ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.
جاسوسی رجوی، دستگیری پناهی!
جاسوسی رجوی، دستگیری پناهی!
ساسان امیدوار
سال گذشته خبری منتشر شد مبنی بر اینکه دولت آلمان چند ایرانی را که مظنون به جاسوسی برای رژیم ایران بوده اند دستگیر کرده است.
یک خبر ساده و معمولی مانند انبوه خبرهایی که لحظه مره در خبرگذاری ها منتشر می شود و پس از گذشت اندک زمانی به فراموشی سپرده می شود.
اما این خبر از ابتداء با آب و تاب و با بوق و کرنا در سایتهای فرقه رجوی منتشر شد و تا همین امروز مستمرا تکرار شده و به آن دامن زده می شود، طوری که گویی مهمترین خبر دنیا و خبر یک خبرگذاریهاست. و چنین جلوه داده می شود که گویا یک واقعه مهم اطلاعاتی امنیتی به وقوع پیوسته و یک تحول و چرخش مهم
سیاسی در سیاست آلمان در رابطه با رژیم ایران رخ داده است.
فرقه همچنین عامدانه تلاش می کند که میثم پناهی را در این موضوع برجسته نموده و به محور اصلی این حادثه تبدیل نماید.
این شارلاتان بازی فرقه رجوی شاید بر روی معدود افرادی که با شگردها و شیادی های رجوی آشنایی کافی ندارند تاثیرات اندکی داشته و آنان را دچار تصورات غلط نماید، اما پرونده خالی میثم و چنته خالی تر رجوی خود به سادگی هر ناظر بی طرفی را به سوی واقعیت رهنمون می گردد.
واقعیت هایی که با هیچ شارلاتان بازی و شعبده ای قلب و محو نمی شوند.
در آخرین تکرار و انتشار این خبر در سایت رسمی فرقه آمده است که دستگیری میثم به دلیل اقدام به جاسوسی علیه سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت بوده است.
چه جاسوسی؟ جاسوسی به معنای فعالیت شناسایی. (عجب).
همچنین انتقال اطلاعات بدست آمده از این طریق، به سرویس اطلاعاتی رژیم ایران.
چه اطلاعاتی؟ اطلاعات در مورد اعضای سازمان که در آلمان و یا سایر کشورهای عضو اتحادیه اروپا اقامت دارند.
اینجاست که با انبوهی سوال مواجه می شویم که هیچوقت فرقه به هیچکدام از آنها پاسخ نداده و نخواهد داد و طبق معمول فقط فحش و ناسزا و تهمت و افتراء نثار خواهد کرد.
سوال اینجاست که مگر چند تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت در آلمان و سایر کشورهای عضو اتحادیه اروپا اقامت دارند؟ و چگونه اعضایی هستند که به جای حضور در به قول رجوی، کانون استراتژیکی نبرد، یعنی لیبرتی، در اروپا اقامت دارند؟ و فعالیت آنها چیست که لازم شده مورد شناسایی و جاسوسی قرار بگیرند؟ فعالیت علنی و با اطلاع آلمان و دیگر کشورهای عضو اتحادیه اروپا و در چهارچوب قوانین این کشورها؟ یا فعالیت غیر علنی و بدون اطلاع آلمان و دیگر کشورهای عضو اتحادیه اروپا و خارج از قوانین این کشورها؟
آیا این اعضاء و فعالیتهایشان آنقدر مهم بوده و هستند که رژیم ایران برای شناسایی آنها لازم دیده جاسوس اختصاص بدهد؟ و آیا نهایت قدرت سرویس اطلاعاتی رژیم ایران این است که میثم پناهی را به عنوان جاسوس بکار بگیرد؟
چگونه جاسوس حرفه ای و قدرتمندیست و کی و کجا آموزش دیده که به تنهایی می تواند تمامی اعضای سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت در آلمان و اروپا را شناسایی می کند و اطلاعات آنان را گرد آوری کند؟ و با این قدرت و اقتدار چه شد که در کمال ناشیگری اطلاعاتش به دست آلمان ها افتاد؟
راستی این میثم پناهی که از سال گذشته فرقه رجوی این چنین در وصفش خبر سازی می کند کیست؟ و هدف فرقه از تمرکز تبلیغاتی بر روی این خبر و برجسته کردن نام و نقش میثم چیست؟
میثم پناهی متولد دهه شصت و از فرزندان خانواده های این فرقه بوده که تحت تاثیر خویشاوندانش که در اشرف حضور داشتند به عراق کشانده شد و بهترین سالهای نوجوانی و جوانی خویش را مظلومانه در قرارگاه های این فرقه در عراق سپری کرد. بهترین سالهایی که در بدترین شرایط امنیتی عراق و تحت شدیدترین فشارهای تشکیلاتی درون فرقه ای طی شد که در اشرف و سپس لیبرتی بر وی اعمال می شد. فشارهایی که به طور سیستماتیک برای نگه داشتن اعضاء در اسارت دائم فرقه بر همه و به طور خاص افراد کم سابقه تر اعمال می شود. فشارهایی که برای بیان دقیق آنها و ادای حق مطلب جا دارد کتابها در موردش نوشته شود، و خارج از حوصله این مطلب است.
اما میثم تحت این فشارها همیشه در پایین ترین سطح تشکیلاتی و تخصصی به کار گرفته شده و پس از سالها بردگی در فرقه در لحظه خروج از لیبرتی همانند بسیاری دیگر از اعضای فرقه هیچ نداشت، نه تحصیل و نه مدرک، و نه تخصص و نه …، و فقط جانش را بدر برد و بس.
میثم با اینکه پذیرش مناسبات غیر انسانی درون فرقه را نداشت اما تحت شرایط ایجاد شده و اعمال شده در اشرف و لیبرتی توان ترک فرقه و خروج از اشرف و لیبرتی را هم از وی سلب کرده بودند و او بالاجبار تا روزی که رجوی وی و چند تن دیگر را قربانی زهر چشم گرفتن از دیگران نکرده بود در لیبرتی در اسارت مانده بود.
پس از انتقال از اشرف به لیبرتی آنگاه که دروغهای رجوی رو شده و فضای اعتراض بالا گرفته و عمومی شده بود رجوی برای ارعاب اعضا اقدام به یک نمایش تکراری کرده و چهار نفر که یکی میثم بود را با انتشار اطلاعیه تحویل نیروهای عراقی داد و بدین ترتیب میثم تحت نظارت و حمایت کمیساریای عالی پناهندگی ملل متحد از لیبرتی به هتل مهاجر منتقل شد و از آنجا راهی آلمان شده و مانند هر پناهجوی دیگر پروسه پناهندگی خویش را دنبال می کرد.
اما طی این چند ساله میثم نه توان و تخصصش را دارا بود و به هر دلیل شخصی که داشت، نه تصمیم به انجام فعالیت علیه سازمان آنهم از نوع اطلاعاتی و امنیتی گرفته بود. و نه رژیم ایران و دستگاه اطلاعات و امنیتی آن آنقدر ناشی است که روی افرادی چون میثم سرمایه گذاری کند و او را به عنوان جاسوس در آلمان و اروپا به کار بگیرد.
پس چه شد که میثم دستگیر شد و چه شد که نام میثم اینقدر برجسته شد؟
با بازگشت به زمان دستگیری میثم و بررسی انتشار همزمان خبر دستگیری در سایت فرقه و با نحوه ارائه خبر از سوی فرقه پر واضح است که این فرقه به طور هدفدار میثم را انتخاب کرده و اطلاعات مجعولی مبنی بر فعالیت جاسوسی وی را به سیستم امنیتی آلمان داده است. پس دستگیری میثم بر مبنای پاپوش و صحنه سازیهای فرقه صورت گرفته است و شخص میثم هم انتخاب خاص رجوی می باشد.
اما چرا؟ چرا میثم؟
این چرا و انبوه چراهای دیگری که رجوی پاسخ گویش نمی باشد را باید در سبک کار دجالانه رجوی جستجو و پیدا کرد. هر آنکس که ذره ای با رجوی و دجالیت و شارلاتانیزمش آشنایی داشته باشد خوب می داند و برای اعضای سابق و فعلی فرقه یعنی جدا شده ها و کسانی که هنوز در اسارت هستند مثل روز روشن است که رجوی به عمد میثم را انتخاب کرد. میثمی که در تشکیلات سازمان جزو کم سابقه ترین اعضا بوده و در پایین ترین رده و در ساده ترین کارها به بیگاری گرفته شده و همه به خوبی می دانند که هیچ تخصص و کارآیی اطلاعاتی و امنیتی ندارد و هیچ علاقه و انگیزه ای برای کار سیاسی و مخالفت با فرقه هم ندارد.
اما چرا؟ زیرا رجوی بدین سان کینه حیوانی خویش را به هر آنکس که از فرقه جدا شده نشان می دهد و به اعضای جدا شده پیام می دهد که وی هیچوقت ول کن آنان نیست و از هر فرصتی استفاده می کند تا زندگی آنان را خراب و تباه کند. چرا که آنها مرتکب گناه نابخشودنی ترک فرقه و خروج از زیر یوغ اسارت فکری و فیزیکی رجوی شده و به زندگی آزاد روی آورده و بدان رسیده اند. و بدین سان به همگان پیام می دهد که وقتی با میثم که همه می دانند فرزند خانواده های فرقه بوده و هیچ گناهی جز سادگی و تباه کردن نوجوانی و جوانی خود در قرارگاه های این فرقه را نداشته چنین معامله ای می کند پس وای به احوال دیگران.
چه باید کرد؟
راستی متقابلا ما چه باید بکنیم؟ وقتی رجوی چنین دجالیتی به خرج می دهد وظیفه ما چیست؟
رجوی با پرونده سازی علیه یک عضو جدا شده قصد تباه کردن زندگی وی و زهر چشم گرفتن از دیگر اعضای جدا شده را داشته و بدینسان به اعضای جدا نشده هم پیام می دهد که اگر روزی جرأت جدا شدن از فرقه را به خود بدهند سرنوشتشان این خواهد شد و وی اجازه نخواهد داد که در بیرون از حصار تشکیلات زندگی طبیعی و نرمالی داشته باشند و برای هواداران ساده تر و برای اربابان بین المللی اش از جمله آمریکا و لابیهای دلاری خود و دولتهای اروپایی هم این توهم را ایجاد می کند که چه قدرت و توانی! و چه تشکیلات گسترده و قوی دارد!! که برای رژیم ایران آنقدر جدی است که برایش جاسوس اختصاص می دهد!! تا بدینگونه خام خیالانه بتواند خلأ شکستها و بی پایگاهی و انزوای داخلی و بین المللی خود و افشا و رو شدن جنایتها و خیانتهایش را بپوشاند.
متقابلا بر هر انسان آزاده و بر هر ایرانی شریف است که در برابر این دجالیت ساکت ننشیند و به طور خاص بر اعضای جدا شده فرقه است که با تمام قوا وارد میدان شده و با فعالیتهای خویش و بیان واقعیتهایی که طی سالیان حضور در فرقه دیده و لمس کرده اند دست به روشنگری زده و دادگاه میثم بیگناه را که دارد قربانی کینه حیوانی رجوی می شود به محاکمه شخص رجوی تبدیل کنند.
به راستی خائن واقعی کیست؟ جاسوس واقعی کیست؟
چه کسی بالاترین خیانت را به ایران و ایرانی کرده و می کند؟
چه کسی بالاترین جاسوسی علیه ایران و ایرانی را مرتکب شده و اطلاعات ایران و ایرانی را به دشمنان این مردم و آب و خاک داده و می دهد؟
با یقین به پیروزی حق و حقیقت بر دجالیت و شارلاتانیزم و با آرزوی موفقیت برای آقای میثم پناهی و اثبات بی گناهی ایشان و
افشا و محاکمه رجوی این جاسوسترین ضد ایرانی.
نقل از پیوند رهایی