ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
مقایسه زندانهای کره شمالی با مناسبات سازمان مجاهدین
جاسوس خود باش!
در سلسله گفت و گو های بررسی نقض حقوق بشر در مناسبات درونی مجاهدین از مسائل مهم و قابل توجهی سخن به میان آمده است از جمله:
– کنترل نامحسوس ذهن و روان افراد.
-درهم شکستن مفاهیم انسانیت ، حقوق ذاتی و طبیعی افراد و آزادی فردی.
– انقطاع از واقعیت های عصرتحولات دموکراتیک و انکار عقلانیت مدرن و انتقادی.
– محدودیت های گسترده و همه جانبه زنان و تلاش برای فراموشی عواطف واحساسات متعالی زنانه و…
ولی آن چه از همه ی مسائل مهم تر می نماید، عدم پایبندی رهبرعقیدتی فرقه به مفاد اعلامیه ی جهانی حقوق بشر است که نمود واقعی و ملموس آن در برگزاری نشست های مستمر برای مسخ هویت افراد به چشم می خورد، نشست هایی با عنوان “عملیات جاری” که هدف آن تحقیر افراد ، هویت کشی و هویت زدایی ، از بین بردن جرأت اعتراض و انتقاد به خط مشی و مناسبات سازمانی ، فرو ریختن بنیان های عزت نفس و اعتماد به نفس و تبدیل عضو به عنصری بی اراده ، مطیع و برده و ماله کشی بر اشتباهات رهبری عقیدتی فرقه با ایجاد احساس گناه و تقصیر در افراد عنوان شده است.
حقوق بشر یعنی این که جان و مال آدمی آزاد باشد و او بتواند به زبان قلم با دیگران سخن بگوید ولی زبان قلم و بیان در نشست های عملیات جاری ، آزادی و روح آزاد دربندان فرقه رجوی را نشانه می رود ، آن هم توسط خود همین افراد.
حقوق بشر یا حقوق بهزیستی ناظر بر تمتع و برخورداری از مواهب زندگی است ، اما نشست های عملیات جاری بدگویی از بهزیستی و سرکوب امیال و آرزوهای انسانی است که در بند یک تفکر بسته و محدود قرار دارد.
حقوق بشر پیشرفت های فراوانی در سال های اخیر داشته است و در مسیر این پیشرفت و تنوع ، بشریت با یک رشته از حقوق و آزادی ها سر و کار پیدا کرده است مثل حق برخورداری از محیط یا جامعه ی سالم.
ولی در نشست های عملیات جاری ، جامعه ای از افراد همگون ، ناخواسته محیطی نا امن و ناسالم و پر از برخورد فیزیکی و کلامی همراه با فحاشی و تهمت و تحقیر را ، از ترس سران فرقه ، برای یکدیگر در ظاهر رقم می زنند و در خفا بابت رفتارشان اشک می ریزند و خود خوری و گاهی خودکشی می کنند.
عدالت آرمانی است بسیار گسترده و پر ابهام که هر کس تصوری دیگر گونه از آن دارد و حقوق بشر تفسیر تازه ، قابل درک و قابل حصول از همان آرمان عدالت است که مصادیق آن نیز به زبانی ساده و خالی از ابهام در گسترده ی جهانی ، معلوم گشته است.
ولی در جزیره ای به نام مسعود رجوی و فرقه ی مجاهدین با نشست های عملیات جاری ، عدالت با تمام معنا و مفهوم خود به طور ملموس زیر پا گذاشته می شود.
حقوق بشر حقوق ذاتی آدمی است و در سرتاسر دوران زندگی با او همراه است و مطابق ماده یک اعلامیه جهانی حقوق بشر:
“ابنای بشر همه آزاد به دنیا می آیند و در کرامت و حقوق با هم برابرند”
ولی آن چه در نشست های عملیات جاری مشهود است این است که کرامت انسانی لگد مال تفکرات مسعود رجوی می شود و تئوری همه برای یکی ، آن ها را وا می دارد تا تمام لحظه هایشان ، خون و نفسشان متعلق به رهبری باشد و هیچ چیز را نباید برای خود بخواهند.
بر اساس ماده سه آن اعلامیه:
“هر کس حق دارد که از زندگی و آزادی و امنیت شخصی برخوردار باشد”
ولی در نشست های عملیات جاری آزادی وحشیانه ذبح می شود و امنیت شخصی از بین می رود به گونه ای که شخص بیش از همه باید از آن همرزم تشکیلاتی که در یک بند و لایه و در یک اتاق و مقر زندگی می کنند ، بترسد، تا همرزمان به مراتب دورتر.
ماده پنج اعلامیه مذکور می گوید:
“هیچ کس را نمی توان شکنجه داد یا در معرض رفتار یا مجازات ظالمانه ،غیر انسانی یا خفّت بار قرار داد “
این در حالی است که در نشست های عملیات جاری ، شکنجه روحی و جسمی تفریح گلادیاتورهای سران فرقه رجوی محسوب می شود و رفتار غیرانسانی و بی رحمانه ایشان به طرز خفّت باری به اوج خود می رسد.
اعلامیه حقوق بشر ماده هیجده:
“هرکس از حق آزادی اندیشه ، وجدان و مذهب برخوردار است”
اما در نشست های عملیات جاری اندیشه و تفکر افراد حتا در پنهانی ترین و فردی ترین لایه های ذهن نیز واکاوی و سلاخی شده و محکوم به دگرگونی ، متلاشی شدن و سرکوب است.
در ماده نوزده آن اعلامیه چنین آمده است:
” هر کس برخوردار از حق آزادی عقیده و بیان است. این حق مشتمل است بر آزادی در داشتن عقاید بدون هیچ گونه دخالتی و نیز آزادی در جست و جو و کسب و نشر اطلاعات و افکار از طریق رسانه ها بدون در نظر گرفتن مرزها”
ولی در نشست های عملیات جاری ، عقیده و بیان مسخ می شود و هیچ رسانه ای هم نمی تواند آن چه را بر یک بشر در آن وضعیت می گذرد بازگو کند.
در پایان به ماده بیست آن اعلامیه اشاره می کنم که می گوید:
“هیچ کس را نمی توان به عضویت در جمعیتی اجبار کرد”
ولی می بینیم که سران فرقه رجوی در نشست های عملیات جاری هر کاری می کنند که افراد آن گروه بمانند و سازمان مجاهدین مانند شهری است که فقط یک در دارد، در ورودی و خروج از سازمان به قیمت جانت تمام می شود.
حقوق بشر جنبه ی جهانی دارد .دستاورد اقلیتی خاص و کشوری خاص نیست بر آمد و اوج آرمان هایی است که سالیان سال به خاطر بزرگ داشت عزّت و حرمت و آزادی و برابری انسان ها عرضه شده است و در راه تحقق آن انسان های بیشماری جان داده اند.
مسأله ی حقوق بشر را می توان مهم ترین تحول حقوق بین الملل در قرن بیست و یکم تلقی کرد.
اینک سرنوشت انسان ها بر هم گره خورده است. ماجرایی که بر آدمیزاد در هر کجا که باشد می گذرد یک مسأله بین المللی تلقی می شود.
پس باید جهانیان بشتابند تا برای حفظ کرامت انسانی نگذارند هیچ عملیات جاری در هیچ نقطه ای از زمین پهناور جاری شود.
زندانی بدون دیوار
بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش …آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرارمیداد:
حدود 1000 نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از همه استانداردهای بین المللی برخوردار بود. این زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود. آب و غذا و امکانات به وفور یافت میشد. در آن از هیچیک از تکنیکهای متداول شکنجه استفاده نمیشد، اما…
اما بیشترین آمار مرگ زندانیان
در این اردوگاه گزارش شده بود.
زندانیان به مرگ طبیعی میمردند.
با این که حتی امکانات فرار وجود داشت
اما زندانیان فرار نمیکردند.
بسیاری از آنها شب میخوابیدند و صبح دیگر بیدار نمیشدند.
آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خود رعایت نمیکردند، و عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی میریختند.
دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت
و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:
در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بودند را به دست زندانیان میرساندند و نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمیشدند.
هر روز از زندانیان میخواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خودخیانت کرده اند، یا میتوانستند خدمتی بکنند و نکردند را تعریف کنند.
هر کس که جاسوسی سایر زندانیان را میکرد، سیگار جایزه میگرفت. اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود هیچ نوع تنبیهی نمیشد. در این شرایط همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند.
تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است، چرا که:
با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین میرفت.
با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست می یافتند.
با تعریف خیانتها، اعتبار آنها نزد همگروهی ها از بین میرفت.
و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ های خاموش کافی بود.
.
این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده میشود.
رجوی با اینکار طی دهه ها مجاهدین را وادار کرده است که طی بیست و چهار ساعت شبانه روز اینگونه فکر کنند:
من همه کارهایمان اشتباه است. …
من هیچی نیستم! …
من از زیر کار درمیروم! …
من نرینه وحشی هستم.
اگر از زندان آزاد شده ام خیانتکارم.
اگر زندان بوده ام چرا زنده هستم؟
من باید شرمنده باشم که زنده ام.
من نتوانسته ام مسعود و مریم را به تهران ببرم باید شرمنده باشم.
اگر با دوستم حرف زدم شعبه سپاه پاسداران در درون تشکیلات هستم.
اگر هر شب جاسوسی دیگران و حتی خودم را نکنم، پست و حقیرم.
ما ضد انقلاب مریم رجوی هستیم.
من نرینه وحشی هستم!
من هیچ هنری ندارم همه چیز بدست مریم رجوی انجام میشود!
من آدمِ حسابی نیستم!
من هر عیبی که یک انسان میتواند داشته باشد دارم! …