ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
گزاشات جدید از (بهمن اعظمی) جدا شدگان سازمان مجاهدین در تیرانا
من بهمن اعظمي متولد 1348 در كرمانشاه هستم. بخاطر فقر و بدبختيهايي كه ميديدم و اين در من سنگيني ميكرد و نميتوانستم بي تفاوت باشم برای درآمد و زندگی بهتر به ترکیه رفتم. من يك ارتباطي با فردی از سازمان مجاهدین خلق در تركيه پیدا کردم و با او آشنا شدم و او مرا با وعده و وعید به عراق برد و سپس ناخواسته گرفتار سازمان شدم.
در آنجا ديدم که تمامی وعده ها فریب بود و آن چيزهايي كه سازمان به ما ميگفت تماما دروغ بود و من از همان ابتدا ميخواستم جدا بشوم ولي امكان آن نبود و در واقع مرا ترساندند. تا وقتی که در عراق بودم جرأت فرار و جداشدن نداشتم. وقتي كه به آلباني آمدم بعد از مدتی متوجه شدم که دیگر این امكان براحتی وجود دارد تا بتوانم فرار كنم.
تکرار می کنم که سازمان مجاهدين خلق آن چيزي كه ميگويد نیست و 180 درجه با آن فرق می کند و حيف كه دير به اين نتيجه رسیدم که راه فرار وجود دارد. من در سال 1370 وارد سازمان شدم و کمتر از یک ماه پیش در سال 1396 فرار کردم و خودم را به کمیساریا رساندم. یعنی 26 سال از بهترین سالهای زندگی ام را به صورت شبانه روزی اسیر فرقه رجوی بودم.
شرايط فرقه الان در آلباني حقيقتا اسفبار است. دليلی که قابل مشاهده است اینست که مريم رجوي مدام می آید و نشست ميگذارد و التماس می کند تا بچه ها جدا نشوند. اما وضع خيلي از اين خراب تر است که مریم رجوی بتواند کاری انجام دهد. همه در درون تشکیلات مأیوس و دلسرد هستند و اميدي براي سرنگونی ندارند و آلبانی را پایان راه می دانند.
علت اينكه بعضي از نفرات بيرون نميايند اینست که عمری در سازمان سپری کرده اند و تغییر در زندگی برایشان سخت است و علنا می گویند چند سال آخر عمرشان را هم مثل گذشته طی می کنند تا از این دنیا بروند.
سازمان مجاهدین خلق حداقل در اين 10 سال گذشته هيچ جذب نيرويي نداشته است در حالیکه درصد بالایی از اين فرقه جدا شده اند. الان در آلبانی یک سیاق ثابت شده که هر هفته جداشده داشته باشیم و بعضا 2 الی 3 نفر در یک هفته جدا می شوند.
آنچه مشاهده می شود اینست که سازمان فقط تلاش می کند تا نیروهایش بمانند و جدا نشوند و خط و برنامه دیگری ندارد. اینهم بخاطر اینست که همه سازمان مجاهدین خلق را با نفراتش ميشناسند و اگر نيرويي نباشد و اگر هواداري وجود نداشته باشد پولی هم به سازمان داده نمی شود. مريم رجوي بخاطر وجود همين نيروها است كه توانسته خودش را مطرح کند و اگر همين نيروها نباشند در كل سازمان هم تمام شده است و مریم رجوی هم باید مانند شوهرش گورش را گم کند.
به نظر من مسعود رجوی ملعون مرده است و ديگر وجود ندارد. اینرا همه در تشکیلات می گویند و با هم صحبت ميكنند ولي مخفيانه این کار را انجام می دهند چون هيچكس جرات اين را ندارد كه به صورت علنی اسم او را بیاورد یا سر او صحبت كند و اگر اين كار را بكند بايد جوابگو باشد چون اين مرز سرخ سازمان است و مؤاخذه می شود و انواع تهمت ها نثارش می گردد، ولي اكثر نيروها در بين خودشان می پرسند که مسعود رجوی کجاست؟ چرا پيام علني با صدا و تصویر خودش نميدهد؟ در صورتي كه آلبانی به مراتب امن تر از عراق است.
در پيامي كه معلوم نيست مال خود رجوی بود يا نه، ولي بهرحال به اسم او داده شد، گفته شد امثال سال سرنگوني است. دلیل آوردند که امسال آمريكا به ايران حمله ميكند و سازمان تنها آلترناتیو ايران است. به نیروها گفتند صبر كنيد يك سال ديگر همه چيز تعيين تكليف ميشود وبا خوشي و شادي به ايران ميرويم و شما هم افسران ارتش آزادي بخش هستيد كه بايد جوانان را سمت و سو بدهيد و سازماندهی کنید. واقعا افراد را با خیالات واهی در هپروت نگاه داشته اند.
اين سازمان مثال بزنم مثل آفتاب پرست ميماند كه مدام رنگ عوض می کند. این سازمان در درون يك چيز است و در بيرون يك چهره ديگر دارد. خود نفرات در درون تشکیلات می دانند كه تمام حرفهايي كه مجاهدين خلق ميزدند پوچ و توخالی است. مجاهدین از آمدن نفراتي مثل مك كين و دیگر جنگ طلبان آمریکایی كه ميليونها دلار خرج آنها می شود ناراضي هستند. علنا می گویند که چرا براي اين آدمهاي شرور و جانی فرش قرمز پهن ميكنيم ولي براي ده دلار هزینه ضروری به نفرات می گوئید پول نداريم.
هيج كدام از نفرات در درون تشکیلات از وضعیت موجود راضی نیستند اما راه نجاتی نمی یابند. خانواده ها در بين آنها نیستند و حرفهای افراد در درون محفل ها را نشنیده اند ولي حتی اگر به شكل و قياقه آنها كه در خود فرو رفته و گرفته هستند نگاه کنند معلوم است كه در ذهنشان چه می گذرد. تعداد زيادي از نجات یافتگان زن هستند که فرار برای زن ها به مراتب مشکل تر است چون مراقبت آنان خیلی بیشتر است. این زنان به زنان دیگر انگیزه داده اند تا خود را نجات دهند. در عراق امکان فرار زنان وجود نداشت.
شرايط جداشدگان در بیرون از تشکیلات خیلی سخت است اما هرگز راضی نمی شوند به شرایط قبل برگردند. همگی می گویند که احساس می کنند که تازه از غار بیرون آمده اند و برای اولین بار طعم آزادی را می چشند. از این بابت که پا به دنیای آزاد گذاشته اند خيلي راضي هستند و تمامی سختی های آنرا به جان می خرند. افراد از بابت مسائل مالی و معیشتی به شدت تحت فشار قرار دارند چون پول آنها را فرقه رجوی ميدهد و به هر بهانه ای پول را قطع ميكند. نمونه اش خود من كه بی جهت مارک خائن زدند و اينكه مزدور ايران هستم و پولم را قطع كردند در حالیکه تا آن زمان با هیچکس ارتباط نگرفته بودم. من ابتدا قصد افشاگری نداشتم اما دیدم که با من که عمری را با آنها سپری کردم چه رفتاری کردند و چگونه مرا غریب و تنها و بی پول رها کردند. لذا تصمیم گرفتم ماهیت این فرقه را برای همه روشن کنم و تا جایی که بتوانم این کار را خواهم کرد و به همه نشان خواهم داد که مسعود رجوی کذاب و دجال است و فرقه اش اسارتگاه می باشد.
پيام من به تمامی دوستانم در درون تشكيلات، که بی اندازه دوستشان دارم و جز آنها کسی را ندارم، این است كه درست است که در بیرون مسائل و مشکلات مالی هست ولي موضوع اصلی همان كلمه مقدس آزادي است. خانواده های شما در انتظار شما هستند و همين پشتوانه اي براي خود شما خواهد بود. نمونه اش اینست که من پولی از سازمان نمی گیرم ولي كميساريا کمک مختصری ميكند و دیگر نجات یافتگان همه جوره هوایم را دارند. من اين دنياي آزاد را با بهترين امكانات مجاهدين خلق عوض نميكنم چون نوکر خودم و ارباب خودم هستم و تصميم گيرنده خودم هستم. ای کسانی که اسیر در فرقه رجوی هستید، بدانید که در آلبانی با آزادی تنها یک قدم فاصله دارید.