قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

افشاگری به کشتن دادن حسن جزایری از دانشجویان هوادار رجوی

 

سال 1396، سال شومی که مجاهدین برای خود رقم می زنند

سال 1396، سال شومی که مجاهدین برای خود رقم می زنند

کریم غلامی، ایران فانوس، 14.05.2017

از زمان کودکی بخاطر دارم که در هنگام تحویل سال نو خانواده ها تلاش می کردند آغاز سال را در بهترین شرایط سپری کنند، زیرا اعتقاد داشتند که سال نو را همانگونه که آغاز کردند، طول سال نیز همانگونه خواهد بود. آنها تلاش می کردند که تمام و کمال همه جا را تمیز کرده و همه کدورت ها را پاک کنند و همه بدی ها را بزدایند تا در آغاز سال نو، هیچ نقطه شومی در زندگی آنها وجود نداشته باشد. هر چند شاید این یک خرافه بیشتر نباشد، ولی به عنوان یک تفکر خوب و مثبت و یک فرهنگ به آن نگاه کنیم چیز زیبایی است. اگر آغاز سال، با نیکی و خوبی آغاز شود، طول سال نیز چنان خواهد بود، اما اگر سال را با پلیدی و شوم آغاز کنیم، طول سال نیز تماما پلیدی و شوم خواهد بود.

مریم رجوی سال نو خود و سازمان مجاهدین را شوم و همراه با خیانت آغاز کرد. تصویر جان مک کین(دشمن ایران و ایرانی) در کنار مریم رجوی، تصویر شوم و پلیدی است که مجاهدین سال خود را با آن آغاز کرده اند. اما شوم ترین تصویر، ادامه به اسارت نگه داشتن اعضای مجاهدین است. مدتها است که مریم رجوی بطور مستمر به تیرانا می رود و برای اعضای باقی مانده مجاهدین „نشست های ایدئولوژیک و تشکیلاتی“ می گذارد، این „نشست“ ها همان جلسات شستشوی مغزی و سرکوب است. سازمان مجاهدین یک تشکیلات فرقه گرای مذهبی سیاسی و بسیار خطرناک است. البته خطرناک نه به معنی اینکه دارای یک قدرت نظامی باشند و یا تهدید جدی جانی برای انسان ها بلکه خطرناک از دید ایدئولوژیک است. مجاهدین با شستشوی مغزی انسانها، آنها را تبدیل به افرادی بدون احساس و اراده و بدون کوچکترین قدرت تصمیم گیری می کنند. آنها به این شیوه شکل نوینی از برده داری را به راه انداخته اند.

برعکس آنچه که در اذهان عامه مردم وجود دارد و یا در فیلم های تخیلی آن را به نمایش می گذارند، شستشوی مغزی یک روند پیچیده و نیازمند دستگاه ها و داروهای عجبیب و غریب نیست. شستشوی مغزی یا همان کنترل ذهن، یک روند طولانی و مسمتر است که در آن شخصیت و باورها و افکار فرد تخریب می شود، به بجای آن باورها و افکار خاص جایگزین می شود. در سازمان مجاهدین، این حالتهای تجزیه ای که در افراد رخ می دهد که آنها را در معرض دورهای طولانی مدت و شدید و متقاعد سازی اجباری قرار می گیرند. این روش در سازمان مجاهدین به این ترتیب انجام می شود.

اول، ایزوله سازی افراد؛ اولین قدم برای شستشوی مغزی فرد باید او از دنیای واقعی و اطلاعات ایزوله شود در این صورت نیازهای فرد برای بروز شدن اطلاعات از اخبار روزانه تا اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و سایر زمینه، کانالیزه می شود. تمامی اطلاعات دروغ و یا تحریف شده و یا واقعی به شکل مورد نظر به فرد داده می شود تا ذهن او را در جهتی که می خواهند سمت و سو بدهند. در اردوگاه اشرف، اعضای مجاهدین از هرگونه دست رسی به رسانه های عمومی محروم بودند. در سازمان مجاهدین افراد کلماتی مانند „موبایل“، „فیسبوک“، „اینترنت“ و خیلی کلمات دیگر را می شنیدند، ولی تا زمانی که در عراق بودند هیچ تصویر عینی از این رسانه ها نداشتند. این تصویر بسیار شبیه به وضعیت کره شمالی دارد. در چند برنامه ای که در رابطه با کره شمالی دیده ام، مردم کره شمالی حتی نمی دانند فیسبوک چیست. به این ترتیب رهبران مجاهدین توانستند اعضای خود را فریب بدهند و دنیا و ایران را به شکل و حالت دیگری در مغز آنها حک کنند.

دوم، وادار کردن فرد به تبعیت از خواسته های سران مجاهدین؛ پذیرفتن ایدئولوژی و استراتژی و سیاست مجاهدین کاملا اجباری است. اگر فردی وارد تشکیلات مجاهدین بشود و حاضر نباشد ایدئولوژی مجاهدین را بپذیرد، این فرد روزانه و بطور مستمر تحت فشار قرار می گیرد تا زمانی که این ایدئولوژی مخرب را بپذیرد. محروم شدن فرد از امکانات مختلف حتی پزشکی، قرار گرفتن در شرایط کاری سخت و خطرناک، تحقیر و توهین مستمر، زندانی و شکنجه شدن. تا سال 1374 من عضو سازمان مجاهدین نبودم و در این سال زیر ضرب جلسات سرکوب و شستشوی مغزی تحت نام „حوض“ مرا واراد کردند که برگه عضویت این ایدئولوژی کثیف را بپذیرم. حتی یک بار در سال 1372 من متوجه شدم که سازمان مجاهدین در پرونده های پرسنلی خود نام مرا تحت عنوان عضو سازمان مجاهدین ثبت کرده اند، به همین دلیل من در یک نامه اعتراضی مطرح کردم که من مجاهد نیستم و ایدئولوژی سازمان مجاهدین را نمی پذیرم. این نامه برای من بسیار گران تمام شد و در کنار جلساتی که برای سرکوب کردن من می گذاشتند، تهدید و محروم کردن من از امکانات بخصوص موارد پزشکی و دارویی نیز تا چند سال ادامه داشت. من تا زمانی که از سازمان مجاهدین خارج شدم، تحت محرومیت پزشکی و امکانات پزشکی و دارویی بودم.

سوم، ایجاد بحران هیویت؛ در سازمان مجاهدین از بدو ورود این موضوع در ذهن فرد حک می شود که آن فرد نیازمند رهبری عقیدتی و سازمان مجاهدین هستند و او هیچ توانمندی و قدرت ندارد و توانایی هایی که او دارد از سازمان و رهبری عقیدتی است و بدون آن او یک فرد بدبخت و نیازمند و هیچکاره است. انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین، کثیف ترین شیوه از این نوع بود. با انقلاب ایدئولوژیک در طی سالیان به اعضای مجاهدین القاء شد که دلیل شکست های مجاهدین و سرنگون نشدن رژیم ایران، اعضای سازمان هستند زیرا تمام ذهن و فکر اعضای مجاهدین به دنبال مسائل جنسی است و همه اعضا گناه کار هستند(گناه جنسی). این روش مخرب باعث شد که همه اعضای سازمان مجاهدین اعتماد به نفس خود را بطور کامل از دست بدهند و دچار فلج اراده شوند. افراد دچار تغیرات بنیادی در هویت و ارزشها و باورهای گذشته خود شدند. اعضای مجاهدین توام واپس رو می شدند و حتی در ادراکهای ساده دچار تردید می شدند. تغییر هویت، یک امر همه گیر در سازمان مجاهدین بود، کسانی که زمانی حتی فرمانده هان نظامی لایقی بودند در گذشت زمان حتی بعضا توان اداره کمترین امورات مشکلات را نداشتند.

چهارم، کیش شخصیت، پرستش رهبری عقیدتی؛ اوایل روزهای که به سازمان مجاهدین پیوسته بودم چند تا نمایش و فیلم ویدئویی بود که در آن هواداران خمینی را به تمسخر می گرفت، کسانی که برای خمینی شعار می دادند و یا به دست بوس خمینی می رفتند و برای دیدن او جان فشانی می کردند. وقتی که من جلسات درون تشکیلاتی مجاهدین را دیدم، این فیلم ها به یادم افتاد و با خودم گفتم که اگر شعار دادن و بوسیدن دست و تلاش کردن برای دیدن خمینی بد است، چرا خود مجاهدین همین کار را انجام می دهند. وقتی که مسعود رجوی وارد سالن جلسه می شد، همه از جای خود بلند می شدند و با تمام قدرتی که داشتند دست می زند و شعار می دادند و برای دیدن و نزدیک شدن به او روی صندلی ها می رفتند و همدیگر را زیر دست و پا له می کردند یا برای صحبت کردن با او میکروفون را از دست همدیگر می قاپیدند. یک وحشیگری به تمام عیار. در ذهن افراد این کاشته شده بود که مسعود رجوی فردی بود بی بدیل و معصوم و بیگناه، عاری از هرگونه خطایی است که باید او پرستیده بشود. وقتی که قرآن می خواند و آن را به اصطلاح ترجمه و تفسیر می کرد، طوری که صحبت می کرد که گویا در همه آن واقعه ها بوده و از طرف خدا به او وحی می شود. مجاهدین در تبلیغات درون تشکیلاتی و بعضا در عموم چنان نشان می دادند که گویا مسعود رجوی امام زمان است و از طرف خدا به او وحی می شود و او آینده را پیش بینی می کند، البته هر چند که تا به امروز هیچ کدام از پیش بینی های او به واقعیت نپیوسته است. همه جا عکس های مرحوم اول مسعود رجوی و مریم رجوی، وجود داشت و اگر کسی عکس او را در اتاق و یا کمد شخصی و در وسایل خود نداشت، مورد سرکوب قرار می گرفت حتی بعضا مارک بریده می خورد.

بریده؛ بریده اصطلاحی بود که در سازمان مجاهدین به کسانی گفته می شد که قصد خروج از سازمان مجاهدین را دارند و این بدترین مارکی بود که می شد به یک فرد در تشکیلات مجاهدین زد.

پنجم، ایجاد ترس برای خروج از فرقه مجاهدین؛ بزرگترین گناه در سازمان مجاهدین جدا شدن از سازمان بود که فرد مارک „بریده“ می خورد. مرحوم اول مسعود رجوی، گفته بود که „در درون تشکیلات مجاهدین هر گناهی قابل بخشیدن است فقط یک گناه بخشودنی نیست و آن پشت کردن به جنگ (جدا شدن از سازمان) است“. هر چند که مسعود رجوی در تمام طول عمرش حتی یکبار هم نجنگید و هر گاه وضعیت خطرناک می شد، از صحنه جنگ فرار می کرد. به دلیل همین روش شستشوی مغزی، در مغز اعضای سازمان جدا شدن از سازمان یک گناه بزرگ است حک شده بود. همچنین افراد به دلیل از دست دادن اعتماد به نفس خود و عدم اطلاع از دنیای بیرون خروج از سازمان مجاهدین یک کار بسیار ترسناک و وحشتناکی به نطر می رسید. فرار کردن از سازمان کار بسیار دشواری بود، در طول سالیان شاید فقط سه یا چهار نفر توانستند از اشرف فرار بکنند. دور تا دور اردوگاه اشرف با چند لایه سیم خاردار و مین گذاری، بسته شده بود و هر چند صد متر (به دلیل اینکه منطقه دشتی و کاملا صاف بود، یک برج مراقبت می توانست تا چندین کیلومتر دید داشته باشد) یک برج دیدبانی وجود داشت که هدف آن دیدبانی از داخل اشرف بود، نه خارج از اشرف (حفاظت اشرف تا شعاع ده کیلومتری به دست نیروهای ارتش عراق بود). اینگونه به اعضای مجاهدین تلقین شده بود که، هر آنچه که دارند از سازمان مجاهدین است و آنها در سازمان مجاهدین عاقل تر شده اند و همه چیز را در آنجا آموخته اند، در نتیجه اگر از سازمان جدا بشوند، همه چیز خود را از دست می دهند.

مسئولیت من و ما به عنوان جداشدگان از سازمان فرقه گرای مجاهدین، مبارزه برای هویت انسانها و نجات جان انسان های اسیر در این فرقه است، شاید روزی این مبارزه فرهنگی و سیاسی ما گسترده تر گردد و آن مبارزه با هرگونه فرقه گرایی و خشونت طلبی باشد.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes