قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

افشاگری مشاور عالی مریم رجوی در مورد فرقه رجوی

 

آشنایی با یکی از درخشانترین شخصیتهای قرن 18 اروپا، فردریک کبیر امپراطور پروس

جهت آشنایی با فرمانروایان عصر خرد و روشنگری اروپا  در میان فلاسفه، ادبا، دانشمندان و  حکامی که طی بیش از یک قرن به بهای تلاش فکری و حتی جانشان خرد و تفکر را  تشویق، ترویج و آفریدند و منجر به انقلاب کبیر فرانسه و خارج شدن اروپا از زیر سلطه عصر تاریک اندیشی کلیسایی که خرد و تفکر و اندیشه و علم را دشمن خود میشمرد و متفکرین را در آتش میسوزاند و یا در سیاهچالهای قرون وسطی می پوستاند گردیدند، اینبار بسراغ یکی از دو تن درخشانترین مردان قرن هجدهم یعنی فردریک کبیر امپراطور پروس رفته ایم.

فردریک فرمانروایی بود که پیشا پیش سربازانش به جنگ میرفت و چندین بار اسبش که در میانه نبرد از پای در میآمد را عوض میکرد و بر اسبی دیگر سوار و به نبرد ادامه میداد. بارها مورد اصابت گلوله قرار گرفت ولی جان بدر برد. بعد از مرگش وقتی ناپلئون پروس را تصرف کرد و بر بالای قبر او ایستاد گفت” اگر او زنده بود ما الان اینجا نبودیم”.

فردریک کبیر فرمانروایی بود که ساده میزیست، خانوادة سلطنتی با همان سادگی خانۀ یک کاسبکار اداره میشد. البسۀ او تشکیل میشد از یک دست لباس سربازي، سه کت کهنه، جلیقههایی که به انفیه آلوده شده بودند، و یک رداي تشریفاتی که در سراسر عمرش دوام کرد. او کم غذا میخورد و میآشامید، و با تجمل انس و الفتی نداشت. در کاخ جدید خود در پوتسدام طوري زندگی میکرد و لباس میپوشید که گویی هنوز در اردوگاه است.

عدالت بینظرانۀ او شهرتی بهمرسانید، و طولی نکشید که دادگاههاي پروس به عنوان درستکارترین و با کفایت ترین دادگاههاي اروپا شناخته شدند. او تحصیل کودکان پروس از پنچ تا 14 سالگی را اجباری کرد. 

او کسی است که  با وجود جنگهایش، به صورت معبود فلاسفۀ فرانسه درآمد و حتی خصومت ژان ژاک روسو[1]ژان-ژاک روسو (به فرانسوی: Jean-Jacques Rousseau) (انگلیسی: Jean-Jacques Rousseau‎) (زادهٔ ۲۸ ژوئن ۱۷۱۲ – درگذشتهٔ ۲ ژوئیه ۱۷۷۸) فیلسوف، نویسنده، آهنگ ساز اهل جمهوری ژنو، در سدهٔ هجدهم و اوج دورهٔ روشنگری اروپا می‌زیست.اندیشه‌های او در زمینه‌های سیاسی، ادبی و تربیتی، تأثیر بزرگی بر معاصران گذاشت. نقش فکری او که سال‌ها در پاریس عمر سپری کرد، به عنوان یکی از راه‌گشایان آرمان‌های انقلاب کبیر فرانسه قابل انکار نیست. با فضیلت را نیز کاهش داد / د. آلامبر[2]ژان باپتیست لرون دالامبر (به فرانسوی: Jean le Rond D’Alembert) (متولد ۱۶ نوامبر ۱۷۱۷ در پاریس؛ درگذشت ۲۹ اکتبر ۱۷۸۳ در پاریس)، ریاضیدان، فیزیک‌دان فرانسوی و همچنین فیلسوف عصر روشنگری بود.او سرپرست قسمت ریاضیات دائرةالمعارف فرانسوی بود که توسط دنی دیدرو انتشار یافت.روشِ دالامبر در معادله موج نیز به نام خود او نامیده شده‌است.اصل دالامبر نیز که به اسم این دانشمند نامیده شده‌است، با قانون دوم نیوتون هم‌ارز است و از آن به راحتی مکانیک لاگرانژی به دست می‌آید. از تمجید از او مضایقه نمیکرد. او به فردریک نوشت «: فلاسفه و ادبا در همۀ سرزمینها مدتها به شما،  به چشم رهبر و سرمشق خود نگریسته »

آلمان عهد فردریک  1786 -1756

 

فردریک پیروزکه بود این غول مایۀ هراس و تحسین جهانیان، غاصب سیلزي، شکست دهندة نیمی از اروپا که علیه وي متحد شده بودند، استهزا کنندة مذهب، بی اعتنا به ازدواج، آن که در فلسفه به ولتر درس داده، و قسمتی از لهستان را از آن جدا کرده بود – هر چند که این کار را به قصد پیشگیري از الحاق همۀ لهستان به روسیه انجام داده بود؟ هنگامی که وي غمگین و پیروز از جنگ هفت ساله بازگشت و در میان کف زدن و هوراي مردم بی چیز وارد برلین شد (30 مارس 1763 ،(بیشتر به یک شبح شباهت داشت تا به یک غول. او به د/ آرژان نوشت «: من به شهري بازمیگردم که تنها دیوارهاي آن را خواهم شناخت، در آن هیچ یک از آشنایان خود را نخواهم یافت، در آنجا وظیفهاي عظیم به انتظار من است، و طولی نخواهد کشید که استخوانهاي خویش را آنجا در مأمنی قرار خواهم داد تا نه جنگ، نه مصایب، و نه دیوسیرتی بشر آنها را آزار دهند » . پوست بدنش سوخته و پرچین و چروك بود، چشمان آبی مایل به خاکستریش اندوهگین و متورم مینمودند، جنگ و تلخکامی چهرهاش را خط انداخته بودند، و تنها بینیش شکوه اولیۀ خود را حفظ کرده بود. او فکر میکرد پس از آن جنگ طولانی که توانایی جسمانی، فکري، و ارادي وي را تحلیل برده بود، نخواهد توانست مدت زادي زنده بماند؛ ولی عادات معتدل او مدت بیست وسه سال دیگر وي را حفظ کردند. او کم غذا میخورد و میآشامید، و با تجمل انس و الفتی نداشت. در کاخ جدید خود در پوتسدام طوري زندگی میکرد و لباس میپوشید که گویی هنوز در اردوگاه است. از اینکه مدتی وقت صرف وجود خودش میشد، ناراضی بود و در سالهاي آخر عمرش از اصلاح صورت خود دست کشید و فقط گاه گاه ریش خود را با قیچی میچید. شایعات حکایت از آن دارند که او زیاد شستشو نمیکرد جنگ سخت شدن خصوصیات اخلاقی وي را که، به عنوان یک وسیلۀ دفاعی در برابر بیرحمی پدرش آغاز شده بود، تکمیل کرد. او با آرامشی توأم با خویشتنداري فراوان، سی وشش بار شاهد مجازات سربازان محکومی بود که از میان صف شمشیر بهدستان عبور داده میشدند، و هر شمشیر بهدست ضربهاي به آنها وارد میکرد. کارمندان و سران سپاه خود را با مأموران خفیه، ورود ناگهانی برآنها، فحاشی، حقوق کم، و دستوراتی چنان مشروح که جلوي ابتکار و علاقه را میگرفت به ستوه میآورد. هیچگاه محبت برادر خود پرنس هانري را، که چنان مؤثر و با وفاداري در زمینۀ دیپلوماسی و جنگ به وي خدمت میکرد، به خود جلب نکرد. 

تعدادي دوست زن داشت، ولی آنها بیش از آنکه به او عشق داشته باشند، از وي هراس داشتند، و هیچیک از آنان به محفل داخلی وي راه نداشت. فردریک به رنج کشیدن بیسروصداي ملکۀ خود (که توجهی به وي نمیشد) به دیدة احترام مینگریست، و در بازگشت از جنگ او را با هدیهاي به ارزش 000‘25 تالر به شگفتی واداشت؛ ولی محل تردید است که فردریک هرگز با او همبستر شده باشد. با همۀ اینها، همسرش عادت کرده بود که او را دوست داشته  باشد؛ او شوهرش را در مصیبت شجاع، و در حکومت فداکار میدید؛ و از او به عنوان «پادشاه عزیز ما» «و این شهریار عزیز که من او را دوست دارم و   میکنم» یاد میکرد.

فردریک بچه نداشت، ولی به سگهایش عمیقاً علاقهمند بود. معمولا دو سگ شبها در اطاقش، شاید به عنوان محافظ، میخوابیدند؛ گاهی او یکی از سگها را به رختخواب خود میبرد تا با گرماي حیوانی خود وي را گرم کند. گفته میشود هنگامی که آخرین قلاده از سگهاي مورد علاقهاش مرد، او تمام روز گریست. دربارة وي این سوءظن وجود داشت که همجنس باز است، ولی در این مورد تنها حدسیاتی در دست است.

در زیر پوسته و ظاهر جنگی او عناصري از رقت قلب وجود داشتند که وي بندرت آن را در انظار آشکار میکرد. بر مرگ مادرش فراوان گریست، و با علاقهاي صمیمانه اخلاص خواهرش ویل هلمینه را جبران میکرد. غالباً خواهرزادهها و برادرزادههایش را آشکارا مورد لطف خود قرار میداد . به عواطف روسو میخندید، ولی خصومت روسو را نسبت به خود بخشید و هنگامی که دنیاي مسیحیت روسو را طرد کرد، به او پناه داد.

او مشق سخت سربازانش را تمام میکرد و به نواختن نغمه هایی با فلوت خود می پرداخت؛ سوناتها، کنسرتوها، و سمفونیهایی میساخت، و در اجراي آنها در برابر درباریان خود شرکت میکرد. برنی دانشمند شاهد نواختن وي در دربارش بود و اظهار داشت که وي کلیۀ قطعات خود را با «دقتی بسیار، آغازي پاکیزه و یک دست، پنجه اي روان، سلیقه اي منزه و ساده، اجرایی بسیار برازنده، و کمالی مشابه» مینواخت. ولی برنی میافزاید «: در بعضی از تکه هاي سخت، اعلیحضرت مجبور بود، بر خلاف قواعد، نفسی تازه کند تا آن تکه را به پایان برساند ». در سالهاي بعد، افزایش تنگی نفسش و از دست رفتن چند دندان جلو او را مجبور کرد که از نواختن فلوت دست بکشد، ولی آموزش کلاویه را از سرگرفت.بعد از موسیقی، سرگرمی مورد علاقۀ او فلسفه بود. او دوست داشت یکی دو فیلسوف سر میز غذایش بنشینند تا روحانیون را بشدت مورد انتقاد قرار دهد، و سران سپاه خود را به جنب و جوش وادارد. در مکاتباتی که با ولتر  می کرد در نمی ماند، و در حالی که بیشتر «فیلسوفان» فرانسه اصول و افکار جزمی و تخیل آمیزي از خود بروز  میدادند، وي شکاك باقی ماند. او نخستین حکمران در دوران جدید است که خود را لاادري میخواند، ولی علناً به مذهب حمله نمیکرد.

معتقد بود که «ما آن اندازه از احتمالات در دست داریم که برایمان مسلم شود که ‹ دنیاي پس از مرگ وجود ندارد » .› ولی جبرگرایی د/ اولباك را مردود میدانست و (مانند کسی که اراده درتمام وجودش حلول کرده باشد) اصرار داشت که ذهن به نحوي خلاق برروي محسوسات عمل میکند و کششهاي انسان را  میتوان، با آموزش، زیر فرمان عقل درآورد. فلاسفۀ مورد علاقۀ او «دوستم لوکرتیوس، … امپراطور خوبم مارکوس آورلیوس» بودند؛ او عقیده داشت که هیچ مطلب مهمی به نوشتههاي اینان افزوده نشده است . او با ولتر همعقیده بود که تودههاي مردم سریعتر از آن توالد و تناسل میکنند و سختتر از آن در تلاشند که فراغتی براي تعلیم وتربیت واقعی داشته باشند. از بین بردن معتقدات مذهبی این مردم فقط آنان را به شدت عمل و خشونت 

سیاسی متمایل خواهد کرد. فردریک میگفت: «تنویر افکار نوري است از آسمان براي کسانی که بر بلندي ایستادهاند، و آتشافروزي است مخرب براي تودههاي مر » .دم در این گفته، قبل از آنکه انقلاب فرانسه آغاز شود، تاریخچۀ قتلعامهاي سپتامبر1792 و دورة وحشت1793 انقلاب فرانسه نهفته بود. وي در آوریل1759 به ولتر نوشت «: بیایید به حقیقت اعتراف کنیم: فلسفه و هنر تنها در میان عدهاي معدود رواج دارد. توده هاي عظیم مردم، همانطور که طبیعت آنها را درست کرده است، به صورت حیوانات بدخواه باقی میمانند » . او ابناي بشر را (با لحنی تقریباً مزاحآمیز «) این نژاد ملعون» میخواند، و آرمانشهرهاي نیکخواهی و صلح و صفا را مورد استهزا قرار میداد و  میگفت : خرافات، سودجویی، انتقامجویی، خیانت، و حقنشناسی تا پایان جهان صحنههاي خونین و غمانگیزي به وجود خواهند آورد، زیرا عواطف نیرومندي بر ما فرمان میرانند و ما بندرت تابع عقل هستیم. جنگ، دعاويحقوقی، ویرانی، بیماریهاي مسري، زلزله، و افلاس همیشه وجود خواهند داشت. چون وضع اینگونه است، من چنین  میپندارم که اینها باید لازم باشند. ولی، به نظر من، اگر این جهان را خالقی نیکخواه آفریده بود، میباست ما را خوشبختتر از آنچه هستیم میآفرید. ذهن انسانی ضعیف است، بیش از سه چهارم ابناي بشر براي تبعیت از 

بیمعنیترین تعصبهاي مذهبی ساخته شدهاند. ترس از شیطان و جهنم چشمان آنان را مسحور میکند، و آنها از مرد   عاقلی که سعی کند آنها را روشن کند بیزارند. من بیهوده در وجودشان تصویري را از خداوند جستجو میکنم که علماي الاهیات مدعی هستند به مردم القا میکنند. در وجود هر انسان یک حیوان وحشی وجود دارد. کمتر کسی است که بتواند آن را مهار کند، و بیشتر افراد هنگامی که وحشت قانون مانع آنان نشود، افسار آن را آزاد میگذارند. فردریک نتیجه گیري میکرد که اگر اجازه داده شود اکثریت مردم دولتها را زیر نفوذ خود داشته باشند، نتایج مصیبتباري حاصل خواهدشد. براي اینکه یک دموکراسی به حیات خود ادامه دهد، باید، مانند حکومتهاي دیگر، اقلیتی اکثریت را وادار کند اجازه دهند رهبرشان شود. فردریک مانند ناپلئون عقیده داشت که «در میان ملل و در انقلابات، اشراف همیشه وجود دارند » . او عقیده داشت که اشرافیت موروثی یک احساس افتخار و شرافت و وفاداري و تمایل براي خدمت به کشور به بهاي گزاف فداکاري شخصی، به وجود خواهد آورد که نمیتوان آن را از صاحبان نبوغ طبقۀ متوسط که در رقابت براي کسب تمول تربیت یافته باشند انتظار داشت. به این ترتیب، پس از جنگ، به جاي بیشتر افسران طبقۀ متوسط که در ارتش ارتقا یافته بودند، «اشرافزادگان آلمانی» را که در انضباط و سختگیري شهرت داشتند، به کار گماشت. ولی چون امکان داشت این نجباي مغرور مایۀ از هم گسیختگی و هرج ومرج و آلت 

استثمار بشوند، میبایست یک پادشاه که قدرت مطلقه داشته باشد کشور را در برابر تجزیه، و مردم عادي را در برابر بیعدالتی طبقاتی حفظ کند .فردریک دوست داشت خود را خادم کشور و مردم نشان دهد. ممکن است این تمایل تلاشی در توجیه میل وي به در دست داشتن قدرت بوده باشد، ولی او این ادعا را به مرحلۀ عمل درآورد. براي او کشور به صورت «خداي متعال» درآمد، و وي حاضر بود که خود و دیگران را قربانی آن کند؛ به نظر وي، لزوم این خدمتگزاري رعایت اصول اخلاق فردي را تحتالشعاع قرار میداد؛ ده فرمان در مرزبارگاه سلطنتی متوقف میشود. همۀ حکومتها با «واقعبینی سیاسی» او همعقیده بودند، و بعضی از سلاطین این نظر را که پادشاهی در حکم خدمتی مقدس است پذیرفتند .

فردریک نظریۀ مربوط به پادشاهی را براثر تماس با ولتر به دست آورد؛ و «فیلسوفان» فرانسه هم، براثر تماس با فردریک، «تز سلطنتی» خود را با این اساس بنیاد کردند که بهترین امید براي اصلاحات و پیشرفت در روشنفکري پادشاهان است .

به این ترتیب، فردریک، با وجود جنگهایش، به صورت معبود فلاسفۀ فرانسه درآمد و حتی خصومت روسو با فضیلت را نیز کاهش داد / د. آلامبر مدتها از قبول دعوتهاي فردریک امتناع میورزید، ولی از تمجید از او مضایقه نمیکرد. او به فردریک نوشت «: فلاسفه و ادبا در همۀ سرزمینها مدتها به شما، اعلیحضرتا، به چشم رهبر و سرمشق خود نگریسته » .اند این ریاضیدان محتاط سرانجام در برابر دعوتهاي مکرر تسلیم شد و در سال 1763 دو ماه را با فردریک در پوتسدام گذراند. خصوصیت او با فردریک (و یک مقرري که فردریک براي او تعیین کرد) باعث کاهش تحسین د/ آلامبر نشد. او از بیاعتنایی پادشاه نسبت به آداب معاشرت، و از اظهارات وي نه تنها دربارة جنگ و حکومت همچنین دربارة ادبیات و فلسفه مسرور میشد؛ او به ژولی دو لسپیناس گفت که مصاحبت فردریک از آنچه که انسان  میتوانست در آن هنگام در فرانسه بشنود، مطبوعتر بود.

هنگامی که در 1776 / د آلامبر براثر مرگ ژولی ماتمزده بود، فردریک نامهاي براي او فرستاد که غول را در خلق وخویی حکیمانه و احساساتی نشان میدهد:از فاجعهاي که براي شما پیش آمده است متأسفم. … زخمهاي قلب از همه حساسترند و … هیچ چیز جز گذشت زمان نمیتواند آنها را التیام بخشد. … من، از بدبختی، رنج این ف . ام قدانها را بیش از حد متحمل شده بهترین درمان آن است که انسان به خود فشار وارد آورد تا بتواند فکر خود را منحرف سازد. … شما باید نوعی پژوهش هندسی براي خود انتخاب کنید که مستلزم توجه مداوم باشد. … سیسرون براي تسلاي خاطر خود از مرگ تولیا ي عزیزش،خود را به آهنگسازي واداشت. … در سن شما و من، ما باید آسانتر تسلا یابیم، زیرا طولی نخواهد کشید که به آن کس که فقدانش باعث تأثرمان شده است خواهیم پیوست . 

او به د/ آلامبر اصرار کرد بار دیگر به پوتسدام بیاید «. ما دربارة پوچ بودن زندگی … و دربارة بیهودگی پایداري در تحمل شداید، با یکدیگر فلسفهبافی خواهیم کرد. … من همان قدر از تسکین اندوه شما احساس خرسندي خواهم » .ام کرد که انگار در یک نبرد پیروز شده اگر نتوان گفت که فردریک به طور کامل یک پادشاه فیلسوف بود، دست کم 

پادشاهی بود که فلاسفه را دوست داشت .این امر دیگر دربارة ولتر صادق نبود. نزاع این دو در برلین و دستگیري ولتر در فرانکفورت زخمهایی عمیقتر از اندوه به جاي گذارده بود. فیلسوف (ولتر) بیش از پادشاه (فردریک) تلخکام ماند. او به پرنس دو لینی گفت «: فردریک توانایی حقشناسی ندارد و بجز نسبت به اسبی که در نبرد مولویتس بر روي آن گریخت، نسبت به دیگران هرگز احساس حقشناسی نکرده است » .

مکاتبۀ میان این دو درخشانترین مردان قرن هجدهم هنگامی از سر گرفته که ولتر نامهاي به فردریک نوشت تا این جنگجوي دست از حیات شسته را از خودکشی بازدارد ط. ولی نکشید که آنها به مبادلۀ سرزنش و تعارفات پرداختند. ولتر بیحرمتیهایی را که او و خواهرزادهاش از جانب عمال پادشاه متحمل شده بودند به فردریک یادآوري کرد؛ فردریک پاسخ داد «: اگر سروکار شما با مردي نبود که دیوانهوار شیفتۀ نبوغ عالی شماست، به این راحتی خلاص نمیشدید. همۀ اینها را تمام شده تلقی کنید و هیچگاه نگذارید دیگر دربارة آن خواهرزادة کسالتآور چیزي بشنوم » . ولی پادشاه به نحوي سحر کننده، خویشتن فیلسوف را نواخت:

آیا میخواهید چیزهایی که به مذاقتان شیرین بیایند بشنوید؟ بسیار خوب، من حقایقی را به شما خواهم گفت. من در شما بهترین نبوغی را که در طول اعصار به وجود آمده است مییابم. اشعار شما را تحسین میکنم، و نثر شما را دوست دارم. … هرگز نویسندهاي پیش از شما اثري چنین عمیق و سلیقهاي چنین اطمینانبخش و ظریف نداشته است. … شما در صحبت دلفریب هستید و میدانید چگونه در آن واحد هم شخص را سرگرم کنید و هم به او آموزش دهید. شما اغوا کنندهترین موجودي هستید که من میشناسم. … براي انسان، همه چیز بسته به این است که چه وقتی پا به جهان میگذارد. با آنکه من خیلی دیر آمدم، از این امر تأسفی ندارم، زیرا من ولتر را دیدهام … و او به من نامه مینویسد . پادشاه با کمکهاي مالی قابل توجهی از مبارزات ولتر به خاطر کالاس و سیروان پشتیبانی کرد، و مبارزه علیه «رسوایی» را مورد تحسین قرار داد؛ ولی در زمینۀ اعتماد «فیلسوفان» به تنویر ابناي بشر با آنان همعقیده نبود.

در مسابقۀ میان عقل و خرافات، او پیروزي خرافات را پیشبینی کرد. بنابراین، در13 سپتامبر 1766 وي به ولتر نوشت : 

مبلغان شما چشمان معدودي از افراد جوان را خواهند گشود. … ولی چه بسیار اشخاص احمق در جهان هستند که فکر نمیکنند! … باور کنید اگر فلاسفه حکومتی برپا میکردند، ظرف نیم قرن، مردم خرافات تازهاي به وجود  میآوردند. … شیء مورد پرستش ممکن است مانند مدهاي فرانسوي شما غوض شود؛ [ولی] چه فرقی میکند که مردم خود را در برابر یک تکه نان فطیر، در برابر گاو آپیس، در برابر «تابوتعهد»، یا در برابر یک مجسمه به خاك اندازند؟ انتخاب میان یکی از اینها به زحمتش نمیارزد. خرافات به همان صورت باقی است، وعقل طرفی نمیبندد . فردریک که مذهب را به عنوان یک نیاز انسانی پذیرفته بود، با آن از در سازش درآمد و از رواداري کامل کلیۀ اشکال مسالمتآمیز مذهب حمایت میکرد. در سیلزي تسخیر شده، او کیش کاتولیک را به حال خود باقی گذارد، ولی دانشگاه برسلاو را به روي پیروان همۀ مذاهب گشود. این دانشگاه قبلا تنها کاتولیکها را میپذیرفت. او از یسوعیانی که پادشاهان کاتولیک آنان را اخراج کرده و در تحت فرمانروایی وي (دربارة وجود خداوند شک داشت) پناه یافته بودند، به عنوان معلمانی ارزشمند استقبال کرد. به همان ترتیب، مسلمانان، یهودیان، و ملحدان را مورد حمایت قرارداد. 

 در زمان سلطنت و درقلمرو وي، کانت از چنان آزادي گفتار، تدریس، و نوشتن برخوردار بود که پس از مرگ فردریک، این آزادي بشدت مورد سرزنش قرار گرفت و به آن پایان داده شد. در این شرایط رواداري و آزداي مذهبی، بیشتر انواع و اشکال مذهبی در پروس رو به انحطاط گذاشت. در سال 1780 در برابر هریک هزارنفر در برلین یک روحانی، و در مونیخ سی روحانی وجود داشت. فردریک عقیده داشت که رواداري مذهبی بزودي به کیش کاتولیک پایان خواهدداد. او در سال 1767 ب ه ولتر نوشت «: یک معجزه لازم است تا کلیساي کاتولیک را به حال خود بازگرداند. کلیساي کاتولیک دچار سکتۀ وحشتناکی شده است، و به این ترتیب شما این دلخوشی را خواهید داشت که آن را دفن کنید و سنگقبرش را بنویسید » . کاملترین شکاك براي یک لحظه فراموش کرده بود که دربارة شکاکیت شکاك است.

 نوسازي پروس 

 هیچ فرمانروایی در تاریخ، شاید بجز شاگردش یوزف دوم امپراطور اتریش، در حرفۀ خود چنین کوشا نبوده است. فردریک خودش را هم مانند سربازانش به انضباط عادت داده بود. صبحها معمولا ساعت پنج، گاهی هم ساعت چهار، از خواب بر میخاست و تا ساعت هفت کار میکرد، صبحانه صرف میکرد، و تا ساعت یازده با دستیارانش جلسه تشکیل میداد، از محافظان کاخ خود بازرسی میکرد، ساعت دوازده ونیم با وزیران و سفیران خود ناهار صرف  میکرد، تا ساعت پنج به کار میپرداخت، و تنها در آن وقت با موسیقی و ادبیات و صحبت رفع خستگی میکرد. صرف شامهاي «نیمه شب»، پس از جنگ، ساعت نه ونیم آغاز میشد و ساعت دوازده پایان مییافت. او اجازه نمیداد هیچگونه علایق خانوادگی توجهش را منحرف کند، هیچگونه تشریفات درباري بر دوشش سنگینی کند، و هیچگونه تعطیلات مذهبی باعث انقطاع تلاش وي شود.

کار وزیرانش را کنترل میکرد، تقریباً کلیۀ اقدامات مربوط به مشی کلی را تعیین میکرد، مراقب خزانه بود، و در بالاي سر دستگاه دولتی یک دفتر حسابداري تأسیس کرد که اختیار داشت در هر لحظه هریک از ادارات را مورد بازپرسی قرار دهد، و دستور داشت هرگونه سوءظنی را در مورد اعمال خلاف قاعده گزارش دهد. او اعمال خلاف قانون یا ناشایستگی را با چنان شدتی مجازات میکرد که فساد دستگاههاي دولتی، که در همۀ نقاط دیگر اروپا رواج داشت، در پروس تقریباً از میان رفت .

او از این امر و از بهبود سریع کشور ویران شدهاش به خود میبالید. فردریک کار خود را با صرفهجوییهاي داخلی، که باعث استهزاي دربارهاي مسرف اتریش و فرانسۀ شکستخورده میشدند، آغاز کرد.

خانوادة سلطنتی با همان سادگی خانۀ یک کاسبکار اداره میشد. البسۀ او تشکیل میشد از یک دست لباس سربازي، سه کت کهنه، جلیقه هایی که به انفیه آلوده شده بودند، و یک رداي تشریفاتی که در سراسر عمرش دوام کرد. او بساط شکارچیان وسگهاي شکاري پدرش را برچید. این جنگجو شعر را به شکار ترجیح میداد. او نیروي دریایی ایجاد نکرد و درصدد به دست آوردن مستعمرات نبود. کارمندان ادارات دولتی حقوق ناچیزي دریافت میداشتند؛ و وي با امساك مشابهی مخارج دربار سادهاي را که به هنگام اقامت خود در پوتسدام در برلین دایر نگاه میداشت، تأمین میکرد. با وصف این، ارل آو چسترفیلد آن را «بانزاکتترین، درخشانترین، و مفیدترین درباري که یک مرد جوان در اروپا میتواند در آن باشد «تشخیص داد و افزود » : شما هنر و حکمت را اینک (1752 (در آن کشور بهتر از هر کشور دیگردر اروپا خواهید دید » .

ولی بیست سال بعد لرد مامزبري، وزیر مختار انگلستان در پروس، شاید به منظور تسلاي خاطر لندن، گزارش داد که «در آن پایتخت (برلین) نه یک مرد درستکار وجود دارد، نه یک زن با عفت » . وقتی پاي دفاع ملی به میان  میآمد، فردریک از امساك خودداري میکرد. او با ترغیب افراد و سربازگیري اجباري در مدت کوتاهی ارتش خویش را به نیروي قبل از جنگ خود باز میگرداند. تنها با در دست داشتن این اسلحه او میتوانست تمامیت ارضی پروس را در برابر جاهطلبیهاي یوزف دوم وکاترین دوم محفوظ بدارد. این ارتش همچنین میبایستی از قوانینی که نظمثبات به زندگی پروس میبخشیدند پشتیبانی کند. او احساس میکرد که اگر نیروي متشکل مرکزي وجود نداشته باشد، شق دیگر آن نیروي غیرمتشکل و مایۀ اخلال در دست افراد خصوصی است او. امیدوار بود که اطاعت به دلیل  بیم از زور، به اطاعت ناشی از خو گرفتن به قانون تغییر شکل دهد، که این خود در حکم تبدیل زور به قوانین، و نیز به معناي پنهان کردن پنجه هاي زور بود .او بار دیگر به حقوقدانان مأموریت داد که قوانین گوناگون ومتناقض ایالات و نسلهاي متعدد را بهصورت یک نظام قوانین یا «قوانین عمومی مالکیت در پروس» تدوین کنند. اینکار که براثر مرگ زاموئل فون کوکتیی (1755 (و جنگ متوقف شده بود، بهوسیلۀ صدراعظم یوهان فون کارمر و عضو شوراي ویژة سلطنتی شفارتس از سرگرفته شد ودر سال1791 تکمیل شد. مجموعۀ قوانین جدید نظام فئودالیته وسرفداري را بهصورت اصولی مسلم تلقی میکرد، ولی در داخل همین محدودیتها درصدد بود که فرد را دربرابر ظلم یا بیعدالتی خصوصی یا عمومی محافظت کند. این قوانین دادگاههاي اضافی را از میان بردند، جریانات قضایی را کوتاهتر و سریعتر، مجازاتها را تعدیل، و شرایط انتصاب  بهقضاوت را سنگینتر کردند. هیچگونه حکم اعدامی بدون تصویب پادشاه قابل اجرا نبود، و دادخواهی از پادشاه براي همه آزاد بود.

عدالت و اقتصاد فردریک 

فردریک به خاطر عدالت بی نظرانۀ خود شهرتی بهمرسانید، و طولی نکشید که دادگاههاي پروس به عنوان درستکارترین و با کفایتترین دادگاههاي اروپا شناخته شدند . درسال1763 فردریک فرمانی به نام «نظام عمومی مدارس کشور» صادر کرد که بهموجب آن تعلیمات اجباري، که توسط پدرش در1716-1717 اعلام شده بود، تأیید شد و گسترش یافت. همۀ اطفال پروس از سن پنجسالگی تا چهاردهسالگی میبایست بهمدرسه بروند. حذف لاتینی از برنامۀ مدارس ابتدایی، تعیین سربازان قدیمی بهعنوان  مدیران مدارس، و قراردادن آموزش براساس مشقهاي نیمهنظامی، نمایشگر خصوصیات اخلاقی فردریک بود. وي در این مورد افزود «: خوب است که مدیران مدارس در کشور به نوباوگان مذهب و اخلاقیات بیاموزن . د … براي مردم کشور کافی است فقط کمی خواندن ونوشتن بیاموزند. … آموزشباید طرحریزي شود… تا مردم را در دهکدهها نگاهدارد وآنها را به ترك دهکدهها وا ندارد..» نوسازي اقتصادي از نظر زمان و پول تقدم یافت. نخست با استفاده از وجوهی که براي یک لشکرکشی دیگر (اینک دیگر مورد نیاز نبود) جمعآوري شده بودند، فردریک هزینۀ لازم براي نوسازي شهرها و دهکدهها، توزیع خواربار میان اجتماعات گرسنه، و تهیۀ بذر براي کشت تازه تأمین کرد؛ او شصت هزار اسب را که مورد نیاز آنی ارتش نبودند، میان مزارع توزیع کرد. بر روي هم 000‘389‘20 تالر به صورت کمکهاي همگانی به مصرف رسید. سیلزي، که براثر جنگ ویران شده بود، به مدت شش ماه از مالیات معاف شد. در ظرف سه سال، هشت هزار خانه در آنجا ساخته شد. یک بانک کشاورزي با شرایط سهل به زارعان سیلزي وام میداد. 

در مراکز گوناگون، شرکتهاي اعطاي اعتبارات دایر شدند تا توسعۀ کشاورزي را تشویق کنند. منطقهاي باتلاقی که در امتداد قسمت سفلاي رودخانۀ اودر بود زهکشی، و زمین قابل کشت براي پنجاه هزار نفر فراهم شد. نمایندگانی به خارج فرستاده شدند تا از مهاجران دعوت کنند به پروس بیایند؛ هزار نفر آمدند. چون سرفداري دهقانان را وابسته به اربابانشان میکرد، در پروس آن آزادي نقل مکان به شهرها که در انگلستان رشد سریع صنایع را ممکن میساخت وجود نداشت. فردریک به یکصد راه متوسل شد تا این اشکال را برطرف کند. او با شرایط سهل به سرمایهگذاران خصوصی وام میداد، انحصارات موقت را مجاز میداشت، کارگر از خارج به کشور  میآورد، مدارس فنی میگشود، و در برلین یک کارخانۀ چینیسازي دایر کرد. میکوشید تا صنعت ابریشمبافی دایر کند، ولی درختان توت در سرماي شمال رشدي نمیکردند. فردریک عملیات فعالانۀ اکتشاف و بهرهبرداري از معادن را در سیلزي، که از لحاظ مواد معدنی غنی بود، ترویج کرد. در 5 سپتامبر1777 در نامهاي به ولتر، مانند یک کاسبکار به دیگري، نوشت «: من از سیلزي بازگشتهام و از این سفرکاملا راضی هستم. … ما 000‘000 5 ‘کرون کتانو000‘200 1 ‘کرون پارچه به خارجیان فروختهایم…. براي تبدیل آهن به فولاد، راهی خیلی سادهتر از طریقۀ رئومور کشف شده است » .

فردریک براي تسهیل دادوستد، عوارض داخلی را لغو کرد، لنگرگاههاي کشتیها را وسعت داد، ترعههایی حفر کرد، و حدود 000‘50 کیلومتر راه جدید ساخت. بالا بودن عوارض گمرکی واردات، و ممنوع بودن صدور کالاهایی که داراي اهمیت سوقالجیشی بودند، مانع پیشرفت بازرگانی خارجی میشد. هرج ومرج بینالمللی حمایت از صنایع داخلی را براي اطمینان از خودکفایی صنعتی در زمان جنگ اجباري میساخت. با این وصف، برلین به عنوان مرکز تجارت وحکومت روبه رشد وتوسعه گذارد، وجمعیت آن از 000‘60 نفر در سال 1721ه ب 000‘140 نفر در 1777 افزایش یافت، و خود را آماده میکرد تا به صورت پایتخت آلمان در بیاید .براي تأمین اعتبارات لازم جهت این ترکیب فئودالیته، سرمایهداري، سوسیالیسم، و حکومت مطلقه، فردریک از ملت خود تقریباً همان اندازه مالیات میگرفت که به آنها به صورت نظم اجتماعی، کمکهاي گوناگون، و کارهاي عامالمنفعه باز میگرداند. او انحصار نمک، شکر، توتون، و (پس از 1781 (قهوه را براي دولت محفوظ داشت، و یک سوم اراضی قابل کشت را مالک بود. برهمه چیز، حتی آوازخوانهاي خیابانی، مالیات بست، و هلوسیوس را به کشور خود آورد تا در مورد یک شیوة غیرقابل گریز براي وصول مالیات او را راهنمایی کند. یکی از سفیران انگلستان نوشت «: طرحهاي 

جدید مالیات واقعاً محبت مردم را نسبت به پادشاه خود از میان برده » .اند فردریک به هنگام مرگ در خزانه 000‘000‘51 تالر، یعنی دوبرابرونیم درآمد سالانۀ دولت، باقی گذارد.میرابو «پسر»، که سه بار به برلین سفر کرده بود، در سال 1788 تحلیلی ویران کننده تحت عنوان نظام سلطنتی پروس در دوران فردریک کبیر نوشت. او، که اصول آزادي فعالیتهاي فیزیوکراتها را از پدرش به ارث برده بود، شیوة فردریک را به عنوان یک نظام پلیسی، یک دستگاه اداري که همۀ ابتکارات را از میان میبرد و همۀ جهات خصوصی زندگی را مورد تهاجم قرار میداد، محکوم کرد. فردریک میتوانست پاسخ دهد که در شرایط آشفتۀ پروس پس از جنگ هفتساله، «آزادي عمل» باعث میشود که براثر بینظمی اقتصادي اثر پیروزي وي از میان برود. رهبري کردن فعالیتها، الزامی بود. او تنها کسی بود که میتوانست به نحوي مؤثر فرمان دهد، و براي فرماندهی هم نحوهاي جز نحوة فرمان دادن یک سردار سپاه به سربازان خود نمیدانست. او پروس را از شکست و از پاي درآمدن نجات داد، و با از دست دادن محبت مردم کشورش بهاي این کار را پرداخت. او متوجه این نتیجه بود، خود را با درستکاریش دلخوش میداشت :

ابناي بشر را چنانچه به حرکت وادار کنید، به حرکت درمیآیند، همینکه از پیش راندن آنها دست بکشید، متوقف  میشوند. … مردم کم مطالعه میکنند و علاقهاي ندارند ببینند چگونه میتوان هرچیز را به نحو دیگري اداره کرد. با آنکه من خودم هیچگاه جز خوبی برایشان کاري نکردهام، همینکه موضوع باب کردن تغییري سودمند یا در حقیقت هرنوع تغییري به میان میآید، آنها فکر میکنند که میخواهم کاردي روي حلقومشان قرار دهم. در اینگونه موارد من به هدف صادقانه و وجدان پاك خود، و اطلاعاتی که در اختیار داشته . ام، متکی بوده و بآرامی راه خود را رفته ارادة فردریک حاکم بود. پروس، حتی در زمان حیات وي، ثروتمند و نیرومند شد. جمعیت دوبرابر شد، تعلیم و تربیت گسترش یافت، و عدم رواداري مذهبی چهرة خود را پنهان کرد. درست است که نظام جدید وي بر استبداد روشنفکرانه متکی بود، و وقتی پس از مرگ فردریک استبداد باقی ماند، بدون اینکه از روشنفکري خبري باشد، بناي ملی دچار سستی شد و در کنفرانس ینا در برابر ارادهاي به نیرومندي ارادة خود فردریک فر وریخت. ولی بناي ناپلئونی نیز، که بریک اراده و مغز متکی بود، فروپاشید؛ و در دراز مدت، بیسمارك، یکی از وراث بعدي فردریک، بود که از کارهاي وي منتفع شد؛ او وارث ناپلئون را ادب کرد و از پروس و یکصد امیرنشین، یک آلمان متحد و قدرتمند ساخت 

داود باقروند ارشد

References   [ + ]

1. ژان-ژاک روسو (به فرانسوی: Jean-Jacques Rousseau) (انگلیسی: Jean-Jacques Rousseau‎) (زادهٔ ۲۸ ژوئن ۱۷۱۲ – درگذشتهٔ ۲ ژوئیه ۱۷۷۸) فیلسوف، نویسنده، آهنگ ساز اهل جمهوری ژنو، در سدهٔ هجدهم و اوج دورهٔ روشنگری اروپا می‌زیست.اندیشه‌های او در زمینه‌های سیاسی، ادبی و تربیتی، تأثیر بزرگی بر معاصران گذاشت. نقش فکری او که سال‌ها در پاریس عمر سپری کرد، به عنوان یکی از راه‌گشایان آرمان‌های انقلاب کبیر فرانسه قابل انکار نیست.
2. ژان باپتیست لرون دالامبر (به فرانسوی: Jean le Rond D’Alembert) (متولد ۱۶ نوامبر ۱۷۱۷ در پاریس؛ درگذشت ۲۹ اکتبر ۱۷۸۳ در پاریس)، ریاضیدان، فیزیک‌دان فرانسوی و همچنین فیلسوف عصر روشنگری بود.او سرپرست قسمت ریاضیات دائرةالمعارف فرانسوی بود که توسط دنی دیدرو انتشار یافت.روشِ دالامبر در معادله موج نیز به نام خود او نامیده شده‌است.اصل دالامبر نیز که به اسم این دانشمند نامیده شده‌است، با قانون دوم نیوتون هم‌ارز است و از آن به راحتی مکانیک لاگرانژی به دست می‌آید.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes