ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
تهدید به ترور در وسط پارلمان اروپا توسط یک ژیگولوی هنرمند
در حاشیۀ کنفرانس مبارزه با پولشویی در پارلمان اروپا:
بعد از پایان کنفرانس طولانی دو روزه پولشویی و فرار مالیاتی و تروریسم مبتنی بر پولشویی در محوطه پارلمان اروپا بودیم که چشممان به چهره آشنا و چروکیده ای افتاد که یک لحظه برایم آشنا بود. بدون اینکه بخواهم نامش بر زبانم جاری شد، به غلام گفتم ببین طاهرِ. غلام گفت کی؟ گفتم بابا، طاهر، حمیدرضا طاهر زاده. غلام نیز برگشت و نگاه کرد. طاهر که با همان جاری شدن نامش بر زبانم بعد از یک قدم که از او دور شده بودیم متوجه ما شده بود تلاش میکرد خودش را با بازی با گوشی تلفنش مشغول نگهدارد ضمنا زیر چشمی حواسش هم بود و تحرکات ما را زیر نظر داشت. غلام گفت: «بدبخت رو ببین به چه روزی افتاده است؟ تازه برای پارلمان اروپا شیک کرده و آمده ولی انگار زیر خروارها تناقض! در حال له شدن است… در اوایل دهۀ شصت در همین مقر مریم رجوی در اور سوراواز فرانسه او را می دیدم. بعد از سال 67 که من در پایگاههای سازمان در بغداد و اشرف بودم او را برای مدتی کوتاه با لباس نظامی نو یعنی پذیرشی که پوشیده بود دیدم. ولی در همان دو سه ماه اول که از فرانسه به عراق آمده بود برید و به خارجه برگشت».
ولی من و طاهر هیچگاه با هم کار نکرده بودیم و عمدتا در جلسات “شورا”ی “ضد ملی” مقاومت (اول برای عراق و حالا برای عربستان) همدیگر را دیده و در دوره ای که من مسئول امور مرضیه در اردن بودم شاید بهم برخورده بودیم. ولی غلام را خوب می شناخت و شاید نیز بعد از جداشدن من و انعکاس افشاگریهایی که در مورد فرقه رجوی کرده بودم و در سایتهای مختلف منعکس شده بود عکس مرا دیده بود. در هرحال از آنجا که همین اخیرا در مورد خزعبلاتی که در یکی از سایتهای فرقه رجوی نوشته بود نکاتی را برایش نوشته بودم شاید یادش بوده است.
در قسمتی از آن مقاله برایش نوشتم:
«««آقای طاهر زاده شما فرد بی سواد و کم هوشی نیستید. مقاله مفصلی را جهت به اثبات رساندن جنایات بی بی سی دستگاه سخن پراکنی استعماری مکتوب نموده اید. احسنت. شما که اینقدر تیز بین و دقیق و حساس هستید و دقت نظر دارید. آنهم در برابر یک دستگاه استعماری که همه دنیا به قول شما از همان بدو تاسیسش به پیش بردن منافع استعمارپیر معروف بوده و شناخته میشود. اینهمه داد و هوار ندارد. دست استعمارگران را نیازی نیست که طاهر زاده ها رو کنند، توسط مصدق ها، حنیف نژادها، جزنی ها و گاندی ها، عبدالناصرها، نلسون ماندلاها و… از صد سال قبل و بلکه بیشتر آشکار شده و مردم جهان به ویژه مردم ایران بسیار بسیار بلحاظ درک و آگاهی نسبت به استعمار وعوامل آن و صد البته نسبت به شکنجه آگاه میباشند. البته به اعتراف نوشته خودتان همین استعمارگران و.. “… به آن جنایات و شکنجه کردنها ، معترف و مفتخر بودند…”حداقل این صداقت را دارند که به کرده خود اعتراف کنند. ولی به آنهایی که راهنمای سوپرچپ میزنند و با سوپر راستهای آمریکا به سوپر راست می پیچند چه باید گفت؟ در ثانی مردم ایران چه آنها که مستقیم شکنجه میشوند و حقوقشان نقض میگردد و چه آنها که شاهد آن هستند، ازطرق مختلف از جمله همین رسانه های بین اللملی، سایت های خبری، و یا بطور مستقیم از طریق خویشان و اقوام و یا افردای که به نوعی به این موضوع اهمیت میدهند اخبار آنرا به جهان میرسانند. البته داشت یادم میرفت بگویم که راستی شما هم که مدعی هستید، هنوزهستید؟ ….رجوی میداند که مشکل در مادران مجاهدین یا خانواده مجاهدین نیست. مشکل در خود مجاهدین است. که با وصل شدن به مادر و خانواده و … پرواز میکنند. پرواز رهایی. آقای طاهر زاده و همه شورایی های در بند فکری و مالی رجوی، از برادر مسئول شورا (البته الان ناکام و مرحوم) و خانم “خواهر” رئیس جمهور سوال کنید چرا همخوابگی با زنان مجاهد توسط “برادر” مسعود مسئول شورا که با مدیریت مستقیم و آماده سازیهای خانم خواهر رئیس جمهور برگزیده مریم رجوی صورت میگرفت را طی یک اطلاعیه رسمی تکذیب نمیکنند. …»»»
داشتم میگفتم که طاهر زاده و یک اعزامی همراهش به پارلمان اروپا که ظاهرا از هواداران دور باید میبود چون نه من و نه غلام او را نشناختیم و البته وی هاج و واج آنچه میگذشت را نظاره میکرد و طاهر زاده که دید من دارم بطرف او میروم تا توسط او براه راست هدایت شوم در همان وسط محوطه داخلی پارلمان اروپا پا گذاشت به فرار ولی همراهش همانجا خشکش زده بود. بلند گفتم طاهر وایستا اگر منطقی داری حرف بزن چرا فرار میکنی؟ می خواهم باهات صحبت کنم.
واقعیت این بود که بعد پیروزی بزرگ و تاریخساز اخراج از عراق و فرود در آلبانی در 5000کیلومتری وطن و بعد از پیروزی بازهم بزرگتر و تاریخسازتر پس گرفتن لیست شهدا از امام زمان که در سامرا توسط مرحوم مسعود رجوی اهدا شده بود و دادنش به مک کین احساس میکردم که باید برگردم و در این پیروزیها که هر روز یکی پس از دیگری فرا میرسند و روز به روز بزرگتر و بزرگتر هم میشوند شریک باشم. هرچند در مقاله بلندی خودم به این پیروزیهای بزرگ که هرچه سرازیر میشود مانند بهمن بزرگتر و بزرگتر میشود اشاره کرده بو دم. ودر این مسیر شاید طاهر بتواند کمکم کند که براه راست بازگردم!!!!
به هرحال طاهر وقتی دید ول کن نیستم برگشت و گفت:
«اگر یک تفنگ داشتم یک گلوله خالی میکردم توی کله ات»
من که حسابی ترسیده بودم که نکند این انقلابی نه دو بلکه دوهزار آتیشه که خودش از ترس گلوله از اشرف به اروپا عقب نشینی کرده بود همین عنقریب است که کله مرا داغان کند همانطور که کماکان دنبالش میرفتم گفتم:
«طاهر جان به این میگویند تروریزم، برای همین هم در پارلمان اروپا هستیم تا جهان را از شر آن خلاص کنیم، ولی اگر حرفی و استدالی داری بیا بگو».
همان لحظه که این حرف را زد در ذهنم گذشت که ترا بخدا دجالگری و پوشال بافی و چپ نمایی و آن سفلگی که در مقاله “به بهانه پیروزی بزرگ فرقه رجوی در ملاقات با مک کین بدنبال پیروزی خروج از عراق!!!؟” بدان اشاره کرده بودم از ذهنم میگذشت. و اینکه بابا تو همان سال 1367 از اشرف بریده و به پاریس آمدی اگر اهل تیر زدن بودی همانجا میماندی مگر جنابعالی اساسا از ترس تیر نبود که بجای اشرف پاریس را انتخاب کردی؟ رابطه تیر با تو و امثال تو مانند رابطه جن و بسم الله مگر نبوده است؟ دجال زن باره! فراموش کرده ای که رجوی از تو در رابطه با مرضیه چه استفاده هایی میکرد؟!!! ژیگولوی هنرمند! حالا زیاد رویش را باز نمیکنم که داستانهای خارجه ات چه هاست؟!!! به خودت مربوط است با آن سه هزار یورویی که میگیری میتوانی هرکاری که دلت خواست بکنی. ولی چپ نمایی و تیر زدن؟!!! آنهم وسط محوطه پارلمان اروپا با کراوات و کت و شلوار و پز دیپلماتیک؟!!!
جوک و طنز تاریخ را می بینید. وقتی قافیه تنگ است آنجا که باید تیر بزند هوس کار سیاسی می کند و به اروپا فرار میکند ولی وقتی در اروپا است که باید کار سیاسی کند از کسادی کار، دنبال تیر زدن است؟!! به این میگویند تولید چپ نمایی برای نوشتن گزارشش برای خواهر مسئول و خود را چ… کردن برای آنها و البته آخر ماه که حقوقش را میگیرد. البته همان خواهر مسئول خوب خوب این حمید رضا و حمیدرضاهای دیگر را می شناسد و در دل میگوید … خودتی.
رهبر عقیدتی ناکام مسعود رجوی مرحوم بیش از همه از کسانی چون حمید رضا طاهر زاده متنفر بود. به چند دلیل که البته خودش اینگونه تشریح میکرد، می گفت:

ذوب شدن مسعود رجوی در صدام او برایش کرد میکشت و نفت میفروخت صدام نیز برایش مجاهدین را در ابوغریب پذیرایی میکرد
««این حرامزادهها نه آنگونه بریده اند که بتوانم به آنها مارک مزدور بزنم و ترور سیاسیشان کنم و از شرشان راحت شوم و نه بعد از بریدگی در اینجا مانده اند که زندانشان کنم و کلکشان را بکنم و بفرستمشان زندان ابو غریب (زندان ساختۀ اربابش صدام)… میروند در اروپا و هنوز مانند مگس دور ما هستند نانشان را نیز باید بدهم. همین باعث میشود که این بچه من مصطفی “پسرم” که در اینجا (منظور اشرف) نیز هوس میکنند از اینها کپی برداری کنند. اینها یکی از بزرگترین آفت های تشکیلات هستند.»»
بنابراین آن خواهران مسنول که دل در گرو رهبر عقیدتی با مدیریت مریم رجوی دارند گول چپ نمایی طاهر را نمیخورند ولی به هرحال خود طاهر میتواند در کارنامه اش بنویسد. (بنده نیز با نوشتن این گزارش آنرا برای خواهر مسئول مهر تائید زدم که طاهر حداکثر استفاده را برده باشد.) بطور خاص این روزها بشدت مریم رجوی باوضعیتی که در تیرانا در جریان است که بزودی شرح مفصلی از آن بعرض عموم خواهد رسید بدان نیاز دارد.
دوباره رفتم تو حاشیه، همینطور که دنبالش میرفتم گفتم آخه طاهر چرا باید تو را مانند بوزینگان به کمک ماهی سه هزار یورو ییاورند به این پارلمان اروپا تا آخر شب گزارشی تهیه کنی و به خواهر مسئول از مبارزه بی امان هنگهای اشرفی بنویسی و بدهی بدون اینکه بدانی چه میگویی؟ اگر راست میگویی بیا و از حرفهایت دفاع کن. وقتی به خودم آمدم که دیدم غلام میگوید بابا این بیچاره رو ولش کن از اولین بریده ها است ولی مجبور است برای گذران زندگی و نگهداشتن «هنرمندانۀ» هندوانه های رجوی (تار و ویالون) زیر بغلش همان فتوای قدیم رجوی را بلغور کرده و قمپز ترور و قتل ما را آن هم وسط پارلمان اروپا!! در کند ولی بیچاره خرفت شده یادش رفته که رجوی که می دانست کسی از نوچه هایش در خارجه سلاح نمی تواند داشته باشد دستور داد که امثال ماها (جدا شدگان فعال علیه فرقه اش) را در اروپا با دست خفه کنند!!
در همان مقاله فوق الذکرهمچنین نوشته بودم «««رجوی میگفت خمینی باهوش ترین ضدانقلابی تاریخ است. بدانید که رجوی بلحاظ سیاسی خنگترین، پسترین و رذل ترین شیاد ضد انقلابی و تاریخ است. صدماتی که مسعود رجوی به تاریخ مبارزاتی مردم ایران زده جبران ناپذیر است. آقای طاهرزاده و همه شواریی ها و همه کسانیکه کور کورانه و بسیاری که از سر منافع بدنبال فرقه رجوی هستند، اگر در خانه کس است یک حرف بس است. اگر شمایان مدعی هستید که کارتان از سر خیر خواهی است. این یک اتمام حجت است. این میزان همراهی و تایید و دست داشتن در جنایات رجوی در روزی نه چندان دور حسابرسی میشود. بنابراین حتی برای رو سیاه کردن این بنده هم شده، کمی تحقیق در مورد گزارشات ما جداشدگان بطور مستقل به هر شیوه که خودتان میدانید و نه از زبان رجوی بپردازید. ضرری در آن نیست. اگر حرفهای ما نفی شد شما یک پیروزی دیگری در خفه کردن دشمن و بقول رجوی مزدوران رژیم بدست آورده اید. اگر هم حرف ما اثبات شد شما به اصالت خودتان مهر تایید زده اید و از یک مهلکه سیاسی تاریخی نجات یافته اید. رجوی را طی بیش از سی سالی که از نزدیک میشناسم، میدانم که برای آلوده کردن شما به خودش و به دورغهایی که میگوید و به جنایاتی که مرتکب شده و استفاده کردن از شما بعنوان اهرمی جهت حفظ نیروهای وامانده و تشکیلات آش و لاشش، حتی اگر شما نیازی هم به حقوق نداشته باشید آنرا به شما به مزورانه ترین شیوه ها تحمیل کرده است. نمونه هایش را در مورد آقایان دکتر کریم قصیم و آقای روحانی و دیگر جدا شدگان از شورا دیده اید. داود ارشد (نه به تروریسم و فرقه ها)16 ماه اوت 2015»»»
اسماعیل وفایغمایی نیز در جواب به لجن پراکنی دستوری طاهر زاده به خودش را که بقصد حلال کردن ماهیانه 3000یورو بود نوشته بود:
استاد!شاعر بودن و یا نبودن نه شیاف است که طبیب به اسافل اعضای مریض فرو نموده و هر وقت صلاح بداند بیرون کشد ونه رده تشکیلاتی که امروز بدهند و مرکزیت کاملت بنمایند و فردا بستانند به رده هواداری بنشانندت و استادی ارزنده چون سرکار را به نقد من بکشاند! شاعر چون به نقطه شعر واصل شد در زندگی و مرگ شاعر است وشاعر بودن چیزی است مثل درخت سرو یا خر زهره بودن، مثل اسب بودن یا پرنده بودن وعلائق و داوری و نامگذاری ما چیزی را عوض نمیکند. در هر حال من برای شاعری کیسه ای ندوخته ام و میسرایم و به باد میسپارم و حتی نگهداری هم نمیکنم.
استاد!شاعر بودن من به یمن مقاومت نبوده است .من پیش از آشنائی با مقاومت شاعر بودم و چون میخواستم خدمتی برای ملتم انجام دهم به مقاومت پیوستم و سرانجام چون دانستم این آن چیزی نیست که در پی آن هست و نیستم را فدا کردم از آن جدا شدم تا همچنان بتوانم به شاعر بودن مفتخر باشم.
نه به تروریسم و فرقه ها
27 آوریل 2017