و نفرت ناشی از استبداد و خونریزی و چپاول حکام جبار گذشته و حکومت جاری است. ایرانیانی که در اولین تجربه رقیق دمکراتیکشان در مشروطه چنان پایه های فکری و وجودی خود و کشورشان به خطرافتاد که دوباره با منظق منتظرالظهوری یا همان دست به دامن یک حاکم قدرتمندی که یک تنه به همه نابسامانی ها خاتمه میدهد و ایرانیان چشم بسته همه قدرت را به او سپرده و به پرستش او میپردازند، از رضا خان بعنوان یک میهن پرست جمهوریخواه، استمداد طلبیده و او را با فرهنگ چاکر منشی خود به یک شاه مستبد بدتر از مستبدین قبلی تبدیل نمودند.

هرچند به میزانی که “میهن پرستی و عشق به پیشرفت و ترقی ” نهفته در قلب و ضمیر همه ایرانیان و از جمله در ضمیر رضاخان، توانست از زیر بار آوار هیولای فرهنگ استبدادی نهفته در همه ما ایرانیان از جمله در رضا خان که توسط چاکر منشیِ اطرافیانِ چاپلوس استبداد پرور و استبداد پرست، هر روز پروارتر و وحشی تر میشد، سربلند کند، منشاء خدمات تاریخی برای ایران گردد. و ایران نوین شکل بگیرد.

 غفلت دوباره از فرهنگ استبدادی نابخشودنی است  

 

از این روست که، نباید در فقدان خردورزی، تفکر، فرهنگ و تجربه زیستِ دمکراتیک، از ظرفیت و استعداد شگرف! اما خانمان برانداز فرهنگی ما ایرانیان درمستبد سازی غافل باشیم. شاهد تاریخی دیگر اینکه، وقتی بعد از نیم قرن تحمل استبداد پهلویی ها، مردم ایران ، بدلیل فقدان تجربه زیستی واقعی روشنگری و بدون تحول فکری نهادینه شده، زمانیکه شرایط داخلی و بین المللی دست بدست هم داد، تا در یک انقلاب سطحی و صوری و ناقص، توانستیم پایه دیوانی استبداد دوپایه (دیوان+روحانیت) محمدرضا شاه را سرنگون کنیم، حکومت را دو دستی تحویل پایه مذهبی حکومت پهلوی دادیم. و اتفاقا اینکار شگرف! با کمک پادشاه اسلام پروری که برای تامین منافع حامیان بین المللی اش در 1357 فرار را بر قرار ترجیح داد تا قدرت در پایه مذهبی و عقب افتاده ترش تداوم یابد صورت گرفت. و بخیال خود از افتادن کشور بدست کمونیسم برهیز گردد. البته شاهنشاه نیز همچون پدرش ضمن پروژه های مدرن برای کشور، سالیان پروژه کمربند اسلامی کردن ایران را با رواج مسجد و منبر و تکیه و جشنهای نیمه شعبان و سپاه دین و … برای ترویج جهل مقدس با اختصاص پولهای فروش نفت بدان، برای چنین تحولی از قبل تدارک دیده بود. اینگونه چهل سالی است که دل همه ایرانیان از آن عمل بی خردانه خویش ریش گردیده است.

خرد بهتر از هر چه ایزد بداد              ستایش خرد را به از راه  داد

خرد رهنمای و خرد دلگشای               خرد دست گیرد به هر دو سرای

کسی کو خرد را ندارد ز پیش           دلش گردد از کرده ی خویش ریش

بی جا نیست که شاهنامه فردوسی را که حافظ و نجات بخش هویت ملی ایرانیان بوده است را “خرد نامه” نیز می گویند.  

  سابقه تاریخی ازغفلت های ما 

بلافاصله بعد از این خبط تاریخی وقتی بخود آمدیم، به یمن همان فقدان خرد و تفکر، دانش سیاسی و تاریخی و تجربه دمکراتیک به یادگاره مانده از پروژه های امنیتی مقدس سازی جهل توسط شاهنشاه، قادر شدیم رهبران را در ماه مشاهده کنیم. بخش عمده جامعه بویژه جوانان با کمک به اصطلاح روشنفکران قدر کورکورانه به دام فریب گروههای شبه روشنفکر افتادیم. عده ای همچون گروه هایی به ظاهر”مسلمان” و یا “چپ” که با بکارگیری کلماتی فریبنده با روخوانی از کتب دوران روشنگری و فرهنگ و تمدن دنیای پیشرفته، ویا با کلیشه برداری از فلسفه مارکسیستی، مدعی شدند که یک شبه ره 300ساله جهان متمدن را طی کرده، خدای دمکراسی و عدالت و کعبه انقلابی گری و آزادیخواهی و نفی استثمارهستند و آنچه همه اندیشمندان روشنگری غرب و انقلابیون شرق طی سه قرن زیست دمکراتیک کسب کرده اند اینها یک شبه کسب کرده اند. تجمعات این راهزنان، مملو میشد از توده های بی شکل، بی تجربه، استبداد زدۀ استبداد پرستِ استبداد پروری که برای هزارمین بار در تاریخ کشورمان، کورکورانه اما دست افشان و پای کوبان بدنبال این مراجع تقلید نو ظهور از بند زندان و تبعید رسته، روان شدند، و از آنها بت ساخته به پرستش خونین آنها پرداختند.

 بت سازی هنرفرهنگ استبدادی ما  

 

1144یکی ازاین بت های دست ساز ایرانیان، به یمن پرستش خالصانه ما پیروانش، خود شیفته متوهم راهزن انقلاب که با شعار “بنام خدا(اسلامی)و بنام خلق(مارکسیستی) قهرمان ایران” بنگاه سه نبش “فوق مرجع تقلید درحوضه اسلام، مارکسیسم و مبارزه ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی“، را زد، مسعود رجوی بود.

 کلید خوردن اهرم فریب مبارزه ضد امپریالیستی  توسط راهزنان قدرت 

 

راهزنان برای فریب توده های بیشتر و از میدان بدر کردن رقبا تا میتوانستند افراطی تر شعار میدادند. محصولِ جنگ قدرت آنها حوادث خانمان براندازی چونِ دو بار اشغال سفارت آمریکا برخلاف همه قوانین و عرف بین المللی و جنگ هشت ساله با عراق بود.  چپ ها و بویژه رجوی برای عقب نماندن از رقیب حاکمی که سکه انقلابیگری را با اشغال دوم سفارت آمریکا بنام خود زده بود، با شعار صوری “باید در ایران ویتنامی دیگر برای آمریکا بسازیم” تلاش کرد سکه حاکمیت را بی ارزش جلوه دهد. اما رقیب با اشغال عملی 444روزه سفارت آمریکا که انگار “مرکز فرماندهی امپریالیسم جهانی” را مسخر کرده است، عملا گوی سبقت را از شعارهای توخالی فوق مرجعیت تقلید اسلامی-مارکسیستی و دیگر رقبای چپ مدعی مبارزه ضد امپریالیستی ضد صهیونیستی ربوده بود. طوریکه همه این مدعیان اجبارا ضمن ستایش این به اصطلاح اقدام تاریخساز! امام ضد امپریالیست با سینه زنی ضد امپریالیستی در پای قله های پیروزی حاکمیتی که ارتجاعش مینامیدند، حفظ آبرو میکردند.

رجوی در پیروی از اژدهای نفسِ قدرت پرستش در توهم خارج کردن مواضع استراتژیکی تسخیر شده از امپریالیسیم از دست حاکمیتی که در عوالم تخیل با تسخیر سفارت آمریکا مدعی پیروزی برامپریالیسم بود، یک شبه فرمان مبارزه مسلحانه آنهم نه علیه امپریالیسم که علیه همان امامی صادر کرد که در روزنامه اش او را رهبر کبیر انقلاب ضدامپریالیستی می خواند، و اینگونه جنگ داخلی با میلیون ها ایرانی زندانی، شکنجه، اعدام و یا در جهان آواره شده براه انداخت.

 فراموش شدن مبارزه ضد امپریالیستی  

عقد و ازدواج با رهبر جدید رجوی

جان بولتن و ظهورddd

در این مسیر نه تنها خدا و خلق قهرمان و حتی امپریالیسم به فراموشی سپرده شد، بلکه رجوی در این مسیر بجای ساختن ویتنام برای آمریکا در ایران، اژدهای نفس قدرت پرستش را به زیر آفتاب بغداد برد و ضمن پیوستن به صدام حسین دشمن اشغالگر کشور، آنرا در گرمای آفتاب بغداد پروارتر کرده، بجان خود مردم ایران و اعضای مجاهدین افتاد. رجوی با قطع کامل از مردم ایران منتظر شد تا صدام حسین بعنوان ناجی او را درایران بقدرت برساند. با سرنگونی صدام حسین، بدست آمریکا، اینبار او به همان “امپریالیسم جهانخوار”  دخیل بست تا بکمک او و سناتورهایش بقدرت رسیده و به تنها پرچمدار مبارزه ضد امپریالیستی تبدیل گردد!!!!!

 بازشدن چشم ایرانیان به محاسن طلایه داران مبارزه ضد امپریالیستی  

مسعود رجوی با شمشیربعد از بیش از 40 سال به بهای خون و زندان و شکنجه و آوارگی میلیون ها زن و مرد ایرانی و نابودی کشور به این درک ناقص رسیدیم که کعبه های دمکراسی وآزادیخواهی و مبارزه ضد امپریالیستی و ضد سرمایه داری امثال مسعودرجوی ها، خود نه تنها دست کمی از هیچ یک از دو پایه استبداد نوع قاجار و پهلوی (دیوان+روحانیت) نداشتند، و اتفاقا آنچه از محاسن استبدادی، آن دوپایه مشترکا داشتند، این یکی همه را یکجا و بلکه بیشتر دارد. یعنی هم قصاوت و استبداد حکومتی و هم دجالیت و جهل و خرافه پروری مذهبی را، بعلاوه زن بارگی و خیانت به کشور در همکاری با دشمنان متجاوز را با هم داراست . این دون کیشوت به اینها نیز بسنده نکرده در قرن بیست و یکم آنگونه که شاعر نیز گفت، «گل برافشاند و می در ساغر انداخت و سقف فلک را بشکافت و طرحی نو در دجالیت وتقدس بخشیدن به جهل و خرافه انداخت و بفکر امام زمان بازی و غیبت صغرا و کبری افتاده است».

 طنزهای تلخ تاریخ  

 

سرنوشت رقت بار آپوزیسیون است، غیبت های صغرا و کبری مسعودرجوی جاهل مقدس شده توسط اعضا، در پناه و با حمایت هارترین جناحها وسناتورهای آمریکا (جان بولتنها، پمپئوها،جان مکین ها) همان امپریالیسمی صورت میگیرد که قرار است مسعود و مریم رجوی در آینده بعد از سرنگون کردن ارتجاع حاکم با کمک این سناتورها، به جنگ سرنگونی خودشان برود!!!

دیگر طنز تاریخی اینکه چپ به ظاهرغیر مسلمان اما منتظرالظهور نیز برای ادامه مبارزه برای سرنگونی حاکمیت سرمایه داری چپاولگر با امید بستن به “ظهور متحد کارگران” نیز همگی به امپریالیسم جهانخوار پناه آورده اند. و از 6000کیلومتری به کارگران میهنِ عقب افتادۀ صنعتی، دستور”ظهورمتحد” ارسال میکنند. تلخ ترین طنز تاریخ

چپلینتلخ ترین طنز تاریخی کشورما، کپی برداری سطح و صوری از مبارزه ضد امپریالیستی یا استکبار ستیزی حاکمیت مستقر در سال 57، از همان اپوزیسیون به اصطلاح ضد امپریالیست و چپ نما است. این استکبارستیزنمایان طی چهاردهه، ضمن اینکه اختلاس های چندین هزار میلیاردی حلال و مشروع و البته شرعی خود و آقازاده هایشان جهت پاک و منزه نگهداشتن دزدیهایشان آنرا در همان غرب مستکبر وامپریالیست ذخیره میکنند و خمس و ذکاتشان را به بانکهای امپریالیستی میپردازند، نا خواسته همچون چارلی چاپلین به پرچمداران مبارزات و سردمداران مبارزه ضد امپریالیستی-استکباری در جهان تبدیل شده اند!!!!

اگر مبارزات مشعشع رقبای چپ و شبهه چپ  فقط در حد کشتارهزاران جوان ایرانی در داخل و مرزها و حداکثر دوبار به تسخیر سفارت آمریکا انجامید، اما اینها در رودروایسی استکبارستیزی کارشان به اشغال سفارتهای انگلیس و عربستان و اسرائیل ستیزی نیز کشید. فتح قدس از طریق کربلا نیز نه تنها به نوشیدن جام زهر انجامید، بلکه اشغالگر قدس که خود عملا نیروی نیابتی همان امپریالیسم است هربلایی میخواهد چه در تهران و چه در مراکز نیابتی تهران، بر سر اینها میآورد. و کار به موشک و موشک کاری توسط نیابتی هایشان و اخیرا نیز توسط خودشان رسیده. تلخی این “انقلابیگری” سطحی صوری و توخالی در این است که قیمت این استکبار ستیزی را 82میلیون مردم ایران به قیمت گرسنگی با اقتصاد ورشکسته، نابودی زیست محیط و زیرساختهای کشور، فقدان آزادی و حقوق شهروندی می پردازند. و اینگونه نه سرنگونی دولتهای استبدادی بلکه پروژه امپریالستی کلــــنـــگــی نگهداشتن ایران، جهت ممانعت از سربلند کردن یک ایران دمکراتیک و قدرتمند و توسعه یافته، تداوم یابد. ماهیگیری از آب گل آلود

درآشفته بازار عملکرد حاکمیت بجا گذاشته شده توسط پهلوی،  اینبار هم سلطنت طلبها و هم گروههای مذهبی و چپ و پس مانده های مجاهدین و… بار دیگر با تکرار طوطی وار واژگان فرهنگ دمکراتیک تلاش همه جانبه ای را آغاز کردند  تا با بهره جویی از فقدان تجریه دمکراتیک مردم، که با احساس خشم و نفرت و کینه ناشی از ستم کنونی را تقویت و ترکیب شده، با برانگیختن احساسات ناستالژیک ایرانیان  با دمکرات و متمدن نمایی، دست به فریبکاری زده و طلب کار مردم گردند. و با بمبارانی از توهین و تحقیر به ایرانیان با دادن وعده ظهور نجات بخش نوینی بنام  “امام زمان سلطنتی” اینگونه جار میزنند:

«مگرندیدید که حکومت آخوندها به تنهایی بیش از حکومت شاه+آخوند در کشور خونریزی وتخریب کرده و میکند؟ چه بد معامله ای کردید!! باید ضمن عذرخواهی از ما بازمانده از استبداد، ضمن غلط کردم گویی حکومت را دوباره دو دستی به تقلید از نیاکانتان طی 2500سال گذشته تقدیم “امام زمان نجات بخش سلطنتی” ما بکنید.»

لازم است تاکید شود، نگارنده با هیچ فرد ایرانی بدلیل تفکرات، عقاید، باورها و خواسته های سیاسی متفاوت و متضاد نه تنها مشکلی ندارد بلکه وجود افکار متفاوت و متضاد را برای یک جامعه سالم در یک سیستم دمکراتیک پلورال حیاتی میداند. حتی امثال رضا پهلوی (نه در قالب امام زمان نوین) که جماعتی او را شاه زاده می نامند. چرا که نمیتوان هیچ یک از اقدامات پدرش و پدربزرگش در طول حاکمیت پهلوی را به پای او نوشت. او نیز همچون یک ایرانی حق دارد در ایران دمکراتیک در سرنوشت خود و کشورش سهیم و شریک باشد. او نیز باید این حق را برای مردم ایران دمکراتیک قائل باشد که در مورد سرمنشاء اموالش، حسابرسی شود. و اگر قصد کارسیاسی و شرکت در قدرت را دارد لازم است که روابط آشکار و پنهان او با دولتها و بویژه اسرائیل و نتانیاهو که امروزه جهان از جنایات بی سابقه اش فراتر از هولوکاست هیتلری در شوک قرار دارد حسابرسی و شفاف سازی گردد.

ایرانیان لایق آنند که سرنوشتشان در یک جمهوری سکولار بدست خودشان سپرده شود. فرهنگ “منتظرالظهوری” قرون وسطایی که در یک جعل تاریخی از فرهنگ روشنگری غربی، نوید فرارسیدن یک حاکم، شاه زاده، رهبرعقیدتی یا طبقه نجات بخشی را که به نیابت از همه مردم ایران خردورزی خواهد کرد، را میدهد، که دامن گیر همه ما ایرانیان از مذهبی، مارکسیست، و سلطنت طلب و … است باید یکبار برای همیشه بگور سپرده شود تا ایرانیان نه با “آگاهی و خردورزی نیابتی” که باتکیه به فکر و اندیشه خود سرنوشت شان را بدست بگیرند. و طی یک زیست دمکراتیک به توسعه و آبادانی با ایمان به اصل اساسی حقوق بشر که پایه و مبنای کرامت انسانی در ایران یک پارچه است دست یابند. ایرانیان باید به فرهنگ نفرت و کینه توزی و انتقام و انتقام کشی برآمده از ریشه های فرهنگ استبدادی ماست، پایان دهند و عدالت و قانون و همزیستی مسالمت آمیز با یکدیگر را مبنای زیست مشترک قراردهند. کارگران و زحمت کشان نیز در یک فضای دمکراتیک و انسانی است که باید با ارتقاء آگاهی خود در قالب تشکلهای مدنی-کارگری-سندیکایی و احزاب کارگری برای احقاق حقوق واقعی خود آرمانشان را تبلیغ و ترویج کنند.

داود باقروند ازشد

فروردین 1403

 

References   [ + ]

1. https://parsi.euronews.com/my-europe/2013/04/05/spain-s-monarchy-in-crisis

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes