قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

سخنرانی آقای داود باقروند ارشد در پارلمان اروپا

 

سعید بشیرتاش: خسران و شکست بزرگ ملی

طبیعی است که مردم بین دو گزینهٔ “توافق هسته‌ای وین” و “ادامهٔ ماجراجویی‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی” گزینهٔ نخست را برگزینند؛ اما چنین انتخابی نه به معنای خوب بودن توافق وین است و نه به این معنا که راه‌حل بهتری وجود نداشت. کمتر کسی است که خواهان توافق هسته‌ای نبوده باشد؛ اما خواهان توافق بودن به معنای این نیست که هیچ اهمیتی به محتوای توافق ندهیم و تنها از این خشنود باشیم که توافقی شده است عنوان این نوشتار را از سخنان آقای عراقچی، فرد شماره دوی هیئت‌های مذاکره‌کنندهٔ هسته‌ای ایران در دولت‌های احمدی‌نژاد و روحانی، برگرفته‌ام. او می‌گوید: «اگر برنامهٔ هسته‌ای کشورمان را بخواهیم صرفاً با معیارهای اقتصادی بسنجیم، خسرانی بزرگ است؛ یعنی اگر هزینهٔ مواد تولیدی را بخواهیم محاسبه کنیم، اصلاً تصورش را نمی‌توانیم کنیم.» این سخنان هیچ خبر جدیدی را فاش نمی‌کند و فقط اعترافی است به‌ برنامهٔ هسته‌ای فاجعه‌بار برای مردم ایران ــ فاجعه‌ای که صد‌ها میلیارد دلار هزینه داشت، بیش از یک دهه منابع و فرصت‌های اقتصادی کشور را بر باد داد، و بخش بزرگی از مردم ایران را به فلاکت کشاند. در این باره در نوشتاری دیگر با عنوان «نتایج فاجعه‌بار بحران اتمی» سخن گفته‌ام. (۱) اما ببینیم اگر هدف برنامهٔ هسته‌ای نظامی بوده باشد، وضع از چه قرار است. عراقچی می‌گوید: «اگر سراغ بمب بخواهیم برویم، برجام شکستی کامل است.» آری، برنامهٔ هسته‌ای جمهوری اسلامی از هر دو بعد اقتصادی و نظامی شکستی کامل بوده که همهٔ هزینه‌های آن از جیب ملت ایران پرداخته شده است. شکی نیست که برنامهٔ هسته‌ای جمهوری اسلامی از ابتدا هدفی جز تولید بمب نداشت. پاسخ عراقچی به انتقاد از تعطیلی فردو تصدیق تلویحی این هدف است: «فردو از نظر صنعتی محلی کوچک در زیر کوه است که بیش از سه‌هزار سانتریفیوژ در آنجا نمی‌شود. چه نیازی به فردو دارید؟ از نظر تولید و غنی‌سازی نیز به چنین تأسیساتی با سه‌هزار سانتریفیوژ نیازی ندارید، ارزش صنعتی و علمی ندارد. کاری که آنجا می‌شود کرد هر جای دیگر هم قابل انجام است. کار غنی‌سازی حتماً نباید زیر کوه باشد.» عراقچی ناخواسته اقرار می‌کند که تأسیسات غنی‌سازی فردو هیچ ارزش صنعتی، اقتصادی، و علمی ندارد و هدف از ساخت آن جز ساختن بمب نبوده است ــ امری که پیش از آن نیز همهٔ کار‌شناسان بر آن متفق القول بودند: سه‌هزار سانتریفوژ تنها به کارِ ساختن بمب می‌آید. او می‌افزاید: «زمانی که فردو را کشف کردند، متوجه شدیم که فهمیده‌اند؛ و همین که خواستند اعلام کنند، پیش‌دستی کردیم و سریع به آقای سلطانیه دستور داده شد که موضوع را به آژانس اعلام کند.» برنامهٔ هسته‌ای جمهوری اسلامی با خرید چند سانتریفیوژ از پاکستان شروع شد ــ سانتریفیوژهایی که به‌عمد آلوده شده بودند. عبدالقدیرخان، دانشمند پاکستانی، که به جمهوری اسلامی در خرید و ساخت سانتریفیوژ‌ها کمک می‌کرد، در بازجویی‌های‌اش می‌گوید: «ژنرال اسلم‌بیگ [فرمانده وقت ارتش پاکستان] به من دستور داد که ایران را اتمی کن؛ و استنباط من این بود که اسلم‌بیگ می‌خواست ایران را گوشت قربانی کند و در برابر آمریکا قرار دهد، چون می‌ترسید آمریکایی‌ها به ما حمله کنند.» این دستور اسلم‌بیگ در زمانی بود که پاکستان در آستانهٔ دست یافتن به بمب هسته‌ای بود. فرماندهی ارتش پاکستان، که مسئول برنامهٔ هسته‌ای آن کشور بود، با این دستور می‌خواست که توجه و فشار آمریکا را از برنامهٔ اتمی پاکستان به سوی ایران منحرف کند، به‌ویژه آنکه می‌دانست که، با رفتارهای خلاف عرف و ماجراجویی‌های جمهوری اسلامی، اینکه آمریکا بپذیرد ایران به بمب هسته‌ای دست یابد ممکن نیست. شگفت اینکه کمال خرازی، وزیر خارجهٔ وقت، با ذوق‌زدگی و ساده‌لوحی از اولین آزمایش اتمی پاکستان استقبال کرد و گفت که بمب اتمی پاکستان «بمب اتمی جهان اسلام» است ــ سخنی که بلافاصله دولت پاکستان آن را رد کرد. درک نادرست وزیر خارجهٔ جمهوری اسلامی از منافع ملی و دیدن همه چیز از دریچهٔ تنگ ایدئولوژی او را وامی‌داشت که بمب اتمی پاکستان را «بمب اتمی اسلامی» بخواند و، به جای نگرانی، ذوق‌زده بشود! اکنون که این برنامه به «خسران بزرگ اقتصادی» بدل و با «شکست کامل در ساختن بمب» مواجه شده است، عراقچی می‌گوید: «نباید غرور و اعتماد‌به‌نفس ملی خدشه‌دار شود. مردم باید احساس کنند که دشمن سر جای خود هست، اما ما دماغش را به خاک مالیدیم. در دورهٔ دفاع مقدس عملیات کم نداشتیم که شکست خوردیم؛ اما هیچ‌گاه نمی‌گفتیم شکست خوردیم، حداکثر می‌گفتیم عدم الفتح. این عبارتی بود که شما در اخبار به کار می‌بردید.» او می‌افزاید: «در موضوع مذاکرات هسته‌ای نیز نگذارید غرور ملی خدشه‌دار بشود؛ دشمنی آمریکا را نشان بدهید که سر جایش هست، اما دستاوردهایی را هم که داشتیم به بهانهٔ آن جزئیات آزاردهنده نگذارید به کام مردم تلخ شود.» اما شکست بزرگ جمهوری اسلامی در برنامهٔ هسته‌ای فقط اقتصادی و نظامی (ساختن بمب) نبوده و، با توافق هسته‌ای وین، حاکمیت ملی ایران نیز نقض شده است. حسن روحانی در مصاحبه‌ای با سی‌ان‌ان در مهرماه ۱۳۹۲ گفته بود: «بیش از چهل کشور امکان غنی‌سازی دارند و بسیاری از آن‌ها دارند غنی‌سازی را انجام می‌دهند.» (۲) او پس از توافق ژنو نیز گفت: «معاهدهٔ ان‌پی‌تی این حق [غنی‌سازی] را به همهٔ کشورهای امضاکننده داده است؛ و به همین دلیل هم، بیش از چهل کشور امروز در دنیا مشغول غنی‌سازی هستند.» (۳) اما، بر اساس توافقنامهٔ ژنو، ایران تنها حق نگهداری ٣٠٠ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده، یعنی هیچ، را دارد. جمهوری اسلامی، که انرژی هسته‌ای را در غنی‌سازی اورانیوم خلاصه کرده و آن را «حق مسلم ملت ایران» و خط قرمز خود در مذاکرات اعلام کرده بود، حق داشتن ٣٠٠ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده را، که به هیچ کاری نمی‌آید، پیروزی و به رسمیت شناخته شدن حق غنی‌سازی ایران از سوی جهانیان اعلام کرده است؛ در حالی که ایران، مانند هر کشور دیگری در جهان، چنین حقی را داشت و امروزه، برخلاف بقیهٔ کشورهای جهان، این حق را دست کم به مدت ۱۰ تا ۱۵ سال، از دست داده است. در اینجا وارد جزئیات توافق وین نمی‌شویم و تنها به این اشاره بسنده می‌کنیم که ایران تنها کشور جهان است که رسماً متعهد شده است هرگز و به هیچ وجه «حق» ساختن بمب هسته‌ای ندارد؛ و در نتیجه‌ نیز، محدودیت‌ها و نظارت‌های بی‌شماری را پذیرفته است که هیچ ربطی به پروتکل الحاقی نیز ندارند، از جمله اینکه «همهٔ واردات فرآورده‌هایی که کاربرد دوگانه در امر هسته‌ای و نیز موشک‌های بالستیک دارند از کانال انحصاری ۵+١ و با اجازهٔ آنان وارد کشور خواهد شد.» بدین گونه، با توافق‌نامهٔ وین، ایران در وارداتش تحت قیمومیت دول دیگر قرار گرفته است. هیچ کشور دیگری در جهان حاضر به پذیرش چنین شرایط خفت‌باری نیست؛ و، به همین سبب، در قطعنامهٔ شورای امنیت در خصوص توافق وین آمده است که این قطعنامه موجب ایجاد «پیشینه» و «رویهٔ حقوقی» برای دیگر کشور‌ها نمی‌شود. حقیقت آن است که با ایران مانند کشورهای شکست‌خورده در جنگ رفتار کرده‌اند. بی‌تردید، کمتر قراردادی در تاریخ معاصر ایران به اندازهٔ توافقنامهٔ وین ناقض حاکمیت ملی ایران بوده است. شاید به همین دلیل بود که جواد ظریف در مصاحبه‌ای در اردیبهشت ۱۳۹۴ گفت: «هیچ وقت کسی نمی‌پرسد وثوق‌الدوله تحت چه شرایطی قرارداد ١٩١٩ را امضا کرد؛ کسی از افرادی که مملکت را به چنین موقعیتی رساندند سراغی نمی‌گیرد. هیچ کس از بانیان جنگ‌های دوم ایران و روس سئوالی نمی‌پرسد… تاریخ فقط خائن‌هایی را که (قرارداد) ترکمن‌چای را امضا کردند نفرین می‌کند، خائن‌هایی که قرارداد دارسی را تمدید کردند، خائن‌هایی که (قرارداد) ١٩١٩ را امضا کردند، خائن‌هایی که با امضای نفت شمال غرور ملی را شکستند و به استالین باج دادند، خائن‌ها و سازش‌کارانی که ضعیف و جبون بودند.» ظریف می‌افزاید که برای دچار نشدن اعضای هیئت مذاکره‌کننده به چنین سرنوشت شومی در تاریخ «هیچ‌چیز به اندازهٔ شکست در مذاکرات، برای مذاکره‌کنندهٔ ایرانی، امتیاز کسب نمی‌کند.» واقعیت این است که جمهوری اسلامی به زور فشار‌ها و تحریم‌های سنگین بین‌المللی به پای میز مذاکره رفت و، به همین علت، برگ‌های برندهٔ چندانی در دست مذاکره‌کنندگان هسته‌ای ایران باقی نمانده بود؛ و بد‌تر آنکه هیئت مذاکره‌کننده مجبور بود تا به صورت ظاهری نیز که شده خط قرمزهای «رهبری» را رعایت کند و ماکتی از برنامهٔ غیراقتصادی غنی‌سازی اورانیوم را برای حفظ پرستیژ خامنه‌ای حفظ کند. در واقع، مذاکره‌کنندگان هسته‌ای، جبراً، نه بر پایهٔ منافع ملی، که بر پایهٔ منافع «نظام» و سیاست‌های کلی «رهبری» عمل می‌کردند. جالب اینکه حتی این حد از عقب‌نشینی ایران نیز مورد قبول دولت نتانیاهو و جمهوری‌خواهان آمریکا نیست؛ چراکه از دید آن‌ها این توافقنامه از سویی موجب تغییر رفتار و سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی نمی‌شود و، از سوی دیگر، بر غنی سازی ایران تنها یک محدودیت ۱۵ ساله وضع می‌کند. عراقچی می‌گوید: سال‌های ۸۵ تا ۸۶ مقامات جمهوری اسلامی هر شب نگران حملهٔ نظامی آمریکا به ایران بودند و «حمله به ایران فقط به ارادهٔ سیاسی آقای اوباما مانده بود که تصمیم بگیرند و بزنند.» بدین ترتیب، اگر باراک اوباما رئیس‌جمهور آمریکا نبود، احتمالاً جمهوری اسلامی مجبور می‌شد شکستی بد‌تر از توافقنامهٔ وین را بپذیرد و یا شاید حتی تا کنون به ایران حملهٔ نظامی شده بود. اکنون نیز، اگر کنگرهٔ آمریکا توافقنامهٔ وین را با بیش از دوسوم آراء رد کند و جمهوری اسلامی نیز به سیاست‌های تحریک‌آمیز هسته‌ای ادامه دهد، احتمالاً گزینه‌ای جز حملهٔ نظامی برای رئیس‌جمهور بعدی آمریکا باقی نخواهد ماند. هرچند که احتمال رد شدن توافقنامه در کنگرهٔ آمریکا با بیش از دوسوم آراء ناچیز به نظر می‌رسد. علت همهٔ این فشار‌ها و خطر‌ها سیاست‌های ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است که بر پایهٔ «امت‌گرایی اسلامی از نوع شیعی» و «آمریکاستیزی» و «تلاش برای نابودی اسرائیل» بنا شده است. اگر سومالی و سوریه را به علت شرایط جنگی حاکم بر آن‌ها در نظر نگیریم، ایران و کرهٔ شمالی تنها دولت‌های جهان‌اند که با ایالات متحدهٔ آمریکا روابط سیاسی ندارند و جمهوری اسلامی تنها دولت جهان است که خواهان نابودی اسرائیل است. از حیث این نوع افراط‌گرایی، فقط گروه‌های طالبان و داعش با جمهوری اسلامی قابل‌قیاس‌اند. احتمالاً اگر هیئت مذاکره‌کنندهٔ جمهوری اسلامی قدرت داشت، برای به دست آوردن برگ‌های برنده در مذاکرات و حتی تبدیل ایران به قدرت بر‌تر منطقه، داوطلبانه حاضر به توقف کامل برنامهٔ غنی‌سازی و عادی‌سازی روابط با آمریکا و تغییر سیاست در قبال اسرائیل می‌شد؛ اما در نظام ولایت فقیه، چنین امری ممکن نیست و چیزی بهتر از توافق وین از سیاست خارجی جمهوری اسلامی درنمی‌آید. بی‌شک، علت اصلی نتایج فاجعه‌بار هسته‌ای ساختار و ایدئولوژی معیوب جمهوری اسلامی است و نسل‌های آینده از این توافقنامه به عنوان نتیجهٔ برنامهٔ هسته‌ای به تلخی یاد خواهند کرد. در ادامه، به طور خلاصه، دربارهٔ توقف کامل، ولی داوطلبانهٔ برنامهٔ غنی‌سازی، عادی‌سازی روابط با آمریکا، و تغییر سیاست در قبال اسرائیل توضیح می‌دهم: ــ بر اساس توافقنامهٔ وین، تا ۱۵ سال دیگر، فقط ماکتی از غنی‌سازی حفظ می‌شود. در این مدت، ایران حق ساختن سانتریفیوژ ندارد و همهٔ شش‌هزار سانتریفیوژ بی‌کیفیت پی‌۱ (یا‌‌ همان آی‌آر۱) مستهلک خواهد شد. چنین ماکتی به هیچ کاری، جز حفظ قلابی اعتبار خامنه‌ای، نمی‌آید. توقف داوطلبانهٔ برنامهٔ غنی‌سازی، بی‌آنکه ایران را مقید به تعهداتی بیش از پروتکل الحاقی سازد، نگرانی‌ها و بهانه‌های غربیان را تا حد زیادی از میان می‌بُرد. ــ عادی‌سازی روابط ایران و آمریکا کاملاً در جهت منافع ملی ایران است. آمریکاستیزی تنها به سود رقیبان منطقه‌ای ایران تمام می‌شود. ایران و آمریکا در برخی زمینه‌ها دارای منافع مشترک‌اند. همکاری در این زمینه‌ها طبیعتاً در جهت منافع ملی ایران است. این حکم دربارهٔ روسیه و اروپا نیز مصداق دارد. آمریکاستیزی نه در جهت منافع ملی، که برای برآوردن نیاز نظام جمهوری اسلامی به حفظ ماهیت ایدئولوژیک خود و داشتن دشمن است. ــ تغییر سیاست در قبال اسرائیل برای حفظ منافع ملی ایران ضروری است. نیازی نیست که جمهوری اسلامی با اسرائیل روابط حسنه داشته باشد و حتی انتظار نمی‌رود که مقاماتش مانند رئیس‌جمهور اسلام‌گرایی همچون اردوغان در پی گسترش روابط با اسرائیل باشند یا چون رئیس‌جمهور اسلام‌گرای پیشین مصر، مرسی، نامهٔ مهرآمیز به شیمون پرز، رئیس‌جمهور وقت اسرائیل، بنویسند؛ بلکه کافی است از شعارهای بی‌مورد دربارهٔ نابودی اسرائیل و تشویق حزب‌الله لبنان و حماس به درگیری با اسرائیل دست برداشت و تنها به حمایت از دولت قانونی فلسطین و محمود عباس پرداخت. تغییر سیاست در موضوعات مذکور باعث می‌شد که ایران نه تنها به جای توافق وین به توافق مطلوبی برسد؛ بلکه موقعیت ایران در منطقه و جهان را بسیار بهبود می‌بخشید و امروز نیز شاهد بحث‌های نگران‌کننده در کنگرهٔ آمریکا نبودیم. مشکل این است که تا زمانی که تغییراتی اساسی در سیاست ایران ــ بخوانید ساختار و ایدئولوژی جمهوری اسلامی ــ پدید نیاید، منافع ملی ایران همچنان قربانی نگاه ایدئولوژیک جمهوری اسلامی باقی خواهد ماند. کسانی که از توافقنامهٔ هسته‌ای وین حمایت می‌کنند هرگز از جزئیات و محتوای آن نمی‌گویند و تنها به این گفته بسنده می‌کنند که این توافقنامه خطر جنگ را از سر ایران دور کرد. با چنین نگرشی، از هر گونه توافقی، با هر بهایی و بدون توجه به محتویات و نقد آن، باید حمایت کرد؛ چراکه هر توافقی خودبه‌خود خطر جنگ را از ایران دور می‌کند. گذشته از این، این افراد در موفقیت‌آمیز خواندن این توافقنامه کاسهٔ داغ‌تر از آش شده‌اند و، در اغراق، حتی از خامنه‌ای و روحانی و ظریف و عراقچی نیز پیشی گرفته‌اند و به طرزی شگفت کاملاً در چارچوب دستورالعمل وزارت ارشاد اسلامی جمهوری اسلامی دربارهٔ توافقنامهٔ هسته‌ای عمل می‌کنند. از توافقنامهٔ وین و شکست کامل برنامهٔ هسته‌ای دست کم می‌شد عبرت گرفت و خواستار پاسخ‌گویی مسئولان و، در رأس آنان، شخص خامنه‌ای شد که ایران را به این وضعیت کشانده‌اند. در این میان طبیعی است که مردم بین دو گزینهٔ «توافق هسته‌ای وین» و «ادامهٔ ماجراجویی‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی» گزینهٔ نخست را برگزینند؛ اما چنین انتخابی نه به معنای خوب بودن توافق وین است و نه به این معنا که راه‌حل بهتری وجود نداشت. کمتر کسی است که خواهان توافق هسته‌ای نبوده باشد؛ اما خواهان توافق بودن به معنای این نیست که هیچ اهمیتی به محتوای توافق ندهیم و تنها از این خشنود باشیم که توافقی شده است. علی رغم این مسائل نباید فراموش کرد که توافقنامهٔ وین جام زهری برای شخص رهبر و حامیانش نیز بود و با پایان یافتن بحران اتمی احتمال دارد که سطح مطالبات مردم ایران نیز افزایش یابد. در نگاهی وسیع‌تر، بحران هسته‌ای تنها بحرانی نیست که جمهوری اسلامی موجد آن بوده است. ایران هم اکنون دچار بحران‌های بسیار بزرگی است: نابودی محیط زیست؛ فساد مالی گسترده؛ نقض فاحش حقوق بشر؛ افزایش احساسات گریز از مرکز و جداسری؛ فقر و تفاوت فاحش طبقاتی؛ نظام ناکارآمد اقتصادی و عقب‌ماندگی اقتصادی کشور نسبت به بسیاری از کشورهایی که زمانی بسیار از ایران عقب‌تر بودند؛ جنگ نیابتی شیعه و سنی در منطقه و غیره. هر یک از این بحران‌ها می‌تواند مانند بحران هسته‌ای هستی کشور را به خطر بیندازد. در تاریخ ۳۶ سالهٔ جمهوری اسلامی، کشور ایران همیشه درگیر بحران‌های بزرگی بوده است. ریشهٔ همه این بحران‌ها در ساختار و ایدئولوژی معیوب جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی جمهوری بحران است. هر از چندی، عوارض یکی از ابن بحران‌ها چنان شدت می‌یابد که جمهوری اسلامی را مجبور به واکنش می‌کند. تا زمانی که طرف این بحران‌ها مردم ایران باشند، جمهوری اسلامی کوچک‌ترین عقب‌نشینی‌ای نمی‌کند؛ اما هر‌گاه طرف مقابل قدرتی خارجی باشد و جمهوری اسلامی در ضعف کامل قرار گرفته باشد، با پرداخت هزینه‌ای سنگین از جیب ملت ایران، قهرمانانه نرم می‌شود ــ وضعی که در ماجرای گروگانگیری و جنگ با عراق و برنامهٔ هسته‌ای شاهد بوده‌ایم. پیروزی هنگامی است که علت العلل این بحران‌ها رفع شود. برگرفته از سایت انقلاب اسلامی

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes