ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
بعداز نیم قرن سازمان مجاهدین در چه نقطهای قرار دارد؟
مجموعه مقالاتی از سایت آینه : آقای علی جهانی
بعداز نیم قرن سازمان مجاهدین در چه نقطهای قرار دارد؟
در سال ۱۳۴۴ خورشیدی بنیان گزاران سازمان مجاهدین را با هدف مبارزه با امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا و جهت مبارزه با رژیم وابسته شاه تاسیس کردند. ولی بعد از دستگیری و اعدام بنیان گزاران، رجوی که با خیانت به بنیان گزاران و اهداف والای شان رهبری سازمان مجاهدین را ربود ؛ این سازمان انقلابی رآ تبدیل به یک فرقه تروریستی کرد که هدفش نه تنها دیگر مبارزه با امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا نیست بلکه با سیاست های آمریکا و متحدانش در منطقه خاورمیانه در راستای دشمنی با مردم ایران همسویی کامل دارد و با کمال پررویی و وقاحت بدان افتخار هم می کند.
حال برای بررسی دقیق نقطه کنونی سازمان مجاهدین بعد از اینکه پنجاه و دو سال از تاسیس آن می گذرد می خواهم بطور همه جانبه به وضعیت موجود سازمان مجاهدین و نقطهای که در آن قرار گرفته است نگاهی گذرا بیندازیم.
یکم : به لحاظ رهبری که علی رغم اینکه رجوی خودش را رهبری عقیدتی مادام العمر سازمان میدانست و علی رغم اصرار مریم عضدانلو به زنده بودنش ؛ وضعیت زنده یا مرده بودنش در هاله ای از ابهام قرار دارد. البته از نظر نیروهای سازمان ایشان بعد از اینکه مخفی شد دیگر مرده به حساب می آید چون دیگر عملا حضور فیزیکی در تشکیلات ندارد.
دوم: به لحاظ تشکیلاتی هم بعد از دست دادن سلاح و پایگاه استراتژیکی اشرف و خروج مفتضحانه از عراق و انتقال به کمپ آپارتمانی تیرانا به شدت بهم ریخته است و مریم عضدانلو علی رغم رفت و آمد های مستمر به آنجا و دادن وعده های دروغین و تکراری سرنگونی نتوانسته جلوی موج روز افزون ریزش نیرویی را بگیرد . بنابراین اکنون به لحاظ تشکیلاتی هم در نقطه فروپاشی کامل قرار گرفته است. و انقلاب کذایی مریم عضدانلو که زمانی در عراق به عنوان یک اهرم سرکوب و مهار تشکیلات کارایی داشت؛ اکنون دیگر آن کارایی لازم را ندارد و مهار تشکیلات هم از زاویه از دست مریم عضدانلو و سران فرقه تروریستی رجوی در رفته و دیگر به هیچ وجه قابل کنترل نمی باشد.
سوم: به لحاظ اجتماعی هم علی رغم ادعای سران فرقه تروریستی رجوی که خودش تنها آلترناتیو می پندارند؛ بخاطر اصرار روی استراتژی به گل نشسته و شکست خورده و به بن بست رسیده ترور و خشونت و همچنین به خاطر خیانت به مردم ایران نه تنها از هیچ پایگاه مردمی و جایگاهی در بین اپوزیسیون داخل و خارج کشور برخوار نیست بلکه به شدت مورد تنفر و انزجار آحاد مردم ایران قرار گرفته است.
چهارم: از لحاظ نظامی هم که این ارتش به اصطلاح آزادی بخشش که در عراق در زمان صدام حسین به دستور ایشان برای کرد کشی و سرکوب شیعیان جنوب عراق و سرباز کشی در مناطق مرزی جنگ ایران و عراق تشکیل شده بود؛ اکنون بخاطر پیر و پاتال شدن اکثریتش در کمپ تیرانا تبدیل شده است به خانه سالمندان و این ارتش به اصطلاح آزادی بخش بخاطر از دست دادن سلاح و پایگاه استراتژیکی اشرف و حتی لباس فرم نظامی اش؛ مثل شیر بی یال و دم و اشکم می ماند که دیگر حتی توان حمل سلاح را ندارد.
پنجم: به لحاظ سیاسی هم که این سازمان از هیچ استقلال سیاسی برخودار نیست و مثل حزب باد می باشد که همواره بجای تکیه بر مردم ایران به قدرت های خارجی آویزان بوده و همواره سعی می کند با سیاست آویزان شدن و در شکاف زندگی کردن ادامه حیات بدهد. لذا در همین راستا یک زمان آویزان صدام حسین در عراق بود و سعی می کرد در شکاف جنگ ایران و عراق به حیات خوار و خفیف و خائنانه اش ادامه دهد و اکنون هم سعی می کند با آویزان شدن به جناحهای جنگ طلب در آمریکا و متحدانش در منطقه خاورمیانه و همسویی کامل با آنها در راستای ضد منافع ملی و دشمنی با مردم ایران؛ خودش را سر پا نگه دارد.
بنابراین مشاهده می فرمائید که بعد از اینکه پنجاه و دو سال از تاسیس سازمان مجاهدین خلق ایران می گذرد این سازمان نه تنها از اهداف اصلی خودش فاصله گرفته است بلکه به برکت رهبری عقیدتی مسعود رجوی با اندیشه فرقه گرایانه و تروریستی صد و هشتاد درجه عکس اهداف اصلی بنیان گزاران حرکت می کند و همین امر موجب فروپاشی کامل و تمام عیار این سازمان فرقه گرا و تروریستی گشته است که دیگر به هیچ عنوان قادر به جمع و جور کردن این سازمان نیست و اکنون مریم عضدانلو علی رغم تمام تلاش های مذبوحانه و بی فایده اش نمی تواند این آخرین سنگر تشکیلات رآ در کمپ تیرانا حفظ کند.
علت اصلی جریان مسئله داری و ریزش نیرویی در فرقه رجوی چیست؟
مقدمتا قبل از پرداختن به این سئوال و جواب بدان ؛ می خواهم به جریان مسئله داری و امواج ریزش نیرویی در سازمان نگاهی گذرا بیندازیم:
نخستین موج ریزش نیرویی بعد از اعلام مبارزه مسلحانه در سی خرداد سال شصت و فرار رجوی از ایران بود که نیروها بخاطر این تصمیم اشتباه رجوی و بعدش تنها گذاشتن نیروهای بی دفاع زیر تیغ اعدام و زندان و فرار کردن خودش به فرانسه و رویارویی سازمان با مردم ایران که درگیر یک جنگ خارجی با عراق بودند ؛ مسئله دار شده و سازمان که از فردای انقلاب با تبلیغات وسیع و گسترده در فضای باز سیاسی آنموقع رشد بادکنکی کرده بود ؛ شروع شد و موج عظیمی از هواداران و اعضای سازمان راهشان را از رجوی و باندش جدا کرده و از این سازمان تروریستی جدا شدند .
دومین موج ریزش نیرویی و جریان مسئله داری در زمانی که رجوی در فرانسه با وادار کردن مریم رجوی به طلاق گرفتن از ابریشم چی و ازدواج با خودش تحت عنوان کذایی انقلاب ایدئولوژیکی راه انداخت و بعدش با منحل کردن دفتر سیاسی سازمان خودش را رهبر بلا منازعه و مادام العمر سازمان غالب کرد و نیروهای معترض را سرکوب نمود . و نه تنها مسئولیت همه شکست هایش در ایران و گیر افتادن تیم های عملیات تروریستی اش در ایران و کشته و دستگیر شدن شان را نپذیرفت بلکه آنها را ناشی از کم کاری نیروها دانست و در همین رابطه علی زرکش که آنزمان فرماندهی کل سازمان در عملیات داخل کشور بود و همچنین مخالف این انقلاب کذایی هم بود را خلع رده کرده و به عراق فرستاد تا در قسمت ارکان سازمان در پایین ترین رده تشکیلاتی قرار داشته باشد .لذا نیروها بخاطر همین عدم مسئولیت پذیری رجوی بخاطر به کشتن دادن نیروها در ایران با ترسیم خط و خطوط اشتباه و بعدش راه اندازی طلاق و ازدواج نامشروع و تمامیت خواهی اش و راه اندازی دیکتاتوری در سازمانی که بقول خودش دارد برای رهایی مردم ایران مبارزه می کند و مدعی هست که میخواهد آزادی را برای مردم ایران به ارمغان بیاورد؛ حسابی مسئله دار شدند و موج عظیمی از ریزش نیرویی در سازمان حتی در سطح فرماندهان بالا راه افتاد که در همین رابطه حتی کلی از شورایی ها هم از سمت خود استعفاء دادند .
سومین جریان مسئله داری با رفتن رجوی به عراق و نوکری صدام که در حال جنگ با ایران بود و بعدش شرکت در جنگ ایران و عراق و کشتن سربازان در مناطق مرزی تحت عنوان عملیات سرنگونی بود که رجوی برای سرکوب نیروهای مخالف و مسئله دار به آنها مارک ترسو بودن می زد .
چهارمین موج ریزش نیرویی بعد از عملیات به اصطلاح سرنگونی فروغ و بعدش راه اندازی طلاقهای اجباری در سازمان توسط رجوی بخاطر اینکه همه تقصیرات شکست بزرگش را در عملیات فروغ به گردن نیروها بیندازد و سرکوبشان کند . به همین خاطر نیروها حسابی و معترض بودند و سازمان با یک موج سنگینی از ریزش نیرویی مواجه شد .
پنجمین موج ریزش نیرویی در زمانی بود که سازمان تحت عنوان سلسله عملیات مروارید به کردکشی و سرکوب شیعیان جنوب عراق پرداخت و بدین وسیله به کمک صدام شتافت که بخاطر اشغال کویت و بعدش شکستش از ائتلاف خلیج به رهبری آمریکا ؛ حسابی ضعیف شده بود و در نتیجه جنبش های آزادیخواهی کردها در شمال عراق و شیعیان در جنوب عراق فعال شده بودند که سازمان به یاری صدام حسین دیکتاتور شتافت و به سرکوب آنها پرداخت . لذا به هین خاطر نیروهای سازمان حسابی عصبانی بودند و سازمان با یک موج دیگری از ریزش نیرویی مواجه شد .
ششمین موج ریزش نیرویی بعد از سقوط صدام و خلع سلاح سازمان اتفاق افتاد و نیروها وقتی دیدند که مریم رجوی خودش به فرانسه گریخته و مسعود رجوی به مخفیگاه رفته و نیروها را زیر مهیب ترین بمب باران ها در طول تاریخ جنگ ها در عراق تنها گذاشته اند ؛ حسابی معترض بودند و بیش از هزار نفر از نیروهای سازمان اعلام جدایی کرده و به کمپ تیف تحت نظر آمریکایی ها رفتند .
و اکنون هم بعد از تخلیه کامل اشرف و اخراج از عراق و منتقل شدن نیروها به کمپ آپارتمانی در شهر تیرانا در کشور آلبانی نیروها حسابی مسئله دار هستند و سازمان با موج عظیمی از ریزش نیرویی مواجه هست و مریم رجوی تمام تلاشش را معطوف این کرده که این تشکیلات در حال فروپاشی مطلق را سر پا نگه دارد و از موج ریزش نیرویی بکاهد و در همین راستا به بهانه های مختلف به آلبانی رفته و دیدارهایی نظیر دیدار چند سناتور آمریکایی و سناتور مکین را راه اندازی کرده و همچنین سعی می کند با راه اندازی فراخوان جنبش به اصطلاح دادخواهی و اعلام مرحله سرنگونی به نیروها انگیزه ماندن در تشکیلات پوسیده و زوار در رفته اش بدهد . ولی نیروها انبوهی سئوال بی جواب دارند ؛ سئوالاتی نظیر رجوی کجاست و دستاورد رفتن به عراق چی بود و چگونه می توان در البانی با این ارتش بی سلاح و بدون پایگاه استراتژیکی اشرف در عراق سرنگونی را محقق کرد ؟ و همچنین نیروها سئوال می کنند که مگر سازمان برای مبارزه با امپریالیست جهانی به سرکردگی آمریکا تاسیس نشده بود ؟ پس چی شده که حالا سازمان به افراطی ترین جناحهای جنگ طلب همین امپریالیست آویزان شده و دست به دامن آنها گشته است تا سرنگونی را برایش محقق کنند؟ لذا به همین خاطر سازمان با موج سنگینی از ریزش نیرویی در آلبانی مواجه هست و مریم رجوی در تلاش هست که نیروها به یک جایی دور افتاده در کشور آلبانی منتقل کند تا نیروها در بی خبری مطلق باشند و بدین وسیله از این موج ریزش نیرویی کمی بکاهد و بتواند این آخرین سنگر تشکیلاتی اش را چند صباحی بیشتر سر پا نگه دارد .
حالا با این مقدمه می پردازیم به سئوال اساسی که علت این مشکل اساسی ریزش نیرویی که سازمان با آن مواجه هست چیست ؟ اگر به دلایل ریزش نیرویی در سرفصل های مختلف که در بالا بدان اشاره کردم دقت بفرمایید مشاهد می کنید که تنها دلیل اصلی ریزش نیرویی در سازمان در مقاطع مختلف تصمیمات اشتباه و عدم مسئولیت پذیری و پاسخگویی این اشتباهات توسط شخص رجوی بوده است که با اندیشه فرقه گرایانه اش و تحلیل های آبکی اش نیروها را با خط و خطوط اشتباه به کشتن داده و بعدش هم نه تنها پاسخگو ی اشتباهاتش نبوده بلکه مسئولیتش را به گردن نیروها انداخته و با ایجاد یک تشکیلات مخوف و استالینی و تار عنکبوتی به سرکوب شدید نیروها در سازمان پرداخته است. بنابر این خیانت ها و جنایات رجوی در حق مردم ایران و مردم عراق و نیروهای معترض ؛ بخاطر اندیشه فرقه گرایانه و اصرار بر استراتژی ترور و خشونت ؛ عامل اصلی ریزش نیرویی و جریان مسئله داری در سازمان بوده و بس . و امروز این مشکل لاعلاج در کمپ آلبانی هم گریبان مریم رجوی را گرفته که علی رغم همه تلاشهای مذبوحانه اش راه به جایی نبرده و ازاین مشکل لاعلاج راه گریزی ندارد.
تکرار وعده دروغین
حمله تروریستی در اسپانیا
البته از نظر بنده جواب بسیار مشخص است تا زمانی که گروههای تروریستی به دو دسته خوب و بد تقسیم بندی می شوند این معضل جهانی بطور کامل و ریشه ای حل نخواهد شد.
بله دوستان آمریکا از یک طرف اینگونه حملات تروریستی را محکوم می کند و از طرف دیگر سناتور هایش میروند در کمپ تیرانا با سرکرده فرقه تروریستی رجوی ملاقات می کنند و از آنها علیه مردم ایران حمایت می کنند. در حالی که این گروه تروریستی بالقوه بسیار خطرناک تر از گروه تروریستی داعش می باشد و نباید به این گروههای تروریستی تحت هر نام و عنوانی حمایت کرد. بنابراین تا زمانی که این برخورد دوگانه با پدیده تروریست و گروههای تروریستی وجود دارد ما شاهد عدم قاطعیت قدرت های بزرگ جهان و بطور خاص دولت آمریکا در مبارزه با پدیده تروریزم میباشیم . امیدوارم که هرچه زودتر این معضل جهانی بطور کامل ریشه کن شود و مردم جهان شاهد شاهد زندگی در صلح و آرامش باشند.
هدف اصلی مریم رجوی از ملاقات با سناتور های آمریکایی چیست ؟
و مریم رجوی هم نمی تواند نیروهای مسئله دار را با اینگونه ترفند ها بفریبد و جلوی ریزش نیرویی را که این روزها افزایش چشمگیری یافته را بگیرد . و نیروها نه تنها با اینگونه نمایش های مسخره قانع نشده و فریب نمی خورند بلکه بیشتر مسئله دار شده و سوالاتی نظیر اینکه : مگر این آمریکا همان ببر کاغذی نبود ؟ و مگر این آمریکا سرکرده امپریالیست جهانی نبود که بنیان گزاران سازمان با هدف مبارزه با آن و رژیم وابسته اش در ایران ؛ سازمان را تاسیس کردند؟ حال چی شده که سازمان ملاقات با چند تن از سناتور های ورشکسته سیاسی و جنگ طلب را اغاز بهار دوران نوین می نامند ؟ آیا این سرکرده امپریالیست جهانی تغییر ماهیت داده و تبدیل به دولتی انقلابی شده است که سازمان از آنها درخواست کمک برای سرنگونی دارد؟ و سازمان آن موقع که در عراق بود و از حمایت های همه جانبه صدام برخوردار بود نتوانست شعار های بهار استراتژیک و سرنگونی و فتح تهران را محقق کند حال چطور می خواهید در کمپ آپارتمانی تیرانا با ارتشی که دیگر نه سلاح دارد و نه خاک دارد و اکثریتش هم که پیر و بیمار هستند و دیگر توان حمل سلاح ندارند سرنگونی را محقق کنید ؟ و آیا طرح این موضوع که ملاقات چند سناتور آمریکایی می تواند آغازگر بهار دوران نوین باشد و مسیر سرنگونی را از تیرانا تا تهران را رغم بزند بسیار مضحک و خنده دار نیست ؟ و هزاران سوال دیگر از این قبیل در اذهان نیروها و ایرانیان آزاده خارجه کشور با خواندن این اخبار و مقالات می زند که فرقه رجوی هیچ جوابی برای آنها ندارد و خود این بیانگر اوج استیصال و زبونی این فرقه رو به فروپاشی و نابودی می باشد و اینگونه نمایش مسخره تحت عنوان ملاقات« سناتور های برجسته آمریکایی» دردی از درد های بی درمان این فرقه تروریستی دوا نخواهد کرد و سران این فرقه تروریستی را از فروپاشی و نابودی کامل گریزی نیست
باتلاق تیرانا
هرچند که مریم رجوی بعد از انتقال نیروها به کمپ تیرانا آنرا یک پیروزی نامید و جشن گرفت ولی همگان و بطور خاص خودش می دانست که این انتقال نه تنها پیروزی نیست بلکه یک شکست مفتضحانه می باشد و به همین خاطر بعد از انتقال نیروها به تیرانا مستمرا به بهانه های مختلف بدانجا رفته تا کمی روحیه به نیروهای روحیه باخته و وارفته تزریق نماید و از ریزش نیرویی جلوگیری نماید در این رابطه حتی از آوردن سناتور مک کین به آنجا کمک گرفت ولی نتوانست کاری از پیش ببرد و اکنون با بحران تشکیلاتی لاعلاجی روبرو می باشد و موج ریزش نیرویی رو به افزایش می باشد .
بر اساس اخبار رسیده سران فرقه تصمیم گرفته اند که نیروها را به منطقه ای دور افتاده و خارج از شهر تیرانا منتقل کنند تا نیروها مثل اشرف از دسترسی به اطلاعات محروم باشند و هم اینکه با نیروهای جدا شده در شهر تیرانا چشم در چشم نشوند و قصد جدایی نکنند . در همین رابطه زهرا مریخی از شیر خفته مرحوم یک پیام برای نیروها خوانده است که بایستی همگی دوباره تعهد بدهند که تا آخر با رهبری هستند این پیام که در راستای آماده سازی ذهنی نیروها برای بردن آنها به یک نقطه دور افتاده از تیرانا می باشد ؛ با مخالفت شدید نیروها مواجه شده است و تعداد زیادی از نیروها سئوال کرده اند که مسعود رجوی کجاست ؟ آیا زنده است یا مرده ؟ و اگر زنده است پس چرا پیام هایش از تصویری به صوتی و اکنون بصورت یک نوشته می باشد؟ و از کجا معلوم که این پیام ایشان باشد ؟نیروها بخاطر جواب نگرفتن سوالات شان از دادن تعهد سرباز زده اند .
لذا بر اساس اخبار موثق مریم رجوی سراسیمه و شتابزده مجددا به آلبانی رفته تا نیروهای معترض و مسئله دار را قانع کرده و وادار شان کند که مجددا تعهد ماندن در تشکیلات پوسیده اش را بدهند و بعدش آنها را متقاعد نماید که با انتقال به یک منطقه دور افتاده از شهر تیرانا موافقت نمایند .
در اینجا لازم می دانم که به سران فرقه و بطور خاص مریم رجوی به عنوان سر کرده فعلی این فرقه اعلام کنم که زمان به هیچ وجه به عقب بر نمی گردد و شما نمی توانید تجربه اشرف را دوباره بکار برده و کمپ تیرانا را جایگزین اشرف نمایید . چونکه اولا در عراق و بقول خودتان در جوار خاک میهن نیستید و ثانیا رهبری شما سرنوشتی نامعلوم دارد و بالای سر نیروها نیست و ثالثا ارتش آزادیبخش بدون سلاح و لباس فرم نظامی و قرارگاه نظامی دیگر وجود خارجی ندارد و رابعا انقلاب کذایی شما هم دیگر آن کارایی سرکوب و خفقانی را که در عراق داشت در آلبانی ندارد و نمی توانید نیروها را توسط این اهرم سرکوب مهار کنید . بنابراین بایستی بپذیرید که کمپ تیرانا آخرین سنگر تشکیلات پوسیده تان می باشد و اکنون به باتلاقی تبدیل شده است که شما به هیچ وجه از آن راه برون رفتی ندارید و این دست و پا زدن های تان نه تنها شما را از این باتلاق نجات نمی دهد بلکه باعث می شود که بیشتر در این باتلاقی که خودتان و آن شوهر مفقودتان تحت عنوان رهبری این تشکیلات با عملکرد فرقه گرایانه و تحلیل های آبکی بوجود آورده اید ؛ فرو رفته و غرق شوید و شمار گریزی از این باتلاق و منجلاب نیست .
بحران لا علاج
فرقه تروریستی رجوی در طول حیات خوار و خفیف و خائنانه اش دچار بحرانهای زیادی در مقاطع مختلف بوده است . اما در مقطع کنونی که تا فرق سر در باتلاق کمپ تیرانا فرو رفته است دچار بحرانهای زیادی نظیر : بحران تشکیلاتی ؛ سیاسی ؛ مشروعیت ؛ استراتژیکی و فقدان رهبری ذیصلاح می باشد و با این بحران ها دست و پنجه نرم می کند و تمام تلاشش را معطوف حل این بحرانها کرده است . اما مهمترین بحرانی که هم اکنون فرقه تروریستی رجوی در کمپ تیرانا با آن مواجه می باشد به نظر بنده بحران لا علاج تشکیلاتی می باشد که علی رغم دست و پا زدن ها و تلاشهای مستمر فرقه ؛ هیچ راه برون رفتی برای سران فرقه و بطور خاص برای مریم رجوی سرکرده فعلی این فرقه متصور نیست . همانطور که در بالا اشاره کردم این سازمان به برکت رهبری نابخردانه رجوی درو طول حیاتش همواره با بحرانهای زیادی دست و پنجه نرم کرده است . ولی بحران تشکیلاتی همواره یکی از اصلی ترین بحران هایی بوده که سازمان همواره با آن درگیر بود که سرا انجام در هر مقطع و سر فصلی با جریان مسئله داری و موج ریزش نیرویی تا حدودی فرو کش کرده است و رجوی هم در هر سر فصلی که بعد از شکست تحلیلهای آبکی اش با موج ریزش نیرویی مواجه شده سعی می کرد با انواع و اقسام ترفند ها نظیر نشست های طولانی مغز شویی و دادن وعده و وعید های دروغین سرنگونی شش ماهه و دادن هدایا به بقول خودشان افراد حلقه ضعیف یعنی که کسانی که مسئله دار و متناقض بودند و تهدید و ارعاب و شکنجه و زندان و اعدام برای نیروهای معترض و مخالف سیاست های ایشان و ایحاد رعب و وحشت و خفقان و سانسور و سرکوب شدید در تشکیلات ؛ مناسبات استالینی اش را کنترل کند . ولی همیشه این ترفند های ایشان بعنوان مسکن بوده و این بحران تشکیلاتی که مثل یک دمل چرکین در مناسبات عمل می کرده را هیچوقت بطور ریشه ای حل نکرده است و به همین خاطر در سرفصل و مقطع بعدی دوباره این دمل چرکین و زخم سر باز کرده و دامن رجوی را گرفته است . اما در مقطع کنونی دیگر این بحران تشکیلاتی بطور کامل لاعلاج گشته است و دیگر با هیچ مسکنی هم قابل فروکش کردن هم نمی باشد و این دمل چرکین اکنون دیگر بطور کامل سر باز کرده است و قابل کنترل نیست و تمام هیکل تشکیلات را این بحران لاعلاج فرا گرفته است و مریم رجوی هم به هیچ عنوان نمی تواند چاره ای حتی در حد مسکنی موقت برای این بحران لاعلاج پیدا کند . و دلایل اصلی که دیگر این بحران با مسکن هم قابل کنترل نیست اینست که اولا فرقه رجوی خاک عراق بقول خودشان جوار خاک میهن و اشرف این قلعه استراتژیکی و سلاح بقول خودشان ناموس مجاهد خلق را از دست داده اند و این ارتش آزادیبخشش دیگر در کمپ تیرانا مبدل شده به سالمندانی که در آپارتمان های کمپ تیرانا ساکن شده اند . و ثانیا دیگر مسعود رجوی به عنوان رهبر عقیدتی بالای سر نیروها نیست و سرنوشتی نا معلوم دارد و مفقود می باشد و به همین خاطر دیگر نمی تواند با وعده و عید های دروغین سرنگونی و انواع و اقسام ترفند ها و محدودیت ها و سرکوب ها نیروها را مهار کرده و جلوی ریزش نیرویی را جهت کاهش بحران تشکیلاتی بگیرد . لذا مریم رجوی اکنون هرچقدر تلاش می کند نمی تواند جلوی این بحران لاعلاج را بگیرد چونکه اولا خودش بدلیل عدم سابق تشکیلاتی صلاحیت اداره کردن یک دسته را در تشکیلات ندارد تا چه برسد به اینکه بخواهد مثل شوهر مفقودش رهبری سازمان را بدست بگیرد و تشکیلات را مهار کند و ثانیا اکنون نیروهای تشکیلاتی بخاطر عدم کارایی انقلاب کذایی مریم و باطل شدن ارتش به اصطلاح آزادیبخش و نا معلوم بودن سرنوشت رهبری و محصور شدن در کمپ آپارتمانی تیرانا و عدم وجود هیچ چشم اندازی برای سرنگونی ؛ دیگر هیچ انگیزه ای برای ادامه ماندن در این تشکیلات در حال فروپاشی را ندارند و به هیچ وجهی هم نمی توان به آنان کمی انگیزه و روحیه تزریق نمود . لذا به همین خاطر تلاشهای مریم رجوی نظیر : سفر های پیاپی به تیرانا و گذاشتن نشست های مستمر و اعلام مرحله تهاجم سیاسی و برگزاری مراسم ها مختلف در آلبانی و اعلام پیروزی و جشن گرفتن خروج مفتضحانه از عراق و دعوت مک کین سناتور جنگ طلب آمریکایی به کمپ تیرانا و ملاقات های گوناگون با مقامات دولت آلبانی جهت ایجاد محدودیت بیشتر برای نیروها و جایگزین کردن کمپ تیرانا با اشرف تا بحال نه تنها هیچ نتیجه ای ببار نیاورده بلکه عزم نیروهای به شدت مسئله دار و متناقض را برای جدایی از این تشکیلات پوسیده جزم تر کرده است و الان ما با عظیم ترین موج ریزش نیرویی در کمپ تیرانا مواجه هستیم که در طول تشکیلات فرقه رجوی بی سابقه بوده است و مهمتر از اینکه به هیچ وجهی قابل کنترل نیست و به چالشی عظیم و بحرانی لاعلاج برای فرقه رجوی و اربابان این فرقه در حال فروپاشی تبدیل شده است و به همین خاطر کمپ تیرانا آخرین سنگر تشکیلاتی رجوی هست و سران فرقه و بطور خاص رهبری فرقه را گریزی از این فروپاشی کامل تشکیلاتی نیست .
ایرانیان آزاده و خانواده ها مراسم بزرگداشت سالروز ترور و خشونت را محکوم می کنند
در خبر ها آمده بود که خانواده های قربانیان گرفتار در فرقه رجوی و ایرانیان آزاده خارج کشور مراسم مسخره سالانه فرقه تروریستی رجوی را در سالن کرایه ای ویلپنت پاریس محکوم و بایکوت کرده اند چون این مراسم بیانگر این است که اولا این فرقه تروریستی نه تنها از گذشته سراسر خیانت و جنایت و اقدامات تروریستی اش فاصله نگرفته و پشیمان نیست بلکه بدان افتخار می کند و منتظر فرصتی هست که آن جنایات را تکرار نماید و ثانیا برگزاری چنین مراسمی بدستور و هزینه دشمنان ایران نظیر اسراییل و شیوخ مرتجع عربستان سعودی و افراطی ترین جناح های جنگ طلب از حزب جمهوری خواه آمریکا برگزار می شود .
لذا به همین خاطر این مراسم که تنها پراتیک جدی فرقه در طی سال هست هر سال بی رونق تر از سال قبل می باشد . و فرقه رجوی مجبور هست با صرف هزینه های کلان به سراغ پناهجو یان آفریقایی و افغانی و سوری و عراقی برود تا سیاهی لشکر برای این مراسم رسوایش جمع آوری کند .
بله دوستان مراسمی که فرقه رجوی مدعی هست جشن مقاومت هست و برای خلق قهرمان می باشد . از طرف خانواده ها و ایرانیان آزاده که بخشی از همین خلق قهرمانی هستند که سران فرقه به دروغ سنگ حمایت از آنان را به سینه می زند ؛ این خیمه شب بازی رسوا و بی رونق را محکوم و بایکوت کرده اند . و تنها شرکت کنندگان در این مراسم گروههای تروریستی سوریه و عراق و لابی های صهیونیستی و بازنشستگان و ورشستگان سیاسی از حزب جمهوری خواه آمریکا و شیوخ مرتجع عربستان سعودی هستند که با خرجهای کلان بدین مراسم آورده شده اند و علاوه براین سران فرقه که از ماهها قبل به کمپ های پناهندگی مراجعه کرده و با وعده و وعید های دروغین و خرج های هنگفت تلاش کرده اند که تعدادی از پناهجویان ایرانی و افغانی و آفریقایی و سوری را به این مراسم رسوا جهت جمع آوری سیاهی لشکر بکشانند .
دعوت محمود عباس به مراسم سالانه
بر طبق اخبار واصله سران فرقه تروریستی رجوی در تلاش هستند که آقای محمود عباس رئیس تشکیلت خود گردان فلسطین را به مراسم سالانه در رابطه با گرامیداشت سالروز ترور و خشونت به سالن کرایه ای ویلپنت پاریس بکشانند . همانطور که همگان در جریان هستند سران فرقه همه ساله از ماهها قبل با تبلیغات فروان و صرف هزینه های هنگفت سعی می کنند به بازارگرمی برای این خیمه شب بازی رسوای شان که هر سال بی رونق تر از سال قبل هست بپردازند و امسال هم در راستای همین سیاست جمع آوری سیاهی لشکر و بازارگرمی با صرف هزینه های کلان بدنبال دعوت اشخاصی از خزب ورشکسته جمهوری خواه در آمریکا و لابی های صهیونیستی شان و از شیوخ عربستان و حتی از مقامات آلبانی و اینبار هم در تلاش هستند آقای محمود عباس را به این مراسم بکشانند . از آنجایی که پر واضح و بسیار روشن هست که هزینه این مراسم رسوا و بی رونق از طرف شیوخ عربستان و اسراییل تامین می گردد و به دستور آنها چنین مراسمی برگزار می گردد لذا آنها مقرر کرده اند که محمد عباس را هم به این مراسم رسوا بیاورند تا نقش گردانندگان اصلی چنین مراسمی پر رنگ نشود ولی سوال اساسی اینجاست که آقای محمود عباس که دنبال راه حل های صلح جویانه برای کشورش و دنیا هست به چه مناسبتی به خودش اجازه می دهد با کسانی که تروریست هستند و سالگرد ترور را همه ساله گرامی می دارند ملاقات کند و در این مراسم که صد و هشتاد درجه عکس اهداف جنبش فلسطین که دنبال راه های مسالمت آمیز هست شرکت نماید که امید واریم آقای محمود عباس با جواب رد دادن به این خواسته فرقه رجوی وجه صلح جویانه اش را بیش از این خراب نکند . و اما چرا فرقه رجوی بدنبال کشاندن آقای محمود عباس با این مراسم رسوا هست ؟ به نظرم یکی بخاطر اینکه نقش اربان صحیونیستی و شیوخ عربستان را در برگزاری چنین مراسمی کمرنگ نشان دهد و ثانیا اینطوری وانممد که این مراسم یک مراسمی هست که در راستای کمک به صلح و دوستی در جهان می باشد در صورتی که چنین نیست و این مراسم سالانه گرامیداشت سالروز ترور و خشونت می باشد و سران فرقه و بطور خاص مریم رجوی نمی توانند با مانور های اینچنینی نظیر دعوت از آقای محمود عباس به اینگونه مراسم چهره تروریستی خود را بزک کرده و مدره نمایی نماید و اینگونه تاکتیک ها لو رفته است و پیشاپیش محکوم به شکست می باشد .
سی خرداد بعد از سی و شش سال
رجوی که بعد از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران سودای رهبری انقلاب را داشت ؛ به همین خاطر دست به تحرکات و سخنرانی های تحریک آمیز زد و نهایتا در سی خرداد سال شصت اعلام مبارزه مسلحانه کرد و بعدش هم که خودش فرار کرد و به پاریس رفت و نیروهای بی دفاع را زیر تیغ اعدام و زندان گذاشت و در اعتراض نیروهای معترض که چرا بدون آمادگی نیروها اعلام مبارزه مسلحانه کرده اید گفت سی خرداد نه یک روز دیر تر و نه یک روز زودتر و درست در همان روز باید اعلام و شروع می شد و در حالی خودش در کاخ شهرداری برادرش در اور بود گفت در عرض شش ماه رژیم را سرنگون خواهیم کرد . حال بعد از سی شش سال نه تنها از سرنگونی خبری نشده بلکه وضعیت تشکیلات خودش در آستانه سرنگونی قرار گرفته است . و اکنون ارتش به اصطلاح آزادیبخشش سلاح و پایگاه استراتژیکی اشرف را از دست داده و مفتضحانه از خاک عراق اخراج شده و در آپارتمانهای کمپ تیرانا در کشور آلبانی مستقر شده است . این ارتش که حتی دیگر لباس فرمش را هم در آورده اکثریتش پیر و سالخورده بیمار هستند و دیگر توان حمل سلاح هم ندارند . و به لحاظ رهبری هم که از فردای سرنگونی رجوی مخفی شده و الان هم مدتی هست که شایع شده که مرده است و مریم رجوی هم توان اداره تشکیلات را ندارد و به همین خاطر برای روحیه دادن به نیروها مجبور می شود جان مکین افراطی ترین سناتور جنگ طلب از حزب جمهوری خواه آمریکا را به کمپ تیرانا ببرد و اکنون وضعیت تشکیلات حسابی بهم ریخته و جریان مسئله داری و ریزش نیرویی به اوج رسیده است و علی رغم اینکه مریم رجوی مستمرا به بهانه های مختلف به این کمپ می رود دردی را از دردهای بی درمان تشکیلات در حال فروپاشی اش دوا نکرده است .
بنابراین بعد از سی و شش سال که مبارزه مسلحانه را با هدف سرنگونی شش ماهه آغاز کرد اکنون نه تنها هیچ دستاورد منفی نداشته است بلکه کلی کشته داده و اکنون بدون سلاح و بدون خاک عراق بقول خودش جوار خاک میهن و بدون حضور رهبری که سرنوشتی نامعلوم دارد و الان هم تنها پراتیک مهمش برگزاری سالانه سالروز ترور و خشونت هست که آن هم بخاطر تنفر عمومی از آن هیچگاه بر خلاف رجوی که می گفت سی خرداد نه یک روز دیرتر و نه یک روز زودتر هیچگاه در سی خرداد برگزار نمی کنند و همیشه زودتر و یا دیرتر برگزار می شود . این است سرنوشت کسانی که خشت اول را در سی خرداد سال شصت گذاشتند و اکنون این دیوار تا کمپ آپارتمانی تیرانا کج رفته است و در حال فروپاشی می باشد .