ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
برای آنها که میخواهند در مورد قرارداد ایران و چین بیشتر بدانند
رژیم فعلی ایران علیرغم همه ستمهایی که بر مردم ایران روا داشته و میدارد از کشتن آزادیها گرفته تا دزدیهای کلانی که هستی ملتمان را به نابودی کشانده است. ولی اولین دولت در تاریخ چندین صد ساله گذشته ایران است که طی 42 سال حکومت پر ستم خود همچون دیگر رژیمهای قبلی ایران، ولی حتی یک وجب از خاک کشورمان را برعکس محمدرضا شاه و همه اسلاف او به هیچ کشوری واگذار نکرده است. ایران امروز تنها 30 در صد خاک کشور بزرگ ایران است. طی 200 سال گذشته 70درصد خاک ایران توسط پادشاهان به بیگانگان سپرده شده است و رژیم حاضر اولین دولتی است بعد از امپراطوریهای قدرت مندی چون صفویان فراتر از مرزهای ایران تلاش میکند به درست و یا غلط اعمال اقتدار کند.[i]
نکته محوری در حاشیهسازی پیرامون سند راهبردی ایران و چین، دوقطبیسازی شرق ـ غرب در روابط خارجی ایران است که سعی دارد با به میان کشیدن همه فجایع آفریده شده اقتصادی و سیاسی و اجتماعی توسط رژیم جمهوری اسلامی را مبنا و مقصر اصلی تحریمها القاء کند تا روابط راهبردی از موضع برابر با شرق را که میتواند در خنثیسازی تحریمها راهگشا باشد، به خودفروشی از روی استیصال تقلیل دهد.
نچه حتی زمانیکه محمدرضا شاه پهلوی نیز زمانیکه میخواست بدور از چشم اربابانش در لندن و واشنگتن انجام دهد هر دو دولت استعماری با مشاهده ملوکولهایی از استقلال فکری در شاه دست آموز خود دیدند او را تهدید و حتی برنامه گسترده کودتا علیه او را نیز برنامه ریزی نمودند.
از همین روست که امضای سند نقشه راه ۲۵ ساله همکاریهای جامع راهبردی ایران و چین چنانچه پیشبینی میشد، با موجی از حاشیهسازیهای مبتنی بر تحریف واقعیت از سوی جریانهای مختلف داخل و خارج کشور مواجه شد.
هرچند مخفی نگاه داشتن محتوای سند همکاری از مردم ایران وجاهت و مشروعیت آنرا زیر سوال میبرد.
تاریخچه این توافق نامه
آغاز تدوین این سند بالادستی که ایران و چین به عنوان یک نقشه راه برای تحقق همکاریهای جامع راهبردی بین دو کشور بر روی آن توافق کردهاند، همزمان با سفر رسمی «شی جین پینگ» رئیس جمهور چین به ایران، در تاریخ ۳ بهمن ۱۳۹۴ کلید خورد.
در آن زمان، تهران و پکن با صدور بیانیه مشترکی اعلام کردند که سطح روابط دو کشور را به مشارکت جامع راهبردی ارتقاء دادهاند و بر اساس پیشنهاد طرف ایرانی به منظور تنظیم روابط بلندمدت با چین در بازه زمانی ۲۵ ساله و موافقت طرف چینی، دو کشور در بند ۶ بیانیه مذکور تمایل و آمادگی خود را برای رایزنی و مذاکره جهت انعقاد سند همکاری بلندمدت اعلام کردند.
در همین چارچوب وزارت امور خارجه رژیم و قطعا با همکاری دیگر نهادهای حکومتی نسبت به تهیه نسخه پیشنویس «برنامه همکاری جامع» اقدام کرد و نهایتاً پیشنویس این سند در جریان سفر رسمی محمدجواد ظریف به چین در شهریور ۱۳۹۸ به مقامات این کشور ارائه شد.
مقامات چینی نیز در بهار ۱۳۹۹ پس از انجام بررسیهای لازم و مطالعه پیشنویس ارائه شده، نظر خود را در مورد پیشنویس پیشنهادی طرف ایرانی اعلام کردند. در ادامه، وزارت امور خارجه با همکاری نهادهای کشوری ضمن بررسی سند، فرآیندهای قانونی را طی کرد و هیات دولت نیز در تاریخ ۳ تیر ۱۳۹۹، مجوز رسمی آغاز مذاکرات و امضای برنامه همکاری جامع بر اساس منافع متقابل بلندمدت را به وزارت امور خارجه ارائه کرد.
در مهر سال گذشته نیز در جریان سفر مجدد محمدجواد ظریف به چین، ایران نظرات اصلاحی و تکمیلی خود را در مورد این سند به اطلاع دولت چین رساند. طرف چینی نیز در نیمه اسفند ۱۳۹۹، نظرات خود را در مورد سند مذکور به اطلاع وزارت امور خارجه ایران رساند و نهایتا با سفر «وانگ ئی» وزیر خارجه چین به تهران در اولین روز سال جدید، این سند رسما به امضای طرفین رسید.
طبق اعلام مقامات تهران و پکن این سند را باید برنامهای سیاسی، راهبردی، اقتصادی و فرهنگی دانست که سویههای همهجانبه روابط دو کشور در این حوزهها را در افقی بلندمدت دنبال میکند.
تلاش برای تخریب توافق
این اتفاق مهم اما؛ به دلایل متعدد که مهمترین آنها را میتوان جلوگیری از برونرفت ایران از زیر فشار تحریمهای حداکثری غرب دانست، از همان ابتدا مورد توجه رسانهای غربی و دنباله های آنها قرار گرفت تا با تمام توان خود اعم از رسانههای رسمی و شبکههای اجتماعی، ضمن وارونهنمایی از حقیقت ماجرا ذهن افکار عمومی ایرانیان را نسبت به آن بدبین کرده و تلاش کردند پیشبرد اهداف این توافق نامه را دچار اخلال کنند.
تولید محتوای رسانهای با کلیدواژههایی چون «فروش ایران به چین»، «ترکمانچای چینی» و… با استفاده از تکنیک جنگ روانی و نپرداختن به اصل ماجرا و بزرگنمایی حواشی تحریف شده ـ ماموریت اصلی این جریان است.
این در حالی است که در خصوص این سند و چرایی تدوین و امضای آن از سوی ایران نکات قابل توجهی وجود دارد که در صورت تبیین مناسب و دقیق میتواند به سوالات و ابهامات پاسخ دهد.
نکته محوری در این حاشیهسازیها، دوقطبیسازی شرق و غرب در روابط خارجی رژیم است که سعی دارد اولا با معرفی کردن غرب به عنوان تنها منجی کشور، رژیم را مقصر اصلی تحریمها القاء کند و ثانیا روابط راهبردی از موضع برابر با شرق که اتفاقا میتواند در موضوع خنثیسازی تحریمها راهگشا باشد را به خودفروشی از روی استیصال تقلیل دهد.
فاکتها و حقایق اقتصادی سیاسی
در این خصوص توجه به نکات زیر از اهمیت ویژهای برخوردار است و نشان میدهد که امضای چنین سندی اتفاقا مبتنی بر منطق دیپلماسی فعال و همهجانبه و تامین حداکثری منافع ملی است:
اول؛ گرچه تولید ناخالص داخلی اقتصاد آمریکا چیزی در حدود ۲۹ تریلیون و ۴۷۱ میلیارد دلار بوده و از اقتصاد چین بسیار جلوتر است، اما قدرت خرید این کشور از ایالات متحده بالاتر است، لذا برای کشوری که نیازمند ارزآوری و ترغیب دیگران به سرمایهگذاری در داخل است، چنین سندی کاملا ضروری است.
به بیان دقیقتر؛ قطب اقتصاد جهان در آینده از آن چین خواهد بود و داشتن رابطه استراتژیک با کشوری که قدرت برتر اقتصادی است بسیار ارزشمند است. از سویی؛ ایران کشوری است که مزیت نسبی اقتصادی در صادرات نفت، گاز و محصولات پتروشیمی دارد و به همین دلیل مشارکت استراتژیک بلندمدت با تهران به نفع کشوری مانند چین خواهد بود.
از طرفی ایران نیز برای توسعه اقتصادی نیازمند سیاستگذاری خارجی چین در ازای واردات نفت و گاز و محصولات پتروشیمی است و چین میتواند در برنامههای اقتصادی صنعت نفت و گاز و زیرساختهای ارتباطی و مخابراتی ایران سرمایه گذاری کند. بنابراین اگر رابطه ۲۵ ساله اجرایی شود، میتوان اطمینان نسبی در مورد یک برنامهریزی بلندمدت اقتصادی داشت.
دوم؛ از جهت سیاسی نیز شراکت راهبردی با پکن دارای تأثیرات مثبتی است که عامدا بدان پرداخته نمیشود. در طی دو دهه اخیر، چین بعد از آمریکا، از نظر اقتصادی، جمعیت و هزینههای نظامی دومین کشور قدرتمند و فعال در جهان بوده و هزینههای نظامی آن مرتباً در حال افزایش است.
از سویی؛ ایران با وجود همه دشمنیها و سختترین رژیمهای تحریمی به نقطهای از توانمندی و ثبات داخلی و همچنین اثرگذاری منطقهای و بینالمللی رسیده که بسیاری از کارشناسان و حتی سیاستمداران غربی را به اذعان واداشته است، لذا پیداست که آمریکا و غرب نمیتوانند نظر خوشی نسبت به این تفاهمنامه که معنایی جز تشکیل یک بلوک قدرت جدید در برابر غرب و اقمارش ندارد، داشته باشند. همه سرو صدهای مربوط به پروزه اتمی و بعد هم موشکهای رژیم دقیقا در همین راستاست.
آنها خوب واقفند این تفاهمنامه میتواند آغاز یک حرکت استراتژیک و معنادار در جهت نزدیکی ایران به شرق و طبعا کاهش نیاز ایران به غرب باشد و از سوی دیگر میتواند یک حرکت استراتژیک چین برای ورود به غرب آسیا و نزدیکی به بازارهای غرب و کمک به تحقق ایده تبدیل چین به هژمونی اقتصادی و تصاحب جایگاه آمریکا شود.
بسیار واضح است که در شرایط فشار شدید آمریکا، ایران نباید دست روی دست بگذارد و صرفا نظارهگر وضع حاضر باشد تا به کشوری منزوی تبدیل شود. منطق یک «دیپلماسی هجومی» مبتنی بر «راهبرد مقاومت فعال» حکم میکند که به آلترناتیوهای دیگر بیندیشد.
سوم؛ منافع گستردهای که ایران در حوزه اقتصادی از این سند کسب میکند جای تبیین فراوان دارد. تحقق سرمایهگذاری سنگین چین در ایران و همکاری ایران در تحقق طرح «یک کمربند یک جاده» بهعنوان طرحی در بستر مسیر جاده ابریشم قطعا میتواند برای ایران بهعنوان گذرگاه اصلی این طرح حائز اهمیت باشد و در افزایش آبادانی و توسعه اقتصادی ایران نقشی مهم ایفا کند.
منافع ملی ایران در قرار گرفتن در کمربند ابریشم ششگانه
متاسفانه به دلایلی چون برخی نگاههای افراطی معطوف به غرب، ایران سالهای طلایی با ارزشی را برای به فعلیت رساندن ظرفیت ژئوپلیتکی و ژئواکونومیکی خود از دست داده و آنگونه که باید نتوانسته در طرحهایی چون یک کمربند، یک جاده نقشی ایفا کند. یکی از ویژگیهای این سند تاکید بر ایفای نقش موثر ایران در این طرح است و امید است از فرصت باقیمانده برای تحقق بخشی از این ظرفیت بزرگ در قالب توسعه همکاریها در حوزههای زیرساختی ـ ارتباطی (ریلی، جادهای، بندری و هوایی) نهایت استفاده صورت گیرد که قطعا منجر به احیاء و شکوفایی ظرفیتهای ترانزیتی ایران خواهد شد.
نگارنده در سالهای 1385 به بعد بدلایل شغلی درگیر به سامان رساندن قرارداد یک پروژه ریلی بین مرزهای شرق کشور به غرب کشور با سرمایه گذاری اروپایی بود که میتوانست ایران را در مسیر راه ابریشم قراردهد ولی متاسفانه علیرغم تلاش نزدیک به پنج سال، با سنگ اندازی عوامل فاسد داخلی و کارشکنی های عوامل مشکوک با شکست مواجهه شد.
کمربند راه ابریشم نوین دربردارنده دالانهایی است که تاکنون شش مورد آن در مرحله طراحی یا در دست ساخت است:
- «دالان اقتصادی چین، مغولستان، روسیه»،
- «دالان اقتصادی پل زمینی اوراسیای نوین»،
- «دالان اقتصادی شبه جزیره هندوچین»،
- «دالان اقتصادی بنگلادش، چین، هند، میانمار»،
- «دالان اقتصادی چین، آسیای میانه، آسیای غربی»
- «دالان اقتصادی چین، پاکستان».
نکته اینکه؛ از میان این دالانها، دو دالان آخر بر امنیت ملی ایران تاثیر زیادی خواهد داشت و حفظ امنیت ایران را برای دیگر بازیگران فعال در آنها با اهمیت خواهد کرد.
مسیر «چین، آسیای میانه، غرب آسیا» شامل چهار کریدور است:
- کریدور «کاسپین» (چین، قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، ترکمنستان، دریای کاسپین، آذربایجان، گرجستان، ترکیه، اروپا)،
- کریدور «دالان میانی» (چین، قزاقستان، دریای کاسپین، آذربایجان، گرجستان، ترکیه، اروپا)،
- کریدور «تاریخی شمالی» (چین، قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، ترکمنستان، ایران) و
- کریدور «تاریخی جنوبی» (چین، تاجیکستان، افغانستان، ایران) است.
مسیر اقتصادی چین و پاکستان هم شامل:
- کریدور «قراقروم – گوادر» (چین، پاکستان، دریای عمان)
- کریدور «قراقروم، زاگرس» (چین، پاکستان، ایران) است.
سه دالان کاسپین، میانی و قراقروم ـ گوادر از ایران نمیگذرند ولی دالانهای تاریخی شمالی، تاریخی جنوبی و قراقروم ـ زاگرس از ایران عبور میکنند.
بر این اساس؛ ایران کشوری ژئواستراتژیک در مسیر راه ابریشم نوین است که چین را از طریق آسیای میانه به منابع انرژی خلیجفارس و قلب آسیای غربی و اروپا متصل میکند. همچنین ایران آسانترین مسیر تجاری غیرروسی برای دستیابی کشورهای آسیای میانه به آبهای آزاد است.
چهارم؛ چین همواره سودای کاهش خطر انرژی در تنگههای مالاکا و هرمز را داشته است. ایران با برخورداری از منابع غنی انرژی و کنترل بر تنگه هرمز که حدود دو پنجم از واردات نفتی چین از این تنگه عبور میکند، نقش مهمی در این راه نوین انرژی دارد، لذا ایران در نگاه چین، کشوری مهم در راه ابریشم برای گسترش دسترسی فرامرزی چین از طریق آسیای میانه به خلیجفارس و اروپاست. از نگاه استراتژیستهای چینی، ایران آخرین دیوار در برابر نفوذ آمریکا در اوراسیاست.
نه تنها آمریکا که متحدانش در آسیای غربی ـ سلفیگرایی عربستان و پان ترکیسم ترکیه که ترکیب آن را میتوان در اویغورهای ضد پکن دید ـ تهدیداتی علیه امنیت ملی و یکپارچگی سرزمینی چین خواهد بود، مسئلهای که میتواند ایده راه ابریشم نوین را در نطفه خفه کند.
پنجم؛ ارزش ایران در ژئوپلیتیک انرژی واجد اهمیت فراوان است. به یاد داشته باشیم که راه ابریشم نوین به اهمیت کنترل جریان انرژی از خلیجفارس و آسیای میانه و روسیه به چین اشاره دارد. هیچ کشور نفتخیزی به جز ایران توانایی ارتقای روابط خود با پکن به سطح استراتژیک را ندارد.
به بیان بهتر؛ ایران نه تنها بهعنوان دارنده دومین ذخایر نفتی و گازی جهان میتواند نیاز روزافزون چین به انرژی را برآورده سازد، بلکه در مدیریت منابع انرژی خود در قیاس با سایر کشورهای نفتی منطقه به ویژه عربستان متفاوت عمل کرده و آمریکا نفوذی در آن ندارد. همچنین تحریم طولانیمدت ایران از سوی غرب امکان حضـور شرکتهای نفتی غربی در صنعت نفت کشور را از میان برده و زمینه را برای حضور موثر چین فراهم آورده است.
باید به این نکته توجه داشت که ایران همواره یکی از سه صادرکننده مهم نفت به چین تا پیش از اعمال تحریمهای ترامپ بوده است. اوج روابط انرژی در میانه سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۴ بود که چین بیش از ۲۲ هزار میلیون دلار انرژی از ایران وارد میکرد. به همین دلیل، بازیگری ایران در این کلانپروژه برای امنیت ملی و توسعه همهجانبه کشور سرنوشتساز خواهد بود.
بنابر آنچه گفته شد؛ توافقنامه چین و ایران گامی تعیینکننده در احیای راه ابریشم خواهد بود که قدرت مانور ایران را در روندهای ژئواکونومیک منطقه افزایش داده و دیگر قدرتهای اقتصادی را به سرمایهگذاری در اقتصاد و زیرساختهای ایران، بهویژه بنادر و شبکههای راهها ترغیب خواهد کرد.
از سویی؛ منافع اقتصادی این همکاری راهبردی به دلیل رویکرد چینیها نه تنها به استقلال کشور خدشهای وارد نخواهد کرد که با کمک به تحرک ظرفیتهای داخلی و خنثیسازی تحریمها و در نتیجه بهبود نسبی شرایط اقتصادی کشور، باعث تقویت مجدد موقعیت کشور در مذاکره با اتحادیه اروپا خواهد شد.
البته گرچه برخی گزارشها درباره تصمیم ایران در اخراج هند از پروژه سرمایهگذاری در بندر چابهار به نفع پکن گزارش دادهاند، تهران اما با احتیاط از واگذاری چابهار به پکن جلوگیری میکند. از همین رو تهران در پی فشار بر هند برای شتاب بخشیدن به سرمایهگذاری مضاعف در چابهار است.
همزمان ایران جاسک را برای سرمایهگذاری به چین پیشنهاد داده و با این کار بهدنبال سیاست فراگیرتر در بازی با چین و هند خواهد بود.
در واقع، توافقنامه چین و ایران دهلینو را وادار کرده است تا سستی در همکاری خود با ایران را در چابهار جبران کند، چرا که مقامات هندی به شدت خواستار راهاندازی «جاده کتان» خود و دسترسی به افغانستان و آسیای میانه از طریق چابهار هستند.
به علاوه، این توافقنامه میتواند پیوستن ایران به شبکه شاهراههای کلان را تسهیل کرده و ما را به گرانیگاه راه ابریشم نوین، دالان حملونقل بینالمللی شمال و جنوب و البته جاده کتان تبدیل کند.
جای شگفتی نیست که ایالاتمتحده روابط راهبردی ایران و چین را هدف قرار دهند، چه، رهنمودهای نوین ژئوپلیتیک ایالاتمتحده که همچون جمهوریخواهان در دکترین سیاست خارجی دموکراتها نیز بر آن تاکید شده، ایجاب میکند اضلاع بلوکهای قدرت جدید در هندسه آینده نظام بینالملل که نظم موجود مبتنی بر تک ابرقدرتی آمریکا را به چالش میکشد زیر فشار قرار بگیرند.
بعضی اطلاعات در مورد سیاست خارجی رژیم از زبان:
اینکه چرا طرف چینیها در گذشته برای انعقاد قرارداد با ایران جدیت نداشتند باید از قول وزیر خارجه رژیم محمد جواد ظریف در مصاحبه اش با ایرنا، گفت:
تحریریه نه به تروریسم و فرقه ها
14 نوروز 1400
[i] سرزمین های کنونی ایران , تنها 30 درصد از ناحیه ای وسیع است که در تاریخ با نام “ایران زمین ” “ایران بزرگ ” یا “ایرانشهر”و در جغرافیا با نام فلات ایران شناخته می شود .ترفندها و دسیسه های بیگانگان به ویژه انگلستان و روسیه و سستی پادشاهان میهن فروش گذشته بخش های زیادی از این سرزمین کهن را در طول فاصله کوتاه 200 ساله از ایران بزرگ جدا نمود که مروری بر چگونگی هر یک از این جدایی ها به رغم تلخی بسیار برای میهن گرایان ایران، از برای الزام جدیت و حساسیت ما دست کم برای نگاهبانی از سرزمین های باقیمانده موجود بسیار آموزنده خواهد بود .گستره سرزمین های جدا شده از ایران در قراردادهای ترکمنچای , گلستان , آخال,پاریس و …سرزمین های جدا شده قفقاز بر اساس قراردادهای گلستان و ترکمنچای با روسیه (1813 و 1828 م .)
آران و شروان : 86600 کیلومتر مربع
ارمنستان : 29800 کیلومتر
گرجستان : 69700 کیلومتر
داغستان : 50300 کیلومتر
اوستیای شمالی : 8000 کیلومتر
چچن : 15700 کیلومتر
اینگوش : 3600 کیلومتر
جمع کل : 263700
سرزمین های جدا شده ایران شرقی بر اساس پیمان پاریس و پیمان منطقه ای مستشاران انگلیسی :
هرات و افغانستان : 625225 کیلومتر
بخش هایی از بلوچستان و مکران : 350000 کیلومتر
جمع کل : 975225 کیلومتر
سرزمین های جدا شده ورا رود بر اساس پیمان آخال با روسیه (1881 م ) :
ترکمنستان : 488100 کیلومتر
ازبکستان : 447100 کیلومتر
تاجیکستان : 141300 کیلومتر
بخش های ضمیمه شده به قزاقستان : 100000 کیلومتر
بخش های ضمیمه شده به قرقیزستان : 50000 کیلومتر
جمع کل : 1226500 کیلومتر مربع
سرزمین های جدا شده جنوب خلیج فارس بر اساس پیمان منطقه ای مستشاران انگلیس :
امارات : 83600 کیلومتر
بحرین : 694 کیلومتر
قطر : 11493 کیلومتر
عمان : 309500 کیلومتر
جمع کل : 405287
مساحت سرزمین های جدا شده از ایران درونی به همراه دو سوم کردستانات (که در دوره صفوی به اشغال عثمانی در آمد و بعد ها در بین سه کشور ترکیه ,عراق و سوریه تقسیم شد ) به مساحت تقریبی 200000 کیلومتر مربع و نیز عراق به مساحت 438317 کیلومتر مربع .
روی هم حدود 3/5 میلیون کیلومتر مربع بالغ می شود که این مقدار تجزیه یک کشور در کل تاریخ ایران و جهان بی مانند است !
نا گفته نماند هر چند استعمار توانست با نیرنگ و دسیسه میان سرزمین ها و مرزهای ایران خط سیاسی بکشد اما هرگز توان برابری با فرهنگ اهورایی ایران زمین را نداشته و نخواهد داشت و در جای جای این سرزمین های جدا شده می توان رد پای فرهنگ و آیین های ایران زمین را یافت .)).