ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
قابل توجه شورا ملی مقاومت ایران: ننگ ابدی مزدوری عربستان را از پیشانی خود بزدائید
بررسی موضوع اعلام مرحوم بودن مسعود رجوی توسط آل سعود مرتجعترین حاکمیت عصر حاضر
و سرنوشت شورای مرحوم تر از مسعود رجوی که قرار بوده طرحی نو در اندازد!!
بقلم: داود ارشد
عضو سابق عالیرتبه مجاهدین و شورای ملی مقاومت
جهان طی بیش از سه دهه شاهد بوده است و ما که دهها سال با پوست و گوشت و استخوان بعنوان فرماندهان و متاسفانه کارگذاران فرقه رجوی چه بعنوان عضو تشکیلات و چه بعنوان شورای به اصطلاح ملی مقاومت آنرا لمس میکرده ایم و گفته ایم، دستگاه سازمان مجاهدین بعد از شکست کامل استراتژی تروریستیش درهمان دو سال اول بعد از شروع عملیات تروریستی در ایران و فرار کامل کلیه نیروها و فرماندهان باقی مانده به خارج استراتژی جدیدش را خام خیالانه درادامه زندگی در شکاف لیبرال ارتجاع در داخل به زندگی در شکاف در مناسبات بین اللملی استوار نمود.
سرمایه ای که سازمان با تکیه برآن تلاش میکرد خودش را نیروی قابل استفاده و مطرح در مناسبات بین اللملی از جمله فرانسه و آمریکا و … معرفی کند، عملیات و پایه اجتماعی داخلی و شورای همه گیر ملی مقاومت بود.
اما چیزی طول نکشید که جهان و بطورخاص فرانسه پی به ماهیت ضد مردمی و نا مربوط بودن این تشکل به حیات سیاسی مردم ایران بردند و از اینجا بود که عملا وابستگی به اجناب ، با چاشنی تبلیغاتی و هیاهو و دروغ برای خارج از تشکیلات و شورا استوار شد. چه با بزرگ نمایی عملیاتهای مرزی و چه در راه انداختن رژه های پوشالی در منطقه با بکارگیری همان شیوه های امروزی بدست امثال بنده که افراد محدود رژه نظامی را برای دهها بار به خط شروع رژه بازگرداندن و از جلو دوربینها و خبرنگاران دوباره وچندباره جهت بزرگ نمایی و البته لاپوشانی مرگ استراتژی عبور دادنشان ادامه داشته است. آخرین میخ های تابوت این جسد متعفن با آتش بس بین ایران و عراق بدان زده شد. از آن پس دیگر این وجود نه تنها با تضاد بیرونی که با تضاد فزاینده درونی روبرو شد که تلاشی آنرا صد چندان سرعت داد. رجوی همزمان با هیاهوی همانند رژه سالهای بعد در 1386و..برای خوراک خارجی سرکوب مطلق درونی را برای جلوگیری از انفجار درونی بنام انقلاب ایدئولژیک آغاز نمود.
بعد از خلع سلاح توسط آمریکا و بعد از هیاهوهای اشرف و هزاران اشرف و سپس عقب نشینی به جهنم لیبرتی و هیاهوی بیا بیا گفتن به موشکها بسمت لیبرتی، بطور خاص بعد از توافق هسته ای و آشتی نسبی رژیم با غرب و در راس آن آمریکا، امروزه همه کسانیکه مایل باشند حقیقت فرقه وابسته به اجنبی سازمان مجاهدین را ببینند واضح است که تنها طبل تو خالی که برای آن و بطور اخص مریم رجوی باقی مانده همان جلسات سالیانه هیاهوی ««من جلسات چند میلیون یورویی با سخنرانان کرایه ای و بعضا با شرکت اربابان میگذارم پس هستم»» میباشد. یعنی بزبان ساده سیاسی در حال حاضر برای مریم رجوی و شوهر مرحوم ایشان ««شوهای میلیون یورویی هم استراتژی است هم تاکتیک»».
اگر اینطور است و شوهای سالی یکبار و بسیار گران گذشته از فوائدی که برای جوانان لهستانی و پناهندگان سوری حاضر در اروپا دارد و سفرو غذای مجانی با حتی پول تو جیبی بهمراه میآورد برای جسد سازمان مجاهدین مانند کافور است که بوی تعفن آن عالم را نگیرد. اما پس چرا باید در چنین مراسمی با این هزینه سنگین خیمه عمود نظام آنرا شکست آنهم بدست رئیس بدنام ترین ارگان بدنام ترین کشورعربی منطقه و جهان. عربستانی که رکوردهای جدیدی را بنابر گزارشات رسمی و خبری جهان در تروریسم و جنایت جنگی بجا گذاشته است.
چرا باید در همان جلسه که مریم رجوی تلاش بسیار میکند که مسعود رجوی را زنده، حاضر، خالق، موتور، قلب، دینامیزم و همه چیز فرقه اش جا بزند، بالاترین به اصطلاح میهمان «البته ما میدانیم که حضور ترکی الفیصل برای مریم رجوی در مقایسه با بقیه مهمانان کرایه ایش فاصله نوری دارد» درست خلاف خواست مریم رجوی، مسعود رجوی را از عرش علاء به زیر خاک برده و مرحوم و مرده میخواند و دفن میکند؟ آیا این تناقض بزرگ را نباید همه شورایی ها اگر نه در اول ماه که حقوق و مزایا را میگیرند حداقل در انتهای ماه ابتدا از خودشان و سپس از مریم رجوی سوال کنند و برایش نه جواب رهبری عقیدتی ای (یعنی خفه شو و پولت و بگیر و بتمرگ سرجات) که مسعود رجوی و مریم رجوی و دفتر شوار آنگونه که سالیان شاهد بوده ایم به تمامی سوالات و ابهامات و اعتراضات شورایی ها بدانها داده است و آقایان محمدرضا روحانی و دکتر کریم قصیم بعد از جدایشان به مشتی از خروارش اشاره کرده اند، بلکه حداقل جوابی که مرغ پخته را نیز به خنده وادار نکند بیابند؟
بررسی اینکه مشکل چیست و کجاست و این رسوایی چه عمق و ریشه ای دارد که دستگاه مافیایی رجوی که بسیار کمتر طی این سالیان از این گافهای رسوا را اینگونه داده است اتفاق میآفتد، تلاش میکنیم که شورائیان را کمک کنیم که برای یکبار هم که شده مغز کوچک شده شان یا به رهبری سپرده شان را موقت هم شده از حالت تعطیلی و انجماد خارج کنیم و پا را از جاپای مریم رجوی خارج نموده به خودمان اجازه بدهیم فکر کنیم و مسئله را بررسی نمائیم شاید دست از ادامه خیانت بردارند.
ترکی الفیصل کیست؟
“ترکی فیصل” یکی از شاهزادگان پادشاهی عربستان بوده که در فوریه سال ۱۹۴۵ در شهر مکه به دنیا آمده و اکنون ۷۱ سال سن دارد و در این مدت در حوزه های مختلف در سیاست و امنیت عربستان به ایفای نقش پرداخته است.
او پسر هشتم “ملک فیصل” از همسری بنام “التنیان” بوده و به عنوان یک “شاهزاده” شناخته می شود که بخش بزرگی از زندگی خود را در خارج از کشور و در مدرسه ها و آکادمی های غربی گذرانده است. او دوره اول تحصیل خود را در مدرسه “طائف” عربستان گذراند و پس از آن در خارج از کشور ادامه تحصیل داد. او در حالی که 14 سال داشت در مدرسه های “پرینستون” و “لورنسویل” گذراند و دوره تکمیلی آکادمیک را در دانشگاه های “کمبریج” و “لندن” به پایان رساند و در رشته “قانون” اسلامی فارغ التحصیل شد. در دوران کاری خود شاهزاده “ترکی فیصل” پست های مختلفی را تجربه کرده که از جمله آن می توان به حضور در راس دستگاه اطلاعاتی رژیم سعودی حد فاصل سال های 1977 تا 2001 یعنی 24 سال اشاره کرد.
او پس از شاهزاده “بندر بن سلطان بن عبدالعزیز” (رئیس سابق دستگاه اطلاعاتی عربستان) به عنوان سفیر در ایالات متحده آمریکا خدمت کرد و پس از آن “عادل الجبیر” دراین مسند قرار گرفت.
اشتیاق “ترکی فیصل” در گسترش روابط دیپلماتیک بین “ریاض-تل آویو”
تحلیلگران شاهزاده “ترکی فیصل” را یکی از بنیانگذاران سناریو دوستی با اسرائیل می دانند که البته این شاهزاده سعودی معتقد است هیچ مانعی برای ایجاد رابطه گسترده با “تل آویو” وجود ندارد. البته یکبار دیدار و دست دادن رئیس اسبق دستگاه اطلاعاتی رژیم سعودی با یکی از مقامات اسرائیل واکنش های “پان عربیسم” را در جهان عرب برانگیخت و “شاهزاده ترکی فیصل” شدیدا از سوی مخاطبانش سرزنش شد.
بسیاری از کاربران و مخاطبان سایت های خبری جهان عرب، در اعتراض به دست دادن “ذلیلانه” ترکی الفیصل با “یعلون”جملاتی خشم آلود نوشتند. فعالان رسانه ای و مشاهیر عرب هم در این باره اظهار نظر کردند، از جمله “عبدالباری عطوان” تحلیلگر سیاسی مشهور جهان عرب و سردبیر روزنامه “رأی الیوم”، با اقتباس از آیه مشهور قرآن کریم، در “توییتر” نوشت: رحماء علی الصهاینه و اشداء مع العرب والمسلمین.. (مهربان با صهیونیست ها، سختگیر با عرب ها و مسلمانان)؛ این است معنای دست دادن “ترکی فیصل” با “یعلون”.
قلم زدن “ترکی فیصل” در یک روزنامه اسرائیلی نشان می دهد که روابطی صمیمی بین “ریاض-تل آویو” در حال شکل گیری و گسترش است که دست دادن با مقامات “تل آویو” از اولویت هایش به شمار می رود. حمزه حسن” فعال سیاسی عربستانی هم نوشت:” یعلون” وزیر جنگ اسرائیل قبلا گفته بود که “سران عرب در ملأ عام به ما دست نمی دهند و فقط در پشت درهای بسته با ما دیدار می کنند”؛ اما این دست دادن علنی و سخن گفتن با “یعلون”، مرحله جدیدی است.
“عبدالله الشمری” پژوهشگر و تاریخدان عربستانی هم در توییتر نوشت: “ترکی فیصل” در کمال خوشحالی با “یعلون” وزیر دفاع اسرائیل دست می دهد… بریده باد این دستهای ناپاک و نفرین بر این چهره های ناخجسته!
شرح مختصری به شناخت ترکی الفیصل و رابطه اش با مسعود رجوی:
وی شاهزاده سعودی است، 24 سال (نزدیک ربع قرن- دو سال قبل از انقلاب تا 22 سال بعد از انقلاب ایران) رئیس سیستم اطلاعات و سپس مدتی سفیر عربستان در امریکا بوده و در حال حاضر مرکز مطالعاتی را اداره میکند که نباید بی رابطه با همان کاری باشد که نزدیک به ربع قرن مشغول آن بوده است. ترکی الفیصل همان کسی است که مسعود رجوی را در سال 1366 بعد از حوادث سال 1365 خرید و به عربستان برد و مذاکرات طولانی با وی داشت و بخوبی با سازمان آشناست.
بنده که در طی آن سالها ضمنا جزء حفاظت چسبیده رجویها و اندرونی بودم، تحقیقا میدانم از آنجا که رجوی بسیار بسیار بسیار ترسو است و حفظ جانش از همه چیز مهمتر بود و به ما ابلاغ کرده بود که حفاظتش مطلق است، یعنی حتی اگر کاری و حرکتی، ترددی در حد یک هزارم درصد برای مسعود رجوی احتمال خطر داشت نباید بدان دست میزدیم و تردد نمیکردیم. (البته در حد توان بررسی و امکاناتی که داشتیم).
برای مثال در همان اوایل بروز مشکل با فرانسه که خواستار خروج ما از فرانسه بودند معمر قزافی دیکتاتور مخلوع لیبی حاضر شد که کمک مالی و لجستیکی به مجاهدین بکند. و از مسعود خواست که در سفری به لیبی ضمن دریافت کمکهای مالی و … از آن بعنوان سفری که حمایت لیبی را بهمراه دارد ارزیابی کند. زمانیکه سازمان بلحاظ بین اللملی در اوج ایزولاسیون بود و بدان احتیاج داشت ولی ترسید و نرفت.
در همان ایام یعنی درست بعد از انتقال به عراق کشور نیکاراگوء از مسعود رجوی دعوت کرد که جهت دیداری رسمی بمناسبت سالگرد انقلابشان بدانجا سفر کند ولی باز ترسید و نرفت و حتی بدلیل اهمیت آن در جهان و محبوبیت نیکاراگو در بین کشورهای مترقی قرار شد که مریم رجوی بنمایندگی از سازمان برود که بدین منظور من شخصا پاسپورت او را از بغداد به فرانسه آوردم که از سفارت نیکاراگوا ویزا تهیه شود که مریم رجوی ترسید و نرفت.
با این وجود میبنیم که وقتی سفر به عربستان کشوری که همواره در بررسیهای مسعود رجوی حتی پست تر از آمریکا طبقه بندی میشد و همطراز اسرائیل و مزدور جناحهای نفتی آمریکا قلمداد میگردید را میپذیرد و با هیئت همراه بدانجا میرود. میدانیم که وقتی که عربستان که در حال درگیریهای خونین سال 1365با رژیم است و مسعود رجوی که فرد شناخته نشده ای نبود و تازه به عراق رفته بود را به عربستان میبرد، این مسئله امری نیست که مثلا عده ای از مجاهدین بلیط بخرند و به حج بروند!!!!!! اولا از طرف خود مجاهدین که من اطلاع دقیق دارم به همان اندازه فرارمسعود از ایران به فرانسه و از فرانسه به عراق اهمیت داشت. صدها ساعت ملاقات با مقامات عربستانی و البته عراقی و صدها ساعت نشست در تشکیلات و کار برای آماده سازی نیاز داشت. و علیرغم اینکه مسعود رجوی بسیار مایل بود ترس اجازه نمیداد که این سفر انجام شود و در نهایت با پا در میانی صدام و قولها و تضمینهایی که داد مسعود متقاعد شد و حرف رابطین عربستان را پذیرفت و مسافرت انجام شد.
متاسفانه بنده در بعضی رسانه ها که از بعضی افراد نا مطلع دعوت و سوال میکنند اظهار نظرهایی را میشنوم که سر سوزنی ارزش کارشناسی که نشان از شناخت آنها از این فرقه رجوی در آن باشد نمیبینم.
توجه باید نمود که رجوی فقط و فقط در عمر ننگین بعد از آزادی از زندانش دفعات محدودی جابجا شده است.
- سال 1359وقتی احتمال دستگیریش در داخل بدنبال اعلام دستگیری رهبران مجاهدین مطرح شد با هویت مخفی و مخفیانه به اروپا فرار کرد و وقتی آبها از آسیاب خوابید برگشت.
- سال 1360 بعد از اعلام جنگ مسلحانه برای نجات جانش با بنی صدر به فرانسه فرار کرد.
- سال 1366 وقتی از فرانسه اخراج شد و احتمال استردادش بود به عراق رفت.
- سال 1382 وقتی آمریکاییها عراق را گرفتند از عراق فرار کرد و غایب شد.
همانگونه که دیده میشود تنها وقتی جابجا شده و کمی اجبارا خطر کرده که جانش در خطر بوده است. والا از آنجا که امنیت خودش مطلق است هیچ خطری نمیکند بزبان ساده رجوی هیچگاه بسمت خطر حرکت نمیکند همواره از سمت خطر بزرگتر و گاهی بلاجبار بسمت خطر کمتر فرار میکند. و این فرارها نیز باز بنده به تحقیق میدانم هزاران بار تضمینداریش تائید نشده اجرا نشده. مانند فرار از تهران یا …
خوب با این اوضاع و احوال آیا امکان داشت که رجوی بعد از رفتن به عراق و اینکه مطرح میکرد توطئه استرداد او وجود داشت. (البته این توطئه بیشتر جهت متقاعد کردن شورایی ها بزرگ نمایی شد تا جلو مخالفت شورایی ها با وطن فروشیش به عراق را بگیرد.) بلند شود برود به زیارت مکه؟!! خیر غیر ممکن بود.
این فرد ترسو وقتی به عربستان رفت که صد در صد متقاعد شد که هیچ مسئله ای نیست و همه قول و قرار ها گذاشته شده بود و عربستان خودی بود نه غیر خودی، نه قطبی که سر سوزنی به آن شک داشته باشد. تنها و تنها دلیلی که رفت بند وبست با عربستان بود و گرفتن پول و دادن قول که در ایران فردا خواسته های عربستان را تامین میکند. همان قولی که به آمریکا داده و به اسرائیل و اردن و صدام نیز داده بود
اجازه بدهید بگویم که اساسا هیج نیازی هم به رفتن فیزیکی نبود و ارتباط با عربستان و دریافت پول و لجستیکی ادامه داشت ولی مسعود برای نشان دادن میزان اعتماد و نزدیکی خودش به عربستان و اینکه بگوید به اندازه صدام به عربستان نیز سر سپرده است درخواست این سفر را کرد و سعودیها با اما اگر و… پذیرفتند. مسعود رجوی این سفر را علیرغم اینکه مشکلات بسیاری در عراق داشیم انجام داد. زمانی که علی زرکش بخاطر اعتراضش به او زیر اعدام بود و سازمان با بحرانهای عدیده ای مواجهه بود. البته آن زمان این مسافرت را از تشکیلات سازمان که غیر خودی بودند مخفی نگهداشت.
قرض از پرداختن به امر فوق این بود که گفته شود، ترکی الفیصل کسی نیست که بیاید در شو سالیانه مریم رجوی شرکت کند و نداند با کی طرف است. او از سال 1357 بعنوان رئیس یک تشکیلات اطلاعاتی قوی و عضوی از رهبری عربستان با سازمان آشنا بود و در بسیاری از خط و خطوطی که مربوط به عملیات تروریستی سازمان در داخل کشور انجام میشد دخالت مستقیم داشته است. مسعود رجوی را در سال1366 از عراق به عربستان برده بود و از نزدیک حداقل در عربستان ملاقات کرده بود، و همواره کمکهای مالی و لجستکی آن بدست سازمان رسیده است. بطور مستمر توسط سیستم اطلاعات عراق در ریز جزئیات وضعیت سازمان قرار میگرفت. اینها را در همه ملاقاتهایی که با سیستم اطلاعاتی عراق داشتیم، به ما میگفتند که “همکاران سعودی همواره جویای احوال شما هستند و از نزدیک دنبال میکنند” مسائل ایران و سازمان را که در عراق بود دنبال میکرد.
یعنی هرگاه چه عربستان وچه عراق در تضاد با رژیم قرار میگرفتند دستور عملیات تروریستی و خمپاره زدن و … در شهرهای ایران را مسعود اجرا میکرد. بعد ها نیز که مسعود رجوی غیبت را اختیار نمود و مریم رجوی میداندار فروش سازمان به عربستان بود و سایت ویکیلیکس اسنادش را منتشر نمود، همواره خواسته سازمان مجاهدین رفتن بیشتر زیر چتر عربستان با حمایت حتی علنی آنها بوده است. و بر اساس اسناد ویکی لیکس سیستم اطلاعاتی عربستان نیز بخوبی و دقیق به مقام وزیر خود اطلاع داده اند که این تشکیلات هیچ جایی در ایران ندارد.
جمعبندی اینکه: عربستان و ترکی الفیصل نه تنها کمترین ابهامی در مورد تشکیلات رجوی ندارند بلکه مانند گربه ای که تا بحال هزاران موش- طمعه مانند مسعود رجوی و تشکیلاتش را بلعید در حال بازی قبل از بلعیدن آن هستند.
اما چرا ترکی الفیصل؟ برای اینکه سازمان مجاهدینی که میدانند در پهنه سیاسی سکه بی ارزشی است و هیچ وزن سیاسی موثر در ایران ندارد و نیرویی نیست و اجبارا در تضاد با رژیم باید او را مطرح کنند:
الف: پررو نشود و به مریم رجوی بفهمانند که از بد روزگار است که از او استفاده میکنند نه به این دلیل که ارزشی دارد، این مقوله رابطه موش و گربه یعنی کشور حامی و نیروی وابسته همواره همینطور بود ه است.
ب: این ترکی الفیصل نیست که سکان شو مریم رجوی را بدست میگیرد بلکه عربستان است و در عرف بین اللملی هیچگاه مقامات رسمی کشوری اینکار را نمیکنند (بجز کسانی مانند صدام). تا آتو دست رژیم ایران ندهند که مخالفین جدی عربستان را مورد حمایت موجهه خود قرار دهد. و اگر کاردار عربستان به وزارت خارجه فراخوانده شد و یا از کانالهای دیپلماتیک مورد اعتراض واقع شدند بگویند ما نبودیم و ترکی الفیصل در ظرفیت فردیش اینکار را کرده و از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند.
داود ارشد
عضو سابق شورای ملی مقاومت و مجاهدین
سیزده مرداد 1395
Pingback: مسعود رجوی اگر نمرده چرا پیامش صدا ندارد.، گردانهای ارتش آزادیبخش پس کجایند؟ – TanineAshena
Pingback: شورای ملی مقاومت ایران، ننگ مزدوری عربستان را از خود بزدائید – قسمت اول و آخر | Iran Interlink.exposing Mojahedin Khalq,Rajavi cult,Massoud Rajavi, Maryam Rajavi
Pingback: قسمت دوم: قابل توجه شورا ملی مقاومت ایران: ننگ ابدی مزدوری عربستان را از پیشانی خود بزدائیقسم |
اینکه عربستان سراغ اینها رفته باشد، بنظرم درست نیست. مریم رجوی مدتهاست که با همان اخبار و اسناد ویکیلیکس دنبال داشتن یک دیدار با سران عربستان بوده است. آنها هم دیده اند که حالا که این جنازه خودش راه افتاده ما نیز از آن حداقل برای سرو صدا کردن و عصبانی کردن رژیم استفاده کنیم. که در این حد موفق شدند که رژیم را به واکنش وادار کنند. و الان در تمامی نشستهایشان جشن میگیرند که ما مطرح شدیم پس هستیم. البته کاری ندارند که در نظر مردم ایران و مادران و پدران همان مجاهدینی که تعدادی در لیبرتی اسیرشان هستند و تعدادی در آلبانی چشم بسته نگهداشته میشوند . … چه میزان مورد تنفر هستند. بگذریم که ایرانیان چه نظری نسبت به آنها داشته باشند البته اگر چنین گروهی یادشان باشد. چون هیچکس اینها را نمیشناسد.
این روزهاه اخبار و تحلیلهای بسیاری که یا احساسی است و یا اینکه حدس و گمان است و عملا به نفع این تشکیلات تمام میشود زیاد است. ولی اینکه حقایق این تشکیلات را که بسیار هم با تکیه به پولهایشان که از عربستان و عراق گرفته اند سرو صدا میکند مستند و از درون باشد نیست. با خواندن این نوشته متوجه شدم که مسئله حضور ترکی الفیصل در جلسه اینها خلق الصاعه نبوده و سابقه طولانی دارد و اینکه عربستان است که پا پیش گذاشته تا از اینها استفاده ابزاری بکند ضمن اینکه طبق سند ویکی لیکس دقیقا از وضعیت آنها با خبر است که هیچ عددی در عالم سیاست و تعادل قوای داخل ایران نیستند و سکه بی ارزشی میباشند. ولی بدلیل وضعیت خود عربستان با بکارگیری این گروه شاید ایران را حداقل عصبانی کند. این گروه نیز که بالاتر از سیاهی برایشان رنگی نیست به پول و دلارهای بیشتری میرسند و شوهایشان چند سالی بیشتر ادامه مییابد.