قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

افشاگری به کشتن دادن حسن جزایری از دانشجویان هوادار رجوی

 

ایرانیان 2 : حاکمیت و جامعه استبدادی و رضاپهلوی که هنوز مرتکب استبدادنشده!!

بقلم داود باقروند ارشد:

لینک به قسمت اول : ایرانیان 1 

ایرانیان قسمت آخر:حاکمیت و جامعه استبدادی و رضا پهلوی که مرتک استبداد نشده است!

یادآوری از قسمت اول

در قسمت اول مقاله ایرانیان، بطور خلاصه به تاریخ ایران و تفاوت حکومتهای سلطنتی استبدادی ایران مبتنی بر فئودالیزم خاص بومی ایران با حکومتهای سلطنتی مطلقه در اروپا اشاره شد. و بحث گردید که حکومتهای سلطنتی در اروپا “بعنوان بخشی از هرم جامعه” اما در راس آن (نه بر فرازش) بعنوان نماینده طبقه اشراف و زمینداران و فئودالهای بزرگ جامعه (نه نماینده خدا در زمین) حکومت میکردند. مهمتر اینکه، بر همین اساس، حکومت حاکمان توسط قوانین نوشته شده و یا حتی نوشته نشده بسیار سفت و سخت، تحت نام سنت های همواره جاری اشرافیت و سیستم فئودالی موجود که مورد قبول تمامی جامعه و طبقه ای که نمایندگیش میکردند بوده است، محدود میشده است.

در صورتیکه حکومتهای سلطنتی مستبد ایرانی عملا خود را نه بخشی از جامعه که بر فراز جامعه و در موقعیتی همانند خدا و عمدتا نماینده خدا در زمین، صاحب جان و مال  مردم و کشور تحت حاکمیت خود میانگاشتند و هیچ مکانیزمی آنها را از اعمال هرگونه ستم و جنایتی متناسب با میل و اراده شان محدود نمیکرده است. امری که تا به امروز ادامه یافته. اساسا نیز باید گفت که در تاریخ سلطنت در ایران تا انقلاب مشروطه پدیده “قانون” و به عبارت دقیق تر”رعایت قانون” بکلی غایب است.

انقلاب مشروطه در ایران تلاشی در جهت رهایی از استبداد با ملتزم و مشروط کردن سطلنت-حاکم مستبد به قانون (تحت نام سلطنت مشروطه) بود. یعنی با معرفی قانون (قانون مشروطیت) سلطنت مستبدِ با ادعای نمایندگی خدا بر فراز جامعه را تبدیل به بخشی از جامعه اما در راس آن را محدود و کنترل کنند. که متاسفانه عطف به دوام صدها ساله آن و ریشه داربودنش در جامعه، و نداشتن هیچ ذهنیت جا افتاده دیگری از نوع حکومت مانند جمهوری، علیرغم به زیرکشیدن چنین نظامی در انقلاب مشروطیت (1285هـ) جامعه نتوانست از دستآوردهایش حفاظت کند و بعد از 15 سال “هرج و مرج” (درک ایرانیان از رهایی از استبداد) استبداد رضا شاهی بر آن تحمیل گردید.

درصورتیکه، انقلاب ها در اروپا همواره جهت رهایی از “قوانین” ظالمانه و کهنه جاری سیستم فئودالی که رهایی از آن عمدتا بسیار سخت بدست میآمد، جهت رسیدن به “قوانین جدید” با آزادی و امتیازات بیشتر در مناسبات بین حاکمیت و جامعه بوده است. که وقتی بدست میآمد دوام می یافت.

 

بعضی ویژگیهای ایرانیان

ایرانیت همواره ایران را از سرزمین ها و مردم همسایه جدا میکرد. ایرانیت به هیچ وجه به معنای ملی گرایی نوین نبود، بلکه به معنای احساس اجتماعی و  فرهنگی مشترکی بود که کشور و مردمان آنرا از یونانیان، رومیان، اعراب، چینی ها و هندی ها متمایز مینمود. این احساس تعلق علیرغم تنوع با وجود زبان ها ودین های مختلف، فرهنگ عمومی که بی شک ایرانی بود بهم پیوند میداد.

عوامل عمده ای که ایرانیان را بهم پیوند داده است عبارتند از: زبان فارسی، که زبان مشترک و حامل ادب و فرهنگ ایران بوده، و غالبا فرای مرزهای ایران نیز بکار رفته و حتی در کشورهای دیگر مانند هند دوران گورکانیان) 905-1236 هـ ش) به زبان رسمی و فرهنگی تبدیل شد. دوم، اسلام شیعی که تنها در ایران حکومت کرده، مذهب بیشتر ایرانیان است و جوانب و پیامدهایی دارد که از دوران پیش از اسلام در ژرفای فرهنگ ایرانی جا داشته اند. سوم، قلمرویی که اگرچه مرزهای آن در طول تاریخ پیش و پس رفته اند و چند حکومت در آن برپا شده است، دست کم بعنوان یک منطقه، فرهنگی مشخص داشته است. شاهد قاطع این هویت ایرانی گسترده تر را که حتی در خلال قرنها تفرقه عمدتا  در زبان و فرهنگ فارسی زنده مانده، نه تنها در کتابهای قطور تاریخ و دیوانهای شاعران و آثار ناقدان، بلکه در ادبیان سنتی ایران در معنای باریکتر آن نیز میتوان یافت.

برای مثال، خاقانی شاعر بزرگ ایرانی قرن ششم هجری، که طنین قصیده هایش از بهترین سمفونی های کلاسیک جهان گوشنوازتر است، زاده شیروان قفقاز با مادری مسیحی، احتمالا ارمنی که بسیار نیز دل بسته او بود، با شیندن قتل و غارت توسط غزان در خراسان بزرگ که فاصله اش با زادگاه او به میزان فاصله اش از اروپای مرکزی بود با سرودن دو قصیده بلند و تکاندهنده در مورد محمد یحیی یکی از رهبران بلند پایه آن دیار که غزان بردهانش خاک ریخته و کشتند به سوگواری مینشیند.

دید آسمان که در دهنش خاک می کنند           وآگه از آن که نیست دهانش سزای خاک

نمونه بعدی سعدی شاعر، عالم و حکیم شیرازی است. در گلستان اشاره میکند که در سفر به کاشغر شهری د رخوارزم در قلمرو چین امروز در مسجد جامع جوانی را دیده که کتاب دستور زبان عربی میخوانده، هنگام صحبت، آن جوان از سعدی میخواهد که شعری از سعدی بخواند. سعدی شعری به عربی میخواند. جوان میگوید که غالب اشعارسعدی که در دسترس ماست به زبان پارسی است، سعدی شعری فارسی فی البداهه برایش می سراید. و در آن از آموزش دستور عربی سخن میگوید. هنگامیکه سعدی در حال ترک کاشغر بوده جوان پی میبرد که او خود سعدی است و بوسه بر سر و روی او میزند و وداع میکنند. این هویت ایرانی تنها فرهنگی نیست، بلکه اجتماعی و روانشناختی نیز هست. بنابراین میتوان فراسوی گوناگونی قومی و زبانی شخص و شخصیتی ایرانی را آنگونه که در زیر خواهد آمد مشاهده نمود.

تمامی ناظران خارجی هرقدر که منتقد ایرانیان باشند نمیتواند از مهمانوازی ایرانی یاد نکنند. “تعارف” بخشی معروف از آداب معاشرت و نشانه ای از ادب و سخاوت ماست. مشکل بتوان پیش از یک ایرانی وارد جایی شد، یا بر سر سفره او کم غذا خورد. هرچند تعارف نوع خاصی از رفتار در ارتباط کلامی است که غیر ایرانیان درک نکرده و نمیدانند چگونه بدان پاسخ دهند. غرور ایرانیان چه در سطح فردی و چه در سطح ملی گاه ابعادی غراق آمیز پیدا میکند. ضمن اینکه تواضع بسیار، گاه تا حد اهانت به خویش نیز میتوانند از خود بارز کنند. ایرانیان بسته به زمان و مکان همزمان میتوانند به کشورخود افتخار و یا از آن شرمسار باشند.

جنبه ای از روانشاسی اجتماعی ایرانیان که به ندرت از دید ناظران غیر ایرانی پنهان مانده رواج تقیه است، به معنای پنهان داشتن عقاید واقعی شخصی، دینی و…، و در شرایط دشوار، حتی تظاهر به آرایی که شخص واقعا به آن معقتد نیست. این ویژگی جدای از عناصر مذهب شیعه، ریشه ی عمیق تری دارد که محصول ناامنی اجتماعی و تاریخی است که در قسمت اول مقاله از آن یاد شد که در درجه اول در اثر ماهیت استبدادی حکومت و جامعه ایرانی به وجود آمده و در اثر حمله های فراوان خارجی تقویت شده است. برای مثال در دوران رژیم سابق، این تقیه به ضرب المثل نیز رسیده بودکه “دیوار موش دارد موش گوش دارد” که سرکوب استبداد شاهی با کمک ساواک عامل آن بود، در تشکیلات فرقه رجوی نیز صدها برابر شدید تر از استبداد شاهی حتی فرد با خودش نیز نمیتوانست خلوت کند و در ذهنش حرف مخالف و یا حرف دلش را بزند. و اگر در حین ارتکاب جرم دستگیر میشد، در رژیم پهلوی ساواک مجازات کننده و شکنجه کننده بود، در مدینه فاضله شهر اشرف، جدای از شکنجه گران رسمی رجوی، فرد باید خودش خودش را شکنجه میکرد و نام آنرا عملیات جاری بنامد.

اما اگر ایرانیان تصمیم بگیرند، احساسات خود را علنا و با قوت ابراز میکنند، که روی دیگر تقیه آنهاست. یک ایرانی متعارف چه در فکر و چه در عمل موضع محکمی دارد. ولی سازش به معنای پذیرفتن موضع میانه، و نه به معنای تحمل وضعیتی نا مطلوب، برایش بمعنی تخلف از اصول و تسلیم معنی میدهد. بنابراین هنگام درگیری رو در رو-طبق تجارب متعدد قرن گذشته- ترجیح میدهند بجای سازش، خطر شکست کامل را بپذیرند. زمانیکه ایرانیان در را به روی احساساتشان بگشایند، مشکل بتوان رضایتشان را به دست آورد، حتی اگر احتمال آن باشد که در نهایت بازنده باشند، نه برنده. میانه روی و اعتدال از خصایص بارز ایرانیان نیست.

ایرانیان بندرت ظاهر هر رویداد، پدیده، نظر و پیشنها را باور میکنند. همواره معتقدند ظاهر امر گمراه کننده و حقیقت در زیر آن نهفته است. بهترین مثال آن در شاهکار ایرج پزشکزاد در کتاب طنز “دائی جان ناپلئون” ترسیم شده است. که کوچکترین رویدادهای کشور را نتیجه دسیسه انگلیسها یا کشورهای غربی میدانند. همانگونه که انقلاب مشروطه را عده ای کار انگلیسها میدانستند. حتی رضا شاه و فرزندش محمد رضا شاه همواره در پس تمامی حوادث دست انگلیس و آمریکا و… را میدیدند.

شخص گرایی ایرانیان 

 

بسیاری از ناظران خارج حتی درباره آنچه “فردگرایی” ایرانیان مینامند نظر داده اند. در سنت غربی “فردگرایی” بینش و روشی است که متفکران لیبرال اروپایی قرن 18 و اوایل قرن 19 خواستار آن بودند. این فردگرایی واکنشی به حکومتهای تجارت مدار و انحصارگر و محدودیت شدید آنان بر تجارت فردی، و نیز قدرت و دخالت کلیسا در تعین شیوه زندگی فردی و اجتماعی بود. این بینش و سیاست بتدریج در قرنهای 19 و 20 بدون اینکه هرگز حس مراعات حقوق و آزادیهای فردی را از دست بدهد در غرب جا افتاد. و بعنوان یک پدیده تاریخی تازه ویژگیهای خاص خود را دارد.

شخص گرایی ایرانی پدیده ای است که از قرنها پیش بخشی از روانشاسی اجتماعی ایرانی بوده و محصول تحولات اجتماعی و فرهنگی اروپا نیست. هرچند که عنصری از فردگرایی به معنای اروپایی از آغاز قرن بیستم در محدوده تجدد و شبه تجدد به ایران راه یافت. شخص گرایی ایرانی دو رویه دارد، یکی این که ایرانیانی که با یکدیگر پیوند خانوادگی و دوستی ندارند از یکدیگر جدا هستند. احساس انسجام اجتماعی و مراعات افراد ناشناس در میان ایرانیان چندان قوی نیست. از این روست که فعالیت جمعی مانند سیاست حزبی، نهادهای اجتماعی داوطلبانه و مانند آن در ایران ریشه های قوی ندارند. یک وجه این مسئله عدم رعایت حال دیگر رانندگان هنگام رانندگی است. ویژگی دیگر گرایشی برعکس دارد و آن بین افراد خانواده و طایفه و دوستان است. که بشکل دلبستگی غیرعادی بروز میکند. به اعتبار این دو ویژگی ایرانیان، در مقایسه با فردگرایی اروپایی، این نکته را میتوان گفت که، ایرانیان از منافع جامعه به شکل انتزاعی چندان آگاه نیستند. در صورتیکه اگر با کسی نسبتی داشته باشند نه تنها به او توجه میکنند بلکه حتی گاها به دخالت در زندگی دیگران نیز میرسد. محصول ایندو ویژگی، احساس فوق العاده نیرومند امنیت و محافظت در محیط آشنا و خانواده و احساس ناامنی و آسیب پذیری در بیرون آن و در میان جامعه بزرگتر است.

اگر بخواهیم تفکیک کنیم، از این دقیق‌تر هم می‌شود تفکیک کرد. فردگرایی و جمع‌گرایی دو مقوله‌ای هستند که هرکدام دو مولفه دارند. مشخصاً در کارهای علمی جامعه‌شناسی، روانشناسی و بین‌فرهنگی یک نوع «فردگرایی افقی» داریم و یک «فردگرایی عمودی». همچنین یک «جمع‌گرایی افقی» داریم و یک «جمع‌گرایی عمودی». «فردگرایی افقی» معنی‌اش حفظ استقلال نسبی نسبت به دیگران است. این‌ که افراد هویت‌های خاص خودشان را داشته باشند ، یعنی یک فرد مستقل که در تعامل با دیگران استقلال نسبی دارد و البته مسئولیت‌پذیری خودش را هم دارد.

«فردگرایی عمودی» نیز نوعی تفوق‌ و برتری طلبی و نوعی منیّت‌طلبی است. به تعبیری شاید بتوان این‌گونه بیان کرد که «فردگرایی افقی» یک نوع فردگرایی اخلاقی است و «فردگرایی عمودی» نوعی فردگرایی خودخواهانه است. در جمع‌گرایی نیز می‌توان همین نوع تفکیک را داشت.  «جمع‌گرایی افقی» یعنی توجه به جمع و به مصلحت جمعی.

«جمع‌گرایی عمودی» یعنی این‌که فرد در این جمع مستحیل است؛ اصلاً از خودش هیچ ندارد، تابع نوعی اراده‌ی جمعی است. قبیله‌گرایی و فرقه گرایی را یکی از مصداق‌های اصلی این جمع‌گرایی عمودی که فرقه رجوی با خشونت تمام در درون تشکیلات خود اعمال میکرد می‌دانند.

اما متأسفانه باید بپذیریم که بخش عمده‌ای از رفتارهای‌ ما در ساحت اجتماعی از نوع «فردگرایی خودخواهانه» است. فردیت خودخواهانه و فردگرایی خودخواهانه تناسبی با روحیه‌ی کار جمعی- حزبی ندارد. به همین خاطر ما موظفیم «فردیت اخلاقی» را در جامعه گسترش دهیم. یعنی اگر افرادی که کنار هم قرار می‌گیرند، هرکدام برای خودشان یک «من» باشند از نوع برتری‌طلبِ منِ عمودی، این‌ها مثل دو پادشاهند که در اقلیمی نمی‌گنجند! کار جمعی یعنی «نیم‌من» بودن؛ نه من بودن. فردگرایی اخلاقی داشتن یعنی «من» هستم، ولی قرار نیست همه‌ی عالم برای من باشد. این من وقتی که آمیخته شد، همیشه ما می‌شود و کار جمعی و حزبی جواب می‌دهد. بنابراین اگر ما فردگرایی اخلاقی را در افراد ایجاد کنیم، هر فرد مسئول رفتار فردی خودش خواهد بود. ضمن این که «مصلحت جمعی» را نیز لحاظ می‌کند.

ضرب المثلِ “کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من”، برای ما ایرانیان که یک شعار آرمانی است بیانگر همان روحیه فردی است. یا مثلاً جالب است که اغلب شرکا در جامعه‌ ایرانی از شراکت ناراضی هستند. به همین اعتبار در اجتماع ما روحیات فردگرایانه از جنس خودخواهانه بسیار زیاد است.

 علل مختلفی را می‌توان برشمرد از جمله “اعتماد” و دیگری گذشت است و دلایل زیاد دیگری نیز وجود دارد. شعاع اعتماد هر چه بیشتر باشد، احتمال کار جمعی بیشتر می‌شود. یعنی باید ما به چیزی اعتماد کنیم و کسانی را بپذیریم تا بتوانیم کارِ جمعی کنیم. کار جمعی به گذشت نیاز دارد. ما باید به این باور اجتماعی برسیم که آن کسی که آشنا نیست، الزاماً دشمن نیست. با چنین رویکردی شعاع ‌اعتمادی که ما برای انتخاب «کار جمعی» لازم داریم، به حداقل می‌رسد.

دلایل تاریخی بی اعتمادی

 

یکی از دلایلی که ما اعتماد نمی‌کنیم، دلایل تاریخی- سیاسی دارد. ما در تجربه‌ تاریخی خودمان اصلاً حکومت‌های قابل اعتمادی نداشتیم و این تعبیرِ معروفِ شکاف حکومت- مردم با توجه به نوع حکومت ها در تاریخ ایران وجود داشته است. حکومت از ما نبوده که بخواهیم به آن اعتماد کنیم و حکومت سلاطین و پادشاهان هرگز اعتمادزایی نکرده اند. این که می‌گویند ما یک بی‌اعتمادی نهادینه شده داریم، البته الزاماً به سه هزار سال پیش برنمی‌گردد. مثلاً فرض کنید که در کشورهایی مردم به نظام بانکی اعتماد نداشته باشند مانند آنچه امروزه در ایران مشاهده میشود، این بی‌اعتمادی چه آثار سوئی در پی خواهد داشت.؛ یعنی بردن پول (امروزه بصورت ارز خارجی و طلا) در مجاری شخصی و خارج کردن سرمایه از محل اصلی خودش که نتیجه‌اش می‌شود زیاد شدن دفینه. “گنج” در فرهنگ ما یعنی چه؟ گنج یعنی پنهان کردن عمده‌ی ثروت افراد. گنج یعنی به‌کار‌نینداختن و دفن کردن. این موضوع چه دامنه‌ای در فرهنگ و تاریخ ایرانی دارد؟ در حالی که ماکس وبر[i] درباره‌ پیشرفت صنعتی غرب می‌گوید که کار و تلاش از جنس عبادت‌گونه به‌اضافه‌ پس‌انداز، موتور محرکه‌ اصلی غرب بوده است؛ کار فراوان به‌اضافه‌ پس‌انداز، پس‌اندازی که به کار می‌آید و به کار گرفته می‌شود و نه پس‌اندازی که دفن می‌شود.

نقش استبداد 

 

استبداد نقش زیادی دارد، ولی شاه ‌کلیدی برای تحلیل همه چیز نیست. استبدادی که مثلاً فکر کنیم از چند هزار سال پیش بوده است. نه! بلکه فرای اعمال استبداد توسط حکام مستبد، که در سرتاسر تاریخ ایران، در تمامی لایه های اجتماعی، تبدیل شده است به یک نوع رفتار بنیادی، به یک نوع تفکر، به یک نوع جهان بینی به یک نوع ابزار شخصی جهت پیشبرد امور، که از ایرانیان آنچه که امروز هستند ساخته است. یعنی من خودم شخصا آدم مستبدی هستم. شما شخصاً روحیه‌ استبدادی دارید. می‌خواهم بگویم این استبداد معنی سیاسی دارد، ولی همه‌اش آن نیست.

آنچه در اروپا بعنوان فرد گرایی مشاهده میشود، اینگونه است که فرد به کسی اجازه نمیدهد که کسی و حتی حاکمیت حریم فردیش را مخدوش کند، در مقابل خود نیز حریم کس دیگری را مخدوش نمیکند. درصورتیکه در شخص گرایی ایرانی، ضمن اینکه هر لحظه تمامی حریمهای فردی ما توسط دیگران و بطور خاص حاکمیت و تمامی ابزار و عیادیش مورد تجاوز قرار میگیرد، خودمان نیز هیچ فرصتی را برای مخدوش کردن حریم دیگران از دست نمیدهیم. البته همزمان فراموش نمیکنیم که از صبح تا شام دم از آزادی و دمکراسی بزنیم. این پارادوکس را بوضوح میتوان در بیان افراد ضمن جمهوریخواه خواندن خود با کوبیدن جمهوریخواهان بنفع سلطنت رضا پهلوی مشاهد کرد آنجا که میگویند: “سلطنت بهتر است از رژیم کنونی”.

البته ابتدا تشویق به برقراری سلطنت میکردند و تاکید داشتند که اگر بد از آب در آمد! راحتتر میتوان از شر آنها راحت شد، ولی بعد با کمی عقب نشینی تنها به مقایسه آندو سیستم استبدادی بسنده کردند و همزمان فراموش نکردند که بگویند جمهوری خواه (ضد استبداد) هستند.  متاسفانه این عدم حساسیت محتوایی نسبت به استبداد، تا حد مماشات با محتوای استبدا و مقایسه آنها با جمهوریخواهان، که معنی جز تجویز یکی در مقابل دیگری ندارد، ضمن اینکه به خالی بودن جهان و عالم سیاست از هرنوع سیستم حکومتی دیگرو این که خبری از جمهوریت[ii] نیست وانمود میشود، این را القاء میکند که مجبوریم بین بد و بدتر، بد را انتخاب کنیم!!!! متاسفانه با این بیان یک دسته گل بزرگ “صداقت” نیز به خودشان میدهند که طبیعی چنین منطقهایی است که در مورد ایرانیان در فوق آمد، و آن اینکه گوینده خودش را در بیان آن برعکس دیگران (در حزب توده و اکثریتی ها…) “صادق” میشمارد.

آیا “صداقت” صادق خلخالی که میکشت و میگفت بله ما اینکار را میکنیم را تداعی نمیکند. او میگفت “ما افراد را اعدام میکنیم، اگر اشتباه شده بود طرف میرود بهشت و اگر درست کشته ایم به مجازاتش رسیده”. (البته در مثل مناقشه نیست و قصد مقایسه کسی را با جلادی همچون خلخالی نداریم)، بحث بر سر عدم حساسیت به محتواست (استبداد و سیستم استبدادی در مورد آقایان و اعدام و کشتن از هر نوعش توسط خلخالی) یعنی “صداقت” گوینده یا مجری مطلقا توجیه کننده رواج محتوا و عمل غلط نمیتواند باشد.

تاسفبارتر اینکه گوینده  تاکید میکند که خودش جمهوریخواه است و اصلا سلطنت نمیتواند در ایران به قدرت برسد!! اما همزمان آتش بیار معرکه سلطنت طلبی برای سلطنت طلبها میشود. وقتی میگوید “مگر رضا پهلوی تابحال استبداد کرده؟ جنایت کرده؟.( در اینجا  از دقیقه 1:53:26به بعد) و به سلطنت طلبها و مخاطب خود اینرا القاء میکند که بگویند بفرمائید اینها که مدعی هستند مبارز بوده اند، با استبداد شاه نیز مبارزه کرده اند در زندان شاه هم بوده اند خود میگویند سلطنت بهتر است.

اگر آدمی صادقانه بگوید سلطنت طلب است تاثر منفی حرفش کمتر است. شاید لازم باشد به این دوست یاد آوری شود که، رژیم استبدای کنونی زمانی توانست بقدرت برسد که در اذهان تمامی ایرانیان این منطق غلط حاکم شد که هرچیزی باشد بهتر از رژیم پهلوی است.

داود باقروند ارشد

پایان قسمت ماقبل آخر

[i] کارل ماکسیمیلیان امیل وبر: شهروند آلمان، جامعه‌شناس، استاداقتصاد سیاسی، تاریخدان، حقوقدان و سیاست‌مدار بود و به گونه‌ای ژرف نظریه اجتماعی و جامعه‌شناسی را زیر نفوذ و تأثیر خود قرار داد.

[ii] (جمهوری روم (به لاتینRes publica Romana)) حکومتی دمکراتیک بود که پس از سقوط نظام پادشاهی و به پیشنهاد بروتوس، مجمعی همگانی متشکل از عوام و پاتریسین‌های رومی تشکیل شد، تا هربار یکی از سناتورها برای مدتی به عنوان رئیس حکومت برگزیده شود. برای جلوگیری از قدرت گرفتن رئیس از موقعیت خود، دو نفر یا دو کنسول با اختیارات مساوی در رأس حکومت قرار دادند. که در سده ششم پیش از میلاد در شهر رم بنیان نهاده شد و حدود ۵۰۰ سال به حکومت خود ادامه داد. این حکومت در اوج قدرت خود بر جنوب و غرب اروپا، شبه‌جزیره بالکان، شمال آفریقا، آسیای صغیر و آسیای غربی حکومت می‌کرد.

سخنی با مدعیان “رضا پهلوی بهترین گزینه است”

رضا شاه روحش شاد؟

منابع مالی رضا پهلوی و رابطه مجاهدین با اسرائیل : گزارش نیویورکر

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes