ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
فرقه رجوی و سیستم پولشویی و کلاهبرداری بنام ایران اید
بقلم داود باقروند ارشد
فهرست مطالب
- مقدمه: پول و فعالیت سیاسی. نقش مالی در فرقه رجوی.
سازمان مجاهدین و تامین مالی فعالیت سیاسی.
اقدامات جهت تامین هزینه ها در این دوره:
وضعیت مالی بعد از عقد ازدواج با عراق و عربستان.
تاریخچه نهاد مالی اجتماعی ایران اید Iran Aid.
اهداف سازمان از نهاد مالی اجتماعی.
در آمد روزانه یک مالی اجتماعی کار بین سالهای 1362-1372.
درآمد روزانه بعد از آمدن مریم رجوی به فرانسه زیر فشارهای طاقت فرسا
شیوه های جمع آوری پول در ایران اید
مبالغ جمع آوری شده در مالی اجتماعی.
بلیندا مکنزی یک شهروند انگلیس با 1.7میلیون پوند کمک به ایران اید
کشاندن بلیندا مکنزی به فعالیت برای مجاهدین.
کشف کلاهبرداری مجاهدین در پوش ایران اید توسط مکنزی.
عوامل تخریب ایران اید و شکست آن.
اولین بازخواست ایران اید توسط کمیسیون نظارتی خیریه های انگلستان.
خاطر جمعی مریم رجوی از دولت انگلیس..
حمایت دولت از ایران اید و تغییر رویکرد دیگر خیریه ها(شاکیان)
مقایسه ایران اید با دیگر خیریه های انگلیس..
ادعای کمک به 14000کودک و خانواده در ایران.
اقدامات نهاد نظارتی بنیادهای خیریه انگلیس..
تهدید به عمل انتهاری بعد از اشغال ایران اید توسط اعضای سازمان.
سوء استفاده ازکودکان مجاهدین در قالب ایران اید
اتهامات دادستانی کلن به فرقه رجوی:
سازمانها و انجمن های پوششی سازمان.
مقدمه: پول و فعالیت سیاسی
فعالیت سیاسی احزاب و گروهها و حتی نهادهای مدنی یکی از ارکان زندگی مدرن امروز است. احزاب نیز به نوبه خود بدون پول و تامین مالی قادر به فعالیت نیستند. بنابراین موضوع تامین مالی احزاب و گروهها مسئله مرکزی و کانونی و حیاتی برای احزاب و گروههای امروز بشری است. از همین رو تامین مالی احزاب و یا محدود کردن منابع مالی احزاب و گروههای سیاسی یکی از ابزارهای تقویت و یا تضعیف احزاب و گروهها بوده و هست.
پیامبر اسلام از طریق فعالیت اقتصادی، کشاورزی و حتی دستبرد زدن به کاروانهای تجاری مکیان یا دشمنانش که در نهایت نیز مکه را فتح میکند برای فعالیتهای مذهبی اش تامین مالی میکرد، اسماعیلیان، از طریق کار و فعالیت اقتصادی استخراج معادن منطقه تحت نفوذشان، کاروان زنی، مالیات گیری و… احزاب اروپایی از طریق حق عضویت، و کمکهای مراکز مالی و افراد ثروتنمند متعلق به آن حزب، گروههای تروریستی اروپایی، از طریق بانک زدن، گروگانگیری-اخاذی، حمایت مالی دولتی چون دولت لیبی و… گروههای چریکی آمریکای لاتین از طریق حمایت مردمی، بانک زنی، تجارت مواد مخدر، گروگانگیری-اخاذی و …جنبش ارتش جمهوریخواه ایرلند، از طریق کمکهای مردم ایرلند و ایرلندیهای ساکن آمریکا، …احزاب کمونیستی، از طریق کمکهای دولت شوروی سابق، طالبان القائده، و داعش نیزاز طریق سازمان سیای آمریکا، عربستان و.. ستارخان و باقرخان، تحت حمایت معنوی سه مرجع تقلید نجف، میرزا خلیل، محمدکاظم خراسانی، عبدالله مازندرانی از طریق کمکهای فداکارانه مردم ایران، به تامین مالی جنبش مشروطه و جنگ با محمد علیشاه میپرداخت.
نقش مالی در فرقه رجوی
در درون تشکیلات فرقه رجوی که نگارنده از نزدیک بدان اشراف دارد، دو اولویت حیاتی و مرز سرخ وجود دارد. اول حفاظت فیزیکی و سیاسی، ایدئولژیک مسعودرجوی است و دوم مسائل مالی است که هر دو آنها مسئولیتش با خود مسعودرجوی است. که دومی نسبت به اولی فرع قرار میگیرد. در مورد اولی نه تنها هرگونه ایراد، انتقاد،عدم اطاعت بلکه کمبود عشق مطلق و بدون رقیب به مسعودرجوی به هیچ عنوان تحمل نمیشود و تمام سازمان مجاهدین و البته ایران و هستی باید فدای حفاظت از رجوی در سه زمینه فیزیکی، سیاسی و ایدئولژیک گردد. در زمینه مالی نیز که ربط مستقیم به همان اصل اول دارد، هیچ مرزی و مانع اخلاقی، سیاسی، ایدئولژیک، ملی و… برای جذب پول و کمک مالی برای فرقه رجوی وجود ندارد چون به تداوم اهداف رجوی مربوط است.
سازمان مجاهدین و تامین مالی فعالیت سیاسی
مطالعه منابع مالی سازمان مجاهدین نشان میده که ما با دو مجاهدین کاملا متفاوت در رویکرد به تامین مالی روبرو هستیم. مجاهدین در دوره پهلوی تا سی خرداد 60، شامل دو فاز، فاز مبارزه با شاه که تحت حمایت مردمی بازار قرار دارد. در فاز بعد از انقلاب تا سی خرداد 60 عمدتا با فروش نشریه و کمکهای مردمی و بعضی حامیان بازار. دوره دوم بعد از سی خرداد 1360 تا به امروز است که سازمان دست میبرد به تروریسم، که منابع مردمیش کاملا قطع میشود. از همین رو برای تامین مالی روی میآورد به کثیفترین، رذیلانه ترین، غیر انسانی ترین، تبهکارانه ترین و البته سهل االوصولترین شیوه تامین مالی از طریق اخاذی از خانواده های مجاهدین با فشار به خانواده ها با گروگانگیری احساسات و عواطف آنها و فریب آنها در مقطعی، با فرمان دزدی “مصادره انقلابی” از فروشگاههای اروپا و آمریکا و فروش نشریه در خیابانهای غرب بین سالهای 1360تا 1364 و از طریق وطن و مردم فروشی با مزدوری برای اجانب بعد از بستن عقد ازدواج سیاسی با عراق و عربستان و بکار انداختن دلارهای نفتی و طلاهای دریافتی در امور اقتصادی دست میزند.
مشکلات مالی سالهای 1364-1361
در مقطعی سال 1361-1364سازمان زیر فشار مالی بالایی بود. چرا که:
- هزینه های خروج و اسکان و تامین مالی هزاران عضو فراری و خانواده هایشان در کشورهای پاکستان، ترکیه، امارات متحده عربی، پاکستان، اسپانیا، فرانسه، آلمان، یونان، ….بسیار بالا بود. فراریان به کردستان وسپس به صورت محدود عراق توسط عراق تامین میشدند.
- هزینه های سرسام آور خود مسعود رجوی در اورسورواز و حقوق و اسکان شورایی های دور و اطرافش
اقدامات جهت تامین هزینه ها در این دوره:
- تشکیلات فشار بسیاری به اعضاء وارد کرد که با دروغ و فریب خانواده آنها را مجبورکنند دار و ندارشان را بفروشند و در ظاهر برای فرزندی که در خارج دچار بیماری سختی است و یا تصادف کرده …ولی در عمل برای سازمان بفرستند.
- در همین زمان دستور دزدی انقلابی نیز به همه انجمن های خارج کشور داده شد. بویژه در آلمان که مسعودرجوی پیام داده بود با توجه به قرارداد تجاری آلمان با رژیم تا میتوانید از فروشگاهها وموسسات آن کشور به نفع سازمان مصادره (دزدی) انقلابی شود. در همین رابطه در انگلستان هوادارانی که در در فروشگاههای بزرگی چون هرولدز بعنوان افراد حفاظت فروشگاه کار میکردند، از طریق لیستی که از پاریس میرسید وسایل و… مصادره و ارسال میشد. در دانشگاهها هواداران از دانشگاهها از کاغذ پرینتر تا خود پرینتر و هر چه میتوانستند با دزدیده و خارج میکردند. آنها که در مک دانلد کار میکردند بشکه بشکه خیارشور میدزدیدند!!! آنها که در پمپ بنزین کار میکردند کارت اعتباری مشتریان را دزدیده و همه موجودی را تخلیه میکردند. در آمریکا شبکه ای راه انداخته بودند که بلافاصله کارت دزدیده شده را به ایالت های دیگر ارسال کرده و آنجا تخلیه اش میکردند که مدتها اف بی آی بدنبال این شبکه مافیایی سازمان بود و تعدادی را نیز دستگیر کرد. در همین ایام بود فروش نشریه در خیابانها ودرخواست کمک مالی همراه با کار توضیحی سیاسی برای شهروندان اروپایی و آمریکایی براه افتاد. جمع آوری کمک مالی منوط به مجوز قانونی بود بزودی توسط شهرداریها متوقف شد. که نطفه بنیاد های خیریه ایران اید بسته شد.
وضعیت مالی بعد از عقد ازدواج با عراق و عربستان
مسعودرجوی برای تامین مالی فعالیت ضد ملی خود دست بدامن عراق و عربستان شد و اینگونه خود، مردم و وطنش را گرو گذاشت. آنها باز پرداخت کمکهایشان را قتلعام مردم ایران در مرزها و شهرها قرار دادند.
در یک فقره دجالگری زمانیکه به هیچ وجه دیگر نیازی به پول نداشت، مسعود رجوی برای لاپوشانی و فریب افکار عمومی از خود و وطن فروشیش به عربستان و عراق، و به زعم خودش ترساندن غرب که اگر شما بطور کامل پشت من نیائید “مسعودرجوی” به گمان کودکانه خودش(ایران آینده) بسمت شوروی میل میکند!!! نامه ای به سران اتحاد جماهیر شوروی سابق نوشت و درخواست کمک کرد. در صورتیکه بخوبی میدانست که سیاست آنروزشوروی در ایران خط حزب توده و حمایت از آنهابود که درتمامیت مخالف تروریسم مسعود رجوی بودند. ضمن اینکه حتی تمایل کمک مالی کلنل قزافی لیبی را نیز بدلیل اینکه قطب مخالف صاحب منصبان مالی جدیدش “عربستان و عراق” بود را رد کرد.
در اساس سازمان بین سالهای 1361 و 1364 قبل از رفتن کامل زیر حمایت مالی عراق و عربستان و… بسیار زیر فشار مالی بود. ولی بعد از آن شرایطش بطور کامل تغییر کرد. که وقتی مسعود رجوی به عراق رفت. هزینه هایش نه تنها تماما توسط عراق و عربستان و… تامین میشد که هیچ میلیاردها دلار هم ذخیره کرده و در کارهای انتفاعی بکار گرفت. در همین رابطه انتشار سه گزارش سراسر کذب مالی ای بدنبال خواهد آمد را جهت فریب افکار عمومی منتشر کرد که در ذیل بدان پرداخته شده است.
فعالیتهای اقتصادی
سازمان مجاهدین طلاهای عربستان، دلارها و نفت عراق را که به پاس خدماتش میگرفت ضمن مصرف جاری در فعالیتهای اقتصادی نیز سرمایه گذاری کرد. نهاد و فعالیت های مالی با مسئولیت اجرایی محمد طریقت (یاسر) از اعضای مرکزیت سابق است که به رجوی پاسخگو است. که بعد از مرگ مصلحتی مسعود رجوی به مریم رجوی پاسخگوست.
نهاد مالی، پولهایی که از عربستان و عراق میگرفت را در کره جنوبی، اعمارات متحده عربی، کشورهای اروپایی، آمریکا، بکار می انداخت. این قلم در سال 1365 قرار بود که برای کار اقتصادی و پیوستن به یاسر(محمدطریقت) به کره جنوبی بروم.
در ضمن از کره جنوبی جهت تامین بعضی تجهیزات نظامی که عراق نمی توانست از ارتش خودش تامین کند مانند یونیفورم نظامی، پوتین … بهره برداری میشد. اینکار با هدف تغییر ظاهر مجاهدین با سربازان عراقی صورت گرفت چون عراق لباسهای ارتش خودش را میداد و از آنجا که سربازان عراق و مجاهدین مستمرا دوشا دوش هم در جبهه های جنگ علیه سربازان ایرانی حضور داشتند رجوی میخواست نیروی خودش را از نیروهای عراقی تشخیص دهد، بنابراین دست به تهیه لباس و بعضی تجهیزات مستقل زد. این قلم در تهیه بعضی اقلام مسئولیت داشتم و از همین رو نیز قرار بود که به کره جنوبی بروم.
سازمان کمکهای دریافتی از عراق و عربستان را در فعالیتهای اقتصادی و خرید تجهیزات لازم برای اعزام تیمهای ترور به داخل کشور، وسایل بیسیم و مخابراتی، کامپیوتری … و سرمایه گذاری در زمینه های مختلف بکار میگرفت.
پولهای سازمان در بانکهایی در فرانسه، آلمان، اردن، امارات متحده عربی، نروژ، سوئد و ترکیه متمرکز بوده است[1]منبع: گزارش اف بی آی آمریکا. این قلم همواره در موضع مسئول شاخه ترکیه و بعدها پاکستان همواره هزینه های شاخه را از طریق کشور اعمارات متحده عربی دریافت میکردم. مواردی هم بود که پول ارسالی از اعمارات از طریق صرافی ای در کراچی که یک ایرانی هوادار آنرا میگرداند بدستم میرسید.
سازمان در همه نوع امور و فعالیتهای اقتصادی که در آمد زا بود شرکت میکرد. سازمان در شهر فلورانس ایتالیا کارگاه تولید وسایل چرمی تحت نام و مارک فونیکس داشت. در آمریکا تولیدی لباس کودکان داشت. این قلم در زمان حضور در فرانسه –آلمان در نهاد مالی-انتفاعی در یک ملاقات با مدیرتهیه مجموعه فروشگاههای کاراشتات آلمان مذاکراتی را از موضع یک تولیدی آمریکایی جهت فروش لباس کودکان برای فروشگاههای زنجیره ای آنها داشتم. همچنین اقداماتی از قبیل خرید و واردات خودرو از آمریکا به اروپا، خرید و فروش آنلاین آهن آلات و هر مقوله ای که درشبکه اینترنت در معرض خرید و فروش بود از جمله سنگ معدن و بورسهای فعال جهان…، و بعدها فروش نفت در بازار سیاه برای صدام بخشی از فعالیتهای مالی انتفاعی این تشکیلات بوده است. یعنی یک سرمایه گذاری وسیع و همه جانبه در تمامی حیطه های اقتصادی جهت تضمین تداوم سود آوری و تامین هزینه های سرسام آور فرقه اش. رجوی هیچگاه به طلاهای عربستان و نفت عراق علیرغم کلان بودن آنها بسنده نکرد چون میدانست ماهیت این کمکها زد و بند سیاسی است و فردا ممکن است کارآیی اش را برای صاحب منصبانش از دست بدهد. بنابراین ضمن اینکه پولهای دریافتی را به گردش انداخته است، از هیچ منبع دیگر در آمد چشم نپوشیده است. یکی از شیوه های در آمد زایی تاسیس بنیاد خیریه تحت پوش کمک به کودکان تحت نام “ایران اید” بوده است.
تاریخچه نهاد مالی اجتماعی ایران اید Iran Aid
بدنبال متوقف شدن جمع آوری بدون مجوز پول از مردم اروپا هنگام فروش نشریه انجمن های دانشجویی تحت نام Iran Libaration یا “ایران لیبراسیون”، بنیاد خیریه ایران ایدIran Aid در انگلستان برای اولین بار در 20 سپتامبر1982 مصادف با 29شهریور 1362 به ثبت رسید. در اساسنامه ایکه به کمیسیون کنترل کننده بنیادهای خیریه انگلستان بنام «کمیسیون خیریه -Charity Commission(C.C)» که نهاد صاحب اختیار و کنترل کننده بنیادهای خیریه انگلستان وابسطه به پارلمان انگستان و مستقل از دولت میباشد، تحویل شد. ایران اید دراساس نامه اش با هدف:
“کمک برای تأمین در شرایط نیاز، سختی یا پریشانی پناهندگان ایرانی و ایرانیانی که در ایران در شرایط ضروری قرار دارند. ذینفعان پیشنهادی کودکان یتیمی در ایران خواهند بود که در نتیجه مخالفت خانواده هایشان با دولت ایران به این کمکها نیازمند شده اند.“
تشکیل شد. با کپی برداری از تشکیل ایران اید در انگلستان بتدریج در آلمان و کشورهای دیگر مانند فرانسه، ایتالیا، سوئیس، سوئد، دانمارک، نروژ، هلند، … و آمریکا بنیاد خیریه ایران اید و امثال آن براه افتاد و با همین تکنیکهای فریب تقریبا یکسان و با همان روشها شروع بکار نمود.
اهداف سازمان از نهاد مالی اجتماعی
الف:هواداران را در این نهاد بکار میگرفت و فعال و به اصطلاح وفادار به سازمان و آماده به کار نگهمیداشت. تا بتواند از میان آنها سرباز گیری برای رفتن به عراق، بکارگیری در فعالیتهای اعتراضی و آکسیونها و … استفاده کند.
ب: با استفاده از این نیروها در خیابانهای اروپا و آمریکا روی افکار عمومی شهروندان غربی تاثیر میگذاشت. دست به افشاگری علیه عملکردهای ناقض حقوق بشر حکومت اسلامی میزد.
ج: بستری مناسب برای طرح سازمان و معرفی رهبری آن بعنوان بدیل و جانشین نظام حاکم به شهروندان و ناظرات دیپلماتیک غربی بود.
د: لاپوشانی دریافت کمک مالی توسط دشمنان ایران و ایرانی همچون عراق و همپیمانان عرب و… در چشم مردم ایران.
هـ: با جمع آوری اعانه و کمکهای مالی میتوانست به خزانه دلارهای نفتی عراق و طلاهای عربستانش اضافه کند. تا بتواند هزینه های سرسام آور زندگی رهبری سازمان همه اعضای شورای ملی مقاومت، خرید سیاستمداران برای سخنرانی و فعالیت بنفع خودش، پرداخت هزینه مسافرت، اسکان، غذا و پول توجیبی هزارن نفراز کمپهای پناهندگی بعنوان ایرانیان حامی خودش در شوهای سالیانه مریم رجوی، راه اندازی شوهای بسیار پر هزینه،…تامین مالی تاسیس گروهها و احزاب فاشیستی در اروپا همچون وکس اسپانیا…تامین کند.
و: مهمتر اینکه میدانست رجوی مادام العمر در خارجه خواهد بود بنابراین نه برای یک و دو ساله و ده سال بلکه برای ابد باید بلحاظ مالی خوش را تامین میکرد.
تحولات ایران اید
بین سالهای 1362 تاسیس بنیاد ایران اید در انگلیس و سپس گسترش آن به کشورهای دیگر جهان، برای تقریبا دهسال تا 1372و آمدن مریم رجوی به اروپا، سازمان این بنیادها را با نیروی هواداران اداره میکرد. چون قبل از رفتن به عراق اعضا در کار جمع آوری کمک مالی در خایابانها شرکت نمیکردند. بعلاوه با رفتن رجوی به عراق همگی به عراق رفتند. در این ده سال اصل بر رفتن هواداران به عراق بود بویژه بعد از سال 1365 که مسعودرجوی نیز به عراق رفت. اما بعد از بسته شدن دریچه عملیات مرزی با پایان جنگ ایران و عراق و بیکار شدن ارتش آزیبخش بویژه با نابود نشدن همه ارتش بیکار شده در فروغ جاویدان، سازمان بفکر سرگرم کردن بخشی از این نیروی بشدت مسئله دار که در مقطع 1374 مجبور شد حدود 1000نفر که را بعد از آمدن مریم رجوی به فرانسه در قرارگاه اشرف دستگیر، زندان و زیر شکنجه کرده اعتراف بگیرد که همگی مزدور رژیم هستند تا ساکت شوند. رجوی بخشی که از نیروهایی که از هزاران فیلتر رد شده بودند و فکر میکرد مسئله دار نیستند را به خارج آورد و در آنجا مشغول کرد و به همین اعتبار مریم رجوی به خارج آمد و همراه خود حدود 1200نفر را به اروپا آورد که بسیاری هم در اروپا توانستند فرار کنند.
قاچاق انسان بین کشورها
نقل و انتقال این 1200 نفر تماما با پاسپورتهای جعلی و یا پاسپورتهای واقعی اما متعلق به افراد مختلف صورت گرفت. یعنی یک پاسپورت آمریکایی، یا انگلیسی و… مربوط به یک هوادار یا عضو را برای قاچاق نیرو از عراق به اردن و سپس به اروپا (ایتالیا، آلمان، هلند، …) و سپس پخش و سازماناندهی آنها در کشورهای مختلف با گرفتن پناهندگی برای آنها استفاده میکرد. این قلم که هم پاس معتبر ایرانی با ویزای موتیپل تجاری آمریکا داشتم، هم پاس پناهندگی فرانسوی ولی مرا با یک پاسپورت سیتیزن آمریکا به آلمان آرودند. افراد وارد شده به اروپا از عراق بعضا دوسال در پایگاههای سازمان در اروپا در قرنطینه بدون هیچ مدرکی و بدون معرفی خود برای پناهندگی نگهداری میشدند. چون همه مدارک قانونی افراد را از آنها میگرفتند که کسی نا خواسته فرار نکند. تمامی کشورهای اروپایی نیز بخوبی میدانستند که سازمان در حال انتقال نیرو به اروپاست ولی چشم خود را آگاهانه میبستند. حتی توسط رابطین سازمان از طرف سیستمهای امنیتی اروپایی مانند ایتالیا تذکر هم شنیدیم که “کمی ملاحظه کنید در این میزان از قاچاق انسان”.
در نتیجه این نیروی 1200 نفره جدید از سال 1372 موتور اصلی کار بنیادهای ایران اید شد. تا روزانه 18 ساعت کار در خیابانهای اروپا در سراسر سال با یک روز تعطیلی در روزهای یکشنبه به کار جمع آوری کمک مالی بپردازند. از آنجا که کار بسیار شاقی بود، بسیاری برای همیشه به دردهای پا و کمر مبتلا شدند. از افراد همچون برده داری کار کشیده میشد. زیر فشار کار و تبعض، صدای بسیار در آمد که چرا باید اعضای ساده به بردگی در خیابانها کشیده شوند از همین رو مریم رجوی برای خاموش کردن مخالفتها همه اعضا، بجز ستاد خود مریم رجوی در اورسورواز را مجبور کرد که حداقل یک روز شنبه ها در کار مالی اجتماعی شرکت کنند. اعضای ساده شش روز از 5 صبح میزدند بیرون و حدود 10 الا 11 شب برمیگشتند. این قلم با محمد حیاتی عضو دفتر سیاسی در شهرهای فرانسه و با بیژن رحیمی عضو دفتر سیاسی در شهرهای سوئیس به مالی اجتماعی میرفتیم. یا با رضا(فرهاد) منانی عضو مرکزیت و احمد حنیف نژادعضو دفتر سیاسی در دوسلدورف آلمان به مالی اجتماعی میرفتیم. در دانمارک، سوئیس، فرانسه، آلمان، انگلیس، ایرلند، اسکاتلند نیز مالی اجتماعی میکردم.
در آمد روزانه یک مالی اجتماعی کار بین سالهای 1362-1372
بین سالهای 1362 الی 1372 بنیاد ایران اید توسط سازمان و با کمک هواداران در اروپا اداره و پیش برده میشد. بعد از انقلاب ایدئولژیک و فرار هواداران و ریزش گسترده ای که در طیف هواداران اتفاق افتاد در آمدهای این بنیاد بشدت کاهش یافت. و حداکثر درآمد هر فرد در جمع آوری کمک مالی بین 200تا250پوند در روز بود. بویژه بعد از سال 1364 (انقلاب ایدئولژیک) و رفتن رجوی به عراق (سال 1365) بسیاری از هواداران جدا شدند. بسیاری نیز که سمپاتی آنها به نفرت تبدیل شده بود، و فکر میکردند عمرشان و بعضا همه دارائیشان را پای تشکلی که به همه آرمانهای مجاهدین و ایرانیان پشت کرده تلف شده است ندادن پولهای جمع آوری شده در بسترایران اید به سازمان بعنوان وسیله ای جهت کمک به جدا شدنشان از سازمان تبدیل شده بود. بقیه نیز باز به همین دلیل دچار یاس و پاسیویزم و بی انگیزگی شده بودند، که عامل اصلی این میزان از در آمد بود. بسیاری از این هواداران و اعضای سازمان در اروپا با پولهای کلانی که نزدشان بود فرار و یا جدا شده و رستوران و… تاسیس کردند.
درآمد روزانه بعد از آمدن مریم رجوی به فرانسه زیر فشارهای طاقت فرسا
مریم رجوی بعد از شکست فروغ جاویدان و متوقف شدن بکاربرده شدن در مرزها علیه سربازان ایرانی و تعطیلی ارتش به اصطلاح آزادیبخش به همراه بیش از هزار تن از مجاهدین از عراق به اروپا-فرانسه آمدند. اعضائیکه از صدها فیلتر و فرایندهای مغزشویی عبور داده شده بودند به اروپا آورده شدند. بعد از مدتی متوجه شدند که به اصطلاح مکتبی ها هیچ کارآیی ندارند و بسیاری را برگرداند و مجبور شدند در سال 1372 تعدادی از افراد زبان دان را به خدمت بگیرند. این قلم هم در همین دوره به اروپا آورده شدم.
مریم رجوی بقصد نمایش اینکه انقلاب ایدئولژیک انسانها را رها کرده و از فرش به عرش!! برده آنها را تحت فشارهای روحی-روانی وحشتناک تشکیلاتی مجبور کرد که در آمدها را بالاتر ببرند. تا او به هوادارانیکه تماما انقلاب پوشالیش را رد کرده بودند، نشان دهند که اثرات انقلاب ایدئولژیک چه بوده است. از همین رو مریم رجوی در بدو ورود طی جلسه ای اعلام کرد که باید در آمد هر مالیکار ازحداکثر 200-250 دلار(مربوطه به هواداران ضد انقلاب مریم) به 1000-1250 دلار (اعضای طرفدار انقلاب مریم!!) افزایش یابد.
مسئولین نیز جهت رسیدن به شاخص مریم رجوی از هر وسیله ای جهت فشار آوردن به مالیکاران استفاده میکردند. این فشار طاقت فرسا هدف دیگری نیز داشت و آن دور نگهداشتن مجاهدین از سوراخ شدن انقلابشان با چشم چرانی در خیابانهای اروپا هنگام کار مالی، بعلاوه مشغول نگهداشتن نیروهایی که عملا کارایی دیگری نداشتند. و از جنبه روانی، هدف مهمتر، بدهکار رهبری و زیر ضرب خرد کننده روحی روانی نگهداشتن مستمر آنها بود. بسیاری از مالیکاران در این دوره به بیماریهای متعدد ناشی از18ساعت سرپا ایستادن در سرما و یخبندان دچار شدند.
رجوی به مجاهدین میگفت هرکس در آمدش کم است یعنی دنبال چشم چرانی در خیابان است. توجه داشته باشید که کار مالی اجتماعی نیاز مبرم به علم زبان و به همان اندازه علم به فرهنگ آن جامعه دارد. بسیاری از افراد سازمان که به اصطلاح از دوران میلیشیایی به سازمان پیوسته بودند و حالا از اروپا سر در آورده بودند نه زبان کشور مربوطه را نمیدانستند، نه ظاهر مناسبی داشتند، نه به فرهنگ مردم آشنا بودند، خود زنان با لباس مانتو آنهم از نوع اسلامی که هر رهگذری به چشم تحقیر و ترحم به آنها مینگریست، باید مواظب میبودند که در این حین زیر باران و برف و سرمای اروپا هنگام مالیکاری روسریشان نیز عقب نرود مبادا شب مورد بازخواست جمعی قرار گیرد، بعلاوه آن روحیه نجیب شرقیشان به آنها اجازه نمیداد که مانند گداهای کنار خیابان (دقیقا کاری که باید میکردند) جلو افراد اروپایی را گرفته و با بافتن انبوه دروغ آنهم به زبانی که بلد نبودند درخواست کمک کنند و تازه به انبوه سوالات شهروندان در مورد کمکی که درخواست میکردند جواب دهند و دست آخر بتوانند شهروندان متقائد و سرکیسه کنند. مریم رجوی کوشش بدهکار نبود. میگفت رهبر عقیدتی گفته شب باید جنازه مالیکار به پایگاه برسد.
فی الواقع فشار خردکننده بود. افرادی که درآمدی نداشتند میترسیدند که شب برگردند به پایگاه و مجبور بودند تا پاسی از شب در خیابانهای خلوت شده شهر جلو شهروندانی که معمولا برای قدم زدن شبانه بیرون میآمدند و یا مست از رستورانها و کلوپها بیرون آمده بودند برخورد و درخواست کمک کنند، شاید کمتر مورد بازخواست قرار بگیرند.
انتهای شب نیز باید به سرپل (پایگاهی که کنترل مالیکاران را در دست داشت) زنگ میزدند و اجازه میگرفتند که میتوانند با این در آمد مثلا 100 یا 200 پوند برگردند؟ چون خیلی دیر شده است و تشنه و گرسنه، و بعد از 18 ساعت کار و ایستادن سرپا و صدها بار تکرار دروغهایی که باید میبافنتد دیگر از پا افتاده اند.
فاجعه بدتر زمانی بود که به پایگاه برمیگشتند و تازه باید در برنامه انسان خردکنی عملیات جاری شرکت میکردند و تمامی چشم چرانیهایی که کرده بودند، همه تنبلی هایی که کرده بودند، همه ذهنیتهای ضد انقلابی که داشته اند، و اینکه چرا به انقلاب مریم خیانت کرده اند به جمع پاسخ میدادند و مورد حمله و هجوم و تحقیر و توهین همقطاران و مسئولین سازمان قرار میگرفتند. هرچه سازمان به نیروهای مالیکار فشار میآورد آنها نیز همین فشار را به شهروندان اروپایی میآوردند چون سیستم ارتقاء علمی در آمد وجود نداشت. بلکه با ابتدایی ترین و قرون وسطایی ترین اشکال با در منگنه قرار دادن عضو، یعنی گدایی در خیابان باید درآمدهای بالا حاصل میشد. در هر پایگاه تابلویی نصب شده بود و اسامی افراد و درآمدشان در آن درج میشد تا با ایجاد رقابت، هرچه میشود فشار را برای افزایش درآمد بالا ببرند.
زیر این فشارهای فوق طاقت انسانی تشکیلات که مستقیم به شهروندان منتقل شد و کسب تجربه، درآمدها بالا رفت، ولی همزمان خیلی ها از همین بچه ها از تشکیلات گریختند و خود را نجات دادند. از طرفی نیز منجر به شکایت شهروندان به پلیس و شهرداریها از گداهای جدیدی میشد که جان شهروندان را برای گرفتن کمک مالی به لبشان میرساندند. برخلاف قانون در روز و محلی که نباید کمک جمع میکردند….
گزارش بیلان نهاد مالی سازمان
از بیلان واقعی نهاد مالی سازمان هیچ اطلاعی در دست نیست. چرا که همانطور که در فوق آمد اطلاعات مربوط به درآمدها همطراز اطلاعات حفاظت شخص مسعود رجوی است. و بدون دستگیری و به قانون سپردن محمد طریقت (یاسر) بعنوان یکی از بزرگترین مجرمان در حیطه پولشویی جهان نمیتوان به اطلاعات موثقی دست یافت. سازمان مجاهدین در طول عمر خود تنها سه بار بیلان مالی منتشر کرده است. و هر سه آنها بعد از 1366 بوده است.
گزارش بیلان اول:
12اسفند 1367(نشریه شماره 165 ص21) 550.547.000 تومان در آمد از نهادهای انتفاعی مربوطه در بازه زمانی سال 1366 و نه ماه اول 1367 که به ادعای سازمان خرج “نیازهای گوناگون ارتش آزادیبخش شامل خرید اقلامی از قبیل تجهزات نظامی، وسایل مخابراتی و تدارکاتی شده است” اعلام شد.
گزارش بیلان دوم:
19اسفند 1367(نشریه شماره 166 ص24،25) 2.781.439.000 تومان در آمد از نهادهای انتفاعی، مالی اجتماعی، کاریدی مربوط به درآمدهای بازه زمانی دیماه 1364 الی دیماه 1367، که برای “رفع نیازهای ارتش آزادیخبش هزینه شده است” اعلام شد.
گزارش بیلان سوم:
20اردیبهشت1372(نشره مجاهد شماره 298 ص اول) بیش 6.008.676.360 تومان در آمد 170 انجمن هوادار در خارج کشور، کار یدی، فروش طلا و جواهرات، بازه زمانی 11دیماه 1367 الی 11 دیماله 1371 که برای “تامین دارویی و تدارکاتی ارتش آزادیبخش ملی ایران هزینه شده است”. اعلام شد.
هدف از گزارش بیلان مالی
اول:هدف داخلی بود که با آمدن مریم رجوی به خارج تشکیلات میخواست یک صفر صفر مالی از همه درآمدها و هزینه های تشکیلات خارج کشور داشته باشد. از حسابها و هزینه های بعد از حضور مریم رجوی در خارج کشور. از همین رو وقتی آن گزارش واقعی تهیه شد و برای مسعودرجوی ارسال شد. تشخیص داده شد که
دو: با هدف بیرونی و تبلیغات سیاسی و سفید کاری و از روی آن گزارش داخلی یک گزارش ساختگی و نمادین تهیه و جهت فریب افکار عمومی و قدرتنمایی و نشان دادن توان مالی مبتنی بر حمایتهای مردمی به رخ شورایی ها و فضای سیاسی خارج کشور در میان ایرانیان و البته کشورهای غربی و البته لاپوشانی شکست فروغ جاویدان منتشر نمود.
شیوه های جمع آوری پول در ایران اید
- در خیابان تحت نام مالی اجتماعی
- مالی ویژه مراجعه به افراد خاص از میان کسانیکه در خیابان کمک کرده اند در منزل و …
- آبونه کردن افراد برای پرداخت مستمری
- اخاذی از افراد اروپایی و ایرانی در غرب تحت نام قرض گرفتن که هیچگاه پس نمیدادد.
مالی اجتماعی
“مالی اجتماعی” در اساس به شیوه جمع آوری کمک و اعانه با مراجعه به شهروندان در محلهای عمومی (خیابان، مراکز خرید وتجمع …) و یا مراجعه در به در محله های شهرها که باید با برگه مهر دار مجوز شهرداری برای بنیاد خریه ثبت شده صادر میگردد که در آن روز و زمان جمع آوری نیز درج شده و باید همراه هر مالیکار باشد درج میشود، اتلاق میگردد. جمع آوری در این شکل بصورت نقدی و یا چک صورت میگرفت. و کسانیکه اینکار را میکنند را “مالیکار” مینامیدند.
جهت جمع آوری کمک، مالیکار باید شهروند مربوطه را متقاعد کند که کمکی که میکند برای چه منظوری است و برای کدام کشور است. پروژه کمک چیست؟ آیا سوژه پروژه انسان یا حیوان است؟ کودکان هستند یا زنان و مردان و بیماران و جنگ زدگان و …جدای از آن کمکی که داده میشود به کدام جزء از نیازهای پروژه یا سوژه اختصاص مییابد، اگرسوژه کودک است برای تغذیه است یا برای درمان، لباس، سرپناه، مدرسه، کتاب و…و کمک داده شده برای چه مدت چنین نیازی را میتواند تامین کند. در فرایند کار بنیاد بدلیل محتوای صددرصد فریبکارانه آن، واژه “مالی-اجتماعی” در میان مجاهدین برای فریب استفاده میشد و به همدیگر میگفتند بابا تو دیگه منو “مالی-اجتماعی نکن یعنی فریبم نده، سرم کلاه نگذار، دروغ نگو.
عطف به فرهنگ بسیار جاافتاده کمک و اعانه با 280هزار بنیاد خیریه در سال 1996 و 166هزار در سال 2020 در انگلستان، فرهنگی بسیار بسیار متداول است و همه شهروندان با جزئیات کار آشنا هستند و میتوانند سوال کنند. بنابراین مالیکار باید برای همه سوالات اعانه دهنده آماده باشد. از همین رو مسئولین بنیاد ایران اید نیز طی کار و تجربه های قبلی جواب به همه این سوالات را طی یک داستان صد درصد ساختگی تحت نام سناریو نوشته و مالیکاران را توجیه میکردند. متناسب با سناریو عکسهایی نیز از مجلات مختلف تهیه و بعنوان عکس کودکانی که قرار است کمکها به آنها برسد در یک آلبوم درج میشد و به شهروند مربوطه هنگام توضیح سناریو(یا همان پروژه کمک) نشان داده میشد.
دلایل شکایتها از ایران اید
سناریو بر اساس دروغ مطلق با وسیله قراردادن عمیقترین احساسات و باورهای انسانی و با جریحه دار کردن شهروندان جهت سرکیسه کردن آنها تنظیم میشد. مواردی همچون”این کودک که می بینید پدر مادرش را دستگیر کرده اند و حالا بدنبال این کودک هستند که ببرند و جلوی پدرمادرش شکنجه کنند تا از آنها اعتراف بگیرند. کودکان قبلی را که نتوانستیم خارج کنیم زیر شکنجه مردند. بنابراین کمک بسیاری فوری نیاز است تا او را از کشور خارج کنند یا به خانواده ای بسپارند که بتواند هزینه های او را تقبل کند و…” و یا این کودک که پدر و مادرش را جلوی او شکنجه کرده اند دچار تروموتایز(از ترس و شوک تکلم را از دست داده) شده است. باید او را مورد حمایت قرار دهیم و یا از شهرها خارج کنیم و در مناطق مرزی اسکان دهیم. در مرحله بعدی میخواستند که خواهر کوچکتر همان پسر را از شهرشان خارج کنند و یا در مناطق مرزی آنها را اسکان دهند، چون احساس تنهایی میکند و خواهرش را میخواهد… و یا اردوگاه کودکان مورد توپ باران قرار گرفته و همه ساخته ها (درمانگاه، مدرسه، خانه ها…که ایران اید ساخته بود!!) خراب شده و باید بچه هایی که شما (حامی مالی) حمایت میکنید را جابجا کنیم!!!!
صدها نمونه از این داستانهای ساختگی وجود داشت که در مواردی شهروندان از شنیدن آن قش میکردند و مجبور میشدند که آمبولانس خبر کنند. این رفتار تجسم عینی رویکرد مسعود رجوی در “مالی-اجتماعی” کردن جامعه خارج کشوریهاست که با دروغهای ساختگی 120هزار شهید، 30هزار اعدامی سال 1367، و هزاران دروغ و بزرگنمایی های نجومی این فرقه با گروگان گرفتن احساسات انسانی مخاطب دست به فریب افکار عمومی میزند، میباشد. بنیاد ایران اید مدعی بود 14000کودک را در ایران مورد حمایت خود دارد. همچون هزاران کانونهای شورشی!!!
علاوه بر این گونه فشارهای وارده به شهروندان از ناحیه سناریوی مطرح شده، که از دلایل عمده شکایات علیه بنیاد ایران اید بود. علت دیگر نیز چسبیدن مانند کنه به شهروندان برای گرفتن کمک مالی توسط مالیکار بود چون اگر اینکار را نمیکرد باید خودش شب هنگام در ماهیتابه عملیات جاری انقلاب مریم سرخ میشد به همین دلیل مجبور بودند فشار زیادی به شهروندان وارد کنند و به رقم تعهد تعین شده برایش برسد.
انواع فریب شهروندان
فریب فقط سناریوهای دروغین نبود، چند پشته این فریب ها اجرا میشد. همانگونه که مسعودرجوی در ترور سیاسی مخالفین و سوژه های سیاسی اش دروغ تولید و سند برایش جعل میکند در بنیاد ایران اید نیز عینا اجرا میشد.
در مورد این قلم، عکس همراه خانواده در مقابل ابن بابویه قبرستانی که تختی، دکتر فاطمی، علی اکبر دهخدا، محمد علی فروغی، میرزاده عشقی و دیگر بزرگان ایران در آن دفن هستند را از فیس بوک برداشته و در سایت ایران افشاگرشان بعنوان سندی که از داخل بدستشان رسیده و این قلم را در هنگام همکاری بارژیم در یک مسجد به خورد مخاطب دادند.
تشکیلات فرقه رجوی از هیچ اقدام ننگینی برای سند سازی وفریب پرهیز نمیکرد. همین شیوه را در ایران اید هم بکار میبرد. بخش سیاسی را بکار میگرفت و از فریب سیاستمداران، لردها و بعضی مقامات پارلمان و افراد سرشناس برگه حمایت از ایران اید را میگرفت، که در آن شهروندان را به کمک به ایران اید برای نجات جان کودکان از شکنجه و اعدام تشویق میکرد. و در آلبوم مالیکاران برای فریب بیشتر شهروندان قرار میداد.
مثلا از سر کلیف ریچارد 50 سال خوانند معروف انگلیس با 250میلیون فروش آلبوم با جایگاه سوم بعد از بیتل ها و الویس پرزلی برگه حمایت داشت، از برایان کلاف سرمربی فوتبال ناتینگام فارست برگه حمایت داشت که از شهروندان میخواستند به ایران اید کمک کنند. که خود همگی به همین شیوه مالی اجتماعی شده بودند و خبر نداشتند از چه حمایت میکنند.
سازمان کار بنیاد ایران اید
عطف به اهمیت کار که عمده نیروی سازمان در این قسمت سازماندهی شده بود، در هر کشور یک بخش سیاسی وجود داشت که همه امور فعالیت سازمان مربوط به آن کشور را دنبال میکرد. و یک تشکیلات مستقل مالی اجتماعی وجود داشت که هر دو ایندو نهاد مستقیم به پاریس وصل بودند. در انگلستان بخش فعالیتهای سیاسی با مسئولیت بهشته شادرو (از مسئولین اول سازمان) با معاونت این قلم بود. و بخش مالی اجتماعی با مسئولیت مریم تدینی از اعضای شورای رهبری با معاونت مریم حسن زاده از دانشجویان سابق انگلیس بود. مریم تدینی مسئول نیرویی و تشکیلاتی بود و مریم حسن زاده مسئول مالی ویژه، حمید رضا عسگری بیاضی متخصص مالی ویژه و دارنده حق امضاء (امروزه بنیاد خیریه ای بنام Talorance International را در انگلستان اداره میکند) و مالی ویژه کار، و این قلم مسئول روابط عمومی ایران اید بود بعلاوه صدها عضو سازمان در تمامی رده ها بعنوان مالیکار. فردی بنام مسعود احمدی از اعضای سابق که حاضر نشده بود در عراق بنماند و به انگلستان برگشته بود، امور اداری و پشتیبانی را انجام میداد و بعنوان سخنگوی ایران اید ظاهر میشد.
مبالغ جمع آوری شده در مالی اجتماعی
مبالغ جمع آوری شده معمولا از 5 تا ده پوند به بالا بود. اگر فرد میتوانست 40 پوند کمک بگیرد شهروند را دعوت میکرد که فرم مخصوص مالیات را پر کند چون اولا آن 40 پوند جزء مالیات پرداختی شهروند محسوب میشد و بنفع خودش بود، بعلاوه دولت به ازاء آن، 40 پوند اضافی نیز به بنیاد کمک میکرد، یعنی هم شهروند نفع میبرد و از مالیاتش کم میشد و هم بنیاد در نهایت 80 پوند دریافت میکرد. در همین فرم قسمتهایی داشت که اگر شهروند میخواست میتوانست یک مستمری بطور مستقیم از حقوقش به حساب ایران اید ریخته شود.
اما اگر شهروند را میتوانستند متقاعدکنند که 75 پوند یا بیشتر کمک کند، از او میخواستند فرم مالیاتی متفاوتی بنام GitAid را پر کند که مثلااگرشهروند 100پوند کمک کرده باشد 125پوند از مالیتش کم میشد. در این مرحله فشار بالاتر برده میشد و خواسته میشد که اگر 250پوند کمک کند دولت 500 پوند دیگر به خیریه کمک میکند. این فرم ها بسیار مفصل و شامل تمامی جزئیات حساب و شماره های مالیاتی، اسم و آدرس و افراد… بود. از همین رو یکی از عوامل فشار، رساندن کمک انجام شده ابتدا به 40 و سپس به 75 پوند و سپس به 250 گوند با چانه زندن با شهروندان بود. یعنی با شروع کمک کردن شهروند کارفشار مالیکار به او تمام نمیشد بلکه تازه شروع میشد.
شرایط انسانی مالیکاران
دریک ماه ایام اوج مالیکاری در کریسمس در اسکاتلند در شهر گلاسگو، در بازرسی که من از کار مالیکاران انجام میدادم، آنها مجبور بودند که یک اتاق درهتل بگیرند و نه نفر قاچاقی وارد آن شده شب را به صبح برسانند. برای اینکار مجبور بودند که برای دور ماندن از چشم صاحبان هتل، هشت نفر تا ساعت 11شب در خیابان در شبهای سرد کریسمس پرسه بزنند تا بتوانند با کمک نفر اصلی وارد هتل شوند. و صبح نیز باید قبل از شش صبح از هتل بیرون میزدند. در سوئیس شهر زویخ، یک آپارتمان دو خوابه 70 متری 35 مالیکار ماهها مستقر و در کیسه خواب میخوابیدند. تنها محلی که کسی نمیخوابید توالت بود. یک نفر سرما میخورد همگی مریض میشدند. این علیرغم این بود که هرکدام از این مالیکاران بین 500 تا 1000 ا فرانک سوئیس، بطور متوسط روزی 27000فرانک درآمد تولید میکردند. شرایط مالیکاران بسیار بدتر از کودکان کار بود. غذای روزشان در خیابانها یک ساندویچ یخ زده در سرمای کوههای سوئیس بود.
اگر مالیکاری توان دروغ گویی و رول بازی کردن برای اخاذی نداشت اتهام او انقلاب نکرده بودن، فرزند مریم و مسعود رجوی نبود، مبارز و مجاهد نبودن،دلسوزی برای شهدا نداشتن، ، دنبال چشم چرانی و جنسیت خود بودن… بود. اگر این فشارهای کارگر نمیشد میگفتند با رژیم ایران خط داری. این فشارها را باید بعد از 18 ساعت سرپا ایستادن و صدها بار شهروندان را متوقف کردن و تکرار سناریو کمکها را مطرح کردن در سرما و باران و … شب در جلستات سرخ شدن در عملیات جاری را نیز تحمل میکردند. مریم رجوی عمیقترین، انسانیترین، حساس ترین، عاطفی ترین، خصوصی ترین باورها وانگیزه ها، آرمانهای اعضایش را به گروگان میگرفت وهرشب با شنیع ترین ابزار و خشتن ترین شیوه ها بجان آنها افتاده و فرد را شکنجه به اصطلاح سفید میکرد که وادارش کند روباتی که مسعود و مریم میخواهند شوند.
مــالــی ویــژه
بخش مالی ویژه در انگلستان شامل دو تیم دو نفره بودند که یک تیم شامل حمیدرضا عگسری بیاض از دارندگان امضا و اصلی ترین عنصر بنیاد ایران اید، که بعدها یک عضو ساده نیز جهت کنترل ایدئولژیک همواره همراهش کرده بودند و یک فرد دیگر از اعضای سازمان که نامش فراموش کرده ام که او نیز یک همراه برای کنترل همراهش بود تشکیل میشد. ایندو تیم از میان کسانیکه مبلغ 40 و یا 75 پوند کمک مالی میکردند، وهمه اطلاعات تماسی آنها نیز در دسترس بود، با تجربه ای که کسب کرده بودند افرادی را انتخاب میکردند و طی تماسی و یا حتی با مراجعه به محل سکونت و یا کار آنها پروژه های بزرگتری را برای گرفتن کمک مالی در ابعاد بزرگتر را مطرح میکردند. تمامی مغزشویی هایی که روی سوژه ها اجرا میشد بخش بسیار عمده آن در زمینه دروغ های نجومی کشتار و جنایاتی بود که در ایران روی زنان و کودکان و… انجام میشد و از این فضای پل زده میشد به کار ایران اید که میخواهند این انسانهای در زیر شکنجه و کشتار را نجات دهند و نیاز به کمک دارند. البته فضای روزنامه ها و اخبار تلویزیونها و… که روی رژیم متمرکز بودند بسیار بسیار به قبولاند سناریوهای تیم مالی ویژه و مالیکاران در خیابان کمک اساسی میکرد.
هیچ بنیاد خیریه ای در جهان نیست که ابعاد پروژه هایی که در زمینه کمک به مستندان اجرا میکند به گستردگی و تنوع ایران اید باشد. چون پروژه های واقعی تماما کارهای بسیار تخصصی و نیازمند تخصصهای بسیار متنوع و پیچیده است، اما چون ایران اید پروژه هایش یک داستان سرایی بیش نبود بنابراین هیچ محدودیتی در هیچ زمینه فعالیت آن دیده نمیشد!!!
مثلا ساختن مدرسه برای کودکان، ساختن درمانگاه، انتقال کودکان بخارج از کشور، تامین مستمری در داخل شهرهای ایران، تامین هزینه رشوه به دولتیان برای خارج کردن والدین یا کودکان از زندان، تامین درمان سرطان کودکان، تامین هزینه زندگی عمری یک یا دو کودک، یا دادن مستمری برای یک خانواده 5نفره برای ده سال یا یک سال یا،… تلاش میکردند که تا میشود کمک دریافتی بالاتر باشد. اگر فرد قبول نمیکرد که هزینه یک مدرسه را بدهد تلاش میشد هزینه نصف آنرا بدهد و خلاصه چانه زنی میشد تا فرد را مجاب کنند که حداکثر توانش را کمک کند. عمده کمکهای از این طریق بدست میآمد. در موردی بوده که حمید رضا عسگر بیاضی یک میلیون دلاراز یک فرد دریافت کرده بود (آنزمان حدود 650هزارپوند). افراد را مجبور میکردند که حتی ماشینشان را بفروشند و خانه هایشان را نزد بانکها به گرو بگذارند و یعنوان کمک و یا وام به سازمان بدهند. مورد خانم بلیندا مکنزی که بعدها همسر یکی از اعضای سازمان که جدا شده بود گردید از مواردی است که تصویر خوبی از کار مالی ویژه بدست میدهد.
آنها افراد را مجبور میکردند برای ایران اید به دیگران نامه نگاری کنند و کمک بخواهند، میخواستند نامه بنویسند و به شهروندانیکه در خیابان با آنها برخورد میشد توصیه کنند کمک کنند. در محلکارشان پول جمع آوری کنند، کسانیکه میشناختند و قادر بودند کمک کنند را معرفی کنند. جلسات و گردهمآیی هایی از کسانیکه سابقه کمک به بنیادهای خیریه داشتند ترتیب داده میشد و در آن جمع پروژه های ساختگی مطرح میشد و یا واسطه شوند که چنین گردهمآیی های تشکیل گرددFoundraising Gathering . حتی بتدریج آنها را به حمایت از سازمان مجاهدین میکشاندند مانند خانم بلیندا مکنزی که به همراه شوهرش ایرانی که حالا دیگر در نه موضع عضو سازمان بلکه عضو شورا به حامی فعال سازمان تبدیل شده بود. وقتی شوهر خانم بلیندا مکنزی از شورا نیز جدا شد دست و حقایق فرقه رجوی را به همسرش گفت خانم بلیندا مکنزی فهمید که طی بیش از یک دهه مورد سوء استفاده و کلاهبرداری بوده است و دست به افشاگری زدند.
بلیندا مکنزی یک شهروند انگلیس با 1.7میلیون پوند کمک به ایران اید
بلیندا مکنزی یکی از قربانیان کلاشی و فریب ایران اید بود. او که انسان بسیار نوع دوستی بود و مورد هدف مالی ویژه قرار گرفته بود در یک فرایند 1.7 میلیون پوند توسط ایران اید مورد اخاذی قرار بگیرد. در یک مورد مجبورش کردند خانه اش را به گرو گذاشته و وام آنرا 300هزار پوند را به سازمان بدهد که سازمان بعد از پیروزی انقلاب (وقت گل نی) به او باز گرداند. کاری که سازمان مجاهدین این شیوه کلاهبرداری را در سراسر دنیا به پیش میبرد و از هواداران پولهای کلان تحت نام قرض و پس دادن بعد از پیروزی انقلاب از آنها میگرفت. بی خود نیست که مسعودرجوی هر سال را سال پیروزی انقلاب میخواند، که یکی از اهدافش فریب اینگونه هواداران است که هر سال فکر میکنند سال آینده قرضشان را پس خواهند گرفت!!!
کشاندن بلیندا مکنزی به فعالیت برای مجاهدین
بلیندا و شوهر ایرانی اش که هم اکنون در فرانسه زندگی می کنند ، بعد از فرایند کمکهای ملی به کودکان دروغین به تدریج در یک زمان به حمایت مستقتیم از مجاهدین خلق کشیده شده بودند. در سال 2009 ، می توان آنها را در میدان ترافالگار و خارج از سفارت ایران ایستاده پیدا کرد که از رهگذران میخواهند تا با حمایت از مجاهدین خلق “از جهانی آزاد حمایت کنند!!!!”:
https://www.youtube.com/watch؟v=mnfa-W0Xg8I&feature=youtu.be
کشف کلاهبرداری مجاهدین در پوش ایران اید از بلیندا مکنزی
شوهر بلیندا مکنزی (عضو جدا شده منتقد فرقه رجوی) برای افشای فریب و کلاهبرداری آنها از یک فعال انگلیسی نوشت. مجاهدین خلق پس از ترغیب بلیندا برای رهن مجدد خانه و تحویل حدود 300،000 پوندی که قول دادند “پس از سرنگونی رژیم ایران” بازپرداخت شود ، از طریق تأثیر غیراخلاقی [دروغگویی] از او پول گرفت. او اضافه کرد، اگر مجاهدین اکنون پولش را پس ندهند از آنها شکایت خواهد کرد. مجاهدین خلق از طریق شورای ملی مقاومت پاسخ دادند و گفتند “این اقدامات وزارت اطلاعات ایران است” ، و این زوج را به عنوان بخشی از توطئه و برای شروع یک پرونده قضایی جدید علیه مجاهدین خلق متهم کردند.
مجاهدین خلق بجای پس دادن پول خانم مکنزی ده ها رسید و چک از شوهر مکنزی و دو عضو سابق دیگر شورای ملی مقاومت، منتشر کردند و گفتند که آنها هزاران پوند ازسازمان دریافت کرده اند. که هیچ ربطی به خانم بلیندا مکنزی نداشت. هرچند مجاهدین خلق اعتراف کردند که پول مک کنزی را گرفته اما گفتند که توافق کرده اند پس از “سرنگونی رژیم ایران” بدست مجاهدین خلق پول را پس دهند!!!! وقتی خانم مکنزی را در پس گرفتن 300هزار پوند (بخش بسیار کوچکی از پولهایی که از او گرفته شده) جدی دیدند، ابتدا او را تهدید کردند که:
تا شاید این شهروند انگلیس را با ترساندن عقب برانند. ولی این زوج مرعوب این باج گیری مافیایی مجاهدین نشدند، بلکه مجاهدین را تهدید به شکایت کردند. که مجاهدین نیز سلاح همیشگی خود، یعنی متهم كردن مك كنزی به همکاری با رژیم جمهوری اسلامی را براه انداختند.
خانم بلیندا مکنزی در یک پست حذف شده در وبلاگ نایت خود ، سعی کرد به این اتهام ننگین و زشت پاسخ دهد. او گفت ،هدف من همیشه این بود که وقتی فرزندانم بزرگ شدند و خانه را ترک کردند ، تمام وقت به نفع بشریت کار کنم. این لحظه برای من مصادف بود با دریافت ارثی قابل توجه ، 4 میلیون پوند از پدرم بعد از درگذشت وی در سال 1996. یک میلیون پوند از این پول برای خرید اولین آپارتمان پسران و دخترانم استفاده کردم ، 2 میلیون پوند برای آینده فرزندانم سرمایه گذاری کردم، و 1 میلیون پوند باقی مانده را تصمیم گرفتم که به اهداف خوب بشردوستانه [به امور خیریه] اختصاص دهم. او سپس اضافه میکند که “در حدود 1.7 میلیون پوند به این منظور ، از جمله گرفتن وام خانه به مبلغ 300هزار پوند که به مجاهدین داده شد. مجاهدین که بشدت تحت افکارعمومی انگلیس و دزدیهای آشکار که دیگر بنیادهای خیریه بدنبال اثبات آن بودند و اینکه میلیونها پوند همه به حساب عضو دفترسیاسی سازمان در پاریس و حسابهایشان در امارات و… منتقل شده تحمل گشوده شدن یک دعوای حقوقی و باز شدن مسئله در روزنامه ها و لو رفتن شیوهایشان در نزد میلیونها انگلیسی و چه بسا دست به شکایت زدن دیگر فریب خوردگان رانداشت بلافاصله پذیرفت که 300هزار پوند پول خانم مکنزی را بصورت اقساط پس بدهد. که بعضا ماهی 20 هزار پوند پس داده میشد.
کیس خانم مکنزی شاخص پوشالی بودن خانه عنکبوتی است که فرقه رجوی آنرا “مقاومت مردم ایران” و “تنها آلترناتیو سازمان یافته و مردمی” میخواند. که بسادگی و با یک تلنگر تمامی بنیادش بباد میرفت. چون تمامی این ادعاها بر دروغ و تبلیغات کاذب سوار است. از هزاران کانون شورشی، از هزاران عملیات، از هزاران هسته های مقاومت، هزاران کودکی که در ایران تحت حمایت مالیش قرار دارند(14000کودکی!!!) … کذب محض و تماما بر روی کاغذ است.
حساب سازی در ایران اید
حسابسازی یکی از مخفیانه ترین امور بود که با هدایت یک حسابرس خبره ایرانی هوادار سازمان بنام رضا حسینی که اخیرا در لندن در گذشت و دو دارنده حق امضا خیریه بصورت سری انجام میشد.
از آنجا که قبل از حساس شدن نهاد کمیسیون خیریه های انگلیس روی ایران اید گزارش سالیانه مالی بدون تحویل مدارک مربوطه و رسیدها بود مشکلی ایجاد نمیشد و رضا حسینی همه اسناد لازم را لیست میکرد که ما باید آنرا تهیه میکردیم. لیستی از میزان تخصیص ها و یک گزارش مکتوب شرح فعالیتهای ایران اید در سال مالی که تحویل میشد. اما وقتی نهاد کمیسیون خیریه های انگلیس سندهای هزینه کردن را نیز خواست مشکل صد چندان شد که باید سند سازی هم میشد.
- تهیه جداول اکسل از لیست اسامی کودکان فرضی و تخصیص پولهای حاصله جمع آوری برای هر پروژه توسط امضاء داراندگان ایران اید.
- تهیه اسنادی بصورت رسیدهای امضاء شده توسط خود مالیکاران با قلمهای مختلف مبنی بر دریافت این پولها از جانب کودکان و …
- استفاده از هواداران قابل اعتماد در شهرهای مختلف اروپا برای تولید رسیدهای کاذب دریافت پول.
- استفاده از اعضای سازمان در اشرف برای تولید رسیدهای دروغین.
- استفاده از نامه های دست ساز در اشرف که مثلا با جوهر نامرئی بین خطوط نوشته شده بود.
عوامل تخریب ایران اید و شکست آن
فشارهای سازمان به مالیکاران که مستقیم به شهروندان منتقل میشد، بتدریج تبدیل به معضل اجتماعی و شکایات از به اصطلاح خیریه ونحوه برخورد داوطلبان با شهروندان هنگام جمع آوری کمک مالی شد. و شهروندان شکایاتشان را از برخوردهای غیر انسانی به پلیس و مقامات شهرداریهای محل میرسید. هرچه به تشکیلات تذکر و گزارش داده میشد که نباید خلاف قوانین رفتار کرد ، جواب این بود که طبق انقلاب مریم ما تسلیم محدودیتهای بورژوازی ضد انقلابی نمیشویم.
این قلم مسئولیت روابط عمومی ایران اید را نیز داشت و مستقیم مورد خطاب پلیس و مقامات شهرداریها قرار داشت. و روزانه مجبور میشد از طرفی پلیس و… را نسبت به اقدامات از نظر آنها خشونت آمیز کلامی و عدم درک شرایط شهروندان و اصرارهایی که تا چندین روز ناراحتی و استرس شاکیان را بدنبال داشته، نقض ضوابط، کار غیر قانونی و بدون اجاز در روز و محل، توجیه کند و از طرفی نیز به جنگ تشکیلات برود که این میزان از فشارها و این گونه رفتار در خیابان توسط اعضایی که نه زبان درستی بلدند و نه با فرهنگ مردم آشنا بودند و تنها حُسن آنها از نظر تشکیلات انقلاب کرده های مریم بودن بود، منجر به تعطیلی بنیاد خواهد شد.
ولی هر بار جواب این بود که انقلاب مریم باید در خیابانها به پیش برود و آمار درآمد باید هر روز بالاتر برود و گوش بدهکاری نبود. و مارک ضد انقلاب مریم نیز نصار این قلم میشد. و به انقلاب کرده ها میگفتند به کارتان ادامه دهید. هرچه جلوتر میرفتیم کار به ورود پلیس در صحنه و فشار روی مالیکاران نیز میکشید و عملا مالیکار زیر سنگ آسیاب تشکیلات و پلیس و شهرداری و کار 18 ساعته در خیابان در زیر باران و سرمای زمستان و سرماهای 18-20درجه زیر صفر و تحقیر و توهین بعضی اروپائیان و نشستهای عملیات جاری که باید در آن بخاطر کمی در آمد سرخ میشدند، له و لورده میشدند. هیچ کس حق نداشت که کار را تعطیل کند، وقت نهار نیم ساعت بود. در خیلی از موارد با متکدیان معتاد اروپایی خیابانها بر سر تنها سرپناه هنگام بارندگی در جنگ و جدال قرار میگرفتند که چه کسی از آن استفاده کند. همه این فشارها در مقابل عذاب روبرو شدن با عملیات جاری وقتی که شب به پایگاه برمیگشتند که باید همه تناقضات خود را در طی روز خوانده و منتظر سرکوبهای روحی و روانی و تف و لعنت، تحقیر و توهین های انقلابی!!! شورای رهبری در جلسات مغزشویی روزانه تحت نام عملیات جاری و صفر سفر روزانه قرار میگرفتند، هیچ بود. بسیاری از همین زنان و مردان مجاهد از تشکیلات فرار کرده و یا جدا شدند. این قلم بسیاری را شخصا به هایم های پناهندگی برده و تحویل میدادم.
اولین بازخواست ایران اید توسط کمیسیون نظارتی خیریه های انگلستان
همه این تضادها و تناقضات و نقض قوانین، بتدریج علیرغم تحمل بسیار بالا و غیر متعارفی که دولت انگلستان-پلیس نشان میداد دیگر بنیادهای خیره را روی ایران اید حساس کرد و شکایات از طرف آنها نیز به مقامات «نهاد کمیسیون خیریه -Charity Commission(C.C)» شروع شد.
از همین رو مقامات نهاد کمیسیون خیریه های انگلیس مسئولین ایران اید را در سال 1996 برای باز خواست طی نامه ای کتبی احضار کردند. دراین جلسه مریم حسن زاده(از دانشجویان سابق در انگلستان-عضو شورای رهبری)و مسئول مالی ویژه و حمیدرضا عسگری بیاضی(از دانش آموزان سابق درانگلستان) مالی ویژه کار و دارنده حق امضاء و این قلم(از دانشجویان سابق درانگلستان) از معتمدین و مسئول روابط عمومی ایران اید شرکت داشتیم.
برای این بازخواست که از قبل آماده شده بودیم، داستان و سناریو دروغ ما این بود، کسانیکه در خیابانها به جمع کمک مالی مشغول هستند داوطلبانی هستند که فقط بخاطر اهداف انسانی به بنیاد کمک میکنند، و بسیاری خود از قربانیان رژیم هستند و بسیاری کودکانشان را ازدست داده اند، پولی نیز برای کارشان دریافت نمیکنند(البته این قسمت که برده وار کار میکردند تنها قسمت حقیقت سناریوبود). بنابراین بسیار نگران هستند که به این بچه ها کمک شود برای همین اینقدر اصرار و التماس میکنند که حتما کمکی برای کودکان جمع شود. اینها هیچکدام ربطی به ما بنیاد خیریه ندارند!!!! (کار داوطلبی برای خیریه ها یک روال است و ما از این پدیده برای دروغ پردازیهای بنیاد استفاده میکردیم)
روضه یک ساعته ما سه نفر هرچند در نهایت اشک نهاد کمیسیون خیریه های انگلیس را نیز در آورد!!! ولی در نهایت گفتند همه داوطلبان باید قبل از شروع به کار توسط بنیاد بطور کامل نسبت به نحوه رفتار و قوانین و … توجیه شوند.
خاطر جمعی مریم رجوی از دولت انگلیس
اما همه اینها بگوش سازمان نمیرفت که بنیاد در خطر است. و مرتب میگفتند شکایت کنندگان عناصر وزارت اطلاعات هستند و مزدوران رژیم. از همین رو به فشارهای ما وقعی نمیگذاشت. چون مریم رجوی خیالش از دولت انگلیس و پشتیبانی آنها راحت بود. حق هم داشت. چون پلیس و دولت و سیستم اطلاعاتی انگلیس بخوبی همه میدانستند که ایران اید حتی یک نفر داوطلب ندارد. بلکه همه اعضای انقلاب کرده!!! فرقه مجاهدین هستند. مریم رجوی نیز وقتی رویکرد عاجزانه نهاد کمیسیون خیریه های انگلیس را میدید که پلیس همه درخواستهایش را بدون پاسخ میگذارد و هیچ اقدامی علیه ایران اید و یا جلوگیری از کار مالیکاران نمیکند، بیشتر اطمینان حاصل میکردند که اتفاقا دولت انگلیس در حال حمایت از ایران اید در مقابل شکایت های دیگر بنیادهای خیریه و مردم آسی از فشارها هستند. (نهاد کمیسیون خیریه های انگلیس نهادی غیردولتی است وابسته به پارلمان انگلیس است)
حمایت دولت از ایران اید و تغییر رویکرد دیگر خیریه ها(شاکیان)
وقتی که دیگر بنیادهای خیریه که معترض و شاکی ایران اید بودند به جایی نرسید. و دیدند که دولت رسما از ایران اید حمایت میکند، تحقیقات را خود بدست گرفتند و رابطه ایران اید و سازمان مجاهدین را در آورده و فهمیدند که همه پولها برای کارهای تروریستی بکار برده میشود. در این مرحله و با این میزان از اطلاعاتی که خیریه های رقیب بدست آورده بودند در نهایت در ماه مارس 1998 شکایتهای قویتری روی میز نهاد کمیسیون خیریه های انگلیس برده شد. طبعا نهاد کمیسیون خیریه های انگلیس نیز آنها را به پلیس و سیستم اطلاعاتی کشور ارجاع میداد که طبق گزارش خود نهاد کمیسیون خیریه های انگلیس هر دو سیستم از اقدام بر روی آن اکراه داشتند و پشت گوش میانداختند.
جهت اطلاع اینکه نهاد کمیسیون خیریه های انگلیس ارگانی غیر دولتی است. جهت نظارت و کنترل بر بنیادهای خیریه ایجاد شده تا مردم بتوانند با اطمینان کمک های خود را به مستمندان بکنند. نهاد کمیسیون خیریه های انگلیس نه به دولت که به مجلس انگلستان پاسخگوست و بازوی مجلس است. نهاد کمیسیون خیریه های انگلیس دارای قدرت تصمیم گیری مستقل است اما قدرت اجرایی و قضایی ندارد و باید از طریق پلیس و سیستم اطلاعات دولت این امور را پیش ببرد.
با افزایش فشارهای بنیادهای خیریه در نهایت در ماه می 1998 نهاد کمیسیون خیریه های انگلیس مجبور شد که تحقیقات را خود شروع کند. آنهم نه بر این حقیقت که پولها برای امور تروریستی که گزارش شده بود بلکه صرفا در مورد اینکه پولها چگونه هزینه میشود و بدست کودکان میرسد یا خیر. وقتی از خیریه های رقیب صحبت میکنیم و حساسیت آنها، لازم است اطلاعات زیر را از بنیادهای خیریه به شما بدهیم تا مسئله روشن گردد.
مقایسه ایران اید با دیگر خیریه های انگلیس
این نحوه دروغ پردازی مافوق تصور، و بازی با عواطف و احساسات مردم و صحنه سازیهای وحشتناک از کشتار و شکنجه کودکان و مادران و… جهت شکستن مخاطب و خالی کردن جیب آنها هرچند بسیار موثر افتاد طوریکه در سالهای مورد بحث در میان 280 بنیاد خیریه ای که در انگلستان وجود داشت (امروزه 166000 است) ایران اید رتبه چهلم را با در آمدی معادل 5 میلیون پوند در سال را کسب کرده بود.
166000بنیاد خیریه در سال 48میلیارد پوند گردش مالی دارند. سود حاصل، معادل در آمد سالانه انگلستان از بخش کشاورزی است، که 12میلیارد پوند میباشد. از این تعداد بنیاد، 132000بنیاد در انگلیس، 7000بنیاد در ولز، 19000در اسکاتلند و 4000 در ایرلند قرار دارند. و در مجموع 83000 شغل ایجاد میکنند و بقیه افراد فعال، داوطلب هستند. ایران اید در تمامی این مناطق فعال بود.
- از 48میلیارد پوند در آمد سالانه، به شرح زیر در بین بنیادها تقسیم میشود.
- 30% آنها کمتر از 10.000 پوند در سال در آمد دارند.
- 80% آنها کمتر از 100.000هزار پوند در سال در آمد دارند.
- ایران اید در سال5.000.000 پوند (پنج میلیون پوند) در آمد داشت.
(توجه به کاربرد مغزشویی و فشارهای فوق طاقت مریم رجوی) البته هزینه های سرسام آور فرقه رجوی سر به آسمان میزد. این قلم فقط یک مورد جهت هزینه بیمه شوی الزکورت لندن 100هزار پوند به بیمه پرداخت کردم. یعنی معادل در آمد یک سال هر کدام از 133000 بنگاههای خیریه در انگلستان در سال زیر صدهزار پوند در آمد داشتند. بی خود نبود که دلارهای نفتی عراق و طلاهای عربستان کفاف نمیکرد. دوشب کرایه یک طبقه هتل هیلتون هنگام ورود مریم رجوی به لندن همین میزان هزینه داشت. رولز رویز مریم رجوی در لندن نزدیک روزانه 12هزار پوند هزینه داشت. بنز اس او روزانه عوض میشد. ویلایی که کرایه شده بود روزانه هزار پوند هزینه داشت. کرایه سالن آلبرت هال لندن میلیونها پوند هزینه داشت، انتقال و اسکان هواداران از سراسر دنیا به و در لندن برای پر کردن صندلی های آلبرت هال صدها هزار دلار هزینه داشت….
یعنی دیگر خیریه ها میدیند که این چه بنیادی است که در آمد 20ساله آنها را در سه روز هزینه میکند. پس پروژه ای و هزینه ای برای کمک به کودکان در کار نیست. جمع آورییها خرج فعالیت های یک سازمان تروریستی است. چون فهمیده بودند که سلاحها را صدام تامین میکند.
بنابراین براحتی میتوان حساسیت هزاران بنیادخیریه را به فشارها و قانون شکنیها و ماهیت دروغ و سناریوهای مطلقا ساختگی و این میزان در آمد با خراب کردن ذهن و زمینه اعانه دادن در میان شهروندان نسبت به جمع آوری کمک مالی برای خیریه ها را درک کرد. خانواده های انگلیسی سالیانه مقدارمشخصی پول کنار میگذارند که خرج خیریه ها بکنند. آنها بزودی با یک محاسبه ساده متوجه شدند که غیر ممکن است یک بنیاد خیریه با این عرض و طول و غیر حرفه ای بتواند پروژه هایی که همه بنیادهای خیریه سر جمع با هم میتوانند اجرا کنند به تنهایی اجرا کند، دروغی بیش نیست. وقتی شکایاتشان را پلیس بلا جواب گذاشت دست به تحقیق مستقل زدند. اخبار تحقیقات مستقل خیریه ها در مورد ایران اید از سه کانال دریافت میشد.
الف: کانال حامیان سیاسی مثل لردها و نمایندگان پارلمان و…چون شاکیان مسئله را به نمایندگان حوضیه های انتخابی خودشان در مجلس مطرح میکردند.
ب: از کانال حامیان مالی ایران اید. آنها به حامیان(کمک کنندگان) و بویژه کسانیکه مکتوب از ایران اید حمایت کرده بودند مراجعه میکردند و شکایاتشان را از بنیاد خیریه ای که آنها پشتیبانی میکنند مطرح میکردند.
ج: از کانان تماس مستقیم تحقیق کنندگان به مالیکاران در خیابانها
ادعای کمک به 14000کودک و خانواده در ایران
تحقیق کنندگان بعنوان کمک کننده به مالیکاران مراجعه کرده و از آنها سوال و جواب میکردند، کسانیکه بخوبی از پروژه های واقعی و همه جزئیات و نحوه کمک و و ابعاد آن … خبر داشتند. در مراحلی حتی با مراجه به مالیکاران در خیابان مطرح میکردند که چرا شما در مقابل این رژیم که مرتب بچه ها را شکنجه و اعدام میکند… !!! بجای کمک به کودکان سلاح نمیخرید تا این رژیم را سرنگون کنید که این کودکان هم از دست چنین رژیمی راحت شوند. (ایران اید مدعی بود 14000کودک را در ایران کمک رسانی میکند!!!). و مالیکاران نیز در بسیاری موارد در ابتدای کار ندانسته اطلاعات لازم را به آنها داده بودند. یکبار به این قلم در فرانگفورت همین مراجعه صورت گرفت که بلافاصله باعث جمعبندی و توجیه همه اعضای سازمان در ایران اید در این رابطه گردید.
اقدامات نهاد نظارتی بنیادهای خیریه انگلیس
تمامی این اقدامات و اطلاعات غیر قابل تکذیب در نهایت نهاد کمیسیون خیریه های انگلیس را مجبور کرد که در جولای 1998 فرمان بستن حسابهای بانکی ایران اید و با گماردن یک مدیر از طرف خودش کنترل بنیاد خیریه را بدست بگیرد. از تحقیقاتی که روی حساب بانکی ایران اید انجام شد مشخص شد که سالانه 5 میلیون پوند مستقیم به حساب بانکی فردی بنام هادی روشن روان(هوشنگ) مسئول ضد اطلاعات فرقه رجوی در پاریس و بخشی نیز در امارات متحده عربی واریز میشود. و حتی یک سنت هم به ایران منتقل نمیشود. آقای سایمون گلیسبی Simon Gillespie مسئول تحقیقات از طرف نهاد کمیسیون خیریه های انگلیس گفت که: “همه پولهای جمع آوری شده نه خرج کمک که به سیاه چاله [فرقه رجوی] ریخته شده است”. بعد از بستن حسابها اقدامات زیر را نهاد کمیسیون خیریه های انگلیس انجام داد.
آقای گلیسبی اقدامات نهاد کمیسیون خیریه های انگلیس را چنین عنوان کرد.
الف: نصب یک مدیر و کنترل کننده قابل اعتماد نهاد کمیسیون خیریه های انگلیس در ایران اید.
ب: کنترل و مدیریت بنیاد ایران اید در زمانیکه تحقیقات در مورد آن درجریان است.
ج: درک و بدست آوردن ارزیابی از نحوه توزیع پولهای جمع آوری شده بین مستمندان!!
د: ارائه راه حل برای ادامه دراز مدت و معتبر خیریه.
بعد از نصب مدیر و بدست گرفتن کنترل ایران اید حسابها از بلوکه خارج شد. از معتمدین (مسئولین ایران اید) خواسته شد که مدارک نحوه ثبت و ربط های پرداخت به مستمندان ادعایی را ارائه کنند.
تهدید به عمل انتهاری بعد از اشغال ایران اید توسط اعضای سازمان
کمیسیون خیریه ها در جریان تحقیق خود ، تشخیص داد که متولیان ایران اید به تعهد خود برای نگهداری مناسب اسناد سوابق کار عمل نکرده اند. هنگامی که کمیسیون بنیاد را جهت تحویل اسناد ثبت و ربط تحت فشار قرار داد ، سازمان دستور داد که اعضای سازمان دفتر Iran Aid را اشغال کردند تا از دستیابی مقامات به سوابق و حسابها جلوگیری کنند. بهانه ای که ارائه میشد این بود که دست وزارت اطلاعات رژیم پشت بنیاد خیریه های انگلیس است و اگر آنها به اسناد کمک های ایران اید به کودکان و خانواده های آنها در ایران برسد همگی اعدام میشوند. این تحصن 20 ماه به طول انجامید. در یک مرحله ، وقتی کار بالا گرفت سازمان خط داد که بگویند اگر بخواهند بزور وارد دفتر شوند و مدارک را بردارند دست به عمل انتحار خواهند زد و پلیس هم همین را بهانه کرد و به کمیسیون توصیه کرد برای جلوگیری از کار تروریستی و خودکشی و مسئله سازی عقب نشینی کند.
سرانجام ، به دنبال تصمیم دادگاه عالی که به کمیسیون کنترل خیریه اجازه دسترسی و بررسی سوابق کمک ایران را می داد، سازمان اعلام کرد که متحصنین همه مدارک را از بین برده اند. نهاد کمیسیون خیریه های انگلیس نیز در گزارشش نوشت که نابودی اسناد و سوابق به طور غیرقانونی از بین رفت. کمیسیون گزارش کرد که این موضوع را به پلیس گزارش داده است ، اما هیچ اداره پلیس روی آن نه تحقیق و نه عمل کرده است.
گزارش کمیسیون کنترل خیریه ها:
نهاد کمیسیون خیریه های انگلیس گزارش کرد که تحققات آنها نشان داد که:
- یک سنت هم به هیچ کودکی کمک نشده است.
- پولهای به عراق و عمارات منتقل شده است.
- تحقیقات را با دفتر مشترک المنافع اروپا در تهران نیزچک کرده اند گزارش دفتر مشترک ا لمنافع در تهران نشان داد که سر سوزنی پول به ایران منتقل نشده است. و اعلام کردند که اساسا غیر ممکن بوده است که 14000کودک و خانواده تحت حمایت مالی آنگونه که مجاهدین ادعا میکنند بدون اینکه هیچ نشانه ای از آن نباشد را در ایران پیش برد.
در نهایت نهاد کمیسیون خیریه های انگلیس ایران اید را منحل کرد و 600000 پوند از موجودی بانکی باقیمانده آن در سال 2001 به یک موسسه خیریه مستقل جدید، بنام “بنیاد کمک ایرانIran Aid Fundation” ، تحویل داده شد.
سوء استفاده ازکودکان مجاهدین در قالب ایران اید
با جداکردن کودکان از پدر و مادرشان و آوردن 233 تن از این کودکان به اروپا، آنها را به صورت پرورشگاه در آوردند. دخترها و پسرها جدا از هم. یکی در پایگاه “حاتمی” واقع در منطقه یونکرزدورف Junkersdorf شهر کلن به ادرس Amselstr 17 و یکی در پایگاه “موسوی” واقع در منطقه مشه نیش Mechenisch شهر کلن. در این محلهای 150 کودک دوماهه تا 14-15 ساله نگهداری میشد. سازمان از این کودکان با پدر و مادر مجاهد را بعنوان کودکان یتیم که تحت ایران اید هستند جا زده از دولت آلمان برای هرکدام روزانه 70-120 یورو دریافت میکردند. طبق گزارش پلیس آلمان یکی از هوارداران سازمان در تشکیلات ساکن کلن چهار فرزند خودش را جزء این کودکان جا زده و ماهانه 12000یورو دریافت کرده بود. پلیس همچنین نتیجه گیری کرد که تا زمان دستگیری این هوادار 500هزار یورو بصورت کلاهبرداری از سیستم تامین اجتماعی آلمان گرفته شده است. در همین رابطه در سال 2001 پلیس آلمان به 25 پایگاه فرقه رجوی حمله کرد و 5 نفر را دستگیر کرد. رئیس پلیس کلن آقای “نوربرت واگنر” گفت:
اتهامات دادستانی کلن به فرقه رجوی:
از جمله اتهامات به فرقه رجوی “سوء استفاده چندین میلیونی، تاسیس انجمن های جنایی و خلاف قانون خارجیان” بود. براساس گزارشات پلیس و دادستانی مجله فوکس آلمان در شماره 29 سال 2000خود نوشت:
“اطلاعات موثق حاکی از این است که فرزندان مجاهدین خلق با قصد قبلی از خانواده شان جدا کرده، پنهانی وارد خاک آلمان کرده و به عنوان ظاهرا بچه های یتیم و آواره در ساختمانهای مهد کودک مجاهدین آورده شده اند تا به حساب سازمان کمک های مالی دولتی در مقیاسی بالا دریافت کنند. مجاهدین اینکار را در سال 1993 با کمک وکلای حقوقی بیخبر خود بنامهای ، لوتکس و مرتنس، و یک وکیل دیگر، بعنوان وکلای انجمن خیریه ایران اید تاسیس کردند. از مرامنامه انجمن قابل تشخیص بود که کودکان باید در مساکن متعلق به مجاهدین و تحت نظارت شدید سرپرستان ایران اید[مجاهد] رشد کنند. تا از این طریق مغزشویی کامل انجام گیرد. اطلاعات بدست آمده این موضوع را تائید میکند.” این سه وکیل عنوان کردند که آنها از ماهیت فرقه رجوی و ماهیت مافیایی پشت پرده این اقدامات خبر نداشتند و صرفا براساس و دلایل انسانی استخدام و کار کرده بودند که بلافاصله استعفا کردند.
سازمانها و انجمن های پوششی سازمان
سازمان حدود 125 انجمن پوششی تحت نامهای:
اساتید ایرانی دانشگاههای شمال بریتانیا/ انجمن زنان/ انجمن آفتاب/ انجمن احیای موسیقی/ انجمن اندیشه آزاد ایرانی/ انجمن ایرانیان کالیفرنیا و…در اروپا و آمریکا ایجاد کرده است. این انجمنها در کشورهای مختلف به شکل زیر توذیع شده بودند: 51 انجمن در آمریکا، 19 انجمن نا مشخص بدون اینکه معلوم باشد کجاست، 13 انجمن در آلمان، 7 انجمن در سوئد، هلند و فرانسه هرکدام 6 انجمن، ایتالیا 4، دانمارک 4، نروژ 3 و کانادا 1 انجمن. این انجمن ها تماما توسط سازمان اداره میشد و حداکثر یک عضو هوادار داشت.
البته امروزه این آمار حتما تغییر کرده چون بسیاری از همان هواداران نیز به ماهیت تروریستی فرقه رجوی پی برده و کنار کشیده اند. سازمان از این انجمنهای پوششی برای تولید حمایت و اطلاعیه دادن در حمایت از سازمان بنام این انجمن ها، گرفتن اجازه تظاهرات، و جلسات نمایشی و تبلیغی سازمان، حمله فیزیکی و قلمی به جدا شدگان و منتقدین سازمان استفاده کرده و میکند. یکی از این موارد آقای مهرداد هرسینی است که در آلمان از این نوع انجمن های پوششی را برای مجاهدین تامین و تداوم می بخشد، از او برای دروغ گویی بنفع مجاهدین که شجریان عاشق دلخسته مجاهدین بوده است استفاده کردند. در صورتیکه 5000مجاهد میتوانند شهادت دهند که مسعودرجوی بدلیل خائن و به وطن و مزدور اجنی نامیدنش شدنش توسط شجریان آنهم بعد از یک تحقیق مستقل و حتی بعضی تماسهای مستقیم شجریان با بعضی از حامیان و اعضای سازمان در خارج،همه نوارهای شجریان را حرام اعلام کرد و خودش را نیز مزدور رژیم خواند. و تا به امروز درست قبل از مرگش این حکم سازمان علیه شجریان وجود داشت حتی بعد از جنبش سبز و… ولی بلافاصله بعد از مرگش می بینیم که مسعودرجوی خودش شخصا در قالب ارواح بمیدان آمده مرگش را تسلیت میگوید و از او تعریف و تمجید میکند و همین عواملش همچون مهرداد هرسینی را بمیدان میآورد که شهادت دهند.
داود باقروند ارشد
اکتبر 2020
آبان 1399
References
1. | ↑ | منبع: گزارش اف بی آی آمریکا |