ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
مریم رجوی (قجر عضدانلو) کیست؟ قسمت دوم
بقلم: داود ارشد عضو عالیرتبه سابق مجاهدین و “شو”رای ملی مقاومت
آیا شعارهای چپ دادن کافی است؟
در اینجا مایلم بخشی از سخنرانی گوبلز آنهم در جمع اعضای حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان را جهت روشن شدن اذهان بعضی شیفتگان ولایت رجوی چه آنها که گرفتار “شورا”ی آن بودند و هستند، چه آنها که در آلبانی و … گرفتارند و چه آنها که بعد از جدا شدن نیز هنوز توان دل کندن از سوپرچپ نمایی های دروغین او را ندارند و آنها که در گردش جاذبه ای بدور رجوی هنوز در ترس از خوردن مارک به دادن همان شعارهای دروغین و عوامفریبانه که رجوی سی سال است مشغول آن است، ادامه میدهند و حاضر نیستند از تجارب فاجعه آمیز گذشته نوعِ پول پوت، استالین، هیتلر، کره شمالی که رجوی از خود بجای گذاشته درس بگیرند و اینکه چرا ما که مسعود ومریم رجوی را طی بیش از سه دهه از نزدیک تجربه کرده ایم، اصرار داریم و تاکید میکنیم نه تنها باید همه جنایات رجوی که در پس پرده آهنین انقلابی نمایی و سوپر چپ زدن ها و صدها هزار شهید اعدامی کذایی و رنجها و خونها و مبارزات در بوق دمیده شده!!!! مخفی شده افشا شود بلکه برای نسل حاضر و نسلهای آینده روشن گردد که در پس تمامی سوپر چپ زدنهای رجوی چه هیولایی مخفی بوده است و شعارهای چپ نمایانه دادن کافی نیست، زمانیکه در عمل حتی درمورد خودیها، دیکتاتوری و مشت آهنین (اشاره به تهدید کردن مخالفین توسط رجوی در جلسه عمومی کل تشکیلات درعراق) اعمال میکنی، مخالفین خودی و غیر خودی را میگیری، میبندی، شکنجه میکنی، و سربنیست میکنی، خود را همانند ابوبکرالبغدادی خلیفه مسلمین میدانی، امام زمان بازی درمیآوری، مطلقا ضد دمکراسی و همزیستی و تعامل با دگراندیشان هستی، هیچ کس و فکر و اندیشه ای را غیر از خودت قبول نداری و برای لاپوشانی نه دم خروس بلکه دم دایناسوری توتالیتریسم هیتلریت را با فقط به خدا!!!! پاسخگو بودن میخواهی بپوشانی یعنی چه؟ و خود میتوانید قضاوت کنید که دکتر گوبلز همانند رجوی قبل از شروع جنگ جهانی آیا از رجوی “چپ” تر بوده است یا خیر؟
«««گوبلز : اين درست نيست كه بعضي كشور ها از استثمار ملل ديگر ارتزاق كنند
17 ژانويه سال 1936 (سه سال پيش از آغاز جنگ جهاني دوم) دكتر ژوزف گوبلز وزير تبليغات دولت هيتلر در اجتماع بيش
از 18 هزار تن از اعضاي حزب ناسيونال سوسياليست كارگران آلمان (نازي) گفت كه تنها هنر بعضي دولتها استثمار ملل ديگر و ارتزاق از اين راه و آقايي كردن بر همان ملل و تحت انقياد نگهداشتن آنها است. داد و ستد عادي با اين ملل تحت سلطه هم بايد با تصويب قبلي استعمار گران انجام شود… اربابها (قدرتهاي استعمارگر) دولتهاي تحت سلطه خود را تو سري خور و در حالت ضعف نگهميدارند تا سركش نشوند و حق خود را نخواهند. در كشورهاي تحت سلطه، دولتها از مردمشان جدا هستند و سلطه گران هم ادامه اين وضعيت را مي خواهند و مي كوشند كه مردم اين كشورها از آن چه كه روي مي دهد و حقايق پيرامون خود آگاه نشوند و حق خود را مطالبه نكنند و …. دولت آلمان اين نظم را رد مي كند و چون نياز به مواد خام دارد؛ راهي ندارد جز اين كه به اين استثمار و استضعاف پايان دهد. ما از لحاظ قدرت نظامي و ظرفيت صنعتي چيزي از اين استثمار گران كم نداريم كه نمي توانيم با پول خريد كنيم و آنها به مفت مي برند و مانع از خريد ما مي شوند . اين وضعيت در اين دوران قابل تحمل نيست و ما ادامه آن را نمي پذيريم و …. »»»
نشریه شماره 10 مجاهد آبان 1358
تشابه محتوایی یا تصادفی؟
اتفاقا اولین ارودگاههای نازیها که در سال 1934 بنام داخوا Dachaw راه اندازی شد از رهبران و فعالین اتحادیه های همان کارگران آلمان پر شدند. همانگونه که اولین زندانها و شکنجه گاههای رجوی برای همان مجاهدین قهرمان آزادی و دمکراسی آنهم در پایتخت و مدینه فاصله رجوی “پادگان اشرف” و تحت حمایت کامل صدام دیکتاتور عراق دایر و پر شدند!!
بله رجوی همچنین مانند هیتلر از قانون Führerprinzip یا“leader principle” یا (قوانین خاص حاکم بر رهبری “رهبری خاص الخاص رجوی”) که در حزب نازی حاکم بود بعنوان برتری “خداگونه رهبری” / “جنس متعالی رهبر و بر تر از دیگران!” / فوق انسان بودن او! و فرای همه قوانین بودن رهبر استفاده میکرد. اگر بخاطر داشته باشید این اصل را از همان اولین روزهای کودتای تحت نام انقلاب ایدئولژیک سال 1364عنوان کرد که، “اینکار(طلاق و ازدواج) منطبق بر قانون خاص حاکم بر رهبری است” و به بقیه مجاهدین نمیشود تامیم داد. ولی وقتی قافیه تنگ شد در سال 1378 به همه تامیم داد. رهبری رجوی حتی از هیتلر هم ویژه تر بود و جائیکه هیتلر به رهبر خواندن خودش اکتفا میکرد ولی رجوی میگفت رهبری خاص الخاص. یعنی شاه شاهان، شاهنشاه!!! بعدها این امر محور اصلی و مهمات سلاح کشتار جمعی دمکراسی و اعمال دیکتاتوری او با کمک مریم رجوی در تشکیلات بود. رجوی تا میتوانست در بازی با کلمات خودش را به عرش میبرد تا از عذابِ کرده ها و عقوبت آنها فرار کند.
سوابق مریم عضدانلو
مریم عضدانلو متولد تهران سال 1332 است و از بقایای خانواده قاجار میباشد. برادر بزرگ او محمود عضدانلو از اعضای سازمان بود كه در سال 1350 دستگیر شد و چند سالی زندان بود و بعداً هم آزاد شد. خواهر دیگری داشت به نام نرگس
عضدانلو كه كمتر در اسناد و نوشته های سازمانی نامی از او می آید، نرگس بعد از آغاز مبارزه مسلحانه در سال 1350 در حالی كه از مریم بزرگ تر بود به سازمان و تیم های عملیاتی پیوست، تیم های عملیاتی چریكی در زمان شاه. در ماجرای مارکسیت شدن فرقه رجوی در سال 1354 نرگس ماركسیست شد و بعدها در درگیری های قبل از انقلاب با پلیس كشته شد. مسعود رجوی همانند دستگاههای بغایت عقب افتاده و قرون وسطایی و مرتجع در ترس و وحشت از دگر اندیشان و مارکسیستها، هیچگاه از اینکه خواهر بزرگتر مریم رجوی “مارکسیست” بوده حرفی نمیزند!!!
تشکیلات فرقه رجوی از مریم رجوی از جایگاه و قابلیت های فردی و تشکیلاتی اش چنان سخن میگوید و این ذهنیت را دامن می زند و آنگونه دروغپردازی میکند که انگار از اعضای قدیمی و بنیانگذارو باسابقه مجاهدین بوده که سابقه فعالیت های سیاسی او آن گونه که رجوی ادعا می کند، به اواخر دهه 40 بر می گردد. دوره ای که مریم رجوی یک دانش آموز بیشتر
نبوده است. درصورتیکه بدورغ گفته میشود مریم رجوی در زمان شاه به هسته های پراکنده سازمان وصل و تا زمان انشعاب ایدئولوژیک در سال 1354 او یک عضو رسمی سازمان بوده ولی با حفظ مواضع شاخه به فعالیت های تشکیلاتی خود را ادامه داده است. در ادامه سابقه تراشی برای مریم رجوی برایش مینویسند
“در آستانه پیروزی انقلاب وی مسئول شاخه دانشجویی در سازمان بوده و در همین زمان با مهدی ابریشم چی ازدواج کرده است”.
کم و بیش هم اشاره می شود که ایشان خواهر محمود عضدانلو از اعضای باسابقه سازمان و خواهر نرگش عضدانلو است. در زیر به حقایق همین نوشته های سراسر کذب فرقه رجوی از سایت خود آنها اشاره میکنیم.
حقایق سابقه مریم عضدانلو از زبان سایت رسمی فرقه رجوی
سایت شخصی مریم رجوی دروغها و پرونده مبارزاتی ساختن در زندگینامه او را به آشکارترین شکل نشان میدهد. در زیر تیتر سوابق مشعشع ایشان با دوره زمانی آن آمده است.
««فعالیتهای سیاسی
• از مسئولان جنبش دانشجويی وابسته به مجاهدين عليه رژيم شاه طی سالهای (۱۳۵۲تا۱۳۵۷)
• از مسئولان بخش اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران (۱۳۵۸تا۱۳۶۰)
• کاندیدای نمایندگی مجلس (۱۳۵۹)
• همردیف مسئول اول سازمان مجاهدین (۱۳۶۴تا۱۳۶۸)
• مسئول اول مجاهدین (۱۳۶۸تا۱۳۷۲)
• رئیس جمهور برگزيده شورای ملی مقاومت ایران، پارلمان در تبعید (۱۳۷۲)»»
بلافاصله در زیر اطلاعات و سابقه تراشیهای کاذب فوق، مشروح زندگینامه مبارزاتی مریم رجوی در همان صفحه آمده استکه:
مریم رجوی در یک خانواده متوسط در تهران متولد شد. يكی از برادران وی، محمود، از اعضای قديمی سازمان مجاهدين است كه در دوران شاه يك زندانیسياسی بود.
خواهر بزرگتر وی نرگس در سال ۱۳۵۴، در زمان شاه بهدست مأموران ساواک کشته شد. خواهر ديگر وی معصومه که دانشجوی مهندسی صنايع بود، در سال ۱۳۶۱ بهدست رژيم ملايان دستگير، و در حالی كه باردار بود، بعد از شکنجههای فراوان، اعدام شد.
رجوی از نوجوانی به سازمان مجاهدين خلق ايران پيوست و پس از پيروزی انقلاب ضدسلطنتی، يكی از كانديداهای مجاهدين در تهران برای اولين انتخابات مجلس در سال ۱۳۵۸ بود. اما با تقلبهای گسترده رژيم نوپای بنيادگرا، هيچيک از اعضای اپوزيسيون به مجلس راه نيافتند. با اين همه، رجوی بيش از ۲۵۰ هزار رأی را بهخود اختصاص داد.»»
توجه کنید که وقتی قرار میشود، تابلو بسیار بزرگ “کل مــــبارزات و فــرمـــاندهی جنبش دانشجویی در زمان شاهِ مریم عضدانلو” یعنی:
«« از مسئولان جنبش دانشجويی وابسته به مجاهدين عليه رژيم شاه طی سالهای (۱۳۵۲تا۱۳۵۷)و از مسئولین بخش اجتماعی سازمان (1358 تا 1360)»»
تشریح گردد، از آنجا که یک تاکتیک گوبلزی است و کلا دروغ است و مهمتر اینکه صدها شاهد دردرون و بیرون تشکیلات، همکلاسیها، اقوام و مردم ایران … هستند که خوشبختانه هنوز زنده میباشند و بویژه افرادی همچون خانم عذرا علوی طالقانی، محمد علی توحیدی، شهرزاد صدر حاج سید جوادی، راضیه کرمانشاهی (همسر عباس داوری) و… از نزدیک در همان دوران 1352 الی 1358 هرچه تلاش کرده بودند که مریم رجوی را از دیسکوهای تهران جمع و جور کرده بسمت سیاست و نه حتی مبارزه سوق دهند نشده، هنوز در درون تشکیلات حضور دارند، تنها و تنها مجبور میشوند به گفتن اینکه
“از نوجوانی به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست”
اکتفا کنند و بلافاصله آنرا به کاندیداتوریش برای مجلس وصل نماید. یعنی یک کلام هم حرفی برای زدن از فعالیتهای وی از سال 1352 الی 1360 جز کاندیداتوری را نتوانسته اند بگنجانند. ادامه سابقه تراشی برای یک اسب لنگ:
سایت همبستگی فرقه رجوی نوشته:
««مریم رجوی در سال 1952 در تهران متولد شد و برخواسته از طبقه متوسط است. در دانشگاه ”صنعتی شریف“ ایران درس خوانده و تا فارغ التحصیل شدن از این دانشگاه، جنبش های دانشجویی بر علیه رژیم را در آن رهبری کرده است.
…. به فرمان ”پهلوی“ شاه ایران نرگس خواهر او اعدام شد که همین امر او را به کامل کردن مبارزه اش با رژیم ایران ترغیب کرد. »» پیدا کنید کامل کردن مبارزه را.
سایت ویکیپیدیا فارسی نوشته:
««مریم رجوی قبل از انقلاب سابقه فعالیت با مجاهدین، یا سابقه دستگیری نداشت. یکی دو ماه بعد از پیروزی انقلاب (۱۳۵۷) به سازمان مجاهدین پیوست و فعالیت خود را در بخش اجتماعی سازمان مجاهدین آغاز نمود.»»
اسب لنگ را هرچقدر هم که نعلهای طلایی برایش بتراشند، لنگ میزند و کمکی به لنگ بودنش نمیکند.
شوهردادن مریم عضدانلو توسط مسعود رجوی در فاز سیاسی
مسعود رجوی با دروغ بافی و دجالگری چنان از مریم حرف میزند که انگار وی از نوادر تاریخ و امامان و حتی او را هزاران بار مترادف مریم مقدس مادر عیسی مسیح میخواند. زنان مجاهد را مجبور میکند که غذای باقی مانده او را تبرک کنند!!!! در صورتیکه بعد از انقلاب و نجات مسعود رجوی از زندان توسط مردم، به اعضای از زندان آزاد شده دستور داد که “خواهران و اقوام اعضای سازمان را بیابند. رجوی خودش با اشرف رجوی ازدواج کرد. مجبور بود که بقیه را هم زن بدهد. در همین راستا ماموریت اعضای رها شده از زندان، شکار دختران نزدیکان سازمان بود. مریم عضدانلو نیز در همین کادر در تور سازمان افتاد.
مسعود رجوی ابتدا مریم عضدانلو را برای یکی از اعضای سازمان بنام محمد امام (زمانیکه بنده مسئول شاخه پاکستان سازمان بودم وی مسئول شاخه امارات متحده بود) اما از آنجا که محمد امام فردی با سابقه زندان شاه داشت وقتی مریم رجوی و ظاهر و بی سابقه گی و اینکه هیچ شباهتی به مجاهدین نداشته را دیده بود از ازدواج با او امتناع ورزیده بود. محمد امام که سالها باهم همکار بودیم تعریف میکرد که:
“آنزمان برای ما که از زندان آزاد شده بودیم ازدواج با این تیپ آدمها مانند فحش بود و مسعود میخواست که مریم را به من بیندازد، چون خواهر محمود بوده” و ادامه میداد که “من نفر سوم بودم که او را رد کرده بودم”. طوری که مریم رجوی را به هرکس که معرفی میکردند قبول نمیکرده است تا اینکه به مهدی ابریشمچی بصورت تشکیلاتی ابلاغ میشود و مجبور میشود بپذیرد.
این مسئله آنقدر برجسته و مطرح بود که رجوی صدها بار بعد از انقلاب ایدئولژیک در نشستهای ما به محمد امام با اشاره به مریم میگفت: “خوشگله نه، حالا افسوس نمیخوری که قبول نمیکردی؟” البته در فاز سیاسی مریم عضدانلو هنوز جراحی پلاستیک روی چهره اش جهت زیبا سازی بمنظور ازدواج با رجوی انجام نشده بود.
در همین جریان دختران مادر رضایی را به موسی و علی زرکش داده بود، خواهر حسین کرمانشاهچی را به عباس داوری و خواهر ناصر صادق را به محمد علی جابرزاده و دختر صدر حاج سید جوادی را به محمود عضدانلو….
بنابراین اینکه مریم عضدانلو سر سوزنی سابقه مبارزاتی قبل از انقلاب داشته باشد دروغ محض است. و مسعود رجوی مجبور بود برای خفه کردن اعتراضات زنانِ با سابقهِ مبارزاتیِ زمان شاه و هزاران زنی که بعد از انقلاب در صحنه مبارزه سیاسی در اوج فعالیت بودند و حتی سابقه دستگیری و شکنجه در رژیم خمینی را تجربه کرده بودند برای مریم عضدانلو سابقه تراشی کند.
ادامه دارد
داود ارشد
عضو عالیرتبه سابق و شورای ملی مقاومت
مجاهدین در بین مردم ایران هیچ پایگاهی ندارن و مردم اینها را میشناسند و میدانند زمان جنگ خیانت کردن .