در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی بدون شک یکی از گروه هایی که از نظام حکومتی ایران سهم خواهی خواهد کرد سازمان مجاهدین خلق خواهد بود. برای آنکه بدانیم بر سر ایران تحت حاکمیت سازمان مجاهدین چه خواهد آمد، کافی است در یابیم بر اعضای سازمان در طی این سالیان چه گذشته است. تلاش زیادی هم  برای درک آن لازم نیست، تنها کافی است از رهبران سازمان بخواهیم کم و کیف “نشست غسل” یا “نشست عملیات جاری” را که هر هفته اعضای سازمان مجبور به “حضور فعال” در آن بوده اند را برایمان شرح دهند! در این نوشته تلاش خواهم کرد با استناد به اسناد منتشره خود سازمان، شرایط اعضای سازمان و نحوه مدیریت رهبران آن را دریابم.


در روز ۱۶  آذر ویدئویی از سیامک نادری یکی از اعضای جدا شده سازمان بر روی یوتیوپ قرار می گیرد که فرد یاد شده سازمان را متهم به قتل اعضای خود از جمله سوء قصد به جان خود می کند۱. در روز ۲۲ آذر  “کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت ایران”  اطلاعیه ای منتشر می کند  تحت عنوان “رونمایی یک بریده مزدور نورسیده در سایتهای تابعه اطلاعات آخوندی با دعاوی ابلهانه و مضحک برای مقابله با جنبش دادخواهی و موقعیت مجاهدین در آلبانی”۲ . در دل این اطلاعیه اسنادی چاپ شده است که به گمان نگارنده اگر با دقت تحلیل شوند، خود به خوبی گویای شرایطی است که اعضای سازمان در زندانهای جمهوری اسلامی، اشرف، لیبرتی و آلبانی در آن بسر می بردند. به دلیل کوتاه کردن این مطلب ناچار به گذشت از بسیاری نکات هستم و تنها به نکاتی که از اهمیت بیشتری برخوردارند می پردازم. تمام تلاشم آن است تا به عنوان فردی که از ساز و کار سازمان بی اطلاع است با استناد به اسناد منتشره به آن پی ببرم.  در این راه یک پیش فرض بزرگ دارم و آن اینکه هر آنچه که شورا (سازمان) در اطلاعیه اش منتشر کرده است حقیقت محض است. بررسی صحت و سقم ادعاهای سازمان را به خود فرد جدا شده و افراد دیگری می سپارم که احتمالا از نگارنده اطلاعات دقیقتری دارند. لازم می دانم قبل وارد شدن به این گفتار دو نکته مهم را متذکر شوم اول آنکه  نگارنده این سطور افتخار آن را دارد  که عضو هیچ دسته و گروه و سازمانی نباشد و در تلاش است تا روز مرگ، بی دسته و گروه بماند و نکته دوم اینکه سعی دارم در این نوشتار بدون پیش داوری و به عنوان فردی که هیچ اطلاعی از ساز و کار سازمان ندارد به واکاوی مناسبات داخل سازمان بپردازم پس لطفا از بی سوادی اینجانب تعجب نکنید چرا که خود بخوبی بدان واقفم و از آن دسته از آدمها هستم که خوب می داند که نمی داند و تنها به فکر رساندن خرک لنگش به مقصد است و تمام تلاشش در زندگی این است که مانند برخی در جهل مرکب نماند!

 

اهداف شورای مقاومت و بیانیه بر علیه یک عضو جدا شده

اولین سوالی که به ذهنم رسید این بود که اصلا رابطه “شورای ملی مقاومت ایران” با “سازمان مجاهدین خلق” چیست که “کمیسیون امنیت و ضد تروریسم” آن بر علیه یکی از اعضای جدا شده “سازمان مجاهدین خلق”  اطلاعیه داده است و دوم اینکه فارغ از آن، اصلا چرا باید “کمیسیون امنیت و ضد تروریسم” بر علیه یک فرد جدا شده اطلاعیه بدهد. با توجه به کم سوادی مفرط، ناچار شدم در قدم اول “شورای ملی مقاومت ایران” را بگوگلم که چشمم به جمال ویکیپدیای مشکل گشا روشن شد که چنین نوشته است: “شورای ملی مقاومت ایران یک ائتلاف از سازمان‌ها، گروه‌ها و شخصیت‌های ایرانی است که در سال ۱۹۸۱ در تهران به ابتکار ابوالحسن بنی صدر و همراهی مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق بنیانگذاری شد” و می افزاید ” این شورا هدف خود را ائتلاف همه نیروهای مخالف جمهوری اسلامی به منظور سرنگونی این نظام و استقرار دموکراسی در ایران اعلام کرده‌است”. با خواندن این سطور واقعا شوکه شدم  که آخر چگونه می شود شورایی که با هدف ائتلاف همه نیروهای مخالف جمهوری اسلامی به منظور سرنگونی یک نظام و استقرار دموکراسی در یک کشور تشکیل شده است در مورد یک عضو جداشده “سازمان مجاهدین خلق” بیانیه می دهد. واقعا من که نه حالش را دارم و نه سوادش را که ببینم در طی این سی و شش سال چه بر سر این شورا آمده است که در مورد یک عضو جداشده “سازمان مجاهدین خلق” اطلاعیه می دهد، لذا خاطر خود و شما را بیش از این آزرده نمی کنم و از این نکته می گذرم و برای شورای مذکور جهت ائتلاف نیروهای مخالف، سرنگونی نظام جمهوری اسلامی و بخصوص برقراری دموکراسی در ایران آرزوی توفیق روز افزون می کنم چرا که نگارنده عاشق این کلمه زیبا و دست نیافتنی است!

نکته دوم: از آنجا که ” کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت ایران ” اطلاعیه داده است با توجه به اهداف آن شورا پس باید فرد جدا شده یا امنیت ملت ایران را به خطر انداخته باشد یا سرنگونی رژیم را به تعویق انداخته باشد یا اینکه مانع ائتلاف نیروهای مخالف بر علیه جمهوری اسلامی شده باشد. لذا به مدارک منتشر شده رجوع کردم تا فرد جدا شده را بهتر بشناسم.

 

سیامک نادری کیست؟

در اولین مدرک منتشر شده معلوم می شود که فرد جدا شده در اوایل انقلاب به جرم هواداری از سازمان دستگیر شده و دومین سند منتشر شده از طرف سازمان نشان می دهد  که فرد مذکور بیش از هفت سال در زندانهای جمهوری اسلامی بوده و از جان بدر بردگان کشتار ۶۷ می باشد و پس از مطلع شدن از کشتار دیگر همبندان و خطر قریب الوقوع اعدام به صورت صوری سازمان را محکوم می کند. اگر فرض کنیم دست نوشته ها واقعی باشد در اطلاعیه آمده است که سیامک نادری چنین نوشته است  “در همان روزها بود که حکم من نیز تمام می شد و علیرغم اینکه در طی این مدت ۷ سال و خورده ای یکبار هم حتی سر یک موضوع کوچکی کوتاه نیامده بودم و سر موضع بودم  بدليل شرايط خواستم كه آزاد شوم و از طرفی هم انتقام اين خونها را بگيرم و هم اطلاعات اين کشتار را برسانم ” . و از همین سند بر میاید که سیامک نادری پس از کشتار ۶۷ با گذراندن دوران محکومیت خود از زندان آزاد می شود.

 

 

آیا ادعای سیامک نادری مبنی بر محکومیت صوری سازمان جهت زنده ماندن برای رساندن خبر کشتار درست است؟

برای روشنتر شدن داستان جستجویی در مورد زمان آزادی سیامک نادری و زمان رفتنش در عراق انجام دادم تا ببینم آیا ادعای ایشان دال بر کوتاه آمدن برای خونخواهی و اطلاع رسانی درست بوده است یا خیر؟ طبق اطلاعتی که به دست آوردم سیامک نادری تنها یک ماه پس از آزادی از زندان از ایران فرار می کند و با به خطر انداختن جان خویش، خود را با مشقت بسیار، نزد مجاهدین می رساند و پس از آن، سازمان او را به عنوان یکی از شاهدان کشتار و زندانیان مقاوم به پنج کشور اروپایی می برد تا شرایط زندان و اخبار کشتار ۶۷ را به اطلاع سازمانهای بین المللی و حقوق بشری برساند و پس از چندین مصاحبه دوباره برای ادامه مبارزات به عراق بر می گردد. به نظر می رسد واقعا سیامک نادری برای افشاگری و رساندن اطلاعات کشتار کوتاه آمده است که اینگونه با به خطر انداختن جان و زندگی خود، به نزد مجاهدین رفته است و بلافاصله راهی پنج کشور اروپایی شده برای اطلاع رسانی در مورد کشتار ۶۷ و شکنجه های زندان.

 

 

موضع سازمان در قبال کشتار ۶۷ و جان بدر بردگان آن کشتار

نکته مهم اما انتشار سندی است که در اطلاعیه سازمان با عنوان  ” جان بدر بردن از قتل عام و آزادي از زندان با ندامت و مصاحبه ویدئویي و محكوم كردن سازمان ”  منتشر شده است. در این سند در دست نوشته ای که به سیامک نادری نسبت داده شده آمده است ” بدليل شرايط خواستم كه آزاد شوم و از طرفی هم انتقام اين خونها را بگيرم و هم اطلاعات اين کشتار را برسانم و در ثانی می دانستم که رژيم از اين مسائل نمی تواند استفاده کند زيرا ديگر برگ سوخته است به همين دليل همه بچه هايی که مانده بوديم همين هدف را داشتيم و بعد از اين مسئله من در يک مصاحبه ويدئويی و يک جمله آخر سازمان را محکوم کردم و با اين شرايط از زندان آزاد شدم”

واقعا چرا سازمان باید از این سند، بر علیه یکی از جان بدر بردگان کشتار ۶۷ استفاده کند؟ آیا به زعم سازمان می بایست تمام زندانیان با اصرار بر موضع خود اعدام می شدند تا انگ خیانت دامنگیرشان نشود و به گمان سازمان  اساسا زندانیان به دو دسته شهدا و خائنین تقسیم می شوند؟ آیا جان انسانها آنقدر اهمیت ندارد که به آنان حق داده شود با اطلاع از خطر قریب الوقوع اعدام، با محکوم کردن صوری سازمان، جان خود را نجات دهند و به سرنوشت هزاران اعدامی دیگر دچار نشوند؟ اگر کسی چنین کاری کرده است آیا باید  پس از جدا شدن از سازمان، از آن به عنوان سندی بر علیه او استفاده کرد؟ آیا یک عضو زنده می تواند برای یک سازمان مفیدتر باشد یا مرده؟

 آیا اگر سازمان در بحبوحه کشتار ۶۷ قدرت ارسال یک دستور سازمانی به تمام اعضایش در زندان را داشت، آیا این کار را می کرد و زندانیان را از کشتار مطلع می ساخت و اگر دستوری می داد آن دستور سازمانی چه می توانست باشد؟ آیا به آنها دستور می داد تا مانند سیامک نادری از موضع خود کوتاه بیایند و زنده بمانند یا اینکه بر سر موضع بمانند و به پای چوخه های اعدام بروند؟ قضاوت را به خواننده می سپارم.

همانطور که دوستان مجاهد مان ادعا می کنند آنقدر این اطلاعیه ی شورا روشنگر است که کتابها می توان در موردش نوشت ولی در این مجال اندک به ذکر چند نکته بسنده می کنم.

 

 

استفاده از لفظ “طعمه” در حکم اخراج از سازمان و ادعای سیامک نادری مبنی بر ضرب و شتم توسط ۶۰ نفر

طبق سند منتشر شده، سازمان در تاریخ ۷ تیر ۸۵ سیامک نادری  را به دلیل “بریدگی مفرط”، “نداشتن کشش مبارزاتی” و “عملکرد طعمه رژیم آخوندی”  اخراج کرده است. اینکه بریدگی از چه بوده یا چه چیزی بریده شده و اصلا “بریدگی مفرط” یعنی چه، و اینکه کشش مبارزاتی چیست و تا کجا می تواند کش بیاید خارج از این گفتار است. اما واقعا ” طعمه” چیست. ما در جنگها و سازمانهای سیاسی زیاد به لفظ جاسوس بر می خوریم و دارای مفهوم مشخصی است، اینکه کسی به دشمن وصل باشد و برایش خبر ببرد. ولی درک  “طعمه” دشمن بودن بسیار سخت است. آنهم در فضای بسته ای مانند اشرف.  لذا رجوع کردم به وبسایت مجاهدین تا ببینم آیا معنی خاص سازمانی ای دارد یا نه؟  ولی هیچ چیزی نیافتم. لاجرم متوسل به گوگل شدم و “مجاهدین” را به همراه “طعمه” سرچ کردم، آنچه بیش از هر چیز دیگری بر روی صفحه مونیترم نقش بست “نشست طعمه” است که از طرف انبوهی از سایتها و افراد مخالف مجاهدین به آن اشاره شده است و همگی به نشست هایی اشاره دارند که در آن فرد سوژه (طعمه) مورد توهین و فحاشی گروهی قرار می گرفت و اگر مقاومتی از خود نشان می داد مورد ضرب و شتم جمعی قرار می گرفت و برای در هم شکستنش به نشست هایی با نفرات بیشتر منتقل می شد. پس با توجه به “طعمه”  خطاب قرار دادن سیامک نادری در حکم اخراجش، این ادعای سیامک نادری که مورد ضرب و شتم ۶۰ نفر قرار گرفته است بسیار محتمل می باشد.

 

اما اخراج سیامک نادری از اشرف به چه معنی است؟ توجه داشته باشید که سازمان در آن زمان هنوز در لیست سیاه (تروریستی ) قرار داشت. آیا اخراج او از اشرف به مفهوم سپردن او به پلیس عراق و بازگرداندن ایشان به ایران نیست که می توانست اعدام را برایش در پی داشته باشد؟ در جای جای اطلاعیه آمده است که چرا خانواده نیامده تا ایشان را از اشرف به کشور دیگر ببرد یا چرا سیامک نادری با نماینده کمیساریا از عراق خارج نشده است. ” چرا كسي كه ۶۰  نفر او را دو روز كتك ميزدند و ۱۷ سال زير شكنجه رواني بود و حكم اخراجش را هم داده اند با نمايندگان كميساريا كه هر روز در ليبرتي بوده اند از قبيل خانم روزالين كه به ملاقات خود با او اشاره كرده و يا با خانم سوميترا از ليبرتي بيرون نرفته؟! ” به نظر می رسد نگارندگان شریف این اطلاعیه، انسان را با نقل و نبات و کیشمیش اشتباه گرفته اند که به سادگی می توان در کیف مسافرتی قرار داد و از کشوری به کشور دیگر منتقل کرد. با این شواهد  می توان نامه اخراج سیامک نادری را به مثابه بالاترین فشار ممکن بر او تلقی کرد.

 

ولی سؤال این است که آیا هیچ عقل سلیمی می پذیرد کسی که در زندان، آن همه شکنجه را تحمل کرده و از موضع خود کوتاه نیامده و پس از آزادی با به خطر انداختن جان خود، بدون درنگ، خود را به مجاهدین رسانده و در اولین اقدام دست به افشاگری در مورد کشتار ۶۷ و شکنجه های زندان های جمهوری اسلامی زده است، با جمهوری اسلامی در ارتباط بوده، جاسوس بوده یا به نفع جمهوری اسلامی کار می کرده است؟ پس “طعمه” خطاب قرار دادن چنین فردی به چه دلیل بوده است؟ آیا دلیل آن چیزی جزعدم پذیرش بی چون و چرای دستورات ما فوق و رهبران سازمان بوده است؟ آیا مورد سیامک نادری بیانگر فضای حاکم بر اعضای سازمان نیست که با هرگونه سر پیچی یا انتقاد با بر چسب “بریدگی”، “طعمه” یا “اطلاعاتی”  تحت شدیدترین فشار ها قرار می گرفتند؟ در  اطلاعیه “شورای مقاومت” گواهای بیشتری بر این ادعا موجود است.

 

تعهد نامه ها ی سیامک نادری سندی گویا از شرایط حاکم بر اعضای سازمان

تعهد نامه معمولا از شخص خاطی گرفته می شود و در آن، مامور قانون یا مافوق سازمانی از شخص خاطی می خواهد که دیگر مرتکب خطا هایی نشود که در آن تعهد نامه قید می شود. حال ببینیم خطا هایی که از سیامک نادری سر زده است چه چیزهایی بوده و ایشان از چه کارهایی سر باز زده اند  که موجب “طعمه” شدنش شد و در نهایت به چنین تعهد نامه ای منجر گشت. اجازه بدهید تا یک به یک به این خطاها بپردازم

۱- عضوی از موسسان سوم ارتش آزاديبخش

اینکه موسسان سوم ارتش آزادیبخش چرا و چگونه به وجود آمده است و اصلا چه بلایی سر موسسان اول و دوم آمده است و چه کسی مسئول ان است  و یا چگونه یک پدیده می تواند چندین بار تاسیس شود در این مجال نمی گنجد. سؤال مهمتر این است که این چگونه موسسینی هستند که نه با میل ورغبت و انگیزه که با تعهد و به صورت اجباری موسس می شوند؟ و اصلا چرا باید از سیامک نادری تعهد گرفته شود که ” عضوی از موسسان سوم ارتش آزاديبخش” باشد؟ آیا همین نکته نشانگر آن نیست که دیگر موسسان سوم ارتش آزادیبخش تا چه اندازه موسس هستند؟

 

۲- تشکيلات پذيری و جمع و نشست عمليات جاری و نشست های ديگر

از این بند مشخص است که سازمان، نشست های مختلفی را برای اعضای خود تدارک دیده است، مانند “نشست عمليات جاری”، “نشست هفتگی غسل” ، “نشست طعمه”!، “نشست حوض”! و … . بدون شک این نشستها برای آماده سازی هر چه بیشتر اعضای سازمان برای سرنگونی رژیم طراحی شده اند. ولی چرا شورای ملی که هدفش ائتلاف گروههای مخالف است دستورالعمل این نشست ها را در دسترس عموم قرار نمی دهد تا دیگر گروهای مخالف رژیم  هم با استفاده از این ابتکارات نوین بتوانند افراد خود را برای سرنگونی هر چه  سریعتر رژیم،  بیشتر و بهتر آماده سازند؟ چرا برای درک هر نشست باید به وبسایتهای مخالفین سازمان مراجعه کرد؟

یکی از نشستها “نشست عملیات جاری”  است که سیامک نادری با سر باز زدن از آن “عملکرد طعمه” پیدا کرده است. معمولا عملیات در جنگ اتفاق می افتد و آن هم در یک بازه زمانی خاص، واقعا چگونه عملیاتی می تواند جاری و مداوم باشد یا چگونه می شود با نشستن، عملیات انجام داد، آن هم از نوع جاری و مداوم آن. تنها چیزی که به ذهن خطور می کند اینست که این عملیات، عملیاتی بر علیه خود یا دیگر افراد حاضر در نشست باشد یعنی در واقع نوعی خود درگیری و جنگ با خود یا دیگر همرزمان  که می تواند همیشه و مدام باشد و حتی در نشست هم ادامه داشته باشد. بیش از این از نام آن نمی شود فهمید. لاجرم دوباره دست به دامان اینترنت شدم. هر چه در وبسایت های مربوط به مجاهدین و شورای مقاومت جستجو کردم اثری از آن نیافتم. اما از وبسایت های مخالفین سازمان و گفته های جداشدگان مشخص است که اساس این نشست بر انتقاد از خود و دیگران قرار گرفته است به این مفهوم که یک فرد به عنوان سوژه باید واقعیاتی نا مشهود از خود و رفتار و افکار روزانه و شبانه خود در حضور جمع بخواند و از خود انتقاد کند و افراد حاضر در نشست برای موارد مطرح شده به او بتازند و او را به باد انتقاد و فحش و ناسزا بگیرند تا آن فرد با له شدن شخصیتش دیگر آن کار خلاف را مرتکب نشود یا بدان افکار خلاف نپردازد. جمله ای که در تعهدنامه دوم به تاریخ ۱۰/۴/۸۵ در این اطلاعیه آمده است به خوبی این ادعا را ثابت می کند و بیانگر فضای حاکم بر این نشستهاست. در تعهد نامه دوم چنین آمده است: “در عملیات جاری شرکت کرده و فعالانه دفاع کنم و هر انتقادی را پذیرفته و عمل کنم” . یعنی در “نشست عملیات جاری” همه افراد مجبور بودند به صورت فعال از یک نفر انتقاد کرده و اگر مورد انتقاد دیگران قرار گرفتند چه درست و چه نادرست، بدون هیچ مقاومتی آنرا بپذیرندکه اگر نکنند مانند سیامک نادری دچار “عملکرد طعمه” می شوند.

۳- نشست غسل هفتگي

اما “نشست غسل هفتگی” چه بوده است که سیامک نادری از رفتن به آن سر باز زد و “عملکرد طعمه” پیدا کرده است و به بریدگی مفرط متهم شده است؟ از نام این نشست مشخص است که هفتگی بوده است ولی باز اینکه چگونه می شود با نشستن غسل کرد جای سؤال است. شاید اعضای سازمان مجبور بودند گروه گروه به استخری بروند و همه با هم با نشستن در کف استخر دست به غسل ارتماسی بزنند. برای مطمئن شدن از این موضوع دوباره مجبور به جستجو در گوگل شدم چرا که هیچ توضیحی در وبسایتهای مربوط به مجاهدین نیافتم. با جستجویی که در اینترنت کردم متوجه شدم که این نشست در واقع ورژن سازمان مجاهدین از “اعتراف مسیحیان” است که افراد برای سبک کردن خود از بار گناه به کشیش مراجعه می کردند و دست به اقرار یا اعتراف می زند، با دو  تفاوت بزرگ، اول آنکه بجای کشیش این اعترافات باید در جمع ۳۰ نفره یا بیشتر صورت می گرفت و دوم اینکه گناه به زعم سازمان هر گونه تفکر یا عمل جنسی بوده است که به ذهن فرد خطور می کرد. یعنی اعضای سازمان روزانه تمام تفکرات جنسی  خود را که در مقابل جنس مخالف به ذهنشان خطور می کرد در دفتری یادداشت می کردند و در پایان هر هفته، در جمع می خواندند تا اینگونه آمادگی خود را برای مبارزه با جمهوری اسلامی حفظ کنند.

 

۴- مسئوليت پذير و مسئول در موسسين سوم برای بردن رئيس جمهور برگزيده مقاومت خواهر مريم به تهران!

من تازه متوجه شدم که ملت ایران یک رییس جمهور برگزیده دیگر در خارج از کشور دارند، تقریبا به همان برگزیدگی دیگر رییس جمهورها در داخل ایران. ولی اینکه چگونه و کی دست به این انتخاب مهم زده اند من که به خاطر نمی آورم. پیشنهاد من به خواهر مریم رییس جمهوری برگزیده این است که با توجه به پیشرفت تکنولوژی یک انتخابات اینترنتی تدارک ببینند تا مردم ایران آزادانه بین ایشان و دیگر چهره ها، رییس جمهور منتخب خود را انتخاب کنند تا بر همه مسجل شود که خواهر مریم تنها برگزیده ی صد درصدی مردم ایران هستند. تازه در این بند دلیل حکم اخراج سیامک نادری برایم مشخص شد. گویی ایشان را از اشرف به تهران اخراج کرده اند تا با خود خواهر مریم را ببرد ولی ایشان از این مهم سر باز زده اند. من واقعا آقای سیامک نادری را مورد سرزنش قرار می دهم که چرا برای بردن رییس جمهور برگزیده به تهران! مسوولیت پذیر نبوده اند!

 

 

تعهد نامه دوم مورخ ۱۰/۴/۸۵ بیانگر فضای حاکم براعضای سازمان

اینکه در عرض دو روز دو  تعهد نامه به امضاء سیامک نادری می رسد تنها نشان دهنده فشارهایی است که بر سیامک نادری وارد می شده است.  مگر در طول یک روز چه اتفاقی افتاده است که ایشان دوباره باید تعهد بدهد که در نشست غسل هفتگی و دیگر نشستها شرکت کند؟  ولی مفاد تعهد نامه دوم بسیار قابل توجه است. در قسمتی از آن آمده است “در تشکیلات پذیری تمام عیار و سر سپار باشم” لفظ “سرسپار” به مفهوم اجرای بی چون  وچرای دستورات است. توضیحی که در این تعهد نامه در مورد “نشست عملیات جاری” آمده است را قبلا بیان کردم که به خوبی بیان کننده فضای حاکم بر نشست های عملیات جاری است.  در قسمتی دیگر از این تعهدنامه چنین آمده است: “در نشست های ایدئولوژیکی تشکیلاتی فعالانه مدافع ارزش های سازمان باشم”. در این جمله دو نکته نهفته است این واقعیت که از سیامک نادری  تعهد گرفته می شود که در نشستها فعال باشد به این مفهوم است که شرکت غیر فعال یا با فعالیت کم، جرم محسوب می شده و نتیجه اش چیزی نبود جز “عملکرد طعمه”. این مطلب گواهی دیگر بر فضای بسیار تهاجمی پر از انتقاد و فحش و ناسزای نشست هاست تا اینگونه اعضا به مافوق خود ثابت کنند که طعمه نشده اند. نکته دوم این است که واقعا رهبران سازمان با اصرار بر شرکت فعال اعضا در نشستهای ایدیولوژیکی و پذیرش بی چون و چرای انتقادها  به دنبال چه می گردند. آیا این نشانگر آن نیست که رهبران سازمان به دنبال شستشوی مغزی اعضا هستند تا هر دستور و امر آنان را بدون تفکر به انجام رسانند. جمله ی بعدی از این تعهد نامه گواهی قویتر بر این ادعا است:  ” با فرمانپذیری و انظباط آهنین بر اصول تشکیلاتی و آرمانی، خودم را صیغل بزنم”. قبولاندن اینکه صیغل زدن خود تنها با فرمانپذیری صرف امکانپذیر می شود کاملا آنچه را که در پس ذهن رهبران مجاهدین است آشکار می سازد. جمله بعدی از این هم جالبتر است “پروژکتور را به خودم بیاندازم و از این بحث ها عبور کنم و خود را مسئول وضعیت ایدئولوژیک خودم بدانم” . تاباندن پروژکتور برخود نمی تواند مفهوم جز بازگو کردن تمام تفکرات شخصی فرد داشته باشد، به این معنی که رهبران سازمان به صورت محترمانه از اعضای خود تفتیش عقاید می کردند و از آنها می خواهند هر چه در ذهن دارند را بازگو کنند. تا اینگونه  به مرور با خالی کردن خود از هر گونه تفکر اختیار خود را تمام و کمال به رهبران سازمان بسپارند.

 

 

ادعای ارتکاب به قتل توسط سازمان مجاهدین

سیامک نادری مدعی شده است که سازمان بسیاری از اعضای خود را خودکشی کرده است و ایشان سوژه یکی از اینگونه قتلها بوده است که  با خوش شانسی جان بدر برده است و تمام تلاش خود را به کار بسته است تا به همگان ثابت کند که سازمان مخفیانه اعضای سازمان را از بین می برده است.  در حالی که آنچه که سازمان بر سر او و دیگر اعضای سازمان آورده است صدها بار از قتل بدتر است و به سادگی از همین اطلاعیه ها قابل اثبات می باشد و آن اینکه  رهبران سازمان با روش های مختلف در تلاش بوده اند تا اعضای خود را از انسانیت خود تهی کرده و  از آنها همانند رباط های بی اختیار در راه نیل به مقاصد خود استفاده کنند که به گمان من این کار به مراتب بدتر از قتل نفس است. گواه این مدعا نشستهای مختلف ایدئولوژیکی همانند نشستهای غسل،عملیات جاری، طعمه، حوض … است که تاثیر آن  بر روح و روان یک فرد جز خالی شدن از تمام خصوصیات طبیعی و ذاتی یک انسان نیست. به اینها مواردی همچون عدم حق ازدواج  و عدم حق ارتباط  با خانواده را اضافه کنید.

 

” نشست حوض مجازی ”

آقای سیامک نادری مدعی شده است که سوژه یکی از “نشستهای حوض” با حضور مسعود رجوی بوده است.  اگر این روزها با دقت به وبسایت ایران افشاگر و رفتار سازمان در قبال سیامک نادری بنگریم به خوبی می توانیم شاهد “نشست حوض” دیگری بر علیه سیامک نادری باشیم که اینبار در فضای مجازی اتفاق افتاده است۳،۴،۵،۶،۶،۷،۸،۹،۱۰،۱۱،۱۲. گویی آقای مسعود و خانم مریم رجوی در جایی نشسته اند و  اعضای سازمان برای اثبات وفاداری خود به سازمان مجبورند با ارسال نامه، سیامک نادری را به باد فحش و ناسزا بگیرند تا با نشان دادن وفاداری خود به مریم و مسعود رجوی، وحشت سوژه شدن را مدتی از خود دور نگه دارند. آیا این بهترین گواه نیست بر فضای غیر انسانی حاکم بر نشستهای ایدئولوژیکی و آنچه بر سر اعضای سازمان آمده است؟

 

 

سخنی با رهبران شورای مقاومت،  مسعود و مریم رجوی

شورای رهبری شورای مقاومت! انتشاراطلاعیه و اسنادی که خود بهترین گواه بر فضای غیرانسانی حاکم بر اعضای سازمان است آن هم  بر علیه یکی از اعضای جدا شده به خوبی گواه آن است که شما از آن دسته از انسانها هستید که نمی دانید که نمی دانید و اینگونه تا ابد الدهر در جعل مرکب خواهید ماند و هیچ امیدی به نجاتتان نیست.

خانم مریم رجوی، رییس جمهور برگزیده! از تعهداتی که از سیامک نادری گرفته اید معلوم است که بی تابانه منتظر رسیدن به تهران هستید. ولی آیا در همه ی این سالهای انتظار یک لحظه به چیزی که با آن مواجه خواهید شد اندیشیده اید؟ اگر بخواهم از دیدگاه شما بگویم، با مردمی مواجه می شوید که حد اقل ۹۹ درصد آنها مزدور و سر سپرده جمهوری اسلامی و همکار وزارت اطلاعات می باشند چرا که با ضریب اطمینانی بیش از ۱۰۰۰ به شما می گویم که ۹۹ درصد مردم ایران از سازمان مجاهدین خلق متنفرند و این نه به دلیل تبلیغات جمهوری اسلامی که به دلیل عملکرد شما و رهبری سازمان در طول این سالها می باشد. به شما توصیه می کنم برای همیشه در خارج از کشور، رییس جمهور برگزیده بمانید و رفتن به تهران را از سر خود خارج کنید.

 

آقای مسعود رجوی! اگر در قید حیات نسیتید  که از خداوند می خواهم از سر تقصیراتتان نگذرد ولی اگر در قید حیات هستید به شما توصیه می کنم در این سالهای آخر عمر برای تمام جانها و زندگی هایی که به تباهی کشانده اید پوزش بخواهید تا کمی از لعن و نفرین ابدی که گریبان گیرتان شده است کاسته شود اگر چه بر این باورم که هم اینک هم برای شما بسیار دیر شده است.

اگر وزارت اطلاعات ایران، میلیاردها دلار هزینه می کرد تا شخصی را پرورش دهد که با رسوخ به یکی از قویترین گروه های مخالف نظام آنرا به اضمحلال و نابودی بکشد، بدون شک به خوبی شما از پس این کار بر نمی آمد.

آیا می دانید که شما هم سوژه “نشست حوض” قرار گرفته اید؟ آری نشست حوض، نشست حوضی به وسعت ایران زمین! و به درازای تاریخ!