قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

سخنرانی آقای داود باقروند ارشد در پارلمان اروپا

 

سکولارهای شرمگین 

رضا میهندوست

تقیه در مذهب شیعه هر چه هست، خوب یا بد، موضوع صحبت من نیست و با مذهب به عنوان یک باور شخصی‌ و قلبی کوچکترین مشکلی‌ ندارم. مشکل آنجا است که این گونه نگرش، فرهنگ، باور مذهبی و رفتار را بی‌ آنکه به آن آگاه‌ باشیم، حتئ در زندگی سیاسی امروز خود نیز گسترش داده ایم. اگر چه دروغ نمیگوئیم اما حقیقت را نیز نمیگوئیم و اگر هم میگوئیم به آنکسی که باید آنرا بشنود نمیگوئیم.همین کار را هم در انقلاب ۵۷ کردیم و گویا هرگز به ذهنمان هم خطور نمیکند که روش خود را کمی‌ تغییر داده و با روح زمان حرکت کنیم. آیااین یک معضل فرهنگی‌ نیست؟ آیا این “شیعه زدگیِ سیاسی” و “عقده حقارت سیاسی” نیست که همیشه تصور ‌کنیم برای یک کار سیاسی باید خود را پشت یک آخوند و یا یک آخوند مسلک پنهان کنیم؟ آیا ما از دمکرات و سکولار بودن خود شرمگین هستیم؟

برخی‌ از ما “شیعه زدگان سیاسی” خود را بسیار مترقی و پیشرو میدانیم، اما آیا واقعا بدان گونه است؟ آیا رفتار کسانی‌را که هرگز کنشگرانه وارد سیاست نمی‌شوند و تنها بدنبال این و آن مذهبی غیر سکولار براه می‌افتند و مانند آنها نیز به دشمنی با هر نوع شعار ملی‌ و سکولار واکنش نشان میدهند نمی‌توان ارتجاعی خواند؟ آیا واقعا تفاوتی‌ میان آن افراد بهاصطلاح سکولار و آن رهبر غیر سکولار وجود دارد؟ بله وجود دارد. کسانی‌ که دنبال رو و بویژه آن گروهی که بله قربان گو میشوند بسیار غیر قابل اعتماد تر از رهبرشان خواهند بود. نمونه‌های آنرا در انقلاب ۵۷ و بویژه در اوایل انقلاب شاهد بودیم.

تفرقه را چه کسی‌ میاندازد؟ آیا آنهایی(۱) که شعارهای مذهبی ‌(مذهب شیعه) را تبلیغ میکنند بیشتر عامل تفرقه هستند یا آنهایی که موافق شعار‌های ملی(۲)‌ هستند؟ چه کسانی‌‌ باعث عدم گسترش و همگانی شدن این جنبش میشوند؟

چه شعاری متحد می‌کند و چه شعاری جدایی و عدم اعتماد را دامن میزند؟ همه اقلیتهای مذهبی‌ و غیر باورمندان به دین را فراموش کنیم! تنها یک بار هم که شده خود را به جای هموطنان سنی مذهب ایران بگذاریم! و یا اینکه سناریو را تغییر داده و جای سنی و شیعه را، تنها برای یک لحظه، عوض کنیم! و تصور کنیم که شخصی‌ (در حقیقت یکی‌ از رهبران و خط دهندگان بظاهر سکولار به جنبش) در “یو تیوب” ظاهر میشود و به ما میگوید که ” شعار “یا عمر، میر عمر!” را هیچگاه فراموش نکنید! این شعار کلیدی ماست”. اما آیا این شعار از حنجره ما شیعیان بیرون خواهد آمد؟ حتئ اگر تنها یک تاکتیک باشد؟ شعار “جمهوری اسلامیِ (شیعئ)” آقای موسوی که جای خود دارد و داستان دیگریست. اگر پاسخ منفی‌ می‌باشد پس چرا آن را به سنی‌های هم میهنمان روا میداریم؟

سیاست بهره برداری تاکتیکی این جنبش از شعارهای دوره انقلاب ۵۷ و از شعار‌های خود نظام بسیار هوشمندانه بود. اما روز بروز از تاثیر کاربرد آن تاکتیک کاسته میشود. آیا اکنون برای نمونه اگر مردم به جای شعار “یا حسین میر حسین” (۳) شعار “نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران” را سر بدهند بیشتر کتک میخورند؟ آیا دستور داده شده به کسانی‌ که شعار های ملی‌ و سکولار سر میدهند بدتر برخورد شود؟ آیا وقت آن نرسیده که برای مصلحت این جنبش کمی‌ سبک سنگین بکنیم و از خود بپرسیم؛ چه چیزی در واقع، و نه در ظاهر، هزینه کمتری میبرد؟ منظور من عجله کردن و رادیکال کردن این جنبش و شعارهای آن نیست، بلکه حرکت در یک مسیر درست است، مسیری کم هزینه تر و کوتاهتر.

آیا علت اینکه رژیم به این آسانی قادر به خشونت می‌باشد، این نیست که جنبش هنوز در واقع همگانی نشده است؟ واگر این جنبش همگانی شود، آیا رژیم باز هم قادرخواهد بود که نیروهای لازم را برای سرکوب آن فراهم کند؟ آیا به نفع این جنبش نیست که (به نظر من) بر خلاف خواست باطنی قسمت عمده قشر اصلاح طلبان یعنی “اصلاح طلبان سبز سیدی” و گروه‌های به ظاهر سکولار و دمکرات که   به اصلاح طلبان حکومتی چسبیده اند گسترش پیدا کرده و همگانی شود؟

شرایط دیگر آن شرایط ۳۰ سال پیش نیست و آگاهی‌ ملی‌ در سطح بسیار بالاتر از آن زمان قرار دارد. اکنون این جنبش نیاز به رهبران ملی و سکولار دارد. آیا “اصلاح طلبان سبز سیدی” شخصیتهای ملی‌ و سکولار محسوب میشوند که بتوانند این ملت رنگارنگ را برای مبارزه متحد کنند؟

دنیای امروز دنیای ارتباطات و اینترنت است. از وقتی‌ که به کمک نرم افزارهای”بیل گیتس” کامپیوتر‌های شخصی‌ به خانه‌های مردم راه یافت و از زمانی‌ که اینترنت همگانی شد دنیا با سرعت باور نکردی شروع به تغییر کرد. در بعضی‌ از موارد تغییر و تحولات دنیای اینترنت و تاثیر گذاری آن بر جامعه انسانی‌ سال به سال بطور تصاعدی بیشتر میشود. اما بعضی‌ از ما هنوز در دوران ماقبل این پدیده به سر می‌بریم. هنوز نمیدانیم که جوانان ایرانی‌ بسیار مدرنتر و امروزیتر از ما به زندگی‌ مینگرند و در عمل و رفتار بسیار سکولارتر از ما هستند. هنوز نمیدانیم که دیگر نیازی به پنهان شدن پشت سر آخوند و آخوند مسلک نیست.

اساساً آیا در معادلات سیاسی ما این “پدیده” که باعث این همه تغییر و تحول در جامعه جوان ایران شده است جایی‌ دارد؟آیا ما هنوز فکر می‌کنیم که در زمان ۵۷ و یا از آن هم عقب تر در زمان ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و یا باز هم عقبتر در دوره انقلاب مشروطه بسر می‌بریم؟ آیا در آنزمان پدیده‌هایی‌ به نامهای “تلفنِ همراه”، “ساتلیت” و “اینترنت” مطرح بود؟

آیا سیل فرار میلیونی جوانان ایرانی‌ را از ایران فراموش کرده ایم؟ آنها از چه چیزی فرار میکردند؟ بدنبال چه چیزی بودند؟ آیا از احساس تلخ “نبودِ” آن چیزی که با تمام وجود خواستار آن بودند فرار نمی‌کردند؟ آیا بدنبال آزادی، دموکراسی و سکولاریسم نبوده و نیستند؟ (بدون آنکه بیشتر آنان تعریف این مفاهیم را بدرستی بدانند). آیا توانایی درک “نبودِ” این ارزشمندترین دستاوردهای بشری نیازمند بلوغ فرهنگی‌ خاصی‌ نمیباشد؟

آیا سمبل مبارزات این جنبش “ندا” خواستار بازگشت به خط امام یعنی “جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر” بود که آقای موسوی این ادعای بی‌ اساس را با بی انصافی به مردم نسبت دادند و مرتب هم آنرا با کلمات دیگری تکرار میکنند؟! آیا “ندا” یک استثنا بود؟

به جوانان نگاه کنیم! به پوششان، به موهایشان، به علایقشان و به طرز نگرششان به زندگی!‌ آیا از این دیدگاه کوچکترین شباهتی را با دوران جوانی خود می‌بینیم؟ این نسل جوان دیگر خود را با دوران مادران و پدران خود مقایسه نمیکنند. آنها اکنون به حقوقی برابر با جوانان آزاد‌ترین کشورهای دنیا میاندیشند.. دنیای جوانان ایرانی‌ با سرعت بسیار به پیش میرود و خواسته‌های آنان به سرعت بالا، و ما از غافله بسیار عقب مانده ایم. اگر نمیتوانیم سرعت خود را با آن میزان کنیم دست کم صادق باشیم و چوب لای چرخ آن نگذاریم.

رضا میهن دوست ۳۰ آبان ۱۳۸۸ – ۲۱ نوامبر ۲۰۰۹

۱­- منظور مردم نیستند بلکه رهبران و فعالان اصلاح طلب و حامیان آنها میباشند.

۲- متأسفانه برای آن بصورت سیستماتیک تبلیغ نمی‌شود.

۳-  شعار “یا حسین میر حسین!” هرگز در دوره انقلاب و بعد از آن گفته نشده و یک شعار حکومتی نیست

__________________________________________________________________________________________

در اینجا مایلم نوشته زیر را که در تابستان در فیسبوک گذشته بودم به مقا له بالا اضا فه کنم، زیرا که آن را بسیار مربوط به آن میدانم.

“هیس تفرقه نینداز!

این انتظار که مردم باید خود را با آقای موسوی تطبیق دهند و همگام با ایشان حرکت کنند، انتظاری کاملا غیر عقلانی و غیر منصفانه میباشد. این آقای موسوی و “راه سبز امید” ایشان هستند که باید خودشان را با “جنبش سبز” تطبیق دهند و نه بر عکس.

آیا موضوع یک مذهب خاص، موضوعی ملی است؟ مگر زمانی که واژهٔ ملی را بیان میکنیم منظوری بغیر از یک موضوع مشترک که به همه مربوط شده و منافع همهٔ ایرانیها اعم از شیعی، سنی، بهائی، زرتشتی، مسیحی و ناباوران به دین یا اقوام و نژادهای گوناگون که در آن واژه گنجاده میشوند داریم؟ اساسا مگر مردم، صرف نظر از مطالبات حد اقلی آنها، برای چیزی بغیر از آزادی و ارزش گذاری به موضوعات ملی بپا خاسته اند؟

آیا شعار “استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی” خطرناکتر از شعار “مرگ بر خامنه‌ای یا مرگ بر دیکتاتور است” که آقای موسوی بلافاصله با شنیدن آن این ادعاهای بی‌اساس را بیان کردند که شعار کلیدی مردم “استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر”است؟ اگر این یک تاکتیک است و مربوط به سیاست “غیر ساختار شکنانه” ایشان، پس چرا آنرا پیش از این مطرح نمیکردند؟ اگر ایشان ادعای ملی بودن دارند پس چرا تا این اندازه تبلیغ حکومت مذهبی (شیعئ) را میکنند؟ من نمیدانم این دیگر چه نوعی از ملی بودن است؟

این نوع بیانات، شدیدا جلوی رشد و همگانی شدن شدن جنبش سبز را میگیرد و ایرانیها و گروههای بسیاری از آنها را که (دیگر) به حکومت تئوکراتیک باور ندارند، وحشت زده میکند.

به افرادی مانند من ایراد گرفته میشود که ما با این انتقادات، تفرقه و نفاق را در جنبش گسترش میدهیم. من اما به این باور دارم که فرهنگ “حمایت همراه با انتقاد” را باید گسترش داد. مگر میشود بدون باور داشتن و پایبند بودن به رفتار و منش دموکراتیک بسوی دموکراسی حرکت کرد؟ دموکراسی را از همین حالا باید تمرین کرد. بدون تمرین وارد شدن در میدان دموکراسی نتیجهٔ خیلی مطلوبی نخواهد داشت.

باید این فرهنگ ملاحظه کردن بی‌مورد (بخوانید خفه خون گرفتن) را کنار گذاشت. ما جزئی از مردمیم و ایشان به گفتهٔ خودشان خدمتگزار مردم. ایشان در زمان نامزدی خودشان برای پست ریاست جمهوری از این نوع بیانات تا حدود زیادی به دور بودند. حالا بعد از رای گیری از شعار “جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر ” حرف میزنند. بیشتر مردم به آقای موسوی رای دادند و(به باور من) ایشان در نهایت برندهٔ این انتخابات شدند، حالا چرا ما نباید بتوانیم از ایشان انتقاد کنیم؟ آیا باز هم به عنوان به اصطلاح ملاحظه “سیاست تاکتیکی غیر ساختار شکنانه” (حتا اگر به آن معتقد باشیم) باید رفتار دموکراتیک را کنار گذاشته و مرتب بگوییم یا بشنویم؛ “هیس، تفرقه نینداز!؟”

در ضمن باید بگویم که انتقاد از آقای موسوی و “راه سبز امید” به معنی رد آنها نیست. نقش ایشان بویژه نقش آقای کروبی در این جنبش انکار ناپذیر است و تا زمانی که همراه و همسو با “جنبش دموکراتیک سبز” ایران میباشند، سزاوار حمایت هستند، اما حمایتی انتقادی، دموکراتیک و متمدنانه.

به امید پیروزی رضا میهن دوست

 

منبع:پژواک ایران

FacebookTwitterLinkedInWhatsAppTelegramGoogle GmailGoogle+PrintFriendly

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes