قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

افشای پولشویی های فرقه رجوی

 

یکصد و ده سال انتخابات در ایران: حاکمیت و رای ملت در مجلس شورای ملی،

مجلس اول با اهداف بلندی برای آزادی و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی ایرانیان آغاز به کار کرد

انتخابات دوره دهم مجلس شورای اسلامی و دوره پنجم مجلس خبرگان به زودی برگزار می‌شود در حالیکه برخی ناظران این انتخابات را مهم توصیف کرده و گفته‌اند احتمال دارد در این دوره خبرگان، رهبر آتی جمهوری اسلامی تعیین شود و همچنین، نتیجه انتخابات مجلس شورا برای رابطه بین قوه مقننه و مجریه و در نتیجه، اجرای سیاست‌های دولت تاثیر خواهد داشت.

البته، برخی نیز تاکید بر اهمیت این انتخابات را مبالغه‌آمیز دانسته و گفته‌اند با توجه به ابهامات موجود و فقدان شفافیت در مورد مراکز و محافل واقعی قدرت در شرایط فعلی ایران، معلوم نیست که آیا این مجلس خبرگان رهبر آتی را تعیین خواهد کرد یا صرفا نقش تاییدکننده او را خواهد داشت و در مورد انتخابات مجلس شورای اسلامی هم، اختلاف جناحی بین دو قوه و درخواست از رای‌دهندگان برای داوری در این اختلاف سابقه قبلی دارد و تغییری هم در شرایط نداده است.

اما شاید این انتخابات از این جهت مهم باشد که در آستانه یکصد و دهمین سالگرد اولین انتخابات پارلمانی در ایران برگزار می‌شود و در نتیجه، فرصتی است تا به بیش از یک قرن تلاش ایرانیان برای رسیدن به آزادی و اعمال حاکمیت ملی و نقش انتخابات در آن نگاهی گذرا انداخت.

انقلاب مشروطه و استحاله اول

انتخابات اولین مجلس شورای ملی در تابستان سال ۱۲۸۵ شمسی و در پی صدور فرمان مشروطیت برگزار شد و مجلس کار خود را در مهرماه آغاز کرد. در این انتخابات، طبقات مختلف شامل شاهزادگان و درباریان، اعیان و اشراف، علما و روحانیون، مالکان و کشاورزان زمین‌دار و تاجران و کسبه در تهران و “ولایات” با رای مستقیم یا به شیوه دو مرحله‌ای نمایندگان خود را به مجلس فرستادند.

انتخابات مجلس اول با معیارهای امروزی انتخابات انطباق نداشت، اما زمانی برگزار شد که فقط چند کشور پیشرفته جهان دارای پارلمان بودند و انقلاب مشروطه نشان داد چگونه گروه کوچکی از روشنفکران تجددخواه می‌توانند جامعه‌ای عقب‌مانده و حتی متصدیان برخی نهادهای سنتی آن را با مفهوم آزادی و پیشرفت آشنا سازند.

عمر مجلس اول کمتر از دو سال بود و سنتگرایانی نگران از دست دادن قدرت، به بهانه دفاع از دین و ناموس ملت، درتابستان سال ۱۲۸۷ مجلس را به توپ بستند و استبداد صغیر را بر ایران مسلط ساختند، با اینهمه دستور کار و مصوبات این مجلس، گویای اشتیاق نمایندگانی ساده دل برای تبدیل مملکتی قرون وسطایی به کشوری پیشرفته بود.

استبداد صغیر هم بیش از یک سال دوام نیاورد و با ورود مشروطه خواهان به تهران، فرار پادشاه مستبد و مجازات بعضی از رهبران استبداد، مجلس دوم تشکیل شد. اما در این میان، بخش مهمی از آرمان‌های اولیه انقلاب مشروطه از میان رفت.

برخلاف مجلس اول، مجلس دوم تحت نفوذ مالکان و روسای عشایر بود که حذف پادشاه مستبد را به معنی آزادی عمل کامل در محدوده تحت تسلط خود می‌دانستند، و متحدان آنان هم برخی روحانیون سنتگرا بودند که حالا می‌توانستند با بهره‌برداری از اعتقادات توده، مستقیما در قدرت سهیم شوند. رهبران این ائتلاف در واکنش به تجددخواهانی که این گروه را مرتجع و ضد پیشرفت می‌خواندند تاکید داشتند که با تغییرات تدریجی مخالف نیستند و به همین جهت، گاه خود را “اصلاح طلبان” می‌نامیدند.

تسلط محافظه کاران بر مجلس برای چند دوره دیگر هم ادامه یافت و تجددخواهان یا به مجلس راه نمی‌یافتند یا در اقلیتی ضعیف قرار می‌گرفتند.

در چنین شرایطی، تهدید، تطمیع و فریب رای‌دهندگان و تقلب انتخاباتی اجتناب ناپذیر بود و هدف بسیاری از نمایندگان برای راه یافتن به مجلس، پیگیری نظرات و منافع شخصی بود بی آنکه نیاز واقعی مردم را بشناسند یا برای آن اهمیتی قایل باشند. اگرچه آزادی‌های سیاسی در این دوره تاحدودی رعایت می‌شد، اما فقط قدرتمندان امکان برخورداری از آزادی را داشتند.

رضا شاه مسیر تحقق برخی از آرمان‌های اقتصادی نهضت مشروطه را با هزینه سیاسی سنگینی برای مردم دنبال کرد

رضا شاه: تحقق یا نقض آرمان‌های انقلاب؟

با کودتای اسفند ۱۲۹۹ وپس از آن، سلطنت مطلقه رضا شاه، موقعیت مجلس و شرایط سیاسی ایران تغییر یافت. بسیاری از سیاسیون قدیمی از صحنه کنار رفتند یا از آن رانده شدند و مجلس به محل تایید و ماشین امضای دولت تبدیل شد. نمایندگان این مجلس کسانی بودند که صادقانه یا به خاطر منافع شخصی، سیاست‌های شاه را تایید می‌کردند.

در طول سلطنت رضاشاه، انتخابات مجلس شورا کماکان در فواصل دو ساله برگزار می‌شد، “نمایندگان مردم” به آن راه می‌یافتند و از آنجا که مجلس در تعیین سیاست‌های کلی حکومت نقشی نداشت، برنامه انتخاباتی نامزدها از حد وعده “آبادانی” حوزه انتخابیه فراتر نمی‌رفت.

ارزیابی دوره حکومت رضا شاه آسان نیست به ویژه اینکه در زمان او، در شماری از کشورها از ژاپن و چین و روسیه و ترکیه گرفته، تا آلمان و ایتالیا، “دیکتاتورهای صالح” مسئولیت پیشرفت و سعادت ملت‌ها را در دست داشتند و از حمایت مردم نیز برخوردار بودند.

شاید بهترین ارزیابی این دوره این باشد که رضاشاه بسیاری از اهداف اقتصادی و اجتماعی انقلاب مشروطه را برآورده کرد اما آرمان‌های سیاسی آن را زیر پا گذاشت.

با رفتن رضا شاه، بسیاری از سیاستمداران قدیمی به مجلسی قدرتمند بازگشتند که برخلاف دو دهه قبل از آن، حضور افرادی از قشر متوسط و تحصیلکرده به جای روحانیون در آن چشمگیرتر بود.

قدرت‌گیری مجلس به معنی بی‌ثباتی و ضعف دولت‌ها در اداره امور کشور بود و در واکنش به این وضعیت، در سال ١٣٢٨، مجلس موسسان دوم حق انحلال مجلس با فرمان سلطنتی را به منظور تقویت قوه مجریه در برابر مجلس تصویب کرد، دوره نمایندگی مجلس شورا را به چهارسال افزایش داد و مجلس سنا را هم که در قانون اساسی پیش‌بینی شده تاسیس کرد.

محمدرضا شاه و بازگشت به عقب

مهمترین تحول این دوره، آغاز زمامداری دکتر مصدق در بهار ۱۳۳۰ بود که به استثنای چند روز، تا مرداد ١٣٣٢ ادامه داشت. مجالس دوره مصدق نه تنها از نظر جناح‌بندی و رقابت بین سیاستمداران، بلکه به خاطر اهمیت ملی شدن صنعت نفت برای مردم و اشتیاق عمومی برای شرکت در انتخابات، دست کم در برخی مناطق شهری، از مهمترین دوره‌‌های مجلس محسوب می‌شود.

سرنگونی مصدق، چه کودتا نام بگیرد و چه “قیام ملی”، بار دیگر شاه را به جای نماد وحدت ملی و حافظ نظام مشروطه، به داور نهایی و قدرت برتر در صحنه سیاسی تبدیل کرد و روند تضعیف قوه مقننه را شدت بخشید.

از این زمان به بعد، مجلس مگر در موارد بسیار نادر، فقط نهادی برای تایید بی قید و شرط سیاست‌های اصولی کشور محسوب می‌شد و در نتیجه، تبلیغات نامزدهای انتخاباتی، چه “منفردین” و چه نامزدهای حزبی، از حد مباحث اقتصادی و رفاهی در سطح محلی فراتر نمی‌رفت.

در سال ۱۳۴۰، شاه با این اتهام که نفوذ مالکان بزرگ و “مرتجعین” در مجلس مانع اصلاحات اساسی به خصوص برچیدن مالکیت فئودالی شده است، مجلس را منحل کرد و برای بیش از دو سال، کشور بدون قوه مقننه و از طریق تصویب “لوایح قانونی” در هیات دولت اداره شد. در این فاصله، یک رشته اصلاحات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شامل اصلاحات ارضی، حق رای زنان، خدمات آموزشی و بهداشتی در روستاها، سهیم شدن کارگران در سود کارخانه ها و اصول دیگر به همه‌پرسی گذاشته شد و به گفته دولت، با اکثریت قابل توجه آرا به تصویب رسید.

تحکیم موقعیت قوه مجریه و افزایش قدرت شاه به منزله کاهش نقش مجلس در اداره کشور بود

این تحولات درهای مجلس را به روی کارگران، کشاورزان، آموزگاران، کارمندان و اعضای ضعیف‌تر طبقه متوسط گشود اما مجوز شرکت در انتخابات این دوره، ابراز “تعهد به انقلاب سفید شاه و ملت” بود و مخالفان “انقلاب” آزادی فعالیت سیاسی را هم نداشتند چه رسد به پیروزی در انتخابات مجلس.

اصلاحات شاه تاثیری قابل توجه در توسعه و نوین‌سازی اقتصادی و اجتماعی ایران داشت اما در خود، نطفه نارضایی گسترده را نیز پرورش داد. در حالیکه تحولات اقتصادی و اجتماعی به رشد سریع طبقه متوسط منجر می‌شد، ساختار سیاسی پاسخگوی انتظارات این قشر در برخورداری از آزادی و مشارکت سیاسی نبود.

شاید نتوان در تعهد شاه برای تبدیل ایران به یک کشورصنعتی پیشرفته تردید کرد، اما تلقی او از موقعیت پادشاه، آنهم پادشاهی مشروطه در یک کشور رو به توسعه، به شکلی حیرت آور غیرواقعی و کهنه بود. او پادشاه را پدری فداکار و محبوب تصور می‌کرد که خود را وقف آسایش مردم و دفاع از آنان در برابر قدرتمندان فاسد و طماع کرده است.

در سال ۱۳۵۳، شاه که ظاهرا به “پیوند شاه و مردم” اعتقاد واقعی داشت، با این استدلال که رقابت‌های حزبی باعث دوباره کاری می‌شود و لازم است قدرت و استعداد همه مردم در یک حزب واحد متمرکز شود، احزاب و تشکیلات سیاسی و صنفی را در حزب جدیدالتاسیس رستاخیز ادغام کرد.

اگرچه در آن زمان، نظام‌ تک‌حزبی در شماری از کشورها برقرار بود، اما چنین نظامی بیشتر با رژیمی “انقلابی و عامه پسند” تجانس داشت تا یک حکومت سلطنتی متکی به فن‌سالاران کم جاذبه، ولو کارآمد.

حذف کثرت گرایی حزبی، ولو با احزابی مطیع، نه تنها باعث بی‌رمق شدن انتخابات شد، بلکه بسیاری از پژوهشگران آن را عامل از میان رفتن “سوپاپ اطمینان” نظام و ناتوانی آن در برابر قیام مردم ناراضی و سقوط نظام سلطنتی دانسته‌اند.

‘حاکمیت الهی’ و امکانات مجلس

انقلاب سال ۱۳۵۷ قانون اساسی مشروطه را لغو کرد اما به عمر مجلس شورای ملی پایان نداد و قانون اساسی جمهوری اسلامی اصولی را به تشکیل و شرح وظایف چنین مجلسی اختصاص داد.

البته مجلس شورای ملی ظاهرا به خاطر واژه ملی در عنوان آن مورد تایید آیت‌الله‌ خمینی قرار نگرفت و هرگز تشکیل نشد و به جای آن، نهادی به نام “مجلس شورای اسلامی” برپا شد که با اصلاح قانون اساسی در سال ۱۳۶۸، رسمیت یافت. اما در این میان، ماهیت و جایگاه مجلس به عنوان نهاد مقننه در نظام سیاسی ایران تغییری اساسی یافت.

قانون اساسی مشروطه در راستای استقرار دموکراسی در ایران، حاکمیت را ودیعه‌ای الهی و متعلق به ملت، و سلطنت و تمامی قوای حکومتی را تابع و منبعث از اراده مردم می‌دانست.

در مقابل، در قانون اساسی جمهوری اسلامی “حاکمیت و تشریع یا قانونگذاری” خاص خداوند است که به واسطه رای “خبرگان” به ولی فقیه انتقال و در او تجلی می‌یابد و توسط او اعمال می‌شود. به این ترتیب، حاکمیت و قوای حکومتی در اختیار ولی فقیه قرار می‌‌گیرد، و از آنجا که قوانین کشور اسلامی حاصل “تشریع الهی” است، حق قانونگذاری نیز در نهایت منحصر به استنباط شرعی، فتاوی و احکام حکومتی ولی فقیه است. این همان نقشی است که آیتالله خمینی در تعریف “مجلس مشورتی” در نظام اسلامی برای فقها قایل می‌شود.

البته انتساب حاکمیت به خداوند و اعمال حاکمیت به “نمایندگی” از سوی او پدیده‌ای بی‌‌سابقه‌ نیست و به عنوان مثال می‌توان به حکمرانی کلیسای کاتولیک در قرون وسطی و حکومت سلاطین اروپایی عهد رنسانس اشاره کرد. تفاوت نظام ولایت فقیه با این نمونه‌های تاریخی در این است که قانون اساسی جمهوری اسلامی در کنار ولایت مطلقه فقیه، وجود نهادهای “انتخابی” از جمله مجلس را هم پیش‌بینی کرده است.

برای رفع این تناقض، قانون اساسی و قوانین بعدی نوعی انتخابات دو مرحله‌ای را ابداع و حق انتخاب مردم را به برگزیدن افرادی محدود کردند که مورد تایید شورای نگهبان قرار گرفته باشند. و از آنجا که اعضای شورای نگهبان منصوب ولی فقیه هستند یا از میان افراد مورد نظر رئیس قوه قضاییه برگزیده شده‌اند، حق ولی فقیه در قانونگذاری نیز محفوظ می‌ماند.

البته در دفاع “منطقی” از نقش شورای نگهبان گفته شده که اعضای مجتهد و حقوقدان این تشکیلات بهتر از چند میلیون شهروندان کشور قادر به تشخیص افراد مناسب، صالح و متقی برای حکومتگری هستند، هر چند منتقدان گفته‌اند که شرایط داخلی و خارجی ایران طی سی و چند سال گذشته و گسترش بی‌سابقه فساد از جمله در تشکیلات حکومتی، این نظر را با تردید مواجه می‌کند.

برخی دیگر هم نقش شورای نگهبان در انتخاب نامزدهای انتخاباتی را با نقش احزاب سیاسی در نظام‌های مردم‌سالار مقایسه کرده‌اند که چندان قابل قبول نیست. اولا در این نظام‌ها، احزاب از مردم عادی تشکیل می‌یابند و نه از منصوبین حکومت، ثانیا هر فرد یا گروهی می‌تواند حزب تشکیل دهد، ثالثا در جریان مبارزات انتخاباتی، احزاب کسانی را نامزد می‌کنند که قادر به درک و پاسخگویی به نیاز مردم باشند، و بالاخره، در این کشورها، هر کسی آزاد است خود را نامزد انتخابات کند.

طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، ولی فقیه تعیین کننده “سیاست‌های اصولی نظام” است و سایر نهادهای حکومتی، چه انتخابی و چه غیرانتخابی، نقشی در سیاستگذاری کلی کشور ندارند. و از آنجا که نقش نماینده مجلس شرکت در تنظیم و تصویب سیاست‌های مورد نظر رهبر است، شایسته‌ترین فرد برای نمایندگی کسی است که نظرات رهبر را بهتر درک کند و کاملا مطیع او باشد و به اصلاح نظریه‌پردازان جمهوری اسلامی، از او“زاویه نگیرد.”

این نقش به خوبی در تبلیغات انتخاباتی نامزدهای موفق انتخابات مجلس انعکاس می‌یابد که معمولا به جای ارائه برنامه سیاسی، تعهد به نظام و اطاعت از رهبری را شرط کافی برای نمایندگی می‌دانند. گاه حتی مسایل محلی هم در تبلیغات آنان جایی ندارد زیرا فرض بر این است که مردم باید برای ابراز وفاداری به نظام و رهبری در انتخابات شرکت کنند. در قوانین انتخاباتی ایران، برای رای دادن در انتخابات مجلس، شرط سکونت در حوزه رای‌گیری منظور نشده و به این ترتیب، لازم نیست بین ساکنان یک حوزه و نماینده آن حوزه در مجلس رابطه و تعهد دوجانبه‌ای برقرار باشد.

در چنین نظامی، وجود حزب منتفی هم است زیرا حزب باید مرامنامه‌ای شامل اهداف و “سیاست‌های اصولی” داشته باشد و بکوشد با کسب قدرت، اهداف خود را عملی کند. در ایران، چنین نیتی به منزله به چالش کشیدن رهبری و در نتیجه، خلاف قانون اساسی است.

آنچه که به نام حزب در جمهوری اسلامی دیده شده معمولا تشکیلاتی با عضویت افراد وابسته به قشر حاکمه است که می‌خواهند با اتکای به آرای مردم، به مناصب حکومتی برسد و اهداف نظام را به شیوه مورد نظر خود تحقق بخشد. این احزاب معمولا به عضوگیری از میان مردم هم گرایشی نداشته‌اند.

نقض قانونی و غیرقانونی حقوق مردم

یکصد و ده سال پیش، قانون اساسی مشروطه بر تضمین حق مردم در برخورداری از آزادی‌های فردی و اجتماعی و اعمال حاکمیت ملی از طریق انتخابات آزاد تاکید نهاد اما در طول بیش از هفت دهه، این قانون یا نقض شد یا ناقص به اجرا درآمد. قانون اساسی جمهوری اسلامی برای حق حاکمیت مردم محدودیت‌هایی را قایل شده و با ایجاد نوع خاصی از “انتخابات” این محدودیت‌ها را به اجرا گذاشته است.

در هر دو مورد، حکومتگران مدعی بوده‌اند که نقض غیرقانونی یا قانونی حاکمیت و آزادی‌های اساسی مردم در مقایسه با اهدافی مهمتر، چه پیشرفت کشور و چه دفاع از اصول اعتقادی اهمیتی نداشته است.

نقل از بی بی سی

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes