ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
تلاش رجوی برای جلب رضایت دولت امریکا
نقل از سایت حقیقت مانا:
برگزاری رژه نمایشی مجاهدین پس ازارائه طرح عملیات سرنگونی
هم زمان با مذاکره با رجوی با پترائوس وارائه جزئیات طرح عملیات سرنگونی رژیم به آنها درعراق، رجوی یکباره دست به برگزاری یک رژه بزرگ دراشرف زد وبیش ازیکماه تمرین فشرده روزانه وآماده سازی برای این رژه بسیج شبانه روز داد شد. تنها تفاوت این رژه با رژه سال ۷۱ این بود که، دراین رژه زرهی وتوپ وتانک … نداشتیم، وما به ازایش، رژه پیاده نظام، بشدّت درشکل ورنگ های مختلف ، همراه با حرکات نمایشی وتکاوران وسقوط آزاد…ارائه شده بود.
ویدئو این رژه را می توان دریوتیوپ دید:
»reje 19 va 22bahman86 az sima6 » و « Iran Arteshe Azadi 1385 «
برگزاری چنین رژه ایی، درعراق تحت حاکمیّت دولت مالکی، ووابستگی اش به رژیم ولایت فقیه وخامنه ایی، اساسا بنفع رجوی نبود. زیرا رژیم آخوندی را حساس والبته تحریک میکرد. درنتیجه، فشار ومحدودیّت براشرف بیشترمی شد. استاتوی)موقعیت حقوقی( ما درعراق درچهارچوب کنوانسیون چهارم ژنو تعیین شده بود)عناصرغیرنظامی(، ورجوی نام قرارگاه)نظامی( اشرف را، به « شهر »اشرف تغییرداده، وبسیاری ازشروط دولت عراق را پذیرفته بود…، وچنین شروطی با رژه یک نیروی نظامی خارجی )اپوزیسیون رژیم( درخاک عراق منافات داشت. رجوی خود شخصا هیچ قیمتی نمی پرداخت، قیمت چنین رژه ایی را، بعدها اعضای سازمان با خون خودشان، وجسم هایی که درمقابل گلوله وچوب وچماق وبی سلاح وبی سپر بودند به سنگین ترین شکل ممکن پرداختند. رجوی گفته بود: « ما کاری می کنیم که رژیم بیاید پشت درب اشرف ودراینجا با ما بجنگد!، جنگ را می کشانیم به عراق واشرف. » چنین رژه ایی، اعلام جنگ نظامی با رژیم، درعراق واشرف بود، درحالیکه بفرمان خودش، توسط امریکا خلع سلاح شده بودیم.
رجوی می خواست آب رفته رابه جوی بازگرداند. فرماندهی کل ارتش آزادیبخش، حتّی جلیقه های نظامی حفاظتی را که درانبارها موجود بود؟، ازهمین اعضا ورزمندگان وعاشقان خود دریغ کردند؟، تا بتوانند، با خون آنها، درتبلیغات سیاسی توسط مریم رجوی، منافعشراتأمین کند. امّا فارغ ازاین شرایطی نا مشخص پناهندگی واجازه اقامت که درعراق بسرمی بردیم، این رژه برای رجوی درواقع نمایش بزرگ قدرت وتوانایی بود، برای جلب نظر «دولت امریکا » ووزارت خارجه ، جهت پذیرش طرح وعملیات سرنگونی واطمینان به آمادگی نیروی رزمنده دراشرف .» رجوی چنین خیزبزرگی برداشت، تا با این برگ به امریکا بگوید: « شما برگ برنده ایی مثل مجاهدین ویک ارتش سازمانیافته ونیروی آماده دارید. »
رجوی خوب می دانست که درآن واحد نمی شود، دنبال ۲ خرگوش برای شکارکردن دوید!. به همین جهت، تقدّم واولویّت با امریکا بود، وتمام اتکایش به حضوروباقی ماندن درعراق واشرف، درنزدیکی به امریکا معنی می یافت. زیرا می دانست دولت شیعی عراق، هم بدلیل منافع خود ونیزالنهایه تحت فشاررژیم، مجاهدین را اخراج خواهد کرد، مگراینکه امدادهای غیبی امریکا مانع ازاینکارگردد. به همین دلیل برغم « زهری » که دربرگزاری این رژه، ازاین حیث وجود داشت!، ورجوی هم واقف بود، امَّا چشم امید رجوی، تنها به امریکا شده، وبه همین دلیل هم بیشترین نیروی ممکن را، برای جلب وجذب امریکایی ها صرف کرد؛ وتمام تخم مرغ هایش را درسبد امریکا گذاشت.
هردووانه؟
داستان رجوی) هم می خواست درعراق ودر «شهر » اشرف وبعنوان ساکنان غیرنظامی!، بماند وهم رژه نظامی برگذارکند؟( مثل داستان مرد رهگذری می باشد که در حال عبور از باغ سرسبز هندوانه و خربزه بود. صاحب باغ تعارف کرد: خربزه دوست دارد یا هندوانه. مرد که هوس خوردن هر دو میوه را داشت نیز می گوید: دعوا چرا؟هردووانه.
سناریوسازی برای راه اندازی رژه بزرگ
مذاکرات با امریکا طی این سالها مخفی بود وتا سال ۹۲ ازما پنهان نگاه داشته شد. ما ازعلائم شروع ساز وکارسرکوب درتشکیلات، می فهیمدیم که برخلاف سال ۸۲ تا ۵ ۸۴ ، ازسال ۸۵ سازمان خط سرکوب ونسق کشی را راه انداخت، تا بتواند فضای وارفته تشکیلات وسرباززدن افراد ازفرامین را، پس ازسرنگونی صدام جمع کند، وبه شکل سابق برگرداند.
فرماندهان سازمان گفتند: « همه باید درکلاس اپورتونیسم شرکت کنند. هرکسی وارد نشست تزنویسی اپورتونیسم نشود، رهرسطح ولایه تشکیلاتی هم باشد، مجاهد نیست. همه لایه بندی های بهم خورد. ازاین پس همه اپورتونیست بودند!، مگراینکه هرفرد تزنوشته وثابت کند که تا کنون درسازمان اپورتونیست بوده، وجمع حاضر هم اوکی کند)تأیید کند( که او خوب ثابت کرده که اپورتونیست است؟. وتأکید کردند که این دستوروپیا م رجوی است.
ما نیزازمسائل پشت پرده اطلاعی نداشتیم؛ جز اینکه وقایع را بنویسیم وکنار هم بگذاریم تا بفهمیم آنچه دراعماق می گذشت ورجوی ازما پنهان می کرد چه بود؟.
راه اندازی دوباه دستگیری ها، و زندان
وشعبه قضایی ارتش آزادیبخش درتابستان ۸۵
همپا با تزنویسی اپوتونیسم بطورعام، دراوایل تابستان سال ۸۵ ، سازمان بازهم بگیر وببند ها وزندان را برای افراد خاص، راه انداخت. تا کسانی که بنوعی جلوی تشکیلات می ایستادند، زهرچشم بگیرد. من باز دراین دوران دوروزبه زندان وبا زجویی و… به ساختمان های اسکان برده شدم. ترکیب زندانبانان همان ترکیب همیشگی بود: بتول رجایی، سیّد محمد سادات دربندی، حسن عزتی وبهرام جنت صادقی و…؛ دربازجوی ۲ روزه که تانیمه های شب وصبح طول کشید، پروین صفای) رئیس ستاد ارتش ومژگان پارسایی(بتول رجایی مسئول تشکیلات سازما ن وزندانها..، عباس داوری) رحمان( ومحمد مرادی نسب)رسول( شرکت داشتند…؛ درآن شرایط من می فهمیدم که سازمان پشتوانه ایی مثل امریکا دارد که می تواند بازهم زندانسازی را برقرارکند. منهای چنین پشتوانه ایی، ازقضا درسال ۸۲ به بعد، سازمان ازترس امریکا، سعی درپوشاندن زندان وسیستم توتالیتاریسم اشرف وعادی سازی مناسبات اشرف به شکل یک شهربا امکانات رفاهی وزیبایی ها … را داشت. ومهمانی های کلان وپرخرج برای امریکایی ها، حتّی درمقرها ومراکز برقرارمی کرد. امّا با زدوبندهایی که با امریکا یی ها) نیروهای نظامی وجناح پنتاگون( صورت گرفت، باز هم بنوعی سرکوب را شروع کرد. لیلا دشتی فرمانده قرارگاه اشرف می گفت: « اینها) امریکایی ها ( مثل خر می خورند، سازمان هدفی دارد که به اینها اینطورغذا می دهد ومیرسد!. » چنین حرفهایی را من هم ازمسئولین دیگر شنیده ام. این تنهابه امریکایی ها ختم نمی شد. بلکه شامل عراقی ها هم میشد. درسال ۸۴ درمحوطه سالن نشست اشرف بمناسبت جشنی یک تئاتر اجرا شد. فرزان) یکی ازمیلیشیا ها( مجری برنامه « فردای ما » درسیمای مقاومت، دراین تئاترکه سوژه اش جذب نیروهای عراقی بود، با تمسخر گفت « بابا جذب عراقی ها وشیوخ که کاری نداره، یک چلومرغ بده بخورن، بعد هرچی بگی گوش می کنن وانجام میدن. » دراین زندانسازی که بسیارمخفیانه بود، ازمقرما ۴ نفررا ازاعضای قدیمی را میشناسم )عبدالله قدمیاری محمد علی آگهی محمد یا حمید… سیامک نادری( که به زندان وزهرچشم گرفتن ونسق کشی بردند. پس ازدوروزوشب بازجویی، همان روزیکه سخنرانی مریم رجوی درویلپنت سال ۸۵ بود، من اوایل سخنرانی مریم رجوی درپاریس، اززندان خارج وبه سالن غذاخوری مقرکه برنامه مستقیم پخش میشد آمدم. همه لباس سبزفرم سبزداشتند، جزمن که با لباس فرم خاکی به زندان رفته بودم.
درابتدای امرهرگزبه ما نگفتند که هدف ما این است که رژه برویم..بلکه جهانگیر)پرویزکریمیان( فرمانده مقرما با این بهانه که پایه های تشکیلات سست شده وآن نظم ودیسیپلین قبل) دوران صدام( دیگر وجودندارد؛ تحت عنوان مرورآموزش پیاده نظام؟، ازخبردارایستادن وسلام دادن و رژه یگانی تمرین شد. اینکار بیشتر برای این بود که درچهارچوب نظامی، دیگر کسی نمی تواند روی حرف فرمانده حرفی بزند ودستورات مطلق اجرا می شود، واین شیوه نسق کشی بود. امّا کم کم بحث رژه را پیش کشیدند. وتمرینات فشرده وکسب آمادگی کار اصلی وشبانه روزهمه افراد بود. حتّی کسانی که نمی توانستند بخوبی راه بروند ویا بدوند ویا بیماری کمروپا و… داشتند، درتمرینات سازماندهی شدند. تا بتوان یک ارتش بزرگ را بنمایش گذاشت.
من بدلیل مشکل کمرکه بعدازپانزده سال با عکسبرداری درلیبرتی که مشخص شد، مهره کمرم له شده وازچند جا شکسته واحتمال قطع نخاع می رود) دکترسوال میکردازبلندی پایین افتادی؟!(، وآرتروزپیشرفته زانوها، پارگی رباط های متقاطع) صلیبی( وپارگی رباط مچ پا، سائیدگی کشکک و…بقول دکترخسرو که ۱۰ سال پیش ازاین می گفت:چیزی که همگان ندارند، تودرزانوهایت داری!. دردوقسمت رژه باید شرکت می کردم. وازهمه جالب تراینکه، من درقسمت دوّم، دریگان تکاورها ورنجرها که ازنماد برج آزادی درمیدان اشرف بالا می رفتند قرارداشیم؟.
بلااستثنا همه افرد باید موهای خود رارنگ می کردند) زن ومرد(، تا موی سفید زیرکلاه نظامی مشخص نشود. بسیاری نمی خواستند رنگ کنند، بویژه آنهای که طاس بودند!. وتعدای هم می خواستند با واکس حل کنند وسپس بشورند. امّا همه به اجباررنگ کردند. لباس فرنچ رژه را باید می پوشیدیم وبه سالن غذاخوری می آمدیم وبصف می ایستادیم، تا فرزانه میدانشاهی فرمانده مقربیاید ووضع یت لباس ودست دوزیهایی پاچه شلواروآرم وعلائم نظامی دوخته شده وکشکول وکلاه و…راچک کند، وتصحیحات دهد. چک هایی که برای این رژه صورت گرفت ازچک های رژه سال ۷۱ شدّت بیشترداشت. لباس پلنگی نداشتیم ویا یا تنوعی درلباسها نبود. بدین منظورلباسهای دسته دوّ م سبزوخاکی مناسب را بارنگ پلاستیک، بصورت پلنگی درشکل ها ی مختلف کلیشه میزدیم، تا بتوان یگانهای نمونه ارتش آزادیبخش را بنمایش بگذاریم. ازیکطرف ما برای این تعداد ۳۳۰۰ تن!، لباس وتجهیزات و… نداشتیم، امّا درتبلیغات سیمای آزادی، از «رژه یگانهای نمونه » نام می برد؟، گویی یگان یا افراد دیگری بغیر ما هم هستند، که دراین رژه شرکت نداشتند؟. درحالیکه بسیاری ازافراد دردویگان رژه رفتند، همچنین خودمن!: لباسهایی که با پیستوله رنگ زنی وقلم مو ورنگ پلاستیک سبز،زرد وقهوه ایی، بصورت پلنگی درآمده، درعکس های زیر مشخص است. توضیح اینکه این لبا سها بعداً بدلیل رنگ خوردن، حتی بعنوان پارچه نظافت هم قابل استفاده نبود:
ما سلاح نداشتیم به همین دلیل قرارشد یک یگان با شمشیر رژه بروند وبا استفاده ازیکی ازنفراتی که بصورت قاچاق انسان به اشرف کشانده شده، ونجار بود؛ طرح ساختن شمشیرچوبی به اجرا درآمد، ورنگ نقره ایی اکلیلی به آن زدند تا درفیلمبرداری شبیه شمشیر حقیقی باشد. اگر چه این مسئله بعداً افشا شد، وسازمان عکس های رژیم با شمشیر را ازاینترنت حذف کرد.
کلاه تکاوری )بره ( جزتعدادی معدود نداشتیم، وازپارچه ضخیم دررنگ های قرمز وسیاه برای همه ساخته شد، وصف اوّل وفرماندهان ازکلاه اصلی استفاده می کردند، ومابقی صف ها دست سازبود. تفاوت آنقدرزیاد بود که هیچ کسی حاضرنمی شد کلاه اصلی را تحویل دهد؛ امّا کلاه ساخته شده را کسی نزدخود نگه نمی داشت.
یکی ازافرادی که تازه به ارتش پیوسته بود ودوره چتربازی دیده بود ومی توانست ازبرج آزادی اشرف به پایین سقوط کند. به چندنفر دیگر آموزش داد وهمین برنامه چتربازی درهمین رژه انجام شد. این یک یگان کوچک بود ومن هم درهمین یگان بعنوان چترباز حضورداشتم؟. امّا درنقش سیاهی لشگر!، زیرا بدلیل پارگی های رباط متقاطع زانو و مچ پا وکمردردو…، ودرهمین مراسم درسمت شمالی برج همراه با چند چتربازدیگر؟ بصورت حلقه ایی دراطراف برج ایستاده بودیم. این رژه هم مثل رژه سال ۷۰ افراد درچندین نقش ظاهرشدند درسال ۷۰ من دریگان هوایی بودم ودرهمین یگان هم رژه رفتیم. امّا باید پس ازرژه هوایی دریگان مهندس هم رژه میرفتم وبعد دریگان امداد جلو آمبولانس می نشستم. زیرا نفربه نسبت تانکها وخودروهها وکم بود. بعضی نفرات بودند که چهارباردریگانهای مختلف رژه رفتند. امّا دررژه سال ۸۶ من درگروه چتربازشرکت داشتم. که فقط باید یک مسیر را می دویدیم وبه برج آزادی می رسیدیم وبحالت آماده می ایستادیم. ودرقسمت دوّ م هم، درنقش یگان پرچم ایران) سه نوع لباس برنگ سبزوسفید وقرمز( کبوترهایی که دردستمان داشتیم، بپروازدربیاوریم وسپس ازمقابل جایگاه رژه برویم:
نفرسوم ازسمت راست سیامک نادری
یگان موتورسوارها بامسئولیّت امیرکاظمی ) کیانوش( بود، که اوهم درآلبانی ازسازمان جدا شد:
توپهایی که شلیک می کردند، ساخته خودمان بودند، ازلوله های معمولی وبرای مصرف همین رژه ومراسم:
محمد رجوی، پسررجوی یکی ازسوژه های اصلی این مراسم ها ورژه ها بود. رجوی سعی می کرد با وارد کردن او دراین مراسم ومناسبت ها، اورا درارتش ومجاهدین حفظ کند. امّا محمد تن به رجوی وسازمانش نداد، وازدست چنین پدری که بقول او «یک شارلاتان » بود، فرارمی کرد والنهایه توانست ازسازمان جدا شود:
ارتشی بودیم با موهای سفید، سرهای طاس شده
مشکل دیگر سفید بودن موی سر اکثر افراد بدلیل سن بالا بود. طاس بودن سر بدلیل سن بالا رامی شد با کلاه یا کلاهخود حل کرد. امّا سفید بودن موها، که بعضی ازافراد ازرنگ مواستفاده نمی کردند، هم یک ما نع بود وقرارشد، همه بلا استثنا وبا اجبار موهایشان را رنگ کنند. یک مورد داشتیم که بجای رنگ کردن، ازواکس کفش استفاده کرده بود تا پس ازرژه آنرا شسته ورنگ سیاه ازبین برود. بهمن جنّت صادقی حتّی برای مصاحبه درباره احمدی نژاد هم دربرنام سیمای مقاومت آنطور که خودش می گفت، ازواکس کفش استفاده کرده بود:
بهمن جنت صادقی واستفاده ازواکس برای رنگ کردن موی سر ازاین پس مراسم رژه وآئین های نظامی هرساله بمنظورتأثیرگذاری برامریکا وهمچنین حفظ ساختار ارتش آزادیبخش، تازمانیکه دراشرف بودیم ادامه داشت. نکته جالب این بود که ما قرارگاه اشرف را به شهر اشرف وساکنان غیرنظامی معرفی کردیم، امّا مراسم ورژه های رساله درکسوت ارتش آزادیبخش صورت می گرفت؟.
اگربه فیلم های این رژه دریوتیوپ نگاه کنید، می بیند که تصاویرهمه بصورت شبکه شده وتار است. زیرا سازمان نمی خواند جزئیات لباسها و یا چهره افراد دیده شود. این ویژگی اصلی تمام نوارهای ویدئویی سازمان است!. حتّی درمراسم ویلپنت سال ۹۶ ، تصاویر تارهستند، امّا جایی که دوربین ازجمعیّت می رود روی مریم رجوی، تصویر شفاف می شود!. عجیب است حتّی دوربین های تلفن همراه قدیمی تصاویر بهتری نسبت به دوربین های پیشرفته وگرانقیمت وحرفه ایی سازمان دارد؟. امّا هیچ فیلمی ازسازمان موجود نیست که، تصویر شفافی را به بینندگان نشان دهد. این هم یکی ازآن نوع شفافیّت ها ی رهبری عقیدتی است.
آیا رجوی می تواند شفاف باشد؟
ازمذاکرات سال ۸۵ با پترائوس تا دیدار
دیدارسناتورهای امریکایی با مریم رجوی درسال ۹۶ درآلبانی
یکی ازاعضای هیئت مجاهدین ومریم رجوی دراین دیدار، سه ماه درلیبرتی درقرنطینه وزندانی بود؟
مجاهدین وارتشی که ۲۸ سال است، تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیک، ازهمسرانشان طلاق گرفته اند، وبقول رجوی، گوهران بی بدیل هستند واشرف، پاک ترین شهر جهان، که درآسمانش نوشته است: «الله ، الله، الله »، مسائل وروابط جنسی یکی ازمشکلات آقا وخانم رجوی درتشکیلات است.
رادیو فردا در ۲۲ مرداد ۱۳۹۶ نوشت: « سه تن از سناتورهای ایالات متحده، به محل حضور شماری از اعضای سازمان مجاهدین خلق در تیرانا، پایتخت آلبانی رفته و با مریم رجوی، از رهبران ارشد این سازمان، دیدار کردند. »
یکی ازافرادی که دراین همین نشست مریم رجوی با سناتورهای امریکایی حضوردارد، وسالها دربخش روابط وسپس کمیساریا و…مسئولیت داشت. اورا با یکی اززنان شورای رهبری همان بخش درلیبرتی، درحین «رابطه جنسی » گرفتند، وبه همین دلیل او ازکار برکنار، ومدّت سه ماه درقرنطینه زندانی شده بود. من عامداً دوعکس می گذارم تا فرد مزبورنامش محفوظ بماند. اونیزیکی ازباشخصیت ترین ومحجوب ترین اعضا وکادرهای سازمان بود… کاش می شد همه حقیقت وفاجعه ایی که درآن قرارداشتیم را، یکباره گفت…، امّا حجم فساد ناشی ازرهبری رجوی، قابل ارائه دریک برنامه نیست.
ازراست سناتور جان کورنین، سناتور روی بلانت، سناتور تام تیلیس.
واینک رجوی دردی ماه ۹۶ ، درسن ۷۰ سالگی، درحالیکه اکثراعضا موهایشان سفید شده ویا ریخته وطاس شده، عکس یکربع قرن پیش خود را که آنزمان هم رنگ شده بود!، برروی پیام های شماره ۱ – ۲ – ۳ – ۵ – ۴ میگذارد. رهبری که حتّی درارائه عکس وصدا نیزنمی تواند شفاف باشد.
سایت حقیقت مانا سیامک نادری – ۲۳ دی ۱۳۹۶